3. عمر طولانى حضرت نوح(علیه السلام)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
داستان یاران
ابزار هدایت و دعوت نفرین حضرت نوح(علیه السلام)


سؤال: همان گونه که در مباحث پیشین گذشت حضرت نوح(علیه السلام) عمرى طولانى داشت. چگونه یک انسان مى تواند عمرى چنین طولانى داشته باشد؟
جواب: اوّلاً در آن عصر و زمان عمر همه مردم طولانى تر از امروز بود. و طول عمر اختصاص به حضرت نوح(علیه السلام) نداشت; همان گونه که قد و قواره و هیکل مردم آن زمان به مراتب درشت تر بود.
ثانیاً: دانشمندان معتقدند عمر انسان حدّ و مرز محدود و خاصّى ندارد. بنابراین، اگر شرایط تغییر کند عمر انسان ها هم تغییر کرده و طولانى مى شود. آنها این مطلب را روى برخى حیوانات و گیاهان آزمایش کرده، و توانستند با تغییر شرایط عمر آنها را تا ده برابر طولانى تر کنند. بنابراین، اگر شرایط زیستى انسانى که صد سال عمر مى کند تغییر کند و طول عمر او ده برابر شود، مى تواند 1000
سال عمر کند. حتّى برخى از دانشمندان مدّعى هستند که در برخى از موارد قادرند در شرایط ایده آل عمر آن موجود را تا 900 برابر افزایش دهند، که در صورت تحقّق چنین شرایطى یک انسان 100 ساله، 000/90 سال عمر خواهد کرد. نتیجه این که عمر حدّ و مرز معیّنى ندارد، بلکه تابع شرایط محیطى است که اگر اصلاح شود طولانى مى گردد. بنابراین، کسانى که به طول عمر مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) ایراد مى گیرند از این مسائل علمى بى اطّلاعند. خداوند براى آن حضرت شرایطى مهیّا ساخته که عمر آن حضرت به ده ها برابر افزایش یافته است.
ثالثاً: هرگاه خداوند اراده نماید مطلبى تحقّق پیدا کند بى درنگ واقع خواهد شد، هر چند رمز و رازش بر ما روشن نباشد. و عمر طولانى برخى از اولیاى الهى از این طریق نیز قابل توجیه است، و معجزه امرى است که در عصر پیامبران و امامان هر دو رخ داده است. پیامبر براى اثبات پیامبریش، و امام براى اثبات امامتش معجزه مى کردند. به عنوان نمونه به یکى از معجزات مشهور امام هادى(علیه السلام) توجّه فرمایید: روزى حضرت هادى(علیه السلام) در مجلسى نشسته بود متوکّل و اطرافیانش نیز حضور داشتند، مرد ساحرى نیز در آن مجلس بود. هنگامى که حضرت دست به سمت ظرف غذا دراز کرد ساحر با توسّل به سحر و جادو ظرف مذکور را به سمت دیگر منتقل کرد، تا از دسترس امام خارج شود و امام را مسخره کند. امام دست به سمت ظرف دیگرى دراز کرد و آن مرد هتّاک همان عمل زشت را تکرار نمود. امام به تصویر شیرى که بر روى پرده صاحبخانه نقش بسته بود اشاره کرد و فرمود: «اى حیوان این ساحر را بخور!» متوکّل که با دقّت اوضاع را زیر نظر داشت به ناگاه مشاهده کرد شیر از پرده جدا شد و به سمت ساحر رفت و او را درید و خورد و به جاى خود بازگشت!».(1)
بنابراین، امکان عمر طولانى هم از طریق علمى و عادى وجود دارد و هم از طریق اعجاز و به صورت غیر عادى، و عمر طولانى حضرت نوح(علیه السلام) و امام زمان(علیه السلام) امر غیر ممکنى نیست.
جالب این که: مسیحیان که در مورد طول عمر امام زمان(علیه السلام) ایراد مى کنند خودشان در مورد حضرت مسیح عمرى به مراتب طولانى تر قائل هستند. طبق آنچه در انجیل هاى فعلى نوشته شده، آنها معتقدند حضرت مسیح بعد از به دار آویخته شدن دفن شد و پس از سه روز دوباره زنده شد و به آسمان ها رفت و هنوز زنده است و از آن زمان تاکنون بیش از دو هزار سال مى گذرد! آنها که براى حضرت عیسى(علیه السلام) چنین عمر طولانى قائل هستند چطور عمر طولانى امام زمان(علیه السلام) مایه شگفتى و تعجّب آنهاست.
به هر حال حضرت نوح(علیه السلام) از عمر طولانى خود در جهت هدایت مردم استفاده کرد; چرا که هدایت بشر بسیار مهم است، در روایتى از وجود مقدّس حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) خطاب به على(علیه السلام) مى خوانیم که: «اگر خداوند یک نفر از بندگانش را به دست تو هدایت کند از آنچه آفتاب بر آن مى تابد ارزشمندتر است».(2)
آفتاب تنها بر کره زمین نمى تابد، بلکه بر تمام منظومه شمسى مى تابد. در نتیجه هدایت یک نفر، ارزشمندتر از مجموعه منظومه شمسى است. بنابراین، باید مراقب همدیگر باشیم اگر براى دیگران مشکلى پیش آمد آنها را
هدایت کنیم.
پروردگارا! توفیق هدایت دیگران را که بزرگ ترین سرمایه و افتخار است به ما مرحمت فرما.
زمانى که پیامبران ظهور مى کردند مؤمنانِ به آنها محدود بودند، امّا همان تعداد محدود کیفیّت بالایى داشتند. هنگامى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) قیام کرد عدّه کمى به وى پیوستند و تعداد مسلمانان حتّى زمانى که آن حضرت به مدینه هجرت کرد محدود بود و لذا در اوّلین برخورد نظامى اسلام با لشکر کفر و شرک، یعنى جنگ بدر، تعداد مسلمانان 313 نفر و سپاه دشمن سه برابر آنها بود. تا آن جا که فرمانده سپاه دشمن باور نکرد این تعداد تمام سربازان اسلام باشد و لذا به یکى از فرماندهانش به نام عمیر بن سیف گفت: اطراف محل اسکان لشکر مسلمانان را جستجو کن، ببین تمام لشکر مسلمانان همین 313 نفرند یا افراد دیگرى در درّه ها و پشت تپّه ها پنهان شده اند و مى خواهند ما را غافلگیر کنند. عمیر رفت و جستجوى کاملى کرد و بازگشت و در گزارش مأموریت خویش چنین گفت: احدى در هیچ نقطه اى پنهان نشده و تمام لشکر مسلمانان همین 313 نفرند، امّا از قیافه هاى آنها استفاده مى شود که انسان هاى مصمّم و بااراده اى هستند، زبانشان را که به گرد لبانشان مى چرخانند همانند زبان افعى است که دور دهانش مى چرخاند. گمان مى کنم که آنها از مدینه براى ما سوغات مرگ آورده اند!».(3)
پیروان حضرت نوح(علیه السلام) نیز هر چند به صد نفر نمى رسیدند، امّا بسیار مصمّم و بااراده بودند و بخشى از حالات آنها در سوره نوح آمده است.
خلاصه این که پیروان و یاران اوّلیه پیامبران از نظر کمّى کم، امّا از نظر کیفى در سطح بسیار بالایى بودند.


(1). بحارالانوار، ج 50، ص 146، ح 30; شبیه این داستان در همین جلد، ص 184، ح 49 در مورد امام رضا(علیه السلام)نیز نقل شده است.
(2). بحارالانوار، ج 1، ص 216، ح 26.
(3). بحارالانوار، ج 19، ص 224; به نقل از سیّد المرسلین، ج 2، ص 73.

 

ابزار هدایت و دعوت نفرین حضرت نوح(علیه السلام)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma