7- تمسّک به بعضى از سفرنامه ها و تواریخ:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
رمى جمرات در گذشته و حال
6- تمسّک به عبارات بعضى از فقها:ستونها علامت است نه محلّ رمى

یکى از علماى حوزه در گفتگویى که با ما داشت به بعضى از قدیمى ترین تواریخ مکّه استناد مى جست که مى گوید: در یکى از سالهاى قرن سوّم هجرى، باران زیادى در مکّه و منا بارید و جمره «عقبه» را با خود برد! بعداً جمره را به جاى خود باز گرداندند!.

لابد به خاطر ستونى بوده است که آب آن را برده و بعد مردم کمک کرده اند آن را به جاى خود باز گردانده و سرپا کرده اند!!

 

منظور ایشان عبارت زیر بود:

ابو الولید ازرقى از مورّخان قرن سوّم در کتاب «اخبار مکّه» که از قدیمى ترین تاریخهاست چنین مى نوسید:

«إنّ امطار الخریف قد کثرت و تواتر بمکّة و منى فى هذا العام (عام 240) فهدمت منازل کثیرة و إنّ السیل هدم من دار الامارة بمنى و ما فیها ... و هدم العقبة المعروفة بجمرة العقبة ... و احکم (اسحاق والى مکة) العقبة و جدرانها و اصلح الطریق التى سلکها رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) من منى الى الشعب ... و کانت هذه الطریق قد عفت و درست فکانت الجمرة زایلة عن موضعها أزالها جهّال الناس برمیهم الحصى و غفل عنها حتى ازیحت عن موضعها شیئا یسیرا منها من فوقها فردّها الى موضعها الذى لم تنزل علیه و بنى من ورائه جدارا أعلاه علیها و مسجدا متّصلا بذلک الجدار لئلا یصل الیها من یرید الرمى من أعلاها و إنّما السنّة لمن أراد الرمى أن یقف من تحتها من بطن الوادى»(1).

«در آن سال بارانهاى پاییزى در مکّه و منا زیاد و پى درپى بارید و منازل بسیارى را ویران ساخت و سیل دار الاماره منا و آنچه در آن بود ویران ساخت و عقبه معروف به «جمره عقبه» را ویران کرد... و (اسحاق والى مکّه) عقبه و دیوارهاى آن را محکم ساخت و راهى را که رسول خدا در منا به سوى درّه پیموده بود اصلاح کرد... و این جادّه را خاک گرفته بود، و جمره از جاى خود زایل شده بود.

افراد جاهل به خاطر انداختن سنگ! و غفلت (ازرمى) آن را از محلّ خود خارج کرده بودند (دقّت فرمائید) تا آنجا که مختصرى از محلّ خود از طرف بالا دور شده بود، وى آن را به محلّ اصلى که همیشه در آن بود باز گردانید، و در پشت آن دیوارى بلندتر از آن بنا نمود، و مسجدى متّصل به آن دیوار ساخت تا کسانى که مى خواهند از طرف بالا رمى کنند نتوانند; زیرا سنّت در این است که از طرف پایین یعنى از وسط درّه آن را رمى کنند».

پاسخ: هرگاه به منبع اصلى این عبارت یعنى کتاب اخبار مکّه ازرقى مراجعه کنید خواهید دید اساساً مطلب چیز دیگرى است بعضى شاید خواسته اند چنین وانمود کنند که سیل در مکّه و منا،
جمره را با خود برده و والى مکّه آن را به جاى خود بازگردانیده است (بنابراین باید قبول کرد که ستونى در کار بوده که سیل آن را برده و سپس آن را بازگردانیده اند).

در حالى که وقتى به آن کتاب مراجعه کنیم، مى بینیم در بین داستان سیلِ مکّه و منا و مسأله جابه جا شدن جمره «سه صفحه و نیم» فاصله است; نویسنده کتاب اخبار مکّه بعد از داستان سیل وارد مسائل دیگرى شده و بعد داستان محو جادّه سیر پیغمبر (صلى الله علیه وآله) به سوى جمره بر اثر گذشت زمان را ذکر کرده سپس جابه جا شدن جمره به خاطر عمل جُهّال مطرح شده است.

جالب تر این که تغییر محلّ جمره (آن هم به مقدار کم) بر اثر عمل جُهّال در پرتاب سنگ معرفى شده!

توجّه کنید نویسنده آن کتاب مى گوید: «کانت الجمرة زایلة عن موضعها ازالها جُهّال الناس برمیهم الحصى; جمره از محلّش زایل شده بود، مردم جاهل بر اثر پرتاب سنگ آن را جابه جا کرده بوده اند».

بدیهى است ستون سنگى با سنگ ریزه هاىِ بى جاى جهّال جابه جا نمى شود، بلکه جمره به معنى «مجتمع الحصى» (محلّ اجتماع سنگریزه ها) با غفلت مردم و سنگ انداختن در غیر محل جابه جا مى شود (دقّت کنید).

و با توجّه به این که تاریخ مکّه «ازرقى» از قدیمى ترین کتب درباه تاریخ مکّه است و در نیمه اوّل قرن سوّم یعنى عصر معصومین «علیهم السلام» نوشته شده دلیل روشنى بر این مدّعاست که در آن زمان ستونى وجود نداشته و «جمره» تنها «مجتمع الحصى» و محلّ اجتماع سنگریزه ها بوده است که با پرتاب سنگ نابه جا، تغییر محل مى داده است.

اما دیوارى که پشت آن ساختند و بر بالاى آن مسجدى بنا کردند به خاطر این بوده است که رمى از طرف پایین درّه مستحب (یا واجب) بوده، نه از طرف بالاى درّه که سابقاً شرح آن را دادیم.

نکته قابل توجّه دیگر این که همین نویسنده یعنى «ازرقى» در همان کتاب «اخبار مکّه» حدیثى از ابن عبّاس، صحابى معروف به این گونه نقل مى کند:

«قال عطاء سألت ابن عباس فقلت: یابن عباس إنّى توسّطتُ الجمرة فرمیت بین یدىّ و من خلفى و عن یمینى و عن شمالى فو اللّه ما وجدت له مسّا»(2).

 

«به ابن عبّاس گفتم: من در وسط جمره رفتم پیش رو و پشت سر و طرف چپ و راست خود را رمى کردم ولى چیزى احساس نکردم; ابن عبّاس در جواب گفت: به خدا سوگند هرگاه حجّ کسى قبول شود سنگهاى او را (فرشتگان) به آسمان مى برند».

 

—–

 

از این عجیب تر بلاهایى است که بر سر عبارات کتاب «مرآة الحرمین» نوشته «رفعت پاشا» آمده است که صدر و ذیل آن را متأسّفانه بریده اند.

توضیح این که نویسنده کتاب یعنى «رفعت پاشا» در قرن چهاردهم مى زیسته و در آن زمان، در محلّ جمرات ستونى وجود داشته است و مردم به آن سنگ مى زده اند و گفتیم که علامت را به جاى محل اشتباه مى کردند. عبارتى که از وى نقل شده چنین است:

«و بعض الناس لا یکتفى بالحصیات الصغیرة بل یأتى بأحجار کبیرة و یرمى بها الجمرة، العمود القائم، بل لا یرتاح له بال الاّ إذا هدم جزء من البناء و منهم من یقف على البناء و یرمى! و منهم من یلصق به جسده و یرمى!»(3).

«بعضى از مردم قناعت به سنگریزه هاى کوچک نمى کنند بلکه سنگهاى بزرگ مى آورند و به جمره (عمود قائم) مى زنند بلکه بعضى آسوده خاطر نمى شوند مگرمقدارى از آن را ویران کنند، و بعضى از آنها از ستونها بالا مى روند و رمى مى کنند و بعضى بدن خود را به ستون مى چسبانند و رمى مى کنند».

حال اگر صدر و ذیل عبارت که از آن حذف شده است را به آن بیفزاییم مطلب را به کلى دگرگون مى سازد.

صدر عبارت چنین است: «و من فکاهات الحجاج عند رمى الجمرات السبع ان بعضهم ... و منهم من یقف على البناء»:

«یعنى بالا رفتن از ستونها را عنوان یک مسأله فکاهى ذکرکرده، اشاره به این که هیچ عاقلى به طور جدّى دست به چنین کارى نمى زده است».

و در ذیل عبارت او مى خوانیم: «قال المحبّ الطبرى: و لیس للرمى حدّ معلوم غیر أن کلّ جمره علیها علم و هو عمود معلّق هناک فیرمى تحته و حوله ولا یبعد عنه احتیاطاً و حَدَّه بعض المتأخرین بثلاثة اذرع من سایر الجوانب الا فی الجمرة العقبة فلیس لها الا وجه واحد لانّها تحت الجبل»(4).

«محبّ الدین طبرى چنین گفته: براى رمى حدّ معیّنى نیست جز این که هر جمره اى علامتى دارد که به صورت عمودى در آنجا معلّق است، باید زیر آن و اطراف آن را رمى کند و احتیاط آن است که از

اطراف آن دور نرود و بعضى از علماى متأخّرین حدّ آن را سه ذراع از هر طرف تعیین کرده اند جز در جمره عقبه که فقط یک طرف دارد زیرا در زیر کوه (تپّه اى) قرار گرفته است».

 

—–

 

از این عبارت چند مطلب به روشنى استفاده مى شود:

1-عمودها جمره نیست، بلکه جنبه علامت دارد.

2-محلّ رمى زیر عمودها و اطراف آن است و جالب این که از این تعبیر بر مى آید که ستون سنگى در کار نبوده بلکه عمودى آویزان بوده که زیر آن را مى توانستند رمى کنند (نسبت به مرکز حوضچه).

3-بعضى حوضچه اطراف آن را، از هر طرف سه ذراع تعیین کرده اند (هر ذراع تقریباً نیم متر است) که قطر آن مجموعاً سه متر در سه متر مى شده (جز در جمره عقبه که در کنار تپّه اى قرار داشته فقط از یک طرف رمى مى شده، یعنى یک نیم دایره که قطر آن سه متر بوده و شعاع آن یک متر ونیم.

4- از این عبارت بر مى آید که حتّى در زمان محبّ الدین طبرى که از علماى قرن پنجم است ستونى در کار نبوده، بلکه عمود معلّقى به عنوان علامت در آنجا آویزان بوده است و زیر آن را رمى مى کرده اند.

 

—–

 

حتّى در بعضى از کتب معروف تاریخ مکّه، که در زمان بسیار نزدیکى به زمان ما تألیف یافته آمده است که ستونها علامت محلّ جمره هستند و جمره محلّ اطراف آن است که در عصر ما به صورت حوضچه اى در آمده:

به نوشته محمّد الیاس الغنى در کتاب «تاریخ مکّة المکرّمة قدیما و حدیثا» توجه فرمائید:

«الاعمدة الموجودة وسط الاحواض الثلاث علامة للمکان الذى ظهر به الشیطان و رماه ابراهیم، اما الاحواض التى حول الاعمدة فإنها أحدثت بعد 1292 هـ لتخفیف زحمة الناس و توسیع دایرة الرمى و جمع الحصى فی مکان واحد»(5).

در آغاز این عبارت ستونها را علامت مکان ظهور شیطان مى شمرد و در ادامه ساختن حوضچه ها (دیوار کوتاه دایره شکل) را براى سه مقصود مى داند «کم شدن ازدحام مردم، وسعت یافتن دایره رمى و جمع سنگریزه ها در محلّ واحد» اگر محلّ رمى داخل حوضچه ها نیست وسعت یافتن دایره رمى چه معنى دارد؟

و در ادامه این سخن، بعد از چند خط درباره جمره عقبه مى گوید:

«لمّا أزیل الجبل بقى الحوض نصف دائرة لکان الرمى سابقا»;

«هنگامى که کوه (کوهى که پشت جمره بود) را از بین بردند حوض به صورت نیم دایره محلّ رمى سابق باقى ماند».

از این عبارت نیز استفاده مى شود که حوض نیم دایره همان محلّ رمى سابق است.

—–


1. اخبار مکّه، ازرقى، ج 1، ص 298 - 303.

2. اخبار مکّه، ج 1، ص 171.

3. مرآة الحرمین، ص 49.

4. مرآة الحرمین، ص 48.

5. تاریخ مکة المکرمة قدیما و حدیثا.

 

6- تمسّک به عبارات بعضى از فقها:ستونها علامت است نه محلّ رمى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma