گروه اول:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
رمى جمرات در گذشته و حال
2- گواهى فقها  و دانشمندان اسلامگروه دوم:

کسانى که از جمره تعبیر به «ارض» (زمین) و مانند آن کرده و گفته اند، پرتاب سنگ بر آن قطعه زمین کافى است بى آنکه کوچکترین سخنى از ستون به میان آورند مانند:

1- مرحوم ابو الصلاح حلبى در «الکافى» مى فرماید:

«فإن رمى حصاة فوقعت فی محمل أو على ظهر (بعیر)(1) ثم سقطت على الأرض أجزأت و إلا فعلیه أن یرمی عوضها عنها»(2).

«هرگاه سنگریزه اى بیندازد و در محمل یا بر پشت شتر بیفتد، سپس روى زمین قرار گیرد، کافى است و الاّ باید عوض آن را بیندازد».

2- مرحوم سید ابوالمکارم ابن زهره در کتاب «غُنیة» چنین مى گوید:

«و إذا رمى حصاة فوقعت فی محمل أو على ظهر بعیر، ثمّ سقطت على الأرض أجزأت... کلّ ذلک بدلیل الإجماع المشار الیه»(3).

«هنگامى که سنگى بیندازد و آن سنگ در محمل یا روى پشت شتر بیفتد، سپس روى زمین (جمره) قرار گیرد، کافى است... تمام اینها به دلیل اجماعى است که قبلاً اشاره کرده ایم!».

همان گونه که ملاحظه مى کنید، مرحوم ابن زهره ادعاى اجماع بر کفایت این گونه رمى مى کند.

3- مرحوم علاّمه حلّى، در کتاب «منتهى» چنین فرماید:

«إذا رمى بحصاة فوقع على الأرض ثمّ مرّت على سَنَنها أو اصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمى بعد ذلک اجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمى بفعله و رمیه»(4).

«هنگامى که سنگریزه اى بیندازد و روى زمین بیفتد و سپس بغلتد، یا به چیز محکمى مانند محمل یا شبه آن بخورد، سپس در داخل مَرمى بیفتد، کافى است; زیرا افتادن در محلّ رمى، با فعل او، و به وسیله او بوده است».

این تعبیر نشان مى دهد که محلّ رمى در سراشیبى بوده و اگر سنگ نزدیک آن مى افتاد، مى غلتید و در آن محل مى افتاد، کفایت مى کرده است. این دلیل بر آن است که ستونى به عنوان «مرمى» (محلّ رمى) مطرح نبوده بلکه «مرمى» همان محلّ اجتماع سنگریزه ها بوده است.

4- در کتاب «فقه الرضا» چنین آمده است:

«فَإِنْ رَمَیْتَ وَ وَقَعَتْ فِی مَحْمِل وَانْحَدَرَتْ مِنْهُ اِلَى الاَْرْضِ أَجْزَأَ عَنْکَ». و فى ذیله عن بعض النسخ: «وَ إِنْ أَصَابَ إنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَى الاَْرْضِ أَجْزَأَهُ»(5).

«اگر رمى کردى و سنگ تو در محمل افتاد و از آنجا روى زمین (جمرات) قرار گرفت، کافى است».

و در ذیل آن، از بعضى نسخ چنین نقل شده: «اگر سنگ به انسانى که در آنجاست اصابت کند یا به شترى، سپس بر زمین (جمرات) بیفتد کافى است».

فقه الرضا خواه مجموعه اى از روایات باشد و یا یک کتاب فقهىِ متعلّق به بعضى از قدماى اصحاب که فتاواى خود را از متون روایات مى گرفته، عبارت بالا شاهد زنده مدّعاى ماست، که جمره ستون نبوده; بلکه آن قسمت خاصّ از زمین بوده است.

البتّه قرائن بسیارى در فقه الرضا دیده مى شود که نشان مى دهد فقه الرضا یک کتاب فقهى است و مربوط به بعضى از بزرگان قدماى ماست ولى در هر دو صورت شاهد مقصود است.

5- مرحوم علاّمه حلّى در کتاب «تذکرة» مى فرماید:

«و لو رمى بحصاة فوقعت على الأرض ثمّ مرت على سَنَنها، أو اصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمى بعد ذلک اجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمى بفعله و رمیه... و أمّا لو وقعت الحصاة على ثوب انسان فنفضها فوقعت فی المرمى فانّه لایجزئه»(6).

«اگر سنگ را پرتاب کرد و بر زمین افتاد و غلتید یا اصابت به چیز محکمى، مانند محمل و شبه آن کرد، سپس در محلّ رمى افتاد، کافى است; چون افتادن در محلّ رمى، با فعل و رمى او بوده است، و امّا اگر سنگ بر لباس انسانى بیفتد و او لباسش را تکان بدهد و سنگ در محلّ رمى بیفتد کافى نیست. (چون به فعل دیگرى بوده است)».

تعبیرات مختلفى که در عبارت بالا آمده است، بعضى صراحت دارد (مانند وقعت على الأرض) و بعضى ظهور در مدّعا دارد (مانند وقعت فی المرمى) و نشان مى دهد که محلّ رمى، همان قطعه زمین است و همان گونه که ملاحظه مى کنید سخنى از اصابت به ستون در کار نیست.

6- مرحوم شیخ بزرگوار، شیخ طوسى، در کتاب پرارزش «المبسوط» مى گوید:

«فان وقعت على مکان اعلى من الجمرة و تدحرجت الیها اجزأه»(7).

«هرگاه سنگریزه بر محلّى بالاتر از جمره بیفتد و به سوى جمره بغلتد، کفایت مى کند!».

7- شهاب الدین احمد بن ادریس، یکى از فقهاى اهل سنّت، مى گوید:

«فانْ رمى بحصاة... وقعت دون الجمرة و تدحرجت الیها أجزأ»(8).

«اگر سنگریزه اى بیندازد... و پایین تر از جمره بیفتد، ولى بغلتد و به جمره برسد کافى است!».

—–


1. در حاشیه کتاب آمده است: لم اهتد الى صحیح هذه الجملة او الکلمة و فى بعض النسخ: غطى ظهر - و به نظر مى رسد «على ظهر بعیر» صحیح باشد.

2. الکافى، ص 199.

3. غنیة النزوع، قسم الفروع، ص 189.

4. منتهى، ج 2 ص 731، چاپ قدیم.

5. مستدرک الوسائل، ج 10، ابواب رمى جمرة العقبة، باب 6، ح 1.

6. تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 221.

7. المبسوط، ج 1، ص 369 و 370.

8. الذخیرة، ج 3 ص 108.

 

2- گواهى فقها  و دانشمندان اسلامگروه دوم:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma