شرح و تفسير: پايان عمر بنى اميّه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمومنین(ع) جلد 15
شرح و تفسير: دنيا وسيله است نه هدفگفتار حكيمانه 465
شرح و تفسير
پايان عمر بنى اميّه

امام(عليه السلام) در اين گفتار حساب شده خود پيش بينى روشنى درباره آينده بنى اميه كرده، مى فرمايد: «بنى اميه تا زمان معينى مهلت دارند كه به تاخت و تاز مشغول باشند و همين كه بين آن ها اختلاف افتاد دشمنانِ ضعيفِ كفتارصفتشان آن ها را فريب مى دهند و بر آنان پيروز مى شوند»; (إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مِرْوَداً يَجْرُونَ فِيهِ، وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيَما بَيْنَهُمْ ثُمَّ كَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ).
همان گونه كه مرحوم سيد رضى گفته: «مَرْوَد» (بر وزن مكتب)[1] به معناى مهلت است و «يَجْرُونَ» به معناى حركت به سوى مقصد مى باشد. «كَادَتْهُمُ» از ماده «كيد» به معناى فريب دادن است و «الضِّبَاعُ» جمع «ضَبُع» به معناى كَفتار است.
امام(عليه السلام) پيش بينى روشنى درباره آينده تاريك بنى اميه كرده است و همان گونه كه پيش بينى كرده بود رخ داد.
ابن ابى الحديد مى گويد: اين يك خبر غيبى صريح است زيرا بنى اميه مادامى كه در ميانشان اختلاف نبود و جنگشان تنها با غير خودشان بود مانند جنگ معاويه در صفين و جنگ يزيد با اهل مدينه و ابن زبير در مكه و جنگ مروان
ضحاك و عبد الملك با ابن اشعث و ابن زبير و جنگ يزيد بن عبد الملك با بنى المهلب و جنگ هشام با زيد بن على، در اين ايام حكومت مستقرى داشتند اما هنگامى كه وليد بن يزيد به حكومت رسيد و پسر عمويش يزيد بن وليد به جنگ او برخاست و او را به قتل رسانيد بنواميه با هم اختلاف كردند و وعده الهى فرارسيد و در اين زمان بود كه دعوت كنندگان به سوى بنى العباس در خراسان برخاستند و مروان بن محمّد از جزيره آمد و طالب خلافت بود. ابراهيم بن وليد را از خلافت خلع كرد و گروهى از بنى اميه را به قتل رسانيد و حكومتشان سست شد و دولت هاشمى روى كار آمد و نمو كرد و حكومت بنى اميه به كلى زايل شد و زوال نهايى آن به دست ابومسلم خراسانى بود (و عجب اين كه) او در ابتداى كار فردى بسيار ضعيف، فقير و مسكين بود و اين شاهد خوبى براى گفتار امام(عليه السلام)است كه لشكر او را تشبيه به كفتار كرده است.[2]
اين احتمال نيز وجود دارد كه تشبيه ابومسلم و يارانش به كفتار نه به دليل ضعف و ناتوانى آن ها بود; آن ها مردانى شجاع و نيرومند بودند ولى همچون كفتار تدبير كافى نداشتند و لذا به آسانى بنى عباس قدرت را از دست آن ها گرفتند در حالى كه پايه گذار قدرت آن ها بودند ولى بنى عباسِ شيطان صفت و فرصت طلب حكومت را ربودند و ابومسلم را به آسانى كشتند.
در واقع زوال حكومت بنى اميه به دليل قدرت زياد لشكر ابومسلم نبود بلكه بخش مهمى از آن به سبب همان اختلافات و جنگ درونى آن ها بود كه امام(عليه السلام)در كلام مورد بحث به آن اشاره فرموده است.
مرحوم شهيد مطهرى در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران در اين زمينه چنين مى گويد: برخى تاريخ نويسان ايرانى اخيراً كوشش دارند كه همه موفقيت هاى قيام سياه جامگان را مرهون شخصيت ابومسلم معرفى كنند. شك
نيست كه ابومسلم سردار لايقى بوده است، ولى آن چيزى كه زمينه را فراهم كرد چيز ديگر بود. گويند كه ابومسلم در مجلس منصور آنگاه كه مورد عتاب قرار گرفت، از خدمات خويش در راه استقرار خلافت عباسى سخن راند و كوشش كرد با يادآورى خدمات خود منصور را رام كند. منصور پاسخ داد كه اگر حتى كنيزى را براى اين امر دعوت مى كرد موفق مى شد، و اگر تو به نيروى خودت مى خواستى قيام كنى از عهده يك نفر هم برنمى آمدى.
هر چند در بيان منصور اندكى مبالغه است، اما حقيقت است و به همين دليل منصور توانست ابومسلم را در اوج عزت و قدرتش بكُشد و آب هم از آب تكان نخورد.[3]
بنابراين، مفهوم تشبيه امام(عليه السلام) ممكن است اين باشد كه به قدرى بنى اميه بر اثر اختلاف درونى ضعيف مى شوند كه حتى فرد ضعيفى نيز مى تواند آن ها را از پاى درآورد تا چه رسد به سردار نيرومندى همچون ابومسلم.
البته در مورد قساوت و خون ريزى ابومسلم مطالب زيادى در تواريخ آمده كه آن هم در جاى خود قابل قبول است.
به هر حال مرحوم سيد رضى در ذيل كلام امام(عليه السلام) چند جمله دارد كه با ذكر آن اين بحث را پايان مى دهيم. او مى گويد: «مَرود» در اين جا مَفعل (بر وزن مكتب) است كه از ماده «إرواد» گرفته شده و به معناى مهلت دادن و اظهار كردن است و اين تعبير از فصيح ترين و جالب ترين تعبيرات است گويا امام(عليه السلام)مهلتى را كه آن ها براى حكومت دارند تشبيه به ميدان مسابقه كرده كه مسابقه دهندگان با نظم و ترتيب در يك مسير به سوى هدفى پيش مى روند اما هنگامى كه به آن هدف رسيدند نظم آن ها به هم مى خورد»; (قال الرضيُّ: والمِروَدُ هنا مِفعَلٌ من الإروادِ وهو الإمهالُ والإظهارُ وهذا من أفصحِ الكلام وأغرَبِهِ فكأنَّه(عليه السلام) شِبّه المُهلة التى هم فيها بالمِضمارِ الذى يجرون فيه إلى الغايةِ فإذا بلغوا مُنقطَعها انتقَض نِظامُهم بعدَها).[4]
--------------------------------------------
[1]. در نسخه صبحى صالح «مِود» با كسره ميم (بر وزن منبر) ذكر شده در حالى كه ارباب لغت اين واژه را به معناى ميله اى كه در سرمه دان مى گذارند ذكر كرده اند كه هيچ تناسبى با محل بحث ما ندارد. بنابراين، صحيح همان «مَرود» (بر وزن مكتب) به معناى مهلت است.
[2]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 182 .
[3]. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج 14، ص 358 .
[4]. در جلد سوم از همين كتاب، ذيل خطبه 87 بحث مفصلى در مورد ناكامى بنى اميه در حكومت و زوال حكومت آن ها مطرح كرده ايم.
شرح و تفسير: دنيا وسيله است نه هدفگفتار حكيمانه 465
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma