شرح و تفسير : بهترين شهرها

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمومنین(ع) جلد 15
گفتار حكيمانه 442شرح و تفسير : مالك، بزرگمرد نستوه
شرح و تفسير
بهترين شهرها

امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى براى پيشرفت انسان اشاره مى كند و مى فرمايد: «هيچ شهرى براى تو سزاوارتر از شهر ديگر نيست; بهترين شهرها شهرى است كه تو را پذيرا شود (و وسيله آرامش و پيشرفت تو را فراهم كند)»; (لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَد. خَيْرُ الْبِلاَدِ مَا حَمَلَكَ).
اشاره به اين كه گرچه حب وطن يك ميل باطنى عميق است و در احاديث اسلامى بر آن تأكيد شده ولى بسيار مى شود كه ماندن در وطن باعث عقب ماندگى و ذلت است در اين گونه موارد انسان بايد شجاعت به خرج دهد و از وطن خويش به جاى ديگر مهاجرت كند; جايى كه در آن اسباب پيشرفت و ترقى و آرامش خاطر او فراهم است و تعصب كور و كر به وطن در اينگونه موارد نه منطقى است و نه كمكى به زندگى انسان مى كند.
بعضى از شارحان نهج البلاغه چنين پنداشته اند كه در اين جا دو مكتب در مقابل هم قرار دارند; مكتبى كه مى گويد در وطن خويش زندگى كن. همان گونه كه مادر و قابله تو كه تو را متولد مى كنند بر تو حق دارند، شهرى كه در آن جا متولد شدى نيز به منزله مادر توست بايد همواره در كنار آن بمانى.
و مكتب ديگرى كه مى گويد: عشق به وطن يك عشق كاذب و بيهوده است; هرجا بهتر مى توانى زندگى كنى به آن جا برو.
ولى حق اين است كه تضادى در ميان اين دو نيست. بدون شك اگر انسان بتواند در وطن خويش با دوستان و خويشاوندان و آشنايان زندگى كند و از آزادى و عزت و شرف و آبرو و آرامش برخوردار باشد آن جا از همه جا بهتر است و حديث «حب الوطن من الايمان» نيز كه حديث مشهورى است اين معنا را تأييد مى كند و در حديثى از امام سجاد(عليه السلام) در كتاب شريف كافى آمده است: «إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ يكُونَ مَتْجَرُهُ فِى بَلَدِهِ وَ يكُونَ خُلَطَاؤُهُ صَالِحِينَ وَ يكُونَ لَهُ وُلْدٌ يسْتَعِينُ بِهِمْ; از سعادت انسان اين است كه محل كسب و كار او در شهر خودش باشد و دوستانى صالح و درستكار و فرزندانى كه از آن ها كمك بگيرد داشته باشد».[1]
ولى با اين حال نبايد عشق و علاقه به زيستن در وطن را به عنوان يك اصل غير قابل استثناء دانست بسيار مى شود كه انسان در وطنش جز ذلت و عقب ماندگى نصيبى ندارد در حالى كه اگر به جاى ديگرى مهاجرت كند درهاى پيشرفت و موفقيت به رويش گشوده مى شود. در اين صورت آيا سزاوار است تعصب حب وطن او را از مهاجرت بازدارد؟
و به گفته سعدى:
سعديا حب وطن گرچه حديثى است صحيح *** نتوان مُرد به سختى كه من اين جا زادم
بعضى معتقدند كه حديث «حُبُّ الوَطنِ مِن الإيمانِ» مجعول است و ما هم در منابع معتبر به صورت مسند آن را نيافتيم و در جوامع روايى قديم ذكر نشده ولى بعضى از متأخرين آن را به صورت روايت مرسله آورده اند[2] اما اولاً علاقه به زادگاه يك علاقه طبيعى است همانند علاقه به پدر و مادر و اقوام و بستگان و در واقع از روح حق شناسى سرچشمه مى گيرد و مى دانيم حق شناسى يكى از نشانه هاى ايمان است.
ثانياً در روايات اسلامى تعبيراتى مشابه اين حديث آمده است كه مضمون آن را تأييد مى كند. ازجمله در حديثى از امام على بن ابى طالب(عليه السلام) مى خوانيم: «عمرت البلدان بحبّ الأوطان; شهرها با حبّ وطن آباد مى شود».[3]
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «مِنْ كَرَمِ الْمَرْءِ بُكَاؤُهُ عَلَى مَا مَضَى مِنْ زَمَانِهِ وَحَنِينُهُ إِلَى أَوْطَانِه; از نشانه هاى شخصيت انسان آن است كه براى عمر از دست رفته خويش (كه در آن كوتاهى كرده) اشك بريزد و به وطنش علاقه مند باشد».[4]
فتال نيشابورى در روضة الواعظين چنين نقل مى كند: هنگامى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)از مكه به سوى مدينه هجرت كرد وقتى به جحفه كه منزلگاهى ميان مكه و مدينه است رسيد شوق به مكه و زادگاه خودش و پدرانش در دل او شعلهور شد. جبرئيل آمد عرض كرد: آيا به شهر و زادگاهت علاقه مندى؟ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: آرى. جبرئيل عرض كرد: خداوند عزوجل مى فرمايد: «(إِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَيكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعاد); آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد تو را به زادگاهت بازمى گرداند».[5]
و روايات متعدد ديگرى نيز در اين زمينه مورد بحث وارد شده كه همگى نشان مى دهد عشق و علاقه به وطن و زادگاه ازنظر اسلام پسنديده است. ولى امام اميرمؤمنان(عليه السلام) در گفتار حكيمانه مورد بحث مى فرمايد: اين عشق و علاقه نبايد چنان افراطى باشد كه انسان را در وطنش نگه دارد هرچند به فقر و ذلت كشيده شود و يا دينش بر باد برود. در چنين مواقع هجرت كار بسيار پسنديده اى است. همان گونه كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز با همه علاقه اى كه به مكه به عنوان زادگاه و به عنوان كانون خانه خدا داشت آن را در شرايط خاصى رها كرد و به مدينه آمد و اسباب پيشرفت اسلام در آن جا به سرعت فراهم شد.
بسيارى از بزرگان نيز بعد از هجرت از وطن خود به مقامات عالى رسيدند و اين هرگز با حب وطن منافات ندارد.
قرآن مجيد نيز مى فرمايد: «(يَا عِبَادِىَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِى وَاسِعَةٌ فَإِيَّاىَ فَاعْبُدُونِ); اى بندگان من كه ايمان آورده ايد! زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد (و در برابر فشارهاى دشمنان تسليم نشويد و در چنين شرايطى هجرت كنيد)».[6]
---------------------------------------
[1]. كافى، ج 5، ص 257، ح 1. 
[2]. مرحوم شيخ حر عاملى در مقدمه كتاب امل الآمل فى ترجمة علماء جبل العامل آن را ذكر كرده همچنين مرحوم سيد محسن امين در اعيان الشيعه (ج 1، ص 302) و مرحوم محدث قمى در سفينة البحار (ماده وطن).
[3]. بحارالانوار، ج 75، ص 45، ح 50. 
[4]. همان، ج 71، ص 264، ح 3. 
[5]. قصص، آيه 85; روضة الواعظين، ج 2، ص 406.
[6]. عنكبوت، آيه 56.
گفتار حكيمانه 442شرح و تفسير : مالك، بزرگمرد نستوه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma