تجليل امام علي(ع) از پیامبر(ص)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

تجليل امام علي(ع) از پیامبر(ص)

Question امام علي(ع) در خطبه 161 «نهج البلاغه» با چه اوصافي از پیامبر اكرم(ص) تجليل مي كند؟
AnswerSmall:

ایشان می فرماید: «خاندانِ پیامبر(ص) بهترين خاندانها، شجره فاميل او [بنى هاشم] بهترين شجره ها، شاخه هايش موزون و ميوه هايش در دسترس همگان قرار داشت. زادگاهش مكّه [مركز خانه خدا] و هجرت گاهش، مدينه طيّبه [مركز جمعى از پاكبازان] بود. آوازه اش از آن شهر برخاست و صدايش از آنجا به همه رسيد، خداوند او را با دليل كافى و اندرز شافى و دعوت اصلاح گرانه، فرستاد، خداوند به وسيله او احكام ناشناخته [الهى] را آشكار ساخت و بدعت هايى كه به نام دين در شريعت الهى وارد شده بود ريشه كن كرد و احكامى را كه اكنون نزد ما روشن است بيان داشت».

AnswerLarge:

امام علي(عليه السلام) در آغاز خطبه 161 «نهج البلاغه» به معرفى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى پردازد و مى فرمايد: (خداوند او را با نور روشنى بخش و برهانِ آشكار و طريقِ واضح و كتابِ هدايت كننده، برانگيخت)؛ «ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِي‏ءِ، وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِيِّ، وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِي‏(1) وَ الْكِتَابِ الْهَادِي».
منظور از «نور مضىء» همان نور نبوّت اوست كه همه جا را روشن ساخت و «برهان جلى» اشاره به معجزات آشكار اوست. «منهاج بادى» شريعت واضح او را بيان مى كند و «كتاب هادى»، قرآن است كه هدايتگر خلايق تا دامنه قيامت است.
بعضى از شارحان «نهج البلاغه» هر چهار جمله را اشاره به «قرآن مجيد» مى دانند كه امام(عليه السلام) از زواياى مختلف به آن نگريسته است؛ ولى آنچه در تفسير آن گفتيم كه هر يك به چيزى اشاره مى كند، مناسب تر به نظر مى رسد و جمعى از شارحان «نهج البلاغه» آن را پذيرفته اند. در هر حال، كلام امام(ع) اشاره به اين دارد كه اركان چهارگانه دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، از هر نظر كامل و قوى و سرچشمه آن، نور وحى بود و معجزات مختلف، برهان و دليل آن و كتاب هدايت كننده اى همچون قرآن، بيانگر آن و قوانين و احكامش روشن، حساب شده و حكيمانه بود.
سپس به معرفى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در هشت جمله كوتاه مى پردازد و مى فرمايد: (خاندانش بهترين خاندانها، شجره فاميل او [بنى هاشم] بهترين شجره ها، شاخه هايش موزون و ميوه هايش در دسترس همگان قرار داشت. زادگاهش مكّه [مركز خانه خدا] و هجرتگاهش، مدينه طيّبه [مركز جمعى از پاكبازان] بود. آوازه اش از آن شهر برخاست و صدايش از آنجا به همه رسيد)؛ «أُسْرَتُهُ خَيْرُ أُسْرَةٍ، وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ شَجَرَةٍ؛ أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ، وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ، مَوْلِدُهُ بِمَكَّةَ، وَ هِجْرَتُهُ بِطَيْبَةَ(2) عَلَا بِهَا ذِكْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ». «متهدل» به معناى آويزان است و در اينجا به معناى ميوه اى است كه در دسترس همگان قرار دارد.
پيروزى و موفقيّت انسان در سايه امور مختلفى به دست مى آيد. شرافت خانواده و كرامت اصل و نسب و شخصيت والاى بستگان و فرزندان، تولّد در محلِّ با ارزش و فعاليّت در محيط آماده، هر يك سهمى در پيروزى انسان دارد.
و هر گاه در زندگى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درست دقت كنيم مى بينيم علاوه بر شرف ذاتى آن حضرت، خداوند عوامل پيروزى را براى او فراهم ساخته تا بندگانش را از اين طريق هدايت كند؛ نسب او به حضرت ابراهيم(عليه السلام) و فرزندش اسماعيل(عليه السلام) مى رسد و از آن پدر و فرزند، شجاعت و ايثار را به ارث برده است. خاندانش بنى هاشم كه از بهترين طوايف عرب بودند. پدرى همچون عبدالله و جدّى چون عبدالمطلب، عمويى همچون حمزه و ابوطالب و عموزاده اى مانند امام علي(عليه السلام) و جعفر و فرزندانى همچون حضرت زهرا(عليها السلام) و ائمه معصومين(عليهم السلام) داشت. مكّه حرم امن الهى زادگاه او بود و هجرتگاهش مدينه طيّبه مركز گروهى از مردم ايثارگر و فداكار بود. دعوت خود را از آنجا گسترش داد و صداى او در تمام جهان پيچيد.
«اسره» كه از مادّه «اسر» (بر وزن عصر) به معناى قدرت و قوّت گرفته شده، اشاره به خاندان بنى هاشم و فاميل نزديك حضرت است. «شجره»، اشاره به ريشه اصلى اين خانواده است كه به ابراهيم(عليه السلام) باز مى گردد و «اغصان معتدل» اشاره به شاخه هاى او همچون عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه، جعفر، اميرمؤمنان علي(عليه السلام) و ائمه هدى مى باشد كه از نظر فضل و كمال و عدم اختلاف همچون شاخه هاى هماهنگ يك درخت بودند و «ثمار»؛ (ميوه ها)، علوم و دانش هايى است كه از اين خاندان در طول تاريخ نصيب مردم شد.
آن گاه به سراغ معرفى برنامه هاى عملى پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى رود و مى فرمايد: (خداوند او را با دليل كافى و اندرز شافى و دعوت اصلاح گرانه، فرستاد)؛ «أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ كَافِيَةٍ، وَ مَوْعِظَةٍ شَافِيَةٍ، وَ دَعْوَةٍ مُتَلَافِيَةٍ(3)».
آرى، او داراى دلايل عقلى، فطرى و انواع معجزات حسّى بود و انسان ها و جامعه هاى بيمار را با سخنان خود درمان كرد و ويرانى هاى فراوانى از عصر جاهليّت - كه در تمام شئون اجتماعى وجود داشت - اصلاح و آباد ساخت. دعوت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از نظر ريشه با حجت و برهان قانع كننده همراه بود و از نظر محتوا، برنامه اى شفابخش دربرداشت و از نظر نتيجه به اصلاح مفاسد و ترميم ويرانى هاى فكرى و اخلاقى و اجتماعى منتهى شد.
امام(عليه السلام) سپس به كارهاى مهمّى كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) انجام داد پرداخته، چنين مى فرمايد: (خداوند به وسيله او احكام ناشناخته [الهى] را آشكار ساخت و بدعت هايى كه به نام دين در شريعت الهى وارد شده بود ريشه كن كرد و احكامى را كه اكنون نزد ما روشن است بيان داشت)؛ «أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ، وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ(4)، وَ بَيَّنَ بِهِ الْأَحْكَامَ الْمَفْصُولَةَ(5)». در واقع پيامبر اكرم(ص) به سه كار مهم دست زد: عقايد حقّه را آشكار ساخت؛ بدعتها و خرافات را از ميان برداشت و احكام الهى را به طور روشن براى همه مردم تبيين كرد كه هر يك از اينها با مجاهدات بسيار و تحمّل رنج هاى فراوان صورت گرفت.(6)

Peinevesht:

(1). «بادى» از ماده «بدو» (بر وزن سرو) به معناى آشكار شدن و وضوح كامل است و وصف شريعت پيغمبر(صلی الله عليه وآله) به بادى اشاره به آن است كه دستورات او مورد پذيرش خردمندان است.

(2). «طيّبه» به معناى پاك و پاكيزه است و از لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم، دار صادر، بيروت، 1414 قمری، چاپ: سوم، ج ‏1، ص 567 چنين استفاده مى شود كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين نام را بر آن نهاد (به علت آب و هواى خوب و اشجار فراوان و مردم ايثارگر) و نهى فرمود كه نام «يثرب» را براى آن باقى بگذارند؛ چرا كه «ثرب» در اصل به معناى فساد است.

(3). «متلافى» از مادّه «تلافى» به معناى جبران كردن گرفته شده و گاه به معناى پيشگيرى يا جبران فساد به كار مى رود و در خطبه مزبور منظور همين است.

(4). «مدخوله» از مادّه «دخول» در اينجا اشاره به بدعت هايى است كه در جاهليت به خداوند نسبت مى دادند يا از مادّه «دخل» (بر وزن دغل) به معناى فساد است؛ چرا كه اين بدعت ها مايه فسادِ فرد و جامعه مى شود.

(5). «مفصوله» از مادّه «فصل» در اصل به معناى بريدن يا جدا كردن است؛ سپس به سخن يا داورى صحيح كه حق را از باطل جدا مى سازد، اطلاق شده است. در جمله ياد شده هر دو معنا امكان پذير است؛ نخست اينكه احكام شريعت اسلام براى هر موضوعى جداگانه بيان شده، ديگر اينكه حق را از باطل جدا مى سازد (در صورت اوّل معناى اسم مفعولى دارد و در صورت دوّم، فاعلى).

(6). گردآوری از: پيام امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 6، ص 266.

TarikheEnteshar: « 1397/11/21 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 1731