4 ـ محتویات دعوت او

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
قرآن و آخرین پیامبر
3 ـ در زمانى تاریک و وحشت زا5 ـ دعوت او چه اثرى در محیط گذاشت

هیچ چیز جالب تر از این نیست که معارف پر دامنه اسلام که حتى مخالفان را که با نظر منفى به تعلیمات اسلام مى نگرند تحت تأثیر قرار میدهد، با تمام وسعتش در یک موضوع اصولى خلاصه میشود و آن توحید و یگانگى، و مبارزه با شرک ثنویت و تثلیث، و هر گونه تعدد و دوگانگى است.

پیامبر نخست، توحید خالق و آفریدگار را به مردم جهان عرضه کرد (اللّه) و سپس توحید معبود و «اله» را، و بشر را از قید هر پرستشى، جز پرستش خداى یگانه بازداشت.

در یکى از آیات قرآن از زبان قهرمان توحید مى گوید:

إِنّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ حَنیفًا وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (انعام ـ 79) «من به سوى آنکس روى کردم که آفریننده همه آسمانها و زمین است، توجهى خالص و بى ریا و از روى تسلیم، و من از مشرکان نیستم.»

در جاى دیگر اقوام یهود و نصارى را بر بشرپرستى مذمت مى کند: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ (توبه 31) «احبار و رهبانها را جز خدا معبودان خود قرار دادند...» و از همین راه نیز با اوهام و خرافاتى که چون زنجیرهاى سنگین دست و پاى مردم را بسته بود مبارزه کرد، و گفت هیچ چیز در سرنوشت انسان جز خدا مؤثر نیست، أَ لَیْسَ اللّهُ بِکاف عَبْدَهُ (زمر ـ 36) و او هم سرنوشت هر کس را در گرو اعمال او قرار داده است «کُلُّ امْرِى بِما کَسَبَ رَهینٌ» (طور ـ 21)

و به این ترتیب روى کلیه آداب و رسوم خرافى که همه چیز را در سرنوشت انسان از پریدن پرندگان گرفته، تا طلوع و غروب ستارگان مؤثر مى دانست، و چیزى که از آن صحبت نبود سعى و کوشش او بود. قلم بطلان کشید.

خدا را با صفاتى معرفى کرد که عقل پس از دقت و پیشرفت به آن مى رسید، با علم و قدرت بى پایان، با هستى نامحدود از تمامى جهات.

نکته جالب اینکه او اگر مى خواست مردم را به نوعى از حلول و اتحاد خدا با خود و یا هر ادعاى دیگر دعوت کند، آن چنان که سران مذاهب ساختگى کردند.(1)مسلماً مى پذیرفتند، به دلیل اینکه به هنگام وضو نمى گذاشتند، قطره اى از آب وضوى او بر زمین بیفتد و فوراً قطرات آب وضوى او را مى ربودند، آنچنان که در فتح مکه در تواریخ ضبط است (و شاید به این جهت راضى به این کار شده بود تا نفوذ خود را در میان مسلمانان در برابر دشمنان خطرناک نشان بدهد و مقاومت روحى آنها را درهم بشکند.)

اما با این همه خود را تنها یک بنده مبعوث از طرف خداوند و بشرى همچون سایر انسانها معرفى میکرد: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ... (کهف ـ 110)، ما کانَ لِبَشَر أَنْ یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنّاسِ کُونُوا عِبادًا لی مِنْ دُونِ اللّهِ (آل عمران ـ 79) «هرگز روا نیست انسانى که خدا کتاب و حکم و نبوت به او داده به مردم بگوید بندگان من باشید و به جاى خداوند مرا پرستش کنید.»

حتى در نماز تنها وصفى که بدرقه نام «محمد» مى گردد همان صفت عبودیت و بندگى خداست (عبده و رسوله).

در حالى که مى دانیم یک مدّعى دروغین مایل است هر چه بیشتر مردم درباره او غلو کنند، و تا سر حد پرستش براى وى کرنش نمایند، چه اینکه و به خاطر همینها این بساط را چیده است، و اینها همه بخشى از هدف او را تشکیل میدهد، او حتى اجازه نمى داد رسوم و آداب خاضعانه خاصّى که معمول سلاطین آن عصر بود درباره او اجرا کنند با اینکه آمادگى پذیرش آن در مردم بود.

او مردم را از راه درون، از طریق توحید فطرى، و سپس از راه برون، از طریق مطالعه آیات آفاق و انفس و اسرار آفرینش (توحید نظرى) به سرعت به سوى خدا مى برد.

بقاى مواد و انرژیها و از میان نرفتن چیزى از اعمال و گفتار آدمى و بازگشت به یک زندگى در سطح کاملتر در جهان ابدى جزئى از محتویات دعوت او و تکیه گاه بسیارى از بحث هاى تربیتى و اخلاقى او بود.

او در یک جامعه فئودالیته که زندگى طبقاتى با خشونت تمام بر آن حکومت میکرد طرح یک جامعه بدون اینکه طبقات را ریخت، و در یک محیط بردگى طرح آزادى تدریجى بردگان، و تغییر مفهوم بردگى به یک مفهوم انسانى، براى همین دوران انتقالى را به مرحله اجرا درآورد.

او در محیطى که «ناسیونالیسم» در محدودترین شکل خود، یعنى شکل قبیله اى خودنمائى داشت طرح «حکومت جهانى» ریخت و امکان عملى آن را نیز با ایجاد یک حکومت نیرومند که بر تمام جهان متمدّن آن روز، سایه انداخته بود، نشان داد.

او در محیط بغض ها و کینه ها، برادرى آفرید، و در آن محیط پر هرج و مرج و مملو از جهل، امنیت و نظام و قانون و دانش به ارمغان آورد.

هر کس محتویات این دعوت را، مخصوصاً با توجه به آنچه در بستر پیدایش این قانون مى گذشت، مورد بررسى قرار دهد. نمى تواند باور کند که پیامبر اسلام یک فرد عادى، یا یک انسان نابغه و متکّى به فکر خود بوده است، و اگر بخواهیم این مقایسه را ادامه دهیم مسلماً سخن به درازا مى کشد.

***


1. در کتاب «مبین» صفحه 292، از زبان زندانى عکا (میرزا حسینعلى بها) به هنگام شکوه از ممنوع الملاقات بودنش، میخوانیم:
ان الذى خلق العالم لنفسه! منعوه ان ینظر الى احد من احبائهِ ان هذا الا ظلم مبین!!: «کسیکه جهان را به خاطر خویش! آفریده، اجازه نمى دهند حتى نگاه به یکى از دوستانش کند، این جز ظلم آشکار چیز دیگرى نیست»!...
و نظیر این سخن فراوان دارند.

 

 

3 ـ در زمانى تاریک و وحشت زا5 ـ دعوت او چه اثرى در محیط گذاشت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma