4 ـ قرآن و جاذبه عمومى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
قرآن و آخرین پیامبر
3 ـ قرآن و زوجیت عمومى همه موجودات جهانتسخیر خورشید و ماه

«... متفکران بزرگ این اختصاص را دارند که هیچ مطلبى را بیهوده و نامربوط نمى انگارند، و به هیچ موضوعى سرسرى نمى نگرند، و از مسائل و نمودهاى بسیار ساده و عادى درسهاى بزرگ مى گیرند.

چه بسیارند اشخاصى که حس کرده اند بدنشان در آب سبک میشود،

یا سیبى از درخت سقوط میکند،یا چلچراغى در بالاى سرشان به تمّوج درمى آید، اما فقط ارشمیدس پیدا مى شود که از آن اصول «تعادل مایعات» را نتیجه بگیرد، و تنها نیوتن مى تواند قانون «جاذبه عمومى» را کشف کند، و فقط «گالیله» بود که قانون سقوط اجسام را از روى آن بدست آورد.»(1)

شک نیست که وجود نیروى مرموزى را در درون زمین که همه اجسام را به سوى خود مى کشد، همه پیش از نیوتن احساس کرده بودند، اما اینکه این قانون یک قانون عمومى در سرتاسر جهان آفرینش، در تمام کرّات و سیارات و کواکب و کهکشانهاى عظیم، و حتى میان دو ذرّه بسیار کوچک و ناچیز مى باشد، کسى پیش از نیوتن ظاهراً از آن آگاهى نداشت، و تنها او بود که براى نخستین بار در قرن 17 میلادى با الهام گرفتن از سقوط یک سیب به زمین پرده از روى این قانون بزرگ داشت.

میخواهید شما هم مسئله سقوط سیب را افسانه ساختگى بدانید ـ آنچنان که هوپ Hope دانشمند معروف دانسته ـ یا براى آن واقعیت قائل باشید، در هر دو صورت این را نمى توان انکار کرد که پایه گذار قانون جاذبه عمومى نیوتن است.

اهمیت این قانون به قدرى است که بعضى قرن 17 را قرن نیوتن نام گذارده اند، نیوتن ساعتهاى طولانى در سکوت و اندیشه فرو رفت تا توانست این قانون پیچیده را کشف کند، و این جمله را اثبات نماید که «هر دو جسم یکدیگر را به نسبت مستقیم جرمها، و به نسبت معکوس مجذور فاصله ها، جذب مى کنند».

ولى بیش از هزار سال قبل از نیوتن و کشف عظیم او این آیه در قرآن نازل شده بود:

اللّهُ الَّذی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلُّ یَجْری ِلأَجَل مُسَمًّى یُدَبِّرُ اْلأَمْرَ یُفَصِّلُ اْلآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ (سوره رعد ـ 2):

«خدائى که آسمانها (و کرات آسمانى) را با ستونى نامرئى برافراشت سپس بر عرش استیلا یافت و آفتاب و ماه را مسخر (شما) ساخت، هر یک از اینها تا مدت معلومى بحرکت خود ادامه میدهند، خداوند تدبیر امور (جهان هستى) میکند، و آیات (خود را براى شما) تشریح مى نماید، باشد که به (رستاخیز) و لقاى پروردگار یقین پیدا کنید.

براى درک بیشتر معنى آیه باید توجه داشته باشیم که «عَمَد» و «عُمُد» جمع «عمود» به معنى «ستون» است.

درباره معنى آیه مفسّران اسلامى دو احتمال داده اند:

نخست ـ اینکه مرجع ضمیر در «ترونها» آسمانها باشد، و جمله «ترونها» صفت براى «عمد» نیست بلکه جمله مستقلى است، طبق این تفسیر معنى آیه چنین میشود: خداوندى که آسمانها را بدون ستون برافراشت، و شما آسمانها را به این وضع مشاهده مى کنید. این معنى را جمعى از مفسّران اختیار کرده اند و مطابق آن آسمان بدون ستون معرفى شده.

دوم ـ اینکه مرجع ضمیر «ترونها» همان «عمد» است، و جمله «ترونها» صفت براى «عمد» مى باشد. روى این تفسیر معنى آیه چنین میشود: خداوندى که آسمانها را بدون ستون قابل رؤیت، برافراشت، و نتیجه آن این میشود که آسمانها ستونى دارد اما قابل مشاهده نیست.

تفسیر اول از دو جهت قابل ایراد است، زیرا:

اوّلا ـ قواعد ادبى به ما میگوید: تا ممکن باشد ضمیر به نزدیکتر برگردد، رجوع آن به کلمات دورتر خلاف ظاهر است (در این آیه «عمد» از «سماوات» نزدیکتر است).

ثانیا ـ تفسیر اوّل نیاز به تقدیر گرفتن کلمه «کذلک» دارد (کذلک ترونها) همانطور که مفسران تصریح کرده اند، و تقدیر بدون دلیل بر خلاف قاعده است.

بنابراین معنى دوم با الفاظ و جمله بندى آیه کاملا سازگارتر و مناسب تر است.

حدیثى که در تفسیر آیه نقل شده نیز این حقیقت را تأیید میکند:

در تفسیر «برهان» ذیل همین آیه از «حسین بن خالد» نقل میکند که اما على بن موسى الرضا (ع) فرمود: اَلَیْسَ اللّهُ یَقُوُلُ بِغَیِر عَمَد تَرَوْنَها؟ ـ قُلْتُ: بَلى ـ قالَ ثُمَّ عَمَدَ لَکِنْ لا تَرَوْنَها.

یعنى: آیا خداوند نفرموده «بدون ستونى که آن را مشاهده کنید» گفتم آرى چنین است ـ فرمود: «بنابراین ستونى وجود دارد اما دیده نمى شود».

حدیث دیگرى نیز به همین مضمون نقل شده است.

در حدیث سومى نیز از امیر مؤمنان امام على بن ابى طالب (ع) شده که فرمود:

«هذِهِ النُّجُوُمُ الَتّىِ فِىِ السَّماءِ مَدائِنُ مِثْلُ المَدائِنِ الَتَّى فىِ الاَرْضِ مَرْبُوطَةٌ کُلُّ مَدْیِنَةِ اِلى عَمُود مِنْ نُور»(2)

: «این ستارگانى که در آسمان است شهرهائى همچون شهرهاى زمین دارد، هر شهرى با شهر دیگر (هر ستاره اى با ستاره دیگر) با ستونى از «نور» ارتباط دارد.

در اینجا این سئوال پیش مى آید که آیا ستون نامرئى که در آیه ذکر شده، و آسمانها را نگه داشته، و از پراکندگى کرات آسمانى جلوگیرى میکند، چیزى جز نیروى جاذبه هست؟

آیا تعبیرى روشن تر و رساتر از «ستون نامرئى» در افق ادبیات آن روز براى ذکر نیروى جاذبه پیدا میشد؟

و این را هم میدانیم که اگر این نیرو نبود آسمانها بهم مى ریختند، هر ستاره اى به گوشه اى پرتاب میشد و در یک ظلمت ابدى فرو میرفت، بدون نیروى جاذبه هیچ سیاره اى در مدار خود گردش نمى کند، و خلاصه این نیرو است که آنها را به این حال نگه داشته، همانطور که ستون عمارت را برپا و به وضع خاص خود نگه مى دارد.

***


1. تاریخ علوم صفحه 188.
2. سفینة البحار ماده نجم جلد 2 صفحه 574 نقل از تفسیر على بن ابراهیم قمى

 

 

 

3 ـ قرآن و زوجیت عمومى همه موجودات جهانتسخیر خورشید و ماه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma