این نسبت را به ابو العلاء معرى که از نویسندگان و شعراى معروف قرن پنجم هجرى است نیز داده اند، در حالى که او هرگز چنین ادعائى نداشته، و ظاهراً انتساب این مطالب به او بواسطه اتهام او به بى دینى و الحاد بوده است، و چون ادیب، نویسنده و شاعر هم بوده این نسبت زودتر به او مى چسبیده است!.
البته از ابوالعلاء سخنان زننده اى نقل شده، و وضع او قابل مقایسه با عبداللّه بن مقفع نیست، ولى در هر حال او داعیه مبارزه با قرآن را نداشته است.
زیرا او در رساله «الغفران» در پاسخ «ابن راوندى»(1) که به عنوان معارضه با قرآن برخاسته و کتابى بنام «التاج» نگاشته است چنین مینویسد:
اما تاجه فلیس نعلا، و هل تاجه الا کما قالت الکهنه: اف و تف و جورب و خف» یعنى «آنچه را او کتاب «تاج» نام نهاده ارزش «کفش» را هم ندارد و آیا قافیه پردازیها و سجعهاى ابن راوندى چیزى جز مانند آنچه کاهنان بهم مى بافتند و میگفتند: «اف، تف، جورب و خف» نمیباشد؟(2) و به این ترتیب عبارت پردازیهاى ابن راوندى را بباد مسخره گرفته ا ست.
و در همان رساله «الغفران» آن گفتار جالبى را که درباره قرآن گفته و سابقاً نقل کردیم بیان میکند و اعتراف مینماید که: «هنگامى که یک آیه از قرآن در میان سخنان دیگر واقع شود مانند ستاره درخشانى در شب تاریک مى درخشد»!
***