تکفیر شیعه بخاطر اعتقاد به بداء!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

تکفیر شیعه بخاطر اعتقاد به بداء!

Question چرا مخالفان شیعه بخاطر اعتقاد به «بداء» شیعیان را نکوهش کرده و به کفر متّهم می کنند؟
AnswerSmall:

مخالفین شیعه به خاطر درک و تصور نادرستی که از عقیده «بداء» نزد شیعه دارند و آنرا برگرفته از افکار یهود و موجب تغییر در علم الهی و نسبت دادن جهل به خدا دانسته اند، شیعه را متهم به کفر می کنند. در حالیکه بداء به معنای جهل و ناآگاهی در خداوند راه ندارد، و طبق روایات شیعه از هر کس که چنین سخنی را بگوید باید تبرّی جست.
بداء در عقیده شیعه به این معنی است که خداوند بر اساس وضعیت موجود یک انسان، برای او تقدیری در لوح تقدیرات ثبت می کند. پس از مدتی این شخص کارهای نیکی مثل صله رحم و کمک به فقرا انجام می دهد. در نتیجه، خداوند تقدیر قبلی وی را عوض کرده، تقدیر جدیدی را برای او ثبت می کند. این تغییر در تقدیر، «بداء» نام دارد. منابع اهل سنت حاوی مواردی از تقریر معنای مورد قبول شیعه از بداء است.

AnswerLarge:

مخالفین شیعه به خاطر تصور نادرستی که از بداء دارند و آن را درباره خداوند، امری نقض کننده علم الهی می دانند، دانسته یا ندانسته شیعیان را به خاطر این عقیده نکوهش و متهم به کفر می کنند. فخر رازی اعتقاد به بدا را نمی پذیرد زیرا آن را موجب تغییر در علم الهی می داند.(1) ابوالحسن اشعری نیز اعتقاد دارد گروهی از شیعیان بداء را بر خدا جایز می‌ دانند بدین معنا که وقتی خدا می‌ خواهد کاری را انجام دهد و نمی‌ دهد، برایش بداء حاصل شده است.(2) برخی هم نتیجه اعتقاد به بداء را نسبت دادن جهل به خدا شمرده اند و از آنجا که کسی که علم خدا را انکار کند کافر است، شیعه را بخاطر اعتقاد به بداء متهم به کفر کرده اند.

تبیین معنای صحیح بداء نزد شیعه با تفکیک علم ذاتی از علم فعلی الهی
کسانی که به بداء اشکال می کنند و آن را موجب تغییر در علم الهی و نسبت دادن جهل به خدا دانسته اند، میان علم ذاتی و ازلی از یک سو و علم فعلی و حادث از سوی دیگر خلط می کنند. اساساً بداء در علم ذاتی و مطلق خدا رخ نمی دهد تا این اشکال مطرح شود؛ بلکه بداء در لوح تقدیرات است که علم فعلی و مخلوق است.

به دیگر سخن، خداوند بر اساس وضعیت موجود یک انسان، برای او تقدیری در لوح تقدیرات ثبت می کند. پس از مدتی این شخص کارهای نیکی مثل صله رحم و کمک به فقرا انجام می دهد. در نتیجه، خداوند تقدیر قبلی وی را عوض کرده، تقدیر جدیدی را برای او ثبت می کند. این تغییر در تقدیر، «بداء» نام دارد. البته خداوند با علم ذاتی و مطلق خود، از همه این تقدیرات گذشته و آینده آگاه است و حتّی آنها را در لوح دیگری که مکنون است و امّ الکتاب نامیده می شود، ثبت کرده است. «علم به تغییر» با «تغییر در علم» متفاوت است و بداء، خود، متعلق علم الهی است.

در حقیقت اين مردم‏ اند كه پديده‏ اى را می بینند ولى از پديده‏ هاى ديگر ناآگاهند و در مواردى كه پيش‏بينى مورد نظر آنها رخ ندهد، مى‏ گويند: «بَدَا للَّهِ» و اين نوعى استعمال مجازى و از ديدگاه خود انسان است و گرنه از جانب خداوند، آگاه ساختن مردم از چيزى است كه بر آنان مخفى بوده است.

در روایات شیعه به صراحت آمده که بداء با علم ذاتی خدا تعارض ندارد و اعتقاد به «بداء» نسبت جهل و ناآگاهى به خدا نيست؛ زيرا بر خداى عالمِ مطلق، جهل راه ندارد. از امام صادق(ع) نقل شده که: «بداء به معنای جهل و ناآگاهی در خداوند راه ندارد، بلکه از هر کس که چنین سخنی را بگوید باید تبرّی جست»(3)؛ زیرا چنین کسی کافر است! و امام کاظم(ع) می فرمایند: «برای خداوند در هیچ چیزی بداء حاصل نمی شود مگر اینکه قبلاً می دانسته است؛ محققا برای خدا از روی جهل بداء رخ نمی دهد»(4) و... .

بنابراین چگونه می شود با این صراحتِ روایات، پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را متهم کرد که آنان عقیده دارند خداوند قبل از وقوع چیزی ناآگاه بوده است و بعد از وقوع آگاه می شود!

اقوال علمای شیعه راجع به باور مورد اجماع آنها راجع به بداء
شیخ صدوق با استناد به روایات تصریح می کند: «وعندنا من زعم أن الله عز وجل یبدو له الیوم فی شیء لم یعلمه أمس فهو کافر و البراءة منه واجبة»(5)؛ (به اعتقاد شیعه اگر کسی بگوید که امروز برای خداوند چیزی آشکار شده است که آن را در گذشته نمی دانست، چنین شخصی کافر و بیزاری جستن از او واجب است).

علاوه بر شیخ صدوق، علامه آقابزرگ تهرانی نیز در کتاب الذریعه پس از ذکر معنای لغوی بداء به مفهوم تغییر رأی و علم جدیدی که قبلاً شخصی نمی دانسته است و برای توده بشر بارها اتفاق می افتد، می گوید: بداء به این معنی چون مستلزم جهل و عجز است بر خدا روا نیست، و امامیه که خدا را بر خلاف فرقه های دیگر از امور زیادی منزّه می داند، به یقین از جهل و عجز نیز منزه می شمارد. آن گاه نسبت دادن این عقیده به شیعه را بهتان بزرگ دانسته و می نویسد: «فنسبة القول بالبداء بهذا المعنی الی الامامیة من البلخی فی تفسیره، کما فی اول التبیان، بهتان عظیم»(6)؛ (نسبت دادن عقیده بداء به این معنی [که خداوند متهم به جهل می شود] به امامیه از سوی بلخی - از علمای اهل سنت - در تفسیرش، چنانکه در اول تفسیر تبیان آمده، بهتان بزرگی به امامیه می باشد). سپس اضافه می کند: بداء را به معنایی که امامیه معتقد است، باید هر مسلمانی در مقابل یهود که می گویند: «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»(7)، معتقد باشد... .(8)
آری از جمله انتقادهای قرآن از یهودیان نیز همین نکته است که آنان کار آفرینش را پایان یافته می دانستند و معتقد بودند که: «جفّ القلم بما هو کائن»(9)؛ (دیگر هیچ رویکرد تازه ای در دنیا رخ نخواهد داد!).

به راستی باید از مخالفان و معترضان به شیعه پرسید: در کدام کتاب معتبر شیعه و از کدام فرد شیعی چنین عقیده ای را یافته اید که با اعتقاد به «بداء» به خدا نسبت جهل و عجز بدهد؟ بدیهی است که این معترضان اولاً از عقاید شیعه اطلاع درستی ندارند، ثانیا مفهوم بداء را از دیدگاه شیعه به درستی درک نکرده اند، ثالثا از مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و صریح روایت رئیس مذهب شیعه در این باره کاملاً بی خبرند که جهل را صریحا از خداوند نفی فرموده و از نسبت دادن جهل به خصوص در مسأله بداء تبرّی می جوید.

بداء در منابع اهل سنت
آن گروه از اهل سنت که بخاطر اعتقاد به بداء شیعه را نکوهش می کنند باید به این نکته توجه داشته باشند که این باور در منابع خود آنها به همان معنای پذیرفته شده در نزد شیعه وجود دارد از جمله:
گروهی از مفسرین اهل سنت مانند طبری(10)، قرطبی(11) و ابن کثیر(12) ذیل آیه 39 سوره رعد -- یعنی «یَمْحُو اللّه‌ُ ما یَشاءُ وَ یُثْبتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ»؛ (خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود می‌ سازد و هر چه را بخواهد اثبات می‌ کند و لوحِ محفوظ نزد اوست) - کلامی را از خلیفه دوم نقل می کنند که هنگام طواف خانه خدا می گفت: «اللهم ان کنت کتبتنی فی اهل السّعادة فأثبتنی فیها و ان کنت کتبتنی فی اهل الشّقاوة و الذّنب فامحنی و اَثبتنی فی اهل السّعادة و المغفرة، فانّک تمحو ما تشاء و تثبت و عندک امّ الکتاب»؛ (خدایا اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده‌ ای استوارم بدار و اگر از شقاوتمندان و گنهکارانم مقرر فرموده‌ ای از آن میان نام مرا محو کن و در زمره سعادتمندان ثبت گردان؛ زیرا تو هر چه را بخواهی محو و اثبات می‌ کنی)!

محو شدن نام شخص از سیاهه شقاوتمندان و افزودنش به گروه سعادتمندان همان ظاهر شدن اراده جدید الهی بر اثر اسبابی مانند دعا، همان بداء است.

Peinevesht:

(1). مفاتیح الغیب، فخرالدین ابوعبدالله محمد بن عمر رازی، نشر دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1420هـ ق، چاپ سوم، ج 19، ص 52.

(2). الانتصار و الرد علی ابن الراوندی، ابی الحسن عبدالرحیم بن محمد بن عثمان الخیاط المعتزلی، نشر اوراق شرقیه، بیروت، بی تا، چاپ دوم، ص 14.

(3). بحارالأنوار، مجلسى‏، محمدباقر، مؤسسة الوفاء، بيروت‏، 1404 هـ ق، چاپ دوم، ج 4، ص 111؛ كمال الدين‏، شيخ صدوق‏، انتشارات اسلاميه‏، تهران‏، 1395 هـ ق‏، چاپ دوم، ج 1، ص 70.‏

(4). بحارالأنوار، همان، ج 4، ص 121.

(5). كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، انتشارات اسلاميه‏، تهران‏، 1395 هـ ق‏، چاپ دوم‏، ج‏ 1، ص 69.

(6). الذریعه، شيخ آقا بزرك الطهراني، دار الاضواء، بيروت، بی تا، چاپ اول، ج 3، ص 51.

(7). سوره مائده، آیه 64.

(8). الذریعه، همان، ج 3، ص 52.

(9). المعجم الكبير، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني، مكتبة ابن تيمية، قاهرة، بی تا، چاپ اول، ج 11، ص 223، ح 11560؛ بحارالأنوار، همان، ج 5، ص 94.

(10). جامع البيان فى تفسير القرآن، ‏طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، ناشر دار المعرفه‏، بیروت، 1412 هـ ق، چاپ اول، ج 13، ص 113.

(11). الجامع لأحكام القرآن‏، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 هـ ش، چاپ اول، ج 10، ص 330.

(12). تفسير القرآن العظيم، ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو، دار الكتب العلمية منشورات محمدعلى بيضون‏، بیروت، 1419 هـ ق، چاپ اول، ج 4، ص 403.

TarikheEnteshar: « 1398/06/21 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 2302