تأثیرپذیری شیعه در عقیده «بداء»، از مختار ثقفی و فرقه کیسانیه!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

تأثیرپذیری شیعه در عقیده «بداء»، از مختار ثقفی و فرقه کیسانیه!

Question آیا عقیده «بداء» از عقاید «مختار بن ابی عبید ثقفی» و فرقه «کیسانیه» بوده است و به عقاید شیعه رسوخ کرده است؟!
AnswerSmall:

اولا: مفهوم صحیح بداء در نزد شیعه با عقیده انتسابی مخالفین تفاوت دارد؛ مخالفین شیعه معنی لغوی بداء (ظهور بعد از خفا، رای تازه پیدا کردن و پشیمانی) را به شیعه نسبت می دهند در حالی که بداء در نزد شیعه به معنی «تغییر سرنوشت و مقدّرات انسان توسط ذات الهی و با دخالت اعمال صالح خود انسان» است. در این «تغییر تقدیر»، ظهور برای انسان رخ می دهد، نه برای خدا و آنچه ظاهر می شود، «تقدیر اصلی و پوشیده خدا» برای انسان است.
ثانیا: بداء به معنی حقیقی آن سابقه دیرینه و ریشه در قرآن و سنت دارد.
ثالثا: انحراف «مختار» در مسأله «بداء» نیز ثابت و قطعی نیست.
رابعا: بر فرض انحراف مختار در مساله بداء، حقانیت این عقیده مخدوش نمی شود.

AnswerLarge:

مختار و کیسانیّه و عقیده بداء
«مختار بن ابی عبید ثقفی» شخصی بود که بعد از حادثه عاشورا در کوفه قیام کرد و تقریبا همه ظالمانی را که سهمی در جنایات کربلا داشتند، به سزای عملشان رساند و قصاص نمود. برخی مورخان و سیره نویسان، پیروان او را ـ چه در زمان حیات و چه پس از مرگش ـ «کیسانیه» می نامند. با جست و جوی آثار این مورخین و سیره نویسان می بینیم که فرقه «کیسانیه» با اعتقاد به «بداء» مشهور گشته است. به ادّعای این مورخین، «مختار» ادعا می کرد که از حوادث آینده با خبر است و همچنین مدعی بود با استمداد از الهام الهی یا نامه نگاری با امام سجاد(علیه السلام) است که توانسته از وقایع آینده با خبر باشد. هنگامی که حوادث مطابق پیش بینی اش روی می داد، او این مساله را شاهدی بر راست گفتاری اش می گرفت، اما هنگامی که اتفاقات برخلاف پیش بینی هایش روی می داد، «مختار» مدعی «بداء» برای خداوند می شد. از نظر این مورخین، «مختار» هیچ تفاوتی برای «بداء» و «نسخ» قائل نبود و می گفت همان گونه که وقوع «نسخ» در احکام الهی ممکن است، «بداء» نیز ممکن است.(1)
آنها یکی از مصادیق صریح توسّلِ «کیسانیه» به «بداء» را این گونه بیان می کنند: «مصعب بن زبیر بن عوام» سپاه قدرتمندی را برای جنگ با مختار و پیروانش به طرف کوفه فرستاد. مختار نیز یکی از یاران خود به نام «احمد بن شمیط» را همراه با سه هزار جنگجو به پیکار با آنان فرستاد و به آنها گفت از جانب خدا به من الهام شده که پیروزی با ماست. برخلاف نظر مختار، احمد بن شمیط در جنگ کشته شد و سپاه او نیز شکست خورد. بازماندگان لشکر احمد بن شمیط نزد مختار بازگشتند و دلیل محقق نشدن وعده اش را پرسیدند. مختار در پاسخ گفت: «خداوند پیروزی در جنگ را برای ما مقدّر ساخته بود و بر اساس این تقدیر، در ابتدا به من وعده پیروزی داده بود ولی پس از مدّتی برای او «بداء» پدید آمده بود که ما در جنگ مغلوب شویم». بعد از آن مختار برای این عقیده خود به آیه 39 سوره رعد یعنی «یَمْحُو اللّه‌ُ ما یَشاءُ وَ یُثْبتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ»(2)؛ (خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود می سازد و هر چه را بخواهد اثبات می کند و لوحِ محفوظ نزد اوست)، استناد کرد. بنابراین به نظر می آید مختار همیشه ادعای علم غیب و اطلاع از آینده را داشت و همواره از رویدادهای آینده خبر می داد اما هنگامی که اتفاقاتی برخلاف پیش بینی های او رخ می داد مدعی می شد که برای خداوند «بداء» حاصل شده است. گویی خداوند از آینده بی اطلاع بوده و با گذشت زمان به تدریج برای ذات مقدّسش علم جدید پدید می آمده و نظرش را تغییر می داده است.(3)
با توجه به عقیده ی خاص «کیسانیه» راجع به بداء، در طول تاریخ گروهی از مخالفین شیعه در صدد القای این شبهه بوده اند که اعتقاد به «بداء» عقیده ای است که شیعیان آن را از «کیسانیه» فرا گرفته اند نه اینکه آموزه ای برآمده از منابع اصیل اسلامی یعنی قرآن و روایات است.

اما در پاسخ به این شبهه باید گفت:

اولا: مفهوم صحیح بداء در نزد شیعه با عقیده انتسابی مخالفین تفاوت دارد:
مخالفین شیعه معنی لغوی بداء (ظهور بعد از خفا، رای تازه پیدا کردن و پشیمانی) را به شیعه نسبت می دهند در حالی که چنین درک و اعتقادی درباره بَداء در میان شیعیان وجود ندارد و آنچه شیعیان به آن معتقد هستند، چیزی دیگر است. بداء در نزد شیعه به معنی ظهور امری برای خدا بعد از خفا و یا پشمیانی او از اراده قبلی نیست؛ بلکه به معنی «تغییر سرنوشت و مقدّرات انسان توسط ذات اقدس الهی و با دخالت اعمال صالح خود انسان» است. در این «تغییر تقدیر»، ظهور برای انسان رخ می دهد، نه برای خدا و آنچه ظاهر می شود، «تقدیر اصلی و پوشیده خدا» برای انسان است. بداء در عقیده شیعه نه تنها باعث نقص در علم و ذات الهی نمی شود؛ بلکه حکایت از «قدرت مطلقه» خداوند دارد که بر اساس آن و در پرتو رفتار اختیاری انسان، سر نوشت آدمی تغییر می یابد.
بداء با مفهوم شیعی آن بر خلاف اعتقاد یهود می باشد که می گفتند، دستان خداوند بعد از آفرینش بسته شده و نمی تواند آن را از صورت کنونی و ظاهری اش تغییر دهد. قرآن کریم در آیه64 سوره مائده از زبان یهود به آن عقیده چنین تصریح می کند: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ اَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء»؛ (و یهود گفتند که دست خداوند بسته است؛ دست های خودشان بسته باد؛ و به [سزای] آنچه گفتند از رحمت خداوند دور شدند؛ بلکه هر دو دست او گشاده است؛ هرگونه بخواهد می بخشد).
نسبت دادن بداء ـ با آن معنای انحرافی و نادرست ـ به همه پیروان «کیسانیه» نیز امری مسلم و پذیرفته شده در میان همه مورخین نیست.(4) شیعه نیز این معنی از «بداء» را که برای مختار و فرقه کیسانیه نقل شده و بر اساس آن ـ نعوذ بالله ـ خداوند به حوادث آینده جهل دارد و به مرور زمان نظرش عوض می شود، قبول ندارد. بلکه خداوند از ازل به همه حوادث و مقدّرات، حتی آنچه طبق برخی عوامل تغییر می کند، علم دارد؛ و همه مقدّرات در «اُمّ الکتاب» و علم الهى موجود است. آنچه تغییر می کند علم بندگان است نسبت به آنچه در مورد آن «بداء» حاصل شده است.

ثانیا: بداء به معنی حقیقی آن سابقه دیرینه و ریشه در قرآن و سنت دارد و ربطی به کیسانیه ندارد:
آنچه شیعه به معنای اصطلاحی «بداء» به آن اعتقاد دارد سابقه دیرینه دارد و در آیات قرآن و روایات نیز بیان شده است و مفسران اهل سنت و منابع روایی آنها نیز آن را تایید کرده است. به عنوان مثال در آیه 39 سوره رعد قدرت خداوند بر قدرت مطلق خداوند در امکان نابودسازی یا اثبات پدیده های جهانی تأکید شده است: «یَمْحُو اللّه‌ُ ما یَشاءُ وَ یُثْبتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ»؛ (خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود می‌سازد و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند و لوحِ محفوظ نزد اوست). مفسرانِ اهل سنت مانند طبری(5)، قرطبی(6) و ابن کثیر(7) ذیل این آیه کلامی را به این مضمون نقل کرده‌ اند که خلیفه دوم عمر بن خطّاب اطراف خانه خدا طواف می‌کرد و می‌گفت: «اللهم ان کنت کتبتنی فی اهل السّعادة فأثبتنی فیها و ان کنت کتبتنی فی اهل الشّقاوة و الذّنب فامحنی و اَثبتنی فی اهل السّعادة و المغفرة، فانّک تمحو ما تشاء و تثبت و عندک امّ الکتاب»؛ (خدایا اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده‌ ای استوارم بدار؛ و اگر از شقاوتمندان و گنهکارانم مقرر فرموده‌ ای، از آن میان نام مرا محو کن، و در زمره سعادتمندان ثبت گردان؛ زیرا تو هر چه را بخواهی محو و اثبات می‌کنی!).
از نظر شیعه محو شدن نام شخص از سیاهه شقاوتمندان و افزودنش به گروه سعادتمندان، همان ظاهر شدن اراده مخفی الهی بر اثر اسبابی مانند دعا و به عبارتی «بداء» است.
در روایات معتبر اهل سنت نیز بداء به همان معنای مد نظر شیعه بیان شده است؛ برای مثال ما در اینجا دو نمونه از این احادیث را ذکر می کنیم.
یکی از روایات دال بر بداء از منابع اهل سنت، روایتی است که «ابوهریره» آن را از حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله) نقل کرده و «بخاری» نیز آن را در کتاب «صحیح» خود آورده است. بخاری از ابوهریره و او از رسول خدا(صلوات الله علیه) روایت می کند که آن حضرت فرمود: «إِنَّ ثَلاَثَةً فِى بَنِى إِسْرَائِیلَ أَبْرَصَ وَأَقْرَعَ وَأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ أَنْ یبْتَلِیهُمْ، فَبَعَثَ إِلَیهِمْ مَلَکًا...»(8)؛ (در قوم بنی اسرائیل سه نفر گرفتار سه بیماری مشخص یعنی پیسی و ناشنوایی و نابینایی شده بودند، برای خداوند بداء حاصل شد که ایشان را مورد امتحان قرار دهد؛ فرشته ای را نزد آنان فرستاد و ...). با مراجعه به کتاب هایی که در شرح کتاب «صحیح بخاری» نوشته شده است، مشاهده می کنیم که اهل سنت نیز «بداء» را در این روایت به همان معنایی تفسیر کرده اند که شیعه معتقد است. از جمله این سخن «ابن حجر» که می گوید: «قولُه بَدا لِله... أی سَبَقَ فی عِلمِ الله فَأرادَ إظهارَهُ، وَلَیسَ المرادُ أنه ظَهَرَ لَه بَعدَ أن کانَ خافیاً لأنَ ذلِکَ مُحالٌ فی حَقِ الله تَعالى»(9)؛ (این که در روایت آمده است «بَدا لِله» معنایش این است که خداوند از اوّل می دانست، سپس آن را اظهار نموده است؛ نه آن که چیزی بر خداوند مخفی بوده سپس آن را آشکار نموده باشد؛ زیرا چنین چیزی در حقّ خداوند محال است).

ثالثا: انحراف «مختار» در مسأله «بداء» نیز ثابت و قطعی نیست:
بر خلاف آنچه از برخی مورخین بیان شد، برخی از مورخین هم معتقدند انحراف مختار و انتساب این تفکرات به او ثابت نیست و ادعای انحراف او و کذّاب نامیدن او از سوی امویان و زبیریان و عباسیان، برای بدنام کردن او صورت گرفته است.(10) شواهدی مثل اینکه محمد بن حنفیه از کذّاب دانستن مختار، آن هم نزد عبدالله بن زبیر و پس از قتل مختار، اکراه می ورزد(11) می تواند این نظر را تایید کند. برخی هم معتقدند خود مختار نیز از این اتهاماتی که به او می زدند بی خبر بوده است.(12)

رابعا: بر فرض انحراف مختار در مساله بداء، حقانیت این عقیده مخدوش نمی شود:
بر فرض باطل بودن عقاید مختار در مساله «بداء» و به صرف اینکه فرقه ای در تاریخ از این عقیده صحیح، برداشتی نادرست و انحرافی کرده باشند، دلیل بر بطلان اصل آن عقیده نمی گردد؛ چنانچه فرقه های بسیاری در طول تاریخ از آموزه های نابی همچون مهدویت و ... برداشت هایی نادرست و انحرافی داشته اند اما این برداشت ها خللی به اصل این آموزه وارد نمی کند.(13) خصوصا در مورد بداء که سابقه دیرینه دارد و در قرآن به آن تصریح شده و در منابع روایی شیعه و اهل سنت، احادیث بسیار زیادی از حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله) و دیگر معصومین(علیهم السلام) درباره آن نقل شده که ثابت می کند اعتقاد به آموزه بداء باوری اصیل و برآمده از منابع دینی است و ارتباطی به عقاید «کیسانیه» ندارد.

Peinevesht:

(1). الملل و النحل، شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، دار المعرفه، بیروت، 1404 هـ.ق، چاپ اول، ج 1، ص 148.

(2). سوره رعد، آیه 39.

(3). الکیسانیه فی التاریخ و الأدب، قاضی وداد، دار الثقافه، بیروت، 1974 م، چاپ اول، ص 112 و 126.

(4). همان، ص 259.

(5). جامع البيان فى تفسير القرآن، ‏طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، ناشر دار المعرفه‏، بیروت، 1412 هـ.ق، چاپ اول، ج 13، ص 113.

(6). الجامع لأحكام القرآن‏، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 هـ ش، چاپ اول، ج 10، ص 330.

(7). تفسير القرآن العظيم، ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو، دار الكتب العلمية منشورات محمدعلى بيضون‏، بیروت، 1419 هـ ق، چاپ اول، ج 4، ص 403.

(8). صحیح بخاری، بخاری، حافظ ابو عبدالله محمد بن اسماعیل، دار ابن کثیر للطباعه، بیروت، 1993 م، چاپ اول، ص 1277.

(9). فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1402 هـ.ق، چاپ دوم، ج 6، ص 364.

(10). مقاله «کیسانیه، افسانه یا حقیقت؟!»، سید علوی، سید ابراهیم، فصلنامه کلام اسلامی، پاییز ۱۳۷۵، شماره ۱۹، ص 4-6.

(11). انساب الاشراف، بلاذرى، احمد بن یحیی، موسسة الاعلمى، بيروت، لبنان‏، 1394 هـ.ش، بی تا، چاپ اول، ج 3، ص 287.

(12). نشأة الفکر الفلسفی فی اسلام، نشار، علی سامی، دار المعارف، قاهره، بی تا، چاپ اول، ج 2، ص 58.

(13). مقاله «افراط در ستایش؛ مروری بر گروه های غالی در میان شیعیان»، مهدوی فرید،علی، نشریه تخصصی همشهری خردنامه، شماره 56، تیر 1384، ص 11.

TarikheEnteshar: « 1397/09/12 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 2121