انحصار فهم و تفسیر قرآن به امامان اهل بیت از دید شیعه!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

انحصار فهم و تفسیر قرآن به امامان اهل بیت از دید شیعه!

Question با آنکه خداوند قرآن را برای فهم و تدبّر همه بشر نازل کرده است، شیعه معتقد است که فهم آن فقط در انحصار امامان آنهاست، آیا این عقیده با حکمت نزول قرآن منافات ندارد؟!
AnswerSmall:

بیشتر علمای شیعه بر جواز و امکان تفسیر قرآن استدلال کرده و حجّیبت تفسیر غیر معصوم را پذیرفته اند؛ این علما کتب تفسیر نوشته و در اجتهاد فقهی خود بر تفسیر قرآن تکیه کرده اند.
تنها بخشی از علمای شیعه(اخباریان) در برهه ای از زمان اعتقاد داشتند که تفسیر قرآن فقط با روایات اهل بیت جایز است و دیگران حق تفسیر ندارند!
این درحالی است که برخی از علمای اهل سنت نیز فقط تفسیر پیامبر، صحابه و تابعین را حجّت می دانستند!

AnswerLarge:

نزول قرآن برای همه بشر
آیات قرآن برای فهم و تدبّر همه بشر نازل شده و چنانکه در آیات 17 و 22 و 32 و 40 سوره قمر می خوانیم: «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ‏ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»؛ (ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختیم؛ آیا کسى هست که پند گیرد؟!).
قرآن برای تذکر یافتن بشر به صورت قابل فهم نازل شده است. با این حال این سؤال پیش می آید که چرا شیعه اصرار دارد که فهم آن فقط در انحصار امامان آنهاست، آیا این عقیده با حکمت نزول قرآن منافات ندارد؟!

دید گاه علمای شیعه در جواز و امکان تفسیر قرآن
پاسخ ما به این سؤالات این است که اولا اکثر علمای شیعه چنین نظری ندارند و ثانیا همه آیات قرآن نیز برای همه قابل فهم نیست؛ بیشتر علمای شیعه بر «جواز و امکان تفسیر قرآن» استدلال کرده و حجّیبت تفسیر غیر معصوم را پذیرفته اند. به جز برخی از علمای «اخباری» مسلک در مقطعی از تاریخ، عموم علمای شیعه اعتقادی به انحصار فهم آیات قرآن به ائمه معصومین(علیهم السلام) ندارند و بر حجیّت تفسیر غیر معصومین به وسیله روایات و دلایل عقلی و قرآنی حجت آورده و تاکید کرده اند.
تحریر کتابهای تفسیری فراوان در طول تاریخ مثل: «تفسیر القرآن المجید» نوشته «شیخ مفید(336- 413 ق)»، «التبیان فی تفسیر القرآن» نوشته «شیخ طوسی(385- 460 ق)»، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن» نوشته «علامه طبرسی(متوفى 548 ق)» و کتابهای تفسیری فراوان دیگر و اجتهاد پویای فقهای شیعه بر اساس آیات قرآن گواه بر این حجیّت است. به عنوان نمونه می توان به تفسیر اجتهادی شیخ طوسی درباره آیات الاحکام از جمله آیه صوم اشاره کرد که بر اساس ظاهر قرآن احکام مختلفی درباره روزه را بیان می کند.(1)
البته در اختلاف تفاسیر، آن تفسیری از بین تفسیرها صحیح است که به روایات اهل بیت(علیهم السلام) نزدیک تر باشد؛ زیرا طبق حدیث ثقلین(2) آنها در کنار قرآن معیار فهم دین می باشند و بر اساس روایتی از حضرت فاطمه(علیها السلام) قرآن در خانه آنها نازل شده و «أَهْلُ الْبَيْتِ أدرَى‏ بِمَا فِى‏ الْبَيْتِ‏»(3)؛ (اهل خانه به آنچه در خانه می باشد آگاه تر است).
برای درک جایگاه مؤثر و سرنوشت ساز ائمه معصومین(علیهم السلام) در تفسیر قرآن و تبیین میزان فهم غیر معصومین از آیات قرآن ناگزیر از توضیحی راجع به آیات قرآن هستیم و آن اینکه آيات شريفه قرآن اقسامى دارد:
1) يك قسم نصوص قرآن است كه صريح در مطلب است و احتمال خلاف در آن نمي رود. اين قسم [را همه می فهمند و] لازم است همه آن را تصدیق کرده و به آن عمل کنند و انكارش موجب كفر مي باشد.
2) يك قسم ظواهر قرآن است كه احتمال خلاف ظاهر در آن ضعيف است. ظواهر قرآن حجت است و در کنار اجماع، عقل و ظواهر اخبار معتبر که از آنها به «سنت» تعبیر می شود یکی ادله اربعه احکام است.
البته برای اعتبار و صحت تمسک به ظواهر قرآن نیز، شرایط و ضوابطی وجود دارد که در جای خود مورد بحث قرار گرفته است.(4)
3) يك قسم متشابهات قرآن است كه احتمال چند معنى در آن مي رود. اين قسم را نبايد تفسير به رأى نمود و برای فهم آن باید به بیان معصومین(علیهم السلام) مراجعه کرد که عالم به تأويل و تفسير قرآن هستند.
رجوع به اهل بیت(علیهم السلام) هنگام مواجهه با این گونه آیات، توصیه ای است که در خود قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. مثلا در آیه 7 سوره آل عمران می خوانیم: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»؛ (او كسى است كه اين كتاب [آسمانى] را بر تو نازل كرد كه قسمتى از آن آيات محكم [صريح و روشن‏] است كه اساس اين كتاب مى‏ باشد [و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر با مراجعه به اينها، بر طرف مى‏ گردد] و قسمتى از آن متشابه است [آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى رود ولى با توجه به آيات محكم تفسير آنها آشكار مى گردد] اما آنها كه در قلوب شان انحراف است به دنبال متشابهات اند تا فتنه انگيزى كنند [و مردم را گمراه سازند] و تفسير [نادرستى] براى آن مى طلبند در حالى كه تفسير آنها را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند).
طبق روایات، مصداق «راسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» کسی جز ائمه معصومين(علیهم السلام) نیست.(5) در این آیه «راسخون» به وسيله «واو عاطفه» به «اللَّه» عطف شده است. يعنى تفسير متشابهات را جز خدا و راسخان در علم كسى نمى داند و راسخان هستند كه آنها را دانسته اند و آنها نیز این علم را از خداوند کسب کرده اند و از خود چیزی نمی گویند چنان که در ادامه آیه 7 سوره آل عمران می خوانیم: «يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»؛ (راسخون در علم مي گويند ما به آن ايمان آورده ايم و همه از طرف خداوند است).
این معنی از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده و ابن عباس و ربيع و محمد بن جعفر بن زبير نيز آن را گفته و ابو مسلم هم آن را اختيار كرده است. از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «کانَ رَسُول اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) أَفْضَلُ‏ الرَّاسِخِينَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏، قَدْ عَلِمَ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيل، وَ مَا كَانَ اللَّهُ‏ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ، وَ هوَ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّه»(6)؛ (پيغمبر اكرم(صلی الله علیه وآله) افضل راسخان در علم بود و تفسير و تأويل هر چه بر او نازل شد مى دانست و چيزى بر آن حضرت نازل نشد كه تفسير آن را نداند و خود او و پس از او، اوصياء گرامي اش تفسير و تأويل همه قرآن را مى دانستند).(7)
روايات فراوان ديگرى در كتاب اصول كافى(8) و ساير كتب حديث در اين زمينه آمده است كه نويسندگان تفسير «نور الثقلين» و تفسير «برهان» در ذيل اين آيه آنها را جمع آورى نموده اند.
البته لازم به ذکر است که تفسير «راسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» به پيامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) منافاتى با وسعت مفهوم اين تعبير ندارد. لذا از ابن عباس نقل شده كه مى گفت: «من هم از راسخان در علم هستم». منتها هر كس به اندازه وسعت دانشش از اسرار و تاويل آيات قرآن آگاه مى گردد و آنان كه علم شان از علم بى پايان پروردگار سرچشمه مى گيرد طبعا به همه اسرار و تاويل قرآن آشنا هستند در حالى كه ديگران تنها قسمتى از اين اسرار را مى دانند.(9)

عقیده اخباریان شیعه
تنها بخشی از علمای شیعه (اخباریان) در برهه ای از تاریخ اعتقاد داشتند که تفسیر قرآن فقط با روایات اهل بیت جایز است. پرچمدار تفکر اخباری گری که از اوايل قرن يازدهم آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم ادامه يافت، محمّد امين استرآبادى (م 1033) بود كه افكارش را در كتاب‏ «الفوائد المدنيّه‏» گردآورى نمود. خلاصه افكار او چنين است:
1. ظواهر كتاب اللَّه حجيّتى ندارد مگر آياتى كه توسط معصومين(عليهم السلام) تفسير شده باشد.
2. در مسائل اصولى، حكم عقل حجيّت ندارد و هيچ ملازمه اى ميان حكم عقل و نقل نيست.
3. اجماع مطلقا، چه اجماع محصّل يا منقول، فاقد حجيّت است.
4. همه روايات كتب اربعه، قطعى الصدور است، لذا فقيه نيازى به بررسى اسناد آنها ندارد.
5. اگر در مورد موضوعى، مانند دخانيات حكمى از كتاب و سنّت وارد نشده باشد، در ارتباط با آن موضوع توقّف كرده و درباره آن حكمى صادر نمى كنيم؛ البتّه در مقام عمل به احتياط روى مى آوريم‏.(10)
در مورد تفسیر قرآن اخباريون معتقد بودند كه عمل به ظواهر قرآن تفسير به رأى است (مگر آياتى كه توسط معصومين تفسير شده باشد) و از اين رو، مشمول روايات ناهيه از تفسير به رأى مى‏ شود.(11)
در میان اخباریان افراطی در این زمینه می توان از دو چهره مشهور یعنی محمد امین استرآبادی و شیخ حر عاملی یاد کرد که معتقدند تفسیر قرآن به هیچ روی برای غیر معصوم روا نیست. با این تفاوت که گفتار استرآبادی در این باره بسیار صریح است(12)؛ اما دیدگاه شیخ حر عاملی را تنها می توان از عناوینی که وی برای برخی از ابواب کتاب وسائل الشیعه انتخاب کرده، اصطیاد کرد.(13)

جواز و عدم جواز تفسیر قرآن در بین اهل سنت
تا اینجا روشن شد که شیعیان هرگز فهم آیات قرآن را مختص به ائمه خود نمی دانند و معتقدند که مراجعه به بسیاری از آیات قرآن برای همگان امکان پذیر است. اما جای اشاره به این موضوع نیز وجود دارد که مراجعه به آراء و نظرات مخالفان شیعه نشان می دهد که بحث اختلافی جواز و عدم جواز تفسیر قرآن در بین اهل سنت هم وجود داشت و عده ای از علمای آنها نیز مخالف تفسیر قرآن بودند؛ گروهی از علمای اهل سنت نیز فقط تفسیر پیامبر، صحابه و تابعین را حجت می دانستند!
زرکشی به نقل از راغب اصفهانی چنین گزارش کرده است: «و قال الراغب فی مقدمة تفسیره: اختلف الناس فی تفسیر القرآن: هل یجوز لکل ذی علم الخوض فیه؟ فمنهم من بالغ و منع الکلام- ولو تفنن الناظر فی العلوم و اتسع باعه فی المعارف- إلا بتوقیف عن النبی(صلی الله علیه و سلم)، أو عمن شاهد التنزیل من الصحابة أو من اخذ منهم من التابعین و احتجوا بقوله(صلی الله علیه و سلم): «مَنْ‏ فَسَّرَ الْقُرْآنَ‏ بِرَأْيِهِ‏ فَقَد أخطَأَ» و فی روایة: «مَنْ‏ قالَ فِی الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ‏ فَقَد کَفَرَ» و قیل: إن کان ذا معرفة و أدب فواسع له تفسیره و العقلاء و الادباء فوضی فی معرفة الاغراض و احتجوا بقوله تعالی: «لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَاب»(14)»(15)؛ (راغب در مقدمه تفسیر خود می گوید: میان اندیشمندان درباره تفسیر قرآن از این جهت که آیا برای هر صاحب علمی ورود در این عرصه روا است یا نه، اختلاف است: گروهی به افراط گراییده و تفسیر را هرچند برای کسی که در علوم مختلف دارای نظر بوده و دارای اطلاعات گسترده ای است، ممنوع می دانند. از نظر آنان تفسیر تنها باید مستند به روایات نبوی یا روایات صحابه و تابعان که شاهد نزول آیات بوده اند، باشد. دلیل آنان سخن پیامبر(ص) است که فرمود: «هرکس قرآن را از روی رأی تفسیر کند، خطا کرده است» و در روایتی دیگر فرموده: «هرکس با رأی خود در تفسیر قرآن چیزی بگوید کافر شده است». در مقابل، شماری دیگر معتقدند اگر شخص، عالم و ادیب باشد، می تواند قرآن را تفسیر کند؛ زیرا عاقلان و ادیبان قادر به شناخت مقاصدند. دلیل این دسته از اندیشمندان این آیه قرآن است: «لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَاب»).
سیوطی [نیز] در این باره چنین آورده است: «و قال بعضهم اختلف الناس فی تفسیر القرآن هل یجوز لکل أحد الخوض فیه فقال قوم لا یجوز لأحد ان یتعاطی تفسیر شی من القرآن و إن کان عالماً ادیبا متسعاً فی معرفة الادلة و الفقه و النحو و الاخبار و الآثار و لیس له إلا أن ینتهی إلی ما روی عن النبی(صلی الله علیه و سلم) فی ذلک و منهم من قال یجوز تفسیره لمن کان جامعاً للعلوم التی یحتاج المفسر الیها و هی خمسة عشر علماً احدها اللغة لأن بها یعرف شرح مفردات الالفاظ و مدلولاتها»(16)؛ (برخی می گویند: اندیشمندان درباره تفسیر قرآن و این که آیا هرکس می تواند به غور در این زمینه بپردازد، اختلاف کرده اند، شماری می گویند: برای هیچ کس روا نیست که درباره تفسیر آیه ای از قرآن اظهارنظر کند، هرچند اگر عالم و ادیب بوده و در زمینه شناخت ادله، شناخت فقه، نحو، روایات و آثار دارای دانش وسیع باشد، او حق ندارد بدون استناد به روایات نبوی درباره قرآن اظهارنظر کند. در مقابل، گروهی دیگر از اندیشمندان بر این باور هستند اگر کسی از دانش های بایسته تفسیر برخوردار باشد، مجاز به تفسیر است. دانش های بایسته تفسیر پانزده دانش است که نخستین آن ها عبارت است از علم لغت که با کمک آن مفاهیم و مدالیل واژه های قرآن به دست می آید).(17)

Peinevesht:

(1). التبيان في تفسير القرآن،طوسى، محمد بن حسن، دار احياء التراث العربى، بيروت، بی تا، ج ‏2، ص 115، ذیل آيه 183 سوره بقره.

(2). حدیث معروف نبوی که در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است: «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي لَنْ تَضِلُّوا مَا اسْتَمْسَكْتُمْ بِهِمَا وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض»؛ (من در ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار گذاشتم كتاب خدا و عترتم كه اگر به آنها تمسّك جوييد هرگز گمراه نخواهيد شد و اين دو هرگز از هم جدا نمى‏ شوند تا در قيامت در كنار كوثر به من برسند). ر.ک: مستدرك حاكم، حاکم نیشابوری، دار المعرفة، بيروت، بی تا، ج 3، ص 148؛ نهج الحقّ و كشف الصدق‏، علامه حلى، حسن بن يوسف‏، دار الكتاب اللبناني‏، بيروت، 1982 م‏، ص 226؛ و... .

(3). الوافي، فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، كتابخانه امام أمير المؤمنين على(عليه السلام)، اصفهان، 1406 هـ ق، چاپ: اول، ج ‏6، ص 244.

(4). مثلا گفته شده عمل به ظاهر مشروط است به فحص از اينكه اگر ظاهر در عموم است مخصصى در ساير آيات و اخبار نداشته باشد و اگر ظهور در اطلاق است مقيدى نداشته باشد و قرينه بر خلاف ظاهر نداشته باشيم. قرائن هم اقسامي است: قرينه متصله و قرينه منفصله، قرينه عقليه و قرينه نقليه. همچنین یکی دیگر از شرایط عمل به ظاهر آن است که اجماع بر خلاف آن نداشته باشيم و الا بايد صرف از ظهور كرد و فحص از قرائن مختص است به مجتهد.

(5). اطيب البيان في تفسير القرآن، طيب، سيد عبد الحسين، انتشارات اسلام، تهران، 1378 هـ ش، چاپ دوم، ج ‏14، ص 339.

(6). مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 هـ ش، چاپ سوم، ج 2، ص 701.

(7). ر.ک: مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى فضل بن حسن، ترجمه: مترجمان، محقق: ستوده، رضا، انتشارات فراهانى، تهران، 1360 هـ ش، چاپ اول، ج ‏3، ص 236.

(8). ر.ک: الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 هـ ق، چاپ چهارم‏، ج 1، ص 213.

(9). تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1374 هـ ش‏، چاپ سى و دوم‏، ج ‏2، ص 440.

(10). ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانى، جعفر، مؤسّسه امام صادق، قم، چاپ اوّل، 1418 هـ ق، ج 2، ص 385؛ امل الآمل، حرّ عاملی، محمّد بن حسين، دار الكتاب الاسلامى، قم، 1362 هـ ش، ج 2، ص 264؛ نقل از: دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، 1427 هـ ق‏، چاپ اول، ج ‏1، ص 118.

(11). دائرة المعارف فقه مقارن، همان‏، ج ‏1، ص 122.

(12). ر.ک: الفوائد المدنیة و الشواهد المکیة، امین استرآبادی، محمد، دار النشر لأهل البیت(ع)، بی جا، بی تا، ص 254-256 و... .

(13). به عنوان مثال در کتاب «وسائل الشیعه» وی در دو جا بدین شرح عنوان گذاری کرده است: 1. «باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر القرآن الا بعد معرفة تفسیرها من الائمة(ع)». ر.ک: وسائل الشیعه، حر عاملی، محمد بن حسن، تهران، انتشارات اسلامیه، 1375 هـ ش، ج 27، ص 176. 2. «باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر کلام النبی(ص) المروی عن غیر جهة الائمة(ع) ما لم یعلم تفسیره منهم». ر.ک: وسائل الشیعه،همان، ج 27، ص 206.

(14). سوره ص، آیه 29.

(15). البرهان في علوم القرآن، زرکشی، محمد بن بهادر بن عبد الله، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، دار المعرفة، بيروت، 1391 هـ ق، ج 2، ص 164.

(16). الإتقان في علوم القرآن، سیوطی، عبد الرحمن بن أبي بكر، المحقق: محمد أبو الفضل إبراهيم، الهيئة المصرية العامة للكتاب، مصر، 1394 هـ ق/ 1974 م، ج 4، ص 213؛ جواهر الحسان في تفسير القرآن، ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1418 هـ ق، چاپ اول، ج ‏1، ص 98.

(17). ر.ک: مقاله «بررسی امکان و جواز تفسیر قرآن از منظر فریقین»، نصیری، علی، نشریه علوم و معارف قرآن کریم، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، قم، شماره 7، تابستان 1389 هـ ش، ص 9-37.

TarikheEnteshar: « 1398/03/07 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 4731