امام علی(ع) و بیان منشأ اصلی «فتنه ها»

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

امام علی(ع) و بیان منشأ اصلی «فتنه ها»

Question امام علی(ع) ریشه اصلی «فتنه ها» را در چه می داند؟
AnswerSmall:

امام علی(ع) درباره ریشه اصلی فتنه ها می فرمايد: «آغاز پيدايش فتنه ها، پيروى از هواها و هوسها و بدعتهاي مخالف كتاب خداست؛ که گروهى چشم و گوش بسته و نادان، يا هواپرست آگاه، به پيروى از فتنه گران بر مى‏ خيزند و از هوس‏ ها و بدعتهاى آنان حمايت مى‏ كنند. [فتنه گران، براى رسيدن به مقاصد خود حق و باطل را به هم مى‏ آميزند. و] اگر باطل از آميختن با حق جدا مى‏ گرديد [ديگر] بر طالبان حق پوشيده نمى‏ ماند؛ در اين حالت شيطان بر پيروان خود مسلّط مى‏ شود و تنها آنان كه مشمول رحمت خدا بوده‏ اند نجات مى‏ يابند».

AnswerLarge:

امام علی(عليه السلام) در خطبه 50 نهج البلاغه مى فرمايد: (آغاز پيدايش فتنه ها، پيروى از هواها و هوسها و بدعتهايى است كه با كتاب خدا مخالفت دارد)؛ «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ(1) يُخَالَفُ فِيهَا كِتابُ اللهِ». آرى ريشه اصلى فتنه ها دو چيز است: پيروى از هواى نفس و احكام دروغين خودساخته كه مخالف كتاب خداست.

بى شك اگر احكام قرآن در ميان مردم حاكم باشد و اصالت قوانين اسلام حفظ شود و بدعتهاى ناروا در دين خدا نگذارند و همچنين در اجراى قوانين ناب الهى هوى و هوس را حاكم نكنند، فتنه اى پيدا نخواهد شد؛ چرا كه اين قوانين مجرى عدالت و حافظ حقوق همه مردم و بيانگر وظائف است. فتنه آن زمان شروع مى شود كه فزون طلبى ها آشكار گردد و قوانين الهى در مسير مطامع شخصى تحريف شود. حق و عدالت زير پا بماند و افراد و گروهها وظائف الهى خود را فراموش كنند و به بدعتها روى آورند.
در واقع آنجا كه با تحريف و تفسيرهاى غلط به هوى و هوس خود مى رسند، به سراغ آن مى روند و هر جا نياز به جعل احكام تازه اى ديدند دست به دامن بدعت مى زنند. درست است كه آن بدعتها نيز از هوا و هوسها سرچشمه مى گيرد ولى هوا و هوس و تمايلات شيطانى، گاه در نحوه تفسير و اجراى احكام الهى نفوذ مى كند و گاه به صورت بدعتها و احكام مجعول نمود پیدا می کند؛ و به همين دليل در كلام امام علي(عليه السلام) از يكديگر جدا شده اند. به عنوان مثال مى توان به فتنه «بنى اميّه» _كه در اسلام از بزرگترين فتنه ها محسوب مى شود_ اشاره كرد. آنها براى رسيدن به حكومت خودكامه خويش بر مركب هوا و هوس سوار شدند. تا آنجا كه توانستند در احكام اسلام تفسير و توجيه نادرست روا داشتند و آنها را به سود منافع شخصى خود توجيه نمودند؛ و هر جا امكان نداشت دست به بدعت جديدى زدند. «معاويه» خلافت اسلامى را با نيرنگ به چنگ مى آورد و بر اساس بدعتى جديد آن را در خاندان خود موروثى مى كند، «زياد» را برادر خود مى خواند و براى يزيد در حيات خود از مردم بيعت مى گيرد و سبّ و دشنام اميرمؤمنان على(عليه السلام) را كه پاكترين و آگاهترين و بزرگترين شخصيت اسلام بعد از پيغمبر خدا(صلی الله عليه و آله و سلم) بود، در قلمرو حكومت خود، سنّت مى شمرد. خود و يارانش در ريختن خون عثمان شركت مى كنند و سپس به خونخواهى او برمى خيزند.(2)

سپس مى‏ افزايد: (و گروهى چشم و گوش بسته و نادان، يا هواپرست آگاه، به پيروى آنان بر مى‏ خيزند و از هواها و هوسها و بدعتهاى آنان بر خلاف دين خدا حمايت مى‏ كنند)؛ «وَ يَتَوَلَّى(3) عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ». در جمله بعد اشاره به ابزار اين كار شده. ابزارى كه در تمام طول تاريخ از سوى همه هواپرستان و جنايتكاران مورد استفاده قرار گرفته و به صورت يك سنّت هميشگى در آمده است. و آن اين كه آنها هميشه براى رسيدن به مقاصد خود حق و باطل را به هم مى‏ آميزند و حق را سپرى براى حمايت از باطل و يا پوسته شيرين و جالبى براى پنهان كردن زهر باطل قرار مى‏ دهند. ایشان مى‏ فرمايد: (اگر باطل از آميختن با حق جدا مى‏ گرديد بر كسانى كه طالب حقّند پوشيده نمى‏ ماند و اگر حق از آميزه باطل پاك و خالص مى‏ شد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع مى‏ گرديد)؛ «فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ(4) وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ» چه تعبير جالب و گويايى، باطل اگر در شكل اصليش نمايان شود خريدارى ندارد و حق اگر به صورت خالص عرضه شود زبان بهانه‏ جويان را قطع مى‏ كند، لذا بديهى است نه حق خالص مشكل هوا پرستان را حل مى‏ كند؛ چرا كه منافع آنها در باطل نهفته است و نه باطل خالص آنها را به مقصد مى‏ رساند؛ چرا كه مردم از آنها حمايت نخواهند كرد. اينجاست كه به سراغ آميختن حق و باطل مى‏ روند، همان چيزى كه تمام سياستهاى مخرّب دنيا را مى‏ توان در آن خلاصه كرد.

امام علي(عليه السّلام) در اين مورد مى‏ فرمايد: (ولى بخشى از اين گرفته مى‏ شود و بخشى از آن و اين دو را به هم مى‏ آميزند و در اينجا است كه شيطان بر پيروان و دوستان خود مسلّط مى ‏شود و تنها كسانى كه مشمول رحمت خدا بوده ‏اند از آن نجات مى ‏يابند!)؛ «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْث‏(5) وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى‏».

اين تعبير به خوبى نشان مى‏ دهد كه آميختن حق و باطل به يكديگر مانع از شناخت باطل نيست، هر چند به دقّت و كنجكاوى يا پرسش از آگاهان نياز دارد. به همين دليل امام علي(عليه السّلام) مى‏ فرمايد: در گير و دار آميزش حق و باطل شيطان بر دوستان و پيروانش چيره مى‏ شود و خدا جويانِ حق طلب از خطر گمراهى در اين گونه جريانات در امانند. آرى مستضعفين فكرى و ساده لوحان ممكن است در اين ميان ناآگاهانه در دام شيطان بيفتند؛ در حالى كه آنها نيز اگر رهبر و راهنمايى براى خود انتخاب مى‏ كردند گرفتار چنين سرنوشتى نمى‏ شدند. به اين ترتيب مردم در برابر آميزش حق و باطل به سه گروه تقسيم مى‏ شوند:

گروه اول همان «الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى»(6) و به تعبير ديگر حق طلبان آگاه و مخلصند كه به لطف پروردگار از توطئه‏ هاى شوم فتنه جويان در امانند. گروه دوم هوى پرستان بهانه‏ جو هستند كه مى‏ خواهند به بهانه حق در راه باطل گام بگذارند و در واقع نيمه آگاهند و با پاى خود در دام شيطان مى ‏روند. گروه سوم افراد ساده لوحى هستند كه تشخيص حق از باطل در اين آميزه خطرناك براى آنها مشكل است و ناآگاهانه گرفتار دام شيطان مى‏ شوند مگر اين كه در پناه رهبر آگاه و فرزانه ‏اى جاى گيرند.(7)

Peinevesht:

(1). «تُبتدع» از ماده «بدعت» به معنى كار نوظهور و بى سابقه است و هنگامى كه در امور دينى به كار برود به معنى احكام و قوانينى است كه برخلاف كتاب الله و سنّت پيامبر وضع مى شود.

(2). در اين زمينه به كتاب الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، امينى، عبد الحسين، مركز الغدير للدراسات الاسلامية، قم، 1416 ق، چاپ اول، ج 10 مراجعه شود.

(3). «يتولّى» از ماده «تولّى» به معنى پيروى كردن است و گاه به معنى نزديك شدن و سلطه بر چيزى و يا پست و مقامى مى‏آيد؛ ولى اينجا همان معناى اول مورد نظر است.

(4). «مرتادين» از مادّه «ارتياد» به معنى طلب كردن چيزى است و در خطبه بالا به معنى طلب كردن حق آمده است.

(5). «ضغث» (بر وزن حرص) به معنى دسته‏اى از چوب هاى نازك مانند ساقه گندم و جو يا رشته‏ هاى خوشه خرما است و به معنى بسته هيزم يا گياه خشكيده نيز آمده است و گاه به خوابهاى آشفته و در هم اطلاق مى‏شود و در خطبه بالا به معنى بخشى از چيزى آمده است.

(6). اين جمله اقتباس از سوره انبياء، آيه 101 «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ» مى‏باشد كه به دنبال آيات مربوط به جهنم آمده و اشاره به اين دارد كه اين گروه در جهنّم گرفتار نمى‏ شوند و از آنجا كه فتنه‏ هاى دنيا، جهنّم دنيا محسوب مى‏ شود حضرت علي(عليه السّلام) مى ‏فرمايد اين گروه در دنيا نيز گرفتار فتنه‏ هاى شياطين نمى‏شوند.

(7). پيام امام امير المومنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، 1386 ش‏، چاپ اول‏، ج 2، ص 562.

TarikheEnteshar: « 1397/11/03 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 7419