نقش امام‌خمینی(ره) در گسترش عرفان اسلامی

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

نقش امام‌خمینی(ره) در گسترش عرفان اسلامی

حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌‌الله سوری makarem news

Chekideh: امام خمینی(ره) در ‌حقیقت، نماد عرفان اسلامی بوده که روح عرفان اسلامی، یعنی توحید با تار و پود وجودش پیوندخورده و در رفتار و گفتارش تجلی یافته است. بهره او از عرفان اسلامی به مباحث نظری و علوم حصولی خلاصه نمی‌شود. او سالکی مجذوب بود که با تحمل عبادت‌ها و ریاضت‌های شرعی، به فنای در توحید ذاتی، یعنی غایت عرفان عملی، دست‌یافته است. او سفرهای چهارگانه عرفانی را پیموده؛ یعنی از خلق به حق رسیده در اسمای حق سیر کرده و با این توشه حقانی به‌سوی خلق بازگشت و در انتهای سفر چهارم، یعنی دست‌گیری از نفوس انسانی، انقلاب اسلامی را پدید آورد؛ ازاین‌رو، فعالیت اجتماعی و مبارزات سیاسی، مانع حضور توحیدی او نبود و وحدت را در کثرت دیدار می‌کرد. در دنیا بود، اما آلوده به دنیا نبود.
Keywords: اخلاق,تصوف,عرفان,درس اخلاق,امام خمینی,عرفان نظری,عرفان عملی,کلمه توحید,آداب الصلاة,سرالصلاة,شاه آبادی,توحید کلمه,عرفان اسلامی,عبادت,ریاضت,انقلاب اسلامی,فیلسوف,فقیه,عارف,مبارز,انقلابی,سیدروح‌الله موسوی,خمین,آیت‌الله بروجردی,علامه قزوینی,آیت الله شاه آبادی,حکمت,فلسفه,حاج‌آقا روح‌الله,رهبر انقلاب اسلامی,شرح دعای سحر,تفسیر سوره حمد,حکمت متعالیه,تقریرات فلسفه,اشعار عرفانی,مراقبه,سلوک,استاد,شرح فصوص,توحید,اخلاق توحیدی,توحید عرفانی,سير الى‌اللَّه,جهاد,قتال,جهاد با نفس,جهاداکبر,حکومت,سیاست,ولی فقیه,ولایت فقیه,شجاعت,حاج‌آقا نورالله اصفهانی,آیت‌الله مدرس

نقش امام خمینی(ره)(ره) در گسترش عرفان اسلامی 

حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌‌الله سوری؛ مدرس و پژوهش‌گر علوم عقلی در حوزه و دانشگاه (r.s.jelveh@chmail.ir).


مقدمه

آدمی، برترین مخلوق الهی و زیباترین ثمره درخت‌هستی است. او عصاره شجره وجود و زبدة‌الحقایق حضرت معبود است. فطرت الهی(1) او بینش و گرایشی مرموز در اعماق وجودش نهاد که جز با یافتن حق مطلق و فنای در آن، آرام نخواهد یافت. این گرایش گنگ با آسیب‌هایی روبه‌رو است؛ ازاین‌رو، شکافنده آدم از درخت عالم،(2) نیروی عقل را در او نهاد تا حقیقت را بازشناسد و مرز واقعیت از سفسطه را نگاه دارد. گویی عقل، امتداد فطرت الهی آدمی است که از گنگی به وضوح آمده، تا راه را از بی‌راه روشن نماید.

سفر به حق مطلق، نیازمند نیروی دیگری است که انعطاف لازم برای این سلوک معنوی را داشته باشد؛ ازاین‌رو، قلب در آدمی نهاده شد تا پس از رشد عقلی و شناخت حقیقت، سیر به‌حق مطلق را آغاز کند. قلب، امتداد دیگری از فطرت الهی آدمی است که او را به حقیقت سیر می‌دهد. سلوک قلبی در قلمرویی ورای عقل شکل می‌گیرد که کشف همه قواعد و لوازم آن از حیطه معرفتی عقل بیرون است. آدمی در سیر الی‌الله، نیازمند دستوراتی است که نزدیک‌ترین و بی‌خطرترین راه به حقیقت را ارائه دهد.

پیامبران(علیهم السلام) با ارائه شریعت الهی، راه‌و‌رسم سلوک الی‌الله را روشن می‌کنند. شریعت هر پیامبری به فراخور سیر او و بُنیه پیروانش نازل می‌شود: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ»،(3) «لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ».(4) در این میان پیامبر خاتم(صلی الله علیه واله وسلم) برترین پیام‌آور الهی و شریعت او بهترین دستور برای سیر به‌حق مطلق است. حقیقت و گوهره دین، همین سلوک الی‌الله و ملاقات اوست: «فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا».(5) دستورات شرعی و سفارش‌های اخلاقی دین، بخش سلوکی آن را نشان می‌دهد و گزاره‌های اعتقادی دین نیز گزارش‌هایی از شهود حق مطلق است.

انسان موجودی اجتماعی است که نیاز‌های مادی را در فرایندهای اجتماعی به‌دست می‌آورد؛ ازاین‌رو، دستورات دینی، باید زندگی فردی و اجتماعی او را به‌گونه‌ای تنظیم کند که بهترین سیر الی‌الله را به ارمغان آورد، چنان‌که آدمی در عین فعالیت‌های اجتماعی، با کمترین مزاحمت، راه‌حقیقت را درنَوردد. دستورات اجتماعی دین که مهم‌ترین آنها تشکیل حکومت اسلامی است، درپی هموارنمودن مسیر آدمی برای سلوک الی‌الله هستند. دین اسلام، به‌ویژه مکتب تشیع، آبادانی دنیا را مقصد نهایی خود نمی‌داند؛ بلکه درپی آن است که با آبادانی دنیا، توجه و تمرکز انسان را از تلاش‌های دنیوی کاسته و به زندگی ابدی هدایت نماید.

امام خمینی(ره) به‌عنوان یک عالم راستین دینی و پرورش‌یافته مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام)، با تمام وجود به این معنا باورداشت. او افزون‌بر فقه، اصول، تفسیر و حدیث، فیلسوفی کامل و عارفی مُکمل بود؛ هم‌چنین او را یک مصلح اجتماعی و رهبر انقلابی می‌دانند که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ابعاد سیاسی و حکومتی اسلام راستین را به نمایش گذاشت. بین ابعاد شخصیتی ایشان، بُعد عرفانی، جایگاه ویژه‌ای دارد. نگاه عارفانه و توحیدی او نسبت به ابعاد دیگرش، مانند روحی است که به آن‌ها حیات می‌دهد.

امام خمینی(ره) در ‌حقیقت، نماد عرفان اسلامی بوده که روح عرفان اسلامی، یعنی توحید با تار و پود وجودش پیوندخورده و در رفتار و گفتارش تجلی یافته است. بهره او از عرفان اسلامی به مباحث نظری و علوم حصولی خلاصه نمی‌شود. او سالکی مجذوب بود که با تحمل عبادت‌ها و ریاضت‌های شرعی، به فنای در توحید ذاتی، یعنی غایت عرفان عملی، دست‌یافته است. او سفرهای چهارگانه عرفانی را پیموده؛ یعنی از خلق به حق رسیده در اسمای حق سیر کرده و با این توشه حقانی به‌سوی خلق بازگشت و در انتهای سفر چهارم، یعنی دست‌گیری از نفوس انسانی، انقلاب اسلامی را پدید آورد؛ ازاین‌رو، فعالیت اجتماعی و مبارزات سیاسی، مانع حضور توحیدی او نبود و وحدت را در کثرت دیدار می‌کرد. در دنیا بود، اما آلوده به دنیا نبود؛ او بهترین مصداق این سخن امام‌رضا(علیه السلام) است: «رَجُلٌ‌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ قُم یدْعُو الناسَ إِلَى الْحَقّ یجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كزُبَرِ الْحَدِیدِ لَاتُزِلهُمُ الریاحُ الْعَوَاصِفُ وَلَایمَلونَ مِنَ الْحَرَبِ وَلَایجْبُنُونَ وَعَلَى اللهِ یتَوَكلُونَ‌ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتقِین».(6)

امام خمینی(ره) در عرصه‌های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی، محتوا و روش عارفانه را تجلی داده بود. او عرفان را در محافل علمی و صحنه‌های اجتماعی طرح می‌کرد و نقش شایانی در گسترش عرفان اسلامی داشت. این پژوهش، با بررسی ابعاد گوناگون شخصیت عرفانی ایشان، نقش او در گسترش عرفان اسلامی را در این محورها تبیین می‌کند: زیست‌نامه اجمالی؛ سیره علمی در تحصیل، تدریس و پژوهش عرفان؛ سلوک فردی و طی مراحل معنوی؛ سلوک اجتماعی و انقلاب اسلامی؛ نقش ایشان در پیش‌برد عرفان اسلامی.

تاکنون کتاب‌ها و مقاله‌های زیادی درباره عرفان امام نوشته شد که به برخی اشاره می‌شود:

1. مجموعه 15 جلدی اندیشه‌های اخلاقی‌ - عرفانی امام خمینی(ره)، مقالاتِ جلدهای 4 تا 7 آن، دیدگاه‌های عرفانی ایشان را بررسی کرده است.

2. دفتر عقل و قلب، پرتویی از اندیشه‌های عرفانی و فلسفی امام خمینی(ره) (احمد عابدی)؛

3. امام خمینی(ره) و عرفان اسلامی (امین رحیمی)؛

4. مبانی و ویژگی‌های عرفان نظری امام خمینی(ره) (محمدرضا غفوریان)؛

5. یک ساغر از هزار (فاطمه طباطبائی)؛

6. سیاست در دامان عرفان (حمیدرضا مظاهری سیف).


الف) زیست‌نامه اجمالی

سیدروح‌الله موسوی خمینی در اول مهر 1281ش(7) در خُمِین، از توابع استان مرکزى ایران، چشم به جهان گشود. خانواده او همگی اهل‌علم، تبلیغ و جهاد بودند(8) و پدرش در جریان دادخواهی از مردم ستم‌دیده با ضرب گلوله به شهادت رسید.(9) دوران کودکی و نوجوانی او با بحران‌های سیاسی و اجتماعی ایران هم‌زمان شد و او را با مشکلات مردم و فساد حکومت طاغوت آشنا کرده بود.(10) ایشان روند علمی خود را از کودکی و نزد اساتید موجود در خمین آغاز کرد.(11)

در نوزده‌سالگی (1300ش) به اراک رفت و در حوزه علمیه سپهدار به ادامه تحصیلات پرداخت. در بیست‌سالگی (1301ش) راهی قم شد و سطوح عالی تحصیلات حوزوی را تکمیل کرد. سپس ده‌سال در درس خارج فقه و اصول آیت‌الله عبدالکریم حائرى حاضر شد و به درجه اجتهاد رسید. چنان‌که هنگام درگذشت آیت‌الله حائری (1315ش)، یکی از چهره‌های سرشناس علمی در حوزه قم به‌شمار می‌رفت. در 44 سالگی (1325ش) درس خارج فقه و اصول را آغاز کرد و مورد‌توجه طلاب واقع شد. پس از رحلت آیت‌الله بروجردی (1340ش) و وفات آیت‌الله حکیم (1349ش) بخش عظیمی از مردم قم، مقلد امام خمینی(ره) شدند و به‌این‌ترتیب مرجعیت ایشان، مطرح شد.

امام خمینی(ره) در شامگاه شنبه (13/3/1368) دارفانی را وداع گفت. براساس گزارش دیوان عالی کشور، دارایی‌های مادی ایشان در مدت رهبری، نه‌تنها اضافه نشد، بلکه کاهش یافت؛ زیرا املاک پدری را بین نیازمندان تقسیم کرده و منزل مسکونی قم را در اختیار اهداف انقلاب قرار داد. وجوهات شرعی نیز از دسترس ورثه خارج شده بود. بدین‌ترتیب، تنها دارایى جامانده از مردى که سال‌ها بر قلوب مردم حکومت کرد، عینک، ناخن‌گیر، شانه، تسبیح، قرآن، سجاده، عمامه، لباس روحانیت و کتب دینى بود.


ب) سیره امام خمینی(ره)؛ در تحصیل، تدریس و پژوهش عرفان

1. تحصیل و تدریس علوم عقلی

امام خمینی(ره)، فلسفه(12) و بخش‌هایی از عرفان را نزد علامه سیدابوالحسن رفیعى قزوینى فراگرفت. برای تکمیل سیر فلسفی و ادامه مباحث عرفانی، به درس میرزاعلى‌اکبر حکمى یزدى رفت. بخش دیگری از سیر فلسفی خود را نزد آقا‌محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى تکمیل کرد.(13) در آخر به حلقه درسی آیت‌الله محمدعلی شاه‌آبادی وارد شد و به‌مدت هفت‌سال (1307 تا 1314ش)، مباحث عمیق عرفان نظری و عملی را از محضر نورانی آن بزرگ‌مرد دریافت کرد. در این مدت کوتاه، امام خمینی(ره) جهش چشم‌گیری در علوم عقلی داشت.

حاج‌آقا روح‌الله از 28سالگی (1308ش) تدریس فلسفه را آغاز کرد. بنابر اسناد موجود، ایشان سه دوره منظومه و یک دوره اسفار تدریس کرده است.(14) شاگردان او از چهره‌های فاضل و اندیشمند حوزه قم بودند. او شاگردانش را انتخاب کرده بود و پیوسته آنها را می‌آزمود. شاگردان ویژه و مورد اعتماد خود را به درس عرفانی خویش راه می‌داد. ظاهراً شرح فصوص قیصری را به‌صورت مخفیانه تدریس کرده است.(15) ایشان در اجازه‌نامه عرفانی خویش به برخی شاگردانش به تدریس عرفان اشاره نموده است.(16)

امام خمینی(ره) پس از رحلت آیت‌الله حائری، نخستین درس اخلاق خویش را آغاز کرد. این درس با استقبال طلاب و مردم روبه‌رو شد، اما انتقادهای امام به حکومت طاغوت، سبب تعطیلی درس و انتقال آن از فیضیه به مدرسه حاج ملاصادق شد.(17) امام در چهل‌سالگی، یکی از اساتید تراز اول حوزه قم بود. وی افزون‌بر فقه و اصول در فلسفه و عرفان به‌عنوان شخصیتی مُحقق و صاحب‌نظر قلمداد می‌شد، اما مباحث تخصصی علوم عقلی، او را از توجه به نیازهای جامعه بازنمی‌داشت و کتاب کشف‌الاسرار را در پاسخ به شبهات اعتقادی کتاب اسرار هزارساله به‌تحریر درآورد.

2. پژوهش‌ها و آثار عرفانی

آثار عرفانی امام خمینی(ره) یازده مورد است که در پنج‌گروه دسته‌بندی می‌شود:

یکم. تفسیر عرفانی از آموزه‌های دینی

- شرح دعاء‌السحر در 27 سالگی (1308ش) نوشته شد. عمق مباحث و استنباط نکات دقیق عرفانی از عبارات دعا، نشان‌دهنده پاکی ضمیر، استعداد خارق‌العاده و نبوغ علمی نگارنده و نشانه دلبستگی نویسنده به دعا و عشق او به اسماء الهی است.(18) او دعاهای معصومین(علیهم السلام) را از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی و حلقه وصل عاشق و معشوق می‌داند؛ ازاین‌رو می‌کوشد با شرح برخی ادعیه، عمق توحیدی آن‌ها را ارائه دهد.(19)

—- مصباح‌الهدایة الى الخلافةوالولایة در 28سالگی نوشته شده و اندیشه ناب رسالت، ولایت و خلافت را در عمیق‌ترین ساحت‌ها تبیین می‌نماید. در مقام تبیین از مباحث ژرف عرفان نظری بهره می‌جست و به پیچیده‌ترین روایات این باب پرداخته است. استاد جلال‌الدین آشتیانى مقدمه‌ای شرح‌گونه بر آن نوشته و استاد یزدان‌پناه در اثری جداگانه به نام فروغ معرفت آن را شرح داده است.

—- تفسیر سوره حمد گزارشی از جلسات تفسیری امام، در سیمای جمهوری اسلامی بوده که با مباحث تفسیری ایشان در کتاب‌های دیگر تکمیل شده است.

—- سر‌الصلاة و آداب‌الصلاة، اسرار باطنی نماز را بیان می‌کند. به اعتقاد نویسنده هریک از ارکان و فروعات نماز، افزون‌بر جنبه‌های فقهی و ظاهری، جنبه‌های قلبی و باطنی نیز دارد. نگارنده با نشان‌دادن شئونات قلبی نماز، راه دست‌یابی به آنها را ارائه می‌دهد. این آثار تسلط نگارنده بر عرفان نظری و پیمودن منازل عرفان عملی را به‌نمایش می‌گذارد.

دوم. تعلیقه بر متون عرفانی

- کتاب تعلیقات على شرح‌الفصوص‌الحکم و مصباح‌الانس یادگار دوره تحصیل نزد آیت‌الله شاه‌آبادی است و تسلط نویسنده را بر آراى اساتید عرفان، مانند محی‌الدین، قونوى و قیصرى نشان می‌دهد. امام، افزون‌بر تطابق عرفان و فلسفه، در پی تفاهم عرفان محی‌الدینی با معارف شیعی است؛ ازاین‌رو ضمن پذیرش روح کلی، در مواردی به تنقیح متون یاد شده می‌پردازد. از مجموعه 228 تعلیقه بر شرح فصوص‌الحکم، 148 مورد در مقام شرح و تأیید مطالب با ذکر ادعیه و روایات شیعی است و هشتاد مورد، ضمن نقد و تنقیح دیدگاه قیصری، تفاهم مذکور را برقرار می‌سازد.(20) بررسی انتقادات امام، گویای قوت‌نظر ایشان در مباحث عرفانی است.

—- التعلیقة علی فوائد‌الرضویة تعلیقاتی است که متن پیچیده و سنگین فوائد‌الرضویة را تبیین می‌کند.

سوم. تبیین عرفانی مباحث اخلاقی

شرح چهل‌حدیث تقریر درس‌های اخلاق امام خمینی(ره) در مدرسه فیضیه است. نویسنده با اهتمام به ارائه راهکارهای عملی برای درمان رذایل و دست‌یابی به فضایل اخلاقی از تبیین صرفِ رذایل و فضایل، پرهیز می‌کند. انتخاب و چینش احادیث، بیان‌گر منازل سلوک الی‌الله است و مؤلف به کتاب منازل‌السائرین خواجه عبدالله انصاری توجهی ویژه دارد.(21) محور اساسی شرح حدیث جنود عقل و جهل نیز سلوک عملی و پالایش اخلاقی بوده و آراى کلامى، اخلاقى و عرفانى حضرت امام در این کتاب آشکارا دیده می‌شود.

چهارم. حکمت متعالیه

تقریرات فلسفه امام‌خمینى یاداشت‌های آیت‌الله سیدعبدالغنی اردبیلی است که پنج‌سال از دو دهه تدریس فلسفی امام را ثبت کرد. این اثر می‌تواند به‌منزله منتخب آرای فلسفی امام خمینی(ره) قلمداد شود.

پنجم. اشعار عرفانی

دیوان امام بخشی از اشعار ایشان بود که از حوادث ناگوار در امان ماند و به‌چاپ رسید. اشعار امام قالب‌های گوناگونی مانند غزل و قصیده را شامل می‌شود و با به‌کارگیری صنایع ادبی گوناگون،(22) سرشار از نکته‌ها و اصطلاح‌های عاشقانه و عرفانى است. او با بهره‌گیرى از اصطلاحات عرفانى در دورانى که این اصطلاحات از‌سوى برخى متشرعین مورد هجمه بود، جانى تازه به عرفان بخشید و موجب تبرئه و احیاى عرفاى راستین شد.

3. سلوک فردی و طی مراحل معنوی

یکم. مراقبه اخلاقی در نوجوانی

امام خمینی(ره) از کودکی، با قلبی پاک به مسائل معنوی اهتمام می‌ورزید. او از نوجوانی اهل نماز شب، تهذیب نفس و مراقبت از رفتار بود. به شرکت در مجالس اخلاقى علاقه زیادی داشت و هرکجا استادى معنوى مى‌جست به‌سوى او مى‌شتافت. شدت مراقبت اخلاقی او از جریان نخستین منبرش در بیست‌سالگی پیداست. وی در مراسم بزرگداشت آیت‌الله سیدمحمد طباطبایی از ارکان اصلی نهضت مشروطه، منبر رفت و تحسین همگان را برانگیخت. امام در این‌باره می‌گوید:

پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم. آن شب، کم خوابیدم؛ نه از ترس مواجه‌شدن با مردم، بلکه به خود فکر مى‌کردم. فردا باید روى منبرى بنشینم که متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبرى که خواهم رفت، هرگز سخنى نگویم که جمله‌اى از آن را باور نداشته باشم و این خواستن، عهدى بود که با خدا بستم. اولین منبرم طولانى شد، اما کسى را خسته نکرد و عده‌اى احسنت گفتند. وقتى به دل مراجعه کردم، از احسنت‌گویى‌ها خوشم آمده بود؛ به‌همین‌خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهارسال هرگز به هیچ منبرى پا نگذاردم.(23)

شدت علاقه او به مسائل معنوی چنان بود که گاه میل به فراگیری علوم را کم‌رنگ می‌نمود. ایشان با زبان لطیف شعر به این سرگشتگی معنوی اشاره می‌کند:

از قیل و قال مدرسه‌ام حاصلی نشد
 

 

جز حرف دل‌خراش پس از آن همه خروش
 

دستی به دامن بت مَه‌طلعتی زنم
 

 

اکنون که حاصلم نشد از شیخ خرقه‌پوش(24)
 

دوم. دست‌یابی به استاد سلوک

عطش معنوی سیدروح‌الله، با شرکت در جلسات وعظ و نصایح اساتید اخلاق، اندکی فرو‌می‌نشست، اما هیچ جرعه اخلاقی‌، عطش توحیدی او را سیراب نمی‌کرد، تا این‌که در 26 سالگی (1307ش) به حلقه درس آیت‌الله محمدعلی شاه‌آبادی(25) راه‌یافت و در مدت هفت‌سال (1307 تا 1314ش) کتاب‌های شرح فصوص، مصباح‌الانس و منازل‌السائرین را نزد آن بزرگ‌مرد فراگرفت.(26)

حاج‌آقاروح‌الله که گویی گمشده چندین‌ساله خویش را پیدا کرده بود، به‌شدت مجذوب شخصیت علمی و معنوی مرحوم شاه‌آبادی شد؛ چنان‌که منش اخلاقی و سیره تربیتی استاد را در آثار خویش به نمایش گذاشت. امام در آثار خویش با واژگانی چون شیخ عارف کامل،(27) عارف بزرگوار(28) و شیخ عالی‌مقدار(29) از استاد عرفان خویش نام می‌برد. ایشان در جایی می‌گوید: «عمده‌ استفاده‌ در علوم معنوى و عرفانى، نزد مرحوم آقاى آقا‌میرزا محمدعلى شاه‌آبادى بوده است».(30) «اگر هفتادسال آیت‌الله شاه‌آبادی تدریس می‌کرد، من در محضرش حاضر می‌شدم؛ چون هر روز حرف تازه‌ای داشت».(31)

برخی معتقدند امام در درس آیت‌الله ملکی تبریزی نیز شرکت‌کرده و استفاده معنوی برده،(32) اما استاد یزدان‌پناه با ارائه شواهدی این دیدگاه را نادرست می‌داند.(33)

بهره امام خمینی(ره) از مرحوم شاه‌آبادی در عرفان نظری خلاصه نشده، بلکه بهره‌های اخلاقی و سلوکی نیز در کار بوده است. امام خمینی(ره) درباره تشویق به سیر الی‌الله، مبارزه با نفس و میزان ریاضت‌های درست و نادرست، نکات جالبی از سیره تربیتی استاد خویش نقل می‌کند. از آن‌جاکه امام شاگرد عرفانی مرحوم شاه‌آبادی است، یادآوری نکات یادشده، معرفی مکتب عرفانی خود امام نیز خواهد بود؛ زیرا در بیش‌تر این موارد امام خمینی(ره) نظر استاد خویش را تایید کرده است. امام درباره تشویق و ضرورت سلوک عرفانی در جوانی می‌فرمایند:

شيخ جليل ما و عارف بزرگوار، آقاى شاه‌آبادى - روحى‌فداه - فرمودند كه تا قواى جوانى و نشاط آن باقى است، بهتر مى‏توان قيام كرد در مقابل مفاسد اخلاقى و خوب‏تر مى‏توان وظايف انسانيه را انجام داد. مگذاريد اين قوا از دست برود و روزگار پيرى پيش‌آيد كه موفق‌شدن در آن حال مشكل است و بر فرض موفق‌شدن، زحمت اصلاح خيلى زياد است.(34)

ایشان درباره حقیقت عبادت و سرایت آن به مقام‌های گوناگون آدمی می‌فرمایند:

جناب شاه‏‌آبادى - روحى‌فداه - مى‏‌فرمودند: جميع عبادات سرايت‌دادن ثناى حقّ جلَّت عظمته است تا نشئه مُلكيّه بدن و چنان‌چه از براى عقل حظّى از معارف و ثناى مقام ربوبيّت است و از براى قلب حظّى است و از براى صدر حظّى است، از براى ملک بدن نيز حظّى است كه عبارت است از همين مناسک. پس، روزه ثناى حقّ به صمديّت و ظهور ثناى او به قدّوسيّت و سبّوحيّت است؛ چنان‌چه نماز كه مقام احديّت جمعيّه و جمعيّت احديّه دارد، ثناى ذات مقدّس است به جميع اسما و صفات.(35)

امام خمینی(ره) درباره معیار ریاضت‌های درست و نادرست چنین می‌گویند:

شيخ استاد ما - دام ظلّه - مى‏‌فرمودند: ميزان در رياضت باطل و رياضت شرعى صحيح قدم نفس و قدم حق است. اگر سالک به قدم نفس حركت كرد و رياضت او براى پيدايش قواى نفس و قدرت و سلطنت آن باشد، رياضت باطل و سلوک آن منجر به سوءعاقبت مى‏باشد. و دعوى‏هاى باطله نوعاً از همين اشخاص بروز مى‏‌كند و اگر سالک به قدم حق سلوک كرد و خداجو شد، رياضت او حق و شرعى است و حقّ‌تعالى از او دستگيرى مى‏‌كند، به نص آيه شريفه كه مى‏‌فرمايد: «الّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْديَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ (كسى كه مجاهده كند در راه ما، هرآينه هدايت مى‏كنيم او را [به‏] راه‌هاى خود). پس كارش به سعادت منجر شده، خودى از او افتد و خودنمايى از او دور گردد.(36)

هم‌چنین گاه به اذکار و دستورات عملی استاد خویش اشاره می‌کند و می‌فرمایند: «جناب عارف بزرگوار و شيخ عالى‌مقدار ما مى‏‌فرمودند كه مواظبت به آيات شريفه آخر سوره حشر... با تدبّر در معنى آن‌ها در تعقيب نمازها خصوصاً در اواخر شب كه قلب فارغ‌البال است، خيلى مؤثر است در اصلاح نفس و نيز برای جلوگيرى از شرّ نفس و شيطان دوام بر وضو را سفارش مى‏‌فرمودند و مى‏گفتند: وضو به‌منزله لباس جُندی (جنگی) است».(37)

این موارد افزون‌بر نمایش شاخصه‌های مکتب عرفانی امام، استفاده سلوکی او از مرحوم شاه‌آبادی را نیز آشکار می‌کند. امام خمینی(ره) توصیه استادش درباره آداب و مراقبه ذکر را چنین توصیف می‌کند:

شیخ عارف کامل ما، جناب شا‌ه‌‌آبادى‌ روحى‌فداه، مى‌فرمودند: شخص ذاکر باید در ذکر، مثل کسى باشد که به طفل کوچک که زبان باز نکرده، مى‌خواهد تعلیم کلمه را کند. تکرار مى‌کند تا این‌که او به زبان مى‌آید و کلمه را ادا مى‌کند. همین‌طور کسى‌که ذکر مى‌گوید، باید به قلب خود که زبان ذکر بازنکرده، تعلیم ذکر کند. نکته تکرار اذکار آن است که زبان قلب گشوده شود و علامت گشوده‌شدن زبان قلب آن است که زبان از قلب تبعیت کند و زحمت و تعب تکرار مرتفع شود.(38)

بنابراین، امام خمینی(ره) در مسائل سلوکی، پیرو آیت‌الله شاه‌آبادی بود و به‌این‌ترتیب به مقامات عالی عرفانی دست‌یافت. البته استعداد فطری و طهارت روحی امام در تسریع سیر و پرواز ملکوتی ایشان سهم بسیاری داشت. وساطت استاد عرفان برای سیرالی‌الله در ‌واقع مظهر ربوبیت‌الهی بوده:‌ چنان‌که دوا مظهر اسم شافی خداوند و غذا مظهر مُطعم الهی است؛ استاد سلوک نیز مظهر رب و ربوبیت الهی است که با تربیت جان سالک، او را به عوالم عِلوی و قرب الهی رهنمون می‌شود. با این بیان، راز تکریم فوق‌العاده امام خمینی(ره) نسبت به استاد عرفان خویش، روشن خواهد شد که از باب «مَنْ لَمْ یشْكرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ، لَمْ یشْكرِ اللهَ عَزّوَجَل».(39) صورت پذیرفته است؛ گرچه او معترف بود که هرگز از عهده این شکر برنمی‌آید.(40) شاید این بیت‌ها نشان‌دهنده همین دل‌دادگی الهی باشد:

در میخانه گشایید به‌رویم شب‌وروز
 

 

که من از مسجد از مدرسه بیزار شدم
 

جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم
 

 

خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
 

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
 

 

از دم رند می‌آلوده مددکار شدم
 

بگذارید که از بتکده یادی بکنم
 

 

من که با دست بت میکده بیدار شدم(41)
 

خانم فاطمه طباطبایی از بستگان نزدیک امام است، ویژگی‌های مهم مکتب عرفانی او را چنین می‌شمارد: تقید بسیار به شریعت؛ جدایی‌ناپذیری از ولایت باطنی و ظاهری اهل‌بیت(علیهم السلام)؛ بهره‌جویی لحظه‌به‌لحظه از عمر، برای قرب الی‌الله.(42)

4. استقلال فکری امام در مباحث علمی‌ ‌معرفتی

روح‌الله با همه ارادتی که به استاد خود داشت، در مسائل علمی اهل‌تقلید و تعصب نبود؛ ازاین‌رو، گاهی در عین احترام، نظری متفاوت با دیدگاه استاد خویش ارائه می‌کرد.(43) این نظرهای متفاوت ابعاد دیگری از مکتب معرفتی امام را نمایش می‌دهد. برای نمونه، مرحوم شاه‌آبادی معتقد است، اسم مُستَأثَر همان ذات بی‌تعین و مطلق الهی بوده و اطلاق اسم بر چنین ذاتی، تسامحی است. گرچه این تفسیر با سخنان قونوی در متن مصباح‌الانس موافق است، امام خمینی(ره) اسم مستأثر را دارای اثر عینی می‌داند و با دیدگاه هر دو بزرگوار مخالفت می‌کند.(44) امام در جای دیگری بر فناری خرده‌گرفته، خداوند را حتی در ظهور اسماء فعلی‌اش، بی‌نیاز از غیر می‌داند.(45)

نمونه دیگر از آرای اختصاصی امام این است که ذات غیب‌الغیوب، ‌هرگز قابل ادراک نیست و متعلق معرفت و عبادت قرار نمی‌گیرد. آن‌چه متعلق دانش و کرنش آدمی است، خود ذات نیست؛ بلکه اسم اعظم و ظهور نامحدود ذات است.(46) این دیدگاه با نظر بسیاری از حکما و گروهی از عرفا تفاوت دارد. امام خمینی(ره) معتقد است: «ذات الهی از آن ‌جهت که ذات است، به هیچ تعینی متعین نمی‌شود؛ زیرا مرتبه تعین‌ها پس از ذات و مربوط به تجلی اسماء است».(47) او براین‌اساس، تعریف مشهور اسم؛ یعنی ذاتِ همراه با یکی از تجلیات را نمی‌پذیرد.(48)

نمونه دیگر، مخالفت او با فیض‌کاشانی است. امام معتقد است هیچ‌یک از ماسوی‌الله در اصل عُلُو (رفعت وجودی) با خداوند مشترک نیستند، اما مرحوم فیض تنها علوّ حقیقی را ویژه حق‌تعالی می‌داند. و درباره علو غیرحقیقی چنین نظری ندارد.(49) هم‌چنین امام خمینی(ره) برخلاف مشهور، مُتعلق جعل را ماهیت می‌داند و این دیدگاه را موافق با اصول اهل‌معرفت تلقی کند.(50)

ایشان برخلاف برخی متکلمان و فیلسوفان، حضرت احدیت را حقیقتاً به تکلم متصف می‌داند؛ زیرا تکلم به‌معنای «اظهار ما فی‌الضمیر» است و حق‌تعالی با آفرینش مخلوقات، کمالات درونی خویش را آشکار کرده است. اکنون اگر انسان از جهت قیام صدوری کلمات به او، متکلم خوانده شود، حق‌تعالی اولی به تکلم است؛ زیرا قیام صدوری مخلوقات به حق، بسیار شدیدتر و برتر از قیام یادشده است.(51)

امام خمینی(ره) در تفسیر واژه «هو» سوره توحید می‌فرمایند:

عارف كامل، شاه‌آبادى - روحى‌فداه - مى‏‌فرمود:‏ «هُوَ برهان بر شش اسم و كمال ديگرى است كه در سوره مباركه توحيد، پس از اين كلمه مباركه ذكر شده؛ زيرا كه ذات مقدس چون هُوَ مطلق است، كه اشاره به صرف وجود است، مستجمع جميع كمالات اسمائيه است؛ پس اللَّه است و چون صرف وجود به حقيقت بسيطه داراى جميع اوصاف و اسماء است و اين كثرت اسمائى وحدت ذات مقدس را منثلم نكند، أَحد است و چون صرف را ماهيت نيست، صمد است و چون صرف را نقص حاصل نشود و از غير حاصل نشود و تكرر بر آن ممتنع باشد، والد و مولود نيست و كفوى ندارد».(52)

5. توحید‌محوری در علم و عمل

محوریت توحید در آثار عرفانی، اخلاقی و حتی سیاسی امام خمینی(ره)، قابل‌توجه است؛(53) چنان‌که واژه توحید در آثار گوناگون ایشان نزدیک به هزار بار تکرار شده و عشق به اسماء الهی در نهاد او شعله می‌کشد.(54) از دیدگاه او غایت نهایی خلقت‌آدمی رسیدن به حق مطلق و فنای در اوست.(55) تفاوت انسان با حیوانات به فطرت توحیدی اوست که با سلوک الی‌الله شکوفا می‌گردد.(56) کسی که به فنای‌کامل دست‌نیافته، گویا از مسیر فطرت‌الهی خویش خارج شده و به آن ظلم کرده است.(57)

از دید او عارف کسی است که قلب او نسبت به حقایق و اوامر الهی، تسلیم محض و پذیرنده صرف باشد.(58) ایشان محور همه علوم و ستون همه سعادت‌ها را توحید می‌داند، تا جایی‌که تحصیل علوم دینی و تهذیب اخلاقی نیز بدون مقدمه‌بودن برای توحید، بی‌ثمر است. اساساً نزول انبیا(علیهم السلام) برای رساندن مردم به منزل توحید بوده است. ایشان می‌فرمایند:

آن‌چه که انبیا براى او مبعوث شده بودند و تمام کارهاى دیگر، مقدمه اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است. دنبال این بودند که همه تهذیب‌ها، تعلیم‌ها و همه کوشش‌ها در این باشد که مردم را از این ظلمت‌کده‌هایى که همه عالم ظلمت است، نجات بدهند و به نور برسانند. آن‌وقت حق را به همه صفات و اسمائش مشاهده مى‌کنیم و غیر او کسى نیست، سراب است.(59) سر توحید و تجرید در جمیع عبادات قلبیه و قالبیه سارى و جارى است؛ بلکه شیخ عارف کامل، شاه‌آبادى - روحى فداه - مى‌فرمودند: عبادات اجرای توحید است در ملک بدن از باطن قلب.(60) این‌که نزد علما مشهور است که یک قسم از علوم است که خودش منظور است فى‌نفسه، که در مقابل علوم عَمَلیه است، در نظر قاصر درست نیاید؛ بلکه جمیع علوم معتبره و جمیع علوم شرعیه، مقدمه معرفت‌الله و حصول حقیقت توحید است در قلب... مقصد قرآن و حدیث، تصفیه عقول و تزکیه نفوس است، برای حاصل‌شدن مقصد اعلای توحید.(61) ما باید مردم‌ را با توحید آشنا کنیم. علماى اعلام باید مردم‌ را با توحید آشنا کنند. با معارف الهى آشنا کنند.(62)

6. اخلاق توحیدی

علمای اخلاق و سیر‌و‌سلوک، روش‌های تربیتی گوناگونی دارند. این روش‌ها با همه تعددشان، در دو قالب عام‌تر قابل دسته‌بندی است:(63) روش نخست با حفظ هویت نفسانیِ نفس، آن را تکامل می‌بخشد؛ زیرا با رعایت حد‌وسط در هر خُلقی، نفس را به زیور اخلاق نیکو می‌آراید، اما روش دوم، اساس تعین نفس را نفی می‌کند و او را به فنای فی‌الله می‌کشاند. فضیلت در روش نخست رعایت حد‌وسط و در روش دوم قرب و فنای در حق مطلق است. نتیجه روش اول، حفظ و حجیم‌شدن نفس انسانی است، اما نتیجه روش دوم، زوال و امحای تعین نفس در حق مطلق است. آن‌چه از فلسفه مشاء و لوازم اخلاقی آن به‌دست می‌آید، مؤید روش اول است. اما سیره عارفان اسلامی به تبع آیات و روایات، روش دوم است.

براساس توحید احدی عرفانی، وجودِ دومی (نفس) در عالم نیست تا حفظ و تقویت شود. ماسوی‌الله نمودهای حق مطلق و درنتیجه فقیر به او و فانی در اویند: «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ»،(64) «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ».(65) بر‌این‌اساس، تنها کمالی که برای آدمی متصور است، یافتن و باورِ همین فقر و فناست. روش سلوکی و اخلاقی امام خمینی(ره) به‌شیوه دوم نزدیک‌تر است. ایشان معتقدند فطرت پاک انسان‌ها عاشق حقیقت و درپی کمال‌مطلق است؛ بنابراین، تنها لازم است این فطرت توحیدی بیدار شود و با بهره‌گیری از آن، راه کمال طی گردد.(66) ایشان درباره محوریت توحید در اخلاق و سلوک می‌فرماید:

مقصد قرآن و حدیث، تصفیه عقول و تزکیه نفوس است، براى حاصل‌شدن مقصد اعلاى توحید؛ حتى علمای اخلاق هم که تدوین این علم کردند یا به طریق علمى - فلسفى بحث و تفتیش کردند؛ مثل کتاب شریف طهارة‌الأعراق‌... این نحو تألیف علمى را در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن تأثیرى به‌سزا نیست، اگر نگوییم اصلًا و رأساً نیست یا از قبیل تاریخ‌الأخلاق است (به اصطلاح نویسنده) که مشتمل بر قصص و حکایات و امثال و وقایع است که صَرف وقت در آن انسان را از مقصد اصلى بازمى‌دارد. به‌نظر قاصر، اخلاق عِلمى و تاریخى از مقصد و مقصود دور‌افتادن و تبعیدِ قریب‌نمودن است.(67)

امام خمینی(ره) مانند بسیاری از عارفان، خودبینی و خودخواهی را در برابر توحید می‌داند(68) و مهم‌ترین شرط سیرالی‌الله را خروج از خانه تاریک خودی و خودخواهی برمی‌شمارد.(69) وظیفه اساسی سالک، مبارزه با این ارث شیطانی است. خودبینی ریشه همه بدی‌ها و آلودگی‌ها است و پیروزی در این مبارزه به سعادت‌مطلق می‌انجامد؛(70) در ‌نتیجه، توحید و خدابینی، ریشه تمام سعادت‌ها و غایت همه پالایش‌ها و آرایش‌های اخلاقی است.

ایشان درباره درمان ریا و عُجب، سخن جالبی دارد که شیوه توحیدی او در مباحث اخلاقی را به نمایش می‌گذارد. وی برای قلع ماده ریا، بحثی معرفتی را مطرح می‌کند و با تبیین توحید و لوازم اعتقادی آن، می‌کوشد ریشه گرایش به ریا را نابود سازد.(71) این شیوه با تمرکز بر توحید و لوازم اخلاقی آن، ریا، عُجب و دیگر بیماری‌های قلبی را درمان می‌کند. مکتب‌های اخلاقی دیگری هستند که برای درمان ریا به گوشه‌نشینی و برای درمان غرور و عُجب به انجام کارهای پست و خلاف شأن اجتماعی روی می‌آورند؛ مانند مَلامَتِیه که فرقه‌ای از متصوفه هستند.

از نگاه امام خمینی(ره)، یک متن اخلاقی خوب آن است که با تبشیر و انذار، ارزش‌های اخلاقی را در نفس مخاطب دهد و بدین‌وسیله دردها را درمان کند، نه‌این‌که راه درمان را نشان دهد. کلام اخلاقی باید دوا باشد نه نسخه دوانما.(72) گرچه امام بزرگوار، با فروتنی، کتب اخلاقی خود را فاقد این ویژگی‌های ارزش‌مند می‌داند،(73) اما واقعیت این است که ویژگی‌های یادشده، در آثار اخلاقی و سلوکی ایشان به زیبایی نمودیافته است.

بیانات اخلاقی او چنان گیراست که به‌شدت در قلوب بیدار تأثیر می‌گذارد. از آن‌جاکه فاقد الشیء نمی‌تواند معطی آن باشد، بنابراین تحولی که با مطالعه این نوشتار در مخاطب روی‌می‌دهد، به‌گونه‌ای برتر و شدیدتر در نویسنده موجود است. او چیزی را در قالب الفاظ و عبارات ارائه می‌دهد که خود داراست و این دارایی را در آثارش متجلی ساخته است. برخی اساتید اخلاق، دمی مسیحایی دارند که نصایح آن‌ها چون از دل الهی‌شان برخاسته، بر دل‌های بندگان می‌نشیند و آنان را دگرگون می‌سازد. امام خمینی(ره) این ویژگی را در قلم خود نیز داراست و با نوشتار خویش دل‌های بندگان را متحول ساخته است.

7. رواج توحید عرفانی

توحید به روایت اهل‌معرفت که نفی هستی از ماسوای خداست، بنیان اندیشه اوست. ایشان درباره توحید عرفانی می‌گوید: «تمام عالم، از اعلى‌مراتب وجود تا اسفل‌السافلین، هیچ است و هرچه هست، او (ذات الهی) است».(74) «باید این‌ معنا را ادراک کنیم. بفهمیم که همه از اوست و همه به او رجوع مى‌کنند: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»(75)؛ از او هستیم و به‌سوی اوست همه چیز. دیگران نیستند، هیچ‌اند».(76)

امام خمینی(ره) کتاب شرح چهل حدیث را با دعای تحصیل توحید و رفع شرک، آغاز کرده است.(77) ایشان با تکیه بر عبودیت و وظیفه‌محوری،(78) اندیشه‌های نادرستی چون خود‌محوری و هوس‌مداری را نفی می‌کند، از آن‌ها به‌عنوان ارث شیطان نام می‌برد.(79)

ایشان به لوازم توحید عرفانی کاملاً پایبند بوده و در سخنان گوناگون به آن‌ها اشاره می‌کند؛ برای نمونه درباره حضور فراگیر خداوند و پرشدن همه جایگاه‌ها می‌فرماید: «عالم محضر خداست. الان ما در محضر خدا هستیم. خدا همه‌جا هست. حضور دارد. اگر خلافی بکنیم، در حضور خدا خلاف کردیم».(80)

هم‌چنین درباره سریان و اطلاق قدرت الهی در عالم و نتایج اخلاقی آن می‌گوید:

از آداب‌ عبودیت، این‌ است‌ که جز قدرت حق، قدرتى را نپذیرند. ما بندگانى هستیم که هیچ نداریم و هیچ نیستیم و هرچه هست قدرت الهى است. معجزه‌هایى که در این نهضت (انقلاب اسلامی ایران) واقع شد، همه از جانب خداى تبارک و تعالى بود و بشر کوچک‌‌تر از آن است که بتواند این معجزه‌ها را انجام دهد. هرچه داریم از او داریم و پیروزى ما به‌دست او واقع شد. ما که هیچ در دستمان نبود و پیروز بر همه‌چیز شدیم، با اراده حق‌تعالى بود.(81)

باوجود مخالفات‌ها و تهدیدهایی که در طول تاریخ به توحید عارفانه مطرح بوده، امام خمینی(ره) با جدیت و جسارت تمام به این توحید معتقد بود و از هیچ تلاشی برای اشاعه آن فروگذار نمی‌کند. وی حتی در تفسیر سوره حمد که برای عموم مردم پخش می‌شد، به توحید عارفانه اشاره می‌کند که عاقبت همین صراحت لهجه، به تعطیلی آن بحث شریف انجامید. ایشان در جلسه آخر (پنجم)، نکات جالبی درباره این اعتراض‌ها و پاسخ به آن‌ها بیان داشته‌اند.(82)

امام خمینی(ره) در نامه‌های اداری و سخنرانی‌های عمومی نیز به توحید عرفانی اشاره می‌کند؛ چنان‌که در نامه به گورباچف از فنای در حق مطلق سخن می‌گوید و برای رسیدن به این مقصد بلند، اندیشمندان جهان را به تدبر در آثار صدرالمتألهین شیرازی و محی‌الدین عربی فراخوانده است.(83) امام در پاسخ منکران و مخالفان توحید عرفانی، می‌فرماید: «انکار مقامات اهل‌معرفت نکنى که این شیوه جُهال است و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزى که اینان قُطاع‌طریق‌حق هستند».(84)

پیش عقل سلیم همان‌طور که تصدیق بى‌تصور از اغلاط و قبایح اخلاقیه به‌شمار مى‌آید، تکذیب بى‌تصور نیز همین‌طور، بلکه حالش بدتر و قبحش افزون است. اگر خداى تبارک‌و‌تعالى از ما سؤال کند که شما که مثلاً معنای وحدت وجود را به‌حسب مسلک حکما نمى‌دانستید، براى چه کورکورانه آن‌ها را تکفیر و توهین کردید، ما در محضر مقدس حق چه جوابى داریم بدهیم. این عذر پذیرفته نیست که من پیش خود چنین گمان کردم. هر علمى مبادى و مقدماتى دارد که بدون علم به مقدمات، فهم نتیجه میسور نیست. چیزى را که چندین هزار سال‌ است حکما و فلاسفه در آن بحث کردند و موشکافى نمودند، تو مى‌خواهى با مطالعه یک کتاب یا شعر مثنوى مثلاً با عقل ناقص خود ادراک آن کنى؟! البته نخواهى از آن چیزى ادراک کرد؛ رحم‌الله إمرءاً عرف قدره ولم یتعدّ طوره.(85)و(86)

وی در جای‌دیگر می‌فرماید: «نباید مردم‌ را از این‌ برکاتى که هست جدا کرد. اگر بخواهیم حساب را جدا کنیم و بگوییم که ما کارى به ادعیه نداریم و آتش‌سوزى کنیم و در آتش‌سوزى، کتاب دعا بسوزانیم، کتاب عرفا را بسوزانیم، این از باب این است که نمى‌دانند، بیچاره‌اند. این عرفا و شعراى عارف‌مسلک و فلاسفه هم، همه یک مطلب مى‌گویند. مطالب مختلفه نیست. تعبیرات مختلفه است».(87)

جوانان خالص و طلاب پاک‌ضمیر که شیفته شخصیت معنوی امام خمینی(ره) بودند، به‌سبب همین اشارات توحیدی، به عرفان اسلامی علاقه‌مند شده و دروس حکمت و معرفت در حوزه‌های علمیه رونق گرفت. خمینی کبیر کسی بود که توحیدی می‌اندیشید و توحیدی عمل می‌کرد. فطرت‌الهی مردم، بوی خدا را از حرکات و سکنات او استشمام می‌کرد و از جان‌ودل پیرو تعالیم او می‌شد. آموزه‌هایی که ریشه در کتاب و سنت داشت و اکنون پس از سال‌ها انزوا، به صحنه جامعه آمده بود. او مصداق برجسته این روایت شریف بود: «مَنْ نُجَالِسُ؟ قَالَ: مَنْ یذَكرُكمُ‌ اللهَ‌ رُؤْیتُهُ وَیزِیدُ فِی عِلْمِكمْ مَنْطِقُهُ وَیرَغبُكمْ فِی الآخِرَةِ عَمَلُه».(88)

8. سلوک اجتماعی و انقلاب اسلامی

برخی اهل‌معرفت بیشتر به اصلاح خویش در معارف‌الهیه مشغول هستند و کمتر در منازعات اجتماعی و سیاسی دخالت می‌کنند. شاید این امر برای سالکان مبتدی، ضروری باشد؛ زیرا هنوز از وادی‌کثرت بیرون نرفته و با حقیقت وحدت أنس نگرفته‌اند. ازاین‌رو، پرداختن به امور گوناگون و تشتت‌زا، ایشان را از دست‌یابی به توحید بازخواهد داشت: «إلَهِی تَرَدّدِی‌ فِی‌ الآثَارِ یوجِبُ بُعْدَ الْمَزَار».(89) اما سالکان متوسط که گاه‌و‌بی‌گاه جلوه وحدت را در کثرات دیده‌اند، کمتر با چنین مشکلی رویارو هستند: «فَاجْمَعْنِی عَلَیك بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِی إِلَیك»؛(90) بلکه عارفان به مقصد رسیده که طعم توحید را چشیده و در آن منزل گزیده‌اند، هرگز مشکلی با کثرت ندارند. برای ایشان کثرات، جلوات بسیاری از چهره واحد یار است که نه‌تنها مانع دیدار نیست، بلکه سبب مزید استبصار خواهد بود: «كیفَ یسْتَدَل عَلَیك بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیك أَیكونُ لِغَیرِك مِنَ الظهُورِ مَا لَیسَ لَك حَتى یكونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَك مَتَى غِبْتَ حَتى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یدُلّ عَلَیك وَمَتَى بَعُدْتَ حَتى تَكونَ الآثَارُ هِی التِی تُوصِلُ إِلَیك عَمِیتْ عَینٌ لَا تَرَاك».(91)

زلف آشفته او موجب جمعیت ماست
 

 

چون چنین است، پس آشفته‌ترش باید کرد
 

امام خمینی(ره) در عین پایبندی به دستورات شرعی و آداب اخلاقی و در ‌ضمن مراقبت قلب از توجه به کثرت و غفلت از وحدت، در امور سیاسی و اجتماعی ورود می‌کرد. این طمأنینه در عین پرداختن به امور گوناگون انقلاب، عمق اندیشه توحیدی و بنیه معنوی ایشان را نشان می‌دهد. خمینی کبیر، جزء عارفان به‌مقصد رسیده‌ای است که رویارویی با کثرات، آن هم در حجم عظیم انقلاب اسلامی ایران، مانع توجه او به توحید نبود، بلکه رهبری این حرکت انقلابی، رهاورد سفر چهارم اوست که از باب انجام وظیفه الهی، به‌دست‌گیری خلایق و تربیت و تکمیل ایشان، بدان همت گماشته است. مبارزه با طاغوت و برپایی حکومت دینی، بخشی از این دستگیری و تربیت الهی است(92) که پیامبر خاتم(صلی الله علیه واله وسلم) و اهل‌بیت پاکش نیز به آن همت گمارده‌اند؛ چنان‌که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «وَالذِی فَلَقَ الْحَبةَ وَبَرَأَ النسَمَةَ، لَولَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَقِیامُ الْحُجةِ بِوُجُودِ الناصِرِ وَمَا أَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلا یقَاروا عَلَى كظةِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا».(93) امام در این‌باره می‌فرمایند:

لازم نيست كه انسان گوشه‏ اى بنشيند و بگويد من سير الى‌اللَّه مى ‏خواهم بكنم. خير، سير الى‌اللَّه همان‌طورى (است‏) كه سيره انبيا و خصوصاً پيامبر اسلام (بود) و كسانى كه مربوط به او بودند؛ در عين‌حالى‌كه در جنگ وارد مى ‏شدند، آدم مى‏ كشتند، كشته مى‏ دادند، حكومت داشتند، همه‌چيز داشتند، همه‏ اش سير الى‌اللَّه بود. اين‌طور نبود كه آن روزى كه حضرت امير مشغول به قتال است سير الى‌اللَّه نباشد، آن روزى كه مشغول نماز است، باشد. خير، هر دويش‏ سير الى‌اللَّه است و لهذا، پيامبر مى‏‌فرمايد كه «ضَرْبَةُ عليٍّ يَوْمَ اْلخَنْدَق افْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَيْن». اين براى اين است كه سير الى‌اللَّه است.(94)

استاد جوادی آملی درباره حضور اجتماعی امام می‌گوید: «چون خصیصه رهبرى و امامت در جان معظم‌له تعبیه شده بود، هرگز تفکر گروهى اندیشه‌هاى عرفانى ایشان را رها نمى‌کرد؛ زیرا عرفان‌ او سبب‌ نجات‌ جامعه از انزوا شد، نه آن‌که مایه انزواى خود عارف گردد».(95)

امام بزرگوار رویکرد توحیدی را در بُعد فردی خلاصه نکرد و آن را به ابعاد اجتماعی تسری می‌دهد.(96) او اصلاح امور اجتماعی را سبب توحید کلمه در کلمه توحید می‌دانست.(97) ایشان ورود به مسائل اجتماعی را از روزنه عبودیت و با رویکرد توحیدی صحیح و لازم می‌شمرد.(98)

از دیدگاه امام خمینی(ره)، الهی‌بودن حکومت به جهت‌گیری توحیدی اوست. ازاین‌رو، حکومتی که نیازهای مادی مردم را برطرف نماید و به عدل، بر مردم حکومت نماید، اما جهت‌گیری توحیدی نداشته باشد، الهی نیست.(99) حکومت الهی مردم را به‌سوی حق‌تعالی راهنمایی می‌کند(100) و سایه‌خدا بر مردم و دست او در اجرای احکام الهی است،(101) ازاین‌رو، حاکمِ حکومت الهی باید کمال اعتقادی و اخلاقی (عدالت) داشته باشد و دامنش به معاصی آلوده نباشد.(102)

رویکرد سیاسی‌ - اجتماعی امام خمینی(ره)، جمع بین وحدت و کثرت، یعنی اقامه عدل و بسترسازی جهت تحکیم و اشاعه توحید در متن جامعه است. ایشان معتقد است:

«آن شعبه از علم فقه که در سیاست مُدُن و تدبیر منزل و تعمیر بلاد و تنظیم عِباد است نیز مقدمه آن اعمال است که آنها دخالت تام تمام در حصول توحید و معارف دارند».(103) او غایت حکومت اسلامی را چنین ترسیم می‌کند: «مهدى منتظر... از کعبه ندا سر مى‌دهد و بشریت را به توحید مى‌خواند. ما باید از آن‌ها تبعیت کنیم و نداى توحید کلمه‌ و کلمه‌ توحید را از آن مکان مقدس سر دهیم».(104)

امام امت در تمام فراز و ‌فرودهای گوناگون انقلاب، لحظه‌ای از معنویت و اخلاق غفلت نکرد و در پیروزی و شکست، همواره به‌یاد خدا بود. در سخت‌ترین روزهای قیام که همراهان گمان شکست و بن‌بست داشتند، خمینی آرام و باوقار به وظیفه خود عمل کرد؛ چنان‌که در روزهای شیرین پیروزی که مستی آن برخی همراهان را غره کرده بود، امام جز به قدرت و فضل خدای‌تعالی دل نمی‌بست.(105) جمله معروف «خرمشهر را خدا آزاد کرد» نمونه‌ای از توجه توحیدی او در اوج پیروزی‌هاست. او چنان به انجام وظیفه‌الهی خویش معتقد بود که درود و دشنام مردم، تأثیری در تشخیص و عمل انقلابی او نداشت.

لوسیون ژرژ خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند، درباره مصاحبه‌ای که در نجف اشرف (4/3/1357) انجام داده، می‌نویسد:

آیت‌الله خمینى با بیانى متهورانه و لحنى آرام، به‌مدت دو ساعت با ما سخن‌گفت؛ حتى وقتى به این مطلب و تکرار آن مى‌پرداخت که ایران باید خود را از شر شاه خلاص کند و نیز هنگامى ‌که به مرگ‌ پسرش اشاره مى‌کرد، نه آثار هیجان در صدایش دیده مى‌شد و نه در خطوط چهره‌اش حرکتى ملاحظه مى‌گردید. وضع رفتار و قدرت تسلط و کف نفس او خردمندانه بود. آیت‌الله به‌جاى آن‌که با فشار بر روى کلمات، ایمان و اعتقاد خود را به مخاطبش ابلاغ کند، با نگاه خود چنین مى‌کرد، نگاهى که همواره نافذ بود. آیت‌الله، عزمى راسخ و کامل دارد و درصدد قبول هیچ‌گونه مصالحه‌اى نیست.(106)

امام بزرگوار، شجاعتی کم‌نظیر داشت و در سخت‌ترین شرایط نیز سازش با ستم‌کاران را روانمی‌دانست. این جنبه روحی او نیز پرتو توحید اوست؛ زیرا عارفی که وجود نامحدود حق و قدرت نامتناهی او را می‌بیند، وجود و قدرت مستکبران جهان را پوشالی یافته و ارجی نمی‌نهد. چنان‌‌که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «عَظُمَ‏ الْخَالِقُ‏ فِي‏ أَنْفُسِهِمْ‏ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ».(107) بنابراین، نگاه تحقیرآمیز امام به ابرقدرت‌هایی مانند آمریکا، خاستگاهی عرفانی - توحیدی دارد. ایشان می‌فرماید:

ما که از قدرت‌ها مى‌ترسیم، براى این است که خیال مى‌کنیم قدرت این است. وقتى انسان قدرت را قدرت او دانست. وقتى انسان همه چیز را از او دانست. این دیگر نمى‌تواند که از دیگرى بترسد. ما اگر همین‌معنا را ادراک کنیم که هرچى هست از اوست و هرچى هست براى نفع ماست و براى تربیت ماست. اگر همین معنا را واقعاً انسان ادراک کند و مشاهده کند و ذوب کند، این مسائل حل مى‌شود.(108)

امام از ابتدای جوانی به امور سیاسی و حکومتی توجه داشت. هجرت او به قم، هم‌زمان با سیاست‌های دین‌زدایی رضاخان (1304-1320ش) بود. حاج‌آقاروح‌الله در این دوره با عالمان مبارزی چون حاج‌آقا نورالله اصفهانی و آیت‌الله مدرس آشنا شد. آشنایی با شخصیت آیت‌الله مدرس و مبارزات او با حیله‌های استعمار، تجربه‌های مفیدی از قیام و انقلاب را برای امام به ارمغان آورده بود. امام به حریت و ظلم‌ستیزی آیت‌الله مدرس بسیار علاقه‌مند بود و می‌فرمود:

مرحوم مدرس یکى از اشخاصى بود که در مقابل ظلم ایستاد؛ در مقابل ظلم آن مرد سیاه‌کوهى، آن رضاخان قلدر. من منزل ایشان مکرر رفتم. خدمت ایشان مکرر رسیدم. ایشان در ‌مقابل ظلمْ تنها مى‌ایستاد و صحبت مى‌کرد و اشخاص دیگرى از قبیل ملک‌الشعرا و دیگران همه دنبال او بودند، اما او بود که مى‌ایستاد و برخلاف ظلم بر‌خلاف تعدیات آن شخص، صحبت مى‌کرد. یک اولتیماتوم در همان‌وقت دولت روسیه فرستاد براى ایران... یک مطلبى را مى‌خواستند که تقریباً اسارت ایران بود و مى‌گفتند باید از مجلس بگذرد. آن را به مجلس بردند و همه اهل‌مجلس ماندند که چه باید بکنند... در یک مجله خارجى نوشته است که یک روحانى با دست‌لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا خودمان از بین ببریم خودمان را؟ رأى مخالف داد. بقیه جرئت پیدا کردند و رأى مخالف (دادند). رد کردند اولتیماتوم را. آن‌ها هم هیچ غلطى نکردند.(109)

9. نظریه ولایت مطلقه فقیه

امام خمینی(ره) طرح نوینی از حکومت ارائه داد که برخاسته از تعالیم اسلام بود و به هیچ‌یک از دیدگاه‌های غرب و شرق، وابسته نبود. نظریه ولایت‌فقیه(110) که در‌برابر ولایت طاغوت مطرح می‌شود، نظریه‌ای است که امام سال‌ها در درس خارج فقه، مبانی آن ‌را تحکیم کرد(111) که اساس این شیوه جدید حکومتی بود. براین‌اساس ولایت و حکومت تنها از آنِ خداست و جز او کسی حق حکومت بر مردم را ندارد.(112) این حق توسط پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) اعمال و پی‌گیری می‌شود و پس از او به امامان معصوم(علیهم السلام) انتقال می‌یابد. در زمان کنونی که امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) از دید ما غایب است، حق حکومت به فقهای دارای شرایط خواهد رسید. بنابراین، حکومت بر مردم از آن خداست که توسط فقیه پی‌گیری می‌شود. در این‌جا نیز توحید، نقش اساسی و محوری خواهد داشت. حکومت اسلامی در ‌واقع حکومت الله در عالم است.(113)

نظریه ولایت‌فقیه پیش از امام خمینی(ره)، به‌گونه محدودتری مطرح بوده، اما تقریر امام از این دیدگاه که ولایت مطلقه فقیه نام دارد، جالب توجه است. به اعتقاد ایشان، همه حقوق و وظایف پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) (غیر از کمالات معنوی که تکوینی و غیر‌قابل‌‌انتقال است)، به فقیه جامع‌الشرایط انتقال می‌یابد. بنابراین، حق حاکمیت، یکی از حقوق و وظایفی است که از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به فقیه انتقال می‌یابد.

دیدگاه ویژه امام که ولایت‌فقیه را در مطلق اختیارات و مسئولیت‌های اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تسری می‌دهد، گرچه مستندات فقهی و عقلایی نیز دارد، اما این دیدگاه نیز به‌گونه‌ای از نگاه عرفانی ایشان متأثر است. توضیح مطلب این‌که: عرفان اسلامی جایگاه ویژه‌ای برای قطب و انسان کامل لحاظ می‌کند که به شخص خاصی اختصاص ندارد و هر انسانی که درجات کمال را درنوردد، به این حقوق و اختیارات دست می‌یابد. بازتاب این اندیشه متعالی عرفانی در علم فقه نظریه ولایت مطلقه فقیه را ترسیم خواهد کرد که فقیه جامع‌الشرایط نیز همه حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را خواهد داشت. با این تفاوت که نظریه انسان کامل و اختیارات او امری تکوینی است، اما ولایت مطلقه فقیه امری تشریعی و اعتباری است که در فضای حقوق و سیاست جریان می‌یابد. بنابراین، چنان‌که اختیارات تکوینی انسان کامل مانند کرامات و برخی علوم غیبی، ویژه پیامبران(صلی الله علیه واله وسلم) نیست، برخی اختیارات تشریعی آنها (مانند حق حاکمیت) به فقهای جامع‌الشرایط انتقال می‌یابد. نباید فراموش کرد که تأثیرپذیری این دیدگاه فقهی از خاستگاه عرفانی خود، تنها به اندازه الهام و تصویرسازی است و این دیدگاه فقهی پس از شکل‌گیری، با دلایل ویژه فقهی - اصولی ثابت می‌گردد.


ج) نقش امام خمینی(ره) در پیش‌برد عرفان اسلامی

اساتید و محققان عرصه عرفان معتقدند، آثار گران‌قدر امام خمینی(ره) حرکتی پیش‌رونده در مباحث عرفانی است. ویژگی آثار ایشان آمیختن مباحث عرفانی با فهمی عمیق از متون دینی بوده که در قالبی فلسفی و عقل‌پسند ارائه می‌شود؛ هم‌چنین آمیختگی عرفان نظری و عملی و پرداختن به مباحث اخلاقی و سلوکی، ویژگی دیگری است که در آثار ایشان به‌نمایش درآمده است.(114)

امام خمینی(ره) در آثار خود، مبانی عرفانی را در وادی اخلاق به‌کار بست و برای حل معضلات اخلاقی از آن‌ها بهره‌جسته است. چنین رویکردی که اخلاق عرفانی یا اخلاق توحیدی نامیده می‌شود، کمتر مورد‌توجه بوده؛(115) هم‌چنین حضرت امام با بهره‌جویی از مبانی عرفانی، به تبیین اسرار و رموز عبادات و ادعیه پرداخته است.

ویژگی بارز دیگر امام، عرفان ادبی اوست. ایشان افزون‌بر اشعار عرفانی در دیگر کتاب‌های عرفانی خویش نیز، قلم شیوا و زیبایی دارد که یادآور متون کهن عرفانی است. او در نوشته‌های خویش از اشعار عارفانه سعدی،(116) مولوی(117) و حافظ(118) بهره‌برده و بدین‌ترتیب مضامین عرفانی آن‌ها را تأیید می‌کند.

امام خمینی(ره) در عین پرداختن به فلسفه، از عمق توحیدی عرفان‌نظری غافل نبود و حکمت متعالیه را با نگاه عرفانی تفسیر می‌کرد و از دیدگاه خشک مشائی پرهیز می‌داد.(119) او گرچه عرفان را برتر از فلسفه می‌دانست، اما در تبیین‌های فلسفی، جانب بحث‌و‌شهود را کنار هم درنظر گرفت.(120) وی در مباحث فلسفه و عرفان، افزون‌بر ترویج و تبیین، نوآوری‌هایی نیز داشت؛(121) برای نمونه گاه لوازم و فروعات تازه‌ای برای اندیشه‌های پیشین ارائه می‌داد و گاه مسائل جدید را بر‌اساس مبانی عرفانی حل می‌کرد. گاهی نیز تحلیل‌ها و تقریرهای جدیدی از مسائل به‌دست می‌داد.(122)

امام در رویارویی با مخاطبان اخلاقی خویش، گاهی از حالت برهانی خارج و به بیانات خطابی روی می‌آورد تا به کمک این انس خطابی، فطرت توحیدی مخاطب را بیدار کند و بحث را از حوزه علم به منزل ایمان برساند.(123) ایشان در آثار خویش با تکیه بر مبانی عرفانی، به تفسیر و تأویل آیات و روایات می‌پرداخت و مشکلات ظاهری آن‌ها را برطرف می‌ساخت. وی اصول و قواعد رایج در اجتهاد فقهی را برای فهم عمق توحیدی آموزه‌های دینی کافی نمی‌دانست.(124) او به‌رغم علاقه و پایبندی به عرفان اسلامی، با انحرافات جهله صوفیه به‌شدت مخالف بود.(125) امام معتقد بود: جز از راه شریعت، نمی‌توان به حقیقت رسید(126) و بروز شَطَحیات را ناشی از نقصِ سلوک و بقای أنانیت در نفس سالک می‌دانست.(127)

امام خمینی(ره) حفظ و انباشت اصطلاحات علمی را حجاب اکبر می‌داند؛ البته در جایی‌که سالک به حقیقت نورانی آنها دست نیابد و تنها در‌پی خودنمایی در محافل علمی باشد.(128) برخی مخالفانِ عرفان، با تقطیع سخنان ایشان و تمسک به بخشی از آنها، تلاش می‌کنند علاقه و اعتقاد امام به عرفان را انکار کنند، اما خمینی کبیر، در پاسخ این پندار می‌گوید: «نمى‌گویم از علم و عرفان و فلسفه بگریز و با جهل عمر بگذران که این انحراف است. مى‌گویم کوشش و مجاهده کن که انگیزه، الهى و براى دوست باشد و اگر عرضه کنى، براى خدا و تربیت بندگان او باشد، نه براى ریا».(129)

وی در جای دیگر می‌نویسد: «من‌ نیز چندان‌ عقیده‌ به علم فقط ندارم و علمى که ایمان نیاورد، حجاب اکبر مى‌دانم، ولى تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود. علوم بذر مشاهدات است».(130) «اول‌ باید با قدم‌ علم‌، لنگان‌لنگان پیش روى و این هر علمى باشد حجاب اکبر است که با ورود به این حجاب به رفع حجب آشنا مى‌شوى».(131)

از دیدگاه امام، انسان موجودی چندبعدی است که نیازهای گوناگونی دارد؛(132) ازاین‌رو، دین نیز ابعاد گوناگونی چون احکام، اخلاق و عقاید دارد تا نیازهای متفاوت انسان را برآورده و او را به‌منزل توحید برساند.(133)

یکی از مهم‌ترین نیازهای اجتماعی انسان، تشکیل حکومت و اداره امور سیاسی و فرهنگی جامعه انسانی است. برخی اهل‌معرفت، به شکل‌های گوناگونی در فعالیت‌های اجتماعی حضوریافته و در پی اصلاح امور اجتماعی برآمدند؛ مانند جریان فرهنگی فتوت، نهضت اجتماعی سربداران و تشکیل حکومت صفویه که در سنت‌های عرفانی ریشه داشت، اما این تلاش‌ها در مقایسه با حرکت عرفانی امام خمینی(ره) توفیق کم‌تری داشتند.(134)

حضرت امام با تکیه ‌بر تجربه‌های پیشین و بهره‌جویی از ظرفیت‌های شیوه عرفانی صدرالمتألهین که جامع عقل و نقل و شهود بود، توانست ریشه‌ها و مبانی عرفانی را در حوزه اجتماع، فرهنگ، تمدن و سیاست گسترش دهد.(135) برای نمونه توحیدمحوری او سبب شد تا هر اندیشه مشرکانه‌ای (مانند ماده‌گرایی، امانیسم و استکبار) را نفی کند و هیچ وابستگی علمی و عملی به شرق و غرب عالم نداشته باشد. میشل فوکو جامعه‌شناس مشهور فرانسوی می‌گوید: «از قرن هجدهم به بعد هر تحول اجتماعی اتفاق افتاده، بسط مدرنیته بوده، اما انقلاب ایران تنها حرکت اجتماعی است که در برابر مدرنیته قرار دارد».(136)

امام خمینی(ره) بر این‌باور است که معرفتِ خداوند، اساس تعالیم پیامبران(علیهم السلام) و غایت تشکیل حکومت دینی بوده(137) و اساساً اسلام‌ناب، در پرتو عرفان‌ناب رخ می‌دهد.(138) ایشان می‌فرماید: «مقصد انبيا حكومت نبوده است، حكومت براى مقصد ديگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمى‏گردد به معرفت‌اللَّه. هرچه در دنيا واقع بشود و انبيا هرچه دنبالش بودند، دنبال اين بودند كه خداشناسى، واقعاً خداشناسى، اگر او حاصل بشود همه‌چيز دنبالش حاصل است».(139)

مرحوم امام نهضت اجتماعی خود را مطابق با مراحل سلوک فردی پایه‌ریزی کرد؛ نخست به بیداری مردم همت گماشت(140) و سپس ایشان را به قیام لِله در‌برابر شیاطین بیرونی فراخواند.(141) دعوت توحیدی ایشان به مردم ایران محدود نمی‌شد و به عرصه‌های بین‌المللی نیز امتداد می‌یافت.(142) از نگاه ایشان حکومت اسلامی درپی تحقق جامعه توحیدی است. جامعه‌ای که همه افراد با حفظ مراتب، مقصدی الهی داشته باشند(143) و به خداوند توجه کنند.(144) در چنین جامعه‌ای خدمت به بندگان، خدمت به خداست(145) و سالکان الی‌الله می‌توانند در متن این جامعه به سیر خود بپردازند.(146) افراد این جامعه انسان‌هایی قرآنی هستند که تنها برای خدا جهاد می‌کنند.(147)


نتیجه‌گیری

امام خمینی(ره) نزدیک به دو دهه، به تدریس حکمت متعالیه و عرفان اشتغال داشت. درس‌های اخلاق او نیز بر مبانی عرفان نظری و عملی استوار می‌شد.

آثار عرفانی او یازده مورد است که در پنج‌گروه دسته‌بندی می‌شود: تفسیر عرفانی از آموزه‌های دینی؛ تعلیقه بر متون عرفانی؛ تبیین عرفانیِ مباحث اخلاقی؛ حکمت متعالیه؛ اشعار عرفانی.

او با کمک مبانی عرفانی به شرح برخی آیات و ادعیه پرداخت. هم‌چنین اسرار عرفانی برخی عبادات را آشکار کرد.

کتاب‌های اخلاقی ایشان با محوریت توحید عرفانی قوام یافت و شیوه متفاوتی از تربیت اخلاقی ارائه داد که در آن با تمرکز بر توحید و لوازم اخلاقی آن، دردها درمان می‌شود. نگارش اخلاقی او بسیار قوی و گیراست و قلب مخاطب را متحول می‌سازد.

تعلیقه‌های امام بر متون عرفانی، دقیق و تازه است. او باوجود علاقه و احترام به اساتید عرفان، اهل‌تقلید نبود و گاه نظرات متفاوتی ارائه می‌دهد. امام برای نزدیکی و هماهنگی عرفان با تشیع تلاش کرد و در برخی آثار اخلاقی - ‌عرفانی خود به این مهم پرداخت. ایشان از نوجوانی اهل‌عبادت و مراقبه بود. وی سلوک عرفانی خود را نزد آیت‌الله شاه‌آبادی کامل کرد.

توحید عارفانه، بنیان اندیشه اوست که در رفتار، گفتار و نوشتار او نمایان شده است.

ایشان در جاهای گوناگون به ترویج و اشاعه توحید عارفانه پرداخت و همین رویکرد، فضای عمومی جامعه را با معارف باطنی اسلام آشنا و علاقه‌مند ساخت. ایشان غایت ارسال رسل و انزال کتب را بیداری فطرت الهی مردم و راهنمایی آن به‌سوی توحید می‌داند و تشکیل حکومت اسلامی را در همین راستا ضروری می‌شمارد.

از دید او بت‌های درونی (نفس) و بیرونی (مستکبران عالم)، هریک به‌گونه‌ای مانع تحقق توحید هستند و شکستن همه آن‌ها ضروری است.

خمینی کبیر خلوت را در جلوت و وحدت را در کثرت پیاده کرد و این آرمان عرفانی را از مقام علم به عین و از صحنه فردی به عرصه اجتماعی کشانید. او در عین مراعات‌های اخلاقی و مراقبت‌های قلبی، یک حرکت پرشور اجتماعی را آغاز کرد و مردم مسلمان ایران را از سلطه طاغوت رهایی بخشید.

امام خمینی(ره) معتقد بود سعادت حقیقی یک جامعه «توحید کلمه در کلمه توحید» است. نظریه ولایت‌فقیه که بستر تشکیل حکومت اسلامی است از مبنای توحیدی او برخاسته؛ زیرا حق حاکمیت بر مردم از آن خداست که توسط پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، امام(علیه السلام) و ولی فقیه پی‌گیری می‌شود.(148)

Source:
1. قرآن کریم، ترجمه: ناصر مکارم شیرازی، قم، انتشارات امام علی‌بن ابی‌طالب(ع) 1389ش.
2. شریف رضی، نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، انتشارات مشهور، قم، 1379ش.
3. امام‌خمینی، سیدروح‌الله موسوی، دیوان امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، 1383ش.
4. تعلیقات على شرح فصوص‌الحکم و مصباح‌الانس، پاسدار اسلام، قم.
5. تقریرات فلسفه امام‌خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران،1381ش.
6. شرح جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، قم، 1382ش.
7. شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، قم، 1380ش.
8. شرح دعاء‌السحر، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، 1374ش.
9. صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، 1389ش.
10. وصیت‌نامه سیاسى - الهى امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، 1387ش.
11. انصاری، سیدحمید، حدیث بیداری، مؤسسه تنظیم و نشر امام‌خمینی، تهران، 1373ش.
12. آمدى، عبدالواحد تمیمی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، دفتر تبلیغات، قم، 1366ش.
13. پارسانیا، حمید، عرفان و سیاست، بوستان کتاب، قم، 1387ش.
14. حاجتی، احمدرضا، عصر امام‌خمینی، بوستان کتاب، قم، 1386ش.
15. حرانى، ابن‌شعبه، تحف‌العقول، جامعه مدرسین، قم، 1363ق.
16. رحیمی، امین، امام‌خمینی و عرفان اسلامی، پژوهشکده امام‌خمینی و انقلاب اسلامی، تهران، 1385ش.
17. روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، عروج، تهران، 1389ش.
18. سید‌بن طاووس، رضی‌الدین علی‌بن موسی‌بن طاووس، الاقبال بالاعمال‌الحسنة فیما یعمل مرة فی‌السنة، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1409ق.
19. طباطبائی، سیده‌فاطمه، یک ساغر از هزار؛ سیری در عرفان امام‌خمینی، عروج، تهران، 1379ش.
20. عابدی، احمد، دفتر عقل و قلب؛ پرتوی از اندیشه‌های عرفانی و فلسفی امام‌خمینی، زائر، قم، 1385ش.
21. عاملى، حر، محمد‌بن حسن، هدایة‌الأمة إلى أحکام‌الأئمة‌ - ‌منتخب‌المسائل، 8 جلد، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد - ایران، 1412ق.
22. قادری، سید‌علی، زندگی‌نامه امام‌خمینی بر‌اساس اسناد، خاطرات و خیال، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، 1387ش.
23. کلینى محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1407ق.
24. مجلسى، محمدباقر، بحار‌الأنوار الجامعة لدرر أخبارالائمة‌الاطهار، إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق.
25. مجموعه نویسندگان، امام‌خمینی و اندیشه‌های اخلاقی - عرفانی، ج3و4، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، 1382ش.
26. محمدی، محمدعلی، شاه‌آبادی بزرگ (آسمان عرفان)؛ مجموعه دیدار با ابرار، امیرکبیر، تهران، 1382ش.
27. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة‌الأدب فی تراجم‌المعروضین بالکنیة او اللقب، خیام، تهران، 1326ش.
28. مظاهری‌سیف، حمیدرضا، سیاست در دامان عرفان، بوستان کتاب، قم، 1388ش.
29. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، فرهنگ دیوان امام‌خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، 1378ش.
30. یزدان‌پناه، سیدیدالله، فروغ معرفت، در اسرار خلافت و ولایت، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، تهران، 1395ش.
i.مجله
31. مظاهری، عبدالرضا، «بررسى دیدگاه‌هاى اختلافى امام خمینى در تعلیقه بر مقدمه و شرح قیصرى بر فصوص‌الحکم ابن‌عربى»، مجله آینه معرفت، ش14، بهار 1387ش.
Peinevesht:

(1). ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا﴾، روم: 30.

(2). اطلاق واژه «فاطر» به حق‌تعالی در آیاتی چند اشاره شده است؛ مانند: انعام: 14؛ یوسف: 101؛ ابراهیم: 10؛ فاطر: 1؛ زمر: 46؛ شوری: 11.

(3). بقره: 253.

(4). اسراء: 55.

(5). کهف: 110.

(6). مجلسی، بحارالانوار، ج‌57، ص‌216.

(7). مصادف با 20 جمادى‌الثانى 1320ق و 24سپتامبر 1902م.

(8). قادرى، خمینی روح‌الله، ص‌78.

(9). همان، ص88و90و122؛ انصاری، حدیث بیداری، ص‌15.

(10). قادری، خمینی روح‌الله، ص131.

(11). همان، ص192و193.

(12). حکمت متعالیه در موضوع، روش، محتوا و غایت تا حدّ زیادی با عرفان نظری هماهنگ است. رویکرد عرفانی صدرالمتألهین چنان پر‌رنگ است که می‌توان حکمت متعالیه را زبان برهانیِ عرفان نامید؛ بنابراین تحصیل و تدریس عرفان می‌تواند در نگاه عام‌تری حکمت متعالیه را نیز فراگیرد.

(13). انصاری، حدیث بیداری، ص17.

(14). امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ج‌1، مقدمه، ص12.

(15). ر.ک: یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ج‌1، ص201و202.

(16). امام‌خمینی، صحیفه امام، ج1، ص6؛ همان، ص16.

(17). روحانی، نهضت امام‌خمینی، دفتر اول، ص56و123.

(18). امام‌خمینی، شرح دعای سحر، ص491.

(19). همان، ص5.

(20). ر.ک: مظاهری، بررسى دیدگاه‏هاى اختلافى امام خمینى در تعلیقه بر مقدمه و شرح قیصرى بر فصوص‌الحكم ابن‌عربى، ص124.

(21). ر.ک: امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص26، 218، 2140و291.

(22). ر.ک: مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام‌خمینی، فرهنگ دیوان امام‌خمینی، ص31-48.

(23). قادرى، خمینى روح ‏الله، ص259.

(24). امام‌خمینی، دیوان امام، ص131.

(25). میرزامحمّدعلى اصفهانى شاه‏‌آبادى‏ (1292 تا 1369ق) تحصیلات خود را در حوزه‏هاى اصفهان، تهران و نجف به پایان برد. مهم‌ترین اساتید وی عبارت‌اند از: برادرش شیخ احمد و میرزامحمّدهاشم چهارسوقى در اصفهان، میرزاهاشم اشكورى و میرزا حسن آشتیانى در تهران، آخوندملاكاظم خراسانى، شریعت اصفهانى و میرزامحمّدتقى شیرازى در نجف اشرف. وى ابتدا در سامرّا و سپس در قم و تهران به تدریس پرداخت. وی در تهران مسکن گزید و به ارشاد نفوس پرداخت و پس از وفات، در جوار حضرت عبدالعظیم حسنى مدفون شد. آثار مهم وى عبارت‌اند از: رشحات‌البحار، شذرات‌المعارف، الانسان والفطرة و منازل‌السالكین (ر.ک: مدرس تبریزی، ریحانةالأدب، ج3، ص167).

(26). رحیمی، امام‌خمینی و عرفان اسلامی، ص38.

(27). امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص‌77، 325، 393، 691و725؛ همان، سرالصلاة، ص‌38و100؛ همان، شرح دعای سحر (ترجمه)، ص‌3، 94و148.

(28). همان، شرح چهل حدیث، ص‌236.

(29). همان، ص236.

(30). همان، صحیفه امام، ج‌19، ص‌427.

(31). محمدی، شاه‌آبادی بزرگ، ص‌93.

(32). امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ج‌1، مقدمه، ص10.

(33). ر.ک: یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ج‌1، ص‌199.

(34). امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص127و203.

(35). همان، سرالصلاة، ص13.

(36). همان، شرح چهل حدیث، ص45.

(37). همان، ص208.

(38). همان، شرح چهل حدیث، ص325؛ همان، سرالصلاة، ص39.

(39). مجلسی، بحارالانوار، ج68، ص44.

(40). امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‌18، ص‌407.

(41). همان، شرح چهل حدیث، ص‌142.

(42). طباطبایی، یک ساغر از هزار، ص41-46.

(43). ر.ک: امام‌خمینی، تعلیقات على شرح فصوص‌الحكم و مصباح‌الانس، ص182و183، ص184و185.

(44). همان، ص217و218.

(45). همان، ص‌298.

(46). همان، ص14-15و‌116؛ همان، تفسیر سوره حمد، ص97و‌98.

(47). امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص‌الحکم و مصباح‌الانس، ص30.

(48). همان، ص‌29.

(49). همان، شرح دعای سحر، ص‌142.

(50). همان، تعلیقات علی شرح فصوص‌الحکم و مصباح‌الانس، ص25-‌26.

(51). همان، تقریرات فلسفه، ج2، ص347-348.

(52). همان، شرح چهل حدیث، ص653-654.

(53). ر.ک: طباطبایی، یک ساغر از هزار، مقدمه، ص2و‌3.

(54). امام‌خمینی، شرح دعاء‌السحر، ص‌91: «قد خر‌ج‌الكلام‏ عن‏ طور‌الاختصار و تعدّى‌القلم عن تحت‌الاختیار؛ ولكن عشق‌الاسماء‌الالهیة والنعوت‌الربانیة جرّنی الى هذا‌المقام من‌الكلام‏».

(55). همان، شرح دعای سحر، ص‌12؛ همان، صحیفه امام، ج‌21، ص‌223.

(56). همان، صحیفه امام، ج‌1، ص‌5.

(57). همان.

(58). شرح دعاء‌السحر، ص‌11.

(59). همان، صحیفه امام، ج‌19، ص284و‌285.

(60). همان، آداب‌الصلاة، ص153.

(61). همان، شرح حدیث جنود عقل و جعل، ص9-11.

(62). همان، صحیفه امام، ج19، ص365؛ ر.ک: همان، ج20، ص298-300.

(63). ر.ک: عابدی، دفتر عقل و قلب، ص257-261.

(64). الرحمن: 26و27.

(65). فاطر: 15.

(66). همان، صحیفه امام، ج‌18، ص‌443؛ ج‌21، ص‌426.

(67). همان، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص11-‌13.

(68). همان، آداب‌الصلاة، ص‌153.

(69). همان، شرح چهل حدیث، ص‌625.

(70). ر.ک: همان، سرالصلاة، ص‌28.

(71). ر.ک: همان، شرح چهل حدیث، ص39-‌42.

(72). همان، شرح چهل حدیث، ص‌13.

(73). همان، ص13و‌14؛ همان، سرالصلاة، ص30.

(74). همان، سرالصلاة، ص29.

(75). بقره: 156.

(76). امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‌8، ص‌325؛ ر.ک: همان، ج‌11، ص‌421؛ همان، ج‌20، ص‌366.

(77). همان، شرح چهل حدیث، ص‌2.

(78). همان، صحیفه امام، ج‌8، ص‌259؛ همان، ج‌15، ص‌362؛ همان، ج‌5، ص‌25؛ همان، ج‌5، ص168و‌169.

(79). همان، ج‌17، ص493و‌494؛ همان، ج‌19، ص‌250؛ همان، ج‌19، ص133و‌134؛ همان، ج‌11، ص‌381.

(80). همان، صحیفه امام، ج‌8، ص‌388؛ ر.ک: همان، ج‌8، ص109-‌111؛ همان، ج‌11، ص‌500؛ همان، ج‌13، ص460و‌461؛ همان، ج‌18، ص‌286.

(81). همان، ج‌19، ص‌252؛ ج‌9، ص196و‌197. هم‌چنین بنگرید: همان، ج‌10، ص‌154؛ همان، ج‌19، ص436و‌437.

(82). همان، تفسیر سوره حمد، ص173-‌190.

(83). همان، صحیفه امام، ج‌21، ص221-‌225.

(84). همان، سرالصلاة، ص‌28؛ ر.ک: همان، ص‌38؛ همان، آداب‌الصلاة، ص‌346و347.

(85). آمدی، تصنیف غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص‌233.

(86). امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص‌230-289.

(87). همان، تفسیر سوره حمد، ص‌189و190.

(88). کلینی، الکافی، ج‌1، ص‌39.

(89). سیدبن طاووس، اقبال‌الاعمال، ص‌348.

(90). همان، ص‌348.

(91). همان، اقبال‌الاعمال، ص‌349.

(92). همان، صحیفه امام، ج‌8، ص‌438؛ ج‌19، ص‌437و438؛ ج‌19، ص285و286.

(93). شریف رضی، نهج‌البلاغة، ص‌50.

(94). امام‌خمینی، صحیفه امام، ج17، ص174.

(95). شریف رضی، سرالصلاة، مقدمه، ص‌23.

(96). امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‌20، ص‌116. هم‌چنین بنگرید: مظاهری سیف، سیاست در دامان عرفان، ص‌143-148.

(97). همان، صحیفه امام، ج‌14، ص‌152.

(98). همان، ج‌14، ص37-‌40.

(99). همان، ج‌8، ص‌411-414.

(100). همان، صحیفه امام، ج‌13، ص431و‌432.

(101). همان، ج‌4، ص460و‌461.

(102). همان، ولایت فقیه، ص‌49.

(103). همان، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص‌10.

(104). همان، صحیفه امام، ج‌18، ص‌87.

(105). ر.ک: همان، ج‌9، ص125؛ همان، ج9، ص127و‌128؛ همان، ج13، ص118؛ همان، ج15، ص509؛ همان، ج18، ص160و‌161.

(106). همان، صحیفه امام، ج‌3، ص‌366.

(107). حرانی، تحف‌العقول، ص159.

(108). امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‌19، ص‌354و355.

(109). همان، صحیفه امام، ج‌3، ص244و‌245.

(110). ر.ک: مقاله «نقش شیعه در پیدایش، گسترش و تحول مطالعات سیاسی»، از مجموعه آثار کنگره بین‌المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی.

(111). امام‌خمینی، ولایت‌فقیه؛ حکومت اسلامی، ص25-‌31؛ همان، ص59-‌127.

(112). همان، صحیفه امام، ج‌5، ص‌387.

(113). همان، ج‌8، ص‌436.

(114). امام‌خمینی، سرالصلاة، (مقدمه استاد جوادی آملی)، ص‌21؛ همان، مصباح‌الهدایة الی الخلافة والولایة، (مقدمه استاد آشتیانی)، ص‌138؛ یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ج‌1، ص‌225؛ رحیمی، امام‌خمینی و عرفان اسلامی، ص‌23.

(115). یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ج‌1، ص‌228.

(116). ر.ک: امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص‌157، ‌164، ‌169، ص‌190.

(117). همان، ص‌363؛ ص‌365؛ همان، آداب‌الصلاة، ص‌8؛ همان، ص‌262؛ همان، ص‌336؛ همان، صحیفه امام، ج‌18، ص‌442.

(118). ر.ک: همان، شرح دعای سحر، ص‌115؛ همان، ص‌167؛ همان، ص‌196؛ همان، آداب‌الصلاة، ص‌52؛ همان، ص‌55؛ همان، ص‌86.

(119). همان، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، مقدمه، ص‌14؛ همان، ج3، ص443.

(120). همان، مصباح‌الهدایة، ص65-66.

(121). ر.ک: نکوئی سامانی، مقاله «نوآوری‌های عرفانی امام‌خمینی»، در مجموعه امام‌خمینی و اندیشه‌های اخلاقی - ‌عرفانی، ج‌3، ص‌467-486.

(122). یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ج‌1، ص290-291.

(123). همان، فروغ معرفت، ج‌1، ص‌292.

(124). امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ص626-628.

(125). همان، آداب‌الصلاة، ص‌80-78؛ همان، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ج‌2، ص‌312؛ همان، ج‌3، ص‌445؛ همان، صحیفه امام، ج‌18، ص‌512؛ همان، ج‌20، ص‌116؛ همان، ج‌18، ص‌512-511.

(126). همان، تعلیقات علی شرح فصوص‌الحکم و مصباح‌الانس، ص‌201.

(127). همان، ص‌140.

(128). همان، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص‌8؛ همان، صحیفه امام، ج‌20، ص‌165-164؛ همان، ج‌18، ص‌450.

(129). همان، صحیفه امام، ج‌18، ص‌450.

(130). همان، شرح چهل حدیث، ص‌457.

(131). همان، صحیفه امام، ج‌20، ص‌439.

(132). همان، شرح چهل حدیث، ص386-387.

(133). همان، صحیفه امام، ج‌4، ص8-10؛ و ج‌4، ص‌48؛ همان، شرح چهل حدیث، ص387-389.

(134). پارسانیا، عرفان و سیاست، ص119-120.

(135). یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ج‌1، ص230-231.

(136). ر.ک: حاجتی، عصر امام‌خمینی، ص‌43.

(137). امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‌20، ص298-300.

(138). مرادی، «اسلام ناب در پرتو عرفان ناب از دیدگاه امام‌خمینی»، در مجموعه «امام‌خمینی و اندیشه‌های اخلاقی - عرفانی، ج‌4، ص509-511.

(139). امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‌19، ص437.

(140). همان، ج‌1، ص‌531؛ و ج‌13، ص‌531؛ ج‌1، ص‌382؛ همان، ج‌10، ص242-244.

(141). همان، ج‌10، ص‌244؛ و ج‌5، ص‌166.

(142). همان، ج‌20، ص‌332؛ و ج‌21، ص‌221-225.

(143). همان، ج‌14، ص‌469.

(144). همان، ج‌14، ص‌417؛ ج12، ص46.

(145). همان، ج‌12، ص‌46.

(146). همان، ج‌17، ص‌174-175.

(147). همان، ج‌6، ص‌503.

(148). برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش دانش اخلاق، تربیت و عرفان، ج معی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 427.

TarikheEnteshar: « 1402/01/16 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 2756