تغییر شکل بردگى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اسلام و آزادى بردگان
اما در عین حال نباید گمان کرد بردگى از این زمان به بعد منسوخ گردید، بلکه با کمال تأسف، بردگى و استثمار بشر به صورت خطرناک تر و وحشتناک ترى در آمد که آن «بردگى مستعمرات و ملّت ها» بود، گرچه تاریخ استعمار قبل از تاریخ الغاى بردگى است ولى مى توان گفت هر اندازه بردگى فردى رو به ضعف و اضمحلال مى رفت پایه هاى بردگى دسته جمعى و «استعمار» قوى تر و نیرومندتر مى شد و بدبختانه فجایع دوران بردگى فردى به صورت موحش ترى در دوران استعمار تکرار گردید!

این بار اسم برده «بردگى منفور» دیگر برده نمى شد، به عکس کلمه جالب «استعمار» که در اصل به معناى «کوشش در راه آباد کردن است» (در ظاهر آباد کردن ممالک ضعیف و در واقع آباد کردن ممالک استعمارگران!) جاى آن را گرفت، ولى چیزى نگذشت که «استعمار» ماسک موقتى خود را برداشت و قیافه واقعى خود را نشان داد، تا آن جا که در لغت نامه دهخدا چنین مى خوانیم:

«استعمار در اصطلاح کنونى، تصرف عدوانى دولتى قوى، مملکتى ضعیف را، و غصب اموال و پایمال کردن حقوق و فعال مایشائى وى، در آن جا مى باشد. بعداً اضافه مى کند: دول استعمارى دول قوى را مى گویند که به عنوان آبادکردن مملکت ملتى ضعیف، آن را تحت سلطه خویش در مى آورند»!

قابل توجه این که دولت هایى که در امر الغاى بندگى پیشقدم بودند (مانند انگلستان) در امر استعمار هم پیشگام بودند و سرزمین هاى آباد و زرخیرى (مانند هندوستان) را در اختیار داشتند و ملّت هاى عظیمى را تا آخرین نفس در راه تأمین احتیاجات خود به کار وا مى داشتند و تا رمقى در تن داشتند مجبور بودند وظیفه بردگى استعمارى خود را انجام دهند!

تاریخ روابط دول بزرگ با مستعمرات یکى از تاریک ترین و دردناک ترین صفحات تاریخ است و شرح جنایات و فجایع استعمار (که الان هم در نقاطى به شدّت ادامه دارد) گوینده و شنونده هر دو را متأثر و ناراحت مى سازد، امّا با اجازه شما خواننده گرامى اشاره به نمونه و مشتى از آن خروار کرده و توجّه بشر دوستان امروز را به آن جلب مى نمایم (این قسمت را در پاورقى کتاب «وحى یا شعور مرموز» نیز نقل کرده ام).

در این جا مناسب تر این است که طرز عمل دولت هاى متمدّن را با مستعمرات، از زبان مستشرقین خودشان بشنویم.

دکتر «گوستاولوبون» در کتاب تاریخ تمدن خود راجع به وضع استعمار هندوستان (در حدود 70 سال قبل) چنین مى نویسد:

«راست است که اساساً لندن آباد و پرثروت شده، ولى افرادى که این ثروت از آنها بدست آمده است نهایت درجه دچار فقر و فاقه شده اند» (دقت کنید) سپس اضافه مى کند : «امروز طبق آمار رسمى فقط در ایالت «مدرس» 000/000/16 گدا وجود دارد! چرا این طور نباشد در حالى که اهالى بیچاره باید از عهده پرداخت هزینه وزارت جنگى برآیند که بالغ بر 000/000/400 (لابد واحد لیره است) مى باشد; همچنین 000/000/50 دیگر براى هزینه سایر ادارات دولتى باید بپردازند، تازه بعد از همه این مخارج باید مبلغ «500» ملیون خالص هم به خزانه انگلستان ارسال دارند»!!...

وقتى موضوع این «500» ملیون لیره فاش شد، انگلیسى ها یک جواب دندان شکن! در یکى از مجلاّت معروف از آن دادند و آن چنین بود که این مبلغ قیمت حکومت منظّم و آرام است که به اقوام هند داده شده است»!

در حالى که بدون اغراق، تلفات این حکومت منظّم و آرام! در سال از گرسنگى، بیش از تلفات یک جنگ خونین بود!

«گراندیدیه» مى گوید: «طبقه کشاورز و زراعت پیشه هندوستان که اکثریّت اهالى آن جا را تشکیل مى دهند، در موقعى که سلاطین بومى بر آنها حکومت مى کردند فقط یک ششم محصولات زمین را به عنوان مالیات پرداخت مى کردند، ولى در دوره انگلیسى ها نصف آن را (سه ششم) مى بایست بپردازند و چنانچه کسى از پرداخت این مالیات خوددارى مى کرد املاک او ضبط مى شد» سپس اضافه مى کند : «این روش; کشاورزان را به فلاکت و مصیبتى انداخته که مافوق آن متصوّر نیست»!

«هیندمان» که خود یک نفر انگلیسى است پس از مطالعات فراوانى درباره طرز حکومت انگلستان در هند اظهار داشت که : «انگلیسى ها از یک طرف اهالى را تحت فشار مالیاتهاى سنگین قرار داده اند که از گرسنگى تلف مى شوند و از طرف دیگرى براى تکثیر مقدار واردات خود کارخانه هاى آنها را طورى زمین مى زنند که تمام آن ها بسته شده اند» بعداً پیشگویى جالبى کرده و مى گوید: «ما به طرف حادثه و فاجعه اى پیش مى رویم که در تاریخ دنیا بى نظیر است»!... راستى چه فاجعه اى براى انگلستان عظیم تر از نهضت استقلال طلبى هندوستان و بیرون راندن آن امپراطورى عظیم از هند بود؟

این مرد انگلیسى در جاى دیگر مى گوید: «از جمله امور وحشتناک یکى این است که ایالات شمال غربى مجبور شده بودند غلات خود را به خارج بفرستند در حالى که 000/300 نفر از آنها در ظرف چند ماه از گرسنگى تلف شدند.

در سال هاى 1887 تنها در ایالت «مدرس» طبق گزارش هاى رسمى 000/935 نفر از اهالى تلف شدند! قابل توجه این که «هیندمان» آمار مزبور را در یکى از مجله هاى معتبر آن زمان انتشار داد و مورد هیچ گونه انتقادى قرار نگرفت!

آیا بردگى دست جمعى مفهومى جز این دارد و آیا در دوران سیاه بردگى، کارى بیشتر از این انجام مى دادند؟

خوبست قضاوت درباره این دو دوران را از زبان خود آنها بشنوید، مستشرق مزبور در یکى از سخنانش صریحاً مى گوید «انگلیسى ها کارى بر سر اهالى هندوستان آوردند که هزاران درجه بدتر از غلامى بود»!

یک فصل سیاه دیگر از دوران بردگى دست جمعى و استعمار که حتى مستشرقین اروپایى آن را یکى از غم انگیزترین صفحات تاریخ خود دانسته اند، طرز رفتار اروپاییان با کشور «چین» بود یکى از آنها پس از شرح جنایات هولناک استعمارگران در چین مى گوید: «شاید روزى بیاید که نسل آینده ما کیفر این اعمال شقاوت کارانه خود را به بدترین وضعى دریابند و چینى ها از آنها انتقام بگیرند»!

راستى چقدر این پیش بینى صحیح از آب درآمد و کشور عظیم چین با یک جنبش و انقلاب کمونیستى به صفوف دشمنان دول اشغالگر پیوستند.

یک فصل دیگر، روابط ملت هاى متمدن با بومیان امریکا و اقیانوسیه پس از کشف آنها بود، همین قدر بس است که دکتر «گوستاولوبون» مى نویسد، «بومیان وحشى آمریکا و اقیانوسیه براى اقوام متمدن و تربیت شده اروپا مانند «خرگوشى» هستند براى یک نفر شکارچى! همانطور که مى بینیم امروز همه آنها بر باد رفته اند».

معامله اى که دولت «فرانسه» (پیشواى آزادى و تمدن و سرسلسله جنبش هاى آزادى خواهى) با مستعمرات خود در شمال آفریقا مخصوصاً مردم مسلمان «الجزایر» کرد، یک نمونه کامل بردگى توأم با قساوت بود این موضوع به اندازه اى روشن است که احتیاجى به شرح و توضیح ندارد و از همه بدتر سکوت دنیاى متمدن در مقابل این جنایات، به بهانه این که «مسأله الجزایر، یک مسأله داخلى براى فرانسه محسوب مى شود»، بود.

 

«بردگى سرخ» که سایه شوم آن بر شرق اروپا افتاده نیز یک قیافه موحش بردگى دسته جمعى است.

گرچه طرفداران رژیم «کمونیسم» خود را یگانه مدافع حقوق بشر و آزادى وى از قید اسارت و بندگى قلمداد مى کنند، ولى تردیدى نیست اگر زنجیرى از پاى بشر بردارند زنجیر محکم تر و درشت ترى بر پاى او مى گذارند!

قطع نظر از تبلیغات سیاسى که به نفع یا به ضرر این رژیم مى شود، قرائن فراوانى در دست است که مردم در ممالک کمونیستى آزادى ندارندو مخصوصاً ممالک دست نشانده آنها در شرق اروپا عملا در یک نوع اسارت به سر مى برند و در تعیین سرنوشت و مقدارات خود قطعاً آزاد نیستند; و اگر قضایاى هولناکى را که از اردوگاه هاى کار اجبارى در روسیه نقل مى کنند باور کنیم و تصفیه هاى موحش و دامنه دارى را که در فاصله هاى کوتاه در دستگاه هاى آنها انجام مى گیرد به آن ضمیمه کنیم نام این سیستم اجتماعى را چیزى جز «بردگى دسته جمعى»! نمى توانیم بگذاریم.

گرچه به عقیده بعضى دوران استعمار هم دارد سپرى مى شود و مستعمرات یکى پس از دیگرى استقلال پیدا مى کنند و روزى خواهد آمد که تمام انواع استعمار «سیاه و سرخ» نیز از بین خواهد رفت، ولى آنچه مى توان گفت این است که در وضع فعلى تغییرات سطحى است، وروح بردگى دائماً قالب هاى جدیدى براى خود پیدا مى کند و تفاوت بیشتر در عناوین و اسم هاى آنهاست، و تا «قوى و ضعیف»، از یک سو، در دنیا وجود داشته باشد، و از سوى دیگر اصول «ایمان و اخلاق» حکومت نکند این وضع ادامه خواهد یافت و «استثمار بشر بوسیله بشر» هر روز به لباس تازه اى جلوه گر خواهد شد!
null
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma