بدعت بودن عزاداری!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

بدعت بودن عزاداری!

Question آیا طبق معیارهای دینی، عزاداری بدعت محسوب می شود؟!
AnswerSmall:

بدعت اضافه کردن چیزی در دین یا کاستن از آن است. اما آیا موضوعی مثل عزاداری به عنوان امری فطری و منطبق بر روحیه بشری که دارای شواهد قرآنی(همچون سوگواری یعقوب در جدایی از یوسف) و روایی فراوانی است و نمونه های بی شماری - حتی به نقل از بسیاری از منابع اهل سنت - در سیره پیامبر اکرم(ص)، اهل بیت(ع)، همسران پیامبر، خلفای راشدین، صحابه، تابعین و علما و فقهای ادوار مختلف فریقین دارد، می تواند امری خارج از دین باشد؟!
آیا می توان انکار کرد که رسول خدا(ص) خود هنگام شهادت عموی شان حمزه گریستند و دیگران را نیز به این کار ترغیب کردند؟ آیا می توان این واقعه تاریخی را رد کرد که خلیفه اول و مردم مکه و مدینه هنگام رحلت پیامبر به سوگواری و عزاداری پرداختند؟ بی گمان چنین نیست. احتمالا از همین روست که حتی در میان فقهای اهل سنت نیز هیچ کس فتوا به تحریم اصل گریه کردن در رثای مرگ عزیزان و اطرافیان نداده اند و همه آنها تحت شرایطی آن را مجاز شمرده اند و فقط مالکیه و حنفیه، بر اين باورند كه گریه با صدا و شیون با صوت، اشکال دارد.

AnswerLarge:

بدعت در لغت به معنای هر گونه نوآوری است(1) و در اصطلاح به معنای افزودن چیزی به دین و یا کاستن از دین و نسبت دادن آن به دین است در حالی که این افزودن یا کاستن سابقه ای در دین ندارد.(2) وضوح غیرمشروع بودن چنین عملی بر هیچ کس پوشیده نیست. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در بیانی که تصریح به این موضوع دارد می فرماید: «كُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ فِی النَّار»(3)؛ (ایجاد هر امری که سابقه در دین نداشته بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش است).

گریه، عزاداری و حزن، امری فطری است

حال که معنای بدعت مشخص شد باید این مسأله را شرح دهیم که به نظر ما اصل موضوع «عزاداری» برای از دست دادن عزیزان، امری فطری و برآمده از احساسات پاک و ناب بشری است. هرگاه انسان به مصیبت یکى از عزیزان یا جگرگوشه ها و خویشاوندانش دچار شود، احساس اندوه شدید مى کند و در پى آن اشک برچهره اش جارى مى شود، بى آنکه بتواند جلوى غصّه یا گریه خود را بگیرد. هیچ کس منکر جدّى این حقیقت نیست. اسلام نیز دین فطرت و همسوى با آن است نه مخالف فطرت. خداوند در آیه 30 سوره روم مى فرماید: «فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها»؛ (توجّهت را به سوى دین حنیفت بگردان، این فطرت خدایى است که مردم را بر آن سرشته است).

براى یک آیین جهانى ممکن نیست که اندوه و گریه بر فقدان عزیزان را حرام کند، آن هم گریه و اندوهى که همراه چیزى نیست که خدا را خشمگین سازد. علاوه بر آن با توجه به تأییدهایی که در آیات قرآن و بیانات و سیره نقل شده از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) درباره عزاداری و سوگواری وجود دارد، این موضوع هیچ گاه نمی تواند بدعت باشد.

خداوند متعال در آیه 7 سوره حشر می فرماید: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ (آنچه رسول آورده بگیرید و از آنچه نهی کرده دوری کنید). نیز در آیه 21 سوره احزاب می خوانیم: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»؛ (به راستی در اقتدا به رسول خداسرمشق و الگوی نیکویی است). بدیهی است که ما برای دستیابی به حکم مشروع بودن یا نبودن عزاداری به سیره رسول خدا(ص) و اهل بیت طاهرینش(ع) مراجعه می کنیم، اما با این حال گزارشی اجمالی از عمل صحابه، خلفا و علمای فریقین نیز در واکنش به موضوع عزاداری ارائه می کنیم تا ثابت شود که حتی با مبانی اهل سنت نیز این مسأله به هیچ وجه موضوعی «خارج» از دین و «اضافه شده» به آن نیست.

ریشه های قرآنی و روایی عزاداری

در قرآن مجید آیات متعددی را می توان یافت که حتی اگر تصریح به مشروعیت گریه و عزاداری نداشته باشند، اما می توان از آنها استفاده کرد که موضوع عزاداری تحت عناوینی خاص می تواند مورد تأیید آیات قرآن باشد. با این همه آیه ای نیز در قرآن وجود دارد که صریحا بر گریه و ناراحتی یکی از انبیای الهی از فراق یکی از عزیزانش دلالت می کند و با توجه به عصمت انبیاء، می توان این گونه جمع بندی کرد که موضوع عزاداری، مسأله ای امضا شده در قرآن است. در آیه 84 سوره یوسف و در بیان حالت افسرده و رنجور حضرت یعقوب از فراق فرزندش حضرت یوسف(علیهما السلام) می خوانیم: «یا أَسَفَا عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ»؛ ([حضرت یعقوب] گفت: وا اسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد اما او خشم خود را فرو می برد).

طبق مضمون این آیه حضرت یعقوب(علیه السلام) در فراق فرزندش دچار حزن و اندوه فراوانی گشت به طوری که سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. زمخشری روایت کرده است که حضرت یوسف(علیه السلام) از جبرئیل مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد. پاسخ داد: هفتاد سال به طول انجامید و درباره پاداش گریه او سؤال کرد. پاسخ داد: گریه او پاداش برابر هفتاد شهید دارد.(4) طبق این آیه، اصل موضوع اظهار ناراحتی و گریه در فراق یک شخص عزیز امری مشروع و بلااشکال است.

در روایات نیز بیانات بسیار متعددی از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) در فضیلت و ثواب عزاداری و گریه کردن برای امام حسین و دیگر معصومین(ع) ذکر شده است که این مقال حتی گنجایش مرور اجمالی شان را نیز ندارد. از آن گذشته چون اتهام بدعت بودن عزاداری عموما از سوی وهابیان تندرو بر شیعه ایراد می شود، ما ترجیح می دهیم بیشتر گزارش های دال بر سوگواری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و صحابه و تابعین را در اینجا مورد استناد قرار دهیم. با این حال فقط از باب مثال به دو نمونه از روایات اهل بیت(ع) در این باره اشاره می کنیم.

امام صادق(علیه السلام) در بیان پاداش چنین عملی می فرماید: «مَنْ دَمَعَتْ عَيْنُهُ فِينَا دَمْعَةً لِدَمٍ سُفِكَ لَنَا أَوْ حَقٍّ لَنَا نُقِصْنَاهُ أَوْ عِرْضٍ انْتُهِكَ لَنَا أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا بَوَّأَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا فِي الْجَنَّةِ حُقُباً»(5)؛ (هر کس حتی یک بار چشمانش بر ما و خونی که از ما ریخته شد و حقی که از ما پایمال شد و آبرویی که از ما ریخته شد یا بر کسی از شیعیان ما گریان شود خدای تعالی او را سالیان سال در بهشت جای خواهد داد). امام رضا(علیه السلام) نیز خطاب به یکی از اصحابش در بیان ثواب گریستن برای امام حسین(علیه السلام) می فرماید: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ ع حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً»(6)؛ (ای فرزند شیب اگر بر حسین بگریی به طوری که اشک هایت بر صورتت جاری شود خداوند همه گناهان تو را از کوچک و بزرگ و کم و زیاد می بخشد).

عزاداری در سیره رسول خدا و اهل بیت(علیهم السلام)

علاوه بر بیاناتی که در بالا از قول معصومین(علیهم السلام) راجع به مشروع و مطلوب بودن عزاداری گفتیم، می توان در سیره آن حضرات نیز مثال های فراوانی از گریه و عزاداری در فراق دوستان و عزیزان خود - و اکثرا در رثای امام حسین(علیه السلام) - یافت.

برای مثال در سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می بینیم که جناب شان بر سر مزار مادرشان، بانو آمنه گریستند(7) و هنگامی که خبر شهادت عموی شان حضرت حمزه(علیه السلام) و مثله کردن بدنش را شنید، متأثر شد و با صدای بلند گریست.(8) ابن مسعود در این باره می گوید: «رسول خدا در شهادت حمزه به گونه ای به شدّت گریست که مانند آن را از آن حضرت ندیده بودیم، جنازه او را در قبله نهاد آنگاه ایستاد و با صدای بلند گریه سر داد تا این که بی هوش شد و پس از آن فرمود: ای عموی رسول خدا! ای شیر خدا و شیر رسول خدا! ای حمزه، ای انجام دهنده کار خیر، ای حمزه، ای برطرف کننده سختی ها از پیامبر، ای کسی که دشمن را از برابر رسول خدا دور کرده وجود او را نگهداری نمودی».(9)

همچنین درباره سوگ آن حضرت در واکنش به شهادت جعفربن ابی طالب می خوانیم که: زمانى که خبر شهادت‏ جعفر بن‏ ابى‏ طالب‏ به مدینه رسید رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) به خانه جعفر آمد و به همسر او اسماء بنت عمیس‏ تسلیت گفت. در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با چشمان گریان وارد شد. حضرت رسول اکرم(ص) با دیدن این صحنه فرمود: «واقعا بر افرادی مثل جعفر باید گریست».(10)

نقل های تاریخی ای نیز درباره گریستن ایشان در سوگ صحابی بزرگوار عثمان بن مظعون(11) و بعد از درگذشت فرزندشان ابراهیم(12) وجود دارد و حتی نقل شده است که ایشان درباره گریه شان در سوگ فرزندشان ابراهیم فرموده اند که: «چشم اشک بار مى شود و دل اندوهگین مى گردد ولى چیزى برخلاف رضاى پروردگارمان نمى گوییم و ما اى ابراهیم، به خاطر تو اندوه گین هستیم».(13)

همچنین نقل شده است که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بر بالین سعد بن عباده که در حال احتضار بود گریستند و همراهان شان نیز گریه کردند. برخی به آن حضرت اعتراض کردند حضرت در پاسخ فرمودند: «آیا نمی دانید که خداوند کسی را به خاطر اشک چشم و اندوه قلبی عذاب نمی کند؟ آنگاه حضرت به زبان شان اشاره کردند و فرمودند: تنها زبان انسان است که باعث عذاب می گردد مگر آن که خدا بنده اش را مورد رحمت قرار دهد و عذاب نکند.(14) نیز از حضرت علی(علیه السلام) روایت شده که پیامبر اکرم(ص) از واقعه عاشورا خبر داده و بر فجایع آن گریسته است.(15)

علاوه بر آن، بیانات تاریخی فراوانی در منابع حدیثی و سیره از اقامه عزاداری ائمه اهل بیت(علیهم السلام) بر امام حسین(علیه السلام) و دیگران و ناراحتی شان از چنین وقایعی ذکر شده است. برای مثال می بینیم که امام صادق(علیه السلام) از شاعران می خواست که در رثای امام حسین(ع) شعر بگویند و ایشان به خاطر این اشعار می گریستند و محزون می شدند(16) یا مثلا در حالات امام کاظم(علیه السلام) می خوانیم که هنگام هنگام ورود محرم هیچ کس خنده ایشان را نمی دید و مدام در حالت ناراحتی سوگواری و حزن بودند(17) یا مثلا می بینیم که امام حسن عسکری(علیه السلام) نیز هنگام فوت پدرشان امام هادی(علیه السلام) برای شان عزاداری می کردند.(18)

عزاداری در سیره خلفای صدر اسلام، صحابه و تابعین

عزاداری و گریستن در سوگ دوستان و اطرافیان - از آنجایی که عملی انسانی و فطری است - منحصر در رفتارهای پیامبر و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نیست و برای مثال در کتاب های سیره و تواریخ مربوط به صحابه و خلفا - به عنوان کسانی که قول و رفتارشان برای اهل سنت حجت است - نیز رفتارهایی در تأیید عزاداری می یابیم.

برای مثال در آن کتاب ها گزارش هایی از گریه خلیفه اول بر بالین پیامبر(صلی الله علیه وآله)(19) و نیز همراهی خلیفه دوم با او نزد ام ایمن برای گریه بر رسول خدا(ص) روایت شده است.(20) علاوه بر آن گزارش هایی از جلوگیری نکردن خلیفه دوم از گریه و شیون زنان در این مناسبت روایت شده است(21) علاوه بر آن روایت شده که خلیفه سوم نیز در کنار قبری نشست و آن قدر بر آن گریست که محاسنش نیز خیس شد.(22)

همچنین بیانات تاریخی ای نیز از عزاداری و گریه و بر سر و سینه زدن عایشه بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز ذکر شده است.(23) عایشه همچنین برای کسانى از خویشاوندانش که مى ‏مردند اقامه عزادارى مى‏ کرد و مى‏ گریست و نوحه ‏خوانى مى ‏کرد.(24) به عنوان مثال وقتی خبر شهادت برادرش محمد بن ابی بکر را شنید، با اینکه از لحاظ فکری و سیاسی در جبهه مخالف عایشه بود و در جنگ جمل نیز مقابلش ایستاد، اما باز هم عایشه براى او خیلى ناله کرد و گریست و پس از نماز، بر علیه معاویه و عمروعاص نفرین کرد.(25)

علاوه بر این صحابیان شناخته شده، نقل های تاریخی دیگری نیز درباره عزاداری و سوگواری مردمان معاصر رسول خدا - به این نکته نیز توجه کنیم که در تقسیم بندی های اهل سنت هر کسی پیامبر را یک بار دیده باشد، از صحابه به شمار می رود - وجود دارد. مثلا سعید بن مسیب، که افضل تابعین است و مرسلات او از نظر اهل سنت صحیح ترین است.(26) می گوید زمانی که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) رحلت کرد شهر مکه از شدت ناله و گریه مردم به لرزه درآمد. ابوقحافه علت این صدا را جویا شد، در جواب گفتند که پیامبر رحلت فرمود. سپس ابوقحافه آیه استرجاع را خواند.(27) مردم مدینه نیز با شنیدن خبر مرگ پیامبر(ص) به شدت گریستند. ام سلمه می گوید: شبی که پیامبر از دنیا رفت، هیچ کس نخوابیده بود و همگی در غم از دست دادن آن حضرت با صدای بلند گریه می کردیم... . مدینه یکصدا فریاد و ناله و گریه شده بود. نزدیک صبح بلال شروع به اذان گفتن کرد و وقتی به نام پیامبر رسید با صدای بلند گریه کرد، به طوری که از شدت گریه و غم و اندوه بی هوش شد. با گریه بلال حزن و اندوه حاضران چند برابر شد.(28)

بلاذری نیز می نویسد: وقتی رسول خدا از دنیا رفت عایشه به همراه دیگر زنان به عزاداری پرداخت و به سر و صورتش می زد.(29) حضرت فاطمه(علیها السلام) نیز پس از دفن پدر کنار قبر ایستاد، خاک آن را بر سر می ‌ریخت و می‌ گریست و شعرهایی با این مضمون می خواند که: «کسى که تربت‏ [خوشبوى‏] حضرت احمد(صلی الله علیه و آله) را ببوید؛ نیازى نیست که دیگر در طول زمان عطر خوشبوى غالیه ببوید. مصائب آن چنان سنگینى بر من فرود آمده است که اگر؛ بر روزها فرو ریزد همانند شبانگاهان تیره و تار خواهد شد.(30)

درباره عزاداری و سوگواری برخی دیگر از صحابه و تابعین نیز نقل های تاریخی متعددی وجود دارد. برای مثال می بینیم که عبدالله بن مسعود که از بزرگان صحابه است بعد از مرگ عمر کنار قبر او ایستاد و گریه کرد.(31) یا در سیره عبدالله بن عمر نیز آمده است که وی، پس از کشته شدن حجربن عدی، یار با وفای علی بن ابیطالب(علیه السلام) به شدت گریه کرد. در هنگام شنیدن خبر شهادت حجر، عبدالله در بازار بود. آنچه در اختیار داشت رها کرد و ایستاد، آنگاه در حالی که گریه می کرد فریاد زد.(32) یا درباره احنف بن قیس، که از صحابه بشمار می آید و مورد قبول اهل سنت نیز هست گفته شده که کنار قبر برادرش رفت و گریه کرد و اشعاری در فراقش سرود.(33)

به هر حال تعداد گزارش های تاریخی راجع به سوگواری و عزاداری صحابه و تابعین در فراق عزیزان و یاران و اعضای خانواده شان، بسیار دامنه دارتر از این است که قابل انکار باشد.

عزاداری در سیره علمای اهل سنت

علاوه بر آنچه گفته شد باید این به این نکته مهم هم توجه که کرد که موضوع جواز و مشروعیت عزاداری، مسأله ای است که از لابه لای منابع و کتب علمای اهل سنت نیز می توان بیاناتی راجع به آن یافت. برای مثال می بینیم که خالد ربعی از چهل شبانه روز گریستن آسمان و زمین در مرگ عمر بن عبدالعزیز سخن می گوید.(34) جالب تر از آن اما اتفاقاتی است که بعد از مرگ عالم بزرگ اهل سنت، جوینی از قول ذهبی نقل شده است: «چشم ها هرگز مثل آن روز که برای او گریان بودند دیده نشده بود... در عزای او منبرش را شكستند و بازارها را بستند، و در رثای او قصيده ها گفتند و او كه حدود چهار صد شاگرد داشت، آن‌ها همه قلم و دوات‌ها را شكستند و يک سال اقامه عزا نمودند... در طول اين مدت طلبه های او در كوچه و بازار شهر می چرخيدند و نوحه سرايی می كردند».(35)

البته موارد عزاداری و گریه و نوحه خوانی علمای اهل سنت در مرگ عزیزان و بزرگان شان منحصر در این نمونه ها نیست و آنها پیش از عزاداری برای هر کس دیگر، برای مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) سوگواری کرده اند. بسیاری از علما و شاعران اهل سنت برای امام حسین(ع) مرثیه سروده اند و قصه گویان اهل سنت نیز عزاها و مصائب امام حسین(ع) را به زبان قصه بیان کرده اند.(36) نمونه های از آن عبارت است از:

- وقتی خبر كشته شدن امام حسين(علیه السلام) را به حسن بصرى از تابعین مشهور و از علمای بزرگ اهل سنت دادند، به قدرى گريه كرد كه دو طرف گيجگاهش تكان مى خورد. ربيع بن خيثم‏ و تابعین فراوان دیگری نیز برای امام حسین(ع) گریه کردند.(37)

- ابوالحسن بصری از علمای اهل سنت وقتی از حالات مردی در بغداد پرسید و شنید برای امام حسین(علیه السلام) گریه می کند، او هم برای حضرت گریست.(38) همچنین در سال 352 هجری قمری در بغداد بخاطر عزاداری برای امام حسین(ع) بازارها تعطیل می شد و نوحه سرایی می کردند.(39) و فقط علمای حنابله با این کار مخالف بودند.(40)

- در روز عاشورا از سبط ابن جوزى خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگى شهادت امام حسين(عليه السلام) براى مردم سخن گويد. سبط ابن جوزى اين خواسته را پذيرفت و بر بالاى منبر تكيه زد، او پس از يك سكوت طولانى، دستمال خويش بر صورت نهاد و گريه شديدى سرداد و آن‌ گاه در حالى كه مى گريست اشعاری بدین مضمون سرود که: «واى به حال كسى كه شفيع اش دشمن او باشد! در هنگامه قيامت، كه براى بيرون آمدن مردم از زمين در صور دميده مى شود سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مى شود، در حالى كه پيراهن او به خون حسين(ع)‌ آغشته است». سپس سبط ابن جوزى از منبر پايين آمد و اشك ريزان به خانه خويش رفت.(41)

- امروزه نیز برخی از علمای اهل سنت به گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) سفارش می کنند و خود در این مراسم حاضر می شوند و در بسیاری از مناطق خصوصا در ایران شاهد عزاداری و اطعام از سوی اهل سنت در روز عاشورا می باشیم، به عنوان مثال در شهر اسدیه خراسان جنوبی، هر سال در روز عاشورا به یاد امام حسین(ع) مقدار زیادی غذا توسط اهل سنت پخته می شود و بین مسلمانان توزیع می شود. در مناطق سني نشين کشورهای خليج فارس و ساير کشورهای عربی نیز مردم هر چند عزاداری محرم و عاشورا را به روش شيعيان عراق، لبنان و بحرين انجام نمي دهند، اما در روز عاشورا به پختن غذاهای مخصوص و اطعام ديگران پرداخته، از جشن و سرور پرهيز می کنند و هر از چندگاه شمار اندک اهل سنت، که در جوار مساجد و يا تکايا و حسينيه های اهل تشيع زندگی می کنند، در مراسم عزاداری آنان شرکت می نمايند. به عنوان مثال مرحوم علامه سيد محسن امين که در سال 1321 ق به مصر سفر کرده است، وضعيت عزاداری مردم مصر، اعم از شیعه و اهل سنت، و علاقه آنان به اهل بيت را همچون عراقی ها شمرده است.(42)

عزاداری در فقه اهل سنت و شیعه

در بررسی موضوع عزاداری در فقه اهل سنت می بینیم که - شاید بر اساس همین شواهد و بیانات تاریخی پیش گفته - هیچ کدام از فقهای چهارگانه فتوا به تحریم اصل گریه کردن در رثای مرگ عزیزان و اطرافیان نداده اند و همه شان فی الجمله و تحت شرایطی آن را مجاز شمرده اند؛ بدین بیان که جملگی گريه بدون فرياد زدن را مباح دانسته اند، اما گريه با صوت و شیون در بين ايشان محل اختلاف است. شافعيه و حنابله بر اين باورند كه چنين گريه اى اشكال ندارد اما مالكيه و حنفيه اجازه آن را نمى دهند.(43)

در فقه شیعه نیز عموما با تکیه بر احادیث اهل بیت(علیهم السلام) اصل مسأله عزاداری بر نزدیکان مشروع و مجاز و عزاداری بر سالار شهیدان از مؤکدترین مستحبات شمرده شده است و فقط احتیاط ها و کراهت ها و بعضا تحریم هایی راجع به نوحه سرایی به باطل و دروغ، پاره کردن گریبان، سیلی زدن به صورت، زخمی کردن خود، بریدن و کندن مو، فریادهای خارج از حد اعتدال و به طور کلی هر عملی که موجب غضب خداوند بشود، صادر شده است.(44)

نتیجه اینکه بعد از بیان همه این شواهد، باز هم می پرسیم که کدام عقل سلیمی می تواند حکم کند که موضوع عزاداری امری «خارج از دین» و «اضافه شده» در آن است؟ به خصوص اگر این عزاداری برای شخصیتی بی نظیر همچون اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و بزرگداشت حماسه بی نظیر عاشورا باشد. اساساً سوگوارى در مرگ اشخاص یک نوع تعظیم و احترام به آنان و رعایت موقعیّت و شخصیّت شان محسوب مى شود. از آن بالاتر اقامه عزادارى براى امام حسین(ع) به عنوان احیا کننده دین و اولین معلم مکتب آزادگی و ایثار و مبارزه علیه ظلم، علاوه بر تجلیل از مقام شامخ آن امام همام، از مصادیق روشن تعظیم شعائر الهى است. همان موضوعی که در آیه 158 سوره بقره درباره اش می خوانیم: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب»؛ (هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دل هاست).

Peinevesht:

(1). فرهنگ معاصر عربی- فارسی، آذرنوش، آذرتاش، نشر نی، تهران، 1388 هـ ش، چاپ دهم، ص 29.

(2). رسائل المرتضی، الشريف، المرتضى، تحقیق: الحسینی، سید احمد، چاپخانه خیام، قم، 1410 هـ ق، چاپ اول، ج 2، ص 264؛ وهابيت بر سر دو راهى، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ص 11.

(3). كشف الغمة في معرفة الأئمة، اربلى، على بن عيسى‏، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، نشر بنی هاشمی، تبریز، 1381 هـ ق، چاپ اول، ج 2، ص 134.

(4). الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل‏، زمخشرى، محمود بن عمر، حسين احمد، مصطفى‏، دار الكتاب العربي‏، بیروت، 1407 هـ ق، چاپ سوم، ج 2، ص 497.

(5). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحياء التراث العربی‏، بیروت، 1403 هـ ق، چاپ دوم، ج 44، ص 279.

(6). الأمالی، ابن بابويه، محمد بن على‏، نشر كتابچى‏، بیروت، 1376 هـ ش، چاپ ششم‏، ص 130.

(7). مسند أحمد بن حنبل، شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1421 هـ ق، چاپ اول، ج 38، ص 146؛ أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، مکی فاکهی، محمد بن إسحاق،‌ محقق: عبد الله دهیش، عبد الملک، دار خضر، بیروت، 1414 هـ ق، چاپ دوم،‌ ج 4، ص 33.

(8). المعجم الکبیر، طبرانی، سلمان بن أحمد،‌ محقق: السلف، حمد بن عبد المجید، مکتبه ابن تیمیه، قاهره، بی ‌تا، چاپ دوم، ج 3، ص 142.

(9). سیرة الحلبیّه، حلبی، علي بن إبراهيم بن أحمد، دار الكتب العلمية، بيروت، 1427 هـ ق، چاپ دوم، ج 2، ص 335.

(10). أسد الغابة في معرفة الصحابة، ابن اثیر، علی بن محمد، دار الفکر، بیروت، ١۴٠٩ هـ ق، ج 1، ص 343.

(11). سنن أبي داود، أبو داود سليمان بن الأشعث بن إسحاق، محقق: محمد محيي الدين عبد الحميد، المكتبة العصرية، صيدا – بيروت، بی تا، ج 3، ص 201.

(12). صحيح بخاری، بخاری، محمد بن إسماعيل، محقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، بیروت، 1422 هـ ق، چاپ اول، ج 2، ص 83.

(13). المستدرك على الصحيحين، النیسابوری، محمد بن عبدالله، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية، بيروت،1411هـ ق / 1990 م، الطبعة الأولى، ج 4، ص 43؛ عقد الفرید، اندلسى، ابن عبد ربه، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1420هـ ق / 1999 م، الطبعة الثالثة، ج 3، ص 197.

(14). صحیح بخاری، همان، ج 2، ص 84.

(15). بحار الانوار، همان، ج 44، ص 247.

(16). همان، ص 287.

(17). همان، ص 284.

(18). لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه‏، مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى‏، نشر اسماعيليان‏، قم، 1414 هـ ق، چاپ دوم، ج 2، ص 436.

(19). صحیح بخاری، همان، ج 6، ص 13.

(20). التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه ‏الكريم، کردی، محمدطاهر، دار خضر، بیروت، 1420 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 198- 203.

(21). المصنف، حمیری یمانی صنعانی، عبد الرزاق بن همام، محقق: أعظمی، حبیب الرحمن، المکتب الإسلامی، بیروت، 1403 هـ ق، چاپ‌ دوم، ج 3، ص 558؛ المستدرک على الصحیحین، ضبی طهمانی،‌ حاکم محمد بن عبد الله، تحقیق: عبد القادر عطا، مصطفى، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411هـ ق، چاپ اول، ج 3، ص 336.

(22). شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة، الطبری، أبو القاسم هبة الله ابن الحسن بن منصور الطبری، دار طيبة، بیروت، 1423 هـ ق / 2003 م، الطبعة الاولی، ص 1371.

(23). پيامبرى و جهاد، فارسی، جلال الدين، انجام كتاب،‏ تهران، 1362 هـ ش، ص 302.

(24). ترجمه طبقات كبرى،‏ مهدوى دامغانى، محمود،‏ فرهنگ و انديشه،‏ تهران، بی تا، ص 234.

(25). تاريخ الأمم و الرسل و الملوك، طبری، محمد بن جرير، دار الكتب العلمية، بيروت، 1407هـ ق، الطبعة الأولى، ج 3، ص 132.

(26). اختصار علوم الحدیث، ابن کثیر، إسماعیل بن عمر، تعلیق و شرح: صلاح محمد محمد عویضه، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۹ هـ ق/۱۹۸۹م، ص 135.

(27). شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة، الطبری، همان.

(28). البداية والنهاية، ابن کثیر، إسماعيل بن عمر، مكتبة المعارف، بيروت، بی تا، ج 5، ص 270.

(29). النهاية في غريب الحديث‏، جزرى، ابن اثير‏، موسسه مطبوعاتى اسماعيليان‏، قم‏، 1367 هـ ش‏، چاپ چهارم، ج 4، ص 245؛ جمل من أنساب الأشراف‏، بلاذرى‏، احمد بن يحيى، دار الفكر، بيروت، ‏1417 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 590.

(30). التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه ‏الكريم، همان، ص 196.

(31). العقد الفريد، همان، ج 3، ص 201.

(32). الاستيعاب فی معرفه الاصحاب، ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، محقق:‌ البجاوی، علی محمد، دارالجیل، بیروت، 1412 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 487.

(33). العقد الفرید، همان، ص 202.

(34). الروض الفائق، الشيخ شعيب الحريفيش‏، مطبع الاستقامة، قاهره، بی تا، ص 255؛ الغدير، علامه امينى‏، عبد الحسين‏، مركز الغدير، بیروت، 1416 هـ ق، چاپ اول، ج 11، ص 155.

(35). ر.ک: سير أعلام النبلاء، ‌ذ‌هبی، شمس ‌الدین‌ محمد بن‌ ‌احمد‌، محقق: شعیب ارناؤوط، اسد، حسین، موسسة الرسالة، بیروت،۱۴۰۱ هـ ق، چاپ اول، ج 35، ص 444 تا ص 450.

(36).البيان و التبيين، جاحظ، ابوعثمان عمرو بن بحر، دار المکتبة الهلال، بیروت، 2002 م، چاپ اول، ج 1، ص 179.

(37). ر.ک: شرح حال و فضائل خاندان نبوت، عطائی، محمد رضا، انتشارات آستان قدس‏، مشهد، 1379 هـ ش‏، چاپ اول‏، ص 357.

(38). نشوار المحاضرة وأخبار المذاكرة، التنوخی البصری، أبو علی المحسن بن علي بن محمد، دار الكتب العلمية، بيروت، 1424 هـ ق، الطبعة الأولى، ج 1، ص 396.

(39). تاريخ الإسلام، ذهبی، شمس ‌الدین‌ محمد بن‌ ‌احمد‌، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمری، دار الكتاب العربي، بيروت، 1407هـ ق / 1987 م، چاپ اول، ج 26، ص 11.

(40). نشوار المحاضرة وأخبار المذاكرة، همان، ج 1، ص 398.

(41). البدايه و النهايه، إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء، مكتبة المعارف، بيروت، بی تا، چاپ اول، ج 13، ص 194؛ التذکره، سبط ابن الجوزي، شمس‌ الدين‌ ابوالمظفر يوسف‌ بن‌ حسام‌ الدين‌، چاپ الغری، نجف، بی تا، چاپ اول، ص 284.

(42). ر.ک: مجله الهدي، شماره 2، چاپ قم، ذی القعده 1391، به نقل از: محرم در اقوام و ملل، پیمانی، محبوبه، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، قم، 1392 هـ ش، چاپ اول، ص 178.

(43). الفقه على المذاهب الأربعة، عبد الرحمن بن محمد عوض الجزيری، بیروت، دار الكتب العلمية، بيروت، 1424هـ ق، چاپ دوم، ج 1، ص 484.

(44). جواهر الكلام، النجفی، محمد حسن، دار إحياء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 4، ص 364.

TarikheEnteshar: « 1399/11/06 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 7691