نقد دلائل طرفداران عدم تغيير اخلاق در افراد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

نقد دلائل طرفداران عدم تغيير اخلاق در افراد

Question طرفداران عدم تغيير اخلاقيات افراد چه دلائلي بر سخنان خود اقامه مي کنند؟
AnswerSmall:

طرفداران عدم تغيير اخلاقيات به رواياتى تمسّك جسته اند كه از آنها چنين بر مى آيد كه اخلاق قابل تغيير نيست. ولي در عين قبول تفاوت روحيّات مردم با يكديگر، هيچ كس مجبور نيست كه بر اخلاق بد يا خوب باقى بماند؛ آری صاحبان سجایای نيك ممكن است بر اثر هواپرستى در منجلاب اخلاق سوء سقوط كنند و صاحبان اخلاق زشت، ممكن است زير نظر استاد و در سايه خودسازى به بالاترين مراحل كمال برسند .

AnswerLarge:

طرفداران عدم تغيير اخلاق در افراد به رواياتى تمسّك جسته اند كه در نظر بدوى از آنها چنين بر مى آيد كه اخلاق قابل تغيير نيست، از جمله:
در حديث معروفى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است كه فرمود: «اَلنّاسُ مَعادِنٌ كَمَعادِنِ الذَّهَـبِ وَالْفِضَّـةِ، خِيـارُهُمْ فِى الْجاهِلِيِّـةِ خِيـارُهُـمْ فـِي الاِْسْـلامِ»(1)؛ (مردم همچون معدنهاى طلا و نقره اند، بهترين آنها در زمان جاهليّت بهترين آنها در اسلامند).
2 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت(صلى الله عليه وآله) آمده است: «اِذا سَمِعْتُمْ اَنَّ جَبَلا زالَ عَنْ مَكانِهِ فَصَدِّ قُوهُ، وَ اِذا سَمِعْتُمْ بِرَجُل زالَ عَنْ خُلْقِهِ فَلا تُصَدِّ قُوهُ! فَاِنَّهُ سَيَعُودُ اِلى ما جُبِلَ عَلَيْهِ!»(2)؛ (هر گاه بشنويد كوهى از جايش حركت كرده، تصديق كنيد، امّا اگر بشنويد كسى اخلاقش را رها نموده تصديق نكنيد! چرا كه بزودى به همان فطرت خويش باز مى گردد!).
اين نكته قابل قبول است كه روحيّات مردم ذاتاً متفاوت است، بعضى همچون معدن طلا هستند و بعضى نقره، ولى اينها دليل بر اين نمى شود كه اين روحيّات قابل تغيير نباشند؛ و به تعبير ديگر، اين گونه صفات روحى در حدّ مقتضى است نه علّت تامّه، لذا با تجربه ديده ايم كه اين افراد بر اثر تعليم و تربيت بكلّى عوض مى شوند.
اضافه بر اين، اگر ما بخواهيم مطابق اين حديث حكم كنيم بايد بگوييم كه همه مردم داراى اخلاق نيكند، بعضى خوبند و بعضى خوبتر، (همانند نقره و طلا)، بنابر اين، جايى براى اخلاق رذيله طبيعى وجود نخواهد داشت. (دقّت كنيد)
در مورد حديث دوم نيز مسأله جنبه مقتضى دارد نه علّت تامّه، و يا به تعبير ديگر ناظر به غالب مردم است نه همه مردم؛ وگرنه مضمون حديث، مخالف صريح تواريخى است كه در دست است و نشان مى دهد افرادى اخلاق خود را تغيير داده اند، و تا پايان عمر بر همان روش باقى ماندند.
همچنين مخالف تجربيّات روزمرّه ما است كه بسيارى از افراد فاسد را مى بينيم به وسيله تعليم و تربيت راه زندگى خود را عوض مى كنند و تا آخر نيز بر روش جديد مى مانند.
كوتاه سخن اين كه: در عين قبول تفاوت روحيّات و سجاياى اخلاقى مردم با يكديگر، هيچ كس مجبور نيست كه بر اخلاق بد باقى بماند، يا بر اخلاق خوب؛ صاحبان سجيّه نيك ممكن است بر اثر هواپرستى در منجلاب اخلاق سوء سقوط كنند و صاحبان سجاياى زشت، ممكن است زير نظر استاد و مربّى و در سايه خودسازى به بالاترين مراحل كمال عروج نمايند!
اين نكته نيز گفتنى است كه بعضى از افراد فاسد و مفسد، براى اين كه اعمال خود را توجيه كنند، به اين گونه منطقها روى مى آورند كه خدا ما را چنين آفريده، اگر مى خواست، مى توانست ما را با اخلاق ديگرى بيافريند!
به هر حال، روى آوردن به مكتب طرفداران عدم قابليّت تغيير اخلاق نتيجه اى جز سقوط در دامان اعتقاد به جبر، و انكار مكتب انبيا و بيهوده شمردن تلاش علماى اخلاق و روانكاوان و سرانجام فساد جوامع بشرى نخواهد داشت.(3)

Peinevesht:

(1). جامع السّعادات،نراقي، محمد مهدي، انتشارات اسماعيليان، 1424 هـ ق، قم، چاپ سوم، جلد 1، ص 27.

TarikheEnteshar: « 1394/08/24 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 4697