امام علی(ع) و توصیف «دنیا»

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

امام علی(ع) و توصیف «دنیا»

Question توصیف امام علی(عليه السلام) از «دنیا» چگونه است؟
AnswerSmall:

امام علي(ع) در خطبه 45 نهج البلاغه به نكوهش دنيا پرداخته و با شش ويژگى آن را وصف مى كند و مى فرمايد: «دنيا سرايى است كه فنا بر پيشانيش نوشته شده و جلاى وطن براى اهل آن مقدر شده است. اين دنيا [ظاهراً] شيرين و سرسبز [و دل انگيز و وسوسه آميز] است و با سرعت به سوى علاقه مندانش پيش مى رود [و در آنها نفوذ مى كند] و با قلب و روح كسی كه به آن نظر افكند مى آميزد. بنابراين سعى كنيد با بهترين زاد و توشه اى كه در اختيار شماست از آن كوچ نماييد و بيش از نياز و كفاف از آن نخواهيد».

AnswerLarge:

امام علي(عليه السلام) در بخش دوم از خطبه 45 نهج البلاغه، به نكوهش دنيا پرداخته و با شش ويژگى آن را وصف مى كند. نخست مى فرمايد: (دنيا سرايى است كه فنا بر پيشانيش نوشته شده!)؛ «وَ الدُّنْيَا دَارٌ مُنِيَ(1) لَهَا الْفَنَاءُ». آرى، آثار فنا و زوال از در و ديوار جهان نمايان است، درختانى كه در بهار شكوفه مى آورند و برگهاى زيبا بر شاخسار آنها ظاهر مى شود چند ماه بعد به هنگام پاييز پژمرده و خشك شده و با تندباد به هر سو پراكنده مى شوند، گويى نه بهارى در كار بود و نه برگ و نه شكوفه اى! جوانان نيرومند و پرنشاط ديروز، پيران ناتوان و خسته امروزند و پيران خسته امروز استخوانهاى پوسيده فردا!
سپس حضرت علي(عليه السلام) به بُعد ديگرى از اين معنى پرداخته، مى فرمايد: (و جلاى وطن براى اهل آن مقدر شده است)؛ «وَ لاِهْلِهَا مِنْهَا الْجَلاَءُ».(2) همه انسانها بدون استثنا دير يا زود با اين سراى فانى وداع مى گويند و به سوى زندگى جاويدان سراى ديگر مى شتابند. اين، يك تقدير حتمى الهى است كه هيچ كس نمى تواند آن را انكار كند و به همين دليل در آيات قرآن از مرگ به عنوان «يقين» ياد شده؛ چرا كه حتّى منكران مبدأ و معاد نيز به آن يقين دارند!
در سومين و چهارمين وصف به پاره اى از جهات فريبنده دنيا كه گروهى را به سوى خود جذب مى كند اشاره كرده، مى فرمايد: (اين دنيا [ظاهراً] شيرين و سرسبز [و دل انگيز و وسوسه آميز] است)؛ «وَ هِيَ حُلْوَةٌ خَضْراءُ». شيرينى مربوط به ذائقه و خرمى و طراوت مربوط به بينايى است، آرى زيبايى خيره كننده و زرق و برق دنيا، انسانهاى غافل را به سوى خود مى كشاند و حلاوت و شيرينى اش آنها را آلوده مى سازد. بديهى است جهات فريبنده دنيا تنها مربوط به اين دو حسّ نيست؛ بلكه از طريق تمام حواس نيز جاذبه هاى مخصوص به خود دارد، در واقع ذكر اين دو واژه «حُلْوَةٌ خَضْراءُ» كنايه از تمام جهاتى است كه ايجاد جاذبه مى كند.
در پنجمين و ششمين وصف مى فرمايد: (دنيا با سرعت به سوى علاقه مندانش پيش مى رود [و در آنها نفوذ مى كند] و با قلب و روح آن كس كه به آن نظر افكند مى آميزد)؛ «وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ الْتَبَسَتْ(3) بِقَلْبِ النَّاظِرِ». آرى طبيعت دنيا اين است كه ظاهراً «خير عاجل» و منفعت زودرسى دارد و هنگامى كه به سراغ انسان مى آيد چنان نفوذ مى كند كه گاهى جزيى از روح و جان او را تشكيل مى دهد؛ زيرا در ديده ها زيبا و سرسبز است و در ذائقه ها شيرين و گوارا است و به همين دليل رهايى از عشقش آسان نيست.
بعد از بيان ويژگى هاى ششگانه بالا و آماده شدن دلها براى پذيرش فرمان الهى، امام علي(عليه السلام) مى فرمايد: (بنابراين سعى كنيد با بهترين زاد و توشه اى كه در اختيار شماست از آن كوچ نماييد و بيش از نياز و كفاف از آن نخواهيد و زائد بر آنچه حاجت داريد از آن نطلبيد)؛ «فَارْتَحِلُوا مِنْهَا بِأَحْسَنِ ما بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ وَ لاتَسْأَلُوا فِيها فَوْقَ الْكَفَافِ وَ لاَتَطْلُبُوا مِنْهَا أَكْثَرَ مِنَ الْبَلاَغِ».(4) فراموش نكنيد شما مسافرانى هستيد كه موقّتاً در اين منزلگاه اقامت جسته ايد، مسافران آگاه و بيدار در چنين منزلگاههايى به تهيه زاد و توشه مى پردازند و از بهترين و مفيدترين زاد و توشه ها براى خود فراهم مى كنند، هرگز بار خود را با اشياء بيهوده سنگين نمى كنند و به گردنه هاى صعب العبور كه در مسير خود پيش رو دارند مى انديشند! آنها از اين فرمان الهى الهام مى گيرند كه: «وَ تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا اُولِى الالْبابِ»(5)؛ (زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزگارى است و از [مخالفت فرمان] من بپرهيزيد اى خردمندان)، در نتيجه به تهيه اين زاد و توشه الهى؛ يعنى تقوى مى پردازند و هرگز به خواب غفلت فرو نمى روند.(6)

Peinevesht:

(1). «مُنِىَ» از ماده «منى» (بر وزن نفى) به معنى برنامه ريزى كردن است و به آرزوهايى كه انسان براى آن طراحى مى كند اطلاق مى گردد و مفهوم جمله بالا اين است كه در طبيعت دنيا فنا مقدر شده است.

(2). «جلاء» در اصل به معناى ظاهر نمودن و آشكار ساختن است و از آنجا كه خروج از شهر و وطن، افراد را در صحنه بيابان ظاهر و آشكار مى سازد گويى انسان در شهر مخفى است و با خروج آشكار مى شود به اين معنى نيز جلاء اطلاق شده است و جلاى وطن به معنى ترك وطن است.

(3). ماده «التباس» اگر به وسيله باء متعدى شود به معنى ملحق شدن و آميختن است و اگر به وسيله «على» متعدى شود به معنى مشتبه شدن است و از اينجا روشن مى شود كه سخن آنها كه التباس را در جمله بالا به معنى اشتباه گرفته اند صحيح به نظر نمى رسد.

(4). «بلاغ» در اصل به معنى رسيدن به چيزى است و بلوغ را از اين جهت بلوغ مى گويند كه انسان به مرحله خاصى از زندگى مى رسد و به همين جهت «بلاغ» به معنى «كافى بودن» به كار رفته است.

(5). قرآن کریم، سوره بقره، آيه 197.

(6). پيام امام امير المومنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، 1386 ش‏، چاپ اول‏، ج 2، ص 505.

TarikheEnteshar: « 1397/11/02 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 1053