اهميّت ولايتآخرين مطلبى كه با آن، مباحث مفاهيم تحريف شده را پايان مىدهيم
مسئله مبارك «ولايت ائمه هدى :» است كه گاه از سوى برخى تحريف شده است.
در كتاب
شريف «كافى» كه جزء كتب شيعه محسوب مىشود روايتى به نقل از «زراره»[1] آمده است
كه امام باقر7 مىفرمايد :
«بُنِيَ الاِْسْلاَمُ عَلَى
خَمْسَةِ أَشْيَاءَ: عَلَى الصَّلاَةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَالصَّوْمِ وَ
الْوَلاَيَةِ». اسلام بر پنج پايه بنا شده است : نماز،
زكات، روزه ماه رمضان، زيارت خانه خدا و ولايت امامان معصوم :.
ممكن است
كسانى تصوّر كنند هر كدام از اين پنج مورد به تنهايى مدّنظر است، ولى با دقّت
درمىيابيم كه هر كدام كليدى است براى ورود به مسئله وسيعترى. نماز: رابطه با
خداست، يكى از اركان نماز ارتباط خلق با خالق است.
زكات: رابطه با خلق است، يكى
از دستورات اسلام رابطه خلق با مخلوقات ديگر خداست.
روزه ماه رمضان: مظهر مبارزه
با هواى نفس است كه بخش ديگرى از احكام اسلام را تشكيل مىدهد.
حج: مسائل
اجتماعى اسلام را دربر مىگيرد.
و ولايت: اشاره به مسئله حكومت اسلامى
است.
سپس راوى عرض مىكند:
«فَقُلْتُ: وَ أَيُّ شَيْءٍ
مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ» كدام يك از اين پنج مورد برتر
است؟ «فَقَالَ: الْوَلاَيَةُ أَفْضَلُ» حضرت مىفرمايند: ولايت معصومين :، كه البته به دنبالش ولايت فقها
قرار دارد افضل است. در ادامه دليل آن را فرمودند: «
لاَِنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ
عَلَيْهِنَّ» ا
گر حكومتى براى راهنمايى مردم نباشد ممكن
است تمام احكام فوق تعطيل شود، چون بهوسيله قدرت حكومت است كه احكام اسلامى اجرا
مىشود؛ پس كليد همه آنها ولايت است.زراره مىگويد: سؤال كردم كه بعد
از ولايت، كداميك مهمتر است؟ امام7 فرمود: بعد از آن نماز است چون پيامبر9
فرمودند :
«الصَّلاَةُ عَمُودُ دِينِكُمْ» ستون دين شما، نماز است.در حقيقت اگر همه مردم، نماز را
در اوّل وقت و با حضور قلب بهجا آورند بسيارى از خطاها از بين خواهد رفت. اميدوارم
جوانان به مسئله نماز اهميّت فوقالعادهاى دهند كه مىتواند ضامن سعادت آنها در
دنيا و آخرت باشد.
زراره مىگويد: سؤال كردم: بعد از نماز كداميك افضل است؟
امام باقر7 فرمودند: بعد از نماز زكات افضل است چون باعث از بين رفتن گناهان
مىشود.
آرى، پيوند با خلق خدا و كمك به نيازمندان اسباب نابودى گناهان
است.
راوى سؤال مىكند: بعد از آن چه؟ امام 7 مىفرمايند: حج، چون مظهر عظمت
اسلام و مسلمين است.[2]
چنانچه دقّت كنيم درمىيابيم كه نقش ولايت در مسائل
اسلامى، نقش مهم و كليدى است و در واقع وقتى سؤال مىكنيم : مردم چگونه وظايف
اسلامى خود را انجام دهند؟ مىگويند: لازم است رسانه، آموزش و پرورش، دانشگاه،
اقتصاد و حتى ارتش، اسلامى باشند تا احكام اسلامى پياده شود.
تحريف در
مفهوم و مصداق ولايتمتأسّفانه برخى در مسئله ولايت نيز دچار تحريف شدهاند و با
وجود اينكه در روايات آمده است: «بايد اعمالتان مطابق هدايت پيامبر 9و امامان
معصوم : و سخنگويان از طرف ايشان انجام شود» برخى مىگويند: عشق ائمّه : و على7
براى ما كافى است! با اين عشق زندگى مىكنيم و مىميريم.
ولى آيا اين عشق در
زندگى و اعمال او نيز وجود دارد؟ آيا
مجالس جشن، عروسى، كسبوكار بازار، ادارات
و رسانهها با عشق على7 اداره مىشود و بوى عشق ايشان را مىدهد؟ گفتن «يا على 7» و
نامگذارى فرزند به نام ايشان و دهها بار، زيارت قبر مولا 7 كافى است؟ همه اين
موارد خوب است ولى اينها مقدّمه براى چيز مهمّ ديگرى است و نبايد به همين موارد
بسنده كرد. روايتى در بحارالانوار آمده كه پشت انسان را به لرزه درمىآورد
:
جمعى از شيعيان در زمان امام رضا 7 از يكى از شهرهاى خراسان براى زيارت آن
حضرت حركت كردند و مردم نيز در انتظار بازگشت آنها بودند. به درب منزل امام 7 كه
رسيدند، به غلام آن حضرت گفتند: ما شيعيان ايشان هستيم. امام7 فرمودند : آنها را
نمىپذيرم. گفتند: اگر برگرديم آبرويمان مىرود. ولى امام 7 باز هم آنها را
نپذيرفتند.
تا سه ماه به اين منوال در مدينه ماندند ولى موفّق به زيارت حضرت
نشدند.
فردى به آنها گفت: نگوييد شيعه هستيم، بلكه بگوييد محبّ وعلاقهمند شما
هستيم. هنگامى كه اين را گفتند، حضرت آنها را پذيرفته وفرمودند: شما خود را شيعه
على 7 مىدانيد در حالى كه شيعه كسى است كه فرمانهاى آن حضرت را مخالفت نكرده
باشد.[3]
دوستدار بودن، مطلبى غير از شيعه بودن است. شيعه كسى است كه عشق
على7 در تمام زندگىاش ديده شود و صفات و فضايل ايشان در او منعكس باشد.
در
پايان اميدوارم خداوند اعمال همه را به لطف و كرمش بپذيرد و ذخيره يومالمعاد قرار
دهد و ما را از مشكلات برهاند وجامعه اسلامى را سربلند كند.
و السلام عليكم و
رحمة اللّه و بركاته.
فروردين 1391 ـ ربيعالثانى 1433
ناصر مكارم شيرازى
[1] . «زراره» از ياران امام باقر و امام صادق 8 است و روايات بسيارى را از آن بزرگواران نقلكرده كه جزء روايات معتبر شيعه محسوب مىشود.
[2] . اصول كافى، ج 2، كتاب ايمان و كفر، باب ستونهاى اسلام، ح 5 .
[3] . بحار الانوار، ج 65، ص 158.