نقش مفسران شیعی در گسترش دانش تفسیر از نگاه مستشرقان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

نقش مفسران شیعی در گسترش دانش تفسیر از نگاه مستشرقان

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدجواد اسکندرلو makarem news

Chekideh: قرآن کریم، تنها کتاب تحریف‌نشده آسمانی است. بسیاری از خاورشناسان کوشیده‌اند با پژوهش در این کتاب آسمانی ضمن آشناشدن با اندیشه‌ها و معارف دینی و مذهبی مسلمانان، راه‌های معارضه و بی‌اهمیت جلوه‌دادن آن را بررسی کنند. البته گروهی نیز با رویکردی منصفانه و بی‌طرفانه به پژوهش پرداخته‌اند و با دریافت حقایق و واقعیات تاریخی به دین اسلام گرویده‌اند...
Keywords: قرآن,طبرسی,مستشرق,سید رضی,شیخ طوسی,تفسیر,نعمانی,شیخ مفید,عیاشی,سید مرتضی,المیزان,خاورشناس,رازی,طباطبایی,قمی,فرات ابن ابراهیم,روض الجنان,روح الجنان,خاورشناسان,مستشرقان,مفسران شیعه,تفاسیر شیعه,شیعه,شیعیان,تفسیر قرآن,عالمان شیعه,تشیع و قرآن,شیعه‌پژوهی,گلدزیهر,آل‌بویه,التبیان فی تفسیر القرآن,مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن,نورالثقلین,الصافی,فیض کاشانی,حویزی,فرات‌بن ابراهیم کوفی,تبیان طوسی,روض‌الجنان,معتزله,تفسیرالمذاهب‌‌الاسلامی,تفسیر کلبی,مفسران امامی قرآن,اتان کولبرگ,تحریف,علم‌‌الهدی,شیخ صدوق,علامه حلّی,محقق اردبیلی,مجمع‌الفائدة,آیت‌اللّه خویی,امام خمینی,علامه طباطبایی

نقش مفسران شیعی در گسترش دانش تفسیر از نگاه مستشرقان

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدجواد اسکندرلو؛ دانشیار جامعة‌المصطفی‌العالمیة (Mj_eskandarlo@miu.ac.ir).


مقدمه

قرآن کریم، تنها کتاب تحریف‌نشده آسمانی است. بسیاری از خاورشناسان کوشیده‌اند با پژوهش در این کتاب آسمانی ضمن آشناشدن با اندیشه‌ها و معارف دینی و مذهبی مسلمانان، راه‌های معارضه و بی‌اهمیت جلوه‌دادن آن را بررسی کنند. البته گروهی نیز با رویکردی منصفانه و بی‌طرفانه به پژوهش پرداخته‌اند و با دریافت حقایق و واقعیات تاریخی به دین اسلام گرویده‌اند. گروهی از مستشرقان، مطالعات و پژوهش‌هایی را در عرصه شناسایی شیعه، عالمان شیعی و آثار علمی آنان انجام داده و می‌دهند. این‌گونه تلاش‌های علمی - پژوهشی، با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، رشد و گسترش روزافزون یافت. البته اندیشه‌ها و دیدگاه‌های تفسیری شیعه بیشتر مورد هجمه آنان واقع شده است که می‌توان آن را معلول دو عامل دانست:

— فراوانی منابع و آثار اهل‌سنت در کتابخانه‌های مستشرقان و دسترسی نداشتن به کتاب‌ها و تألیفات عالمان شیعه؛

— خطر مذهب مقاوم و باصلابت شیعه، در برابر سلطه استعماری غرب و دولت‌های غربی(1) از جمله این خاورشناسان، ایگناز گلدزیهر(2) است که با‌بن ‌مایه‌های فکری شخصی خود در عرصه‌های گوناگون اسلام‌شناسی و شیعه‌پژوهی وارد شده و به‌صورت ویژه در یکی از کتاب‌های معروف خود باعنوان گرایش‌های تفسیری در میان مسلمانان، نظریه‌هایی را پیرامون تفسیر شیعه بیان می‌کند و دیدگاه شیعه را مورد هجمه قرار می‌دهد.(3)

یکی دیگر از خاورشناسان، مئیر براشر(4) است که در مقاله‌ای باعنوان «تشیع و قرآن» به‌بیان تردیدهای خود درباره اصول، مبانی و شیوه‌های تفسیری شیعه امامیه می‌پردازد و نقش یگانه مفسران شیعه امامیه و تفاسیر گرانسنگ آنان را کمرنگ جلوه می‌دهد.(5)

کلود ژیلیو،(6) ضمن نام‌بردن تفاسیر شیعی در کنار تفاسیر خوارج می‌نویسد: «روایات اسرائیلی در منابع اهل‌سنت و حتی در کتب شیعه یافت می‌شود و چند تن از مفسران شیعی مانند ابوجعفر شیعی و ابوعلی طبرسی نیز معتزلی بوده‌اند».(7)

عدنان دمیرکان و رفعت آثای در مدخل تفسیر در دوران آغازین اسلام در دایرة‌المعارف تک‌جلدی قرآن، چنین اظهارنظر کرده‌اند: «شیعیان علی(علیه السلام) به‌عنوان یک پدیده سیاسی قرن نخست هجری نیز برای دفاع از نظرات خود، توجه ویژه‌ای به تفسیر داشته‌اند؛ درحالی‌که اثر جابر الجعفی (128/746) به‌عنوان نخستین تفسیر شیعی در حال حاضر موجود نیست، ولی در تفسیر محمدبن الباقر5 (114/733) به آن اشاره شده است».(8)

اولیور لیمن در دایرة‌المعارف یادشده، مدخل‌هایی را به شیعه، غدیرخم، امام، امامت، الخویی، الرازی، شیخ مفید، ولایت و علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام) اختصاص داده و از این طریق، مذهب شیعه و برخی شخصیت‌های آن را مورد توجه قرار داده است.

در مقاله حاضر، مسائل و موضوعات موردتوجه مستشرقان درباره نقش شیعه در گسترش دانش تفسیر و ادعاهای آنان در زمینه اعتقاد شیعه به تحریف قرآن، تفاسیر شیعی پیش از آل‌بویه و پس از آل‌بویه، نقش سیاق در تفاسیر شیعی، رویکردهای جدید به تفسیر قرآن و...، به‌صورت مسئله‌محور تحلیل می‌شود.


الف) تفاسیر شیعی در دوره شکل‌گیری تفسیر (دوره کلاسیک و پساکلاسیک)

برخی مستشرقان، به معرفی معروف‌ترین تفاسیر شیعی در مرحله تکوین تفسیر، مرحله کلاسیک و دوره پساکلاسیک پرداخته‌اند. برای نمونه، اندرو ریپین می‌نویسد: در دوره شکل‌گیری تفسیر، ویژگی‌های آثار تفسیری نگاشته‌شده توسط عیاشی، فرات کوفی، قمی، نعمانی، جعفر صادق(علیه السلام) و حسن عسکری(علیه السلام) به‌گونه‌ای موردتوجه گسترده قرار گرفته‌اند.

در مجموع دوره شکل‌گیری با انقیاد آشکار متن قرآن در برابر مراجع در حال ظهور، یعنی امامان در تشیع و دستورزبان و جنبه‌های نحوی در اهل‌تسنن، نشان‌دار می‌شود. اما در دوره کلاسیک، شاهد ظهور آثار طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن و طبرسی مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن و آثار شیخ مفید و شریف رضی و شریف مرتضی هستیم. به‌نظر می‌رسد آثار شیعی مربوط به قرون هفتم، سیزدهم تا شانزدهم، بسیار کم بررسی شده‌اند.

مونوت بر آن است که کم‌بودن نسبی تفاسیر در قرن‌های هشتم و نهم و چهاردهم و پانزدهم نتیجه حمله مغول‌هاست.(9)

ریپین در دوره پساکلاسیک شیعی، مفسرانی مانند عبدعلی حویزی (نورالثقلین)، ملامحسن فیض کاشانی (الصافی)، هاشم بحرانی (البرهان) و شریف عاملی اصفهانی (مرآة‌الانوار) را نام برده و یادآور می‌شود که این‌ها نمایندگان تمام حوزه تفسیر پساکلاسیک نیستند، ولی بهتر از آثار دیگر مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. وی در ادامه می‌نویسد: در مجموع روشن است که آن‌چه با عنوان شیعی توصیف می‌کنیم، بخشی از مجموعه کلی تفسیر را تشکیل می‌دهد که بازتابی از فراز و نشیب‌های مربوط به مراحل رشد و بلوغ این فرایند است. عنصر تعیین‌کننده برحسب رویکرد توصیفی به این فرایند، مسئله اعتبار یا مرجعیت است که در طول زمان از جامعه به عقل و متن منزّل، تغییر می‌کند.

گفتنی است که تفسیر سنی همیشه این ویژگی‌ها را داراست که اعتبار یا مرجعیت را محدود می‌کند تا کسانی را که خارج از نسل‌های صحابه نخستین و تابعین هستند و اعتبار و مرجعیت خلفای راشدین را نمی‌پذیرند، کنار بگذارد. از سوی دیگر، نزد شیعه این معنا از اعتبار و مرجعیت و انتقال آن با محدودیت‌هایش در طول زمان، در حلقه‌های متفاوت از آن‌چه تفسیر سنی تجربه کرده بود، دچار تغییر شدند، اما این هم به‌گونه‌ای هدفدار در هریک از مفاهیمش محدودیت‌هایی داشت.(10)(11)


ب) کهن‌ترین تفاسیر شیعه

مئیر براشر در زمینه معرفی مفسران برجسته شیعه و آثار آنان چنین آورده است: «کهن‌ترین تفاسیر شیعی که می‌شناسیم مربوط به اواخر قرن سوم است. این تفاسیر شامل آثار فرات‌بن ابراهیم کوفی، عیاشی و قمّی است که همگی در دهه‌های پایانی قرن سوم و آغاز قرن چهارم پیش از غیبت کبرای امام دوازدهم، در سال 329ق می‌زیستند. اندکی بعد، شاهد رساله منسوب به محمدبن ابراهیم‌بن جعفر نعمانی (متولد حدود 360ق) هستیم که درواقع نوعی مقدمه بر قرآن است».(12)

از جمله تألیفات دیگر، دو تفسیر منسوب به امام ششم و امام یازدهم(علهما السلام) است: حقائق‌التفسیر القرآنی، رساله تفسیری کوتاهی با ویژگی‌های صوفیانه منسوب به امام جعفر صادق(علیه السلام) و تفسیر العسکری، تفسیری جامع با ماهیتی نقلی - روایی، درباره دو سوره نخست قرآن که به امام عسکری(علیه السلام) (متولد 260ق) منسوب شده است.(13)


ج) تفاسیر شیعی پس از عصر غیبت

برجسته‌ترین تفاسیر پس از عصر غیبت از این قرارند:

تبیان طوسی، مجمع‌البیان طبرسی و روض‌الجنان و روح‌الجنان، تفسیری به فارسی از ابوالفتوح حسین‌بن علی رازی.

برخی آثار تفسیری بسیار مفصل که عمدتاً گردآوری منابع کهن هستند، در ایرانِ عصر صفوی تألیف شدند. برجسته‌ترین این آثار، تأویل‌الآیات الظاهرة فی فضائل‌العترة‌الطاهرة از شرف‌الدین علی حسینی استرآبادی، کتاب الصافی فی تفسیر القرآن از ملامحسن فیض کاشانی و کتاب البرهان فی تفسیر القرآن از هاشم‌بن سلیمان بحرانی است.

نمونه برجسته تفاسیر شیعه در عصر جدید، المیزان علامه طباطبایی و من وحی‌القرآن از محمدحسین فضل‌اللّه است. بدیهی است که مطالب تفسیری، غیر از تفاسیر قرآن، در تمام گونه‌های ادبیات شیعی امامی بسط یافته است.(14)


د) برجسته‌ترین تفاسیر شیعی در دوران باستان

از منظر برخی مستشرقان، آثار مفسران شیعی مانند طوسی و طبرسی به‌طور مفصل بیانگر و ارائه‌دهنده رویکرد معتزله هستند و براین باورند که تفسیر عیاشی، قمّی، طوسی و شیخ طبرسی از برجسته‌ترین تفاسیر شیعی در دوران باستان قلمداد می‌شوند.(15)

تحلیل و بررسی

شبهه متهم‌ساختن تفاسیر شیعی در متأثرشدن از تفاسیر معتزله و آراء آنان مخدوش است.

باتوجه به این‌که عقاید معتزله در مقایسه با اشاعره در مسائلی مانند عدل الهی و حسن و قبح عقلی به عقاید شیعه بسیار نزدیک‌تر است، امکان دارد در مقاطعی از تاریخ، پاره‌ای از عالمان شیعی را معتزلی دانسته باشند، اما چنین اطلاقی حقیقی نیست؛ زیرا با مراجعه به منابع معتبر کلامی مانند کتاب ابحاث فی الملل و النحل تألیف آیت‌اللّه جعفر سبحانی، آشکار می‌شود که معتزله در بسیاری از مطالب کلامی با فرقه امامیه نیز اختلاف‌نظر اساسی دارند.‌ بنابراین، معتزلی‌دانستن عالمان شیعی هم‌چون شیخ طوسی و شیخ طبرسی، خلاف واقعیت و انصاف است. همین اشتباه را برخی دیگر از خاورشناسان معروف هم‌چون گلدزیهر درباره بعضی از عالمان بزرگ شیعی مرتکب شده‌اند. برای نمونه، وی در کتاب تفسیرالمذاهب‌‌الاسلامی، سیدمرتضی(16) و اثر او را جزو آثار تفسیری معتزله برشمرده است. این قضاوت نادرست ناشی از اعتماد به منابع اهل‌سنت هم‌چون کتاب التفسیر و المفسرون تألیف محمدحسین ذهبی است که به‌طور مفصل در 26 صفحه، امالی سیدمرتضی را مورد تمجید قرار داده، ولی در آخرین بحث، شیعه‌بودن وی را منتفی و ایشان را معتزلی می‌داند.(17)


هـ) تفاسیر شیعی پیش از آل‌بویه و پس از آل‌بویه

کلودژیلیو تفسیر شیعه امامی را به دو مکتب پیش از آل‌بویه و پس از آل‌بویه تقسیم می‌کند و می‌نویسد: باید به‌خاطر داشت که دوره آل‌بویه (334-447ق) که به نوآوری‌های کلامی و ابداعات گسترده در عقاید شیعی مشهور است، عصری طلایی برای شیعیان امامی بود. بیشتر تفاسیر دوره نخست، در فاصله بین نیمه قرن سوم و اواخر قرن چهارم، تقریباً زمانی بین غیبت صغری و غیبت کبری تألیف شدند. منابع متعلق به دوره امام محمدباقر(علیه السلام) و فرزندش امام جعفر صادق(علیه السلام) بی‌شک نخستین مطالب تفسیری را تشکیل می‌دهد، اما نخستین روایات تفسیری ظاهراً دستخوش اصلاحات و جرح و تعدیل شده‌اند. مفسران این دوره عبارتند از: فرات‌بن فرات کوفی، علی‌بن ابراهیم قمی، عیاشی و نعمانی. ژیلیو، ویژگی‌های مهم مکتب تفسیری پیش از آل‌بویه را چنین برمی‌شمرد:

- مبتنی‌بودن تفسیر بر احادیث شیعی؛

-— تمرکز دقیق بر متن قرآن، در کنار توجه خاص به آیاتی که ظرفیت اشارات شیعی دارند؛

-— گرایش حداقلی به موضوعات کلامی یا مباحث ویژه مربوط به نهاد امامت، نظیر امام یا شفاعت امام در روز قیامت؛

-— گرایش افراطی ضد سنی، عمدتاً از طریق اتخاذ موضع خصمانه نسبت به صحابه پیامبر.(18)

وی در نقلی از براشر می‌نویسد: روش‌های مورداستفاده این مفسران از سویی ماهیتی متنی دارد که درپی ایجاد هماهنگی میان متن قرآن و اندیشه‌هایی است که آنها می‌خواهند از قرآن استنباط کنند و از سوی دیگر، برداشت‌هایی نمادین است که مفاهیم اساسی شیعه امامی در قرآن بر آن استوار است.(19)

تحلیل و بررسی

ادعای تفاوت ماهوی بین تفاسیر پیش از آل‌بویه و پس از آل‌بویه، فرضیه‌ای است مبتنی بر نظریه اتان کولبرگ. پیش‌تر، از سوی کولبرگ در مقاله‌ای باعنوان «نگاهی در خصوص موضع امامیه درباره قرآن» نیز این موضوع بیان شده است. مشکل اصلی فرضیه کولبرگ، ناهماهنگی آن با پیدایش تاریخی تحولات رخ داده در سه قرن آغازین هجری قمری است که کولبرگ بی‌توجه به آن و متأثر از روش‌شناسی اثبات‌انگارانه خاورشناسان پیش از خود، به بررسی آن پرداخته است. مهم‌ترین منابع مستشرقانی مانند براشر در زمینه بحث از موضوع مورد بررسی خود، تفاسیر امامیه باقیمانده از دوران پیش از ظهور آل‌بویه است که مراد وی از این دسته متون، تفسیر منسوب به علی‌بن ابراهیم قمی، تفسیر محمد‌بن مسعود عیاشی و تفسیر فرات‌بن ابراهیم کوفی است. براشر هم‌چنین به دیگر منابع تحقیق خود اشاره‌ای کرده است. برای نمونه از کتاب‌هایی دیگر که دربردارنده مواد تفسیری هستند و اکثراً آثار حدیثی امامیه را تشکیل می‌دهند، نام برده است.

اشکال اصلی وارده به براشر در بهره‌گیری از این متون، بی‌توجهی او به میزان وثاقت برخی از آنهاست؛ برای نمونه، او کتاب سلیم‌بن قیس هلالی که ازآن به کتاب الثقیفه نیز یاد کرده را به‌عنوان یکی از منابع غیرتفسیری معرفی می‌کند، درحالی‌که از آثار گوناگون شیخ محمد‌بن علی صدوق قمی (306-381ق) که اهمیت و اعتبار کاملی در حدیث امامیه دارند، نامی نبرده است که این نشان‌دهنده کامل‌نبودن تحقیق وی در این عرصه است.

فصل اول این کتاب با نام «متون تفسیری: مفسران و کتاب‌های آنها»، فصلی طولانی است که در آن، براشر به بررسی و گزارش متن‌های تفسیری باقیمانده از دوران پیش از عصر آل‌بویه از حدیث تفسیری امامیه پرداخته است.(20)

شیوه کلی براشر در این بخش از کتاب خود، آن است که در مرحله اول، به معرفی و بیان شرح‌حال مفسران می‌پردازد و پس از آن، نسخه‌های خطی و چاپی هریک از تفاسیر را برشمرده است.

فرات‌بن ابراهیم کوفی که محدثی زیدی است و در همین گام نخست، طرح او در این کتاب بی‌ربط جلوه می‌کند، نخستین مفسر امامی مورد بحث در این فصل از اثر براشر است.(21)

علی‌بن ابراهیم قمی دیگر مفسر امامی است که با شرح گسترده‌تری مورد توجه براشر قرار گرفته است.(22)

براشر در بحث از تفسیر علی‌بن ابراهیم قمی، به حذف برخی مطالب در متن چاپ‌شده کتاب توجه کرده که در ظاهر، همین نکته سبب شده است به امیدیافتن مطالبی مشابه، بررسی نسخه‌های خطی تمام تفاسیر شیعه امامیه مورد بحث در تحقیق حاضر خود را مورد توجه قرار دهد.(23)

ویژگی دیگر تفسیر علی‌بن ابراهیم قمی، نقل بخشی از تفسیر ابوالجارود زیاد‌بن منذر نهدی در لابه‌لای آن است که نقش مهمی در حدیث شاخه جارودیه از فرقه زیدیه داشته و شرح احوال و آراء او به‌صورت گسترده مورد بحث براشر قرار گرفته است.(24)

محمد‌بن مسعود عیاشی (م 320ق) و محمد‌بن ابراهیم جعفری (360ق) از دیگر مفسرانی هستند که بحث از آثار تفسیری آنان مورد توجه براشر در این فصل از کتاب بوده است.(25)


و) تفاسیر روایی شیعی

دو تفسیر معروف مبتنی بر روایات از دوره دوم تفسیر شیعی عبارتند از: روض‌الجنان و روح‌الجنان از ابوالفتوح رازی و البرهان فی تفسیرالقرآن از بحرانی (1307ق) که تقریباً فقط شامل روایات تفسیری برگرفته از مفسران پیشین و منسوب به امامان شیعه(علیهم السلام) است.

دو مفسر بزرگ این دوره عبارتند از: ابوجعفر طوسی (460ق)، مؤلف التبیان فی تفسیر القرآن و ابوعلی طبرسی (د 548ق)، صاحب مجمع‌البیان فی علوم‌القرآن که در حد قابل‌توجهی وامدار شیخ طوسی است. آثار این دو مفسر با تفاسیر مقبول نزد اهل‌سنت شباهت آشکاری دارد؛ از جمله در توجه به قرائت‌ها و توضیحات نحوی و لغوی و... .(26)

تحلیل و بررسی

در معرفی تفاسیر روایی شیعی، به اشارات کلی بسنده و آنها را شبیه تفاسیر اهل‌سنت معرفی کرده‌اند. در این‌جا لازم است نقش مفسران شیعه در پیشبرد تفسیر روایی، به‌صورت کوتاه بیان شود:

علی‌بن ابراهیم قمی با نگارش تفسیرش، خدمت شایان‌توجهی به عالم اسلام و جهان پژوهش کرد، تا آن‌جاکه جایگاه علمی و تلاش‌های تحقیقاتی ایشان، موجب تحسین دانشمندان بزرگ اهل‌سنت مانند ابن‌حجر عسقلانی و عمررضا کحاله شده و عیاشی با 200 اثر از خود، در عرصه‌های علمی و کتاب تفسیرش، به تعبیر علامه طباطبایی از موثق‌ترین گنجینه‌های به‌جا مانده از کتاب‌های تفسیر مأثور است. سیدهاشم بحرانی در عرصه اجتماعی هم‌چون امر به معروف و نهی از منکر و نیز در زمینه علمی به تدوین 75 اثر در حوزه علوم دینی مانند البرهان فی علوم‌القرآن پرداخت.

عبدعلی‌بن جمعه حویزی از طریق پرورش شاگردانی در عرصه فرهنگ قرآن و اهل‌بیت(علیهم السلام) هم‌چون سیدمحدث جزائری و با نگارش نورالثقلین، خدمت جاودانه ارائه کرد.


ز) جایگاه مهم تفسیر کلبی

تفسیر قرآن کلبی را هم در تفسیر بحث برانگیز منسوب به او و هم در تفاسیر سنّی متأخر می‌توان یافت. با این‌که او در واقع شیعه بود و به رجعت امامان(علیهم السلام) اعتقاد داشت، اثر تفسیری‌اش در حلقه‌های سنّی روایت می‌شود. به‌نظر می‌رسد که او در قطعات پراکنده باقیمانده از تفسیرش که سید‌بن طاووس (664ق) آورده، از مطالب تاریخی بسیار بهره برده است. دراین‌باره باید به‌خاطر سپرد که تفسیر کلبی اگرچه شیعی است، به‌طور خاصی در حلقات غیرشیعی، عمدتاً در میان کرامیّه، محترم شمرده می‌شود و در ادوار بعدی، به ویژه در خراسان، صحیح و معتبر شناخته‌شده است که از جمله آنها روایات تفسیری ابن‌عباس است.(27)


ح) رویکردهای جدید بر تفسیر قرآن در جهان اسلام

راترود ویلانت می‌نویسد: «بیشتر رویکردهای جدید به تفسیر قرآن، تا به حال در کشورهای عربی و به‌ویژه مصر شکل‌گرفته است. ازاین‌رو این بخش از جهان اسلام به‌نحو مبسوط‌تری باید بررسی شود».(28)

آن‌گاه ویلانت به گزارش مفصلی از تفاسیر سنّی از قبیل التفسیرالحدیث نوشته محمد عزّه دروزه، التفسیرالبیانی تألیف عایشه عبدالرحمن، تفسیر المنار محمد عبده و تفسیر الجواهر فی التفسیر القرآن‌الکریم از طنطاوی پرداخته و هیچ نامی از تفاسیر شیعی ذکر نمی کند.

تحلیل و بررسی

متأسفانه این‌گونه خاورشناسان، تحولات تفسیری ایران، عراق و لبنان را نادیده گرفته‌اند. به‌ویژه که تحولات تفسیری در قرن بیستم میلادی در این سه کشور که حوزه فعالیت دانشمندان شیعی است بسیار چشمگیر است. این تحولات شامل مسائل مشرب‌های سیاسی و حکومتی در تفاسیر، توجه به نیازهای اجتماعی، توجه به علوم تجربی، توجه به مکاتب غیردینی و نقد آن، توجه به نفسیر موضوعی و ابعاد مختلف آن و توجه به روش تفسیر قرآن به قرآن است. همانند تفسیر المیزان از علامه طباطبایی، تفسیر الامثل از آیت‌اللّه مکارم شیرازی، تفسیر الفرقان از دکتر صادقی تهرانی، تقریب‌القرآن الی‌الاذهان از سیدمحمد حسینی شیرازی، تفسیر کوثر از آیت‌اللّه یعقوب جعفری، من هدی‌القرآن از سیدمحمدتقی مدرسی، تفسیر تسنیم از آیت‌اللّه جوادی آملی، احسن‌الحدیث از علی‌اکبر قرشی، تفسیر کاشف از سیدمحمدباقر حجتی و بی‌آزار شیرازی، تفسیر القرآن‌الکریم از آیت‌اللّه شهید سیدمصطفی خمینی، تفسیر الاثری‌الجامع از آیت‌اللّه محمدهادی معرفت، تفسیر الجدید از حبیب‌اللّه سبزواری، مواهب‌الرحمن فی تفسیرالقرآن از سیدعبدالاعلی سبزواری، البیان فی تفسیرالقرآن از آیت‌اللّه سیدابوالقاسم خویی، تفسیرالبنایی للقرآن الکریم از محمود بستانی، تفسیر الکاشف از محمدجواد مغنیه و تفسیر من وحی‌القرآن از سیدمحمدحسین فضل‌اللّه.


ط) مفسران امامیه و وثاقت متن قرآن

مایر میخائیل براشر در رساله دکتری خود، متن کوتاهی باعنوان «مفسران امامی قرآن» آورده و بی‌هیچ مقدمه‌ای در آغاز بحث خود بیان کرده است که امامیه، وثاقت متن عثمانی را مورد تردید قرار داده‌اند و از تمایلات سیاسی خلفای سه‌گانه در تدوین متن قرآن سخن گفته است. وی به پیروی از اتان کولبرگ تدوین‌کنندگان متن قرآن را به تحریف، حذف و افزودن آیاتی به قرآن متهم کرده‌اند، ولی بعدها در دوره آل‌بویه به تعدیل این دیدگاه پرداخته‌اند. و دانشمندانی مانند شیخ مفید (336-413ق) و سیدمرتضی علم‌‌الهدی (355-436ق) ضمن بیان این‌که متن موجود قرآن، ناتمام است گفته‌اند که در متن حاضر قرآن، هیچ تحریفی رخ نداده است.(29)

براشر براین باور است که تأکید اصلی تفاسیر شیعه در قرن‌های اولیه آن است که قرآن کریم را به‌گونه‌ای تفسیر کنند تا بتوانند مشروعیت رهبری امام علی(علیه السلام) را ثابت کنند. وی برای اثبات این مدعا، از اعتقاد به تحریف قرآن کریم در کتاب‌های تفسیری اولیه شیعه سخن گفته است. او می‌گوید این مفسران عقیده دارند که قرآن کریم تحریف شده و خلفای سه‌گانه مطالبی را از قرآن حذف کرده‌اند، مطالبی که به مشروعیت امام علی(علیه السلام) و جانشینی او اشاره داشته و حتی گاه در آنها نامی از اهل‌بیت(علیهم السلام) برده شد. نگارنده می‌نویسد که شیعیان براین باورند که در گردآوری قرآن کریم نگاهی سیاسی وجود داشته است.

کتاب‌های تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام)، تفسیر علی‌بن ابراهیم قمی، القرائات احمد‌بن محمد سیاری، تفسیر فرات‌بن ابراهیم کوفی و تفسیر محمد‌بن مسعود عیاشی مهم‌ترین منابعی هستند که نگارنده برای تبیین این مطلب از آنها استفاده کرده است. براشر در ادامه آورده است که از نظر شیعه، قرآن کریم، دارای معانی پنهان است که مفسر باید آنها را رمزگشایی کند و سپس به روایاتی اشاره می‌کند که از بطن قرآن کریم سخن گفته‌اند.(30)

تحلیل و بررسی

گفتنی است که هیچ‌گاه عالمان شیعی قائل به تحریف قرآن نبوده‌اند و آن‌چه به آنان نسبت داده می‌شود کذب محض است. البته برخی اخباریون افراطی (که در زمره شاخصین عالمان شیعه قرار نگرفته‌اند) در این زمینه مطالبی را گفته‌اند که نباید به‌حساب عموم شیعه گذاشت. در این‌جا برای اثبات این ادعا، سخنانی از بزرگان شیعه را به‌عنوان شاهد می‌آوریم:

شیخ‌المحدثین معروف به شیخ صدوق (381ق) می‌نویسد: «اعتقاد ما براین است قرآنی که بر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نازل گردیده همین قرآن موجود است که در دست مردم قرار دارد، با 114 سوره، بی‌کم‌وکاست و هرکس به ما نسبت دهد که قرآن را بیش از این می‌دانیم، دروغ‌گو است».(31)

سیدمرتضی (436ق) می‌نویسد: «علم به صحت نقل قرآن مانند علم به وجود شهرهای بزرگ و حوادث تاریخی و کتاب‌های مشهور جهان و اشعار شعرای عرب است؛ زیرا عنایت به قرآن پیوسته بیش از امور یادشده بوده است».(32)

علامه حلّی (726ق) می‌نویسد: «حق آن است که هرگز تبدیل، تأخیر و تقدیم در قرآن رخ نداده است؛ هم‌چنین زیادت و نقصی برآن وارد نشده است».(33)

محقق اردبیلی (993ق) در مجمع‌الفائدة، فیض کاشانی در مقدمه ششم تفسیر صافی، علامه بلاغی در آلاءالرحمن مطالب مشابهی در این زمینه نوشته‌اند.

علامه طباطبایی در المیزان، آیت‌اللّه خویی در مقدمه البیان، امام خمینی در کتاب تهذیب‌الاصول و کتاب انوارالهدایة و شرح کفایة‌الاصول، با کمال حدت و شدت از موضع پاک بزرگان شیعه در این‌باره دفاع کرده و با دلایل متین و استوار، از ساحت مقدس قرآن دفاع کرده‌اند و هرگونه اتهام قول به تحریف را نسبت به شیعه ناروا دانسته‌اند.(34) ولی متأسفانه بیشتر مستشرقان، هنگامی که از تفسیر و آثار دیگر شیعه سخن می‌گویند، فرقه‌‌های گوناگون را چندان از هم جدا نمی‌کنند. براشر نیز دچار این خلط شده و تفسیر شیعه اسماعیلیه را از تفسیر شیعه دوازده‌امامی جدا نکرده، او در تحلیل نگاه شیعه اسماعیلیه که قرآن کریم را کاملاً رمزگونه و تفاوت آن با دیگرشیعیان می‌دانند، ناتوان است. افزون بر این‌که براشر بدون بررسی منابعی مانند تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام)، تفسیر قمی، تفسیر عیاشی و القرائات سیاری، روایاتی را از آنها نقل کرده و از همان‌ها برای تشریح دیدگاه شیعه درباره تفسیر استفاده کرده است. او به این نکته توجه ندارد که آیا نگارندگان این منابع از نگاه شیعیان بعدی، اشخاصی مورد اعتماد هستند یا خیر. حال آن‌که در روش تحقیق صحیح و معتبر پس از بررسی منابع و طرح دیدگاه شیعیان از جانب انصاف به موضوع پرداخته‌ می‌شود.


ی) نقش سیاق در آثار مفسران شیعی

برخی مستشرقان بر این باورند که شیعیان به‌عنوان جریان سیاسی در قرن اول نیز برای دفاع از نظریات خود تأکید خاصی بر تفسیر قرآن داشتند. براساس نمونه‌های تفسیر منسوب به برخی گروه‌های شیعه، می‌توانیم در حد معقولی استدلال کنیم که آنان آیات قرآن را بدون درنظر گرفتن متن آنها تفسیر کرده‌اند؛ یعنی بی‌توجه به سیاق، قرآن را تفسیر می‌کرده‌اند. برای مثال گفته می‌شود بیان‌بن سمعان، رهبر یکی از نخستین جنبش‌های شیعی مدعی شد نامش در آیه 138 سوره آل عمران آمده است: «این قرآن برای مردم، بیان و برای پرهیزکاران رهنمود و اندرزی است».(35)

تحلیل و بررسی

شیعیان به سیاق در تفسیر قرآن توجه دارند. همان‌گونه که علامه طباطبایی در المیزان بارها به سیاق در تفسیر آیات استدلال می‌کند و آن را قرینه ظنی می‌داند. جالب این است که اشکال بی‌توجهی به سیاق در تفسیر آیات، آسیبی است که برخی از خود مستشرقان به آن مبتلا شده‌اند. آنان نه‌تنها درباره آیات به جزءنگری تفسیری و بی‌توجهی به سیاق مبتلا هستند، بلکه هم‌چنین در باب موضوعات قرآن نیز دچار جزءنگری شده‌اند. برای مثال، این دسته از خاورشناسان برای اثبات آن‌که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) خاتم‌النبیین نیست، آیه 40 سوره احزاب را تحت مقوله ارث مطرح می‌کنند و پس از دست‌کاری متن قرآن از سوی مسلمانان سخن می‌گویند؛ همانند اسلاف خود (شاخت و...) که از جعل روشمند و گسترده احادیث سخن می‌گویند، اینان نیز از جعل داستان زید و همسرش از سوی مسلمانان سخن‌گفته و بر این باورند که مسلمانان برای این‌که مفهوم خاتمیت را جا بیندازند، متن قرآن را بازبینی و سنت فرزندخواندگی را ملغی اعلام کردند و قوانین ارث را اصلاح نمودند.(36)

در هرصورت، علامه طباطبایی یکی از مفسران شیعی است که در تفسیر المیزان، استفاده از سیاق و قرائن خارجی آیات در تبیین معانی آیات را نیز بر دو قید ارتباط صدوری و پیوستگی آیات و ارتباط موضوعی میان آیات، مشروط می‌داند. ازاین‌رو، در اثر فقدان قید اول، نمی‌توان معنای نصرت را از ولیّ، در آیه 55 سوره مائده: «إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»؛ و ادعای شمول اهل‌البیت در آیه 33 سوره احزاب: «إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؛ را به همسران پیامبر پذیرفت. هم‌چنان‌‌که ‌به‌دلیل فقدان قید دوم، نمی‌توان از ظهور آیه سوم سوره مائده: «الْيوْمَ يئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ دِيناً»؛ در اثبات مقام امامت بر علی(علیه السلام) در جریان غدیر دست برداشت.(37)

بنابراین، علامه به‌گونه‌های مختلف از سیاق آیات استفاده کرده است. از آن جمله در بیان معنای آیات، به‌عنوان قرینه معینه در تعیین یکی از معانی، به‌عنوان قرینه صارفه و یا مرجح، در اختصاص مفهوم آیه به‌دسته یا حصه خاص، در اصطیاد ویژگی حکم در اثبات نادرستی اقوال دیگران، در تشخیص مکی یا مدنی‌بودن آیات یا سوره‌ها، در رد روایت مخالف با قرآن، در حمل روایت بر جری و تطبیق و موارد دیگری از این دست.(38)


ک) اعتقاد مفسران شیعی در انحصاری‌بودن حجیت تفسیر قرآن به امامان شیعه

گلدزیهر خاورشناس مجاری در کتاب مذاهب التفسیرالاسلامی، ذیل عنوان «تفسیر در پرتو فرقه‌های دینی» فصلی را به تفاسیر شیعی و فرقه‌های تابع آن اختصاص داده است و پس از ذکر مهم‌ترین ویژگی‌های مبادی تفسیری شیعه، در بخشی از این کتاب در زمینه حجیت تفاسیر شیعه می‌نویسد: «تنها تفاسیری نزد شیعه معتبرند که به یکی از امامان شیعه منسوب باشد».(39)

تحلیل و بررسی

باید گفت دیدگاه براشر و گلدزیهر درباره شیوه و مبنای تفسیری مفسران شیعه، مبنی بر این‌که مفسران شیعه مرجعیت ائمه(علیهم السلام) را در تفسیر قرآن و دیگر متون دینی قبول دارند، اشاره به این نکته دارد که یگانه منبع فهم قرآن و متون دینی از نگاه مفسران شیعی، به روایات و بیانات ائمه معصومین(علیهم السلام) منحصر می‌شود، ولی این دیدگاه مخدوش است و دلایل متعددی بر نادرست‌بودن این اتهام و انتساب رأی یادشده به عالمان شیعی وجود دارد. روایاتی که ظاهر آنها بر انحصاری‌بودن فهم قرآن برای امامان معصوم(علیهم السلام) دلالت دارد،(40) در مقام بیان مراحل فهم آیات قرآن است و هیچ اختصاصی در فهم را برای معصوم نمی‌رساند و در صورت دلالت بر اختصاص تفسیر به‌صورت مطلق برای معصومان(علیهم السلام)، با روایات دیگر که امر یا توصیه به تفسیر غیرمعصومان یا تأیید آن را دارد، متعارض است و بعید نیست که برخی روایات که مخالفان به آن استناد کرده‌اند، مربوط به حوزه فقه و تعبدیات باشد که با فهم معصومان(علیهم السلام) ارتباط دارد و دیگران را از آن بهره‌ای نیست.

از جمله زمینه‌های استدلال معتقدان به اختصاص تفسیر به معصومان(علیهم السلام)، ضرورت سنخیت بین متن و مفسر است؛ زیرا هنگامی‌که متن آسمانی و قدسی معارف بلندی دارد، مفسر هم باید همسان و همتای او باشد و چنین شرطی تنها برای معصوم(علیهم السلام) مقدور است.(41)

پذیرش چنین ضرورتی در همه موارد تفسیری حتمی نیست؛ زیرا گرچه قرآن کلام آسمانی است و معارف بلندی دارد و برای دریافت معارف باطنی و بلند آن باید از معصوم کمک گرفت، ولی تمام معارف قرآن در چنین سطحی نیست، بلکه قرآن افزون بر باطن، ظاهر، سطوح و مراتب معرفتی پایین‌تری نیز دارد(42) که دریافت این سطوح غیرعمیق برای مفسران غیرمعصوم نیز مقدور است. از سوی دیگر، اگر مطالب قرآن به‌گونه‌ای آسمانی و قدسی باشد، رمزگونه و جز معصوم آن را دریافت نکند، با روایات عرضه بر قرآن ناسازگار است.(43)

اندیشه انحصار تفسیر قرآن برای معصوم(علیه السلام) به اخباریون بازمی‌گردد، نه به عالمان و بزرگان شیعه امامیه. ازاین‌رو، در طول تاریخ تشیع ده‌ها تفسیر برای قرآن نگارش‌یافته است که ضرورت آن، مستند به ادله عقلی و روایی و قرآنی است. پس تفسیر قرآن امری ممکن و قرآن کتابی فهم‌پذیر است، البته فهم آن مراتبی دارد که بالاترین مرحله‌اش در اختیار معصومین(علیهم السلام) است.

حاصل سخن آن‌که اعتقاد عالمان شیعه به ضرورت‌داشتن ولایت امامان معصوم(علیه السلام) و برائت از دشمنان آنان، مستلزم انحصاری‌دانستن فهم قرآن برای امامان معصوم(علیه السلام) نیست و برخلاف دیدگاه مستشرقانی هم‌چون براشر، مفسران شیعی افزون بر شیوه روایی، از شیوه‌های عقلی و قرآنی در مقام تفسیر قرآن استفاده کرده و می‌کنند.


نتیجه‌گیری

دانش تفسیر، عنصری راهگشا برای رسیدن به آموزه‌های الهی و درک والای قرآن است و تفاسیر شیعی در پیدایش و گسترش علوم اسلامی نقش بسزایی در طول تاریخ اسلام و تفسیر و مفسران ایفا کرده است. برخی مستشرقان به این موضوع اعتراف کرده‌اند، ولی پاره‌ای دیگر از مستشرقان هم‌چون گلدزیهر و براشر، سبک تفسیری شیعه را به چالش کشیده و آن را متهم به تفسیر رمزی و مجازی، عدم توثیق نص مصحف عثمانی، تحریف قرآن و موارد دیگری از این‌دست کرده‌اند.

البته براساس استدلال‌هایی که صورت گرفت، نادرست‌بودن منابع و روش تحقیق این‌گونه خاورشناسان و در نتیجه خلاف واقع‌بودن قضاوت‌های آنان درباره تفاسیر شیعی و عالمان قرآن پژوه شیعه، به اثبات رسید.(44)

Source:
1. بدوی، عبدالرحمان، دائرة‌المعارف مستشرقان، ترجمه: صالح طباطبایی، 1377ش.
2. جعفریان، رسول، مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه تا آغاز دوره انحلال معتزله در شیعه، ناشر: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول، 1372ش.
3. جوادی آملی، عبداللّه، تسنیم، نشر اسراء، قم، 1383ش.
4. زمانی، محمدحسن، مستشرقان و قرآن، مؤسسه بوستان کتاب، قم، 1385ش.
5. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی.
6. سروی، فاطمه، نقد وبررسی نگرش خاورشناسان نیم‌قرن اخیر در تفسیر قرآن، دانشگاه قم، قم، 1395ش.
7. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، طبقات مفسران شیعه، نوید اسلام، قم، 1372ش.
8. قراملکی، علی‌کریم، سیری در تفاسیر شیعه، ناشر: أدباء، قم، 1397ش.
9. محمودی، اکبر، آثار و فعالیت‌های شیعه‌پژوهی مستشرقان، انتشارات امام علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام)، قم، 1397ش.
10. معرفت، محمدهادی، آشنایی با علوم قرآنی، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1378ش.
نشریه
11. اسکندرلو، محمدجواد، تفسیر قرآن در دوره اول اسلام، پیام جاویدان، ش 8، 1384ش.
12. علوی‌مهر، حسین، تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر، قرآن و مستشرقان، ش2، 1386ش.
منابع عربی
13. قرآن کریم
14. آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة‌الاصول، انتشارات کتابفروشی اسلامی، تهران.
15. حلی، أجوبة المسائل المهناویّة، چاپ خیام، قم، 1401ق.
16. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، دارالکتب الحدیثة، قاهره، 1381ق.
17. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسسة‌الاعلمی، بیروت، 1393ق.
18. طهرانی، آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف‌الشیعة، دارالاضواء، بیروت، 1403ق.
19. سبحانی، جعفر، أبحاث فی الملل و النحل، مرکز مدیریت حوزه علمیه، قم، 1408ق.
20. صدوق، الاعتقادات، 1413ق.
21. العقیقی، نجیب، المستشرقون، دارالمعارف، قاهره، 1965م.
22. علم‌الهدی، سیدمرتضی، علی‌بن الحسین(علیه السلام)، رسالة طرابلسیات.
23. کلینی، محمدبن یعقوب‌بن اسحاق، الکافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1388ق.
24. گلدزیهر، ایگناس، مذاهب التفسیر الاسلامی، مکتبة الخانجی، 1374ق.
25. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، موسسة الوفاء، بیروت.
26. معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، الجامعة الرضویة للعلوم الاسلامیة، چ اول، مشهد، 1419ق.
منابع انگلیسی
27. Adnan Demircan and Rifat Atay, Tafsir in early Islam, The Quran: an Encyclopedia routedge, pp. 630, 2006.
28. Andrew Rippin, Encyclopedia of Islam, v.10, Tafsir, pp.85-86.
29 ‘what defines a (premodern) shii tafsir?’ the study of shii Islam: History theology and law, I.B. Tauris. 2014.
30. Claude Gilliot, Exegesis of the Quran: classical and Medieval, Encyclopedia of the Quran, v.2, p. 116-117, 2004.
31. M. Bar-Asher, sheism and the Quran, Encyclopedia of the Quran, v.4, pp. 596-603, 2004.
32. Oliver Leaman, The Quran: an Encyclopedia, roultedge, 2006.
33.. Dimirty Frolov, Ibn al-Nadim on the history of Quranic Exegesis, 1997.
34.. Guy Monnot, Islam, Exegese coranique, 1982.
سایت‌ها
35. http://gsite.unv-provence.fr
36. http://claudegilliot.com
37. https://fa.wikipedia.org
Peinevesht:

(1). زمانی، مستشرقان و قرآن، ص261.

(2). Ignaz Goldziher (متولد 185 میلادی در مجارستان)

(3). گلدزیهر، مذاهب‌التفسیرالاسلامی، ص19-21.

(4). Meir M.Bar-Asher (خاورشناس یهودی اسرائیلی)

(5). براشر، تشیع و قرآن، ج4، ص596-603.

(6). Claude Gilliot (خاورشناس فرانسوی، متولد 1940م.)

(7). کلودژیلیو، تفسیر قرآن، ص116-117.

(8). دمیرکان، تفسیر در صدر اسلام، ص63.

(9). Guy Monnot; Islam: Exegese Coranique, I, 1. Resume des conference et de travaus, Paris, HPHE, Vi, Section1 Sciences religious, 91(1982-1983), pp. 309-317, at p. 315.

(10). ریپین، شیعه در اسلام، تاریخ، کلام و حقوق، ص95-112.

(11). Andrew Rippin, “What defines a (premodern) shii tafsir? Notes towards the History of the Gener of Tafsir in Islam, in the light of the study of the shii contribution; in: Farhad Daftary, The study of Shii Islam; History, theology and law, I. B. Tauris, 2014, pp. 95-112.

(12). مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص97.

(13). مئیر براشر، تشیع و قرآن، ج4، ص594.

(14). همان.

(15). ریپین، تفسیر، ج7، ص85-86.

(16). درباره مسجل‌بودن تشیع سیدمرتضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی، می‌توان به معتبرترین منابع درباره تاریخ تفسیر و مفسران اشاره کرد: طبقات مفسران شیعه از عقیقی بخشایشی، التفسیر والمفسرون فی ثوبه‌القشیب از محمدهادی معرفت، المفسرون حیاتهم و منهجهم از سیدمحمدعلی ایاضی، آشنایی با تفاسیر قرآن مجید و مفسران از رضا استادی.

(17). ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص436.

(18). کلودژیلیو، تفسیر قرآن، ج2، ص116-117.

(19). براشر، تشیع و قرآن، ج4، ص87.

(20). براشر، تشیع و قرآن، ص27-70.

(21). همان، ص29-32.

(22). همان، ص33-56.

(23). همان، ص39-45.

(24). همان، ص46-56.

(25). محمودی، آثار و فعالیت‌های شیعه‌پژوهی مستشرقان، ص86-89.

(26). کلودژیلیو، تفسیر قرآن، ج2، ص148.

(27). ژیلیو، تفسیر قرآن، ج2، ص116-117.

(28). ویلانت، تفسیر قرآن (دوران مدرن و معاصر)، ج2، ص124.

(29). براشر، کتاب آسمانی قرآن در اوایل دوران شیعه امامی، ص16-17.

(30). همان، ج4، ص596.

(31). ابن‌بابویه صدوق، الاعتقادات، ص193.

(32). سیدمرتضی، رساله طرابلسیات، ص1-5.

(33). حلّی، أجوبة‌المسائل‌المهناویّه، ص121.

(34). معرفت، علوم قرآنی، ص455-458.

(35). دمیرکان و عتای، تفسیر در صدر اسلام، ص630.

(36). سروی، نقد و بررسی نگرش خاورشناسان نیم‌قرن اخیر در تفسیر قرآن، ص320-328.

(37). طباطبایی، المیزان، ج6، ص6؛ همان، ج5، ص167؛ ج16، ص311.

(38). قراملکی، سیری در تفاسیر شیعه، ص150.‏

(39). گلدزیهر، مذاهب تفسیر اسلامی، ص241.

(40). کلینی، الکافی، ج، ص485.

(41). آخوند خراسانی، کفایة‌الاصول، ج2، ص60.

(42). طباطبایی، المیزان، ج3، ص63.

(43). جوادی آملی، تسنیم، ج1، ص88.

(44). برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی از منظر مستشرقان، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 117.
TarikheEnteshar: « 1402/08/21 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 714