پژوهش‌های قرآنی فقهای امامیه در عصر شکوفایی فرهنگ و تمدّن اسلامی (سده 4 و 5 ق)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

پژوهش‌های قرآنی فقهای امامیه در عصر شکوفایی فرهنگ و تمدّن اسلامی (سده 4 و 5 ق)

حجت‌الاسلام والمسلمین محمّدعلی مروّجی طبسی؛ دانش‎آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم (ali.tabasi14@yahoo.com).حجت‌الاسلام والمسلمین علی قورچیان؛ دانش‌آموخته درس خارج حوزه علمیه و رشته تخصّصی تفسیر و علوم قرآن (ali.13731393@gmail.com). makarem news

Chekideh: سده 4 و 5 هجری یا «دوران طلایی اسلام»، جزو روزگاران پرفروغ تاریخ فرهنگ و تمدّن اسلامی به‌شمار می‌رود. این دو قرن که دوره «تاریکی» اروپای قرون وسطی است، عصر شکوفایی بی‌رقیب دانش مسلمانان در حوزه‌های گوناگونی از علوم است. در این دوران، سهم عالمان شیعه امامیه در پیدایش و گسترش علوم به‌ویژه پژوهش‎های قرآنی برجسته و مثال‌زدنی است.
Keywords: قرآن,فرهنگ,اهل سنت,تمدن,فقه,قرن چهارم,قرن پنجم,شیعه,امامیه,شیخ طوسی,تفسیر,شیخ صدوق,فقهای امامیه,شیخ مفید,رافضی,قرون وسطی,دانشمندان اسلامی,تمدّن اسلامی,علوم اسلامی,امامی,فقهای شیعه,دوران طلایی اسلام,عالمان شیعه,الذریعة إلی تصانیف‎الشیعة,تأسیس‎الشیعة لعلوم‌الاسلام,مرآة‎الأنوار و مشكاةالأسرار,علی بن ابراهیم قمی,کتاب‎التفسیر,الناسخ والمنسوخ,نوادرالقرآن,کتاب الفاخر,ابوالفضل صابونی,حسن‎‎بن علی الاطروش,فضائل‎القرآن,التفسیرالكبیر,علی‎بن ‎بابویه قمی,الجلودی,شیخ حرّ عاملی,کتاب ما نزل فی‌علی,جنید اسکافی,النصرة فی فضل‎القرآن,سیدرضی,حقائق‎التنزیل,سیدمرتضی,المحکم والمتشابه,المسائل‎الدمشقیة,التبیان فی تفسیرالقرآن,ابوالفتح کراجکی,کنز‎الفوائد

پژوهش‌های قرآنی فقهای امامیه در عصر شکوفایی فرهنگ و تمدّن اسلامی (سده 4 و 5 ق)

حجت‌الاسلام والمسلمین محمّدعلی مروّجی طبسی؛ دانش‎آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم (ali.tabasi14@yahoo.com).
جت‌الاسلام والمسلمین علی قورچیان؛ دانش‌آموخته درس خارج حوزه علمیه و رشته تخصّصی تفسیر و علوم قرآن (ali.13731393@gmail.com).


مقدمه

سده 4 و 5 هجری یا «دوران طلایی اسلام»، جزو روزگاران پرفروغ تاریخ فرهنگ و تمدّن اسلامی به‌شمار می‌رود. این دو قرن که دوره «تاریکی» اروپای قرون وسطی است، عصر شکوفایی بی‌رقیب دانش مسلمانان در حوزه‌های گوناگونی از علوم است.

در این دوران، سهم عالمان شیعه امامیه در پیدایش و گسترش علوم به‌ویژه پژوهشهای قرآنی برجسته و مثال‌زدنی است. شیعه امامیه به اعتراف ذهبی از سرمایه فراوانی در منابع تفسیری از گذشته تا به حال بهره‌مند است(1) و به گواهی تاریخ، در این دو سده 61 اثر تفسیری از 59 مفسّر شیعی، نگاشته شده است.(2)

با وجود این جرجی زیدان مسیحی در تاریخ آداب اللغةالعربیّة سهم شیعه را به‌عنوان طائفهای کوچک در صورتدهی به فرهنگ اسلامی بسیار اندک و آثار آنان را غیرقابل اعتنا برشمرده،(3) ‌‌هم‌چنین زرقانی ذیل عنوان تفاسیرالشیعة تنها به ذکر یک تفسیر غیرمشهور (مرآةالأنوار و مشكاةالأسرار) بسنده کرده است.(4)

گرچه با نگارش آثار فاخری چون الذریعة إلی تصانیفالشیعة، تأسیسالشیعة لعلوم‌الاسلام والنقود والردود به این ادعاها پاسخ علمی داده شد و به‌طور خاص، آثار تفسیری شیعه در منابعی مانند طبقات مفسّران شیعه (عقیقی بخشایشی) و تفسیر و تفاسیر شیعه (شهیدی صالحی) فهرست و معرّفی گردید، ولی به سهم فقیهان امامی در پژوهشهای قرآنی پرداخته نشده است.

از آن‌جا که قرآن کریم سند هویّتبخش فقه شیعه است، ازاین‌رو، این نوشتار بر آن است تا از میان آثار علمی شیعه در این دو قرن زرّین، به واکاوی نقش فقهای امامیه در پژوهش‌های قرآنی پرداخته و بدین پرسش پاسخ دهد که میراث فقهای امامیه در عرصه مطالعات قرآنی در دوران شکوهمند تمدّن اسلامی چه بوده است؟


الف) مفهومشناسی

1. شیعه

شیعه به‌گفته شیخ مفید(ره) «کسانی هستند که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) به‌عنوان ولی‌أمر پیروی میکنند و به امامت بلافصل ایشان(علیه السلام) پس از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و عدم‌مشروعیت امامت خلفای پیشین، باور دارند».(5) این معنا شامل برخی فرقه‌ها مانند فطحیه و زیدیه جارودیه می‌شود.(6)

2. امامی

به‌گفته شیخ مفید(ره) و سیدمرتضی(ره)، امامیه معتقد به وجوب امامت، وجود امام معصوم و کامل در هر زمان و بودنِ نصّ جلیّ بر امامت دوازده امام از اهل‌بیت پیامبر(علیهم السلام) هستند.(7) این تعریف اخصّ از تعریف «شیعه» و تنها شامل یک فرقه از آن میشود.

3. رافضی

«رافضی» گاه به مطلق «دوستداران اهلبیت(علیهم السلام)»،(8) گاه به «معتقدان به افضلیّت امام علی(علیه السلام)» و گاه به «شیعیه امامیه» تفسیر شده است.(9) گفته میشود این واژه در تاریخ اسلام، مصطلح سیاسی بوده که بر معارضانِ «حاکمان» و مخالفان حکومت خلفا اطلاق میشده است.(10)

در این مقاله، سخن از پژوهشهای قرآنی فقهایی است که «شیعه امامی» بوده و گاه ایشان را در منابع سنّی، «رافضی» نامیده‌اند.


ب) میراث مکتوب فقهای امامیه در عرصه قرآنپژوهی

در این‌جا به معرّفی آثار فقهای امامی مذهب سده چهارم و پنجم قمری، در عرصه قرآنپژوهی میپردازیم:

قرن چهارم

1. علیبن ابراهیمبن هاشم قمی(ره) (زنده در 307ق)

وی از محدّثان و فقهای بزرگ امامیه است.(11) نجاشی می‌گوید: «ثقة فی‌الحدیث ثبت معتمد صحیحالمذهب»؛(12) ترجمه: «در حدیث مورد وثوق و ثابت قدم، مورد اطمینان و صحیح‌المذهب است». کتاب الشرائع و کتابالحیض از آثار فقهی اوست.(13) «قمی» از اساتید کلینی(ره) است که تعداد روایاتش در الکافی به 7068 مورد میرسد.(14) او دارای تصنیفات بسیاری در رشته‌های مختلف علوم اسلامی از جمله تفسیر بوده که به شرح زیر است:

یکم. کتابالتفسیر: نجاشی(15) و شیخ طوسی(16) کتابالتفسیر را با ذکر سند، جزو آثار تفسیری وی برشمردهاند. طبرسی (م 543ق) و سیدبن طاووس (م 669ق) از این تفسیر روایاتی را نقل کردهاند که با اندک تفاوتی در تفسیر قمی موجود، مذکور است. فیض کاشانی (م 1091ق) در مقدّمه تفسیرش، از این کتاب خبر داده(17) و علّامه مجلسی (م 1110ق) از آن با عنوان کتاب التفسیر للشیخ‌الجلیل‌الثقة علیبن ابراهیمبن هاشم القمی یاد کرده و آن را از کتب معروف دانسته است.(18) شیخ حرّ حاملی نیز که سند معتبر و متّصل به این کتاب داشته، علاوه بر نقل روایات فراوان از این تفسیر در وسائل، تفسیر قمی، را از کتاب‌های مورد اعتمادی که دیگران به صحّت آن کتاب‌ها شهادت داده‎‎اند و قرائن بر ثبوت آن کتاب‌ها قائم شده، به‌شمار آورده است.(19) پس نسخههای خطی آن همواره در دسترس علمای شیعه بوده و از آن نقل روایت کرده‌اند. این تفسیر از سال 1313ق به بعد چندین‌بار چاپ شده است. چاپ اول آن در همان سال و چاپ دیگر با ضمیمه‌شدن تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام) در حاشیه آن، در سال 1315ق انتشار یافت. تفسیر قمی، بار دیگر همراه با تقریظ مختصری از آقابزرگ تهرانی و مقدّمه و تصحیح سیدطیب موسوی جزائری با اعتماد به چهار نسخه آن، در سال 1404ق در قم منتشر شد.(20) اما این‌که آیا تفسیر چاپ شده موجود همان تفسیر قمی است یا آمیختهای از آن و غیر آن است؟ مورد اختلاف است. استناد این کتاب نزد محقّق خوئی، قطعی بوده است.(21) ولی آقابزرگ تهرانی تفسیر موجود را تألیف ابوالفضل عباسبن محمد شاگرد «قمی» می‌داند و آن را ترکیبی از تفسیر علیبن ابراهیم و تفسیر ابیالجارود و برخی روایات دیگر معرّفی کرده است.(22) امّا این مطلب مورد اتّفاق است که تفسیر موجود، دربردارنده بخش عمدهای از تفسیر «قمی» است و می‌توان آن را یکی از آثار تفسیری عصر غیبت صغرا به‌شمار آورد.(23)

این تفسیر، شامل تمام سورههای قرآن است، ولی در هر سوره برخی آیات را به‌صورت گزینشی و مزجی تفسیر کرده است. تفسیر «قمی» گرچه مستند به روایات است، ولی دیدگاههای اجتهادی مؤلّف نیز در آن وجود دارد. بنابراین جزء تفاسیر اجتهادی - روایی به‌شمار میرود.(24) ‌‌هم‌چنین مؤلّف، روایات مورد اعتمادش را در این تفسیر آورده است. تفسیر قمی نه‌تنها مصدر روایی منابع شیعی مانند البرهان، نورالثقلین، الصافی، کنزالدقائق، مجمعالبیان و.. بوده؛ بلکه دانشمندان سنّی نیز مانند: قندوزی حنفی،(25) آلوسی،(26) محمّد عزة دروزه(27) و سعید حوّی(28) در آثارشان به نقل از آن، اهتمام داشتهاند.

برخی با استناد به مقدّمه این تفسیر، اعتقاد به تحریف آیات را به قمی نسبت داده‌اند.(29) اما بعضی محقّقان دلالت عبارات «قمی» در این معنا را ناتمام دانسته و مقصود او از تحریف را تحریف در تفسیر و نه تغییر الفاظ آیات، دانستهاند.(30)

دوم. الناسخ والمنسوخ(31): نسخ را به «جایگزینی حکمی به‌جای حکمی دیگر»(32) تعریف کردهاند.‏ ظاهراً کتاب الناسخ والمنسوخ در زمینه تعیین و تفکیک آیات ناسخ و منسوخ است، اما از این‌که استناد این کتاب به روایات معصومان(علیهم السلام) تا چه حدّ بوده، اطلاعی نداریم، زیرا ‌به‌دست ما نرسیده است.

سوم. ‏اختیارالقرآن و روایاته(33): برخی آن را اثری مستقلّ برشمرده(34) و برخی دیگر آن را همان تفسیر «قمی» دانستهاند.(35) با توجّه به‌عنوان کتاب، ممکن است محتوایش، تفسیر روایی برگزیدهای از آیات قرآن باشد. به هر حال این کتاب ‌به‌دست ما نرسیده و در مصادر تفسیری و روایی نیز از محتوای آن مطلبی نقل نشده است.

چهارم. نوادرالقرآن: این کتاب را در شمار منابع مربوط به فضائلالقرآن قرار دادهاند.(36) ‌کلینی برخی روایات فضلالقرآن را از طریق علیبن ابراهیم نقل کرده است.(37)

2. ابوالفضل صابونی (زنده 329ق)

وی در میان فقها به صاحبالفاخر و الجعفی مشهور است. او غیبت صغری و کبری را درک کرده است.(38) نجاشی می‌گوید: «او نخست زیدی مذهب و ساکن مصر بود و مقام و منزلتی داشت. سپس مسلک ما (امامیه) را اختیار کرد».(39) اثر مهمّ فقهیاش، کتاب الفاخر(40) است. فقهایی مانند ابنادریس،(41) علّامه حلّی(42) و شهید اوّل(43) فتاوای موجود در آن را نقل و نقد کرده‌اند.

نجاشی در میان هفتاد عنوان اثر مکتوب صابونی، تفسیر معانیالقرآن و تسمیة اصناف کلامه را نام برده(44) است. کتاب وی در دسترس ما نیست و از محتوای آن اطلاع چندانی نداریم. میگویند تفسیر وی به زبان عربی بوده و آیات قرآن از طریق روایات معصومان(علیهم السلام) تفسیر شده است.(45) اما به گمان قوی، چون در دوره‌های نخست تاریخ تفسیر، غالب تفاسیر لغوی با عنوان غریبالقرآن، معانیالقرآن و مجازالقرآن نگاشته می‌شده و این عناوین به یک‌معنا به‌کار می‌رفته‌اند.(46) موضوع این کتاب تفسیر واژگان غریب قرآن بوده است. احتمال دیگر آن است که تفسیر آیات دشوار فهم، اعمّ از مفردات و جملات آن، بوده باشد.

3. حسن‎‎بن علی الاطروش (م 304ق)

اطروش، جدّ مادری سیدمرتضی، ملقّب به «ناصر کبیر»، «ناصرالحقّ» و «داعی إلی الحقّ» و از فقهای امامیه بوده است.(47) اطروش در تفسیر، کلام، حدیث، ادب، لغت و شعر نیز سرآمد بوده است.(48) نجاشی و علّامه حلّی به امامی‌بودنش تصریح کردهاند.(49) برخی نیز با استناد به آثار وی درباره امامت ائمّه اثنیعشر(علیهم السلام) مانند انسابالائمّة و موالیدهم الی صاحبالامر(علیه السلام)،(50) زیدی‌بودنش را انکار و امامی‌بودن وی را اثبات کردهاند.(51) سیدمرتضی در مقدّمه کتابش، درباره فضل علمی، فقهی و منزلت معنوی «اطروش» میگوید: «أبومحمد الناصرالكبیر وهو الحسنبن علی، ففضله فی علمه وزهده وفقهه أظهر من الشمس الباهرة وهو الذی نشر الإسلام ‏فی الدیلم حتی اهتدوا به بعد الضلالة وعدلوا بدعائه عن الجهالة...»(52)؛ (ابومحمّد ناصرکبیر و او حسن‌بن علی است. فضلش در علمش و زهدش و فقهش روشن‌تر از خورشید پرفروغ است و او کسی است که اسلام را در دیلم نشر داد تا آن‌که مردمش بعد از گمراهی هدایت یافتند و با دعوتش از جهالت روی گرداندند). این عبارات، امامی‌بودن اطروش را نیز، نتیجه گرفتهاند.(53) شاید وجه آن این باشد که عنوان هدایت و خروج از ضلالت و جهالت در این عبارات، فقط بر مذهب امامیه منطبق است.

اطروش، نقشی بسیار ارزنده و سازنده در فرهنگ و تمدّن ایران در سده چهارم ایفا کرده است. به گفته ابنخلدون، سیزده سال در دیلم اقامت داشت و مردم آن سرزمین را که بر آیین زرتشت بودند، به اسلام دعوت کرد. در اثر تلاش‌های تبلیغی اطروش، عده کثیری اسلام آوردند. اطروش در این مدّت چند مسجد در بلاد دیلم بنا نهاد.(54) مردم مازندران به سال 287ق با او بیعت کردند. وی در اوائل قرن چهارم، عمّال سامانیان را که گماشته و دستنشانده خلفای عبّاسی بودند، از طبرستان بیرون راند و در آن سامان، حکومت مستقلّ شیعی به مرکزیت آمل تشکیل داد.(55) طبری و ابناثیر، اطروش را در ایّام حاکمیتش به عدالت بینظیر، اقامه حقّ، حُسن خلق و مردمداری ستودهاند.(56)

تفسیر قرآن در دو مجلّد، از جمله آثار متعدّد أُطروش است.(57) آقابزرگ تهرانی درباره این تفسیر میگوید: «...ابوالفضلبن شهردویر (اواخر سده 8ق) در تفسیرش فراوان از این تفسیر نقل کرده و حمیدبن احمد در کتاب الحدائق الوردیّه درباره تفسیرش گفته است: «اطروش در این تفسیر، به بیش از هزار بیت شعر احتجاج کرده است».(58) این کتاب جزء آثار تفسیری مفقود است.

4. محمد‎‎بن مسعود عیّاشی (م 320ق)

وی معروف به عیّاشی، ‌‌اهل‌سمرقند و از بزرگان فقهای امامیه.(59) وی جامع علوم مختلف نظیر فقه، حدیث، تفسیر، کلام، تاریخ، شعر، طبّ و نجوم و دارای تألیفات بسیار بوده است.(60) او را با عناوین ثقه و صدوق نزد شیعه، جلیلالقدر، بصیر به روایات، اعلم عصر خود و یگانه زمانه در بسیاری دانش ستودهاند.(61) عیّاشی ابتدا سنّی بود. ولی مستبصر شد و مذهب حقّه شیعه را برگزید.(62) بزرگانی مانند صدوق،(63) طوسی(64) و حرّ عاملی(65) برخی روایات فقهی را از طریق عیّاشی نقل کرده و براساس آن فتوا دادهاند.

عیّاشی، سهم بسزایی در گسترش فرهنگ و تمدّن اسلامی دارد. او افزون‌بر نگارش آثار فراوان علمی، خانه‌اش را به‌صورت دارالعلم درآورد که همه روزه افراد بسیاری در آن به مباحثه و مذاکره علم می‌پرداختند.(66) وی با هزینه خود، خانهاش را مرکز فعّالیت‌های علمی گروهی ‌‌هم‌چون نسخهبرداری، مقابله، قرائت و حاشیه‌نویسی تبدیل کرده بود.(67)

از عیّاشی دو اثر قرآنی گزارش شده است:

یکم. کتابالتفسیر؛

دوم. فضائلالقرآن؛(68)

کتابالتفسیر که به‌گفته علّامه طباطبایی، یکی از بهترین و موثّقترین میراث تفسیری پیشینیان است،(69) از دیرباز مورد توجّه عالمان شیعه و سنّی بوده است. شیخ صدوق،(70) شیخ طوسی،(71) طبرسی،(72) ابنشهرآشوب،‏(73) حاكم حسكانی حنفی،‏(74) قندوزی حنفی(75) و آلوسی شافعی(76) از تفسیر او روایاتی را نقل كرده‏اند. کتابالتفسیر مجموعه‌ای از روایات تفسیری اهلبیت(علیهم السلام) است. نسخه موجود این کتاب شامل سور فاتحة‌الکتاب تا پایان سوره کهف است. عیاشی در مقدّمهاش، 74 روایت در مطالب کلّی مربوط به قرآن مانند فضیلت قرآن، اشخاصی که قرآن درباره آنان نازل شده، ظاهر و باطن، علم ائمّه(علیهم السلام) به تأویل قرآن، نقل کرده است. این تفسیر طبق مقدّمهاش، در اصل مسند بوده و شخص دیگری روایاتش را با حذف سند، استنساخ ‏كرده است.‏(77) تفسیر عیاشی با تصحیح و تحقیق رسولی محلّاتی و مقدّمه علّامه طباطبائی در سال 1380ق در تهران در دو جلد به چاپ رسیده که مشتمل بر 2693 روایت تفسیری و غیر تفسیری است.(78)

5. محمد‎‎بن العباس‎‎بن الجُحام (زنده 328ق)

او معروف به ابنالجُحام است.(79) نجاشی و علّامه دربارهاش می‌گویند: «ثقة من أصحابنا عین سدید كثیرالحدیث؛(80) مورد وثوق مورد وثوق از اصحاب ماست بزرگوار و ثابت‌قدم و بسیار حدیث نقل کرده است». المقنع فی‌الفقه اثر فقهی اوست.(81)

از ابنجحام، پژوهش‌های قرآنی متعدّدی گزارش شده که عبارت‌اند از:

یکم. كتاب ما نزل من‌القرآن فی‌أهلالبیت(علیهم السلام)(82): نجاشی می‌گوید: «نظیر این اثر تألیف نیافته و گفته‌شده این کتاب در هزار ورقه نگارش شده است».(83) آقابزرگ تهرانی می‌گوید: «در این کتاب از تفسیر علیبن داوود نجار کوفی از اصحاب امام کاظم(علیه السلام)، فراوان نقل می‌شود و با توجّه به این‌که سیدشرفالدین (م 940ق) شاگرد محقّق کرکی در کتابش تأویل‌الآیات‌الظاهرة از این کتاب نقل می‌کند و در منتخب آن، جامعالفوائد نیز از این کتاب نقل شده است، باقی‌بودن این کتاب تا آن عصر معلوم است و بعدِ آن را خدا می‌داند».(84)

دوم. كتاب التفسیرالكبیر: برخی این تفسیر را با عنوان تفسیر ابنالجحام آورده و گفتهاند: «ظاهر این است که این تفسیر همان تفسیری است که نجاشی از آن با عنوان کتاب ما نزل من‌القرآن فی‌اهلالبیت(علیهم السلام) تعبیر کرده است. این تفسیر نزد سیدبن طاووس (664ق) بوده و فراوان در تألیفهایش از آن نقل کرده است. و نزد سیدهاشم علّامه توبلی (م 1107ق) نیز بوده و در تفسیرش البرهان و تألیفات دیگرش از آن نقل کرده است».(85)

سوم. كتاب تأویل ما نزل فی‌النبی وآله(علیهم السلام): ابنطاووس طریق خود به این کتاب را ذکر کرده و از کلامش درمی‌یابیم این کتاب عنوان دیگر كتاب ما نزل من القرآن فی أهلالبیت(علیهم السلام) است که نجاشی آن را بی‌نظیر توصیف کرده است.(86) به‌گفته ابنطاووس نسخه اصلی این کتاب در دو مجلّد قطور و به خطّ احمدبن حاجب خراسانی به سال 338ق و شیخ طوسی به سال 438ق، نزد او بوده است.(87) محتوای این کتاب با توجّه به منقولات فراوان ابنطاووس از آن در سعدالسعود و الیقین، ذکر روایاتی است که به تفسیر آیات مربوط به فضائل اهلبیت(علیهم السلام) و دوست‌داران‌شان و مذمّت مخالفان‌شان، پرداخته است.(88) ابنجحام این‌روایات را از منابع شیعه و سنّی نقل کرده است. ابنطاووس غالباً روایات تفسیری صحابه را از این کتاب نقل می‌کند و ویژگی مهمّ آن را کثرت نقل نویسندهاش از مصادر اهل‌سنت با اسانید متعدّد، دانسته است.(89) از این‌جا دانسته می‌شود که ابنجحام اثر خود را با رویکرد تقریبی - تطبیقی نگاشته و نقش هوشمندانهای در معرّفی امامت اهل‌بیت(علیهم السلام) به جهان اسلام ایفا کرده است. ابنطاووس با استناد به کتاب ابنجحام، 20آیه مرتبط با فضائل عترت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را همراه با روایات تفسیری آن، نقل کرده است.(90) فهرست این آیات عبارت‌اند از: «آل‌عمران: 37، 61، 106؛ مائده: 55؛ اعراف: 172؛ توبه: 105؛ رعد: 7؛ نحل: 91؛ الإسراء: 1، 26؛ الحجّ: 19؛ الشعراء: 214؛ الاحزاب: 33؛ الفاطر: 32؛ فتح: 26‏؛ نجم: 8‏؛ التحریم: 4؛ ملک: 27‏؛ الحاقة: 12؛ البیّنة: 7».

چهارم. كتاب تأویل ما نزل فی شیعتهم(91):

پنجم. كتاب تأویل ما نزل فی أعدائهم(92): این دو کتاب که درباره اسباب نزول است، ظاهراً با استناد به روایات، به تفسیر آیاتی که درباره شیعیان و دشمنان اهل‌بیت(علیهم السلام) نازل شده، پرداخته است.

ششم. كتاب الناسخ و المنسوخ(93):

هفتم. كتاب قرائة أمیرالمؤمنین(علیه السلام)(94):

هشتم. كتاب قرائة أهلالبیت(علیهم السلام)(95): در این دو کتاب، قرائت قرآن بر اساس روایات امام علی(علیه السلام) و دیگر اهلبیت(علیهم السلام)، جمعآوری شده است.

گرچه آثار یاد‎‎شده مفقود است، ولی میتوان آنها را با عناوین «تفسیر»، «اسباب نزول»، «ناسخ و منسوخ» و «علم قرائات» جایداد.

6. علیبن بابویه قمی (م 329‏ق)

از فقهای متقدّم امامیه. وی پدر شیخ صدوق و از آخرین عالمان دورهای است که با امام عسکری(علیه السلام) دیدار کرده‌اند.(96) نجاشی می‌گوید: «أبوالحسن شیخالقمیین فی عصره ومتقدمهم وفقیههم وثقتهم».(97) ترجمه: «ابوالحسن بزرگ قمی‌ها در زمانش بوده و جلودار و فقیه و مورد وثوق آن‌ها بوده است». او دارای تصنیفات بسیاری مانند کتابالوضوء، کتابالصلاة و کتاب مناسکالحجّ بوده است.(98)

کتابالتفسیر تنها پژوهش قرآنی این فقیه والامقام است که در زمره تفاسیر روایی قرار گرفته است.(99) شیخ صدوق برخی روایات تفسیری اهلبیت(علیهم السلام) را از طریق پدرش نقل کرده که بعید نیست منبع وی، همان کتابالتفسیر ابن‌بابویه بوده باشد.(100) این اثر گرچه مفقود است، اما از آن جهت که جزء آثار تفسیری عصر غیبت صغراست، اهمّیت فراوانی دارد.

7. عبدالعزیز الجلودی(101) (متوفی بعد 332ق)

وی اهل بصره است.(102) شیخ طوسی ضمن توثیقش(103) به امامی‌بودنش تصریح کرده، درباره جایگاه فقهی و برخی آثارش می‌گوید: «له كتب فی الفقه فمن كتبه: كتاب المرشد والمسترشد، و كتابالمتعة وما جاء فی تحلیلها»؛ (کتاب‌هایی در فقه دارد از جمله کتاب المرشد والمسترشد و کتاب متعه و آن‌چه در حلّیتش آمده است).(104)

شیخ حرّ عاملی برخی آراء فقهیاش را از طریق روایات جلودی در کتابالصلاة (باب کراهة إسبال الثوب)،‏(105) کتاب‌الجهاد،(106) جلودی تألیفات بسیاری در علوم مختلف نظیر علوم قرآنی، تفسیر، فقه، طبّ، نجوم، تاریخ و انساب دارد که نجاشی بیش از 58 عنوان را برشمرده است.(107)

آثار زیر جزء پژوهش‌های قرآنی جلودی است:

 -كتاب ما نزل (من‌القرآن) فی‌الخمسة(108): مستفاد از عنوان کتاب، مجموعه آیات نازله در شأن اصحاب خمسه کساء (پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، امام علی(علیه السلام)، حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)) است. این کتاب ‌به‌دست ما نرسیده، امّا از برخی روایاتی که شیخ صدوق در ذیل آیه «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ...»؛ (آنها به نذر خود وفا مى‏ كنند...).(109) و «سَلامٌ عَلى آلْ‏یاسینَ»؛ (سلام بر الیاسین).(110) از طریق جلودی نقل کرده، گمان میرود که این کتاب نزد شیخ صدوق بوده است.(111) حاکم حسکانی (م 490ق) نیز روایاتی را از طریق جلودی ذیل آیات «وَ اعْتَصِمُوا بحبل اللَّهِ...»؛ (و به ریسمان خدا چنگ زنید)،(112)و(113) «...مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحینَ...»؛ (از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان).(114)(115) و «سَلامٌ عَلى الیاسینَ»؛ (سلام بر الیاسین).(116)(117) در منزلت اهلبیت(علیهم السلام) نقل کرده که گمان می‌رود منقول از این کتاب بوده باشد.

 -کتاب ما نزل فی‌علی(علیه السلام) من‌القرآن(118): این کتاب در اختیار ابنطاووس بوده است.(119) در آن آیات نازل شده درباره امام علی(علیه السلام) - که تعدادشان به‌گفته جلودی 80 آیه است(120)- گردآوری شده است. شیخ صدوق نیز روایتی را از طریق جلودی از امام علی(علیه السلام) ذیل آیات 3 و 119 توبه؛ 44 و 46 اعراف؛ 69 عنکبوت؛ 37 ق؛ 191 آل‌عمران؛ 54 فرقان و 12 حاقّه نقل کرده که بعید نیست منقول از این کتاب باشد. ‌‌هم‌چنین حسکانی روایاتی را از طریق جلودی در ذیل آیات «...ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ...»؛ (این پاداشی است از طرف خداوند).(121)و(122) «...مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛ (و كسى كه علم كتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست).(123)و(124) و «أَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً...»؛ (آیا کسی که با ایمان باشد).(125)(126) در فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده که احتمال می‌رود منقول از این کتاب باشد. موضوع کلّی این دو کتاب در زمینه «اسباب نزول» است.(127)

- کتاب‌التفسیر عن علی(علیه السلام)(128): در این کتاب روایات تفسیری امیرالمؤمنین(علیه السلام) گردآوری شده است.

—- مجموع قرائة أمیرالمؤمنین علیبن أبیطالب(علیه السلام): این کتاب گردآوری قرائات امام علی(علیه السلام) است.(129)

-— کتاب‌التنزیل عن ابنعبّاس(130): این کتاب روایات اسباب نزول را به نقل از ابنعباس گزارش کرده است.(131)

-— کتابالتفسیر عن ابنعبّاس(132): این کتاب مجموعه روایات تفسیری ابنعبّاس است.

-— تفسیر ابنعباس عن‌الصحابة(133): این کتاب گردآوری روایات تفسیری صحابه از طریق ابنعبّاس است.

-— کتابالقرائات عن ابنعباس(134): این کتاب مباحث علم قرائات را به نقل از ابنعباس مطرح کرده است.

-— ‏کتابالناسخ والمنسوخ عن ابنعباس(135): در این کتاب آیات ناسخ و منسوخ به نقل از ابن‌عباس ذکر شده است.

متأسفانه هیچ‌یک از این آثار ‌به‌دست ما نرسیده است، ولی می‌توان پژوهش‌های قرآنی «جلودی» را در موضوعات «تفسیر روایی»، علم «اسباب نزول»، «قراءات» و «ناسخ و منسوخ» قرار داد.

8. ابنالولید قمی (343ق‏)

فقیه، محدّث، مفسّر، رجالی و از مشایخ شیخ صدوق.(136) صدوق روایات بسیاری را از طریق وی نقل و در پاره‌ای موارد آراء فقهیاش را نیز منعکس کرده است.(137)

از جمله آثار او الجامع (فی‌الحدیث)(138) و الفهرست (در علم رجال)(139) است. ‌‌هم‌چنین ابنولید کتابی با عنوان تفسیرالقرآن(140) دارد. شیخ صدوق برخی روایات تفسیری اهلبیت(علیهم السلام) را از ابنولید نقل نموده که به گمان قوی منقول از این کتاب بوده است.(141) متأسّفانه این کتاب مفقود است.

9. ابندول قمی (م 350ق)

از فقهای امامیه و دارای صد تألیف در موضوعات مختلفی چون فقه، کلام، تاریخ و تفسیر است.(142) در تمام ابواب فقهی کتاب نوشته است.(143) ابنداوود او را جزء ممدوحین و کسانی که اصحاب، ایشان را تضعیف نکردهاند قرار داده است.(144) زرکلی نیز او را فاضل امامی معرّفی کرده است.(145)

ابندول کتابالتفسیر را نگاشته که متأسّفانه مفقود است.(146)

10. محمدبن علیبن عبدک الجرجانی (م ‌بعد 360ق)

وی معروف به ابنعبدک و عبدکی است. نجاشی می‌گوید: «جلیلالقدر من أصحابنا فقیه متكلم»؛(147) (از اصحاب بزرگوار و فقیه و متکلّم است). سمعانی (م 562ق)، ابنجوزی (م 597ق)، ابناثیر (م 630ق) و قیسی دمشقی (م 842ق) او را «مقدّم‌الشیعة و امام اهلالتشیّع»،(148) «امام اهلالتشیّع فی زمانه»،(149) «مقدّمالشیعة»(150) و «من رؤوسالشیعة»(151) معرّفی کرده‌اند. عبدکی دارای تألیفات بسیاری از جمله کتاب الرد علی‌الاسماعیلیة بوده است.(152)

او تفسیری مفصّل و نیکو با عنوان تفسیرالقرآن نگاشته است.(153) حسکانی در ذیل آیه 143بقره از «عبدکی» مطلبی را در اثبات فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده است.(154) ‌‌هم‌چنین ابنشهرآشوب در ذیل آیه83 آلعمران روایتی را از طریق عبدکی از سلمان، ابوذر، ابنعبّاس‏ و امام علی(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درباره منزلت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده است.(155) بعید نیست این‌روایات، منقول از کتاب تفسیر عبدکی بوده که امروزه ‌به‌دست ما نرسیده است.

11. محمدبن جنید اسکافی (م 381ق)

وی از فقهای بزرگ شیعه و دارای آثار گوناگون فقهی است. نجاشی پیرامونش می‌نگارد: «وجه فی أصحابنا ثقة جلیلالقدر»؛‏(156) (میان اصحاب دارای وجاهت و ثقه و بزرگوار است). از جمله آثار فقهیاش، تهذیب‌الشیعة لأحكامالشریعة در بیست مجلّد که مشتمل بر ابواب مختلف فقه است و دیگری المختصرالأحمدی للفقه‌المحمدی خلاصه تهذیبالشیعة است.(157)

ابنجنید دارای دو اثر در زمینه قرآن‌پژوهی است:

—- إیضاح خطأ من شنع على‌الشیعة فی أمرالقرآن(158)‏: این کتاب در ردّ ادّعای کسانی که شیعه را متّهم به باورهای نادرست درباره قرآن کرده بودند، نگاشته شده است. از عبارت شیخ صدوق که می‌گوید: «کسی که به ما قول «نقصان قرآن» (تحریف) را نسبت می‌دهد، دروغگوست»،(159) برمی‌آید که یکی از تهمت‌های ناروای مخالفان شیعه در سده چهارم، شبهه تحریف قرآن بوده که به احتمال قوی، ابنجنید نیز آن را ردّ کرده است.

-— امثالالقرآن(160): در این کتاب مَثَل‌های قرآن گردآوری شده است. برخی این کتاب را نخستین تألیف درباره امثالالقرآن دانستهاند.(161)

متأسّفانه هیچ‌یک از این دو کتاب در دسترس نیست.

12. شیخ صدوق (م 381ق)

از پیشروان عرصه فقاهت، حدیث، رجال و تفسیر است. نجاشی می‌گوید: «نزیل الری شیخنا وفقیهنا ووجه الطائفة بخراسان»؛(162) (ساکن ری شیخ و فقیه ما و بزرگ شیعه در خراسان است). بغدادی و ذهبی وی را «من شیوخالشیعة»(163) و «رأسالامامیة»(164) معرّفی کردهاند. او نزدیک به سیصد اثر در موضوعات مختلف دارد که کتاب‌های التوحید، من لایحضرهالفقیه، الرجال، الاعتقادات، المقنع فیالفقه، جامع فقهالحجّ و...‏ از جمله آن‌هاست.

امّا آثار قرآنی وی عبارت‌اند از:

-— کتاب تفسیرالقرآن: نجاشی این تفسیر را «جامع» توصیف کرده است.(165) شیخ صدوق در برخی آثارش، تفصیل و تتمّه بعضی روایات تفسیری را به این کتاب ارجاع داده است.(166) تفسیر «صدوق» گرچه به تعبیر مجلسی اوّل «الیوم در میان نیست»،(167) ولی با توجّه به حدیثگرایی شدید وی در تألیف آثارش و نیز ارجاع صدوق به کتاب تفسیرش، می‌توان ‌دست‌کم احادیث تفسیری منقول در الفقیه، التوحید و الخصال را که زمان تألیف‌شان پس از تفسیر بوده است، گردآوری و این‌گونه کتاب تفسیرالقرآن را بازیابی کرد.

—- مختصر تفسیرالقرآن: ظاهراً این تفسیر خلاصه‌ای از کتاب «تفسیرالقرآن» بوده است.

-— کتابالناسخ والمنسوخ؛(168)

-— فضائلالقرآن: این کتاب منسوب به شیخ صدوق است که نسخه خطی آن تا سوره «مؤمن» نزد صالح مازندرانی (ت 1297ق) بوده است.(169)

هیچ‌یک از این آثار ارزش‌مند در دسترس ما نیست.

13. احمدبن فارسبن زکریا (م 395ق)

قزوینی، شاعر، ادیب، لغتشناس، فقیه، مفسّر، محدّث و آشنا به علوم گوناگون.(170) او نقش مهمّی در استواری دانش لغت ایفا کرده است. سیوطی درباره مذهبش میگوید: «او نخست فقیه شافعی بود، سپس به فقه مالکی روی‌آورد».(171) اما شیخ طوسی(172) و ابنشهرآشوب(173) او را در فهرست مصنّفان و علمای شیعه امامیه قرار دادهاند. بدین‌سبب گفتهاند که ابنفارس در اواخر عمرش شیعه شده، بلکه از همان ابتدا شیعه بوده است.(174) مقاییس‌اللغة، المجمل فی‌اللغة، الصاحبی فی فقه‌اللغة، حلیة‌الفقهاء و اخلاق‌النبیّ(صلی الله علیه واله وسلم) از جمله آثار اوست. ‌‌هم‌چنین تألیفات زیر جزو مجموعه نگاشتههای قرآنی وی است:

-— غریب اعرابالقرآن(175): این کتاب درباره «اعرابگذاری قرآن» به‌معنای «هرگونه علامتگذاری، نقطهگذاری و مشخّص‌کردن نشانهها، حرکات و سکنات حروف و کلمات» است.(176) این کتاب ‌به‌دست ما نرسیده است.

-— الإفراد(177): موضوعش «وجوه و نظائر» قرآن است. زرکشی «وجوه» را به «لفظ مشترک در چند معنا» و «نظائر» را به «الفاظ متواطی» (مترادف) تعریف کرده است.(178) کتاب الإفراد در دسترس نیست، ولی در اختیار زرکشی بوده؛ زیرا در کتابش فراوان از آن نقل کرده است.(179)

- جامعالتأویل فی تفسیرالقرآن(180): این کتاب که محتوایش تفسیر آیات قرآن است، به‌گفته سیوطی 4 مجلّد بوده است. اما امروزه در دسترس نیست.

-— المسائل‌الخمس: زرکشی آن را به ابنفارس نسبت داده و مطالبی را درباره «چگونگی جمعآوری قرآن» از آن نقل کرده است(181). این کتاب امروزه در دسترس نیست.

اخیراً دکتر حمّودی آراء تفسیری ابنفارس را از دیگر آثار مدوّنش، استخراج و به سال 1407ق در مجلّه تراثنا، شماره 8، صفحه268 چاپ کرده است.


قرن پنجم

14. شیخ مفید (م 413ق)

وی معروف به ابنالمعلّم و شهره آفاق در فقه، کلام و حدیث است. نجاشی می‌گوید: «شیخنا وأستاذنا...فضله أشهر من أن یوصف‏»؛(182) (شیخ و استاد ما ... فضلش مشهورتر از آن است که وصف شود). ابنحجر می‌گوید: «گروهی از دانشمندان از او بهره بردند، وی در مکتب امامیه، جایگاهی بلند یافت، تا جایی که دربارهاش میگفتند: او بر هر دانشمند بلند قدری، منّت دارد».(183) تألیفات «مفید» بالغ بر دویست‌اثر است که به اعتراف ذهبی، تمامی آنها، دارای نوآوری است.(184) از جمله آثار فقهی وی، المقنعة، المتعة، الرد علی اصحابالعدد واحکام‌النساء است.(185) شیخ مفید در مناظرات کلامی نیز بسیار ماهر بوده و نقشی اثرگذار از خود به یادگار گذاشته است.

از این فقیه نامور، پژوهش‌های قرآنی متعدّدی گزارش شده که عبارتند از:

—- البیان‏ فى انواع علوم‏القرآن‏(186): این کتاب را از جمله منابع مستقلّ و جامع در موضوع علوم قرآنی به‌شمار آورده‌اند. این کتاب گرچه در دسترس نیست، ولی از آن جهت که جزء نگارش‌های نخستین علوم قرآنی به‌عنوان یک فنّ مدوّن است، می‌توان شیعه را آغازگر یا از پیش‌گامان تألیف در زمینه علوم قرآنی دانست.

-— البیان فی تألیفالقرآن(187): موضوعش تاریخ و چگونگی جمعآوری قرآن است که امروزه در دسترس ما نیست.

-— الكلام فى وجوه اعجازالقرآن(188): ابعاد اعجاز قرآن را بررسی کرده که امروزه در دسترس ما نیست.

-— النصرة فی فضلالقرآن.(189)

-— كتاب تأویل قوله تعالی «فاسئلوا أهل‌الذّكر؛ اگر نمى‏دانید، از آگاهان بپرسید».(190)و(191)

-— الكلام فی حدوثالقرآن.(192)

-— الرّد علی الجبائی فی التّفسیر:(193)‏ ردّیهای بر نظریّات تفسیری جبّائی (م 303ق) از پیشوایان معتزله است. هیچ‌یک از این دو کتاب در دسترس ما نیست، ولی سیّدبن طاووس نسخه قدیمی تفسیر جبّائی را که تاریخ کتابتش زمان حیات مؤلّفش بوده، در اختیار داشته است.(194) ابنطاووس، جبّائی را «اموی متعصّب» و «دشمن بنیهاشم» معرّفی کرده و کتاب تفسیرش را نشانه بیاطّلاعی او از تفسیر و علوم قرآنی دانسته است.(195) ابنطاووس ادّعای اعتقاد شیعه به تحریف قرآن را از جبّائی نقل و با بیان سیزده دلیل و تعابیری تند، ردّ کرده است.(196)

-— الكلام فی دلایلالقرآن.(197)

—- البیان عن غلط قطرب فی‌القرآن(198): این کتاب از آثار مفقوده و در بیان اشکالات تفسیر قطرب معتزلی (م 206ق) در ذیل آیات 11 اعراف، 17 بلد و 3 هود، است. قطرب در تفسیر قرآن، معانی‌القرآن(199) را نگاشته که نسخه قدیمی آن نزد ابنطاووس بوده است.

—- كتاب فی إمامة أمیرالمؤمنین(علیه السلام) من‌القرآن:‏(200) شیخ مفید در «الافصاح» صفحه 243 به این کتاب اشاره و محتوای آن را بیان امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) با بهره‌گیری از «محکمات قرآن» و «روایات متواتر» معرّفی کرده است.

-— جوابات أبیالحسن سبطالمعافیابنزكریا فی اعجازالقرآن(201): در این اثر شبهات سبطالمعافی درباره اعجاز قرآن پاسخ داده شده است.

متأسفانه هیچ‌یک از این آثار ‌به‌دست ما نرسیده است.

-— جوابات المسائل‌العكبریة (الأسئلة العكبریة، جوابات أبی‌اللیث الأوانی): شامل 51 پرسش کلامی شخصی به نام ابیلیثبن سراج درباره تفسیر آیات متشابه مانند آیه تطهیر و شرح احادیث مشکله است که شیخ مفید در ضمن 1500 سطر، پاسخ داده است.(202)‏ نسخه‌های خطی این کتاب به رؤیت آقابزرگ تهرانی رسیده و با تحقیق علی‌اکبر الهی خراسانی چاپ شده است.

‌‌هم‌چنین سیّدبن طاوس از کتابی با عنوان آی‌القرآن فی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نام برده و با تردید آن را به شیخ مفید نسبت داده است.(203) بعید نیست این کتاب همان كتاب فی إمامة أمیرالمؤمنین(علیه السلام) من‌القرآن شیخ مفید باشد.

شایان ذکر است که به همّت برخی ‌پژوهش‌گران، کتابی با عنوان «تفسیر الشیخ المفید المستخرج من تراثه» که دربردارنده برخی سوره‌های قرآن و گردآوری شده از آثار مختلف «مفید» است، چاپ شده است.

15. سیدرضی (م 406ق)

شهرت او شریف رضی است و از عالمان و شاعران برجسته شیعه به‌شمار می‌رود. او و برادرش سیدمرتضی، از شاگردان شیخ مفید بوده‌اند. علّامه حلّی میگوید: «كان شاعراً مبرزاً فاضلاً عالماً ورعاً عظیمالشأن رفیعالمنزلة»؛(204) (شاعری مبرّز و فاضلی عالم و با ورع، دارای شأنی بزرگ و منزلتی والا بود). او در فقه نیز تبحّر داشته و کتاب تعلیق خلاف‌الفقهاء اثر مهمّ فقهی اوست.(205)

موارد ذیل میراث قرآنی شریف رضی است:

-— حقائقالتنزیل(206) (حقائقالتأویل فی متشابه‎‎التنزیل،(207) المتشابه فی‌القرآن):(208) محدّث نوری این تفسیر را بزرگتر، بهتر و مفیدتر از تفسیر «تبیان» شیخ طوسی میداند. وی می‌گوید: «نسخهای از جزء پنجم کتاب حقائقالتنزیل را داریم».(209) این کتاب در قالب پرسمان، به تفسیر آیات مشکل و متشابه قرآن کریم پرداخته است. این‌گونه که ابتدا، آیه متشابه را مطرح و سپس به‌صورت پرسش و پاسخ، تفسیر آن را بیان نموده است. نسخه موجود از آیه 7 سوره آل‌عمران آغاز و تا آیه 48 سوره نساء پایان می‌یابد. این تفسیر به نکات ادبی، کلامی و فقهی آیات توجّه کرده و با طرح آراء مختلف درباره مفهوم آیه، به روش استدلالی نظر نهایی خود را مطرح نموده است. این کتاب به تحقیق انجمنی از اعضای منتدی النشر نجف اشرف و گزارش محمّدرضا آل‌کاشفالغطاء، چاپ شده و به سال 1406ق، مؤسّسهالبعثة با افزایش‌هایی، همان چاپ را افست کرده است. ترجمه کتاب به قلم محمود فاضل از سوی انتشارات آستان قدس رضوی در سال 1366ش به چاپ رسیده است.(210)

-— تلخیصالبیان من مجازاتالقرآن(211) (مجازالقرآن):(212) این اثر به تفسیر تعابیر مجازی، کنایی و استعاری آیات قرآن پرداخته است. ابنخلکان این کتاب را در زمینه مباحث بلاغی قرآن، کمنظیر می‌داند.(213) گفته می‌شود سیدرضی نخستین کسی است که با نگارش تلخیصالبیان، اثری مستقلّ در زمینه مجازات و استعارات قرآنی پدید آورده است.(214) این کتاب که از سوره بقره آغاز و به سوره انشراح ختم می‌شود، با تصحیح و تعلیق محمد عبدالغنی حسن ادیب مصری، به سال 1374ق نشر یافته است.

-— معانیالقرآن(215): ذهبی درباره آن می‌گوید:«کتابی است که دلالت بر وسعت دانش او میکند»(216) ‌‌هم‌چنین ابنشهرآشوب و خطیب بغدادی آن را «بینظیر» توصیف کرده‌اند.(217) این اثر ‌به‌دست ما نرسیده، امّا ‌به‌نظر میرسد موضوعش، تفسیر واژگان غریب آیات قرآن یا آیات دشوار فهم قرآن اعمّ از مفردات و جملات آن، بوده باشد.

16. سیدمرتضی (م 436ق)

او ملقّب به «علمالهدی» از فقهای سرشناس و کم‌نظیر امامیه است. او در علوم مختلفی چون فقه و اصول، کلام، ادب، شعر، لغت و غیر آن پیش‌گام و خانه‌اش مرکز تدریس بوده است.(218) علّامه حلّی(ره) وی را «رکن» و «معلّم» امامیه خوانده است.(219) ذهبی نیز از او با تعابیر «علّامه»، «من الاذکیاء‌الأولیاء»، «امامی»(220) و «مشارکتی قوی در علوم داشت»(221) یاد کرده و به نقل از ابن‌حزم گفته است: «از کسانی است که معقتدان به تحریف قرآن را تکفیر کرده است».(222) الشافی فی‌الامامة، الذریعة، جمل‌العلم والعمل والانفرادات نمونهای از تصنیفات فراوان سیدمرتضی است.(223)

آثار وی در زمینه تفسیر و علوم قرآنی، عبارتند از:

—- الموضح عن جهة‌إعجازالقرآن (کتاب‌الصرفة):(224) مجموعه دیدگاههای او درباره «اعجاز قرآن» است. وی با طرح نظریّه «صرفه»، مسئله «وجه اعجاز قرآن» را به‌گونهای متفاوت تبیین کرده است. او معتقد است که خداوند سبحان، توانایی و انگیزه مردم را از معارضه با قرآن و نیز علوم مورد نیاز برای مقابله با قرآن، سلب کرده است.(225) ‏سیّدمرتضی این نظریه را در کتاب‌های دیگر خود تکرار و از آن دفاع کرده است.(226) آستان قدس رضوی این کتاب را به سال 1424ق چاپ کرده است.(227)

-— غررالفرائد و دررالقلائد (الامالى، تفسیر الشریفالمرتضی، مجالسالتأویلات، مجالس كشفالآیات، مجالس الشریف‏المرتضی، الغرر والدرر)(228): دارای هشتاد مجلس درس است كه بخشی از محتوای آن، درباره تفسیر برخی آیات مشکل قرآن است. آقابزرگ تهرانی در توصیف این کتاب می‌گوید: «غررالفرائد درباره محاضرات، ادب و تفسیر و تأویل آیات مشکل و شرح احادیث دشوار است».(229) ابن‌خلکان می‌گوید: «این كتاب بسیار سودمند و جالب است و دلالت بر فضل فراوان ‏و بسیاری معلومات و ‏احاطه نویسنده، بر علوم مختلف میکند».(230) زرکشی، سیوطی، آلوسی، خفاجی و ابن‌عاشور مطالبی را از این کتاب نقل کرده‌اند.(231) کتاب أمالی با تصحیح و تعلیقه سیدمحمّد بدرالدین النعسانیالحلبی به سال 1403ق در قم و نیز با عنوان غررالفوائد به همّت محمدابوالفضل ابراهیم تصحیح و به سال 1373ق در داراحیاء الکتبالعربیة قاهره چاپ شده است.

-— المحکم والمتشابه: علّامه مجلسی و شیخ حرّ عاملی این کتاب را به سیدمرتضی نسبت داده‌اند.(232) آقابزرگ تهرانی گرچه در صحّت انتساب این کتاب به سیدمرتضی، تردید کرده،(233) امّا شیخ حرّ در بیش از بیست باب فقهی مانند طهارت، صلاة، زکاة و... روایات تفسیری فراوانی را از طریق این کتاب از تفسیر نعمانی نقل کرده(234) و آن را از جمله مصادر مورد اعتماد خود که نسبت آن به مؤلّفش ثابت است، برشمرده است.(235) کتاب المحکم والمتشابه به‌نام سیدمرتضی در تهران چاپ سنگی شده است.(236)

-— تفسیر سورةالحمد و بخشی از سورة‌البقرة؛(237)

-— تفسیر آیات «لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا...»؛ (بر كسانى كه ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، گناهى در آن‌چه خورده‏اند نیست)،(238) «وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...»؛ (ما آدمی‌زادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشكى و دریا، [بر مركب‌هاى راهوار] حمل كردیم).(239) و «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیْكُمْ...»؛ (بگو: بیایید آن‌چه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برایتان بخوانم).(240)و(241)

-— تفسیر الآیاتالمتشابهة من‌القرآن: در میان رسایل سیدمرتضی، رساله‏ای است با همین عنوان. از مقدمه این رساله برمی‌آید که وی در اندیشه نگاشتن كتابی سترگ در تفسیر و تبیین آیات «متشابه»، با رویکرد کلامی برای ردّ فرقه‌های انحرافی بوده كه متأسفانه پایان نیافته است.(242) آن‌چه در این رساله ‌به‌دست ما رسیده، تبیین برخی آیات متشابه سوره حمد و بقره در قالب پرسش و پاسخ است.

شریف مرتضی علاوه بر نگاشتن آثار مستقلّ قرآنی، در لابه‌لای دیگر آثارش نیز به مباحث علوم قرآنی پرداخته است. برای مثال در مقدّمه کتاب جمل‌العلم والعمل که اثری فقهی است، مبحث وجه اعجاز قرآن را به اختصار مطرح کرده و یا در رسائل خود به کیفیت نزول قرآن پرداخته است.(243)

17. شیخ طوسی (م 460ق)

وی مشهور به شیخ‌الطائفه، از فقهای نامور در سده پنجم هجری است. او در علوم مختلفی چون فقه، اصول، کلام، حدیث، رجال و تفسیر پیش‌گام بوده است. علّامه حلّی پیرامونش می‌نویسد: «بزرگ امامیه... عارف به اخبار و رجال و فقه و اصول و کلام و ادبیات بوده و تمام فضائل به او منتسب است. در هر رشته‌ای از رشته‌های اسلام تصنیف کرده است».(244) دانشمندان ‌‌‌اهل‌تسنن نیز از وی با تعابیری چون «رأسالامامیة»،(245) «فقیه‎‎الشیعة»،(246) «متکلّمالشیعة»(247) یاد کردهاند. تهذیب‌الاحکام، الاستبصار، المبسوط، العدة، کتاب‌الرجال، الفهرست و تلخیص‌الشافی برخی از تصنیفات او هستند.(248)

او در زمینه قرآنپژوهی سه اثر مستقلّ دارد:

-— المسائلالدمشقیة (جوابات‌المسائل‌الدمشقیه)(249): در فهرستش از این کتاب نام برده است،(250) این اثر پاسخ به دوازده پرسش درباره تفسیر قرآن است.(251)

-— المسائلالرجبیة: تفسیر شماری از آیات قرآن بوده است.(252) این دو کتاب از آثار مفقوده است.

-— التبیان فی تفسیرالقرآن(253): نخستین تفسیر جامع اجتهادی شیعه و دربردارنده تفسیر و مباحث علوم قرآنی مانند قرائت، اعراب، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه است. به‌گفته مؤلّفش، تفسیر «بیمانند» بوده است.(254) شیخ طوسی در مقدّمه کتابش، وقوع هرگونه تحریف در قرآن را ردّ و روایات دالّ بر تحریف را اخبار آحادی که نه مفید علماند و نه قابل عمل، ارزیابی کرده است. او در تفسیر آیات، ابتدا نام آن سوره و وجه تسمیه آن و سپس به مکیّ یا مدنی‌بودن و مفردشناسی آیات پرداخته است. در ادامه با بهره‌گیری از اشعار، اقوال لغتشناسان و روایات، به تفسیر آیات می‌پردازد. وی در تفسیرش به مباحث فقهی و کلامی نیز توجّه کرده است. برخی مفسّران سنّی مانند ابوحیّان اندلسی،(255)‏آلوسی(256) و رشید رضا(257) مطالبی را از این تفسیر نقل کردهاند. تفسیری که بسیار متأثّر از التبیان بوده، مجمعالبیان طبرسی (م 548ق) است. او که گاه عباراتش با تفسیر تبیان مطابقت کامل دارد، به تکمیل و تهذیب‌التبیان پرداخته و با تقسیم‌بندی مباحث، زمینه استفاده بهتر را فراهم ساخته است.(258) التبیان نخست در سال‌های 1360-1365ق در دو مجلد رحلی زیرنظر آقا علی شیرازی و ارباب اصفهانی تصحیح و چاپ گردید، سپس در نجف اشرف بین سال‌های 1376-1383ق با مقدّمه مفصّل آقابزرگ تهرانی و با تصحیح حبیب قصیر در ده مجلّد منتشر گردید. این چاپ، بارها در قم (دفتر تبلیغات اسلامی) و بیروت (دارإحیاء التراثالعربی) افست شده است.(259)

18. ابوالفتح کراجکی (م 449ق)

وی از علمای جلیلالقدر سده پنجم هجری است. شهید اوّل می‌گوید: «الشیخ الإمام الفقیه العلّامة أبیالفتح..».(260) ‌‌هم‌چنین شیخ حرّ عاملی می‌نگارد: «عالم فاضل متكلّم فقیه محدّث ثقه و جلیلالقدر است».(261) علمای سنّی از او با عناوینی چون: «شیخ‌الامامیةالرافضی»،(262) «شیخ‌الرافضة و عالمهم»،(263) «شیخالشیعة»(264) و «نحویاً لغویاً منجّماً طبیباً»(265) یاد کردهاند. او دارای تصنیفات بسیاری است که محدّث نوری فهرست آن‌ها را به تفصیل بیان نموده است.(266) مانند: المنهاج فی معرفة مناسك الحاج و شرح جمل‌العلم سیدمرتضی.(267)

دو اثر ذیل جزء پژوهشهای قرآنی «کراجکی» است:

-— کنزالفوائد(268): یکی از منابع مورد اعتماد شیخ حرّ عاملی(269) و به‌گفته برخی، دلیل فضل و دقّت و آگاهی گسترده مؤلّف از مذاهب و اخبار بوده است؛(270) مشتمل بر موضوعات متنوّعی چون فقه، کلام، حدیث، تفسیر، فلسفه، تاریخ اسلام، اخلاق و بررسی مذاهب گوناگون است. مباحث قرآنی این کتاب را می‌توان در سه‌محور قرار داد: تفسیر، وجوه اعجاز قرآن، وجه تکرار برخی آیات در قرآن. این کتاب نخستینبار به سال 1322ق در ایران چاپ شده و سپس با تحقیق و تعلیقه عبدالله نعمت به سال 1405ق توسّط دارالذخائر قم انتشار یافته است.

-— المراشد المنتخب من غررالفوائد(271): این کتاب گزیده غررالفوائد سیدمرتضی و دربردارنده تفسیر برخی آیات قرآن است که به‌گفته برخی، نسخه خطی آن در دویست ورقه بوده است.(272) این کتاب امروزه در دسترس نیست.


نتیجه‌گیری:

فقهای امامیه در دوران شکوفایی فرهنگ و تمدّن اسلامی، علاوه بر تلاش‌های عالمانه در عرصه فقه و اصول، آثار پژوهشی فاخری را در حوزه تفسیر و شاخه‌های گوناگون علوم قرآنی نظیر ناسخ و منسوخ، اسباب نزول، قراءات، اعجاز، محکم و متشابه و فضائل قرآن پدید آورده‌ و سهمی به‌سزا در گسترش علوم قرآنی و تفسیر ایفا کرده‌اند.حجم گستردهای از این تلاشها، مربوط به «تفسیرپژوهی» است. به‌طوری که در میان 60 فقیه ‌نام‌دار شیعه امامی در طول 12 قرن پس از غیبت کبری(273) 18 مفسّر در سده 4 و 5 هجری بودهاند که 67 اثر قرآنی و در حدود 38 نگارش تفسیری - اعمّ از ترتیبی و موضوعی، روایی محض و اجتهادی، کلامی، ادبی و ... - را پدید آوردهاند. فقهای شیعه افزون‌بر اهتمام خاصّ به «تفسیرپژوهی»، در برخی رشتهها مانند علوم قرآنی و تفسیر ادبی پیش‌گام یا پایهگذار بودهاند که این نشان‌گر نقش فعّال شیعه در تأسیس و گسترش علوم اسلامی است.

دفاع سرسختانه از وحیانی‌بودن و تحریف‌ناپذیری متن قرآن، تبیین قرآنی امامت اهلبیت(علیهم السلام)، معرّفی آراء و مکتب تفسیری اهلبیت(علیهم السلام) و شناساندن «شیعه اثناعشری» به جهان اسلام، از نتایج ارزش‌مند قرآنپژوهی فقهای امامیه در «دوران طلایی اسلام» است. گرچه برخی این آثار ارزش‌مند مفقود (والبته برخی هم قابل بازیابی) است، ولی تاریخ، همّت والای فقهای شیعه را در عرصه قرآن‌پژوهی در صفحات خود ثبت می‌کند و بدان ارج می‌نهد.(274)

Source:
1. قرآن کریم، ترجمه: ناصر مکارم شیرازی، انتشارات امام علی‌بن ابی‌طالب‌(ع)، قم، 1389ش.
2. اقبال، ابراهیم، فرهنگ‌نامه علوم قرآن، امیرکبیر، تهران، 1385ش.
3. ابن‌داود، الرجال، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383ق.
4. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1408ق.
5. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، دارصادر، داربیروت، بیروت، 1385ق.
6. اللباب فی تهذیب‌الانساب، بیروت دارصادر.
7. ابن‌جریر طبری، محمد، تاریخ‌الامم و الملوک، بیروت مؤسّسة‌الاعلمی، 1403ق، چهارم.
8. ابن‌الجوزی، المنتظم، دار الکتب العلمیة، چ اول، بیروت، 1412ق.
9. الموضوعات، المکتبة السلفیة، چ اول، مدینه منوره، 1386ق.
10. ابن‌الندیم، الفهرست، دار المعرفة، چ اوّل، بیروت.
11. ابن‌خلدون، تاریخ، دار إحیاء التراث العربی، چ چهارم، بیروت.
12. ابن‌خلکان، وفیات‌الاعیان، دارالثقافة، لبنان.
13. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌أبی‌طالب، علّامة، چ اول، قم، 1379ق.
14. معالم‌العلماء، المطبعة الحیدریة، چ اول، نجف اشرف، 1380ق.
15. ابن‌عاشور، محمّدطاهر، التحریر و التنویر، مؤسّسة التاریخ العربی، چ اول، بیروت، 1420ق.
16. ابن‌عنبة، عمدة‌الطالب، المطبعة‌الحیدریة، چ دوم، نجف اشرف، 1380ق.
17. ابوحیّان اندلسی، البحرالمحیط، دارالفکر، چ اول، بیروت، 1420ق.
18. اقبال آشتیانی، عبّاس، تاریخ کامل ایران (بعد از اسلام)، آرایان، چ هفتم، تهران، 1393ش.
19. امین، سیّدمحسن، اعیان‌الشیعة، دار التعارف، بیروت، 1406ق.
20. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، قم اسماعیلیان، اسلامیة، تهران، 1408ق.
21. آلوسی، روح‌المعانی، دار الكتب العلمیة، چ اول، بیروت، 1415ق.
22. بابایی، علی‌اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ دوم، قم، 1390ش.
23. مکاتب تفسیری، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ اول، قم، 1391ش.
24. بحرالعلوم، محمدمهدی، الفوائدالرجالیة، مکتبةالصادق(ع)، چ اول، تهران، 1363ش.
25. حسکانی، عبیدالله، شواهدالتنزیل، وزارة‌الثقافة و الإرشاد الإسلامی‏، چ اول، تهران، 1411ق.
26. حکیمی، محمّدرضا، شیخ آقا بزرگ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
27. حلّی، ابن‌ادریس، السرائر، دفتر انتشارات اسلامی، چ دوم، قم،1410ق.
28. حلّی، حسن‌بن یوسف، خلاصة‌الاقوال، الشریف‌الرضی، چ دوم، قم، 1402ق.
29. مختلف‌الشیعه، دفتر انتشارات اسلامی، چ دوم، قم، 1413ق.
30. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، دوستان و ناهید، چ سوم، تهران، 1389ش.
31. الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، دارالکتب العلمیة، چ اول، تهران، 1417ق.
32. خفاجی، احمدبن محمّد، عنایة‌القاضی و كفایة‌الراضی على تفسیرالبیضاوی، دارالکتب العلمیة، چ اول، بیروت، 1417ق.
33. خوئی، سیّدابوالقاسم، معجم رجال‌الحدیث، چ پنجم، 1413ق.
34. دیاری بیدگلی، محمّدتقی، درآمدی بر علوم قرآنی، دانشگاه قم، چ دوم، قم، 1385ش.
35. ذهبی، شمس‌الدین، العبر فی خبر من غبر.
36. تاریخ‌الاسلام، دارالکتاب العربی، چ دوم، بیروت، 1409ق.
37. سیر اعلام‌النبلاء، مؤسّسة الرسالة، چ نهم، بیروت، 1413ق.
38. میزان‌الاعتدال، دارالمعرفة، چ اول، بیروت،1382ق.
39. ذهبی، محمّدحسین، التفسیر و المفسّرون، دارإحیاء التراث العربی، بیروت.
40. رشیدرضا، محمّد، تفسیر المنار، دارالمعرفة، چ اول، بیروت، 1414ق.
41. زرقانی، محمّدعبدالعظیم، مناهل‌العرفان، دار إحیاء التراث العربی.
42. زرکشی، محمّدبن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، دارالمعرفة، چ اول، بیروت.
43. زرکلی، الاعلام، دار العلم، چ پنجم، بیروت، 1980م.
44. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، مؤسّسه امام صادق(ع)، قم.
45. السبکی، عبدالوهّاب، طبقات‌الشافعیة‌الکبری، دار إحیاء الکتب‌العربیة.
46. سمعانی، الانساب، دارالجنان، چ اول، بیروت، 1408ق.
47. سیّدبن طاووس، الیقین، دار الکتاب، چ اول، قم، 1413ق.
48. سعدالسعود، بوستان کتاب، چ اول، قم، 1422ق.
49. فرج‌المهموم، منشورات الرضی، قم، 1363ق.
50. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم‌القرآن، دارالکتاب‌العربی، چ دوم، بیروت، 1421ق.
51. طبقات‌المفسّرین، دارالکتب‌العلمیة، بیروت.
52. شریف، رضی، تلخیص‌البیان من مجازات‌القرآن، مقدمه محمّد عبدالغنی، دارالأضواء، چ دوم، بیروت، 1406ق.
53. شریف، مرتضی، الرسائل، دارالقرآن الکریم، چ اول، قم 1405ق.
54. المسائل‌الناصریات، رابطة الثقافة و العلاقات‌الإسلامیة‌، چ اول، قم، 1417ق.
55. الموضح عن جهة اعجازالقرآن، آستان قدس رضوی، چ اول، مشهد، 1424ق.
56. جمل‌العلم والعمل، مطبعةالآداب، چ اول، نجف اشرف، 1387ق.
57.  شهیدی صالحی، عبدالحسین، تفسیر و تفاسیر شیعه،حدیث امروز، چ اول، قزوین، 1381ق.
58. شیخ طوسی، الرجال، مؤسّسة النشر الاسلامی، چ سوم، قم، 1373ش.
59. تهذیب‌الاحکام، دارالکتب‌الاسلامیة، چ چهارم، تهران، 1407ق.
60. فهرست كتب‌الشیعة، مكتبة المحقق الطباطبائی‏، چ اول، قم، 1420ق.
61. شیخ مفید، اوائل‌المقالات، دارالمفید، چ دوم، بیروت، 1414ق.
62. شیخ صدوق، الاعتقادات،کنگره شیخ مفید، چ دوم، قم، 1414ق.
63. الامالی، کتابچی، چ ششم، تهران، 1376ش.
64. التوحید، مؤسّسة النشر الاسلامی، چ اول، قم، 1398ق.
65. الخصال، جامعه مدرّسین، چ اول، قم، 1362ش.
66. عیون أخبارالرضا(ع)، نشر جهان، چ اول، تهران، 1378ق.
67. معانی‌الاخبار، مؤسّسة النشرالاسلامی، چ اول، قم، 1403ق.
68. من لایحضره‌الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی، چ چهارم، قم، 1413ق.
69. صدر، سیّدحسن، الشیعة و فنون‌الاسلام.
71. الصفدی، الوافی بالوفیات، دار إحیاء التراث، بیروت، 1420ق.
71. طبرسی، مجمع‌البیان، ناصر خسرو، چ سوم، تهران، 1372ش.
72. الطبسی، محمّدجعفر، رجال‌الشیعة فی الصحاح‌الستة، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چ اول، قم، 1393ق.
73. عاملی، شیخ حرّ، امل‌الآمل، مکتبة الاندلس، بغداد، 1385ق.
74. وسائل‌الشیعة، آل‌البیت(ع)، چ اول، 1409ق.
75. عبدالباقى، ابن عبدالمجید،‏ الترجمان عن غریب‌القرآن، دارالکتب العلمیة، چ اول، بیروت، 1425ق.
76. عدنان محمد، زرزور، مدخل الی تفسیرالقرآن و علومه، دارالقلم، دارالشامیة، چ دوم، دمشق 1419ق.
77. عسقلانی، ابن‌حجر، لسان‌المیزان، مؤسّسة الاعلمی، چ دوم، بیروت، 1390ق.
78. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، طبقات مفسّران شیعه، نوید اسلام، چ چهارم، قم، 1387ش.
79. عیّاشی، التفسیر، مکتبة العلمیة الاسلامیة، چ اول، تهران، 1380ق.
80. قمی، شیخ عّبّاس، الکنی و الالقاب، مکتبة‌الصدر، تهران.
81. قندوزی، ینابیع‌المودّة، دارالاسوة، چ اول، قم، 1416ق.
82. القیسی، محمّدبن عبدالله، توضیح‌المشتبه، مؤسّسة الرسالة، چ دوم، بیروت، 1414ق.
83. کاشانی، فیض، تفسیرالصافی، تهران مکتبة‌الصدر، 1415ق، چ دوم.
84. کحاله، عمررضا، معجم‌المؤلّفین، مکتبة‌المثنی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
85. الکلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیة، چ چهارم، تهران، 1407ق.
86. مامقانی، عبدالله، تنقیح‌المقال، چ اوّل.
87. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، دارإحیاء التراث العربی، چ دوم، بیروت، 1403ق.
88. مجلسی، محمّدتقی، لوامع صاحبقرانی، اسماعیلیان، چ دوم، قم، 1414ق.
89. ‏معرفت، هادی، علوم قرآنی، مؤسّسه فرهنگی التمهید، چ چهارم، قم، 1381ش.
91. مکّی عاملی، محمّد، البیان، محقّق، قم، چ اول، 1412ق.
91. الدروس‌الشرعیة، دفتر انتشارات اسلامی، چ اول، قم، 1417ق.
92. ذکری‌الشیعة، آل‌البیت(ع)، چ اول، قم، 1419ق.
93. رسائل الشهید الاوّل، بوستان کتاب، قم.
94. غایةالمراد، دفتر تبلیغات اسلامی، چ اول، قم، 1414ق.
95. مهدوی راد، محمّدعلی، سیر نگارش‌های قرآنی، هستی‌نما، چ اول، تهران، 1384ش.
96. نجّارزادگان، فتح‌الله، تحریف‌ناپذیری قرآن، مشعر، چ اول، تهران، 1384ش.
97. نجاشی، الرجال، مؤسسة النشر الإسلامی، چ ششم، قم، 1365ش.‏
98. نوری، حسین، خاتمة‌السمتدرک، آل‌البیت(ع)، چ اول، قم، 1417ق.
99. ولایتی، علی‌اکبر، نقش شیعه در فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، امیرکبیر، 1392ش، ویراست دوم، چ دوازدهم، تهران.
100. یافعی، عبدالله‌بن اسعد، مرآة‌الجنان، دارالکتب العلمیة، چ اول، بیروت، 1417ق.
Peinevesht:

(1). ذهبی، التفسیر والمفسّرون، ج2، ص42.

(2). عقیقی بخشایشی، ص317-395.

(3). ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدّن اسلامی، ج2، ص1943؛ حکیمی، شیخ آقابزرگ، ص23.

(4). زرقانی، مناهل‌العرفان، ج1، ص545.

(5). شیخ مفید، اوائل‌المقالات، ص35و36.

(6). همان، ص40،37و41؛ مامقانی، تنقیح‌المقال، ج3،ص82و85.

(7). شریف مرتضی، الرسائل، ج2، ص264.

(8). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج10، ص58؛ السبکی، طبقات‌الشافیة‌الکبری، ج1، ص299.

(9). الطبسی، رجال‌الشیعة فی صحاح‌الستّة، ص23.

(10). همان.

(11) .. سبحانی، موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج4، ص266.

(12). نجاشی، الرجال، ص260.

(13). همان، طوسی، الفهرست، ص266.

(14). خوئی، معجم‌رجال‌الحدیث، ج19، ص59.

(15). نجاشی، الرجال، ص260.

(16). طوسی، الفهرست، ص267.

(17). فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج1، ص77.

(18). مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص8، 27‏.

(19). عاملی، وسائل‌الشیعة، ج30، ص153و 157.

(20). بابایی، مکاتب‌ تفسیری، ج3، ص15.

(21). خویی، معجم‌الرجال‌الحدیث، ج1، ص49.

(22). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج3، ص303.

(23). بابایی، تاریخ تفسیر قرآن، ص480.

(24). همان، ص482.

(25). قندوزی، ینابع‌المودة، ج3،ص41، 102 و 104.

(26). آلوسی، روح‌المعانی، ج2، ص103؛ ج4، ص291؛ ج10، ص233؛ ج11، ص204.

(27). التفسیرالحدیث، ج1، ص80.

(28). حوّی، الاساس فی التفسیر، ج2، ص740و741.

(29). بابایی، تاریخ تفسیر، ص481.

(30). فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج1، ص52.

(31). نجاشی، الرجال، ص260؛ طوسی، الفهرست، ص266.

(32). معرفت، علوم قرآنی، ص249.

(33). طوسی، الفهرست، ص266.

(34). شهیدی صالحی، تفسیر و تفاسیرشیعه، ص86.

(35).نجّارزادگان، تحریف‌ناپذیری قرآن، ص213.

(36). ابن‎‎الندیم، الفرست، ص40.

(37). کلینی، الکافی، ج2، ص596ـ634.

(38). بحرالعلوم، الفوائدالرجالیة، ج3، ص199.

(39). نجاشی، الرجال، ص374.

(40). همان؛ بحرالعلوم، الفوائدالرجالیة، ج3، ص200؛ نوری، خاتمةالمستدرک، ج3، ص252.

(41). ابن ادریس، السرائر، ج2، ص199.

(42). حلّی، مختلف‌الشیعة، ج8، ص41۳.

(43). مکّی عاملی، البیان، ص178؛ الذکری، ج1، ص301؛ الدروس، ج2، ص29؛ غایةالمراد، ج1، ص155.

(44). نجاشی، الرجال، ص374.

(45). شهیدی صالحی، تفسیر وتفاسیر شیعه، ص95.

(46). عدنان محمد زرزور، مدخل‌الی تفسیرالقرآن وعلومه، ص252؛ عبدالباقیبنعبدالمجید، الترجمان عن غریب‌القرآن، ص6.

(47). شریف مرتضی، المسائل الناصریات، ص62؛ امین، اعیان‌الشیعة، ج5، ص180.

(48). کحاله، معجم المؤلّفین، ج3، ص252؛ زرکلی، الاعلام، ج2، ص200.

(49). نجاشی، الرجال، ص57؛ حلی، خلاصةالاقوال، 215.

(50). نجاشی، الرجال، ص58.

(51). امین، اعیان‌الشیعة، ج5، ص181.

(52). شریف مرتضی، المسائل‌الناصریات، ص63.

(53). مامقانی، تنقیح‌المقال، ج20، ص97.

(54). ابن‌‌خلدون، تاریخ، ج4، ص25.

(55). ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، ج1، ص131-132؛ آشتیانی، تاریخ کامل ایران، ص412.

(56). طبری، تاریخ‌الامم والملوک، ج8، ص257‏؛ ابن اثیر، الکامل، ج8، ص86‏.

(57). کحاله، معجم‌المؤلّفین، ج3: ص252؛ زرکلی، الاعلام، ج2، ص200.

(58). آقابزگ‌تهرانی، الذریعة، ج4، ص261.

(59). ابن‌الندیم، الفهرست، ص244.

(60). همان، ص274.

(61). نجاشی، الرجال، ص350؛ طوسی، الفهرست، ص396؛ طوسی، الرجال، ص440؛ ابنندیم، الفهرست، ص275.

(62). نجاشی، الرجال، ص350.

(63). صدوق، من لایحضره‌الفقیه، ج2، ص182.

(64). طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج1، ص351؛ ج2، ص184،232.

(65). حرّ عاملی، وسائل‌الشیعة، ج3، ص117؛ ج4، ص98.

(66). ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، ص1835.

(67). نجاشی، الرجال، ص351.

(68). ابنالندیم، الفهرست، ص40و244؛ طوسی، الفهرست، ص396.

(69). عیاشی، التفسیر، ج1، ص3.

(70). صدوق، التوحید، ص179.

(71). همان، الامالی، ص45.

(72). طبرسی، مجمع‌البیان، ج1، ص17 و... .

(73). ا‌‌‌‌بن‌شهر آشوب، مناقب‌ آل‌ابی‌طالب، ج2، ص342.

(74). حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1، ص223.

(75). قندوزی، ینابیع‌المودّة، ج3، ص245.

(76). آلوسی، روح‌المعانی، ج2، ص119.

(77). عیاشی، التفسیر، ج1، ص2.

(78). بابایی، تاریخ تفسیر قرآن، ص474.

(79). سبحانی، موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج4، ص405.

(80). نجاشی، الرجال، ص379؛ حلی، خلاصةالاقوال، ص161.

(81). همان.

(82). همان.

(83). همان.

(84). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج19، ص29.

(85). همان، ج4، ص241-242.

(86). سیدبنطاووس، القین، ص279-280.

(87). همان.

(88). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج3، ص305-306.

(89). سیّدبن طاووس، سعدالسعود، ص189.

(90). همان، ص181-207؛ همان، ص280-489.

(91). طوسی، الفهرست، ص423.

(92). همان.

(93). همان.

(94). همان.

(95). همان.

(96). ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، ج2، ص1701.

(97). نجاشی، الرجال، ص261.

(98). همان؛ طوسی، الفهرست، ص273.

(99). همان؛ شهیدی صالحی، تفسیر و تفاسیر شیعه، ص93.

(100). صدوق، معانی‌الاخبار، ص6‏، ‏30‏‏.

(101). حلی، خلاصةالاقوال، ص116.

(102). ابنالندیم، الفهرست، ص246.

(103). طوسی، الرجال، ص435.

(104). طوسی، الفهرست، ص340.

(105). عاملی، وسائل‌الشیعة، ج5، ص43.

(106). همان، ج15، ص18.

(107) .. نجاشی، الرجال، ص240-244؛ سیدبن طاووس، فرج‌ المهموم، ص122.

(108). نجاشی، الرجال، ص241؛ آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج19، ص28.

(109). الإنسان:۷.

(110). الصافات: ۱۳۰.

(111). صدوق، الامالی، ص256، 472؛ صدوق، معانی‌الانوار، ص122.

(112). آل‏عمران: 103.

(113). حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1، ص169.

(114). النساء: 69.

(115). حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1، ص198.

(116). الصافات: ۱۳۰.

(117). حسکانی، شواهدالتنزیل، ج2، ص168.

(118). نجاشی، الرجال، ص241.

(119). سیدبن طاووس، سعدالسعود، ص235.

(120). همان.

(121). آل‏عمران: 195.

(122). حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1، ص178.

(123). الرعد: 43.

(124). حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1، ص401.

(125). السجدة: 18.

(126). حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1، ص572.

(127). امین، اعیات‌الشیعة، ج1، ص128.

(128). نجاشی، الرجال، ص241.

(129). ابنالندیم، الفهرست، ص129؛ امین، اعیان‌الشیعة، ج1، ص132.

(130). نجاشی، الرجال، ص242.

(131). امین، اعیان‌الشیعة، ج1، ص128.

(132). نجاشی، الرجال، ص242؛ آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج4، ص244.

(133). نجاشی، الرجال، ص242.

(134). همان.

(135). همان.

(136). کحاله، معجم‌المؤلفین، ج9، ص183؛ سبحانی، موسوعة بقات‌الفقهاء، ج‏4، ص391‏.

(137). صدوق، الامالی، ص10، 14، 109؛ صدوق، من لایحضره‌الفقیه، ج1، ص18، 316.

(138). طوسی، الفهرست، ص442.

(139) .. نجاشی، الرجال، ص33.

(140). همان، ص383.

(141). صدوق، الامعانی، ص299؛ صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج1، ص257؛ صدوق، الخصال، ج2، ص346.

(142). نجاشی، الرجال، ص89-90؛ سبحانی، موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج4، ص74.

(143). نجاشی، الرجال، ص89-90.

(144). ابن داود، الرجال، ص39.

(145). زرکلی، الاعلام، ج1، ص208.

(146). نجاشی، الرجال، ص90.

(147). همان، ص382.

(148). سمعانی، الانساب، ج4، ص132.

(149). ابنالجوزی، الموضوعات، ج1، ص347.

(150). ابناثیر، اللباب فی تهذیب‌الانساب، ج2، ص312.

(151). قیسی دمشقی، توضیح‌المشتبه، ج6، ص104.

(152). طوسی، الفهرست، ص549.

(153). همان.

(154). حسکانی، شواهدالتنزیل، ج1، ص120.

(155). ا‌‌‌‌بن‌شهرآشوب، المناقب، ج2، ص323.

(156). نجاشی، الرجال، ص385.

(157). طوسی، الفهرست، ص392.

(158). نجاشی، الرجال، ص388.

(159). صدوق، الاعتقادات، ص84.

(160). ابنالندیم، الفهرست، ص58؛ آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج2، ص347.

(161). صدر، الشیعة و فنون‌الاسلام، ص34.

(162). نجاشی، الرجال، ص389.

(163). خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج3، ص303.

(164). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج16، ص303.

(165). نجاشی، الرجال، ص392.

(166). صدوق، من لایحضره‌الفقیه، ج2، ص327؛ صدوق، التوحید، ص47؛ صدوق، الخصال، ج1، ص270.

(167). مجلسی محمّدتقی، لوامع صاحبقرانی، ج7، ص536.

(168). نجاشی، الرجال، ص392.

(169). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج16، ص262.

(170). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج17: ص103؛ ابن‌خلکان، وفیات‌الاعیان، ج1، ص119؛ سیوطی، طبقات‌المفسّرین، ص16؛ یافعی، مرآةالجنان، ج2، ص332.

(171). سیوطی، طبقات‌المفسّرین، ص16.

(172). طوسی، الفهرست، ص86.

(173). ا‌‌‌‌بن‌شهرآشوب، معلم‌العلماء، ص21.

(174). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج20: ص51؛ مامقانی، تنقیح‌المقال، ج7، ص86؛ امین، اعیان‌الشیعة، ج3، ص60؛ قمی، الکنی والالقاب، ج1، ص372.

(175). سیوطی، طبقات‌المفسّرین، ص16.

(176). دیاری بیدگلی، درآمدی برتاریخ علوم قرآنی، ص114.

(177). زرکشی، البرهان فی علوم‌القرآن، ج1، ص191و195.

(178). همان، ج1، ص193.

(179). همان، ج1، ص195-199.

(180). سیوطی، طبقات‌المفسّرین، ص16.

(181). زرکشی، البرهان فی علوم‌القرآن، ج1، ص331و356.

(182). نجاشي، الرجال، ص399.

(183). عسقلانی، لسان‌المیزان، ج5، ص368.

(184). ذهبی، میزان‌الاعتدال، ج4، ص30.

(185). نجاشی، الرجال، ص399-401؛ آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج11، ص209.

(186). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج‏3، ص172؛ صدر، الشیعة و فنون‌الاسلام، ص41.

(187). نجاشی، الرجال، ص400.

(188). همان.

(189). همان.

(190). النحل: 43؛ الانبیاء: 7.

(191). نجاشی، الرجال، ص400.

(192). همان، ص401.

(193). همان.

(194). سیدبن طاووس، سعدالسعود، ص303.

(195). همان، ص253-254.

(196). همان، ص255.

(197). نجاشی، الرجال، ص402.

(198). همان.

(199). ابنالندیم، الفهرست، ص78.

(200). نجاشی، الرجال، ص399-401.

(201). همان، ص400.

(202). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج‏2،ص90‏؛ ج5، ص228.

(203). سیدبن طاووس، سعدالسعود، ص57، 216-217.

(204). حلّی، خلاصةالاقوال، ص164.

(205). نجاشی، الرجال، ص398.

(206). همان.

(207). ا‌‌‌‌بن‌شهرآشوب، معالم‌العلماء، ص51.

(208). ابنعنبة، عمدةالطالب، ص207؛ حرّ عاملی، أمل‌الآمل، ج2، ص263.

(209). نوری، خاتمةالمستدرک، ج3، ص193.

(210). خرمشاهی، دانش‌نامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ص697و951.

(211). همان؛ حرعاملی، أمل‌الآمل، ج2، ص261.

(212). نجاشی، الرجال، ص398.

(213). ابن خلکان، وفیات‌الاعیان، ج4، ص416.

(214). محمّد عبدالغنی، مقدّمه تلخیص‌البیان من مجازات‌القرآن، ص30؛ مهدوی راد، سیرنگارش‌های قرآنی، ص51.

(215). ا‌‌‌‌بن‌شهرآشوب، معالم‌العلماء، ص51.

(216). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج17، ص276.

(217). ا‌‌‌‌بن‌شهرآشوب، معالم‌العلماء، ص51؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2، ص243.

(218). طوسی، الرجال، ص434؛ طوسی، الفهرست، ص288؛ ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، ج2، ص1538.

(219). حلی، خلاصةالاقوال، ص94.

(220). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج17، ص589.

(221). همان، میزان‌الاعتدال، ج3، ص124.

(222). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج17، ص590.

(223). نجاشی، الرجال، ص270-271؛ طوسی، الفهرست، ص288-289.

(224). طوسی، الفهرست، ص290؛ نجاشی، الرجال، ص270.

(225). شریف مرتضی، الموضح عن جهة عجازالقرآن، ص35-36.

(226). همان، جمل‌العلم والعمل، ص41؛ همان، رسائل‌الشریف‌المرتضی، ج1، ص348.

(227). اقبال، فرهنگ‌نامه علوم قرآن، ص312.

(228). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج16، ص42؛ ج8، ص140.

(229). همان، ج16، ص42.

(230). ابن خلکان، وفیات‌الاعیان، ج3، ص313.

(231). زرکشی، البرهان فی علوم‌القرآن، ج3، ص424 و...؛ سیوطی، الاتقان، ج2، ص39؛ آلوسی، روح‌المعانی، ج4، ص197 و...؛ خفاجی، عنایةالقاضی، ج1، ص89 و...؛ ابن‌عاشور، التحریر والتنویر، ج27، ص230.

(232). مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص11؛ حر عاملی، أمل‌الآمل، ج2، ص184؛ امین، اعیان‌الشیعة، ج1، ص128.

(233). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج20، ص155.

(234). حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج1، ص27؛ ج4، 216؛ ج5، 472.

(235). همان، ج30، ص153و155.

(236). ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، ج2، ص1706.

(237). نجاشی، الرجال، ص270.

(238). المائدة: 93.

(239). الإسراء: 70.

(240). الأنعام: 151.

(241). نجاشی، الرجال، ص270.

(242). شریف مرتضی، الرسائل، ج3، ص287.

(243). همان، ج1، ص401.

(244). حلی، خلاصةالاقوال، ص148.

(245). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج18، ص335.

(246). ابنکثیر، البدایة، ج12، ص119.

(247). ابنالجوزی، المنتظم، ج16، ص16.

(248). نجاشی، الرجال، ص403.

(249). آقابزرگ‌تهرانی، الذریعة، ج5، ص220.

(250). طوسی، الفهرست، ص450.

(251). آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج20، ص347.

(252). طوسی، الفهرست، ص450.

(253). نجاشی، الرجال، ص403.

(254). طوسی، الفهرست، ص450.

(255). ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط، ج1، ص42.

(256). آلوسی، روح‌المعانی، ج2، ص119.

(257). رشیدرضا، المنار، ج6، ص231.

(258). خرمشاهی، دانش‌نامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ج1، ص751.

(259). همان، ج1، ص684.

(260). مکّی عاملی، رسائل الشهیدالاوّل، ص68.

(261). حر عاملی، أمل‌الآمل،ج‏2، ص، 287‏.

(262). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج18، ص63.

(263). همان، ج18، ص121.

(264). ذهبی، تاریخ اسلام، ج30، ص236، الصفدی، الوافی بالوفیات، ج4، ص96.

(265). ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج3، ص220.

(266). نوری، خاتمةالمستدرک، ج3، ص127.

(267). حر عاملی، أمل‌الآمل، ج‏2، ص287‏.

(268). همان، ج2، ص287.

(269). همان، ج30، ص159.

(270). بحرالعلوم، الفوائدالرجالیة، ج3، ص307‏.

(271). آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج20، ص299؛ نوری، خاتمةالمستدرک، ج3، ص129.

(272). نوری، خاتمةالمستدرک، ج3، ص129.

(273). عقیقی بخشایشی، طبقات مفسّران شیعه، ص49.
(274). برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش علوم قرآن، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 351.
TarikheEnteshar: « 1401/06/23 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 5587