حافظان و قاریان شیعه و نقش آنان در ترویج فرهنگ حفظ و تلاوت قرآن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

حافظان و قاریان شیعه و نقش آنان در ترویج فرهنگ حفظ و تلاوت قرآن

دکتر سیدمهدی عیسی البطاط؛ دکتری تفسیر تطبیقی جامعةالمصطفی‌العالمیة،(sayed mahdibasri@gmail.com). makarem news

Chekideh: برخی حافظان و علمای قرآن، شیعه اهل‌بیت(علیهم السلام) هستند و در ترویج فرهنگ قرآن و رساندن آن به‌دست مسلمانان نقش به‌سزایی ایفا کرده‌اند. امّا متأسفانه می‌شنویم که برخی به دروغ ادعا می‌کنند که شیعه اهل‌بیت بهره‌ای از قرآن ندارند. بی‌تردید، این سخن یاوه‌ای بیش نیست که یا از خباثت گوینده حکایت دارد یا جهل او. اگر بگوییم علمای شیعه اهل‌بیت در طول تاریخ در شمار مسلمانانی قرار دارند که بیش‌ترین توجه را به قرآن مبذول داشته‌اند سخن گزافی نگفته‌ایم. در این مقاله بخشی از این حقیقت بازگو خواهد شد.
Keywords: قرآن,قم,حفظ,قرائت,نجف,تلاوت,حافظ,مشهد,حافظان,شیعه,شیعیان,اهل‌بیت,غیبت کبری,ترتیل,علمای شیعه,قرائات,قاریان,زید شهید,قاری,مسابقات قرآن,طباطبایی,ابن‌شهرآشوب,مقری,مرتل,شهریار پرهیزکار,کربلایی کاظم,حاملان قرآن,المقرئ,صدرالحفّاظ,سلطان‌القرّاء,آستان قدس,مدارس حفاظ القرآن الکریم,ائمه اهل‌بیت,قاریان شیعه,حافظان شیعه,ابیّ‌بن کعب,بریربن خضیر,ابوالأسود دوئلی,سعیدبن جُبَیر,ابان‌بن تغلب,الاعمش الکوفی,زرارة‌بن اعین,حمران‌بن اعین,فضل‌بن شاذان,علی‌بن اسباط,شهیداول,سیدمحمد حایری,سیدمحمد عرب,عباس‌علی اسلامی,محمود تبریزی,بیوک اصل محمدی,محمدعلی اوحدی,علی اربابی,شهریار پرهیزگار,سیدمحمدمهدی طباطبایی,محمدکاظم کریمی ساروقی,علی امینی,جواد فروغی

حافظان و قاریان شیعه و نقش آنان در ترویج فرهنگ حفظ و تلاوت قرآن

دکتر سیدمهدی عیسی البطاط؛ دکتری تفسیر تطبیقی جامعةالمصطفی‌العالمیة،(sayed mahdibasri@gmail.com).


مقدمه

قرآن کریم گران‌بهاترین چیزی است که مسلمانان در اختیار دارند؛ پس باید حاملان قرآن و کسانی که به آن اهتمام می‌ورزند را تکریم کرد و نامشان را زنده نگه داشت؛ چرا چنین نکنیم؟ حال‌آن‌که خداوند متعال، پیامبر و اهل‌بیت او، آنان را تکریم کرده‌اند و این تکریم حق آنان است؛ زیرا در نگهداری قرآن نقش داشته‌اند و آن را نسل‌به‌نسل به مسلمانان رسانده‌اند. برخی حافظان و علمای قرآن، شیعه اهل‌بیت(علیهم السلام) هستند و در ترویج فرهنگ قرآن و رساندن آن به‌دست مسلمانان نقش به‌سزایی ایفا کرده‌اند. متأسفانه می‌شنویم که برخی به دروغ ادعا می‌کنند که شیعه اهل‌بیت بهره‌ای از قرآن ندارند. بی‌تردید، این سخن یاوه‌ای بیش نیست که یا از خباثت گوینده حکایت دارد یا جهل او. اگر بگوییم علمای شیعه اهل‌بیت در طول تاریخ در شمار مسلمانانی قرار دارند که بیش‌ترین توجه را به قرآن مبذول داشته‌اند سخن گزافی نگفته‌ایم. در این مقاله بخشی از این حقیقت بازگو خواهد شد.


اهمیت پژوهش

به‌نظر می‌رسد معرفی حافظان و قاریان شیعه قرآن امری بسیار ضروری است و جای آن در کتابخانه‌ها خالی است. لزوم این امر روشن است و دیر زمانی است که این نیاز مبرم احساس می‌شود؛ زیرا تبلیغات دروغین و اتهامات باطل هر روزه ادامه دارد و آنان می‌گویند شیعیان با قرآن انس ندارند و نمی‌توانند قرآن بخوانند؛ حافظ قرآن ندارند. بنابراین ضروری است دانش‌نامه‌ای به این موضوع اختصاص یابد و بیش‌ترین تعداد ممکن از حافظان و قاریان را معرفی کند.

اتهام عدم انس شیعه با قرآن

قرآن در واقع عنصر مشترکی است که مسلمانان را با یکدیگر متحد می‌سازد و پرچم بزرگی است که بیش از یک‌میلیاردونیم مسلمان زیر سایه آن جمع شده‌اند. آنان در مسائل فقهی، عقیدتی و غیره با یکدیگر اختلاف‌نظر دارند، اما در مسئله قرآن اختلافی وجود ندارد؛ بنابراین قرآن کریم در واقع مسلمانان را با یکدیگر پیوند می‌دهد و آنان را متحد می‌سازد. تبلیغات نابخردانه علیه شیعه تنها بهانه‌هایی واهی است تا وحدت امت اسلامی را خدشه‌دار سازند، تفرقه ایجاد کنند و یکی از مذاهب بزرگ اسلام را از آن جدا سازند. این اتهام، اتهامی خطرناک است که مسلمانان را از برادران شیعه آنان دور می‌کند، بذر نفرت و کینه می‌کارد. این تهمتی است که بویی از حق در آن احساس نمی‌شود.

پیشینه تحقیق

دانش‌نامه‌ها، کتب و سایت‌هایی وجود دارد که به معرفی حافظان قرآن می‌پردازند، اما مؤلفان به مذهب بزرگ شیعه نپرداخته‌اند و متأسفانه نامی از حافظان پیرو مکتب اهل‌بیت (شیعه) برده نشده است، مانند «الیاس البرماری» که در کتاب 5 جلدی خود، زندگی‌نامه 1051 قاری را می‌آورد، اما در این میان، حتی از یک شیعه نام نمی‌برد. او حتی به افرادی می‌پردازد که تا امروز نامشان را نشنیده‌ایم، ولی بخش بزرگی از استوانه‌های تلاوت و حفظ را نادیده می‌گیرد.(1)

کتاب‌های متفرقه‌ای درباره حافظان شیعه تألیف شده است، اما به یک یا دو حافظ یا تعداد اندکی محدود می‌شود. کتاب‌هایی با عنوان قاریان مصر یا قاریان ایران وجود دارد، ولی کتاب یا دانش‌نامه‌ای را نمی‌یابیم که در چارچوب مذهب شیعه تدوین شده باشد و نقش شیعه اهل‌بیت(علیهم السلام) را در حفظ و قرائت قرآن تبیین کند یا حافظان قرآن را معرفی کند. این امر بر اهمیت مقاله پیش‌رو و تأثیر آن در پرکردن این خلأ تأکید دارد.

سبک پژوهشی

کوشیده‌ایم حافظان و قاریان مهم، برجسته و مؤثر در عرصه قرآنی را معرفی کنیم. در میان متأخران و معاصران کوشیدیم تا اساتیدی را برگزینیم که حافظان و قاریان بسیاری را تربیت می‌کنند و در ترویج فرهنگ قرآنی نقش دارند، اما این مطلب بدان‌معنا نیست که حافظان و قاریان تنها به افراد مذکور محدود می‌شوند، بلکه مشتی نمونه خروار است.

شیوه گردآوری اطلاعات

اطلاعات با جست‌وجو در کتابخانه‌های قرآنی و تاریخی، کتب تراجم و رجال و غیره گردآوری شده است.


مفهوم‌شناسی

حافظ: به هرگونه مراقبت، نگهداری و حفاظت اطلاق می‌شود.(2) «حفظت الشيء حفظاً»؛ (از آن حفاظت کردم).(3) و «حفظته»؛ (به ذهن سپردم). به‌کار می‌رود.(4)

بنابراین حافظ قرآن کسی است که قرآن را در سینه خود نگه می‌دارد و با این کار در حفظ و حفاظت آن از نابودی و متروک‌شدن نقش دارد؛ پس حافظ قرآن، حامل قرآن نیز نامیده می‌شود. در این‌جا مراد ما از حافظ قرآن در واقع کسی است که کل قرآن را حفظ است.

قاری: در فرهنگ لغت‌ها آمده است: «قَرَأْتُ‏ الشي‏ءَ قُرْآناً»؛ (آن را جمع‌کردم و به یکدیگر ضمیمه کردم). و «قَرَأتُ القُرآن: لَفَظْت به مَجْمُوعاً»؛ (آن را القا کردم).(5) قاری در اصطلاح به کسی اطلاق می‌شود که قرائت قرآن را به درستی بلد باشد و آیات آن را به نیکویی تلاوت کند. گفته می‌شود او کسی است که قرآن را در قلب خود حفظ کرده است.

قاری یا مبتدی است یا منتهی. قاری مبتدی کسی است که یادگیری قرائت‌ها را آغاز کند، تا این‌که سه قرائت را به‌صورت جداجدا بشناسد. قاری منتهی نیز کسی است که بیش‌ترین و مشهورترین قرائت‌ها را بشناسد.(6)

المقرئ: کسی است که برای دیگران قرآن می‌خواند و قرائت قرآن را به دیگران آموزش می‌دهد. طبیعتاً این امر اقتضا می‌کند که متن قرآن را به درستی بداند. به روایات آن و ظرایف اصول قرائت آگاه باشد. در فرهنگ لغت‌ها آمده است: «أَقْرَأَه‏ القُرآنَ، فهو مُقْرِئٌ»؛ (به او قرائت آموخت، بنابراین مقری است).(7) گفته می‌شود مقری در واقع عالِم به قرائت قرآن باشد و قرائت‌ها را از طریق مشافهه فراگرفته باشد.(8) با توجه به آن‌چه گذشت قاری اعم از مقرئ است؛ هر مقرئ قاری است، اما هر قاری مقرئ نیست.

قرائات: علمی است که به چگونگی ادای کلمات قرآن و شناخت اختلاف آن براساس راویان می‌پردازد.(9) به‌اتفاق‌نظر راویان قرآن و اختلاف‌نظر آنان در حذف، اثبات، حرکت‌گذاری، اسکان‌دادن، فصل، وصل، دیگر اَشکال نطق، ابدال و موارد سماعی.(10) به‌عبارت دیگر، قرائت به‌معنای وجهی از احتمالات نص قرآنی است. این اصطلاح، اصطلاحی قدیمی است و به عصر صحابه و تابعین بازمی‌گردد.(11)


الف) پیشینه حفظ و تلاوت شیعه

تاریخ با تمامی شواهد و آثار خود، اثبات می‌کند که پیروان مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام)، بیش‌ترین تعلق و ارتباط را با قرآن داشته‌اند. حافظان و قاریان ارشد، بلکه اساتید مشایخ، ائمه قرائت و علمای قرائات منتسب به شیعه هستند. شیعیان در تألیف مصحف، رسم‌الخط، تفسیر و گردآوری آن نیز توان‌مند ظاهر شدند. هرچند مبحث خارج از موضوع مقاله است، اما در طول تحقیق به طور مختصر بدان خواهیم پرداخت.


ب) نمونه‌هایی از تاریخ نزدیک

بنابه گزارش تاریخ از قرن نهم هجری تا اوایل قرن چهاردهم، یعنی از زمان صفوی تا اوایل دولت پهلوی، در ایران و چه‌بسا در عراق، از سوی دولت در مساجد بزرگ، بقعه امام‌زادگان و صالحین مقام مخصوصی معین می‌گردید که به صاحب آن حافظ اطلاق می‌شد. این شغل، شغلی رسمی به‌شمار می‌رفت، حکم دیوانی برای آن صادر می‌گردید و محل خدمت حافظ را مشخص می‌کرد. عنوان حافظ قرآن در این شغل بر کسی اطلاق می‌شد که کل قرآن را حفظ بود. بر تمامی قرائات‌ها احاطه مجوز اقراء داشت و می‌توانست با نغمه‌های مختلف قرآن را تلاوت کند.

در اماکن مقدس، چندین حافظ حضور داشتند؛ بنابراین بر ارشد آنان عنوان صدرالحفّاظ یا سلطان‌القرّاء اطلاق می‌شد. نویسنده کتاب تاریخ قم جزئیاتی در ارتباط با این شغل و متصدی آن در حرم حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) در قم مقدس ذکر می‌کند و می‌گوید: «پست حافظ، یکی از قدیمی‌ترین مشاغل در آستان حضرت معصومه(علیها السلام) به‌شمار می‌رود و حافظان به‌صورت روزانه در حرم مطهر به تلاوت قرآن می‌پرداختند».(12)

در حرم سیدعلی‌طاهر‌بن امام محمد باقر(علیه السلام) در مشهد اردهال از توابع شهر کاشان، چندین حافظ ثابت حضور داشتند و به تلاوت قرآن می‌پرداختند.(13)

این سنت حسنه در زمان رضاشاه پهلوی تعطیل و این منصب نیز حذف شد. به‌نظر می‌رسد این منصب به شکل سابق خود تنها در آستان قدس رضوی موجود است؛ به‌گونه‌ای که تاکنون منصب حافظ و صدرالحفّاظ هم‌چنان به قوت خود باقی است و به‌صورت روزانه چندین ساعت در رواق‌های حرم مطهر رضوی به تلاوت می‌پردازند. هرچند که قاریان، مرتلان و حافظان در اوقات گوناگونی، به‌ویژه قبل از نمازها در مساجد و مراقد مقدس حضور دارند و به تلاوت قرآن می‌پردازند، اما با سازوکار قدیمی‌ای که اشاره شد، متفاوت است.

چه در زمان قدیم و چه در حال حاضر، املاک و باغ‌های بسیاری وقف شده‌است تا درآمد حاصل از آن به مراسم تلاوت در حرم مطهر رضوی و حافظان آستان مقدس اختصاص یابد.(14)

دروس قرآن و تلاوت در نجف اشرف، به‌صورت مستمر و با قدرت هرچه بیش‌تر برگزار می‌شد. در حرم امام علی(علیه السلام) دروس و تلاوت‌های قرآن معروف و مشهور بود و رونق و توجه ویژه‌ای داشت. در کربلا نیز در حرم امام حسین(علیه السلام)، حرم برادرش ابوالفضل‌العباس(علیه السلام)، دیگر مساجد و مدارس علمیه، قرآن تلاوت می‌شد. حتی مدارس ویژه‌ای معروف به مدارس حفظ نیز وجود دارد.(15)

از مفاخر کربلای مقدس می‌توان به تأسیس مدارس دینی ابتدایی با عنوان مدارس حفاظ القرآن الکریم (مدارس حافظان قرآن کریم) اشاره کرد که در ردیف مدارس رسمی قرار داشت. از سه مدرسه پسرانه و دخترانه آن هزاران دانش‌آموز فارغ‌التحصیل شدند. این مدارس در زمان رژیم بعث تعطیل و تخریب شد.

امروز مراکز قرآنی شیعه در کشورهای مختلف به ده‌ها هزار مرکز می‌رسد و تعداد حافظان و قاریان آن چند برابر این عدد است.(16)


ج) اهتمام علمای شیعه به حفظ و قرائت

اگر از قرون اولیه اسلام که شیعه در آن نقش به‌سزایی در زمینه توجه به قرآن داشت عبور و سیره علمای خود را مرور کنیم، درمی‌یابیم که اهتمام بسیاری به قرآن یعنی به حفظ، قرائت و تفسیر آن مبذول داشته‌اند؛ به‌گونه‌ای که به حفظ قرآن و علوم قرائت آن، از روایت‌ها گرفته تا قواعد تجوید توجه بسیار داشتند.

می‌بینیم که شهید ثانی در بیان وظایف طالب علم می‌گوید: «نخستین و مهم‌ترین آن این است که در ابتدا از حفظ کتاب عزیز الهی، حفظی صحیح آغاز کند؛ زیرا اصل علوم و مهم‌ترین آن به‌شمار می‌رود. پیشینیان حدیث و فقه را تنها به حافظ قرآن می‌آموختند و هنگامی که قرآن را حفظ کرد، از پرداختن به چیز دیگری که باعث شود بخشی از آن را به فراموشی بسپارد یا او را در معرض فراموشی قراردهد، باید برحذر باشد».(17)

این متن به نوبه خود دو موضوع را تأیید می‌کند: فقها و علمای شیعه حافظان قرآن بودند و تنها پس از حفظ قرآن مجاز به فراگیری علوم بودند؛ علمای مشایخ با این شرط، در تثبیت فرهنگ حفظ قرآن، ترویج و تکریم آن مشارکت داشتند.


د) شیعه و قُرّاء هفت‌گانه

یکی از افتخارات شیعه در عرصه قرآنی این است که 4 تن از قراء هفت‌گانه، شیعه هستند که در جریان تحقیق ذکر خواهیم کرد. قرائت مشهور متداول در جهان اسلام، قرائت حفص از عاصم است که در واقع یک قرائت شیعه محض به‌شمار می‌رود؛ زیرا سلسله راویان آن همگی شیعه هستند و از امام علی(علیه السلام) روایت می‌شود.(18)


ه) برخی از آداب ویژه شیعه پس از تلاوت قرآن

صلوات معروف پس از تلاوت قرآن از ویژگی‌های شیعه است؛ یعنی در محفل (قرآن) یا قرآن‌آموزان حلقه‌های قرآنی، پس از پایان تلاوت با صلواتی ویژه و با لحنی ویژه و معروف صلوات می‌فرستند. در مسابقات نیز پس از اتمام تلاوت هرکدام از شرکت‌کنندگان این صلوات فرستاده می‌شود: «اللهم صلّ و سلّم و زد و بارك على رسول الله وآله الأطهار» یا «اللهم صلّ على محمد وآل محمد» که با لحنی ویژه ادا می‌شود.

این سنت زیبای شیعه، یک پیشینه تاریخی دارد؛ نقل شده است که در قرن دوازدهم، قصاید به‌صورت عرفی سلام و صلوات بر پیامبر و خاندان مطهر ایشان را دربرمی‌گرفت و پس از تلاوت قرآن در مجالس خوانده می‌شد و نسبت به قصاید متعارف امروز، طولانی‌تر است و در آن به‌ترتیب بر چهارده معصوم درود می‌فرستد. این سنتی حسنه است که از مصادیق استحباب دعا پس از تلاوت قرآن می باشد؛ زیرا صلوات بر پیامبر و اهل‌بیت ایشان در شمار برترین ادعیه قرار دارد و نوعی شکرگذاری به رسول خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) نیز به‌شمار می‌رود که دین را ابلاغ کرد و قرآن را به ما آموخت. از جمله این قصیده‌های زیبا می‌توان به ارجوزه‌ای (قصیده‌ای که در بحر رجز سروده شده باشد) که استاد محمد سیفی قزوینی سروده است اشاره کرد که در مطلع آن آمده:

سـلام على خير الانـام محمـد                  شفيع ذنوب الخلق في العرصاتِ‏

یعنی: سلام بر بهترین مردم محمد(صلی الله علیه و اله وسلم) که شفیع گناهان مخلوقات در روز رستاخیز است.

سلام على الكرار حيدرة الوغى                  امير رسول‏الله في الغزوات‏‏

یعنی: سلام بر حیدر کرار، شیر میدان جنگ و فرمانده رسول خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) در جنگ‌ها.(19)


و) برخی حافظان و قاریان شیعه در طول تاریخ

1. ائمه اهل‌بیت(علیهم السلام)

بی‌تردید، ائمه اهل‌بیت(علیهم السلام) در واقع نخستین و برترین حافظان و قاریان قرآن کریم به‌شمار می‌روند. آنان ترجمان و عِدل قرآن هستند. این مطلب، فراتر از بحث و اثبات است و نیازی به تفصیل گفتار در آن نیست. در برابر این قرآن صامت باید قرآن ناطق را نیز بشناسیم. آنان هم‌تراز قرآن و یکی از دو یادگار گران‌سنگی هستند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) در میان امت خود برجای‌گذاشت. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر بر او وارد شوند.(20) پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) درباره اهل‌بیت(علیهم السلام) فرمود: «هرگز از قرآن جدا نخواهند شد و جدا نشدند. قرآن در سفر و در حضور انیس و مونس آنان بود و آن را در زندگی، سیره و نشست و برخاست خود مجسم کردند». امام حسین(علیه السلام) در آخرین شب زندگی خود از سپاه بنی‌امیه می‌خواهد تا یک شب به او مهلت دهند تا در آن به تلاوت قرآن بپردازد.(21) در روز عاشورا با وجود تحمل مصائب بسیار بزرگ، قرآن تلاوت می‌کرد و به آیات آن استشهاد می‌فرمود. در مواضع گوناگونی قرآن خواند. عجیب‌تر آن است که همان‌طور که در کتب سنی و شیعه آمده است، سر مطهر او بر روی نیزه قرآن می‌خواند تا امت (اسلام) بفهمند که این اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) هرگز از قرآن جدا نخواهند شد و مصداقی بر فرموده جدش مصطفی(صلی الله علیه و اله وسلم) باشد.(22) آیا چیزی بلیغ‌تر از این می‌تواند میزان ارتباط اهل‌بیت(علیهم السلام) و قرآن را بیان کند؟ اهل‌بیت(علیهم السلام) حاملان و حافظان قرآن هستند و نسبت به مفاهیم آن آگاه‌ترند؛ بلکه آنان مخاطب قرآن هستند؛ زیرا در خانه‌هایشان نازل شده است و علم قرآن، قرائت، تفسیر و بیان احکام آن از آنان گرفته می‌شود نه از غیرشان.

یکم. روایت‌هایی دال بر حافظ قرآن‌بودن ائمه(علیهم السلام)

ما نظر صحیح را بر آن می‌دانیم که ائمه(علیهم السلام) حافظ قرآن بودند؛ بلکه حفظ قرآن در برابر آن‌چه که خداوند از معرفت اسرار و امور باطنی به آنان عطا کرده است، چیزی نیست؛ اما خوب است نمونه‌هایی را بیان کنیم که حافظ قرآن بودن‌شان را تأیید می‌کند؛ زیرا ممکن است کسی نداند.

امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) می‌فرماید:

هيچ آيه ‏اى از قرآن بر رسول خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) نازل نشد جز اين‌كه براى من خواند، املا فرمود و من به خط خود نوشتم و تأويل، تفسير، ناسخ، منسوخ، محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت. از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را به من عطا فرمايد. از آن زمان هيچ آيه‏اى از قرآن و هيچ علمى را كه املا فرمود و نوشتم فراموش نكردم. آن‌چه را كه خدا از حلال و حرام، امر و نهى، گذشته و آينده و نوشته‏اى كه بر هر پيغمبر پيش از او نازل شده بود، اعم از طاعت و معصيت به من تعليم فرمود و من آن را حفظ كردم. حتى يک حرف آن را فراموش نكردم، سپس دستش را بر سينه‏ام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم، فهم، حكمت و نور پركند. عرض كردم: اى پيامبر خدا! پدر و مادرم به فدای شما، از زمانى كه آن دعا را در حق من كردى، چيزى را فراموش نكردم و آن‌چه را هم ننوشتم از ياد نبردم. آيا بيم فراموشى بر من دارى؟ فرمود: نه، بر تو بيم فراموش و نادانى ندارم.(23)

ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید:

در این باب، مقصود قرائت قرآن و اشتغال آن حضرت به این امر است. همگان اتفاق‌نظر دارند که حضرت علی(علیه السلام) قرآن را در زمان رسول‌خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) حفظ می‌کرد و غیر او حفظ نمی‌کرد. وقتی به کتب قرّاء مراجعه کردم، دریافتم که ائمه قراء مانند ابوعمروبن علاء، عاصم‌بن ابی‌النجود و غیره همگان به او مراجعه می‌کردند؛ زیرا نزد ابوعبدالرحمن السلمی القاری می‌رفتند و او شاگرد حضرت علی(علیه السلام) بود و از ایشان قرآن را فراگرفته بود؛ لذا این فن نیز همانند بسیاری از فنون سابق به او منتهی می‌شد.(24)

درباره صوت زیبا و تلاوت نیکوی امام سجاد(علیه السلام) می‌گویند: وقتی ایشان قرآن را تلاوت می‌کرد، رهگذرانی مدهوش می‌شدند.(25)

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «امام سجاد(علیه السلام) خوش‌صداترین مردم در تلاوت قرآن بود. سقاهایی که از محل‌شان می‌گذشتند، درب منزل ایشان می‌ایستادند و به قرائت ایشان گوش می‌سپردند».(26) هم‌چنین در مورد پدرشان امام باقر(علیه السلام) می‌فرمایند: «ابوجعفر(علیه السلام) خوش‌صداترین مردم بود».(27)

در الکافی آمده است که قرائت قرآن امام موسی‌بن جعفر(علیه السلام) حزین بود. هنگامی که قرآن تلاوت می‌کرد، گویی که انسان را مورد خطاب قرار می‌داد.(28) هم‌چنین درباره ایشان گفته‌ می‌شود که فقیه‌ترین مردم زمانه و حافظ‌ترین آن نسبت به کتاب خدا و خوش‌صداترین آنان در تلاوت قرآن بود. هنگامی که به قرائت قرآن می‌پرداخت، حزین و گریان بود. شنوندگان نیز با شنیدن تلاوت ایشان می‌گریستند.(29)

وقتی امام رضا(علیه السلام) پیراهن خود را به دعبل شاعر هدیه کرد، به او فرمود: «از این پیراهن مراقبت کن؛ زیرا با آن هزار شب، هزار رکعت نماز خواندم و هزار ختم قرآن انجام دادم»،(30) این مطلب به این معناست که امام(علیه السلام) تمام قرآن را در یک شب ختم می‌کرده است.

دوم. تأکید و تشویق مسلمانان بر قرائت و حفظ قرآن

ائمه اهل‌بیت(علیهم السلام) بر فراگیری، حفظ و تلاوت قرآن تأکید فراوان کرده‌اند. ثواب حافظ و قاری و جایگاه او نزد خداوند را تبین نموده‌اند. نقش این تشویق در ترویج فرهنگ حفظ قرآن و گسترش آن در میان مسلمانان بر کسی پوشیده نیست. ذکر روایت‌های مربوط به آن در حوصله این مقاله نمی‌گنجد؛ زیرا کتب حدیث سرشار از این روایات است. ازسوی‌دیگر، اهل‌بیت(علیهم السلام)، معلمان و متعلمان قرآن را بسیار تکریم کرده‌اند. در این‌جا به بیان نمونه‌ای بسنده می‌کنیم.

نقل شده است که یک معلم قرآن به یکی از پسران امام حسین(علیه السلام) سوره حمد را آموخت. امام(علیه السلام) به او هزار دینار و هزار جامه عطا کردند و دهانش را پر از درّ نمودند و فرمود: «این پاداش در برابر عطای او، یعنی آموزش قرآن چیزی نیست».(31) ومخفی نیست که این تشویق‌ها چقدر بر اهتمام پیروان به قرآن می‌افزاید.


2. حافظان و قاریان شیعه از عصر حضور ائمه(علیهم السلام) تا زمان غیبت کبری

در این‌جا به سیره حافظان و قاریان شیعه اشاره می‌کنیم که هم در زمره صحابه پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) قرار دارند و هم متأخرانی که تا زمان غیبت کبری زندگی می‌کردند. در این راستا به استنادات تاریخی‌ای که در کتب رجال و غیره آمده و متونی که دال بر حافظ و قاری‌بودن فرد است بسنده می‌کنیم. طبیعی است که اطلاعات ما درباره حفظ، استاد حفظ، مدت زمان حفظ، نقش آنان در ترویج فرهنگ حفظ و تلاوت آن نقش مهم و محوری آنان در رساندن قرآن و آموزش آن بسیار اندک است. بنابراین به ذکر اسامی و اطلاعات آنان، به همراه متون تاریخی دال بر حافظ و قاری بودن‌شان اکتفا می‌کنیم.

آن‌چه که در ادامه می‌آید، تنها نمونه‌هایی از حافظان و قاریان شیعه است، بلکه آن‌چه که در جست‌وجوی‌مان یافتیم را بیان می‌کنیم. ممکن است در میان علما و متقدمین حافظان و قاریانی وجود داشته باشند که نامی از آنان نبرده‌ایم؛ زیرا تمامی ویژگی‌های قدامی و مکارم‌شان به‌دست ما نرسیده است؛ هرچند در برخی موارد، با دلالت قراین درمی‌یابیم که شخصی حافظ یا قاری بوده یا در ترویج فرهنگ قرآن به‌صورت غیرمستقیم مؤثر واقع شده است، اما بدان نمی‌پردازیم و به کسانی که حافظ‌بودن و تخصص‌شان در امر تلاوت و قرائات به ثبت رسیده و در این زمینه تأثیر مستقیم داشته‌اند بسنده می‌کنیم، این شخصیت‌ها عبارتند از:

یکم. ابیّ‌بن کعب

وی از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) و ملقب به سیّدالقراء است. ابوالخیر، سیوطی و غیره، نام او را در زمره طبقه نخست مفسران می‌گنجانند. سید مدنی در کتاب الدرجات‌الرفیعة فی طبقات‌الشیعة دلایل و شواهدی مبنی بر تشیع وی ذکر می‌کند و می‌نویسد: «او یکی از دوازده نفری است که کار ابوبکر و تکیه‌زدن او بر جایگاه پیامبر را محکوم کردند»،(32) سپس ماجرا را بیان می‌کند.

ابن‌شحنه در تاریخ خود نام او را در شمار کسانی آورده است که همراه با علی(علیه السلام) از بیعت با خلیفه سرباز زد.(33) در عظمت و اعتبار قرائت او فرمایش امام صادق(علیه السلام) کافی است که فرمود: «ما براساس قرائت اُبیّ(34) قرائت می‌کنیم»؛ یعنی وی قرآن را همان‌گونه وحی شده است، می‌خوانده است. ذهبی نام او را در شمار طبقه دوم حافظان قرآن می‌آورد و ابن‌الجزری او را از علمای قرائات می‌داند.(35)

دوم. عبدالله‌بن عباس

او مشهور به مفسر قرآن و جوهره امت است. جایگاه او در علوم قرآن بر کسی پوشیده نیست. در قرائت و تفسیر به او ارجاع می‌شود. قرائت را از امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ابیّ‌بن کعب(36) فراگرفته است. از لشکریان ارتش امام علی(علیه السلام) در جنگ‌ها و گاهی نماینده امام(علیه السلام) بوده است. امام در زمان خلافت خود او را به‌عنوان والی برخی مناطق تعیین کردند.(37)

سوم. علقمةبن قیس النخعی الکوفی

در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) به‌دنیا آمد. مورد اعتماد اهل‌خیر و از معتمدین امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود. با ابن‌مسعود ارتباط نزدیکی داشت.(38) در جنگ صفین حضور داشت و یکی از پاهایش را در این جنگ از دست داد. عالم‌ترین مردم به قرائت ابن‌مسعود و یکی از خاص‌ترین صحابه او بود. ابن‌مسعود در مورد او می‌گوید: «هر آن‌چه می‌دانم، علقمه نیز می‌داند». یکی از خوش‌صداترین قاریان قرآن بود. ابراهیم النخعی در مورد او می‌گوید: «او مردی بود که صدایی خوش در تلاوت قرآن به او عطا شده بود». وی نزد ابن‌مسعود می‌رود و برای او قرآن تلاوت می‌کند، پس از فراغت از تلاوت به او می‌گوید: پدر و مادرم به فدایت! از رسول‌خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) شنیدم که فرمود: «صدای نیکو زینت قرآن است». او قرآن را در یک شب ختم می‌کرد. وی در سال 62ق در کوفه وفات یافت.(39)

چهارم. ابوعبدالرحمن السلمی

عبدالله‌بن حبیب السلمی مقری کوفه بود. در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) چشم به جهان گشود. او استاد قرائت عاصم بود(40) و عاصم نزد او شاگردی کرد و فارغ‌التحصیل شد. یحیی‌بن وثاب، عطاءبن سائب، الشعبی و بسیاری دیگر شاگردی ایشان را کردند.(41) ابن‌قتیبه می‌گوید: «وی از اصحاب امام علی(علیه السلام) و مقرئ بود و از ایشان فقه آموخته بود». در مجمع‌البیان آمده است که او قرائت را از امام علی(علیه السلام) آموخت.(42) به‌مدت 40 سال در مسجد کوفه به مردم قرائت قرآن می‌آموخت.(43) ابن‌حجر عسقلانی در مورد وی می‌گوید: «ابوعبدالرحمن السلمی الکوفی، مقری، ثقه، ثبت و از طبقه دوم بود که بعد از 70 سالگی درگذشت».(44)

پنجم. بریربن خضیر الهمدانی

الگوی شهدا، از مفاخر شیعه، یکی از شهدای کربلا، از بزرگان مسلمانان، با بصیرت نافذ و ایمانی ناب بود. در شمار کسانی است که به کاروان امام حسین(علیه السلام) پیوستند؛ مقیم آستان او شدند و در شب عاشورا با نماز و تلاوت قرآن بسیار زمزمه داشتند؛ همانند زمزمه‌ای که از لانه زنبور عسل شنیده می‌شود. در میان تمامی مسلمانان، به فضل و تقوا شناخته می‌شد. معلم قرآن و قاری ارشد زمانه خود(45) به‌شمار می‌رفت و در مسجد کوفه به مردم قرائت قرآن می‌آموخت.

در کربلا مواضع مشهودی دارد؛ مانند: خطابه‌ای که در مقابل امام حسین(علیه السلام) ایراد کرد. آن زمانی که لشکریان بنی‌امیه گرداگرد امام(علیه السلام) در کربلا جمع شده بودند، امام بر اسب خود نشست و به‌همراه چند تن از يارانش به‌سوى لشكر دشمن پيش آمد. بُرَيربن خُضَير هَمْدانى جلو آمد. امام حسين(علیه السلام) به او فرمود: اى بُرَیر! با اينان، سخن بگو!(46) بُرَير، پيش رفت و گفت:

- اى مردم! از خدا پروا كنيد، كه ثقل (امانت گران‌قدرِ) پيامبر(صلی الله علیه و اله وسلم)، به ميان شما آمده است. اينان، فرزندان، خاندان، دختران و نزديكانِ او هستند. دليل و دیدگاه خود را بیان کنید و بگوييد كه مى‌خواهيد با آنان چه كنيد؟

گفتند: مى‌خواهيم آنان را در اختيار امير عبيداللّه‌بن زياد قرار دهیم تا در موردشان تصمیم‌گیری کند.

- بُرَير گفت: آيا می‌پذیرید كه ايشان، به همان جايى كه از آن آمده‌اند، بازگردند. پس از پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم)، با ذريّه‌اش چه بد رفتار كرديد.

برخى از آنها به او گفتند: اى مرد! ما نمى‌دانيم كه چه مى‌گويى.

- بُرَير گفت: ستايش خدايى را كه بصيرتم را درباره شما افزون ساخت. خدايا! من از كردار اين گروه، به‌سوى تو بيزارى مى‌جويم. خدایا میان‌شان درگیری و هراس بينداز، تا تو را خشمگين بر خودشان ملاقات كنند.

آنان به‌سوى بُرَیر تيراندازى كردند و او به عقب بازگشت.(47)

دومین موضع مربوط به زمانی است که به نبرد با فاجران پرداخت؛ شروع به رجزخوانی کرد و گفت:

أنا برير و أبي‌خضير  *** لا خير فيمن ليس فيه خير

یعنی: من بریر هستم و پدرم خُضَیر است، کسی که خیری نداشته باشد، خیری در او نیست.

هم‌چنین نقل شده است او به‌سوی آن گروه حمله کرد، درحالی‌که می‌گفت: نزدیک آیید، ای قاتلان مؤمنان! نزدیک آیید، ای قاتلان فرزندان بدر. نزدیک آیید ای قاتلان فرزندان رسول خدا و ذریه باقی‌مانده او. بریر، قاری ارشد (أقرأ) زمانه خود بود. به نبرد خود ادامه داد تا این‌که 30 نفر از دشمن را کشت. مردی به‌نام یزیدبن مَعقَل در برابر او ظاهر شد و گفت: شهادت می‌دهم که تو از گمراه‌کنندگانی. بُریر پاسخ داد: پس بیا از خدا بخواهیم تا هرکدام از ما را که دروغ می‌گوید لعنت کند و آن‌که محق است، کسی که بر باطل است را بکشد. پس به یکدیگر حمله کردند، بریر بر او ضربه‌ای وارد ساخت که کلاه‌خود را پاره کرد و به سرش رسید. او را کشت و بر زمین افکند.(48) پس از دلاوری و جهاد، خودش نیز شهید شد.(49) گفته می‌شود که قاتل او بحیربن اوس الضبی (لعنة‌الله علیه) بوده است.(50)

ششم. ابوالأسود دوئلی

وی از اصحاب و یاران خاص امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود.(51) جاحظ می‌گوید: ابوالأسود در میان تمامی گروه‌های (اجتماعی) مردم حضور داشت و در هر گروه سرآمد بود. از تابعین، شعرا، فقها، محدثین، اشراف، سوارکاران، امرا، نحوی‌ها، حاضرجوابان و شیعه به‌شمار می‌رفت. در سال 69ق در سن 85 سالگی وفات یافت.(52)

راغب درباره وی می‌گوید: وی نخستین کسی است که قرآن را نقطه‌گذاری کرد و پایه و اساس علم نحو را با راهنمایی علی(علیه السلام) پایه‌گذاری کرد.(53) برای نقطه‌گذاری قرآن به کاتبی دستور داد و گفت من می‌خوانم و تو نگاه کن، اگر رفع دادم ... . این امر به‌روشنی نشان می‌دهد که وی حافظ قرآن بوده است. استاد قرائت نیز به‌شمار می‌رفت؛ زیرا آمده است که حمران‌بن اعین نحو و قرائت و حمزه یکی از قراء سبعه، قرائت را در نزد ابوالأسود فراگرفته است.(54) او بر گردن هر مسلمانی که قرآن می‌خواند حق دارد.

هفتم. سعیدبن المسیّب القرشی

در زمان عمربن خطاب چشم به جهان گشود.(55) یکی از فقهای شش‌گانه به‌شمار می‌رود.(56) در مورد او گفته‌اند: امام قاریان ‌مدینه‌ است و قرائت را از علی(علیه السلام) و ابن‌عباس آموخته است.(57) امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را تربیت کرد. او با امام مصاحبت داشت، از ایشان جدا نشد و در جنگ‌ها همراه‌شان بود.(58)

از امام صادق(علیه السلام) نقل‌شده است که درباره سعیدبن المسیب فرمود: وی از افراد مورد اعتماد و یاران علی‌بن الحسین(علیه السلام)بود.(59) فضل‌بن شاذان می‌گوید: یاران (خاص) امام سجاد(علیه السلام) تنها 5 نفر بودند که یکی از ایشان ابن‌مسیب بود.(60) وی در سال 94ق وفات یافت.(61)

هشتم. سعیدبن جُبَیر

امام قاریان کوفه،(62) الاسدی (البته از بردگان آزادشده قوم بنی‌اسد)، کوفی، اصالتاً حبشی و سیاه‌پوست اما با خصلت‌های درخشان بود. از بزرگان تابعین و سردمداران آنها در فقه، حدیث و تفسیر به‌شمار می‌رفت. قرائت و تفسیر را نزد ابن‌عباس آموخت. خود را وقف علم و قرآن کرد تا این‌که پرچم‌دار و امام مردم گردید. با حجاج‌بن یوسف ثقفی دیکتاتور، هنگامی که قصد جانش را کرده بود، مناظره‌ای داشت که از قدرت ایمان و صلابت او در ولایت آل‌البیت(علیهم السلام) حکایت دارد. حجاج او را به شیوه قتل صبر در سن 49 سالگی به شهادت رساند.(63)

کشّی با اسناد به امام صادق(علیه السلام) نقل می‌کند که: سعیدبن جبیر برای علی‌بن الحسین(علیه السلام) عزاداری می‌کرد و امام او را می‌ستود. حجاج نیز تنها به‌همین‌دلیل او را کشت. او دارای عقیده صحیح بود.(64) احمدبن حنبل می‌گوید: حجاج، سعیدبن جبیر را کشت، درحالی که کسی بر روی زمین نبود که به علم او نیاز نداشته باشد.(65)

نهم. یحیی‌بن یعمر العدوانی

یکی از حافظان یحیی‌بن یعمر است. ابن‌خلکان در مورد او می‌گوید: وی یکی از قاریان بصره بود که عبدالله‌بن ابی‌اسحاق قرائت را از او آموخته است. او عالم به قرآن کریم بود.(66) در دفاع از اهل‌بیت(علیهم السلام) با حجاج احتجاحاتی دارد و او را مغلوب می‌کند. حجاج به او گفت: به من خبر رسیده است که تو ادعا می‌کنی، حسن و حسین ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و اله وسلم) هستند. پاسخ داد: آری! حجاج گفت: اگر برای این ادعا استدلال روشنی از قرآن نیاوری، قطعاً تو را خواهم کشت. البته نباید به این آیه استدلال کنی: «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ»؛(67) (بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را). گفت: اگر استدلال روشنی از قرآن بیاورم، آیا در امان خواهم بود؟ حجاج گفت: آری! یحیی‌بن یعمر پاسخ داد: خداوند می‌فرماید: «وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ... وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»؛ (و اسحاق و یعقوب را به او [ابراهیم‌] بخشیدیم؛...و از فرزندان او یوسف و موسی و هارون را؛ این‌گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم!) «وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ»؛(68) (و [هم‌چنین] زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس را؛ همه از صالحان بودند). پدر عیسی چه کسی است که خداوند او را ذریه ابراهیم می‌داند؛ حال آن‌که میان ابراهیم و عیسی نسبت به محمد(صلی الله علیه و اله وسلم) و حسن و حسین واسطه‌های بیش‌تری قرار دارد؟ حجاج به صحت ادعای او اذعان کرد.(69)

ابن‌حجر در التقریب می‌گوید: یحیی‌بن یعمر البصری ساکن مرو و قاضی و معتمد این شهر به‌شمار می‌رفت. او جزو روات طبقه سوم است که به‌صورت مرسل روایت نقل می‌کرد. او قبل از سال 100ق وفات یافت. گفته می‌شود که پس از این سال فوت کرده است.(70)

دهم. طاووس‌بن کیسان الیمانی

تفسیر را از ابن‌عباس فراگرفت. ابن‌تیمیه او را اعلم مردم به تفسیر می‌داند.(71) سیوطی نیز در الاتقان به این مطلب اشاره کرده است.(72) از یاران امام زین‌العابدین علی‌بن الحسین(علیه السلام) بود. ابن‌قتیبه بر شیعه‌بودن او اقرار می‌کند.(73) گفته‌شده است که او امام قاریان در مکه بوده است.(74) بنابراین شیعیان اهل‌بیت(علیهم السلام) نه‌تنها حافظ و قاری بودند، بلکه ائمه قاریان و اساتید آنان به‌شمار می‌رفتند.ابن‌الجزری در طبقات‌القراء به وی می‌پردازد.(75) وی در سال 106ق در مکه وفات یافت.(76)

یازدهم. زید شهید

زیدبن علی‌بن الحسین(علیه السلام)، قرائت جدش امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ادامه داد. عمربن موسی الرجهی از وی نقل می‌کند و در اول کتاب خود از قرائت زید می‌نویسد: این قرائت را از زیدبن علی‌بن الحسین‌بن علی‌بن ابی‌طالب شنیدم و اعلم‌تر از او به قرآن، ناسخ، منسوخ، مشکل و اعراب آن ندیدم.(77) اعلم به این معنا است که همه مسلمین به دانش او نیاز داشتند و شاگردی او را کردند.

زید در دوره هشام‌بن عبدالملک اموی در سال 122ق در کوفه و در سن 42 سالگی به شهادت رسید.(78)

دوازدهم. ابوالربیع الأقطع

سلیمان‌بن خالدبن دهقان‌بن نافلة ابوالربیع‌الاقطع به‌همراه زیدبن علی قیام کرد. او در زمان امام صادق(علیه السلام) وفات یافت. امام از فقدان او اندوهگین شد. فرزند او را فراخواند و سفارش آنان را به اصحاب کرد. وی قاری بود و در میان اصحاب ما به قرائت و حدیث مشهور بود. وی فقیه بود و یکی از شخصیت‌های سرشناس اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به‌شمار می‌رفت.(79)

سیزدهم. عاصم‌بن ابی‌النجود الأسدی

او از قاریان ارشد شیعه به‌شمار می‌رود. یکی از قاریان هفت‌گانه است و قرائت متداول امروز در سراسر جهان اسلام به او یعنی عاصم‌بن ابی‌النجود الأسدی الکوفی ختم می‌شود. علم قرائت را از عبدالرحمن السلمی و زرّبن حُبَیش فراگرفت. او نیز این علم را به افراد بسیاری آموخت. امامت قرائت در کوفه پس از استادش السلمی به او ختم می‌شود. یکی از خوش‌صداترین مردم در تلاوت قرآن به‌شمار می‌رفت. عالم نحوی، فصیح، پرهیزگار، اهل ادب و شیعه بسیار ولایت‌مدار نسبت به اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) بود و به این ویژگی شناخته می‌شد.(80)

عبدالجلیل الرازی در کتاب نقض‌الفضائح آورده است که عاصم همانند دیگر قاریان کوفه شیعه بود. بیش‌تر قاریان حرمین (مکه و مدینه) و عراقین (عراق عجم و عرب) شیعه اهل‌بیت(علیهم السلام) هستند و به ولایت‌مداری نسبت به خاندان بامنزلت پیامبر مشهور هستند. عاصم در قرائت هیچ اختلافی با ابوعبدالرحمن نداشت. همان‌طور که ابوعبدالرحمن با علی(علیه السلام) هیچ اختلافی نداشت. ابن‌الجزری می‌گوید: عاصم در واقع امامی بود که ریاست اِقراء پس از عبدالرحمن السلمی به او واگذار شد و مردم از مناطق مختلف به نزد او می‌آمدند.(81) وی در سال 127ق وفات یافت.(82)

چهاردهم. ابان‌بن تغلب

ابان‌بن تغلب از قاریان نخستین شیعه به‌شمار می‌رود. یاقوت الحموی در مورد او می‌گوید: قاری، فقیه، زبان‌شناس، پیرو امامیه، ثقه، دارای منزلتی والا و با کرامت بود. از علی‌بن الحسین، ابی‌جعفر و ابی‌عبدالله(علیهم السلام) حدیث نقل کرده است. با استناد به شواهدی که از خود عرب شنیده است، کتاب غریب‌القرآن و غیره را تألیف کرده است.(83) او هم‌چنین قاری و مولّف کتبی با موضوعات قرآنی است؛(84) به‌طوری‌که بعضی از علما درباره او گفته‌اند: وی اولین کسی است که در زمینه قرائت کتاب نوشت و بنیان‌گذار علم قرائت است. ابن‌الندیم در الفهرست به تألیفات او در علم قرائت اشاره می‌کند: از جمله کتاب‌های او می‌توان از کتاب معانی‌القرآن، لطیف و کتاب‌القرائت نام برد.(85)

او قرائت را از عاصم‌بن ابی‌النجود، طلحةبن مصرف و سلیمان‌الاعمش فراگرفته است و یکی از سه نفری است که قرآن را به او ختم کردند.(86)

نجاشی می‌گوید: ابان در تمامی فنون علمی از قرآن و فقه گرفته تا حدیث سرآمد بود. وی قرائتی منحصر به فرد و مشهور در نزد قاریان دارد. با اسناد به ابو مریم نقل شده است که می‌گوید: شنیدم ابان‌بن تغلب که هیچ‌کس را اقرأ از او نیافتم، علم قرائت را از ابان الکسائی یکی از قراء هفت‌گانه فراگرفته است. نقل شده است، هنگامی که ابان وارد مدینه شد، حلقه‌های درس دیگران به‌خاطر او تعطیل شد و ستون پیامبر (ستونی که پیامبر کنار آن می‌نشست) به او واگذار شد. او در سال 141ق وفات یافت.(87)

پانزدهم. الاعمش الکوفی

ابومحمد سلیمان‌بن مهران از موالیان بنی‌اسد بود.(88) شهیدثانی در ارتباط با او می‌گوید: به‌خاطر استقامت و فضل خویش انسان شایسته‌ای بود. اهل‌سنت با وجود اعتراف به تشیع وی، نامش را در کتب خود آورده‌اند و او را ستوده‌اند.(89) منصور دوانیقی از او پرسید: چند حدیث در باب فضایل علی حفظ هستی؟ پاسخ داد: ده‌هزار حدیث و بیش‌تر.(90) ایشان امام قاریان کوفه به‌شمار می‌رفت. ابان‌بن تغلب و حمزه یکی از قراء هفت‌گانه، علم قرائت را از وی فراگرفتند.(91)

در ایمان و ثبات بر مذهب حق محکم بود. او یکی از موالیان آزادشده امام علی(علیه السلام) بود. در سال 148ق وفات یافت.(92)

شانزدهم. زرارة‌بن اعین

زرارةبن اعین از صحابه قاری ائمه(علیهم السلام) است. یکی از اعلام شیعه و شیخ آنان به‌شمار می‌رود. همین افتخار برای او کافی است که امام صادق(علیه السلام) در مورد وی فرمود: اوتاد (کوه‌های) زمین و اعلام دین چهار نفرند: محمدبن مسلم، بریدبن معاویه، لیث‌بن البختری المرادی و زرارةبن اعین.(93)

درباره او گفته شده است که قاری مشهور، امام تفسیر و علوم عربی، فصیح، ادیب، شاعر، صاحب فضل و دین، صاحب استدلال‌های محکم و برهان قاطع بود؛ به‌گونه‌ای که هیچ‌کس یارای مقابله با او و جرأت مناظره با او را نداشت. متکلمان شیعه شاگردان او به‌شمار می‌روند؛ تنها، عبادت او را از سخن گفتن بازمی‌داشت. فردی خوش‌سیما، تنومند، با صبر راسخ، حکمت بالغ، آرامش و وقار بود. برای نمازجمعه خارج می‌شد، درحالی‌که جامه مشکی کلاه‌داری بر سر و عصایی در دست داشت. اثر سجده در پیشانیش ظاهر بود. مردم در دو طرف راه می‌ایستادند و به‌خاطر جلال و هیبتش، وی را می‌نگریستند.(94) او در سال 150ق وفات یافت.(95)

هفدهم. ابوعمربن علاء المازنی

نامش زبَّان است، نزد چندین گروه به فراگیری علم قرائت پرداخت و با قرائت‌های آنان آشنا شد. از هر قرائت، بهترین آن و متناسب‌ترین آن با زبان عربی را انتخاب می‌کرد. در شمار اعلام شیعه، اشراف و شخصیت‌های سرشناس عرب قرار دارد. از امام صادق(علیه السلام) روایت نقل کرده است و با ایشان مصاحبت داشته است. ایشان مقری بصره و یکی از قراء قرائت‌های هفت‌گانه‌ای است که امروز در میان مسلمانان مشهور است. امامت بصره به ایشان واگذار شد. وی در سال 154ق از دنیا رفت. (96)

هجدهم. حمزةبن حبیب الزیّات

یکی از قاریان هفت‌گانه به‌شمار می‌رود. ذهبی می‌گوید: امام، حجت، ارزشمند به‌خاطر کتاب الله، حافظ حدیث، آگاه نسبت به واجبات و دانای به ادبیات عربی، عابد و خاشع در برابر خداوند، بسیار پرهیزگار و بی‌نظیر بود. او نزد اعمش، حمران‌بن اعین و ابن‌ابی‌لیلی به فراگیری علم قرائت پرداخت. صدرنشین قاریان بود. الکسائی و گروهی دیگر علم قرائت را از او آموختند. اعمش وقتی که دید حمزه می‌آید، گفت: او حبرالقرآن است. ابوحنیفه به او ‌گفت: در دو چیز بر ما غلبه داری که در آن نمی‌توانیم با تو منازعه کنیم: قرآن و واجبات الهی. عبدالله‌بن موسی می‌گوید: در قرائت کسی بهتر از حمزه نیافتم. ابوجعفر الطوسی او را از اصحاب امام صادق(علیه السلام) می‌شمارد. سیره‌نویسان او را از شخصیت‌های برجسته امامیه می‌دانند که به ولایت‌مداری نسبت به اهل‌بیت(علیهم السلام) معروف هستند. او در سال 156ق وفات یافت.(97)

نوزدهم. علی‌بن حمزة الکسائی

ابوالحسن علی‌بن حمزة‌بن عبدالله‌بن بهمن‌بن فیروز، امام قاریان، عالم، نحوی کوفی، یکی از اعلام و از قراء هفت‌گانه به‌شمار می‌رود. علم قرائت را نزد گروه‌های مختلفی آموخت، گروه‌هایی نیز این علم را از او آموختند. امامی زیرک و دانشمند بود. از میان قرائت‌ها، یک قرائت را برای خود برگزید. برخی قرائت‌ها را برمی‌گزید و برخی دیگر را کنار می‌گذاشت. ابن‌مجاهد می‌گوید: کسایی اهل قرائت بود و علم و صنعت آن را در اختیار داشت، با قاریای دقیق‌تر و قوی‌تر از کسایی مجالست نداشتیم. خلف می‌گوید: در محضر کسایی نشسته بودیم. او برای مردم قرائت می‌کرد و آنان براساس قرائت وی قرآن‌های خود را نقطه‌گذاری می‌کردند. وی یکی از شخصیت‌های برجسته شیعه امامیه به‌شمار می‌رود. او روایت‌های طولانی و نظرات بسیاری را بیان کرده است که در حکم دانش‌نامه‌های ادبی و تاریخی به‌شمار می‌رود. در سال 171ق وفات یافت.(98)

بیستم. حفص‌بن سلیمان الاسدی

حفص‌بن سلیمان الاسدی الغاضری الکوفی امام قاریان، یار و دست‌پروده عاصم است. اعلم به قرائت عاصم و از ائمه قرائت به‌شمار می‌رفت. ائمه قرائت او را از شعبةبن ابی‌بکربن عیاش دیگر راوی قرائت عاصم برتر می‌دانند. ملازم عاصم بود و تشیع و علم قرائت را از او فراگرفت. شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق(علیه السلام) می‌داند. ازاین‌رو، قرائتی که عاصم به حفص آموخته است، همان قرائتی است که از ابوعبدالرحمن السلمی و از علی(علیه السلام) گرفته است.

حفص در میان قراء منزلت والایی دارد. مسلمانان در قرائت مصحف متعارف به قرائت وی ملتزم هستند و قرائت عمومی بر محور او می‌چرخد؛ بنابراین، قرائت حفص تنها به خودش محدود نمی‌شود؛ بلکه در میان مسلمانان مشهور و به او منتسب است؛ زیرا او با این قرائت تلاوت می‌کرد؛ درحالی‌که قرائت دیگر قراء با قرائت عامه و متداول متفاوت است. بنابراین قرائت عاصم و حفص در واقع قرائت عموم مسلمانان است و تا امروز به همان منوال باقی مانده است. حفص 90 سال زندگی کرد و در سال 180ق وفات یافت.(99)

بیست و یکم. حمران‌بن اعین

حمران‌بن اعین الشیبانی کوفی از حافظان متقدم شیعه است. ابوغالب الزراری درباره او می‌گوید: وی از مشایخ ارشد و معظم شیعه و از حاملان قرآن به‌شمار می‌رود که در موردشان تردیدی وجود ندارد. نام او در کتب قرآن آمده است. گفته می‌شود که او علم قرائت را از علی‌بن جعفر و محمدبن علی5 فراگرفت.(100) امام ابوجعفر(علیه السلام) به او فرمود: تو در دنیا و آخرت از شیعیان ما هستی.(101) او برادر زرارةبن اعین مشهور است. در علم حدیث، زبان و قرآن مهارت دارد. نحو و قرائت را از ابوالأسود فراگرفت. حمزه یکی از قراء هفت‌گانه،(102) علم قرائت را نزد او آموخت. آمده است که پدرش اعین نیز حافظ قرآن بود.(103)

بیست و دوم. ابواسحاق النحوی‏

ابواسحاق النحوی از قاریان متقدم شیعه و علمای برجسته این مذهب به‌شمار می‌رود. نجاشی می‌گوید: یکی از شخصیت‌های برجسته در میان اصحاب ما به‌شمار می‌رفت. قاری و فقیه، بسیار عابد و زاهد و با کردار نیکو بود.(104) البرقی او را از اصحاب امام صادق(علیه السلام)می‌داند.(105)

بیست و سوم. قتیبة الأعشی

قتیبةبن محمد الأعشی المؤدب از موالیان قبیله ازد و از اصحاب امام صادق(علیه السلام) به‌شمار می‌رود. نجاشی نام او را در فهرست اسامی مصنفان شیعه ذکر می‌کند و می‌گوید: ابومحمد، قاری، ... ثقه و جزء اعلام است. شیخ مفید در رسالة عددیة او را از فقها، اعلام و رؤسایی می‌داند که حلال و حرام از آنان گرفته شده است و هیچ اشکالی بر آنان وارد نیست.(106)

بیست و چهارم. ابراهیم‌بن ابی‌البلاد

ابراهیم‌بن ابی‌البلاد کوفی ملقب به ابویحیی از موالیان بنی‌عبدالله‌بن غطفان است. او قاری،(107) مورد اعتماد و ادیب بود. او بینایی خود را از دست داده بود. از امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا(علیهم السلام) روایت نقل کرده است. مدتی طولانی زندگی کرد. امام رضا(علیه السلام) نامه‌ای برای او فرستاد و او را ستود.(108) علامه حلی می‌گوید: او ثقه (مورد اعتماد) است و من به روایاتش عمل می‌کنم.(109)

بیست و پنجم. فضل‌بن شاذان

فضل‌بن شاذان نیشابوری متکلم، فقیه و ثقه است.(110) نجاشی درباره او می‌گوید: او از اصحاب فقیه و متکلم ما بود. در میان این گروه از عظمت برخوردار بود. توصیف او در کلام نمی‌گنجد.(111) با امام رضا(علیه السلام)مصاحبت داشت. در تمامی فنون علم از قرآن و فقه گرفته تا حدیث و کلام سرآمد بود. تألیفات او به بیش از 100 اثر می‌رسد.(112) ابن‌الندیم در الفهرست‌ در باب ترتیب قرآن می‌گوید: فضل‌بن شاذان یکی از ائمه قرآن و روایات به‌شمار می‌رود(113) و به کتابی از او در موضوع قرائت اشاره می‌کند.(114)

بیست و ششم. علی‌بن اسباط

ابوالحسن کوفی علی‌بن اسباط‌بن سالم از قاریان متقدم شیعه است. در کتب رجال آمده است که او مقرئ و ثقه بود. کتابی درباره تفسیر قرآن تألیف کرده است و از اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) به‌شمار می‌رود.(115) نجاشی درباره او می‌گوید: از موثق‌ترین مردم، صادق‌ترین و ثقه بود.(116)

بیست و هفتم. محمدبن الحسن الرواسی

ابوجعفر ابن‌ابی‌ساره النحوی کوفی معروف به الرواسی از موالی انصار از ستون‌های قرائت به‌شمار می‌رود. او و پیش از او پدرش ساکن نیل بود. از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) روایت نقل کرده است. صالح، صادق و ثقه بود. در زمینه قرائت‌ها کتاب‌های بسیاری تألیف کرده است.(117)

نجاشی درباره او می‌گوید: ثقه است؛ به‌گونه‌ای که هیچ تردیدی در مورد او وجود ندارد. کتاب‌های زیر را تألیف کرده است: وقف و ابتدا، الهمزه و اعراب‌القرآن.(118)

ابوعمر الدانی در طبقات‌القراء به او می‌پردازد و می‌گوید: روایت‌هایی در زمینه قرائت، متعلق به اوست که نقل می‌شود.(119)

بیست و هشتم. محمدبن سلمه الیشکری

از علمای قرن دوم است.(120) نجاشی در مورد او می‌گوید: از اصحاب کوفی جلیل و بزرگ ماست. فقیه، قاری و زبان‌شناس است. او کسی است که در کوفه ساکن شد که علمای آن از فضیلت و تمایز برخوردارند.(121)

بیست و نهم. ابن‌داحة البصری

ابواسحاق ابراهیم‌بن سلمان المزنی از موالیان آل‌طلحه است. این مقرئ بصره‌ای در تمامی علوم عربی سرآمد است. جاحظ او را رافضی می‌داند.(122) از امام صادق(علیه السلام) روایت نقل کرده است.(123) نجاشی می‌گوید: او یکی از شخصیت‌های برجسته بصری در فقه، کلام، ادبیات و شعر است.(124) تا قبل از سال 209ق در قید حیات بود.(125)

سی‌ام. عبدالله‌بن موسی العبیسی الکوفی

ابومحمد، حافظ شیعه و استاد بخاری است. او علم قرائت و تجوید را از عیسی الهمدانی و علی‌بن صالح فراگرفته است. حروف را نزد حمزه و کسایی آموخت. احمد العجلی درباره او می‌گوید: عالم قرآن و سرآمد آن بود. این مطلب حاکی از آن است که مردم در علم قرائت به او مراجعه می‌کردند. ابوداوود السجستانی در مورد او می‌گوید: شیعه و منحرف بود؛ یعنی از مذهب عموم مردم که از طاغوت پیروی می‌کردند تبعیت نمی‌کرد. ذهبی می‌گوید: حدیث او در کتب شش‌گانه با واسطه و در کتاب بخاری بدون واسطه نقل شده است. عابد، زاهد و اهل شب‌زنده‌داری بود. با الزیّات مصاحبت داشت و براساس سیره او رفتار می‌کرد؛ یعنی در ولایت‌مداری از اهل‌بیت(علیهم السلام)، مانند او بود که البته تشیع مذهب عموم قاری‌های کوفی بود. ابن‌سعد می‌گوید: العبسی در سال 213ق در ماه ذی‌القعده وفات یافت.(126)

سی و یکم. ابن‌سعدان الضریر

ابوجعفر محمدبن سعدان در بغداد متولد شد و مذهب کوفی دارد. ابن‌ندیم او را از قاریان شیعه به‌شمار می‌آورد. نکته جالب آن است که او معلم مسلمانان بود از همه مذاهب. ابن‌الندیم هم‌چنین می‌گوید: او معلم عموم مردم و یکی از قاریانی بود که براساس قرائت حمزه قرآن می‌خواند. در سال 231ق در روز عرفه وفات یافت. از جمله کتاب‌های او می‌توان به کتاب القراءة اشاره کرد.(127)

به‌عنوان نمونه‌ای درخشان از سیره پیروان اهل‌بیت(علیهم السلام) در اهتمام به قرآن به همین مقدار کفایت می‌کنیم و خواننده را به برخی منابع ارجاع می‌دهیم که به برخی شخصیت‌های قرآنی شیعه در عرصه حفظ و تلاوت پرداخته‌اند؛ مانند: رجال نجاشی، رجال طوسی، (رجال) علامه، (رجال) ابن‌داود، کتاب اعیان‌الشیعه سیدمحسن الامین، تأسیس‌الشیعة سیدحسن صدر و شهداء‌الفضیلة علامه امینی. ازسوی‌دیگر، برخی کتب علمای اهل‌تسنن نیز به این موضوع پرداخته‌اند، مانند: ذهبی در سیر اعلام‌النبلاء، ابن‌عساکر در تاریخ مدینة دمشق و غیره.

باید گفت: وقتی به کتب تراجم مراجعه می‌کنیم، درمی‌یابیم که در حق علمای شیعه ظلم بزرگی روا داشته شده است و بسیار کوشیده‌اند تا از شأن و منزلت‌شان کاسته شود؛ چرا که شیعه هستند. با این وجود، با مواردی روبه‌رو می‌شویم که مایه افتخار و عزت است؛ به‌گونه‌ای که نمی‌توانند منکر آن گردند؛ پس به دروغ و بهتان رومی‌آورند و گاهی القاب زشتی مانند فاسدالمذهب یا خبیث‌العقیده به آنها نسبت می‌دهند، اما با این وجود او را امام قاریان، استاد مشایخ، شیخ شیوخ و امام فلان شهر (مثلاً کوفه یا بصره) در علم قرائت می‌دانند. نمی‌دانم کسی مانند ذهبی چگونه می‌تواند چنین شخصیت‌هایی که ائمه مسلمانان در علم قرائت بودند را به خبث عقیده و فساد مذهب متهم سازد؟ آیا این امر توهین به عموم مسلمانان نیست که شاگردی آنهارا می کردند یا به‌صورت ضمنی صحت قرآن را زیر سؤال نمی‌برد؟ چراکه اعتبار ائمه قرائت را خدشه‌دار می‌سازد. در این‌جا شیعه باید افتخار کند که این‌چنین حافظان و مروجان قرآنی دارد که ثقه و از صالح‌ترین مردم شمرده می‌شوند و هم‌زمان می‌توانند قرائت خود را از آنان بگیرند.


3. حافظان و قاریان قرآن شیعه از غیبت کبری تا قرن دوازدهم

در این‌جا نیز به ذکر نمونه‌هایی می‌پردازیم که متن صریح دال بر حفظ و قرائت آنها وجود دارد و نشان می‌دهد که علم قرائت را به مردم آموخته است یا در ترویج قرائت وحفظ آن نقش داشتند. برخی اعلام عبارتند از:

یکم. مقرئ ابوعلی النافعی الانطاکی

علامه شیخ حسن‌بن سلیمان‌بن الحبر استاد قاریان و یکی از ستون‌ها و علمای برجسته قرن‌چهارم هجری به‌شمار می‌رود. اهل علم، فضل و ادب بود. ذهبی در میزان‌الاعتدال می‌گوید: شیخ اقراء در سرزمین مصر بود. او اساس روایت‌های مختلف قرائت را به ابوالفتح‌بن بدهن و ابوالفرج الشنبوذی آموخت. او عالمی رافضی بود. ابوالفتح‌بن فارس دین او را برنمی‌تافت. حاکم العبیدی در سال 339ق او را کشت.(128)

دوم.علی‌بن الزبیر اسدی

علی‌بن محمدبن زبیر اسدی ابوالحسن قرشی کوفی که در میان شیعه به ابن‌الزبیر معروف است. با زبیربن عوام صحابی معروف نسبتی ندارد. وی شیخ شیوخ در اقراء و راوی اصول است.(129) محقق داماد می‌گوید: در زمان خود از منتهای فضل، علم و معرفت، ثقه و جلالت برخوردار بود.(130) در سال 348ق در آستانه صد سالگی در بغداد وفات یافت و در حرم امیرالمؤمنین(علیه السلام) دفن شد.(131)

سوم. الناشی الصغیر

ابوالحسن علی‌بن عبدالله، مشهور به ناشی صغیر بغدادی، در سال 271ق چشم به جهان گشود و در سال 365ق وفات یافت.(132) در مورد او گفته شده است: از ائمه زبان، شعر، کلام، قرائت و تجوید به‌شمار می‌رود.(133) نجاشی او را در شمار مؤلفان امامیه،(134) ابن‌ندیم در شمار متکلمان متکلمان امامیه(135) و شیخ ابوجعفر طوسی در شمار علما می‌داند.(136) ابن‌شهرآشوب او را از شعرایی می‌داند که آشکارا در مدح اهل‌بیت(علیهم السلام) شعر می‌سرود.(137) یاقوت در معجم‌الأدباء به‌صورت مفصل شرح‌حال او را بیان می‌کند؛ مانند ماجرای جالبی که مورد عنایت حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) قرار می‌گیرد و قصیده‌ای که در مدح اهل‌بیت(علیهم السلام) و بیان مظلومیت‌هایشان سروده است، مورد قبول آن حضرت واقع می‌شود.(138) مطلع این قصیده چنین است:

بني احمد قلبي لكم يتقطع‏  ****  بمثل مصابي فيكم ليس يُسمع‏

یعنی: ای زادگان احمد! قلبم در ماتم شما از هم گسیخت؛ کس نشنید آن‌چه در این ماتم بر دل من رسید.

او قصیده معروف زیر را نیز سروده است:

بآل‌محمد عرف الصواب‏   **** و في ابياتهم نزل الكتاب‏

یعنی: با آل‌محمد راه حق شناخته می‌شود و قرآن در خانه‌های آنان نازل شده است.

چهارم. ابن‌خالویه نحوی

ابوعبدالله حسین‌بن احمد ابن‌خالویه همدانی از قاریان و افراد خبره در قرائت است. نجاشی در مورد او می‌گوید: عارف به مذهب ما، عالم به علوم عربی، زبان و شعر بود. کتاب‌هایی دارد مانند کتاب الآل که در آن به امامت امیرالمؤمنین و یازده فرزندش می‌پردازد. کتاب مستحسن‌القرائاتو الشواذ،(139) الانتصار لأئمة‌الأمصار در زمینه قرائت‌ها، و کتاب الحجة في القرائت‌الائمة‌السبعة.(140) در مورد او گفته شده است: امام زبان عربی و دیگر علوم ادبی به‌شمار می‌رفت. در سال 314ق برای کسب علم و دانش وارد بغداد شد و محضر برخی از علما مانند ابن‌مجاهد مقری را درک کرد و علم قرائت را از او فراگرفت. به شام رفت و در حلب ساکن و یکی از شخصیت‌های عصر خود در تمامی بخش‌های ادبیات تبدیل شد. مردم از مناطق مختلفی به نزد او می‌رفتند. آل‌حمدان او را تکریم می‌کردند، نزد او به علم‌آموزی و اقتباس علم می‌پرداختند.(141) سیف‌الدوله تربیت فرزندانش را به او سپرد.(142) وی در سال 370ق در حلب وفات یافت.(143)

پنجم. ابواسحاق الرفاعی

ابراهیم‌بن سعید بن الطیب که یاقوت می‌گوید: به شهر واسط رفت و در آن‌جا قرآن را از عبدالغفار الحصینی فراگرفت. سپس به بغداد آمد و در آن به شاگردی پرداخت. به‌واسط بازگشت، در صدر مسجد نشست و به مردم علم قرائت می‌آموخت. سیدحسن صدر نام او را در زمره نحوی‌های شیعه ذکر می‌کند.(144) در سال 411ق وفات یافت.(145) از ظلم‌هایی که به شیعه رفته است، مطالبی است که حموی هنگام وفات نقل می‌کند و می‌گوید: تنها دو نفر در تشییع جنازه او شرکت کردند که آن دو نیز بیم جان خود را داشتند؛ زیرا شایع شده بود که وی رافضی است. حموی از این اوضاع تعجب می‌کند و می‌گوید: عجیب است که این مرد با وجود فضایلی که داشت در چنین وضعیتی بود. یک روز پس از فوت او، مردی از عوام فوت کرد. شهر به‌خاطر او بسته شد و به‌خاطر ازدحام جمعیت کسی نمی‌توانست به جنازه‌اش برسد.(146) سیدحسن صدر در پاسخ به تعجب حموی می‌گوید: جای تعجب ندارد. از جهالت به خدا پناه می‌بریم.(147)

ششم. محمدبن الحسن‌بن محمد

محمدبن الحسن‌بن محمد معروف به ابوبکر النقاش موصلی در بغداد به‌دنیا آمد. مقری، مفسر و یکی از اعلام به‌شمار می‌رود. به شرق و غرب در جست‌وجوی اسناد سفر کرد. از بسیاری از علما مطلب نقل می‌کند. در زمینه حدیث، قرائت و تفسیر، آثاری تألیف کرد. بنابه نقل ذهبی، عمری طولانی داشت، به‌خوبی توانست مهارت و دانش خود را گسترش دهد. الدانی او را می‌ستاید و می‌گوید: از عبد العزیز بن جعفر شنیدم که می‌گوید: قرائت ابن‌کثیر و ابن‌عامر مورد پذیرش نقاش قرار گرفت؛ زیرا اسنادش به این دو قرائت نزدیک‌تر بود. به‌عنوان شیعه اهل‌بیت(علیهم السلام) معروف بود و احادیثی درباره آنان از شیوخ خود با اسناد عالی روایت کرده است؛ ازاین‌رو او را در سند حدیث متهم می‌کنند. ابن‌قطان می‌گوید: در سوم شوال 351ق بر بالین ابوبکر نقاش حاضر شدم، درحالی‌که خود را آماده مرگ می‌دید و لبان خود را تکان می‌داد.(148)

محدث قمی می‌گوید: ظاهر امر از شیعه‌بودن نقاش حکایت دارد و تکان‌دادن لبانش در هنگام مرگ شهادت به امامت و ولایت اولیای خدا بوده است. در حدیث مورد اتهام واقع شده است. زیرا در فضایل اهل‌بیت حدیث نقل کرده است. این جماعت با محبان آل‌رسول(صلی الله علیه و اله وسلم) این‌گونه رفتار می‌کردند؛ رفتاری که از پدران خود به ارث برده بودند؛ گرگ‌زاده، عاقبت گرگ شود.(149)

هفتم. ثابت‌بن اسلم

ثابت‌بن اسلم‌بن عبدالوهاب ابوالحسن الحلبی النحوی، کتابی با عنوان تعلیل قراءة عاصم تألیف کرده است.(150) گفته می‌شود او فقیه شیعه و نحوی حلب بود.(151) ذهبی می‌گوید: «وی از علمای سرآمد علم نحو و شیعه بود. کتابی با موضوع تعلیل قراءة عاصم تألیف کرد. از شاگردان ارشد ابوالصلاح به‌شمار می‌رفت، پس از او بر جایگاهش تکیه زد و مسئولیت کتابخانه حلب را بر عهده گرفت». او حدود سال 460ق وفات یافت.(152)

هشتم. لطف‌الله شجری نیشابوری

سیدشریف لطف‌الله‌بن عطاء شجری حسنی در صدر حافظان قرار داشت و نسب او به امام حسن(علیه السلام) برمی‌گردد. وی در قرن پنجم می‌زیست.(153) وقتی گفته می‌شود در صدر حافظان قرار داشت، بدین‌معناست که شروطی را که قبلاً برای حافظ از جنبه حفظ قرآن و علم به تمامی قرائت آن با انواع نغمه‌ها برشمردیم، در خود جمع کرده بود.

نهم. حسین‌بن احمد البغدادی

ایشان را از اعلام قرن پنجم دانسته‌اند. ابن‌البطریق نام او را در رجال شیعه آورده و می‌گوید: «ادیب، عالم نحوی، عارف و آگاه به قرائت بود».(154)

دهم. ابن‌الدباس البارع

حسین‌بن محمد معروف به بارع بغدادی زبان‌شناس، عالم نحو و مقرئ بود. قرآن را نزد علی‌بن ‌علی‌بن البناء و غیره فراگرفت و از ابویعلی القاضی الموصلی شنید. حافظ ابوالفرج‌بن الجوزی نیز از ابن‌البارع شنید. او در زمینه قرائت کتاب نوشته است. در سال 443ق به‌دنیا آمد و در سال 524ق وفات یافت.(155)

یازدهم. علامه ابن‌شهرآشوب

شیخ ابن‌شهرآشوب مازندرانی از علمای قرائت و علمای امامیه است که در قرن پنجم می‌زیست. از وی آثار بسیاری برجای‌مانده که می‌توان به کتاب مناقب آل‌ابی‌طالب اشاره کرد. محدث نوری می‌گوید: «از مفاخر شیعه، زینت دین و فضلای نخستین به‌شمار می‌رود. به کتاب متشابه‌القرآن وی اشاره می‌کند، همین افتخار برای او کافی است که حتی اعلام برجسته اهل‌سنت به جلالت و منزلت والای او اعتراف می‌کنند».(156)

او خوش‌سیما، راستگو، خوش‌بیان، بسیار عالم، عابد، متواضع و اهل شب‌زنده‌داری بود. الداوودی المالکی می‌گوید: «او از شیوخ شیعه، محدث، فقیه شیعه و از نوابغ علم اصول است. با رجال دیدار داشت. در علم قرآن، قرائت، تفسیر و نحو پیشرفت کرد. امام عصر و دردانه روزگار خود بود. کار جمع‌آوری مطالب و تألیف را به‌خوبی انجام داد. در علم قرآن و حدیث سرآمد بود. جایگاه او نزد شیعه هم‌تر از جایگاه خطیب بغدادی در نزد اهل‌تسنن است». در ماه شعبان سال 588ق وفات یافت.(157)

دوازدهم. شهیداول محمدبن مکی العاملی

شمس‌الدین الجزری در زندگی‌نامه شهید اول می‌نویسد: در یک دعوت‌نامه که با خط خود نوشته بود، نام خود را ابوعبدالله محمدبن مکی‌بن محمدبن حامد الجزّینی ذکر کرده بود؛ او شیخ و مجتهد شیعه است. پس از سال 720ق متولد شد. به عراق سفر کرد. در محضر ابن‌المطهر و دیگر اساتید شاگردی کرد. قرائت را از اصحاب ابن‌مؤمن فراگرفت. ابن‌اللبان می‌گوید: شهید اول برای او قرائت کرد. امام فقه، نحو و قرائت به‌شمار می‌رفت.(158)

از علمای ارشد مسلمانان و مرجع مجتهد شیعیان است. به هر پرسش‌کننده‌ای براساس مذهب خودش فتوا می‌داد. عالم به تمامی مذاهب اسلامی بود. دانش فراوان و دوست‌داران گسترده‌اش، خشم متعصبان را برانگیخت؛ بنابراین از او نزد حاکم بدگویی کردند و خواستار قتل او شدند. آنان دلیلی برای قتل او نداشتند؛ در نتیجه او را به اتهامات واهی و باطل مانند رافضی‌بودن و دشنام به صحابه متهم ساختند. برخی عیب بیش‌تری وارد کردند. علامه امینی (نور به قبرش ببارد) این اباطیل مضحک را به‌خوبی پاسخ می‌دهد و می‌گوید:

ببینید خصومت و دشمنی چه می‌کند که به مردی از جلیل‌ترین علمای مسلمان ضعف عقیده، اعتقاد به مذهب نصیریه، حلال‌شمردن شراب خالص و دیگر فضایح را نسبت می‌دهند تا این‌که با ریخته‌شدن خون او قبایح درگذشتگان‌شان را مخفی کنند؛ البته امر عجیبی نیست؛ زیرا یک فرد شامی به اصحاب امام علی(علیه السلام) در صفین گفت: ما با شما می‌جنگیم؛ زیرا نه شما نماز می‌خوانید و نه صاحب (امام) شما.(159)

آری! تنها گناه شهید این بود که عقیده بر حق شیعه خود را ترویج می‌کرد. مردم را بدان فرامی‌خواند و می‌کوشید تا این عقیده را گسترش دهد. آثار وی به‌ویژه رسالة‌العقیدة‌الکافیة که پیش از این در مبحث تألیفات و آثار علمی شهید ذکر شد، بهترین گواه بر بری‌بودن ساحت مقدس او از اتهاماتی است که مخالفان به او روا داشتند.

این امر از دقت او حکایت دارد که حتی وقتی اللمعة‌الدمشقیة را تألیف می‌کرد، اصرار داشت که کسی بویی نبرد. انسانی این‌چنین بادقت، نرم‌خو و بلندنظر نمی‌تواند درصدد آسیب‌زدن و دشنام باشد. در هر صورت، چرا او باید چنین‌کاری کند. ارزیابی ما این است که این دلیل چیزی نیست، جز تکرار یک اتهام تاریخی علیه شیعیان که همیشه سخیف‌ترین و ساده‌ترین وسیله برای رایزنی و لابی‌گری علیه آنان بوده است.(160)

شهید ما که امام فقه و قرائت‌ها بود را پس از یک سال زندان، در سال 786ق از زندان بیرون آوردند، ظالمانه و خصمانه با شمشیر کشتند، سپس به صلیب کشیدند و سنگسار کردند و در شهر دمشق سوزاندند. بنابراین مزاری برای زیارت ندارد.(161)

سیزدهم. عمادالدین استرآبادی

علی‌بن علی‌بن محمود، معروف به عماد‌الدین قاری استرآبادی از علما و قاریان عصر شاه‌طهماسب و شاه‌عباس صفوی است. در میان علما جایگاه و منزلت والایی داشت. مسائل و مشکلات دشوار به او ارجاع می‌شد. در علم تجوید مهارت تام داشت و دو کتاب با عنوان المبسوط و المختصر در این زمینه تألیف کرده است. سند دو روایت او به حفص و شعبه به روایت عاصم به الجزری می‌رسد. از آثار او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: ارشادالأذهان في تجویدالقرآن، بیان افرادالقرائت و جمعها، تجویدالقرآن، اصول قراءة ابن‌کثیر، مفردة حمزة، مفردة عاصم، مفردة نافع، مفردة ابوعمر.(162)

چهاردهم. ملاحسن قاری

ملاحسن قاری و خطیب، از قاریان مشهور عصر شاه عباس صفوی به‌شمار می‌رفت. به‌مدت 20 سال قاری حرم امام رضا(علیه السلام) بود و آموزش قرآن نیز اشتغال داشت. برخی تألیفات قرآنی او عبارتند از: تبصرة‌القراء في‌التجوید و قرائة عاصم بروايتيه.(163)

پانزدهم. قاری محمد کاظمی

محمدمحسن‌بن شمس‌الدین قاری کاظمی از معاصران شاه‌سلیمان صفوی بود که در سال 1105ق وفات یافت. به شیخ محمد قاری یا ملامحمدقاری معروف بود. علم قرائت را از افراد زیر فراگرفت: محمد حکیم‌زاده در بغداد، آقاسعید اصفهانی در اصفهان، حاج محمد از نوادگان شاه‌طهماسب، میرابوالقاسم خراسانی در شیراز و غیره. برخی تألیفات قرآنی وی عبارتند از: الرسالة‌السلیمانیة في بیان‌الآیات والرسوم‌القرآنیة، مفتاح‌الفرقان في بیان‌الوقف ورسم‌القرآن، قاسمیة با موضوع علم تجوید و نورالنور في قراءة عاصم‌المشهور.(164)

شانزدهم. قاری محسن کاشانی

محسن‌بن سمیع معروف به معلم شیرازی از قاریان شیعه است که در شهر کرمانشاه ایران سکونت داشت. نسب او با سه واسطه به‌مفسر و محدث بزرگ محسن فیض کاشانی بازمی‌گردد. رساله مختصری در علم تجوید دارد که یک نسخه از آن در کتابخانه سپهسالار در تهران موجود است.(165)

هفدهم. محمدرضا سبزواری

محمدرضابن یوسف البیهقی السبزواری در نیمه‌نخست قرن یازدهم هجری در صدر حافظان شهر مشهد قرار داشت. در شمار اساتیدی است که قاریان بسیاری را تربیت کردند و در ترویج علم قرائت نقش داشتند. جعفر بحرینی (وفات 1088ق) می‌گوید: من از افرادی هستم که مجوز قرائت ده‌گانه را در شهر مشهد امام رضا(علیه السلام) از او دریافت کردم. مجوز سبزواری با سه راوی به ابن‌الجزری می‌رسد. مصطفی تبریزی مشهدی (وفات 1030ق هجری) در رساله خود درباره سند قرائت عاصم می‌گوید: سبزواری استاد او بوده است و در سال 1030ق در جلسه درس او حضور داشته است. این قاری در سال 1055ق وفات یافت و در رواق حرم امام رضا(علیه السلام) به خاک سپرده شد. از تألیفات او در عرصه قرآنی می‌توان به کتاب تحفة‌المحسنین اشاره کرد.(166)

هجدهم. سيفی قزوينی

محمدبن محمدمهدی سیفی قزوینی معروف به قوام‌الدین از علمای شیعه و قاریان نیمه‌نخست قرن دوازدهم به‌شمار می‌رود. علاوه بر دست‌داشتن در عرصه قرآن، شاعر نیز بود و به سه زبان ترکی، فارسی و عربی شعر می‌گفت. در شهر قزوین به آموزش قرآن اشتغال داشت. در عرصه تلاوت آثاری دارد مانند: منظومه‌ای به زبان عربی در علم تجوید و تلاوت.(167)

نوزدهم.‏ محمدجعفر استرآبادی

ملامحمدجعفر استرآبادی، معروف به شریعتمداری از فقها، مجتهدان شیعه، خبُرا و علمای فن تلاوت و تجوید به‌شمار می‌رود. در روستای نوکند از توابع شهر استرآباد چشم به جهان گشود. علوم مقدماتی را در آن‌جا فراگرفت. جهت کسب علوم بیش‌تر و رسیدن به مراتب عالی علمی به نجف اشرف مهاجرت کرد تا از چشمه حوزه اصیل آن سیراب گردد. پس از پیمودن گامی علمی و دانش‌اندوزی در سال 1231ق به وطن خود استرآباد بازگشت، اما در آن‌جا نماند، بلکه به قزوین رفت. مدتی بعد زمانی که فتح‌علی‌شاه به قزوین آمد و از علم و فضیلت شیخ آگاهی یافت، از او خواست تا به همراهش به تهران بیاید. در نزدیکی کاخ او و در مجاورت مدرسه علمیه آن‌جا مستقر شود. این درخواست را پذیرفت. پادشاه در آن‌جا خانه‌ای را به او اختصاص داد و مورد احترام و کرامت قرار داشت تا جایی‌که پادشاه هر ماه یک روز را به دیدار او اختصاص داده بود.

استرآبادی مؤلفی نوآور و عالمی کوشا بود. از جمله تألیفات قرآنی او می‌توان به سلک‌البیان في کشف مشکلات‌القرآن اشاره کرد که رساله‌ای در تشریح کیفیت قرائت کلمات دشوار قرآن براساس دو روایت حفص و شعبه از عاصم است، قرائتی که متناسب با شرع باشد. به اصول قرائت مجزی در نماز و تجوید قرآن کریم نیز می‌پردازد. شیخ محمدجواد استرآبادی در سال 1232ق وفات یافت. شیخ فرزندی به نام علی دارد که در سال 1316ق وفات یافت و در سال 1283ق کتابی با عنوان تجویدالتنزیل في علم‌التنزیل تألیف کرد. ممکن است این همان پسری باشد که نامش محمدرضا است. کتابی در علم تجوید تألیف کرده و به تجوید نماز پرداخته است.(168)


4. حافظان و قاريان متأخر شیعه مؤثر در ترویج فرهنگ حفظ و تلاوت

از میان حافظان متأخر به اساتید ارشدی اشاره می‌کنیم که گام بلندی در تدریس قرآن برداشتند. نسل یا نسل‌هایی از حافظان و قاریان را تربیت کردند و با تدریس در ترویج فرهنگ قرآنی مؤثر بودند. حافظانی هم هستند که با تدریس شناخته نمی‌شوند، اما در فعال‌ساختن حرکت قرآنی و گرایش به آن نقش به‌سزایی ایفا کردند.

گروه نخست: اساتید حفظ و قرائت

این گروه با تدریس و تألیف به گسترش فرهنگ قرآنی یاری رساندند که شمارشان بسیار زیاد است. که در این‌جا نام برخی را می‌آوریم:‏

یکم. مقرئ سیدمحمد حایری

استاد محمد حایری که در ایران به سیدمحمد عرب معروف است از قاریان بزرگ شیعه و استاد علم تجوید و قرائت به‌شمار می‌رود. در سال 1283ق، در شهر مقدس کربلا چشم به جهان گشود. از خادمان حرم مطهر حضرت عباس(علیه السلام) بود. پس از فراگیری علوم دینی به هند و تبت سفر کرد. در اواخر عمر خود در شهر مشهد الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) ساکن شد. در حوزه این شهر به تدریس پرداخت. تألیفاتی در زمینه علم تجوید دارد، مانند کتاب منتخب‌التجوید و رسالة في‌التجوید. این رساله به کتاب درسی طلبه‌های مدارس (علمیه) تبدیل شد. سیدمحمد با ورود به ایران، نقش مهمی در ترویج فرهنگ تلاوت در این کشور داشت و اصول صحیح آن را در محافل قرآنی تثبیت کرد. بسیاری از اساتید قرآن و قاریانی که بعدها پا به عرصه نهادند، به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم از او الهام گرفتند. بنا به نقل پژوهش‌گران، سیدمحمد در واقع نخستین کسی است که حلقه‌های قرآنی را به شکلی که امروز در ایران متداول است برپا کرد و پس از او این حلقه‌ها در سراسر کشور شکل گرفت.

شهیدمطهری درباره او می‌گوید: در ایام نخست تحصیلات حوزوی من در مشهد، مردی معروف به نام سیدمحمد عرب در این شهر حضور داشت که به قرائت قرآن می‌پرداخت. وقتی که او را دیدم مسن و قاری درجه اولی بود. شاید بتوان گفت مثل او در هیچ‌جایی یافت نمی‌شود؛ زیرا به تمامی فنون تلاوت آگاهی داشت. با نغمه‌های مختلف قرآن را تلاوت می‌کرد. مرحوم عباس‌علی اسلامی مؤسس جامعه تعلیمات اسلامی درباره وی می‌گوید: «یکی از توفیقات بنده، حضور در جلسه إقراء استاد سیدمحمد عرب بود. وی معلم ممتاز قرآن به‌شمار می‌رفت. قرآن را با قرائت‌های مختلف تلاوت می‌کرد. در جلسه درس او حدود 100 طلبه حضور داشت که یکی از آنان بنده بودم». سیدمحمد در سال 1363ق، در جوار پروردگارش قرار گرفت و در صحن حرم امام رضا(علیه السلام) به خاک سپرده شد.(169)

دوم. محمود تبریزی

سیدمحمودبن محمد العلوی در سال 1287ق در قیدحیات بود. از حافظان شیعه در قرن سیزدهم به‌شمار می‌رود. منصب صدارت حافظان در آستان مقدس رضوی را عهده‌دار بود. نیاکانش حافظ و قاری قرآن کریم بودند. قرائت عاصم از اجدادش یکی پس از دیگری تا رسیدن به خودش (عاصم) را روایت می‌کرد.

او در عصر ناصرالدین‌شاه قاجار (وفات 1313ق) می‌زیست و معلم او بود. تألیفات بسیاری در زمینه تجوید و قرائت صحیح دارد مانند: خزائن‌القرآن في تجویدالقرآن، مفاتیح‌التنزیل في علم‌التأویل والترتیل و مخازن‌التحف‌الناصریة في قرائة‌الأئمة‌الاثني‌عشریة.(170)

سوم. بیوک اصل محمدی

در سال 1929م در استان تبریز چشم به جهان گشود. پس از حضور در جلسات قرآن شهر خود که براساس سبک قدیمی برگزار می‌شد، به تهران رفت و در محضر اساتید بسیاری مانند استاد سیدمحمد سیف و استاد بیگلری حضور یافت. در نبود استاد بیگلری مدیریت جلسه را برعهده داشت و در پایان مدیریت جلسه به او واگذار شد.

مرحوم محمدی در سال 1968م نزد استاد خلیل‌الرحمن در حسینیه ارشاد به تحصیل پرداخت و سپس در مساجد مختلف تهران به تدریس پرداخت. هر شب در یکی از مساجد این شهر، حلقه قرآنی برگزار می‌کرد. علاوه بر این، صبح‌ها به گروهی از طلاب، قرآن تدریس می‌کرد. هفته‌ای یک‌بار به قم می‌آمد و در حوزه‌های علمیه تدریس داشت.

این قاری در سال 1977م تصمیم گرفت تا حلقه‌های قرآنی را در مسجدالحرام و مسجدالنبی برگزار کند. برای این منظور، گروهی از قاریان نخبه را به‌همراه آیت‌الله سبحانی جمع کرد، به حرمین شریفین سفر کرد و به اجرای برنامه‌های قرآنی پرداخت.

مرحوم محمدی مؤسس دارالتحفیظ القرآن الکریم به‌شمار می‌رود. پسرش نیز از قاریان بزرگ است. استاد محمدی فعالیت‌های اجتماعی و خدمات ارزنده‌ای نیز داشت. پس از این کوشش و عطای بی‌وقفه، در سال 1982م به جوار رحمت پروردگارش نایل آمد.(171)

چهارم. ‏محمدعلی اوحدی

استاد محمدعلی اوحدی از متقدمین و نخستین کسانی است که فن تلاوت مصری را ترویج کردند. در سال 1941م در شهر مقدس کربلا به‌دنیا آمد. هنگام وفات مادر ملک فیصل، برای نخستین‌بار با دو قاری مصری یعنی عبدالفتاح الشعشاعی و ابوالعینین شعیشع آشنا شد. علاقه به تلاوت قرآن و پشتکار قوی، او را به جست‌وجوی اساتید این فن و شاگردی در نزد آنان واداشت؛ پس به نزد استاد عبدالوهاب الدوری و شیخ صلاح‌الدین رفت و نزد آن دو قواعد تجوید را فراگرفت. صوت و لحن را از قاریان مصر آموخت. در سال 1975م به قاهره سفر کرد و از محضر اساتید این شهر مانند شیخ محمود الحصری، شیخ مصطفی اسماعیل و عبدالعظیم الخیاط استفاده کرد. او قرآن را با قرائت‌های مختلف تلاوت می‌کرد. در بسیاری از مسابقات بین‌المللی شرکت کرد و بارها رتبه نخست را کسب کرد. مدت چهل‌سال، قاری رسمی مراسم تشریفاتی آستان قدس رضوی بود. در سال 2012م در سن 80 سالگی، دعوت حق را لبیک گفت.(172)

پنجم. محسن خدام‌حسینی

استاد محسن خدام‌حسینی از قاریان معاصر است. در سال 1957م در شهر ورامین در خانواده‌ای حوزوی و متدین متولد شد. در 5 سالگی به تهران رفت. از کودکی و ازآن‌جاکه پدر و برادر بزرگ‌ترش حوزوی بودند، تمایل شدیدی به فراگیری قرآن و مسائل دینی داشت. در سن 6 سالگی، آموزش قرآن را نزد برادر بزرگ‌ترش آغاز کرد. پس از طی مرحله مقدماتی و با توجه به قدرت خلاقیت خویش در این عرصه، تصمیم گرفت تا نزد استاد مروت شاگردی کند و اصول قرائت را به‌صورت تخصصی بیاموزد. پس از مهارت در این فن، به تدریس پرداخت و حلقه‌های هفتگی مستمری داشت که بسیاری از قاریان درجه یک حاصل این جلسات هستند.(173)

ششم. مقرئ حاج عباس کعبی

در سال 1928م در شهر مقدس کربلا چشم به جهان گشود. قبل از 10 سالگی، قرائت صحیح قرآن و حفظ جزء 30 را نزد استاد شیخ علی‌اکبر نایینی فراگرفت. پس از 10 سال تحصیل، استادش مرحوم محمدحسین کاتب در سال 1947م اجازه تدریس به او داد. پس از دریافت مجوز تدریس و قرائت به حجت‌الاسلام سیدحسن سیف (پدر استاد مهدی سیف) در حرم مطهر امام حسین(علیه السلام)در باب زینبیه پیوست. برخی از علمای معاصر مانند آیت‌الله سیدمحسن حکیم و آیت‌الله سیدمهدی شیرازی به او مجوز اقراء و تدریس در نجف و کربلا دادند.

تا سال 1962م در خیمه‌گاه حسینی به تدریس پرداخت. سپس به درخواست استاد مقرئ ملاحسون خیاط به کاظمین رفت و تا سال 1979م به تدریس ادامه داد. پس از آن‌که حکومت بعثی به اتهام دیانت، عرصه را بر او تنگ ساخت و پسر ارشدش، سه برادرزاده و چهار پسر عمویش را اعدام و تمامی دارایی‌هایش را مصادره کرد. سپس ناچار شد به ایران مهاجرت کند و در شهر مقدس قم ساکن شد، اما به‌خاطر از دست‌دادن نعمت آموزش قرآن اندوهگین بود. از خدا خواست تا او را یاری کند و از خدمت قرآن محروم نسازد. بسیار امیدوار بود که خداوند در این زمینه به او توفیق خواهد داد. این‌چنین بود که پس از گذشت سه‌ماه اقامت در قم، از سوی دست‌اندرکاران مدیریت حسینیه نجفی‌ها در این شهر دعوت‌نامه‌ای جهت تدریس دریافت کرد. بلافاصله از ماه رمضان سال 1400ق تدریس در این حسینیه را آغاز کرد. از این جلسه حافظان و قاریان بسیاری بیرون آمدند و از چهل‌سال پیش تاکنون هم‌چنان فیوضات آن ادامه دارد.(174)

هفتم. علی اربابی

مرحوم علی اربابی از قاریان و اساتید برجسته ایران است. در سال 1939م در تهران به‌دنیا آمد. از 10 سالگی با تشویق پدر و مادرش که خودشان نیز قرآنی بودند به مكتب‌خانه وارد شد. پس از آن تا آخر عمر قرآن را کنار نگذاشت. در سال 1968م در حسینیه ارشاد در جلسات درس استاد خلیل‌الرحمن حضور یافت. این استاد از حجاز با هدف آموزش قرآن کریم به ایران آمده بود. در ادامه با حضور در حلقه‌های درس استاد مولایی، مهارت قرآنی او به پختگی رسید.

در سال 1969م، بر منبر تدریس نشست و همانند دیگر اساتید قرآنی، جلسه هفتگی قرآن را برگزار می‌کرد. در طول 37 سال، ده‌ها قاری و استاد تربیت کرد. به مصر سفر کرد و با اساتید آن از نزدیک آشنا شد. با شیخ مصطفی اسماعیل و شیخ عبدالباسط دیدار داشت. در بازگشت به ایران نوارهای صوتی آنان را با خود آورد. این امر نیز باعث شد تا حرکت قرآنی در ایران یک‌گام به جلو بردارد و قاریان با سبک و فنون مصری به‌صورت گسترده‌تری آشنا شوند. تمامی شاگردان و آشنایان او اتفاق‌نظر دارند که مهم‌ترین دلیل موفقیت استاد اربابی و وابستگی و محبت شدید شاگردان به او، تواضع و اخلاص استاد است. غرور اصلا در او راه ندارد. نزد همگان، به ویژه اساتید قرآن و جامعه قرآنی محبوب و محترم است.

پس از پیروزی انقلاب به مدت 10 سال عضو هیئت قرآنی دارالقرآن الکریم وابسته سازمان تبلیغات اسلامی بود. پس از آنکه عمر شریف خود را در خدمت و انس با قرآن سپری ساخت در سال 2006م به جوار رحمت پروردگار پیوست.

از افتخارات قرآنی او می‌توان به کسب نشان خادم‌القرآن از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد ایران در سال 1999م و تربیت بیش از 400 قاری اشاره کرد.(175)

هشتم. ابراهیم مولایی

استاد ابراهیم پورفرزیب معروف به مولایی از اساتید پیش‌کسوت قرآن در دوره معاصر است. در تربیت نسل قرآنی معاصر در ایران تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد. این استاد بزرگ در سال 1927م در تهران به‌دنیا آمد. علم تجوید و قرائت را نزد استاد احمد نصرالله مازندرانی فراگرفت. اشتیاق به فراگیری قرآن او را بر آن داشت تا به مطالعه منابع اصلی این علوم روی آورد و آن را فرابگیرد و به یکی از نوابغ آن تبدیل شود. از سال 1944م تدریس قرآن، به‌ویژه علم قرائت را بی‌وقفه ادامه داد. در سال 1948م تدریس در قدیمی‌ترین حلقه‌ قرآنی در تهران را برعهده گرفت.

محل استقرار او در هیئت سنگلج بود. در آن‌جا دو حلقه برگزار می‌شد که یکی براساس روایت حفص و دیگری براساس روایت ورش قرائت می‌شد. از سال 1956م هر ساله حلقه‌های ماه رمضان را در مسجد شیخ فضل‌الله در تهران برگزار می‌کند. بیش‌تر قاریان معاصر به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم شاگردان استاد مولایی بوده‌اند. هرکس که ایشان را بشناسد، می‌داند که استاد در قله اخلاق و ادب اسلامی قرار دارد. تا به حال کسی از او غیبت نشنیده است. در طول حیات خود به عبادت و شب‌زنده‌داری مشغول بود.

افزون‌بر اهتمام به تدریس در تألیف نیز بسیار توان‌مند است. از آثار او می‌توان به تهذیب‌القراء، التجویدالجامع اشاره کرد که در کتاب دوم به قاریان کشورهای دیگر و قواعد آنان در علم قرائت پرداخته است.

افزون‌بر فعالیت‌هایی که بدان اشاره شد، وی عضو هیئت علمی مرکز چاپ و انتشار قرآن کریم در ایران نیز به‌شمار می‌رود. در بسیاری از مسابقات ملی و بین‌المللی داوری کرده است. در نخستین دوره تکریم جامعه قرآنی در سال 1993م، از سوی وزارت فرهنگ ایران نشان خادم‌القرآن را دریافت کرد.

استاد فعالیت‌های اجتماعی نیز داشت و با مؤسسه‌های خیریه همکاری می‌کرد. از ایشان یک دختر و پسر به‌جا مانده‌اند که این دو نیز قرآنی هستند و دخترشان حلقه تدریس برای بانوان دارند.(176)

نهم. شهریار پرهیزگار

او با صدای آرام و نغمه‌های دلنشین خود، بسیاری از حافظان معاصر قرآن را تربیت کرده است و به حق یکی از مفاخر شیعه اهل‌بیت(علیهم السلام) به‌شمار می‌رود. استاد شهریار در سال 1383ق در خانواده‌ای متدین در تهران به‌دنیا آمد. از کودکی رغبت فراوانی به فراگیری قرآن کریم داشت. از سن 9 سالگی با تشویق پدر و مادرش در جلسات درس استاد ادیب که در مسجد محله آنان برگزار می‌شد، شرکت کرد و قرائت قرآن را نزد ایشان و استاد مروت فراگرفت. سپس به جلسات درس استاد مولایی پیوست و در آنجا حفظ قرآن را شروع کرد، طی 3 سال کار حفظ را نزد استاد مولایی به پایان رساند. در مسابقات بسیاری در داخل و خارج ایران مشارکت داشت و رتبه‌های عالی کسب کرد.

وی سال‌هاست که یکی از اعضای هیئت داوران در مسابقات بین‌المللی اسلامی ایران است. کتابی با موضوع قرآن کریم تألیف کرده است. به برکت قرآن در زندگی خود موفقیت‌های بسیاری کسب کرده است. او درباره خودش می‌گوید: «به‌سبب تأثیری که قرآن بر زندگی من گذاشت، همیشه خوش‌بین و خوش‌بخت هستم و هرگز ناامیدی به من دست نمی‌دهد». وی در حال حاضر در برخی مراکز قرآنی به تدریس مشغول است.

از افتخارات قرآنی استاد پرهیزگار می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- کسب رتبه نخست مسابقات بین‌المللی ایران، در سال 1987م در رشته حفظ کل قرآن کریم.

- کسب رتبه نخست مسابقات بین‌المللی عربستان، در سال 1992م در رشته حفظ کل قرآن کریم.(177)

دهم. سیدمحمدمهدی طباطبایی

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدمهدی طباطبایی در سال 1966م در شهر قم چشم به جهان گشود. از کودکی به قرآن علاقه داشت و قاری مدرسه بود. از سال 1981م تلاوت قرآن را به‌صورت رسمی و تخصصی آغاز کرد. براساس سبک شیخ عبدالباسط و استاد راغب غلوش تلاوت می‌کرد. استاد و مشوق او مرحوم سعیدی از اساتید پیشکسوت و با تجربه در عرصه قرآنی بود.

پس از اتمام مقطع دبیرستان، وارد حوزه علمیه شد. در سن 17 سالگی ازدواج کرد. او و همسرش تصمیم گرفتند به حفظ قرآن کریم بپردازند. خداوند به آنان توفیق داد و طی 6 سال موفق به حفظ قرآن شدند. خداوند 4 فرزند، دو دختر و دو پسر به او عطا کرد. این زوج هر دو معلم قرآن بودند و در طول هفته در داخل و خارج خانه حلقه‌های قرآنی برگزار می‌کردند. در این حلقه‌های خانگی، بسیاری از حافظان کل قرآن تربیت شدند. پس از آنکه طباطبایی حفظ قرآن را به پایان رساند، در برخی مسابقات شرکت کرد و رتبه‌های نخست را کسب کرد. در سال 1985م به‌عنوان نماینده ایران در مسابقات بین‌المللی عربستان حضور یافت.(178) سیدمحمدحسین طباطبایی ملقب به علم‌الهدی، فرزند ایشان از نابغه‌های قرآنی به‌شمار می‌رود.

پس از آن‌که این حافظ عجیب با حفظ، هوش و فراست خود مشهور شد، پدرش یک مؤسسه قرآنی جهت حفظ جوانان تأسیس کرد که براساس سبک حفظ پسرش فعالیت داشت. در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد و تمام کوشش خود را در طبق اخلاص نهاد. وی با تمام توان به ترویج علوم قرآنی در زمان نوجوانی و جوانی همت گماشت تا قاریانی هم‌چون فرزند خویش تربیت کند.

یازدهم. حافظ شیخ علی‌رضا شاهسونی

حافظ حجت‌الاسلام شاهسونی در سال 1975م در روستای محمدآباد از توابع شهرستان استهبان به دنیا آمد. در سال 1989م وارد حوزه علمیه امام صادق(علیه السلام) در این شهر شد. یک سال بعد به حوزه شهر مقدس قم رفت و 11 سال در این شهر اقامت گزید. دروس حوزوی خود را به پایان رساند و دو سال در درس خارج شرکت کرد. طی این مدت موفق شد کل قرآن کریم را حفظ کند. در خلال تحصیلات حوزوی به مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) پیوست و مدرک کارشناسی‌ارشد خود در رشته الهیات را دریافت کرد.

شیخ شاهسونی با همکاری گروهی از دوستانش توانست در سال 1996م یک مؤسسه فرهنگی قرآنی با عنوان مؤسسه بیت‌الأحزان حضرت فاطمه(علیها السلام) را تأسیس کند و مدیریت آن را برعهده گرفت. هم‌چنین 60 شعبه این مؤسسه را در مناطق مختلف ایران تأسیس کرد. این مؤسسه تا سال 2018م، 1910 حافظ کل و اندکی بیش‌تر از این تعداد حافظ جزء تربیت کرده است. ازسوی‌دیگر، صدها معلم و مسئولان قرآنی تحویل جامعه داده است.

از این حافظ بااراده با اعطای نشان افتخار معروف قرآنی، یعنی خادم‌القرآن از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 2007م تجلیل شد.(179) مؤسسه جهانی حفظ قرآن را در روستای لای‌خرمی از توابع استان فارس ایران تأسیس کرد و حافظان از مناطق و کشورهای مختلف به این مؤسسه شبانه‌روزی می‌آیند. تمامی امکانات لازم برای متقاضیان فراهم شده است. مؤسسه مذکور در مکانی آرام و کاملاً قرآنی قرار دارد و باغ‌ها و گل‌ها آن را احاطه کرده‌اند. خلاقیت‌های جالب و فعالیت‌های استثنایی در این مؤسسه دیده می‌شود. برای هر ساله بیش از 60 حافظ تحویل جامعه قرآنی می‌دهد.(180)


ز) حافظان معاصر مؤثر در ترویج فرهنگ قرآن

در این بخش به افرادی می‌پردازیم که در فعال‌سازی حرکت قرآنی و گرایش به آن نقش به‌سزایی ایفا کردند. بی‌آن‌که به‌عنوان استاد شناخته شوند. در این‌جا به زندگی‌نامه دو تن از آنان یعنی حافظ کربلایی‌کاظم و سیدمحمدحسین طباطبایی اکتفا می‌کنیم. کربلایی کاظم قرآن را با عنایت الهی حفظ کرد و جهان را شگفت‌زده ساخت و محمدحسین طباطبایی که با حفظ خود موج قرآنی ایمانی در تمام کشورهای اسلامی به‌راه‌انداخت و در پایان نیز به برخی اساتید تأثیرگذار اشاره خواهیم کرد.‏

1. محمدکاظم کریمی ساروقی، معجزه‌آساترین حافظ سرآمد

از کرامات خداوند، بارقه‌های نوری است که به بندگان صالح خود عطا می‌کند. داستان حافظ قرآن‌شدن کربلایی کاظم این مرد روستایی، داستان عجیبی است. خداوند به این مرد، نعمت حفظ یک شبه قرآن را عطا کرد. وی در قرن گذشته مشهور شد و به کشورهای مختلف سفر کرد. حفظ او به‌حفظ هیچ‌کس شباهت نداشت. دقت حفظ او از سرعت و دقت رایانه بیش‌تر بود. در ادامه به خلاصه‌ای از زندگی‌نامه او می‌پردازیم:

مرحوم محمدکاظم حدود سال 1300ق در روستای ساروق، از توابع شهر اراک، در خانواده‌ای فقیر و ساده چشم به جهان گشود. بر روی زمین‌های یکی از مالکان کشاورزی می‌کرد. روزی محمدکاظم به مسجد روستا رفت که نمازهای روزانه را در آن‌جا به‌جا ‌آورد. شنید که سخنران می‌گوید: خمس و زکات از واجبات دین است؛ هرکس زکات نپردازد و با آن پول برای خود لباس یا خانه‌ای بخرد، نماز او در آن لباس‌ها و خانه باطل است.

مالکی که کربلایی کاظم بر روی زمینش کار می‌کرد، اهل خمس و زکات نبود. پس به نزد او رفت و از وجوب خمس و زکات برای مالک گفت، اما مالک زیربار نرفت. چندین بار اصرار کرد، ولی فایده‌ای نداشت. او برخلاف‌نظر دوستان و خانواده تصمیم گرفت تا کارکردن بر روی زمین این مرد را کنار گذارد. بنابراین به شهر دیگری رفت. در آن‌جا به کارهای سخت و طاقت‌فرسا اشتغال یافت. غذای روزانه خانواده خود را به سختی فراهم می‌کرد. دو سال به‌همین‌منوال سپری کرد. تا این‌که مالک زمینی که بر روی آن کار می‌کرد، پیامی به او فرستاد و گفت نزد خانواده‌ات بازگرد. من توبه کردم. زکات مال خود را خواهم پرداخت. قطعه‌ای زمین را به تو می‌بخشم در آن کار کن و هرچه می‌خواهی بکار.

کربلایی به روستای خود ساروق بازگشت و در زمینی که به او هدیه شده بود به زراعت پرداخت. پیش از کاشتن بذرها (گندم)، نیمی از آن را در میان فقرا تقسیم کرد. در آن سال خداوند به کشت او برکت داد و محصول فراوانی برداشت کرد. پس از پرداخت زکات گندم خود، مقداری دیگر را نیز در میان فقرا تقسیم کرد. چندین‌سال همین‌کار را ادامه داد؛ به‌گونه‌ای که فقرای منطقه عادت کرده بودند تا هر ساله سهم خود را از کربلایی کاظم دریافت کنند. یک‌سال به زمین خود رفت تا دانه‌ها را نرم کند، منتظر باد بود تا بوزد و دانه را از پوسته جدا سازد. وقتی که به خانه خویش بازگشت، یکی از فقرا به نزد او آمد و گفت: کاظم! امسال فقرا را فراموش کردی.

پاسخ داد: «پناه بر خدا اگر آنان را فراموش کنم. الان می‌روم و برایت مقداری گندم می‌آورم». به مزرعه خود بازگشت و با دست شروع به پاک‌کردن گندم کرد. به سختی کیسه‌ای گندم فراهم ساخت و کیسه‌ای دیگر را از پوسته‌ها پر کرد تا به‌عنوان علف برای چهارپایان استفاده شود و بازگشت. در مسیر، مرقد دو امام‌زاده قرار داشت. برای زیارت وارد شد. سپس خارج شد و در کناری نشست تا استراحت کند. در این بین دو جوان خوش‌سیما با لباس‌های عربی نزد او آمدند و گفتند: محمدکاظم با ما بیا تا مرقد امام‌زاده‌ها را زیارت کنیم. تعجب کرد که آنان از کجا نام او را می‌دانند و با این نام او را خطاب قرار دادند.

به همراه آنان برخاست و به امام‌زاده نخست وارد شد. سپس با هم بیرون آمدند و به امام‌زاده دوم رفتند. شنید که آن دو چیزی می‌خوانند که او نمی‌فهمد. پس آرام در کنارشان ایستاد. ناگهان به سقف امام‌زاده نگاه می‌کند و نوشته‌های نورانی‌ای می‌بیند که پیش از این وجود نداشت. یکی از آن دو به او اشاره می‌کند و می‌گوید: چرا چیزی نمی‌خوانی؟

پاسخ داد: من بیسوادم. خواندن نمی‌دانم. آن جوان دستش را بر روی سینه او قرار داد و فشرد و گفت: بخوان. پاسخ داد: نمی‌دانم. به او گفت: این‌طور بخوان و از آیه 54 تا 59 سوره اعراف را برای او خواند. آن دو شروع به قرآن‌خواندن کردند و کربلایی کاظم تکرار می‌کرد. پس از اتمام قرائت خواست تا با آنان سخن بگوید، اما آن دو را نیافت. از هوش رفت. صبح در حالی که احساس خستگی می‌کرد به هوش آمد. شگفت‌زده شد. بیرون رفت، کیسه‌ها را برداشت و به سمت روستا به‌راه‌افتاد. در مسیر ماجرای آن دو جوان و قرائت خود را به یاد آورد. ناگهان خود را حافظ قرآن یافت. نزد امام جماعت مسجد محله رفت و ماجرا را برایش تعریف کرد. امام جماعت از آیات مختلف از او پرسید و او با دقت و بدون کوچک‌ترین اشتباهی پاسخ داد. پس از این‌که مردم باخبر شدند نزد او شتافتند و لباس‌های او را برای تبرک‌ پاره کردند، اما به اقتضای فضای روستایی و بی‌سوادبودن مردم، این ماجرا به مرور به فراموشی سپرده شد، اما کربلایی کاظم همیشه در خانه و محل‌کار از حفظ قرآن می‌خواند.

چندسال بعد برای کار به شهر دیگری رفت. در آن‌جا با آیت‌الله شیخ خالصی که حافظ قرآن بود آشنا شد. روزی شیخ قرآن تلاوت می‌کرد و در باغ راه می‌رفت. یک آیه را اشتباه خواند. محمدکاظم به او گفت: اشتباه خواندی و درست این است. شیخ به قرآن مراجعه کرد و دید که حق با کاظم است. تعجب کرد و پرسید: تو از کجا این آیه را می‌دانی؟ ماجرای خود را برایش تعریف کرد. شیخ او را آزمود و دریافت که او کل قرآن را بدون هیچ اشتباهی می‌خواند، پس او را به برخی از علما معرفی کرد و این‌چنین بود که کربلایی کاظم معروف شد. پس از آن او را به قم، مشهد و شهرهای دیگر بردند. مردم از او می‌پرسیدند و او با سرعت و بدون کوچک‌ترین خطایی پاسخ می‌داد. هم‌چنین عتبات عالیات در عراق نیز دعوت شد و در محضر مراجع بزرگی مانند سیدمحسن حکیم، شیخ کاشف‌الغطاء و شیخ امینی حضور یافت. آنان از او می‌پرسیدند و او پاسخ می‌داد. بدین‌ترتیب مراجع پی به موضوع بردند.

حفظ او واقعاً عجیب بود؛ به‌گونه‌ای که وقتی در مورد یک آیه از او پرسیده می‌شد، آیه قبلی، بعدی و تعداد حروف را می‌دانست. اگر کسی اشتباه می‌خواند، اشتباه او را می‌فهمید؛ حتی اگر یک حرف بود. عجیب‌تر آن است که وقتی که قرآن را با نسخه‌های خطی مختلف به او می‌دادند و به او می‌گفتند: فلان آیه را برای ما بیاور، به محض این‌که قرآن را باز می‌کرد و با ورق‌زدن یک یا دو صفحه به سمت راست یا چپ، آن آیه را می‌یافت، در حالی‌که بی‌سواد بود و خواندن و نوشتن نمی‌دانست. اگر به او کتابی داده می‌شد که در آن آیات قرآن در لابه‌لای سطور به‌صورت نامشخص نوشته شده بود و از او می‌پرسیدند، آیا این آیات قرآن است، انگشتش را فقط بر آیات می‌گذاشت و در پاسخ به این‌که چگونه آیات قرآن را تشخیص دادی می‌گفت: در آیات قرآن نوری می‌بینم که در سایر نوشته‌ها نمی‌بینم.

او به مصر دعوت شد. در آن‌جا، علما، قاریان و حافظان از او پرسش‌هایی داشتند و کرامتی که خداوند به او عطا کرده بود را دریافتند. از او خواستند تا نزد آنان بماند و تمامی هزینه‌های زندگی او را متکفل شدند. اما کربلایی کاظم نپذیرفت. در کشور کویت کتاب مغنی‌اللبیب تألیف ابن‌هشام نحوی را می‌آورند که دانشجویان قرن‌هاست آن را می‌خوانند: آیاتی که در بین این نوشته‌ها آمده است را به او نشان دهد او به بخشی از آن اشاره می‌کند. می‌پرسند: آیا تمام آن آیه نیست؟ می‌گوید: فقط نیمی از آن آیه قرآن است. وقتی که به قرآن مراجعه می‌کنند می‌بینند که واقعا کلمه ثم که ابن هشام اشتباهی آورده است در آیه وجود ندارد. در حالی‌که دانشجویان قرن‌ها این مطلب را می‌خواندند، اما روند این موضوع را درک نکرده بودند.

کربلایی کاظم تا آخر عمر خود حافظ باقی ماند. او عمر خود را در عبادت و تلاوت قرآن سپری ساخت. از لقمه حرام بسیار پرهیز می‌کرد. از پذیرش دعوت مردم و تاجران امتناع می‌ورزید؛ زیرا بیم آن داشت که مال حرام یا شبهه‌ناک وارد بدنش شود. یک‌بار در خانه فردی غذا خورد که مال او مخلوط به حرام بود. آن را بالا آورد و می‌گفت: لقمه حرام قلب را تاریک می‌کند و با نور قرآنی که در سینه من است سازگار نیست. وی در سال 1999م در هفتم محرم‌الحرام وفات یافت و در شهر مقدس قم به خاک سپرده شد. مقبره او در این شهر معروف است.

خداوند به او قرآن را عطا کرد تا بدانیم، حفظ قرآن نعمت بزرگی است که به هرکسی داده نمی‌شود؛ بلکه توفیقی است که تنها با اخلاص، تقوا و ادای حقوق دینی حاصل می‌شود. پاداش ایمان و تقوای او در واقع این تحفه نورانی بود.

از ویژگی‌های حفظ کربلایی کاظم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. قرائت تمام قرآن بدون اشتباه اعرابی و غیره.

2. او به‌عنوان یک معجم مفهرس یا رایانه عمل می‌کرد. هرگاه پرسیده می‌شد: این کلمه در چند آیه آمده است؟ با تعداد پاسخ می‌داند و بلافاصله تمامی آیاتی که این کلمه در آن آمده بود را با ذکر سوره و شماره آیه می‌خواند.

3. تمامی حروف قرآن را می‌دانست؛ مثلاً می‌گفت، کدام حرف در کدام آیه نیامده است یا در آن سوره و آن آیه چند بار تکرار شده است.

4. می‌توانست قرآن را به‌صورت معکوس (از آخر به اول) بخواند.

5. می‌توانست کلمات قرآن را از میان نوشته‌های دیگر تشخیص دهد.

6. او به درست‌خوانی خود یقین داشت. اگر عامدانه به او گفته می‌شد اشتباه خواندی، در صحت آن‌چه که خوانده بود تردید نمی‌کرد.

7. اگر آیات چند سوره به‌صورت ترکیبی به او عرضه می‌شد، قادر به تشخیص آیات بود. روزی کسی از او پرسید، خداوند در کدام سوره می‌فرماید: «واذ قال لقمان لابنه و هو يعضه يابني لاتقصص رؤياك على اخوتك فيكيدوا لك كيداً فمهل الكافرين أمهلهم رويدا»؟ پاسخ داد: این ترکیبی از سه آیه است: آیات نخست از سوره لقمان، آیه دوم از سوره یوسف و آیه سوم از سوره طارق است. پرسش‌کننده با تعجب لبخندی زد و به صحت حفظ او اذعان کرد.

8. در مقایسه با قرائت‌های مختلف، فقط براساس قرائت عاصم قرآن می‌خواند و می‌گفت: این قرائت به من القا شده است و نه قرائت دیگری.

گفتنی است که این کرامت را خداوند زمانی به محمدکاظم عطا کرد که موج کمونیست جهان و به‌ویژه جهان اسلام را فراگرفته بود و تفکر مخالفت با دین با تبلیغات و اکاذیب بر تفکرات مردم غالب شده بود.

پوشیده نیست که این‌گونه کرامات و عنایات الهی در گرایش جامعه به قرآن، حرکت و شور سریعی ایجاد می‌کند و اهتمام و استقبال گسترده‌ای نسبت به قرآن شکل می‌گیرد.

2. حافظ سیدمحمدحسین طباطبایی

از نظر سنی کودک، اما بزرگ بود؛ زیرا هزاران جوان و نوجوان را به حفظ قرآن ترغیب کرد. سیدی از نسل امام حسن مجتبی(علیه السلام) که قرآن را به‌صورتی شگفت‌آور حفظ کرد. او شهره آفاق شد و به‌عنوان معجزه قرآنی شناخته می‌شد. او سیدمحمدحسین ملقب به علم‌الهدی است که مفاخر اجداد بی‌بدیل خود را زنده کرد؛ شکوه علم و نبوغ، شکوه ایمان و تقوا. کسانی که به کودکان‌شان در سن کودکی علم عطا می‌شد. این حافظ در سال 1992م در شهر مقدس قم در خانه‌ای قرآنی محض، چشم به جهان گشود. پدر و مادرش حافظ بودند. خواهران بزرگ‌ترش در حال حفظ قرآن بودند و در خانه روزانه قرآن تدریس می‌شد. علم‌الهدی وقتی دو سال‌ونیم سال داشت با قرآن سخن می‌گفت. او جزء 30 را به آسانی و به سرعت حفظ کرد.

مدتی بعد پدر و مادرش حفظ دیگر آیات و سوره‌ها را با سبک‌های مختلفی که با سن او هم‌خوانی داشت، به او آموختند. خواندن و نوشتن را نیز از آنان فراگرفت. در سن 5 سالگی حافظ کل قرآن کریم بود؛ حفظی استادانه و دقیق که کم‌نظیر است. در کنار قرآن به حفظ احادیثی از اصول کافی و نهج‌البلاغه پرداخت. بنابر تعبیر اهل‌بیت(علیهم السلام)، قرآن با خون و پوست او عجین شده بود. پس از آن به محافل مختلفی دعوت شد. هرکس که از او می‌شنید یا او را می‌دید، شگفت‌ز‌ده می‌شد. او حرکت قرآنی عظیمی در عرصه اسلامی به راه انداخت. کسانی که او را می‌دیدند از کوچک و بزرگ تمایل داشتند تا به این مقام عظیم دست پیدا کنند.

باید گفت وجود او پاسخی بود برای کسانی که شیعه را به ناتوانی در حفظ قرآن متهم می‌کردند. ولی از این پس شایعتی درباره او بر زبان‌ها افتاد. خاطرات او در چندین کتاب تدوین شده که دربردارنده سفرها و دیدارهای او از کشورها گوناگون جهان است.

دکترای افتخاری از یکی از دانشگاه‌های لندن، دیپلم افتخاری از کشور بوسنی از مدارکی است که او دریافت کرد.

در 10 سالگی تحصیلات حوزوی خود را آغاز کرد.

امروزه جوان 26ساله‌ و متأهل است که دو فرزند دارد. ملبس به لباس طلبگی شده است و تحصیلات خود را در مبحث درس خارج ادامه می‌دهد. چندین کتاب در زمینه قرآن و حدیث تألیف کرده است. افزون‌بر این، مدیریت جامعةالقرآن را نیز برعهده دارد. این مؤسسه 800 شعبه در مناطق مختلف ایران تأسیس کرده است. گاهی با نام مستعار برای تبلیغ به مناطق دورافتاده می‌رود تا شناخته نشود. او اخلاق پسندیده و تواضع کودکی خود را حفظ کرده است. شاید بتوان گفت بر تواضع و صفای او افزوده شده است و محبت او ناخودآگاه به دل انسان می‌نشیند.

او می‌گوید:

خدا را شکرگذارم که به بیش از 10 کشور سفر کردم، برنامه‌های قرآنی بسیاری برای خواص و عوام حتی مسیحیان اجرا کردم و با چشم خودم میزان تأثیرپذیری آنان را مشاهده کردم. شیعیان احساس افتخار و شادمانی می‌کردند. بسیاری از اهل‌سنت تصریح کردند که پس از برنامه‌های قرآنی من، عقایدشان نسبت به شیعه بسیار تغییر کرده است. می‌دانم که افراد بسیاری با شنیدن سخنرانی‌ها و برنامه‌های من متدین شده‌اند «هذا مِن فَضل رَبّی». این از فضل پروردگار من است.

در پایان باید اشاره کنم که او خردسال‌ترین کودکی است که قرآن را حفظ کرد. نخستین کودکی است که با آیات قرآن سخن می‌گفت و آن را به موضوعات مختلف مرتبط می‌ساخت و نخستین کودک ایرانی است که مدرک دکتری (فلسفه) را از یکی از دانشگاه‌های لندن دریافت کرد.(181)


ح) نوابغ خردسال شیعه

پس از سیدمحمدحسین طباطبایی، حافظان خردسال بسیاری از شیعه پابه‌عرصه نهادند که به‌حق نابغه به‌شمار می‌روند. آنان نیز به نوبه خود در جذب خردسالان و جوانان به قرآن کریم تأثیرگذار بودند و در محافل اسلامی و شیعه گرایش قرآنی گسترده‌ای ایجاد کردند؛ زیرا در دل مردم کشش ایجاد می‌کردند. در محافل و نشست‌ها حضور می‌یافتند و مردم آنان را می‌دیدند که با سن پایین حافظ کل قرآن هستند. قرآن را دقیق و با صوتی زیبا و پاک تلاوت می‌کنند. بسیاری از این خردسالان به فعالیت قرآنی خود ادامه دادند و مدیریت مراکز متعددی را برعهده گرفتند که دستاورد آن، تربیت صدها و هزاران حافظ و قاری است.

در این زمینه می‌توان به حافظان زیر اشاره کرد: منتظر منصوری و برادرش محمدباقر، مهیار حسین‌پور، علی امینی، علی‌ رضازاده جویباری حافظ کل قرآن و نهج‌البلاغه که از سوی مجمع نویسندگان زبان عربی در سوریه مدرک دکترای افتخاری دریافت کرد. محمدمهدی حق‌گویان، سیف مصطفی لطیف که به کوچک‌ترین حافظ قرآن در عراق ملقب است. جواد فروغی که در خردسالی صدای عبدالباسط را تقلید می‌کرد و در جذب جوانان به قرآن و تلاوت آن مؤثر بود و دختر خردسال حنانه خلفی را باید در شمار این حافظان دانست.


ط) مدیران قرآنی

بسیاری از مدیران قرآنی هستند كه نسل‌های قرآنی بسیاری را تربیت کرده‌اند و در پیشبرد حرکت قرآنی سهم مؤثری داشته‌اند که خیلی از آنها مخلصانه وبدور از رسانه به خدمت وترویج قرآن پرداختند ومن به چند تن که گمنام هستند اشاره می کنم، مانند: استاد عادل حاشوش در شهر بصره عراق، شیخ حسن داخل منصوری، استاد ابوسجاد التمیمی، استاد ابوكمال واستاد سیدابومالک و همسرش ام‌مالک الموسوی که بیش از 20 سال حلقه تدریس قرآن را مدیریت می‌کند و صدها حافظ، بسیاری از اساتید و مدیران در کشورهای مختلف تربیت کرده است که مجال پرداختن به آنان نیست.


نتیجه‌گیری

با مراجعه به کتب تراجم، رجال و سیر و با وجود مطالب اندکی که در این زمینه وجود دارد، بدین‌نتیجه می‌رسیم که شیعه اهل‌بیت(علیهم السلام) در اهتمام به قرآن، به‌ویژه حفظ، تخصص در تلاوت و شناخت قرائت‌های آن بسیار توانمند است. اتهاماتی که برخی مبنی بر عدم ارتباط شیعه با قرآن و دوری جستن از آن مطرح می‌کنند، اتهاماتی باطل است و شخصیت‌های حافظ و قاری شیعه که در این مقاله معرفی شدند، برای ابطال ادعاهای آنان کافی است؛ شخصیت‌هایی که در رساندن قرآن به مسلمانان و آموزش قرآن به آنان دست برتر را دارند. در رأس این لیست، ائمه اهل‌بیت(علیهم السلام) قرار دارند؛ زیرا بنا به شهادت افراد دور و نزدیک، آنان نزدیک‌ترین مردم به قرآن هستند.

پس از آنان، شیعیان‌شان در طول تاریخ با اقتدای به آنها در عرصه قرآن کریم برتری داشتند. 4 تن از قاریان هفت‌گانه که مسلمانان براساس قرائت آنان قرآن می‌خوانند، شیعه هستند. مشهورترین قرائت قرآن که همان روایت حفص از عاصم است، قرائت ممتاز شیعی است. برخی آنان در قرائت قرآن برای مسلمانان با مذاهب مختلف مرجع بودند و القاب زیر در موردشان استفاده می‌شود: شیخ الشیوخ، امام مکه، امام بصره، امام کوفه، امام قراء، اقرأ زمانه خود، سید القراء، اعلم به قرآن و مشابه آن. حتی برخی می‌گویند: بیش‌تر قاریان حرمین (مکه و مدینه) و عراقین (عراق عرب و عجم) را در واقع شیعه اهل‌بیت(علیهم السلام) تشکیل می‌داده‌اند.

این امر به یک زمان خاص منحصر نیست، بلکه شیعه افتخار می‌کند که از سده نخستین تا امروز، در میان شیعیان اهل‌بیت(علیهم السلام) افرادی بوده‌اند که: اساتید تراز اول به‌شمار می‌رفته‌اند؛ تمامی کوشش و زندگی خود را وقف ترویج فرهنگ قرآنی ساخته‌اند و ده‌ها، صدها و هزاران حافظ و قاری تربیت کرده‌اند و در ترویج روحیه قرآنی و گرایش به حفظ و آموزش تلاوت آن نقش داشته‌اند. متأسفانه تاکنون در هیچ کتاب یا دانش‌نامه‌ای به این کوشش‌های عظیم پرداخته نشده است و این مقاله در نوع خود نخستین اثر به‌شمار می‌رود. به افراد مخلص تلنگری می‌زنیم تا در تدوین دانش‌نامه بزرگی با موضوع معرفی بیش‌ترین تعداد حافظان و قاریان شیعه همکاری کنند تا از آنان تجلیل به‌عمل‌ آید و شبهاتی که مغرضان مطرح می‌کنند برطرف شود.(182)

Source:
1. ابن‌ابی‌حاتم الرازی، الجرح والتعديل، داراحياء التراث العربی، چ اول، 1372ق/1952م.
2. ابن‌ادريس الحلی، مقدمه تفسير منتخب‌البيان، العتبة العلوية لمقدسة، چ اول، عراق - نجف اشرف، 1429ق/2008م.
3. ابن‌حجر الهيتمی، الصواعق‌المحرقة في الرد على اهل‌البدع والزندقة، مكتبة القاهرة، چ دوم، مصر، 1385ق.
4. ابن‌الجزری، محمدبن محمدبن يوسف، غاية‌النهاية في طبقات‌القراء، مكتبة الخانجی، چ اول، مصر، 1351ق/1932م.
5. منجدالمقرئين ومرشدالطالبين، منشورات محمدعلی بيضون، دارالكتب العلمية، بيروت.
6. ابن‌النديم، محمدبن اسحاق، الفهرست في أخبارالعلماء‌المصنفين من‌القدماء والمحدثين و أسماء كتبهم.
7. ابن‌خلكان، ابوالعباس احمدبن محمدبن ابی‌بكر، وفيات‌الاعيان و انباء‌الزمان، دارالثقافة، بيروت.
8. ابن‌داوود الحلی، تقی‌الدين الحسن‌بن علی، رجال ابن‌داوود، قم، انتشارات: الرضی، براساس چاپ افست، انتشارات المطبعة الحيدرية، النجف، 1393ق/1972م.
9. الواقدی، محمدبن سعد كاتب، الطبقات‌الكبرى، دار صادر، بيروت.
10. ابن‌شحنه، ابوالوليد محمد الحلبی، روضة‌المناظر في أخبارالأوائل والأواخر، دارالكتب العلمية، چ اول، بيروت، 1417ق/1997م.
11. ابن‌شهرآشوب، ابوعبدالله محمدبن علی، معالم‌العلماء، قم.
12. مناقب آل‌ابی‌طالب، اساتید نجف اشرف، مطبعة الحيدرية، نجف اشرف، 1376ق/1956م.
13. ابن‌عساكر، علی‌بن حسن‌بن هبة‌الله، تاريخ مدينة دمشق (تاريخ ابن‌عساكر)، دارالكتب العلمية، چ اول، بيروت، 1417ق.
14. ابن‌عماد، عبدالحى‌بن احمد، شذرات‌الذهب فى اخبار من ذهب، محقق: عبدالقادر ارنؤوط، لبنان، دار ابن‌كثير، بيروت، 1406ق.
15. ابن‌قتيبة، ابومحمدعبدالله‌بن مسلم، المعارف، دارالمعارف، چ دوم، مصر، 1969م.
16. ابن‌كثير الدمشقي، ابوالفداء اسماعيل، البداية والنهاية، دارإحياء التراث العربي، چ دوم، بيروت، 1408ق/1989م.
17. البنّا، العلامة الشيخ احمدبن محمد، اتحاف‌البشر بالقرائة الأربعة‌عشر (المسمى منتهى‌الأماني والمسرات في علوم‌القرائة)، تحیق: شعبان محمد اسماعيل، عالم الكتب، قاهرة، مكتبة الكليات الأزهرية، چ اول، بيروت، 1407ق/1987م.
18. ابوالفرج الاصفهاني، علي‌بن الحسين، مقاتل‌الطالبيين، مؤسسة دار الكتاب، چ دوم، قم، 1965م/1385ق.
19. ابوغالب‌بن سليمان، احمدبن محمد، رسالة أبي‌غالب الزراري في آل‌أعين، چاپخانه ربّاني، 1399ق.
20. الامين، محسن، أعيان‌الشيعة، نشر دار التعارف للمطبوعات، لبنان، بيروت، 1403ق.
21. امين، علامه عبد الحسين، شهداء الفضيلة، مؤسسة الوفاء، چ دوم، بيروت ـ لبنان، 1403ق ـ 1983م.
22. آقابزرگ‌تهرانی، طبقات اعلام‌الشيعة.
23. بر آستان جانان، آشنايى با نخبگان مسابقات قرآنى.
24. البرقي، ابوجعفر احمدبن محمدبن خالد، رجال‌البرقی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
25. البرماوي، الياس احمدحسين، إمتاع‌الفضلاء بتراجم‌القراء، دار الندوة العالمية، چ اول، 2000م.
26. البطاط، مهدى، و گروهی از پژوهش‌گران، حفاظ و قراء‌القرآن‌الشيعة، انتشارات امام علی‌بن ابی‌طالب(ع)، چ اول، قم - ايران، 2018م.
27. الجاحظ، ابوعثمان عمربن بحر، الحيوان، دارالجبل، چ اول، بيروت، 1416ق/1996م.
28. الجزائري، تذييل سلافة‌العصر، نسخه خطی، شماره 1949 در کتابخانه آيت‌الله سيدشهاب‌الدين مرعشی نجفی.
29. حر عاملی، محمدبن الحسن، وسائل‌الشيعة، مؤسسة آل‌البيت لإحياء‌التراث، چ دوم، قم، 1414ق.
30. حسينى مدنی شيرازی، سيدعلي‌خان، الدرجات‌الرفيعة في طبقات‌الامامية من‌الشيعة، انتشارات بصيرتي، قم، 1397ق.
31. حلی، حسن‌بن يوسف‌بن علی‌بن مطهر، خلاصة‌الاقوال في معرفة‌الرجال، مؤسسه انتشارات اسلامی، چ اول، قم، 1417ق.
32. الحموي، ابوعبدالله ياقوت‌بن عبدالله الرومي البغدادي، معجم‌الأدباء، دار الفكر، چ سوم، بيروت، 1400ق.
33. خوش‌منش، ابوالفضل، بر آستان جانان (مروري بر شرح حال و عملكرد خادمان برگزيده قرآن كريم)، انتشارات دستان، چ اول، تهران، 2005م.
34. خويی، سيدابوالقاسم، معجم رجال‌الحديث و تفصيل طبقات‌الرواة.
35. الدميري، كمال‌الدين، حياة‌الحيوان‌الكبرى ، دارالكتب العلمية،‌ چ دوم، بيروت، 1424ق.
36. الذهبی، ابوعبدالله محمدبن احمد، تاريخ‌الاسلام و وفيات‌المشاهير والأعلام، تحقیق: عمرعبدالسلام تدمري، دار الكتاب العربی، بيروت، 1409ق/1998م.
37. ميزان‌الاعتدال في نقدالرجال، تحقیق: علی‌محمد البجاوی، دارالمعرفة، بيروت.
38. تذكرة‌الحفّاظ، دارإحياء التراث العربی، بيروت.
39. سير اعلام‌النبلاء، مؤسسة الرسالة، چ نهم، بيروت، 1413ق/1993م.
40. الراغب الاصفهاني، ابوالقاسم حسين‌بن محمد، محاضرات‌الأدباء و محاورات‌الشعراء والبلغاء، دارمكتبة الحياة، بيروت، 1361ش.
41. الربيعی، محمدسلمان زاير، سير اعلام‌القراء، مكتبة دار علوم‌القرآن، چ اول، كربلا مقدس - عراق، 2012م/1433ق.
42. زنگنه، ابراهيم، مشاهير مدفون در حرم رضوی، پژوهشگاه آستان قدس رضوی، چ اول، مشهد، 2003م.
43. الزيلعي، نصب‌الراية، دارالحديث، مطابع الوفاء - المنصورة، چ اول، قاهرة، 1415ق/1995م.
44. سيوطي، ابوبكر عبدالرحمن، الاتقان، دارالفكر، بيروت، 1416ق/1996م.
45. بغية‌الوعاة في طبقات‌اللغويين والنحاة، المكتبة العصرية، لبنان.
46. طبقات‌المفسرين، دارالكتب العلمية، بيروت.
47. شهيدثانى، زين‌الدين‌بن علی الجبعی العاملى، رسائل شهيد ثانی، بوستان كتاب، چ اول، قم، 1422 ق.
48. شهيدثانی، زين‌الدين‌بن علی، مُنية‌المريد، اسماعيليان، 2007م.
49. شيخ صدوق، علی‌بن‌بابويه، امالي.
50. عيون اخبارالرضا(ع)، تحقیق: شيخ حسين اعلمی، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت - لبنان، 1404ق/1984م.
51. شيخ مفيد، محمد، الارشاد، مؤسسة آل‌البيت(ع) لتحقيق التراث، دارالمفيد، بيروت، 1414ق/1993م.
52. صدر، سيدحسن، تأسيس‌الشيعة الكرام لعلوم‌الإسلام، مؤسسه میراث شیعه، چ اول، قم، 2016م.
53. صدرايی خويی، علی، فاطمه معصومه، تاريخ و فرهنگ قم، آستان مقدس حضرت معصومهC؛ انتشارات زائر، چ اول، قم، 2004م.
54. الصفدي، صلاح خليل‌بن ايبك، الوافي بالوفيات، دار إحياء التراث، بيروت، 1420ق/2000م.
55. الضباع، الإضاءة، المكتبة الأزهرية للتراث، مصر.
56. طباطبايی، نجم‌السادات، كربلائی كاظم، معجزه ولايت، انتشارات طلا، تهران.
57. طبرسی (امين‌الاسلام)، ابوعلی الفضل‌بن الحسن، مجمع‌البيان في تفسيرالقرآن، انتشارات مرتضوی، تهران، 1983م.
58. اسلامی، عباسعلی، طلايه‌داران فرهنگ اسلامى در عصر اختناق.
59. طوسى، ابوجعفرمحمدبن الحسن، اختيار معرفة‌الرجال (رجال الكشی)، مؤسسة آل‌البيت لاحياء التراث، قم، 1404ق.
60. رجال طوسي، مؤسسه انتشارات اسلامی، چ اول، قم، 1415ق.
61. امالی طوسي.
62. العسقلانی، احمدبن علی‌بن حجر، إنباء‌الغمر بأبناء‌العمر، المحقق: حسن حبشی، انتشارات: المجلس الأعلى للشئون الإسلامية، لجنة إحياء التراث الإسلامي، مصر، 1389ق/1969م.
63. تقريب‌التهذيب، دارالكتب العلمية، چ دوم، بيروت، 1995م.
64. علامه مجلسی، شيخ محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، چ دوم، بيروت، 1403ق.
65. غنيمة، عبدالرحیم، تاريخ دانشگاهاى بزرگ اسلامى.
66. فهرست مشترک نسخه‌های خطی علوم قرآنی به زبان فارسی در ایران.
67. فهرست نسخه‌های خطی عربی در کتابخانه‌های ایران.
68. فهرست نسخه‌های خطی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
69. فهرست مشترک نسخه‌های خطی فارسی با موضوع علوم قرآنی در ایران.
70. فهرست مشترک نسخه‌های خطی علوم قرآنی به زبان فارسی در پاکستان.
71. فهرست موضوعی نسخه‌های خطی عربی در کتابخانه‌های جمهوری اسلامی ایران.
72. فهرست موضوعی نسخه‌های خطی عربی در کتابخانه ملی ایران.
73. قاسمی، داوود، حافظان نور، انتشارات جامعة‌القرآن‌الكريم، چ سوم، قم، تابستان 2000م.
74. کمیته علمی مؤسسه امام صادق(ع)، زیرنظر: علامه شیخ جعفر سبحانی، موسوعة طبقات‌الفقهاء، چ اول، 1418ق.
75. الکشی، اختيار معرفة‌الرجال (رجال الكشى).
76. كلينى، محمد‌بن يعقوب‌بن اسحاق، كافی، دارالكتب الإسلامية، چ چهارم، تهران، 1407ق.
77. محيسن، محمدسالم، معجم حفاظ‌القرآن عَبرالتاريخ، دارالجبل، چ اول، بيروت، 1412ق/1992م.
78. مرادی، حميدرضا، معجزه قرآن در عصر حاضر (زندگي‌نامه كربلايى كاظم)، نور على نور، چ دوم، قم، تابستان 2001م.
79. مرعشی، سيدحسين، قاريان و حافظان ايران، خانه كتاب، چ اول، تهران، 2009م.
80. مرندی، حاج شيخ محمدباقر، نور باهر در ترجمه حضرت على‌بن امام‌محمدباقر، انتشارات علمیه قم، قم، ربيع‌الأول 1381ق.
81. المزّي، ابوالحجاج يوسف‌بن عبدالرحمن، تهذيب‌الكمال في أسماء‌الرجال، مؤسسة‌الرسالة، چ چهارم، بيروت، 1406ق/1985م.
82. معرفة، محمدهادی، التمهيد في علوم‌القرآن، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 2011م/1432ق.
83. النجاشی، ابوالعباس احمدبن علی الاسدی الكوفی، رجال النجاشی، مؤسسه انتشارات اسلامی، چ پنجم، قم، 1416ق.
84. نوری، ميرزاحسين، خاتمة‌المستدرك، مؤسسة آل‌البيت(ع) لإحياء التراث، چ اول، قم، 1415ق.

مجلات‏
85. مجله رايحه، شماره 22، آوریل/نيسان 2007م، تهران.
86. مجله آيه (همشهری)، شماره 9، دسامبر/كانون الأول 2011م، تهران، شرکت همشهری.

سایت‌ها
88. سایت تسنيم: www.tasnimnews.com
89. سایت تلاوت: http://telavat.com/fa
90. سایت خبرگزارى بين‌المللى قرآن ایكنا: http://www.igna.ir
91. سایت دارالسيدة رقيةC: www.rugah.net
92. سایت همشهرى: https://www.hamshahrionline.ir
Peinevesht:
(1). برماری، إمتاع‌الفضلاء بتراجم‌القراء، به نقل از الربیعی در سیره اعلام قراء، ص196.

(2). راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، 244.

(3). جوهری فارابی، تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ج3، ص1172.

(4). ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج7، ص441.

(5). همان.

(6). ابن‌الجزری، منجدالمقرئین، ص9؛ علی محمد الضباع، الاضاءة فی بیان اصول القراءة، ص5.

(7). ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج1، ص128.

(8). ابن‌الجزری، منجدالمقرئین، ص9؛ علی محمد الضباع، الاضاءة فی بیان اصول القراءة، ص5.

(9). همان.

(10). محمد البنا، اتحاف فضلاءالبشر بالقراءات الأربعة عشر، ج1، ص67.

(11). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص9.

(12). خویى، فاطمه معصومه و تاریخ و فرهنگ قم، ص12.

(13). مرندى، نور باهر در زندگی حضرت على‌بن محمدباقر(ع)، ص40.

(14). اداره انتشارات و تبلیغات محیطی آستان قدس رضوی، كتاب حُسن جاوید، ص70.

(15). غنیمه، تاریخ دانشگاه‌های بزرگ اسلامی، ص48-335.

(16). سایت خبرگزاری قرآنی ایکنا؛ سایت شبکه الکوثر؛ سایت خبرگزاری اخبار قرآنی.

(17). شهیدثانی، منیة‌المرید، ص263.

(18). معرفت، ‌التمهید فی علوم القرآن، ج2، ص186-262.

(19). الجزایری، تذییل سلافة‌العصر، نسخه خطی شماره 1949 در کتابخانه آیت‌الله سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی.

(20). این حدیث، حدیث متواتری است که هر دو گروه (سنی و شیعه) آن را نقل کرده‌اند و علمای هر دو گروه متواتربودن آن را تصریح کرده‌اند. هم‌چنین مراجعه شود: حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج27، ص33، ابن‌حجر الهیتمی، الصواعق المحرقة، ص228.

(21). مفید، الارشاد، ج2، ص91؛ مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص392.

(22). این مطلب را از اهل‌سنت ابن‌عساکر، تاریخ، ج6، ص340، الدمیری، حیاة‌الحیوان‌الکبری، ج4، ص86 و غیره نقل کرده‌اند. از منابع شیعه می‌توان به دو مورد اشاره کرد: مفید، الارشاد، ج2، ص117؛ صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ص8.

(23). کلینی، الکافی، ج1، ص6.

(24). ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج1، ص9.

(25). كلینى، الكافى، ج2، ص615.

(26). همان.

(27). همان.

(28). كلینی، الكافی، ج2، ص606.

(29). مفید، الارشاد، ج2، ص253؛ ابن‌شهرآشوب، المناقب، ج4، ص318.

(30). حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج4، ص99.

(31). ابن‌شهرآشوب، المناقب، ج3، ص222.

(32). حسینى مدنی شیرازى، الدرجات‌الرفیعة، ص324.

(33). ابن‌الشحنة الحلبی، روضة‌المناظر، ص102.

(34). كلینی، الكافی، ج2، ص634.

(35). به نقل از: محیسن، حفاظ‌القرآن عبرالتاریخ، ص64.

(36). ابن‌الجزری، غایة‌النهایة فی طبقات‌القراء، ج1، ص425-426.

(37). شریف رضی، نهج‌البلاغه بعض الخطب والرسائل والوصایا.

(38). ابن ابی‌حاتم، الجرح والتعدیل، ج6، ص404.

(39). ابن‌الجزری، غایة‌النهایة فی طبقات‌القراء، ج1، ص516؛ مزّی، تهذیب‌الكمال، ج23، ص300؛ زیلعلی، نصب‌الرایة، ج1، ص26؛ معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص175.

(40). برقى، رجال‌البرقی، ص5؛ خویی، معجم رجال‌الحدیث، ج11، ص165.

(41). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج4، ص268.

(42). طبرسى، مجمع‌البیان، ج1، ص37؛ ابن‌الجزری، غایة‌النهایة فی طبقات‌القراء، ج1، ص413.

(43). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص176.

(44). عسقلانی، تقریب‌التهذیب، ج1، ص485-486.

(45). صدوق، امالی، ص224.

(46). شاید به‌خاطر این‌که همگان او را به فضیلت و تقوا می‌شناختند؛ زیرا مقری مسلمانان در کوفه بود.

(47). مجلسى، بحارالانوار، ج45، ص4.

(48). همان، ص15.

(49). صدوق، امالی، ص224.

(50). همان.

(51). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص175.

(52). همان.

(53). راغب اصفهانی، محاضرات‌الأدباء، ج1، ص608.

(54). ابن‌جزری، غایة‌النهایة، ج1، ص261، ترجمة حمران‌بن اعین.

(55). المزّی، تهذیب‌الكمال، ج11، ص67.

(56). طوسى، اختیار معرفة‌الرجال (رجال‌الكشى)، ج1، ص332.

(57). المزّی، تهذیب‌الكمال، ج11، ص67؛ ذهبی، تذكرة‌الحفاظ، ج1، ص55.

(58). طوسى، اختیار معرفة‌الرجال (رجال الكشى)، ج1، ص332.

(59). كلینی، الكافی، ج1، ص472.

(60). طوسى، اختیار معرفة‌الرجال (رجال الكشى)، ج1، ص332.

(61). الواقدی، الطبقات‌الكبرى، ج5، ص143.

(62). صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج2، ص923.

(63). ابن‌الندیم، الفهرست، ص50؛ طوسى، اختیار معرفة‌الرجال، ج1، ص335؛ ابن‌داود، رجال ابن‌داود، ص103.

(64). طوسى، اختیار معرفة‌الرجال (رجال‌الكشى)، ج1، ص335.

(65). ابن‌خلكان، وفیات‌الاعیان، ج2، ص371-374.

(66). همان، ج6، ص173.

(67). سوره آل عمران، آیه 61

(68). سوره انعام، آیه 84-85.

(69). الدمیری، حیاة‌الحیوان، ج1، ص131.

(70). عسقلانی، تقریب‌التهذیب، ج2، ص319.

(71). به زندگی‌نامه او در رجال طوسی، ص116 مراجعه شود؛ ابن‌داود، رجال ابن‌داود، ص112؛ امین، اعیان‌الشیعة، ج7، ص395.

(72). سیوطی، الاتقان، ج2، ص499.

(73). ابن‌قتیبة، المعارف، ص624.

(74). صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج2، ص922.

(75). ابن‌الجزری، غایة‌النهایة فی طبقات‌القراء، ج1، ص341.

(76). ابن‌كثیر، البدایة والنهایة، ج9، ص263.

(77). طوسی، الفهرست، ص186.

(78). ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، ص88؛ ابن‌داود، رجال ابن‌داود، ص100؛ ابن‌عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ج19، ص479.

(79). نجاشى، رجال‌النجاشی، ص183.

(80). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص181.

(81). بناء، إتحاف فضلاء‌البشر فی القراءات الأربعة‌عشر، ج1، ص156.

(82). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص181.

(83). حموی، معجم‌الأدباء، ج1، ص107.

(84). صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج2، ص837.

(85). ابن‌الندیم، الفهرست، ص308.

(86). سیوطی، بغیة‌الوعاة، ج1، ص404؛ ابن‌الجزری، غایة‌النهایة فی طبقات‌القراء، ج1، ص4.

(87). نجاشى، رجال‌النجاشی، ص13؛ حلی، خلاصة‌الاقوال، ص73.

(88). طوسى، رجال طوسی، ص215؛ ابن‌داود، رجال ابن‌داود، ص106؛ خویی، معجم رجال‌الحدیث، ج9، ص294-295.

(89). شهیدثانی، رسائل‌الشهیدالثانی، ج2، ص1034.

(90). طوسی، امالی، مجلس67.

(91). ابن‌الجزری، غایة‌النهایة فی طبقات‌القراء، ج1، ص315؛ ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج6، ص227-248.

(92). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص183.

(93). طوسى، اختیار معرفة‌الرجال (رجال‌الكشى)، ص238.

(94). الزراری، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص136.

(95). نجاشى، رجال‌النجاشی، ص175.

(96). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص184.

(97). همان، ص 185؛ خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، من عنوان نظرة فی‌القراءات؛ همان، معجم رجال‌الحدیث، ج6، ص266.

(98). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص186.

(99). همان، ص187و221.

(100). زراری، رسالة أبی‌غالب الزراری فی آل‌اعین، ص2-3.

(101). حلی، الخلاصة، ص64.

(102). ابن‌جزرى، غایة‌النهایة، ج1، ص261، ترجمة حمران‌بن اعین.

(103). همان.

(104). نجاشى، رجال‌النجاشی، ص117-118؛ ابن‌داوود، رجال ابن‌داوود، ص218؛ حلی، الخلاصة، ص136؛ خویی، معجم رجال‌الحدیث، ج14، ص75.

(105). برقی، رجال‌البرقی، ص43.

(106). نجاشى، رجال‌النجاشی، ص317.

(107). ابن‌داوود، رجال ابن‌داوود، ص318.

(108). رجال‌النجاشی، ص22؛ طوسی، رجال طوسی، ص353؛ ابن‌داوود، رجال ابن‌داوود، ص13.

(109). حلی، الخلاصة، ص4.

(110). شیخ طوسی، الفهرست، ص362.

(111). نجاشی، رجال‌النجاشی، ص307.

(112). طوسى، الفهرست طوسی، ص197-199.

(113). ابن‌الندیم، الفهرست، ص39.

(114). همان، ص53.

(115). طوسى، رجال طوسی، ص327؛ خویی، معجم رجال‌الحدیث، ج12، ص284-294؛ صدر، تأسیس‌الشیعة، ج2، ص875.

(116). نجاشی، رجال‌النجاشی، ص252.

(117). نجاشى، رجال‌النجاشی، ص324؛ حلی، خلاصة‌الاقوال، ص256.

(118). نجاشى، رجال‌النجاشی، ص324 (مع التصرف الیسیر).

(119). سیوطی به نقل از او در بغیة‌الوعاة آورده است، ج1، ص83.

(120). صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج1، ص404.

(121). نجاشى، رجال‌النجاشی، ص333.

(122). جاحظ، الحیوان، ج3، ص402.

(123). طوسی، الفهرست، ص10.

(124). نجاشی، رجال‌النجاشی، ص15.

(125). کمیته علمی مؤسسه امام صادق(ع)، موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج3، ص45.

(126). ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، ج9، ص554؛ معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص189.

(127). ابن‌الندیم، الفهرست، ص103-104.

(128). ذهبی، میزان‌الاعتدال، ج1، ص493؛ امینی، شهداء‌الفضیلة، ص16؛ عسقلانى، أنباء‌الغمر، ج12، ص181.

(129). صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج2، ص933-934.

(130). همان.

(131). طوسی، الفهرست، ص431.

(132). خویی، معجم رجال‌الحدیث، ج12، ص219.

(133). حلی، الخلاصة، ص233؛ صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج1، ص402.

(134). نجاشی، رجال‌النجاشی، ص271.

(135). ابن‌الندیم، الفهرست، ص252.

(136). طوسی، الفهرست، ص153.

(137). ابن‌شهرآشوب، معالم‌العلماء، ص182.

(138). حموی، معجم‌الادباء، ج13، ص280-299.

(139). نجاشی، رجال‌النجاشی، ص67؛ ابن‌الندیم، الفهرست، ص92.

(140). اسماعیل‌باشا، هدیة‌العارفین، ج1، ص306.

(141). ابن‌ادریس حلی، مقدمة تفسیر منتخب‌البیان، ص282؛ ابن‌خلكان، وفیات‌الأعیان، ج2، ص178؛ حاجی خلیفة، كشف‌الظنون، ج2، ص1461.

(142). زركلی، الاعلام، ج2، ص231.

(143). ابن‌خلكان، وفیات‌الأعیان، ج2، ص178؛ حاجی خلیفة، كشف‌الظنون، ج2، ص1461.

(144). صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج1، ص230.

(145). حموی، معجم‌الادباء، ج1، ص154-156.

(146). همان.

(147). صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج1، ص230.

(148). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج2، ص201.

(149). همان.

(150). سیوطی، بغیة‌الوعاة، ج1، ص480.

(151). ذهبی سیر أعلام‌النبلاء، ج18، ص176.

(152). همان، تاریخ‌الاسلام، ج30، ص499.

(153). صدر، تأسیس‌الشیعة، ج1، ص292.

(154). سیوطی، بغیة‌الوعاة، ج1، ص531.

(155). حموی، معجم‌الأدباء، ج3، ص1141-1142؛ سیوطی، بغیة‌الوعاة، ج1، ص539؛ صدر، تأسیس‌الشیعة لعلوم‌الاسلام، ج1، ص277.

(156). نوری، خاتمة‌المستدرك، ج3، ص56.

(157). سیوطی، طبقات‌المفسرین، ص204.

(158). ابن‌الجزری، غایة‌النهایة، ج2، ص265.

(159). امین، أعیان‌الشیعة، ج10، ص61.

(160). مهاجر، الهجرة‌العاملیة الى ایران، ص83.

(161). ابن‌عماد، شذرات‌الذهب، ج6، ص294.

(162). آقابزرگ‌‌تهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ج5؛ فهرست موضوعی نسخه‌های خطی عربی در کتابخانه‌های جمهوری اسلامی ایران، ج1؛ فهرست نسخه‌های خطی موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ج35.

(163). فهرست مشترک نسخه‌های خطی فارسی با موضوع علوم قرآنی در ایران؛ فهرست مشترک نسخه‌های علوم قرآنی به زبان فارسی در پاکستان.

(164). مرعشی، قاریان و حافظان ایرانی، ص47.

(165). فهرست مشترک نسخه‌های خطی فارسی با موضوع علوم قرآنی در ایران؛ به نقل از مرعشی، قاریان وحافظان ایرانی، ص53.

(166). آقابزرگ‌تهرانی، طبقات اعلام‌الشیعة، ج5؛ زنگنه، مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ج1؛ فهرست نسخه‌های عربی موجود در کتابخانه‌های ایران، ج1.

(167). جزائرى، تذییل سلافة‌العصر، نسخه خطی شماره1949.

(168). مرعشى، قاریان و حافظان ایرانى، ص50.

(169). مرعشى، قاریان و حافظان ایرانى، ص7و58؛ زنگنه، مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ج1.

(170). فهرست موضوعی نسخه‌های خطی عربی در کتابخانه ملی ایران، ج1؛ زنگنه، مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ج1.

(171). مرعشى، قاریان و حافظان ایرانى، ص70.

(172). همان، hamshahrionline.ir

(173). مرعشى، قاریان و حافظان قرآنى، ص85.

(174). سایت دارالسيدة رقية؛ المعرفة الشخصية، https://www. rugah.net

(175). مجله رایحه، سال سوم، اردیبهشت ماه 1386، شماره 22، سایت تلاوت، http://telavat.com/fa.

(176). مجله رایحه، سال سوم، آبان ماه 1386، شماره 31.

(177). سایت خبرگزاری بین‌المللی قرآن، مروری بر زندگی‌نامه استاد شهریار پرهیزگار، http://www.iqna.ir.

(178). قاسمى، حافظان نور، ص89.

(179). سایت ایکنا، http://www.iqna.ir.

(180). سایت تسنیم، www.tasnimnews.com.

(181). البطاط، مهدى، حفاظ و قراء‌القرآن‌الشیعة، ص167.
(182). برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش علوم قرآن، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 277.
TarikheEnteshar: « 1401/06/23 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 9255