تناقض «ایاک نستعین» گفتن، و «توسّل» (کمک خواستن از غیر خدا)!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

تناقض «ایاک نستعین» گفتن، و «توسّل» (کمک خواستن از غیر خدا)!

Question مگر قرآن نمی گوید: «ایاک نستعین»؛ (فقط از خدا یاری می جوییم)، پس چرا شیعیان از امامانشان طلب یاری می کنند و به آنان متوسّل می شوند؟ آیا این شرک نیست؟!
AnswerSmall:

وقتی ممکن نيست انسان در زندگی روزمرّه از غير خدا استعانت نکند، حتما منظور خدا از استعانت نجستن از غير خدا استعانتی همراه با عقيده به «استقلال در سببيت» است. مجموع آيات قرآن ما را به يک اعتقاد دعوت می‌ کند و آن اينکه طلب استعانت و ياری از اسباب و علل مادی يا انسانی بايد به گونه‌ ای باشد که استعانت از خدا و طبق فرمان او به حساب آيد؛ نه خارج از آن. به عبارت ديگر معين و ناصر اصيل و مستقل خداست که نصرت و اعانت ديگران از او سرچشمه می‌ گيرد.

توسل به اهل بيت(ع) نيز از جمله همين اسباب و علل می باشد که خداوند اجازه داده است بوسيله آنها به او تقرب بجوييم و طلب شفاعت کنيم و هرگز شرک نمی باشد. توسّل و طلب ياری از اهل بيت(ع) اگر با اعتقاد به عدم استقلال آنها در تاثير باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه در آياتی مانند «وَ ابتَغوا إِلَيهِ الوَسيلَة»، به آن توصيه شده است.

 بنابراين طبق آيه «اياک نستعين» ياری خواستن با اعتقاد به «استقلال ياری کننده» شرک است و با توحيد افعالی منافات دارد؛ اما يارِی خواستن از وسائلی که خدا به آنها فرمان داده، خصوصا وسيله تقرب قرار دادن مقام انسانهای صالح، همراه با اعتقاد به سببيّت تبعی آنها مورد تاکيد قرآن بوده و شرک نيست.

AnswerLarge:

در آیه 4 سوره فاتحه می خوانیم: «إِيَّاكَ نَعبُدُ و إِيَّاكَ نَسْتَعين»؛ (فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم). طبق این آیه یاری خواستن از کسی با اعتقاد به استقلال او، شرک بوده و با توحید افعالی (به معنای مسبب الاسباب بودن باری تعالی) منافات دارد. پس چرا شیعیان از امامانشان طلب یاری می کنند و به آنان متوسّل می شوند؟ آیا این شرک نیست؟

در پاسخ به این سؤال لازم به ذکر است که طلب یاری از اهل بیت(علیهم السلام) مانند استعانت نوع بشر از همدیگر و اسباب مختلف دنیا می باشد که اگر با اعتقاد به عدم استقلال آنها در تاثیر باشد اشکالی ندارد. این مسأله را در ضمن چند نکته روشن می کنیم:

استعانت نجستن از غیر خدا ممکن نیست:

یکی از مهمترین مشکلاتی که با تفسیر ظاهر بینانه از «إِيَّاكَ نَسْتَعين» پیش می آید مذموم بودن مطلق استعانت نوع بشر از همدیگر و اسباب مختلف دنیا، حتی از عقل و بدن خویش است! درحالی که انسان به طور طبیعی نیازمند به همه موجودات جهان از انسانها و حیوانات و جمادات و اجرام آسمانی آفریده شده است. انسان اجتماعی و نیازمند ارتباط با نوع بشر آفریده شده است. آیا خدای حکیم می تواند دستوری بدهد که خلاف خصوصیات جبری و طبیعی مخلوقات باشد؟!

اگر قرار باشد طبق این آیه هر گونه بهره جستن از اسباب مادی یا انسانی شرک باشد موجب گوشه گیری و تعطیل نمودن الزامات زندگی اجتماعی از جمله مدد و یاری یکدیگر می شود که قطعا از نظر اسلام ممنوع می باشد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شدیدا با این روش غلط به مقابله برخاستند و اصحاب را از منزوی شدن به زعم پرهیز از شرک، بر حذر داشتتد.(1) در نتیجه نمی توان گفت که مراد خداوند از منع استعانت از غیر، منع استعانت از اسباب باشد.

خداوند در آیه 15 سوره فاطر تاکید می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»؛ (اى انسانها، همه شما به خدا نيازمنديد. اوست بى‏ نياز و ستودنی). البته این تنها نوع انسان نیست که در اصل هستی و انجام کار بی‌ نیاز از خدا نیست، بلکه تمام اسباب و عوامل طبیعی در اصل هستی و انجام هر عملی به خدا نیازمندند. و اگر مدد حق و کمک‌ های او یک لحظه قطع گردد، عوامل طبیعی نیز قادر بر انجام کار خود نخواهند بود، بنابراین در صفحه‌ ی هستی، فقط یک موثر و بی‌ نیاز، حقیقی و مستقل داریم و آن ذات اقدس خداوند است. درست است که طبق این آیه همه موجودات مصداق آیه 15 سوره فاطر: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» هستند، امّا خداوند نیاز همه را با مخلوقات دیگرش برطرف می کند. یعنی هر موجودی در جهان خود محل فیض و سبب نیل عنایت الهی به موجودات دیگر است.

قرآن استعانت از غیر را جایز می داند:

اگر استعانت از غیر بدون قیود عقیدتی ممنوع بوده باشد، پس چرا خداوند در آیه 2 سوره مائده از انسانها می خواهد که همدیگر را در راه ایمان و تقوی یاری کنند: «... وَتَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقْوی..»؛ (در کارهای نیک و پرهیزگاری به همدیگر کمک کنید)؟! چرا در آیه 95 سوره کهف، اولیای الهی از مردم در ساختن سد کمک گرفتند: «.. ما مَکَّنّی فِیهِ خَیرٌ فَاَعِینُونی...»؛ (آن چه را پرودگارم به من تمکن داده است بهتر است شما مرا [در ساختن سد] یاری کنید)؟! چرا در آیه 72 سوره انفال مسلمانان ملزم به یاری همدیگر شده اند: «... وَ اِنِ اسْتَنْصَروُکُمْ فِی الدِّین فَعَلْیکُمُ النَّصْرُ..»؛ (اگر مسلمانان غیر مهاجر از شما مسلمانان مهاجر کمک طلبیدند، آنان را یاری کنید)؟!

با توجه به این آیات روشن می شود که استعانت از اسباب مادی یا انسانی اگر با اعتقاد به عدم استقلال آنها در تاثیر باشد اشکالی ندارد.

برخی آیات قرآن بر مشروعیت توسل دلالت دارد:

علاوه بر آیاتی که استعانت از اسباب را جایز می دانست؛ برخی آیات نیز بر مشروعیت توسل دلالت دارند. از جمله آیاتی که برای اثبات مشروعیت توسل به آن استناد می شود آیه 35 سوره مائده می باشد. خداوند متعال در این آيه مى‏ فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد پرهيزگارى پيشه كنيد و وسيله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد).

مخاطب در اين آيه همه افراد با ايمانند. در اينجا سه دستور داده شده است: اوّل دستور به تقوا، دوّم دستور به انتخاب وسيله و سوّم دستور به جهاد در راه خدا. نتيجه مجموع اين صفات (تقوا و توسّل و جهاد) همان چيزى است كه در آخر آيه آمده است: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏»؛ (اين باعث فلاح و رستگارى شماست).

طبق قاعده ی مسلّم «هرگاه لام تعريف اشاره به معهود نباشد، عموميت مراد خواهد بود»(2)، واژه ی «الْوَسِيلَة» در اين آيه هيچگونه اشاره اي به معهود نبوده است؛ لذا عموم وسيله مراد بوده و اختصاص آن به يك مورد خاص، به هيچ وجه صحيح نمي باشد. گذشته از اين، در ابتداء آيه، خداوند متعال مؤمنين را به تقواي الهي دعوت مي كند. تقواي الهي عبارت است از انجام تكاليف شرعي و اجتناب از منهيات. اكنون اگر از واژه ی «الْوَسِيلَة»، همان اداء تكاليف شرعي همچون نماز و روزه را اراده كنيم، هيچگونه افاده ی معناي جديدي نكرده، بلكه تاكيد بر معناي قبلي خواهد بود، در حالی که طبق آنچه اهل فنّ فصاحت و بلاغت بیان کرده اند «تأسيس بهتر از تأكيد است»(3)؛ لذا به جهت افاده ی معناي تأسيس، لازم است از واژه ی «الْوَسِيلَة» هر گونه وسیله برای تقرب به خداوند از جمله توسل به پيامبران و اولياء الله و صالحين مراد گردد.

در آيه 64 سوره نساء نیز مى‏ خوانيم: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»؛ (اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند [و مرتكب گناهى شدند] به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى كردند و تو نيز براى آنها طلب عفو مى كردى، خدا را توبه پذير و رحيم مى يافتند). در این آیه منافقین بخاطر توسّل نکردن به پیامبر(صلی الله علیه وآله) مورد توبیخ واقع شده اند.

همچنین در آيات 97-98 سوره يوسف مى خوانيم كه: برادران يوسف به پدرشان متوسّل شده و از پدر تقاضا كردند كه در پيشگاه خداوند براى آنها استغفار كند و يعقوب نيز اين تقاضا را پذيرفت و گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّی»؛ (به زودى براى شما از درگاه خداوند تقاضاى آمرزش مى‏ كنم).(4)

بنابراین، این گونه نیست که طلب استعانت از غیر خدا به طور مطلق شرک و مورد نهی باشد. اگر چنین بود خداوند در قرآن نه به توسّل به اولیای الهی سفارش می نمود، و نه مردم را به استعانت از «نماز» و «صبر» توصیه می کرد؛ و در آیه 153 سوره بقره نمی فرمود: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»؛ (اى كسانى كه ایمان آورده ‏اید از شكیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شكیبایان است). یا در آیه 45 سوره بقره نمی فرمود: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ»؛ (و از صبر و نماز یارى بگیرید و البتّه آن جز بر خاشعان بسى گران [کاری بس بزرگ و سنگین] است).

«إِيَّاكَ نَسْتَعين» یعنی تنها مؤثر حقيقى را در عالم خدا بدانيم، نه اينكه دنبال سبب نرويم:

در آیه «إِيَّاكَ نَعبُدُ و إِيَّاكَ نَسْتَعين»، سخن از توحيد عبادت، و توحيد افعال است؛ توحيد افعال آن است كه خدا را تنها مؤثر حقيقى در عالم بدانيم، نه اينكه دنبال سبب نرويم، بلكه معتقد باشيم هر سببى هر تأثيرى دارد به فرمان خداست. او است كه به آتش سوزندگى، و به خورشيد روشنايى و به آب حيات بخشى داده است. اين تفكر و اعتقاد انسان را از همه كس و همه موجودات بريده و تنها به خدا پيوند مى ‏دهد و حتى اگر به دنبال عالم اسباب مى‏ رود نيز به فرمان او است، يعنى در لابلاى اسباب، قدرت خدا را كه «مسبب الاسباب» است مشاهده مى ‏كند.(5)

توسل به اهل بیت(علیه السلام) نیز یکی از اسباب و عللی است که خداوند اجازه داده است با استفاده از آن به او تقرب جویند و با اعمال صالح يا پيروى از پيامبر و امام، يا شفاعت آنان و يا سوگند دادن خداوند به مقام و مكتب آنها (كه خود يك نوع احترام و اهتمام به موقعيت آنها و يك نوع عبادت است) از خداوند چيزى را بخواهند. اين معنى که با نگاه غیر استقلالی از اسباب استعانت بجوییم نه بوى شرك مى دهد و نه بر خلاف آيات قرآن است.(6)

نتیجه:

وقتی ممکن نیست انسان در زندگی روز مره از غیر خدا استعانت نکند، حتما منظور خدا از استعانت نجستن از غیر خدا استعانتی همراه با عقیده به استقلال در سببیت است. مجموع آیات قرآن ما را به یک اعتقاد دعوت می‌ کند و آن این که طلب استعانت و یاری از اسباب و علل مادی یا انسانی باید به گونه‌ ای باشد که استعانت از خدا و طبق فرمان او به حساب آید نه خارج از آن؛ به عبارت دیگر معین و ناصر اصیل و مستقل خداست که نصرت و اعانت دیگران از او سرچشمه می‌ گیرد، یعنی در جهان آفرینش علل و اسبابی داریم که به اذن و فرمان خداوند متعال و قدرت خدادادی، افراد بشر را یاری می‌ کنند.

توسل به اهل بیت(علیهم السلام) نیز از جمله همین اسباب و علل می باشد که خداوند اجازه داده است بوسیله آنها به او تقرب بجوییم و طلب شفاعت کنیم و هرگز شرک نمی باشد. تنها یاری خواستن با اعتقاد به استقلال یاری کننده شرک است که با توحید افعالی به معنای مسبب الاسباب بودن خدا منافات دارد.

پس مفهوم توحید در آیه «إِيَّاكَ نَسْتَعين» این می شود که: «تنها یاری خواستن از خدا با مجموعه وسائل و عللی که در طول اراده الهی اند»، لذا یاری خواستن از وسائلی که خدا به آنها فرمان داده، خصوصا وسيله تقرب قرار دادن مقام انسانهای صالح در پيشگاه خداوند که مورد تاکید قرآن بوده، شرک نیست. طبق آیات و روایات، خدا به ائمه(علیه السلام) اذن تاثیر گذاری فوق العاده داده، اما کسی از آنها را در این امور مستقل نمی داند.

Peinevesht:

(1). وقتی عثمان بن­ مظعون با نزول آیات توحید رهبانیت اختیار کرد و حتی جامعه نبوی را نیز ترک نمود تا به زعم خود «فقط از خدا یاری بخواهند و دچار شرک نشوند»، همسر عثمان بن­ مظعون نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا(ص)، عثمان کارش این شده که روزها را روزه می­ گیرد و شب­ها را به عبادت می­ گذراند، رسول­ خدا(ص) با شنیدن این خبر پای افزار به دست، خشمناک بیرون شد تا نزد عثمان آمد. او را مشغول نماز خواندن یافت، عثمان با دیدن پیامبر(ص) نمازش را سلام داد. پیامبر(ص) به او فرمود، ای عثمان خداوند متعال مرا به رهبانیت نفرستاده، بلکه با آیین مستقیم و ساده و آسان­گیر فرستاده است. من هم نماز می­ خوانم. هم روزه می­ گیرم و هم نزد همسرم می­ روم. پس هر که آیین مرا دوست دارد، باید از سنت من پیروی کند. (اصول کافی، کلینی، محمد بن يعقوب، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 هـ ش، چاپ چهارم، ج 5، ص 494).

(2). المطول فی شرح تلخیص المفتاح، تفتازانی، مسعود بن عمر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1425 هـ ق، الطبعة الاولی، ص 206.

(3). همان، ص 262.

(4). تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران، 1374 هـ ش‏، چاپ سى و دوم، ج‏ 4، ص 366.

(5). تفسير نمونه، همان، ج ‏1، ص 43.

(6). همان، ج ‏4، ص 364.

TarikheEnteshar: « 1398/08/05 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 18090