نقش برخی همسران و دخترخوانده پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در گسترش علوم اسلامی

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

نقش برخی همسران و دخترخوانده پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در گسترش علوم اسلامی

دکتر فتحیه فتاحی‌زاده makarem news

Chekideh: تاریخ صدراسلام به‌دلیل حضور پیامبر اکرم(ص) اهمیت فراوانی دارد؛ از این‌جهت محققان اسلامی و نیز مستشرقان به پژوهش‌های مختلفی درباره آن دوره اقدام کرده‌اند. ازسوی‌دیگر، اهمیت علم‌آموزی وچگونگی حضور زنان در صحنه‌های اجتماعی و علمی در صدر اسلام، مسئله‌ای است که می‌توان با پرداختن آن به بسیاری از ابهامات پاسخ داد. موضوع فعالیت زنان در حیطه علوم دینی از جهت الگوسازی برای رفع معضلات دینی جامعه امروزی دارای اهمیت است و آحاد مختلف جامعه به‌ویژه زنان مسلمان باید در جامعه امروز نیازسنجی کرده و با الگوگیری از پیشینیان خود در گسترش فرهنگ اسلامی نقش‌آفرین باشند. مقاله حاضر به‌دنبال پاسخ به این سؤال است که همسران و دخترخوانده پیامبر اکرم(ص) در زمینه‌سازی و گسترش روایات شیعه و هم‌چنین تثبیت تشیع چه نقشی را ایفا نموده‌اند؟
Keywords: بانوان,فاطمه,خدیجه,ام سلمه,میمونه,زینب,رمله,صفیه

نقش برخی همسران و دخترخوانده پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در گسترش علوم اسلامی

دکتر فتحیه فتاحی‌زاده؛ عضو هیئت علمی دانشگاه الزهراء تهران (f_fattahizadeh@alzahra.ac.ir).


مقدمه

تاریخ صدراسلام به‌دلیل حضور پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) اهمیت فراوانی دارد؛ از این‌جهت محققان اسلامی و نیز مستشرقان به پژوهش‌های مختلفی درباره آن دوره اقدام کرده‌اند. ازسوی‌دیگر، اهمیت علم‌آموزی وچگونگی حضور زنان در صحنه‌های اجتماعی و علمی در صدر اسلام، مسئله‌ای است که می‌توان با پرداختن آن به بسیاری از ابهامات پاسخ داد. موضوع فعالیت زنان در حیطه علوم دینی از جهت الگوسازی برای رفع معضلات دینی جامعه امروزی دارای اهمیت است و آحاد مختلف جامعه به‌ویژه زنان مسلمان باید در جامعه امروز نیازسنجی کرده و با الگوگیری از پیشینیان خود در گسترش فرهنگ اسلامی نقش‌آفرین باشند. مقاله حاضر به‌دنبال پاسخ به این سؤال است که همسران و دخترخوانده پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) در زمینه‌سازی و گسترش روایات شیعه و هم‌چنین تثبیت تشیع چه نقشی را ایفا نموده‌اند؟

این پژوهش مشتمل بر دوبخش است؛ بخش اول به‌معرفی وبررسی روایات مربوط به همسران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) می‌پردازد و در بخش دوم، این موضوع در ارتباط با دخترخوانده پیامبر بررسی می‌شود. در ابتدا گزارشی اجمالی مربوط به شخصیت همسران و دخترخوانده و تعداد احادیثی که از آنان نقل شده ارائه می‌شود، سپس به روایات نقل‌شده از آنان در جوامع حدیثی متقدم (الکافی، من لایحضره‌الفقیه، التهذیب، الإستبصار) و برخی از جوامع متأخر (وسائل‌الشیعة) اشاره شده و در انتها به تحلیل محتوای روایات و ارائه جداول مرتبط با آن پرداخته می‌شود و به ضرورت، برخی کتب روایی اهل‌سنت مثل مسند حمیدی و مسند احمد‌بن حنبل نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.

ذکر این نکته ضروری است که در پژوهش حاضر، تنها به نقش همسران و دخترانی پرداخته شده که از ایشان در کتب حدیثی مذکور، روایت آمده است و از ذکر همسرانی که از آنان در کتب روایی شیعه، روایتی موثق وجود ندارد اجتناب شده است؛ به‌عنوان نمونه از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) روایتی در جوامع متقدم یافت نشده، لذا از ایشان ذکری در مقاله نیامده است.

پژوهش حاضر می‌کوشد تا به‌صورت توصیفی - تحلیلی به تجزیه و تحلیل داده‌ها بپردازد؛ ازاین‌رو پس از استخراج و بررسی روایات مربوط به همسران و دخترخوانده پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و گزارش‌های موجود در آنها، به نقش و کیفیت تأثیرگذاری این افراد در گسترش علوم اسلامی می‌پردازد.

بیان مسئله

بسیاری از احادیث به خصوص احادیث قرن اول به دلایل مختلف - از جمله رکود علمی به علت ممنوعیت نگارش احادیث در میان عامه - از دست رفته و به نسل‌های بعد منتقل نشده است؛ هم‌چنین موضوع جعل حدیث در مدح خلفا و ذم امامان شیعه باعث شد بسیاری از احادیث در فضایل امامان(علیهم السلام) و موضوعات دیگر به بوته فراموشی سپرده شود. هم‌چنین دوربودن امامان شیعه از صحنه سیاسی - غیر از دوره خلافت امام‌ علی(علیه السلام) - و زندگی در خفقان حکومتی، موجب شد در همان دوره از تاریخ، واقعیتی به اسم حدیث شیعه به‌وجود نیاید و هم‌چنین با به قدرت رسیدن بنی‌امیه، سیاست‌های ضدشیعی از سوی خلفا به‌مرحله اجرا گذاشته‌ شده و ائمه شیعه بیش از پیش در تنگنا قرار گرفتند.(1)

وجود چنین فضایی، بستری مناسب برای تدوین و گسترش احادیث شیعه فراهم نکرد و به‌طور خاص احادیث مربوط به دخترخوانده و همسران در کتب شیعه بسیار محدود ذکر شده یا گاهی از آنان روایتی نقل نشده ‌است، ولی با وجود همان تعداد محدود از روایات، می‌توان گفت آنان حداقل در زمان خود، نقش به‌سزایی در گسترش علوم دینی ایفا کرده‌اند.

الف) همسران پیامبر

همسران پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) مانند سایر مسلمانان از وجود مبارک ایشان بهره‌های علمی و معنوی بسیار بردند. در طول حیات پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم) حضور همسران ایشان در صحنه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و علمی، نشان از تأثیر عمیق تعالیم اسلامی در میان عرب عصر نزول درباره جایگاه زن داشته است. در این‌بخش، به بررسی احوال و روایات منتسب به همسران پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) پرداخته می‌شود:

1. أمّ‌سلمه؛ رمله بنت ابوأمیه

نام وی هند است و باتوجه به این‌که پسری به‌نام سلمه داشته است، کنیه‌اش را امّ‌سلمه گفته‌اند.(2) سال تولد أمّ‌سلمه مشخص نیست و سال رحلتش نیز محل اختلاف است، چنان‌که آن را از ۵۹ تا ۶۲ق گفته‌اند. ولی به‌نظر می‌رسد که سال ۶۲ از بقیه نقل‌ها درست‌تر است؛ زیرا او پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) هنوز زنده بود.(3) جمهور اهل‌سنت به او بسیار ارادت دارند. در مورد او گفته شده که وی فصیحه، عابده، کریمه و موثقه بوده است.(4)

براساس جوامع حدیثی عامه، امّ‌سلمه از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و هم‌چنین از شوهرش ابوسلمه، 387 حدیث روایت کرده است که 29 مورد آن در صحیحین آمده که بر 13 حدیث آن اتفاق دارند. بخاری 3 حدیث مجزا از او آورده و مسلم نیز 13 حدیث مجزا آورده و إبن‌سعد 10 حدیث با سند مختلف از امّ‌سلمه ذکر کرده ‌است. در مسند حمیدی تعداد 16 حدیث و در مسند احمد‌بن حنبل 277 روایت از امّ‌سلمه وجود دارد. به‌نقل از ابن‌اثیر، وی در مورد شأن‌نزول آیه 33 احزاب روایت نقل کرده‌ است.(5)

در کتاب‌های الکافی، تهذیب‌الأحکام، من‌لایحضره الفقیه و وسائل‌الشیعة، 48 حدیث از او موجود است.(6)

با تحلیل روایاتی که از امّ‌سلمه در کتب روایی شیعه وارد شده است، روشن می‌شود که از مجموع 48 حدیث روایت شده‌ که نامی از امّ‌سلمه در آن آمده، او راوی 43 حدیث بوده و از این تعداد 24 حدیث در موضوع احکام‌ فقهی و سایر احادیث در موضوعات امامت، حج، نماز، آداب قرائت قرآن، سیاست و خوردنی‌ها است.(7)

برای نمونه در باب عدم وجوب شستن دست‌ها قبل و بعد از طعام این روایت آمده است: «عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ... عَنْ عَلِی‌بْنِ الْحُسَینِ عَنْ زَینَبَ بِنْتِ أُمِّ‌سَلَمَةَ عَنْ أُمِّ‌سَلَمَةَ‌ أَنَّ رَسُولَ‌اللَّهِ أُتِی بِکتِفِ‌ شَاةٍ وَأَکلَ مِنْهَا... ثُمَّ أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ بِالْعَصْرِ فَصَلَّى وَلَمْ یمَسَّ مَاءً».(8) براساس این روایت که آن را زینب دختر امّ‌سلمه از مادرش روایت کرده، می‌توان احتمال داد که حضور افراد به‌طور جمعی نزد امّ‌سلمه و پرسیدن سؤالات دینی از او، امری عادی و معمول بوده است.

کلینی از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که امام حسین(علیه السلام) وقتی خواست به‌سمت عراق حرکت کند، مواریث امامت را به امّ‌سلمه سپردند: «... إِنَّ الْحُسَینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ لَمَّا صَارَ إِلَى‌ الْعِرَاقِ اسْتَوْدَعَ أُمَّ‌سَلَمَةَ رَضِی‌اللَّهُ‌ عَنْهَا الْکتُبَ‌ وَالْوَصِیةَ، فَلَمَّا رَجَعَ عَلِی‌بن الْحُسَینِ دَفَعَتْهَا إِلَیهِ».(9) و این دلیل، بر توثیق امّ‌سلمه و وجود جوّ خفقان حاکم برجامعه است؛ لذا امام حسین(علیه السلام) نمی‌توانست این مواریث را به هرکسی بسپارد و امامت امام سجاد(علیه السلام) را علنی کند. شاید بتوان این موضوع را شاهدی بر این مدعا دانست که شرایط بقیه صحابه برای نقل و ثبت روایات نیز به‌همین شکل بوده است؛ بنابراین روایات زیادی به‌خصوص از قرن اول و بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) توسط همسران و دخترخوانده ایشان به ما نرسیده است.

با مراجعه به احادیث موجود در کتاب مسند حمیدی از 16 حدیث روایت شده از أمّ‌سلمه حدیث در موضوع احکام فقهی مثل حیض، حلال و حرام، غسل‌، احکام حج و... و سایر احادیث در موضوعات اصول عبادی مثل قیامت، ادعیه و موضوعات اخلاقی و دو مورد شأن‌نزول ذکر شده ‌است.(10)

بنابراین می‌توان گفت امّ‌سلمه از بین همسران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) مرجع سؤالات فقهی مردم بود و تنوع و گستردگی احادیث وی نشان‌گر این موضوع است که او فردی بصیر و آگاه به‌زمان خویش بوده و در انتقال حجم بسیاری از علوم دینی به نسل‌های آینده نقش به‌سزایی داشته است. اگرچه تعداد احادیثی که امروز از او در دسترس است، به فراوانی قابل انتظار از چنین شخصیتی نیست؛ ولی همان‌طور که اشاره شد تاریخ حدیث شیعه و اهل‌سنت، فراز و نشیب‌های فراوانی به‌خود دیده و فقدان این روایات مؤید همین واقعیت است.

2. صفیّه بنت حُیّی‌بن أخطب بنی‌نضیر

صَفیَّه دختر حُیی‌بن اخطب، از تیره یهودیان بنی‌نضیر بود که از حیث نسب از فرزندان هارون‌بن عمران برادر حضرت‌ موسی(علیه السلام) به‌شمار می‌آمدند. مادرش «برّه» دختر سموئیل بود.(11) او در جنگ خیبر پس از کشته‌شدن همسرش «کنانة‌بن ربیع» به اسارت مسلمانان درآمد و بعدها پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) صفیه را به دین اسلام دعوت و پس از پذیرش، او را آزاد کرده و به‌همسری برگزید. بنابر مشهور، صفیه در سال ۵۰‌ق درمدینه درگذشت.(12)

وی را عقیله، فاضله، صادقه، حلیمه و عالمه وصف کرده‌اند.(13) به‌گفته زرکلی در کتب حدیثی از او ده حدیث روایت شده‌ است.(14) در کتاب مسند حنبل 9 روایت به‌طور مستقیم از او روایت شده و به‌طور غیرمستقیم 9 حدیث از همسران نبی اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده که بعضی از آنان از راویان صفیه هستند.(15) هم‌چنین یکی از روایات او در کتاب إبن‌سعد وجود دارد.(16)

صاحب ریاحین‌الشریعة روایاتی از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از صفیه، در موضوع مدح امام علی(علیه السلام) و ولایت او آورده است. هم‌چنین در این روایات، خصوصیاتی از صفیه مانند بخشش و ایثار وجود دارد.(17) شیخ‌طوسی، إبن‌عبدالبر، إبن‌اثیر، إبن‌حجر، صفیه را از اصحاب و راویان شمرده‌اند. طبرانی 11 حدیث از راویان او ذکر کرده است.(18) هم‌چنین بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن‌ماجه احادیث صفیه را ذکر کرده‌اند که نشان می‌دهد او از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) روایت نقل کرده است.(19)

در کتب روایی شیعه نام او در پنج روایت آمده که در سه روایت از امام صادق(علیه السلام)، ابی‌بصیر و دیگران، از او به‌عنوان همسر پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نام برده شده و در یک روایت در باب جواز ازدواج مردان شریف با کنیزان، به روایت از زراره، نام صفیه نیز آمده است. او تنها در یک روایت فقهی راوی بوده که در باب جواز ازدواج مردان با کنیزانی که مهرشان را آزادیشان قرارداده‌اند، او به‌نوع مهریه‌اش در ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) اشاره کرده ‌است.(20)

شیخ حرّعاملی از صفیه روایتی را نقل کرده است: «الْحَسَنُ‌بن مُحَمَّدٍ الطُّوسِی فِی الْأَمَالِی عَنْ أَبِیهِ... عَنْ کنَانَةَ عَنْ صَفِیةَ قَالَتْ: أَعْتَقَنِی رَسُولُ‌اللَّهِ وَجَعَلَ عِتْقِی صَدَاقِی».(21) این روایت در باب (جواز ازدواج مردان با کنیزانی که آزادشان کرده‌اند و مهرشان را آزادیشان قرار داده‌اند...) به‌نقل از صفیه بیان شده و بیان‌گر حکمی فقهی است؛ بنابر‌این روایت، می‌توان احتمال داد او در احکام فقهی حاذق بود. ازاین‌رو، به سؤالات فقهی پاسخ می‌داد و عدم کثرت روایات وی، نمی‌تواند این احتمال را تضعیف کند، چرا که گسترش علوم دینی موضوعی جدا از انسداد باب علم و علمی است، هرچند شیعه به‌نظریه انسداد نیز قائل نیست.

از میان کتب روایی اهل‌سنت در مسند احمد‌بن حنبل 9 حدیث به‌طور مستقیم از صفیه ذکر شده که پنج مورد در موضوع اصول عبادی مثل قیامت، جزای اعمال و...، یک روایت در موضوع اخلاق و سه مورد در موضوع حکم فقهی حرمت شراب است که تکراری هستند، اما نکته قابل‌تأمل این است که در یکی از این‌ روایات از صهیرة بنت جیفر آمده که کاروانی (یا جمعی) که خود او در آن حاضر بوده، از مسیر اصلی خود تغییر مسیر داده و به طرف مدینه و به‌منزل صفیه داخل شدند. در آن مجلس تعدادی از زنان کوفی نیز حضور داشتند و از صفیه در مورد مسائل زن و شوهر، حیض و حکم شرب خمر سؤالاتی ‌پرسیدند. از این‌ روایت می‌توان دریافت که صفیه علاوه ‌براین‌که پاسخ‌گوی سؤالات دینی و فقهی اصحاب بوده، به‌شکل ویژه و در قالب جلسات حضوری، وقت خود را در اختیار دیگران قرار می‌داد.(22)

همین‌طور بادقت در کتب رجالی اهل‌سنت مشاهده می‌شود که در آن کتب، صفیّه را شخصی دانشمند دانسته‌اند و روایاتی از او نقل شده که نشان می‌دهد راوی‌بودن او مورد پذیرش بوده است. حال این نکته قابل‌توجه است که در بیان امامان شیعه، امام سجاد(علیه السلام) از او روایت نقل کرده و شاید بتوان گفت، نشان از وثاقت صفیه دارد.

3. میمونه بنت حارث‌بن حزن الهلالیة

او را میمونة بنت ‌حارث و مادرش را نیز هند دختر عوف یا خوله ‌بنت عمرو معرفی کرده‌اند. درباره نام شوهران سابق او اختلاف است، اما مشهور این است که او قبل از اسلام به همسری مسعودبن عمرو درآمد؛ اما پس از چندی از او جدا شد و با ابورهم‌بن عبدالعزی ازدواج کرد و تا زمان مرگ ابورهم با او همراه بود.(23) هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) همراه مسلمانان به حج رفته بود، میمونه از بزرگی و هیبت مسلمانان در شگفت شد و به رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) علاقه پیدا کرد در نتیجه خود را به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بخشید و آیه 50 سوره احزاب درباره او نازل شد.(24)

علمای اهل‌سنت و شیعه، به جلالت و بزرگی شخصیت او اعتراف دارند. حدیثی از ابن‌عباس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) مبنی بر تأیید شخصیت او وجود دارد که در این روایات وی را جزیی از أخوات مؤمنات برشمردند. هم‌چنین در حدیثی، امام باقر(علیه السلام) به‌نقل از رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) میمونه را أهل‌الجنة نام برده است.

مامقانی به ثقه و عادل‌بودن میمونه مهر تأیید زده و می‌نویسد: گفتار پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درباره میمونه نشانه توثیق اوست. صدوق نیز در من لایحضره‌الفقیه روایاتی در باب غسل، حیض و نفاس از او بیان کرده و هم‌چنین احادیثش در مدح علی(علیه السلام) و پذیرش ولایت او از امام باقر(علیه السلام) در حواشی منتهی‌المقال موجود است.(25)

شیخ‌طوسی او را از اصحاب و راویان می‌داند. طبرانی احادیث بسیاری را به‌شکل مستقیم و 18 حدیث را به‌واسطه ابن‌عباس از میمونه در موضوعات فقهی مانند غسل یا احکامی هم‌چون استفاده از پوست گوسفند مرده و روغنی که در آن موش افتاده و... در معجم‌الکبیر نقل کرده است.(26) صحیحین نیز از او روایت نقل کرده‌اند که در 13 حدیث مشترک‌اند.(27)

به گفته زرکلی از او در کتب حدیثی هفتاد و شش حدیث روایت شده‌ است.(28) دو مورد از روایاتش در کتاب ابن‌سعد(29) و هفت حدیث در مسند حمیدی و 60 حدیث نیز در مسند حنبل از او روایت شده است.(30)

در کتب روایی شیعه در یازده روایت اسم او ذکر شده که تنها در سه مورد، راوی میمونه بوده و در حکم فقهی غسل حیض، نفاس و جنابت روایت نقل کرده که دو مورد آن مشابه است. هفت روایت با موضوعات فقهی و اجتماعی بوده است که در آن وی موضوع روایت واقع شده یا در ماجرا حاضر بوده و نقشی در نقل روایت نداشته است. در یک روایت نیز فقط نامش به‌عنوان همسر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) آورده شده‌ است.(31)

برای مثال شیخ صدوق روایت می‌کند: «وَذَکرَ (أَبَا عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام)) عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) أَنَّ مَیمُونَةَ کانَتْ تَقُولُ إِنَّ النَّبِی کانَ‌ یأْمُرُنِی ‌إِذَا کنْتُ حَائِضاً أَنْ أَتَّزِرَ بِثَوْبٍ ثُمَّ أَضْطَجِعَ مَعَهُ فِی الْفِرَاشِ».(32) این حدیث در باب غسل حیض و نفاس بوده و مانند این روایت در منابع دیگر نیز آمده که نشان‌دهنده توجه علمای حدیثی شیعه به راوی‌بودن و آگاهی‌ میمونه در حوزه احکام فقهی است.

در کتب روایی اهل‌سنت مثل مسند حمیدی، هشت روایت به‌طور مستقیم از او ذکرشده که هفت مورد آن درباره احکام فقهی جنابت، حیض، طهارت، طعامی که موش در آن افتاده، حرام و حلال و... است.(33) هم‌چنین در مسند احمد‌بن حنبل، از میمونه 60 روایت، به‌طور تکراری، بیشتر در بیان احکام فقهی اموری مانند حرمت میته گوسفند و موشی که در طعام افتاده، غسل جنابت در ظرف واحد، وضوگرفتن به‌جای غسل جنابت، احکام حول محور حیض، حکم عدم وجوب شستن دست قبل از غذا و مواردی از این قبیل نقل شده است.

با توجه به آن‌چه در کتب شیعه آمده، در درجه اول به‌نظر می‌رسد میمونه در گسترش علوم دینی نقش به‌سزایی نداشته است؛ ولی با نگاهی به طیف وسیع احادیث نقل شده از او در موضوعاتی مانند احکام و فقه، که در کتب حدیثی اهل‌سنت آمده، می‌توان گفت میمونه در گسترش علوم دینی، حداقل در زمان خود، چه به‌شکل راوی مستقیم و چه به‌واسطه راویان دیگر، فعالیت و نقش‌آفرینی داشته است.

البته توجه به این نکته ضروری است که در بین افرادی که از میمونه روایت کرده‌اند، از امام سجاد(علیه السلام) هم نام برده شده و این از وثاقت میمونه نزد وی حکایت دارد؛ این‌که میمونه به‌عنوان راوی نزد اغلب راویان دیگر مقبول بوده است؛ بنابراین می‌توان گفت میمونه یکی از راویان، از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بوده است؛ ولی روایاتش به‌صورت تمام و کامل از طریق کتب روایی شیعه منتقل نشده است.

ب) تحلیل تعداد روایات مرتبط با همسران پیامبر در منابع شیعی

در بخش قبل، شرح حال همسران و کیفیت روایات آنان بررسی شد. در این بخش با ارائه جدول به‌تحلیل تعداد روایات رسیده از ایشان اشاره می‌شود.

 

ردیف

نام همسران

تعداد روایات

موضوع حدیث

تعداد

1

ام‌سلمه

48

حکم فقهی

اصول عبادی

وثاقت ام‌سلمه

ذکر نام او در زمره همسران

سیاسی

عدم دخالت در نقل روایت

24

12

4

2

1

5

2

صفیه

5

حکم فقهی

ذکر نام در زمره همسران

عدم دخالت در نقل روایت

1

3

1

3

میمونه

11

حکم فقهی

ذکر نام در زمره همسران عدم دخالت در نقل روایت

3

1

7

از میان همسران پیامبر تنها سه نفر، یعنی امّ‌سلمه (43 روایت)، صفیه (1 روایت) و میمونه (3 روایت) به‌عنوان راوی حدیث در منابع شیعی قرار دارند. گفتنی است در این مقاله به‌ذکر سایر همسران پیامبر که در منابع اهل‌سنت از آنان روایت نقل شده یا از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) که در منابع کهن شیعی روایاتی از ایشان نقل شده و در زمان حیات پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) رحلت فرمودند، ذکری به‌میان نیامده است. از حیث محتوای روایات بیشترین بسامد مربوط به احکام فقهی (4%4) و اصول عبادی (19%) است. هم‌چنین 21% از کل روایات، روایاتی است که از همسران مستقیماً نقل نشده، بلکه محتوای روایت درباره راوی است. در بین همسران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بیشترین حجم روایات مربوط به ام‌سلمه است (حدود 75%) و ام‌سلمه در 92% روایات، خود راوی حدیث بوده است و دو همسر دیگر، یعنی میمونه (6%) و صفیه (2%) از روایات را خودشان نقل کرده‌اند.

البته پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) همسران دیگری هم داشته‌اند که اهل‌سنت روایاتی از آنها نقل کرده‌اند، ولی ما از منظر منابع شیعی به این افراد اشاره کردیم. ازاین‌رو حتی نامی از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) نیز که در منابع کهن شیعی روایاتی از ایشان نقل شده، ذکر نکردیم.

ج) دخترخوانده پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)

دخترخوانده پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز مانند همسران ایشان با درک شرایط ویژه صدر اسلام و به‌خصوص دوران پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از امر علم‌آموزی و نشر علم غافل نبود. در این بخش به‌بررسی احوال و روایات او پرداخته می‌شود؛ اما چنان‌که در ابتدای مقاله، اشاره شد، تنها به شرح حال دختری پرداخته شده که از وی در کتب روایی شیعی حدیث نقل شده است. پس از بررسی شرح حال تمامی دختران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) مشخص شد که از میان آنان تنها یک نفر، یعنی زینب بنت عبدالله مخزومی، (دخترخوانده حضرت) روایت نقل کرده است.

در ضمن یادآور می‌شود که نقش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در گسترش علوم شیعی به‌دلیل وجود پیشینه نسبتاً قوی و گستردگی موضوع، در این نوشتار بررسی نشده است.(34)

زینب نتیجه ازدواج ام‌سلمه و عبدالله‌بن عبدالاسد است که در حبشه به‌دنیا آمده و بعد از ازدواج ام‌سلمه با رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) ربیبه حضرت به‌حساب می‌آید و نامش «برّه» بوده و حضرت رسول نامش را «زینب» نهاد. به‌گفته زرکلی هفت حدیث از او وجود دارد؛(35) ولی از روایات، موضوع و منابع آنها حرفی به‌میان نیاورده است.

سلیمان التمیمی به‌نقل از ابی‌رافع او را فقیه‌ترین زنان مدینه می‌داند. ابن‌حجر درباره او می‌گوید: «او احادیث نبوی را حفظ و روایت می‌کرد و از مادرش، عایشه، أم‌حبیبه، حبیبه و زینب‌ بنت ‌جحش نقل حدیث کرده‌ است».(36) شیخ‌طوسی زینب را از اصحاب و راویان حضرت رسول(صلی الله علیه واله وسلم) شمرده است.(37)

در کتب روایی شیعه تنها دو بار نام وی ذکر شده است که هر دو روایت را خود زینب نقل کرده و یکی را که دارای جزئیات بیشتری است، از مادرش، روایت کرده و موضوع هر دو روایت فقهی و در باب عدم وجوب شستن دست قبل و بعد از غذاست.(38)

برای مثال در باب (عدم وجوب شستن دست‌ها قبل و بعد از طعام) شیخ حرّعاملی چنین روایت کرده: «وَعَنْ ابن‌ (الْعَرْزَمِی) عَنْ حَاتِمِ‌بن إِسْمَاعِیلَ عَن جَعْفَرِ‌بن مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَینِ‌بن عَلِی عَنْ زَینَبَ بِنْتِ أُمِّ‌سَلَمَةَ قَالَتْ: أُتِی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه واله وسلم) بِکتِفِ شَاةٍ فَأَکلَ مِنْهَا وَلَمْ یمَسَّ مَاءً»؛ (کتف گوسفندی را نزد پیامبر اوردند و حضرت رسول(صلی الله علیه واله وسلم) درحال خوردن کتف گوسفند بوده‌اند، درحالی‌که دست به آب نزد).(39) این‌که نحوه گزارش زینب طوری است که او در هنگام واقعه حضور داشته، نشان از آن دارد که او به‌تقریر رسول‌الله(صلی الله علیه واله وسلم) توجه کرده و به احکام فقهی آگاهی داشته است؛ بنابراین دور از ذهن نیست که افراد برای پاسخ سؤالات دینی خود به او مراجعه می‌کردند.

در کتب روایی اهل‌سنت هم تعداد روایات زیادی از او موجود نیست، ولی می‌بینیم که دربین رجالیان برخی به‌صراحت گفته‌اند که او روایات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را حفظ و نقل می‌کرد و به‌عنوان راوی تلقی به قبول شده و حتی او را «محدثه فقیهه» توصیف کرده‌اند؛ بنابراین می‌توان احتمال قوی داد که او پاسخ‌گوی سؤالات فقهی - براساس روایات موجود در کتب عامّه - بوده است، هرچند که در بین شیعه و عامه روایاتش به ما نرسیده، ولی نقش به‌سزایی در گسترش علوم دینی حداقل در حوزه روایات و احکام فقه داشته است؛ چراکه پیش از این هم اشاره شد که نرسیدن روایات به ما موضوعی جدا، از موضوع نقش‌آفرینی صحابه به خصوص همسران و دخترخوانده پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در گسترش علوم دینی است. افزون‌ براین در بین راویان زینب بنت ام‌سلمه، از امام سجاد(علیه السلام) نام برده‌اند که می‌تواند اشاره به‌میزان توثیق زینب و تأییدی بر راوی‌بودن وی باشد.

د) تحلیل تعداد روایات مرتبط با دختران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در منابع شیعی

براساس آن‌چه در منابع شیعی آمده است، تنها یکی از دختران پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) که جزو ربائب ایشان بوده، به‌نقل حدیث آن حضرت در قالب احکام فقهی پرداخته است. در ادامه با ارائه جدول به‌تحلیل تعداد روایات ایشان اشاره می‌گردد.

ردیف

نام دختران

تعداد کل

نوع حدیث

تعداد

1

زینب بنت عبدالله

2

حکم فقهی

2

 

نتیجه‌گیری

1. گرچه روایات محدودی از همسران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به ما رسیده است، ولی نمی‌توان گفت آنان در گسترش علوم اسلامی نقشی نداشته‌اند؛ بلکه شرایط پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به‌حدی خفقان‌آلود شد که کسی در ملاء عام جرئت نقل روایت یا برگزاری جلسات درس و بحث نداشت، مگر صحابه خاص؛ این‌که حتی ائمه(علیهم السلام) هم، حداقل در سده ‌اول، کمتر مجال ارائه معارف‌ نبوی را داشتند، خود دلیلی بر همین امر است. این موضوع تا بدان‌جا پیش‌رفت که امام حسین(علیه السلام) مواریث امامت را برای رسیدن به‌دست امام سجاد(علیه السلام) قبل از واقعه عاشورا، به ام‌سلمه سپرد.

2. در میان همسران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در کتب روایی شیعه، بیشترین حجم روایات، یعنی حدود 75% مربوط به ام‌سلمه است که از این میزان روایات، ام‌سلمه در 92% روایات، خود راوی حدیث بوده است. این مسئله نخست نشان‌دهنده میزان اهتمام وی در نقل حدیث و حفظ مواریث ‌نبوی است؛ دوم: بیان‌گر کثرت معلومات او به‌ویژه در زمینه احکام‌ فقهی است؛ زیرا بیشترین تعداد احادیث نقل شده از او، احکام است. بنابراین به‌نظر می‌رسد او به نیاز جامعه خود آگاه بوده و بدان توجه داشته و زمان زیادی را به پاسخ‌گویی سؤالات اختصاص داده و در عصر خود به‌عنوان راوی موثق موردقبول بوده ‌است. علاوه براین، پس از سنجش فراوانی قالب‌های بیانی روایات روشن شد که از میان روایاتی که در آنها نام همسران برده شده است، اعم از این‌که خود، راوی بودند یا روایت درباره آنها وارد شده بود، محتوای روایات به ترتیب 44% احکام فقهی، 21% عدم دخالت همسر در نقل، 19% اصول عبادی، 6% موضوع وثاقت راوی و 2% موضوعات سیاسی بوده است. این حجم فراوانی روایات در امور عبادی و احکام (نزدیک به نیمی از کل روایات) خود، نشانه‌ای بر شدت اهتمام همسران پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) به تعلیم، نشر و گسترش علوم دینی است.

3. در میان روایاتی که خود همسران پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) وظیفه روایت حدیث را مستقیماً برعهده داشته و در نقش راوی حدیث قرار گرفتند، ام‌سلمه 92% روایات و دو همسر دیگر، یعنی میمونه 6% و صفیه 2% روایات را خودشان نقل کردند و از سایر همسران به‌عنوان راوی حدیث چیزی نیامده است.

4. از بین دختران تنها از فاطمه(سلام الله علیها) و زینب بنت عبدالله روایاتی به ثبت رسیده است، اما نمی‌توان گفت دیگر دختران، فعالیتی در زمینه گسترش علوم دینی نداشته‌اند؛ بلکه به‌نظر می‌رسد شرایط نامناسب نقل و نشر حدیث در سده اول، موقعیتی را ایجاد کرد که اکنون از ایشان روایتی در دست نباشد.

5. براساس آن‌چه در این مقاله ارائه شد، می‌توان نتیجه گرفت اصل موضوع اهتمام همسران و دخترخوانده پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به‌مسائل علمی به‌ویژه مسائل مرتبط با احکام و حضور در جامعه برای علم‌آموزی و نشر علم، که جزو آموزه‌های اصیل و دغدغه‌های مهم و اولین اسلام است، امری قطعی است که می‌تواند الگویی شایسته برای زنان امروز باشد و آنان نیز خود را موظف‌ بدانند در حد توان و شرایط جامعه خود برای گسترش علوم دینی به فعالیت بپردازند.(40)

Source:
1. ابن‌جوزی، عبدالرحمن، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: عطا، محمدعبدالقادر، مصطفی عبدالقادر، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1412ق.
2. إبن‌زبیر، ابی‌بکر عبدالله، مسند حمیدی، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1381ق.
3. إبن‌سعد، الطبقات الکبری، بیروت، 1377ق.
4. ابن‌عبدالبرّ، ابو‌عمر یوسف‌بن عبدالله، الإستیعاب فی معرفةالأصحاب، دارالجیل، چ اول، بیروت، 1412ق.
5. إبن‌اثیر الجزری، عزّالدین أبی‌الحسن علی‌بن محمدالجزری، أسدالغابة فی‌معرفةالصحابة، تحقیق: الشیخ خلیل مأمون شیحا، دارالمعرفة، چ اول، بیروت، 1418ق.
6. احمدبن حنبل، مسند، المکتب الاسلامی، بیروت.
7. الاعلمی الحائری، محمدحسین، تراجم أعلام‌النساء، موسسة الاعلمی ‌للمطبوعات، چ اول، بیروت، 1407ق.
8. البخاری، محمد‌بن اسماعیل، صحیح بخاری، دارالفکر، بیروت، 1401‌ق.
9. بنت‌الشاطیء، عایشه، نساء‌النبی(صلی الله علیه واله وسلم) و بنات‌النبی(صلی الله علیه واله وسلم)، دارالکتب العربی، بیروت، 1418ق.
10. حر عاملی، محمد‌بن حسن، وسائل‌الشیعة، موسسة آل‌البیت(علیهم السلام)، قم، 1409ق.
11. زرکلی، خیرالدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، موسسة دارالعلم للملایین، بیروت، 1085ق.
12. صدوق، محمدبن علی‌بن الحسین (ابن‌بابویه)، الخصال، انتشارات‌الاسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم.
13. من لایحضره‌‌الفقیه، مصحح: غفاری، علی‌اکبر، انتشارات الاسلامی وابسته به ‌جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، 1413ق.
14. طبرانی، ابوالقاسم، المعجم‌الکبیر، مکتبة ابن‌تیمیة، چ دوم، القاهره.
15. طوسی، محمدبن حسن، تهذیب‌الأحکام، محقق: موسوی خراسانی، حسن، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1407ق.
16. عسقلانی، الإصابة فی تمیزالصحابة، دارالکتب العلمیة، چ اول، بیروت، 1425ق.
17. تهذیب‌التهذیب، دارالفکر، چ اول، 1404ق.
18. غروی نائینی، نهله، محدثات شیعه، انتشارات تربیت مدرس، چ اول، تهران، 1375ش.
19. کلینی، محمد‌بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، علی‌اکبر؛ آخوندی، محمد، دارالکتب‌الاسلامیة، تهران، 1407ق.
20. مامقامی، عبدالله، تنقیح‌المقال فی علم‌الرجال، محقق: محمدرضا مامقانی، مؤسسة آل‌البیت(علیهم السلام)، قم، 1389‌ش.
21. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر الأخبار الأئمةالأطهار(علیهم السلام)، دار إحیاء التراث العربی، چ سوم، بیروت، 1403ق.
22. محلاتی، شیخ ذبیح‌الله، ریاحین‌الشریعة، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1396ش.
23. مسلم، ابن‌حجاج النیشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت.
24. معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، کویر، چ چهاردهم، تهران، 1393ش.
Peinevesht:

(1). معارف، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، ص201-203.

(2). ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ج۸، ص۸۶؛ محلاتی، ریاحین‌الشریعة، ج۴، ص۳۷۵.

(3). ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ج۴، ص۳۴۱؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، ج۴، ص۱۹۲۱.

(4). محلاتی، ریاحین‌الشریعة، ج2، ص289.

(5). ابن‌زبیر، مسند حمیدی، ج1، ص138-145؛ احمد‌بن حنبل، مسند، ج6، ص288؛ ابن‌اثیر، أسدالغابة، ج5، ص453-455؛ غروی نائینی، محدثات شیعه، ص75.

(6). کلینی، الکافی، ج1-8؛ طوسی، تهذیب‌الأحکام، ج1-10؛ صدوق، من لایحضره‌الفقیه، ج2، 3و4؛ حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج2-28.

(7). کلینی، الکافی، ج1-8؛ طوسی، تهذیب‌الأحکام، ج1، ص381 و ج3، ص189 و ج6، ص358 و ج10، ص124؛ حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج2، 3، 6، 8، 10، 11، 12، 14، 15، 16، 17، 20، 21، 24، 25، 28 و 30؛ صدوق، من لایحضره‌الفقیه، ج2، ص132و 213 و ج3، ص489 و 358 و ج4، ص19.

(8). حرّ عاملی، وسائل‌الشیعة، ج24، ص366.

(9). کلینی، الکافی، ج1، ص304.

(10). ابن‌زبیر، مسند حمیدی، ج1، ص138-145.

(11). ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، ج۴، ص۱۸۷۱؛ ابن‌اثیر، أسدالغابة فی معرفةالصحابة، ج۶، ص۱۶۹.

(12). ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، ج۴، ص1871و۱۸۷۲؛ ابن‌اثیر، أسدالغابة فی معرفةالصحابة، ج۶، ص۱۷۱؛ عسقلانی، الاصابة فی تمیزالصحابة، ج۸، ص۲۱۲.

(13). اعلمی حائری، تراجم اعلام‌النساء، ج2، ص235؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، ج4، ص1871و1872.

(14). زرکلی، اعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج3، ص206.

(15). احمد‌بن حنبل، مسند، ج6، ص336؛ همان، ج4، ص68؛ همان، ج5، ص271و380؛ همان، ج6، ص288و423.

(16). همان.

(17). محلاتی، ریاحین‌الشریعة، ج2، ص334-337.

(18). غروی نائینی، محدثات شیعه، ص229.

(19). عسقلانی، تهذیب‌التهذیب، ج12، ص429.

(20). کلینی، الکافی، ج5، ص390، ج20، ص75، 244، 245؛ ج21، ص98.

(21). حرّ عاملی، وسائل‌الشیعة، ج21، ص98، ح8.

(22). احمد‌بن حنبل، مسند، ج6، ص336-338.

(23). ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ج۸، ص۱۰۴.

(24). بنت‌الشاطیء، نساء‌النبی و بنات‌النبی، ص۲۳۱-۲۳۲.

(25). محلاتی، ریاحین‌الشریعة، ج2، ص333-335.

(26). طبرانی، معجم‌الکبیر، ج4، ص107؛ ج12، ص244؛ ج21، ص421؛ ج23، ص442؛ ج24، ص7.

(27). غروی نائینی، محدثات شیعه، ص277-282.

(28). زرکلی، اعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال والنساء، ج5، ص342؛ نائینی غروی، محدثات شیعه، ص277-282.

(29). ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ج8، ص132-140.

(30). ابن‌زبیر، مسند حمیدی، ج1، ص148-151؛ احمدبن حنبل، مسند، ج6، ص329.

(31). کلینی، الکافی، ج5، ص368و390؛ صدوق، من لایحضره‌الفقیه، ج1، ص99؛ حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج1، ص235؛ ج2، ص243 و 323؛ ج9، ص376 و ج20، ص95، 232، 244و245.

(32). صدوق، من لایحضره‌الفقیه، ج1، ص99، ح205.

(33). ابن‌زبیر، مسند حمیدی، ج1، ص148-151.

(34). مقالات نقش مادران، همسران و دختران ائمه(علیهم السلام) در گسترش علوم اسلامی؛ نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در پیدایش و گسترش علوم و تمدن اسلامی، از مجموعه مقالات همین جلد.

(35). زرکلی، اعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین والمستشرقین، ج3، ص66.

(36). عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، ج8، ص159-160؛ غروی نائینی، محدثات شیعه، ص184و185.

(37). طوسی، تهذیب‌الأحکام، ج6، ص90.

(38). حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج24، ص365، ح6و7.

(39). همان.

(40). برگرفته از کتاب: نقش بانوان شیعه در گسترش علوم اسلامی، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 81.
TarikheEnteshar: « 1402/07/30 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 72