نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در پیدایش و گسترش علوم و تمدن اسلامی

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در پیدایش و گسترش علوم و تمدن اسلامی

دکتر مهدیه‌سادات مستقیمی makarem news

Chekideh: نقش حضرت فاطمه(س) در پیدایش و گسترش علوم و تمدن اسلامی، از جهات متفاوت قابل بررسی است. گستره علم لدنی و دارابودن مقام پرورش و مرجعیت علمی معصومین(ع) و تعلیم و تربیت علمی سطوح مختلف شاگردان بی‌واسطه و باواسطه‌ای که خود محور و مرجع پیدایش و گسترش علوم اسلامی بوده‌اند، از مهم‌ترین جهات این تأثیرگذاری است. ازسوی‌دیگر، در نظریات علمی ایشان، شاخصه‌هایی وجود دارد که ظرفیت گسترده‌ای را برای تولید علم و توسعه و تعالی آن داراست....
Keywords: بانوان,زهرا,فاطمه,فقه,علوم اسلامی,کلام,تربیت,تمدن,سلمان,مقداد,عمار,کوثر,آیه تطهیر,مصحف فاطمه,قرآن,تفسیر,حدیث,محدثه,روایت,مطهره,زکیه,کتابت,فلسفه

نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در پیدایش و گسترش علوم و تمدن اسلامی

دکتر مهدیه‌سادات مستقیمی؛ دانشیار گروه کلام و فلسفه اسلامی و عضو هیئت علمی دانشگاه قم (yahoo.com@mmostaghimi95).


مقدمه

نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در پیدایش و گسترش علوم و تمدن اسلامی، از جهات متفاوت قابل بررسی است. گستره علم لدنی و دارابودن مقام پرورش و مرجعیت علمی معصومین(علیهم السلام) و تعلیم و تربیت علمی سطوح مختلف شاگردان بی‌واسطه و باواسطه‌ای که خود محور و مرجع پیدایش و گسترش علوم اسلامی بوده‌اند، از مهم‌ترین جهات این تأثیرگذاری است. ازسوی‌دیگر، در نظریات علمی ایشان، شاخصه‌هایی وجود دارد که ظرفیت گسترده‌ای را برای تولید علم و توسعه و تعالی آن داراست. البته آن‌چه مسلم است، این است که به دلایل مختلفی در طول تاریخ، از ظرفیت علمی ایشان استفاده نشده، ولی هنوز هم می‌توان با واکاوی و تأمل درمیراث علمی فاطمی، هم در عصر حاضر و هم در آینده تاریخ، به‌صورت جاری و مداوم گام‌هایی را در راه توسعه و گسترش علوم اسلامی برداشت. باید توجه داشت که ما بیش از آن‌که با نگاهی تاریخی در پی اثبات تأثیرحضرت فاطمه(سلام الله علیها) بر گسترش علوم اسلامی باشیم، باید درپی اثبات جهاتی باشیم که ظرفیت تأثیرگذاری ایشان را تبیین کند؛ زیرا موانع مهم تاریخی، نفسانی و فرهنگی مانع از آن شده است که از دریای بی‌پایان علم فاطمی بهره وافی برده شود.

در این مقاله، برآنیم با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به سؤالات اصلی و فرعی زیر پاسخ‌ دهیم:

— نقش آن حضرت در پیدایش و گسترش علوم اسلامی چیست؟

— جایگاه و وسعت قلمرو و مواجهات علمی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) که در پیدایش و گسترش علوم اسلامی نقش داشته‌اند، به چه صورت بوده است؟

— نظریات علمی آن حضرت در پیدایش و گسترش علوم اسلامی (علوم قرآن، تفسیر، فقه، فلسفه احکام، علم کلام، فلسفه و عرفان) چگونه نقشی داشته است؟

— چه شاخصه‌ها و ظرفیت‌هایی در این نظریات وجود داشته که می‌توانسته و می‌تواند سبب گسترش علوم اسلامی شود؟

الف) جایگاه علمی حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

در عالم هستی، هریک از کلمات وجودیه، رسالت خاصی دارند و در این میان برخی کلمات وجودیه، کلمات تام الهیه‌اند و ساحت وجودی آن حضرت(سلام الله علیها) از زمره کلمات تامه‌ای است که یکی از اصلی‌ترین رسالت‌های وجودی ایشان، حمل علم و حکمت و نشر آن در عوالم هستی است.

1. علم حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در قرآن

اشارات آیات قرآن چه‌بسا بتوانند نشان‌دهنده این حقیقت باشند. تحلیل برخی آیات که بنابر گزارش روایات در شأن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وارد شده است و ایشان مصداق عینی آن آیات محسوب می‌شوند، می‌تواند بربلندای مقامات و وسعت قلمرو علمی آن حضرت دلالت داشته باشد. به بخشی از مهم‌ترین آیات در شأن علمی حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می‌شود:

روایات فراوانی در کتب شیعه و سنی، وجود حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را مصداق تفسیر کوثر دانسته‌اند.(1)

ریشه کوثر از کثرت است و از آن‌جاکه خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا»؛(2) و حکمت را مصداق بارز خیر کثیر معرفی می‌فرماید. بنابراین، بیشترین دلالت این آیه در فرهنگ قرآن، همان علم و حکمت کثیری است که به ساحت وجودی آن حضرت عطا شده است.

هم‌چنین آیه تطهیر در شأن اهل‌بیت(علیهم السلام) و با محوریت آن حضرت نازل شده است: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؛(3) تطهیر در این آیه تمام مراتب تطهیر را در‌برمی‌گیرد و شامل تطهیر ایشان از جمیع مراتب جهل نیز می‌شود؛ زیرا جهل نیز مصداق رجس است. تا آن‌جاکه گفته‌شده تطهیر در این آیه شریفه، تمام شوائب نقص و آلودگی تکثر را دربرمی‌گیرد؛(4) بنابراین، شمول مفهومی این آیه، بیش از هرچیز جهل را دربرمی‌گیرد و به‌همین دلیل این آیه از آیاتی است که می‌تواند مقامات علمی آن حضرت را ثابت کند.

2. علم حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در روایات

وسعت قلمرو ایشان به‌دلیل دارابودن علم لدنی، هم‌پهنای هستی و به وسعت کلمات الهیه و ذرات کائنات است و این مطلب براساس روایات فراوانی به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم می‌تواند وسعت قلمرو علمی ایشان را ثابت نماید. روایت زیر یکی از این موارد است:

عمار می‌گوید: روزی علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام) به محضر فاطمه(سلام الله علیها) رسید. فاطمه(سلام الله علیها) فرمودند: یا علی! نزدیک بیا تا از حوادث گذشته و آینده برایت سخن گویم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) که از سخن فاطمه(سلام الله علیها) در شگفت بود، خدمت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) شرفیاب شد و سلام کرد و نزدیک آن جناب نشست. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: یا علی! آغاز به سخن می‌کنی یا من بگویم. حضرت علی(علیه السلام) گفت: دوست دارم از سخنان شما استفاده نمایم. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: گویا فاطمه(سلام الله علیها) به شما چنین و چنان گفت و به‌همین دلیل نزد من آمدی. حضرت علی(علیه السلام) عرض کرد: یا رسول الله! مگر نور فاطمه(سلام الله علیها) هم از سنخ ماست؟ فرمود: مگر نمی‌دانستی... .

امیرالمؤمنین(علیه السلام) از شنیدن این سخن به سجده شکر افتاد و خدای را سپاس گفت. سپس نزد فاطمه مراجعت کرد. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: یا علی! گویا نزد پدرم رفتی و چنین و چنان به تو فرمود. علی(علیه السلام) فرمود: آری ای دختر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)؛ فاطمه(سلام الله علیها) گفت: یا اباالحسن! خدا نور مرا آفرید و خدای را تسبیح می‌گفت و... یاعلی! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آینده را به‌وسیله آن نور می‌یابم... یا ابالحسن!(5) مؤمن به‌وسیله نور خدا می‌بیند.(6)

3. مصحف فاطمی

ابوعبید می‌گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره مصحف فاطمه(سلام الله علیها) پرسیدم. امام مکثی طولانی کرد و آن‌گاه فرمود: فاطمه(سلام الله علیها) پس از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هفتادوپنج روز در قید حیات بود و به‌خاطر رحلت پدر دچار اندوه شدیدی شد و جبرائیل نزد او می‌آمد و به او به‌خاطر از دست‌دادن پدر تسلیت می‌گفت و وی را آرامش می‌داد و از پدر و مکانش و رویدادهای فرزندان او پس از وفاتش برای او خبر می‌آورد و علی(علیه السلام) آنها را می‌نگاشت، این است مصحف فاطمه.(7)

در روایت دیگری آمده است: «و أما مصحف فاطمه(سلام الله علیها) ففیه ما یکون من حادثٍ و أسماء من یملك إلی أن تقوم الساعة»؛(8) (مصحف فاطمه(سلام الله علیها) کتابی است که تمام حوادث و اخبار غیبی و نام‌های حاکمان و پادشاهان تا روز قیامت در آن درج شده است).

ب) مواجهات علمی حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

اصلی‌ترین نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در پیدایش و گسترش علوم را باید در تربیت نیروهای علمی و فکری‌ دانست که در مراتب مختلف علمی و در شاخه‌های متفاوت علوم به‌رشد و بالندگی رسیده بودند. برخی میدان‌داران تحصیلات علمی، کسب دانش، جمع‌آوری تجربیات، استقرای نظرات، اهل‌تدوین، کتابت و درس و تلمذ بوده و برخی نیز راه نزدیک‌تری را برای دسترسی به منبع علوم می‌پیمودند و این راه نزدیک‌تر، همان راه کسب دانش، به‌همراه تهذیب نفس بود که راه را برای رسیدن به سرچشمه علم باز می‌کند و هم‌چنین مراد از رویارویی علمی، مفهومی است که هر نوع فعل و قول و عمل‌کردی را که جنبه تربیت علمی داشته باشد، دربرمی‌گیرد. شواهد نشان می‌دهد، برخی فرهیختگان و خواص صدر اسلام، با افاضات معنوی آن حضرت راه به سرمنزل مقصود علمی خود می‌بردند. به‌همین دلیل، ما از لفظ مواجهه استفاده کردیم؛ زیرا بسیاری از قراین عقلی و حتی دلایل کلامی این امر را نشان می‌دهد که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در برخورد علمی با فرزندان خود و به‌ویژه معصومین(علیهم السلام) نوعی مواجهه علمی اشراقی داشته‌اند.

افزون‌بر آن‌که مواجهات علمی ویژه آن حضرت(سلام الله علیها) قالب‌های متفاوت و گونه‌های مختلفی داشت، شاگردان حضرت(سلام الله علیها) نیز طیف‌های متفاوتی داشتند، ولی در همه انواع مواجهه‌ها و در برخورد با همه متعلمین و متربیان خصلت ذاتی روش شاگردپروری فاطمی، تعالی‌بخشی علوم و اعتلای علم و عجین‌نمودن آن با معنویت بوده است. ملاقات‌ها و جلسات علمی ایشان نه‌تنها با انتقال مفاهیم علمی، بلکه با پرورش و تربیت علمی هم همراه بوده است.

هرچند مواجهه‌های علمی آن حضرت(سلام الله علیها) با افراد مختلف به‌صورت‌های مختلفی ظاهر می‌شد و کسانی که از اقدامات و افاضات علمی ایشان بهره‌مند می‌شدند، رتبه‌های متفاوتی داشته‌اند، ولی منظور از خواص ایشان، در درجه اول همسر و فرزندان آن حضرت(سلام الله علیها) بودند که بیشترین تأثیر را از ایشان می‌پذیرفتند. در درجه دوم نیز آن دسته از مسلمانان و شیعیان خاص ایشان است که از ملازمان همیشگی یا خادمان و حاجبان بیت ایشان بودند و به اصطلاح «باب» آن بیت به‌شمار می‌‌رفتند و به اصحاب سرّ معروف‌اند. در درجه سوم، دیگر شیعیان خالص آن حضرت(سلام الله علیها) که وفاداران امیرالمؤمنین(علیه السلام) به‌حساب آمده و رفت و آمدهایی باایشان داشته‌اند و درمرحله چهارم شیعیان خالص غیرصحابی که در دوره‌های پس از فراز تاریخ از تعلیمات ایشان بهره‌مند شده و از شاگردان باواسطه خواص و فرزندان ایشان به‌شمار می‌آیند. (9)

ج) معارف فاطمی و تأثیر آن در علوم اسلامی

مراد از علوم اسلامی، شاخه‌های اصلی علوم الهیات است؛ هرچند در دیدگاه‌های دیگر، شامل علوم انسانی و بنابر قولی شامل علوم تجربی نیز خواهد شد.

1. نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در علوم قرآن و روش تفسیری

قرآن مبدأ همه علوم است و علم صاف و ناب جز در قرآن یافت نمی‌شود و پاسخ همه مجهولات بشری در وحی آسمانی است. خدا در این‌باره می‌فرمایند: «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ»؛(10) و در جای دیگر می‌فرمایند: «لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»؛(11) حضرت زهرا(سلام الله علیها) وظایفی را برای مردم در برابر قرآن معرفی کردند و از روی‌گردانی و مهجوریت قرآن در مقام بهره‌وری علمی و کیفیت استفاده علمی از قرآن مطالبی دارند که از تحلیل آنها می‌توان هم روش‌ها و هم شیوه‌های مختلف استفاده علمی از قرآن و اهمیت جایگاه آن را دریافت و هم می‌توان به عظمت جایگاه علمی قرآن پی‌برد و به آسیب‌شناسی و اختلالاتی که موجب بسته‌شدن باب توفیق بهره‌وری از قرآن می‌شود واقف گردید. در روش تفسیری و استنباطی و استشهادی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و روش تأویل ایشان و هم‌چنین در تلمیحات قرآنی، کلمات ایشان ظرفیت وسیعی برای ارتقای روش تفسیر و تعالی و توسعه این علم شریف وجود دارد که هم در گذشته مبدأ الهامات فراوانی بود و هم در عصرحاضر می‌تواند افق‌گشای گسترش این علم باشد. استنادهای تفسیری و استشهادی و قرآنی ایشان بسیار است. از جمله می‌توان از آیات 28 سوره فاطر و 13و 49 و 128 توبه و 46 مائده و 50 کهف و 7 همزه و 121 و 122 سوره هود نیز نام برد.(12)

برخی محورهای مهم در تفسیر و معارف قرآن به شرح زیر است:

یکم. تبیین امکان‌پذیری فهم قرآن

بیانات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در خطبه فدکیه، تأکید فراوانی بر این امر دارد که با سعی و تلاش در فهم تفسیری قرآن، می‌توان به برنامه‌ها و پیام‌های آن واصل شد. چنان‌چه می‌فرمایند: «به تُنال حججُ اللهِ المنورة وعزّ اسمه المفسرة»؛ قابل دسترس نشان‌دادن فهم ظواهر قرآن در ایجاد انگیزش برای فهم مطالب مهم تأثیر ویژه‌ای دارد.(13)

دوم. توجه‌دادن به ارتباط معنایی آیات

بین آیات، علاوه بر روابط مشهور و شناخته‌شده و ظاهر، نظیر عموم و خصوص و اطلاق و تقیید و... روابط معنایی ویژه‌ای وجود دارد که دقت در هم‌نشین‌ها و جانشین‌هایی معنایی آیات تا حدودی آن ارتباطات را نشان می‌دهد.

برای مثال، ایشان در آغاز یکی از فرازهای خطبه می‌فرمایند: «اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»؛(14) (در برابر خداوند تقوا پیشه کنید آن‌سان که حق تقواست) و آن‌گاه پس از تأکید بر تسلیم و اطاعت از خدا، این آیه شریفه را قرائت می‌فرمایند: «إِنَّمَا يَخْشَى اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»؛(15)؛ (فقط از بین بندگان خدا، علمایند که خشیت خدا را به دل دارند).(16)

ارتباط معنایی این مضامین باتوجه به ارتباط معنایی مفاهیم این آیه، قابل فهم است که «اتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»؛(17)؛ یعنی اگر کسی تقوا پیشه کند، خداوند او را عالم می‌کند و فقط کسانی که عالمند از خداوند خشیت دارند، نتیجه ملازمات آیات این است که تقوی علم الهی و علم الهی خشیت را درپی دارد. این‌گونه دقت‌ها و تأمل‌ها در مضامین آیات است که سبب گسترش و ارتقای برداشت‌های تفسیری از قرآن خواهد شد.

سوم. نهی از تأویل ناروا

تأویل، نوعی تفسیرکردن به‌مصداق عینی و محقق یک مفهوم است. ایشان در فرازی از خطبه شریف‌شان خطاب به اهل مدینه می‌فرمایند: «لبئس ما تأویله»؛ (چقدر بد است آن‌چه را که تأویل کردید) بدین‌سان، ایشان ضمن پذیرش اصل تأویل در روش تفسیری، از تأویل ناروا نهی نموده و مسلمانان را از این‌که بدون قراین عقلیه و شرعیه کافی به تأویل روی بیاورند، برحذر می‌دارد.(18)

چهارم. بهره‌گیری از روش تفسیر قرآن با قرآن

این بانوی بزرگوار، روش تفسیر قرآن با قرآن را بسیار عالمانه آموزش داده‌اند. برای مثال آیه 160 سوره نمل و 6 مریم را نخست با مفهوم مشترک «ارشاد» کنار هم قرار داده‌اند و آن‌گاه از آیه 57 سوره انفال که قاعده‌ای کلی درباره اولویت بعضی از اولی‌الارحام نسبت به بعضی دیگر سخن به‌میان می‌آورد را مستمسک قرار داده و با تکیه بر آیه 11 سوره نساء، مسئله دو برابربودن ارث پسر نسبت به دختر را مطرح می‌کند و در آخر به آیه وصیت نیز استدلال می‌فرمایند(19) و با این تفسیر نحوه تفسیر قرآن با قرآن را به‌خوبی تبیین می‌کند.

پنجم. بهره‌گیری از استشهادات و تلمیحات در مکالمات و خطابات

وجود مقدس حضرت با بهره‌گیری بسیار مناسب از شواهد آیات در تناظر مفهومی با عبارت خویش، الگوی مناسبی برای بیانات قرآنی فرا راه مسلمین قرار دادند، برای مثال از آیه 50 سوره کهف و 85 آل عمران و آیه 6 سوره مریم می‌توان یاد کرد.(20)

ششم. توصیه و ترویج تدبر در قرآن

ایشان در فرازی از این خطبه غراء فرمودند: «مَعاشِرَ الْمُسْلِمينَ الْمُسْرِعَةِ اِلى قيلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِيَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبيحِ الخاسر، ﴿أَفَلاَ تَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أَم عَلَی قُلُوبٍ أَقفَالُهَا﴾»؛ (ای گروه مسلمانان که در سخن باطل شتاب‌زده‌اید و در مقابل اعمال زشت و زیان‌بار، ساکت و خاموشید! چرا در آیات قرآنی تدبر و اندیشه نمی‌ورزید، مگر به قلب‌های‌تان قفل زده شده است؟).(21)

آن حضرت غیرمستقیم به این نکته اشاره فرموده‌اند که اولاً تدبر در قرآن کارکرد قلب است و ثانیاً سخن باطل و فعل قبیح است که به‌مثابه قفلی قلب انسان را از تدبر بازمی‌دارد.

هفتم. نظرات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در علم تفسیر

بی‌شک این آثار ارزشمند در زمان حیات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به‌شکلی گسترده ارائه شده و اکنون بخشی از آن در قالب میراث گران‌بها به‌دست ما رسیده است، بی‌شک دقت و چالش در آن هم می‌تواند این حقیقت را بشارت دهد که در عصر نزول قرآن و پس از آن تا دوره غیبت و هم پس از دوره‌ غیبت کبری، نقش این بانو در تفسیر قرآن تا چه حد بوده است. هم‌چنین می‌توان با چالش و رونمایی از تأملات ژرف در آرا و مبانی و روش و قواعد تفسیری هم‌اکنون نیز افق‌هایی را فراروی تفسیر و مفسران قرار داد.

از صدر اول تا کنون، مکاتب و مدارس تفسیری فراوانی بین مسلمین شکل‌گرفته است و نخستین مفسران آگاه به همه معانی، خود رسول خداست. امام علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نیز برترین شاگردان آن حضرت(صلی الله علیه واله وسلم) به‌شمار می‌روند.

حضرت علی(علیه السلام) می‌فرمایند: «ما فی القرآن آیة إلاّ و قد قرأتها علی رسول‌الله(صلی الله علیه واله وسلم) و علّمنی»(22) 23 حدیث در بصائر‌الدرجات این معنی را تأیید می‌کند.(23) در الکافی، روایات طولانی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل است که نشان‌دهنده حضور حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در جلسات درس تفسیر رسول خداست. مسلم است که اگر علم حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به حقیقت و باطن قرآن علم حضوری، شهودی، لدنی و وهبی هم نبود، از طریق علم حصولی تفسیر را می‌آموختند، به‌گونه‌ای که باز هم در جوار رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام) به تفسیر قرآن احاطه پیدا می‌کردند.

«و قد کنت أدخل علی رسول‌الله(صلی الله علیه واله وسلم) کل یوم دَخلةً فَیُخِلّنی فیها أدور معه حیث دار و وقد عَلِمَ أصحاب رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم) انّه لم یَصنَع ذلك بِأَحَدٍ من النّاس غیری. فربما کان فی بیتی یأتینی رسول‌الله(صلی الله علیه واله وسلم) و اکثر ذلك فی بیتی و کنت اذا دخلت علیه بعض منازله اخلافی و اقام عنّی نسائَهُ فلا یَبقی عنده خیری و اذا أتانی للخلوه معی فی منزلی لم تَقُم عنّی...»؛ (من پیوسته هر روز یک بار و هر شب یک بار به محضر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) وارد می‌شدم، در هر بار با من خلوت می‌کرد و هرجا می‌گردید با او می‌گردیدم، در هر موضوعی که وارد می‌شد با او بودم و اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) می‌دانند که با هیچ‌کس جز من این‌گونه رفتار نمی‌کرد. در اکثر اوقات که رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) به منزل من می‌آمد، بیشتر آن درس‌ها در خانه من بود و اگر بر آن حضرت در منزل‌های او وارد می‌شدم (برای تشکیل این جلسه تفسیری) با من خلوت می‌کرد و زنانش را از آنجا به‌جای دیگر فرا‌می‌خواند، ولی وقتی در خانه من برای این جلسات تشریف می‌آوردند، فاطمه(سلام الله علیها) و پسرانم هم در آن جلسه تشریف داشتند).(24)

اختصاص علم کامل تفسیر و تأویل به حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و اولاد معصومین ایشان، از برخی روایات و آیات و حتی از برخی ادله کلامی و فلسفی و عرفانی مشخص می‌شود که پس از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تنها مفسرانی که آگاه به همه معانی و معارف قرآنی بودند، حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و یازده امام معصوم از نسل ایشان هستند. کلینی در الکافی روایاتی را باعنوان «إنّه لم یجمع القرآن کلّه إلاّ الائمه(علیهم السلام) و إنهم یعلمون علمه کله» آورده است. نمونه‌ای از این ‌روایات چنین‌اند: «إنّه قال ما یستطیع احد أن یدّعی أن عنده جمیع القرآن کلّه، ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء»؛ (هیچ‌کس غیر از اوصیا نمی‌تواند ادعا کند که همه قرآن و ظاهر و باطن آن در نزد اوست).(25)

ادعای ما این است که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نیز هرچند دارای مقام امامت خاصه نبودند، از زمره این اوصیا تلقی می‌شوند.

در آیه شریف «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»؛(26) نیز حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از مصادیق راسخون در علم‌اند. در کتاب الکافی، بابی به‌عنوان «إنّ الراسخین فی العلم هم الائمة» اختصاص داده‌شده و روایاتی به‌چشم می‌خورد که اثبات می‌کند راسخین در علم تأویل و تفسیر فقط معصومین(علیهم السلام) هستند. البته ظاهر برخی روایات، این شبهه را به‌وجود می‌آورد که این روایات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را شامل نمی‌شود، ولی شواهدی برای اثبات این ادعا وجود دارد.

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «نحن قوم فرض الله عزوجل طاعتنا... و نحن الراسخون فی العلم»؛(27) (ما قومی هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرده است؛ و ما راسخان در علم هستیم) تعبیر قوم و تحلیل بارهای معنایی آن، نشان می‌دهد که این روایات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را نیز شامل می‌شود.

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در خطبه فدکیه خطاب به مخاطبان فرمودند: «أم انتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه أعلم من أبی و ابن‌عمی» و پس از آن به این آیه قرآن استشهاد و آن را قرائت فرمودند: «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»؛(28)و(29) از این احادیث شریف درمی‌یابیم که منظور از ضمائر منفصل مانند «نحن» و «انا» در این‌گونه روایات شامل عموم اهل‌بیت(علیهم السلام) است و فقط ائمه اثنی‌عشر را دربرنمی‌گیرد.(30)

2. نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در علم حدیث

علم حدیث از ویژگی‌های مهم علوم اسلامی است. حدیث پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هم‌دوش قرآن، منبع و ملاک عمل مسلمین بود. شیعیان به پیروی از اهل‌بیت(علیهم السلام) کتابت حدیث را از ابتدا یعنی اواخر قرن اول هجری آغاز کردند. واژه حدیث در اصطلاح علم درایه در آثار شیعه، اغلب به‌معنای کلامی است که از قول یا فعل یا تقریر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) یا معصوم دیگری حکایت می‌کند.(31)

روایت در لغت به‌معنای حمل و نقل است و خبر در لغت امری است که آن را گزارش کنند.(32) خبر و روایت تقریباً مترادف حدیث به‌کار می‌رود. قول و فعل و تقریر حضرت زهرا(سلام الله علیها) افزون ‌برآن‌که به‌عنوان یک معصوم، منبع حدیث و از مصادیق لغت به‌شمار می‌رفته است، خود ایشان در علم حدیث، از روات معتبر احادیث دیگر معصومین(علیهم السلام) شناخته می‌شوند. احادیثی از ایشان نقل‌شده است که هم به‌لحاظ موضوع و هم به‌لحاظ منبع نقل حدیث و هم به‌لحاظ گونه‌های صدور، تنوع دارند و زنان و مردان روایت‌کننده از ایشان نیز فراوانند. اسماء بنت عمیس، زینب، امّ‌کلثوم دختران امیرالمؤمنین(علیه السلام)، زینب بنت رافع از معروف‌ترین زنان راوی و هم‌چنین امام علی(علیه السلام)، عباس‌بن عبدالمطلب، عبدالله‌بن عباس، ابوذر غفاری و سلمان فارسی از معروف‌ترین مردان راوی احادیث ایشان‌اند.(33)

برخی آثار مربوط به‌جایگاه احادیث ایشان، نظیر اخبارالفاطمیات و مسندفاطمه، نوشته ابوحفص عمربن احمد بغدادی از آثار مفقوده اوست(34) و یکی از جامع‌ترین آثار موجود مسند فاطمةالزهراء(سلام الله علیها) از جلال‌الدین سیوطی است که مشتمل بر 284 حدیث است. برخی علمای شیعه و اهل‌سنت، روایات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را نقل کرده‌اند. طبرانی بخشی از مسندالنساء در معجم‌الکبیر را به‌مرویات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) اختصاص داده است و حدیث‌پژوهان به تک‌نگاری‌هایی درباره تأثیر و نقش این بانو(سلام الله علیها) در علم‌الحدیث پرداخته‌اند. محمد‌بن احمد دولابی در کتاب الذریةالطاهرةالنبویة، پس از بیان زندگی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بنت رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم) بیش از بیست حدیث از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نقل می‌فرماید.(35)

یکم. اهتمام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به محافظت و نشر حدیث

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به نشر احادیث توجه ویژه‌ای داشتند. مرجعیت ایشان در مدینه در زمینه سؤالات دینی و احکام شرعی نشان‌گر این حقیقت است. همان‌گونه که در سیره قولی و عملی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) شواهد محکمی بر اهتمام آن حضرت بر نشر حدیث وجود دارد و حدیث متواتر «مَن حفظ من أمّتی أربعین حدیثاً مما یحتاجون إلیه فی أمر دینهم، بعثه الله یوم‌القیامة فقیهاً عالماً» نشانه همین حقیقت است. تاریخ تألیف اربعینیات در تاریخ شیعه گواه آن است که بسیاری از اندیشمندان به انگیزه این حدیث، به گردآوری چهل حدیث و نشر آن همت گماشتند. در سیره قولی و عملی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نیز فرازهای عجیبی وجود دارد که نشانه اهتمام این بانو برحفظ و انتشار حدیث است.(36) جلوه‌های رفتاری حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در بیان جایگاه اهمیت نشر حدیث اگر مورد اقتدا و عمل شیعیان قرار گرفته باشد، به‌حفظ بخش مهمی از میراث حدیثی هم می‌انجامد.

دوم. اهتمام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به کتابت حدیث

همه اصحاب کساء در خطابه و کتابت رکن قویم و محکمی بودند و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در اسلام، اولین کاتبه به‌شمار می‌رود.(37) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نه‌تنها به‌حفظ و نشر شفاهی حدیث توجه داشتند، بلکه به‌فرهنگ کتابت آن نیز اهمیت می‌دادند. حدیث نبوی می‌فرمایند: «قیّدوا العلم بالکتابة»(38) مورد اقتدای حضرت زهرا(سلام الله علیها) در بحث کتابت حدیث بوده است.

از فواید این کتابت، حفظ حلقه اتصال اسناد در روایات و ضعیف‌شدن زمینه جعل روایات و هم‌چنین کاستن آفت خطا در نقل محتوا و مضمون روایات است. حدیثی که در فراز قبل نقل شد نیز بر این معنی دلالت دارد که آن حضرت(سلام الله علیها) در حفظ آثار مکتوب و نشر فرهنگ کتابت حدیث تأثر داشته‌اند. در یکی از روایات وارده درباره مصحف حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمده است: «وقتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) الهامات را از طریق حضرت جبرئیل دریافت می‌کرد، از حضرت علی(علیه السلام) می‌خواستند آنها را مکتوب کنند».(39)

تأثیر جوّ سیاسی و حاکمیت خلفا برمحدود کردن قلمرو اقدامات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در نشر و کتابت حدیث، سبب شد، باوجود اهتمام فراوان آن حضرت به کتابت، حفظ و نشر حدیث، آثار زیادی از ایشان به‌دست ما نرسد؛ زیرا ممانعت از نگارش و تدوین حدیث که از دوران خلفا آغاز و تا دوران حکومت عمربن عبدالعزیز ادامه یافت، از مسلّمات تاریخ علم حدیث است.(40)

برخی خوارج هم با شعار «حسبنا کتاب الله» به‌زعم خود به‌طرفداری از قرآن، مانع نگارش حدیث می‌شدند. طبیعی است در چنین جوّی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در خانه علی(علیه السلام) از کتابت و نشر حدیث دچار محدودیت‌هایی می‌شوند. حکومت خلفا فعالیت‌هایی را درزمینه منع کتابت و نشر حدیث انجام می‌دادند و بر فضای اجتهاد در برابر نص دامن می‌زدند.(41)

همین ممانعت‌ها مقام علمی و نقش مؤثر ایشان در زبان گویای پدر بودن را در مستور کرده است. ابوجعفر اسکافی می‌گوید: صدهزار درهم به سمرة‌بن جندب هدیه داده شد تا حدیثی جعل کند و بگوید آیه «... وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»؛(42) درباره حضرت علی(علیه السلام) است و او وقتی چهارصد هزار درهم را پذیرفت این حدیث را جعل کرده است.(43) آیا در چنین شرایطی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای نقل احادیث نبوی تلاش نمی‌کند یا آن‌گاه که ناآگاهان به ترویج روایات یهود همت می‌گماشتند، آن حضرت نقل حدیث را وامی‌نهاد؟

3. نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در علم فقه

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از محوری‌ترین نزدیکان رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در خانه‌ای بود که مهبط وحی به‌شمار می‌رفت و اصل تشریع در آن مکان شکل می‌پذیرفت. این بانوی مکرمّه از احکام و سنت‌های دینی آگاهی کامل داشت و در مدینه مرجع زنان در احکام فقهی و دینی بود.(44) گاه امامان معصوم(علیهم السلام) برای بیان احکام فقهی به احادیث فاطمی استناد می‌کردند.(45) نکته مهم آن‌که در منابع شیعی، حتی منابع اهل‌سنت، به قول و سیره آن حضرت(سلام الله علیها) در بیان احکام فقهی استناد کرده‌اند؛ حتی امام صادق(علیه السلام) به زنی که مدعی بود با ترک ازدواج به‌دنبال فضیلت است، با استناد به سیره فاطمی فرمودند: «اگر ترک ازدواج فضیلتی داشت، فاطمه(سلام الله علیها) از همه بر آن سزاوارتر بود».(46)

در بسیاری از ابواب و احکام فقهی، احادیث نقل شده یا قول و سیره خود ایشان مستند حکم فقهی بوده است و علامه حلی برای صدور حکم فقهی استحباب زفاف در شب، به سیره فاطمی استناد می‌فرمایند.(47)

استحباب بخشیدن بخشی از گوشت قربانی عقیقه به قابله نوزاد،(48) نوع پوشش زن در نماز،(49) وجوب پوشش حجم بدن به استناد حدیث مربوط به تابوت(50) و موارد بسیار دیگر، نشان‌دهنده جایگاه پذیرفته‌شدن سیره ایشان در فقه است. احادیثی که از ایشان در فقه وارد شده و حتی قواعد فقهیه‌ای که بیان کردند نیز جایگاه قابل‌توجهی در علم فقه دارد. در برخی متون فقهی برای حرمت مسکرات شراب به حدیث حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) استناد شده که فرمودند: «شراب حرام است؛ زیرا مسکر است».(51)

آن‌چه اهمیت نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در گسترش علم فقه را بیشتر نشان می‌دهد، روش‌شناسی فقهی ایشان است که برای فقه و فهم احکام دینی در قول و عمل خود بیان می‌کردند. برای نمونه اصل قرآن‌محوری و لزوم عرضه روایات بر آیات از جمله نقاط عطفی است که حضرت آن را درخطبه فدکیه طی بحث درباره مسئله ارث بیان می‌کند. در مناظره‌ بین حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و ابوبکر این گام مهم در روش‌شناسی دستیابی به احکام فقهی آموزش داده شده است؛ یعنی وقتی حدیثی با قرآن تعارض داشته باشد، چگونه باید با تکیه بر قرآن حدیث را در صورت صحت سند، به تأویل برد. چنان‌چه در همین خطبه، ایشان هنگام غصب فدک چنین برخورد کردند.

4. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و علم فلسفه احکام

علم فلسفه احکام هم یکی از شاخه‌های فرعی فقه است که گاه درحوزه‌هایی مربوط با علم فقه(52) و از منظری دیگر گاه در حوزه‌های مرتبط با علم کلام به‌عنوان دفاع از احکام دینی مطرح می‌شود.(53)

مراد ما از احکام، احکام شرعی و به‌تعبیر دیگر احکام خمسه تکلیفیه است که در علم فقه مدوّن شده‌اند. مراد از فلسفه احکام، مصالح و مفاسد موجود در مجعول (متعلّق حکم) یا مصلحت در خود جعل است که عدلیه (امامیه و معتزله) برخلاف اشاعره، احکام شرعی را تابع آن می‌دانند.(54) علت تشریع حکم نیز می‌تواند در فلسفه احکام موردنظر واقع شود. برخی علت‌ها و مصلحت‌هایی که براساس آن احکام، توسط شارع تشریع شده‌اند، در روایات مورد تصریح قرار گرفته‌اند. فلسفه احکام همیشه و همه‌جا در فرایند اجتهاد و استنباط، مورد استناد فقهی قرار نمی‌گیرند. هرچند همواره به آنها توجه می‌شود. شیعیان معتقدند چون فقط خداوند از فلسفه حقیقی احکام و اسرار مسائل فقهی آگاه است، فقط خداوند و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اولیای خاصی که از علم لدنی بهره‌مندند می‌توانند بر فلسفه این احکام آگاه شده و آن را بیان کنند. پیشینه تبیین فلسفه احکام اسلامی به‌صدر اسلام و عصرنزول قرآن توسط خداوند بازمی‌گردد.(55) کتاب شیخ صدوق در علل‌الشرایع یکی از نخستین و مهم‌ترین کتب شیعه در بحث فلسفه احکام است. از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) درحوزه تبیین فلسفه احکام نظریات و آرای ارزشمندی باقی‌مانده که عمده آنها در خطبه فدکیه آن حضرت است.

نمونه‌هایی از آن عبارت از موارد زیر است:

— تطهیر از شرک به‌عنوان فلسفه فریضه ایمان؛

— تنزیه از کبر به‌عنوان فلسفه وجوب نماز؛

— فزونی روزی و تزکیه نفس به‌عنوان فلسفه زکات؛

— تثبیت اخلاص به‌عنوان فلسفه روزه؛

— تشدید و محکم‌نمودن پایه‌های دین به‌عنوان فلسفه حج.(56)

نظریات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در فلسفه احکام مانند نگین انگشتری ذی‌قیمت در اولین و مهم‌ترین کتب فلسفه احکام که توسط علمای شیعه تدوین شده است، می‌درخشد. چنان‌چه شیخ صدوق در کتاب علل‌الشرایع این‌بخش از سخنان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را زینت‌بخش کتاب خویش قرارداده و در ابتدای ابواب اصلی وسائل‌الشیعة نیز به‌برخی موارد اشاره شده است.

5. نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در علم کلام

درباره تعریف علم کلام که یکی از شاخه‌های مهم علوم اسلامی است و هم‌چنین در این‌باره که علم کلام از چه زمانی در دوره‌های تاریخی، تدوین یا متداول گردید، نظریه‌های فراوانی وجود دارد؛ برای مثال کلام را صناعتی نظری دانسته‌اند که به‌وسیله آن انسان به عقاید دینی توانا می‌شود.(57) از دیدگاه شهید مطهری هم موضوع علم کلام، اصول عقاید و دین است.(58)

درباره پاسخ این پرسش که آیا مگر در زمان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) علم کلام وجود داشته است، باید گفت که قول مشهور این است که علم کلام اسلامی پس از انتشار عقاید و آرای مذاهب و ادیان گوناگون میان مسلمانان و از طریق فتوحات اسلامی و گسترش دامنه حکومت و اختلاط و آمیزش مسلمانان با پیروان ادیان و مذاهب دیگر پدیدآمد، ولی تأمل بیشتر نشان می‌دهد که هرچند علم کلام به‌صورت یک دانش حضور نداشته، اما بحث‌های کلامی از نخستین روزهای ظهور در اسلام در شکلی گسترده مطرح بوده است. هم‌چنین بخش عظیمی از مباحثات کلامی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) با بت‌پرستان و اهل کتاب درباره توحید و نبوت و معاد در قرآن کریم بیان شده و بخش دیگری در کتب تاریخ ثبت و نقل گردیده است. بحث و گفت‌وگوی کلامی درباره فلسفه احکام دینی نیز از آغاز مورد توجه بوده است.(59)

مباحث کلامی در آموزه‌های فاطمی بسیار است. در خطبه غرای ایشان ظرفیت بسیار آشکاری از مسائل و مباحث کلامی وجود دارد؛ به‌ویژه اگر قلمرو مباحث کلامی را توسعه‌ دهیم و آن را فراتر از عقاید دانسته و دامنه آن را تا حوزه مباحث تبیین‌کننده فلسفه احکام و مدافع همه آموزه‌های دینی وسعت دهیم و دراین‌صورت، نظریات کلامی و مباحث کلامی فراوان‌تری در تراث فاطمی خواهیم یافت.

نمونه‌ای از نظریات اعتقادی حضرت به بیان زیر است:

یکم. توحید در ربوبیت و خالقیت

در دیدگاه‌های کلامی آن حضرت(سلام الله علیها) این تعابیر می‌توانند مستند سرفصل‌هایی مهم، نظیر توحید ربوبیت و توحید خالقیت و هم‌چنین وصف‌ناپذیری خدا به اوصاف امکانی باشد. «و لا معك إله فیشرکك فی ربوبیّتك و لا معك إله أعانك علی خلقنا»؛ خدایا! هیچ الاهی نیست که آن را با تو در ربوبیت تو شریک بگیرم و همراه تو الاهی نیست که تو را در خالقیت یاری نماید و تو پروردگار مایی».(60) در تاریخی که ایشان به تفکیک مفهوم این دو نوع توحید پرداخته‌اند، شاید نتوان چنین تقریر واضحی را در این زمینه جز در سخنان پدر و همسر گرامی‌اش یافت و طرح این مباحث نوآورانه، گامی در راه گسترش علم است.

دوم. توصیف فوق‌بشری خداوند

ایشان می‌فرمایند: «أنت ربنا کما تقول و فوق ما یقول»؛ (تو برتر از قول گویندگان و قائلینی (که تو را وصف می‌نمایند)).(61) این تعبیر برتر از قول دیگر گویندگان و قائلین این رهنمود را فرا راه حکما قرار می‌دهد که توصیفات امکانی و بشری درباره او شایسته او نیست.

سوم. تبیین رابطه ادراکات فطری با دین

یکی از مسائل فکری و دینی بیان رابطه دین باعقل و یا قلب و... است. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تعبیراتی دارد که با تحلیل و واکاوی آنها می‌توان رابطه معارف قلبی را با دین براساس آن تبیین کرد: «فَأَنَارَ اللهُ بِمُحَمَّد(صلی الله علیه واله وسلم) ظُلَمَهَا، و کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا، و جَلّی عن الأبصارِ غُمَمَها»؛ (پس خداوند به‌وسیله پدرم محمد ظلمت‌ها را به نور مبدل نمود و ابهام‌ها را از قلب‌ها برداشت و از چشم‌های مردم پوشش‌ها را کنار زد)(62) از اشارات این تعبیرات می‌توان به برداشت‌هایی در زمینه رابطه ادراکات شهودی و فطری با شرایع انبیا دست یافت و وجود پایگاه فطری و قلبی برای آموزه‌های پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را مسلم انگاشت.

7. نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در علم عرفان و معنویت

عرفان، یکی از جامع‌ترین علوم نسبت به‌معرفت به حضرت حق و اسماء و صفات و مظاهر وی و علم به احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به ذات احدی حق تعالی است. هم‌چنین معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها‌ساختن نفس از تنگنای قید و بند جزئیت و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف وی به نعت کلیت و اطلاق را نیز داراست.(63)

حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، هم در زمینه عرفان نظری و هم در زمینه عرفان عملی و هم در زمینه عمل عرفانی در اوجی بودند که دست تعقل و شهود عارفان به بلندای ساحت وجودی ایشان نمی‌رسد. ادعیه حضرت، بخش عظیمی از گنجینه‌های نظریات عرفانی را درخود ذخیره دارد.

ادعیه ایشان سرشار از مباحث و مسائل عرفانی است و در خطبه‌ها و دیگر احادیث ایشان نیز یافت می‌شود. در زیر به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

تقسیم‌بندی و توصیف اسماء برحسب طبقات موجوداتی که با آن اسماء روابط خاص دارند، نوعی تقسیم است که یکی از ملاک‌های آن مناسبت با حقایق تکوینی است. «أسئلك بالأسماء التی یدعوك بها حملة عرشك و... أسماء التی یدعوك بها جبرائیل و میکائیل و اسرافیل».(64)

در مقام دعا، خواندن خدا به اسمایی که مقتضای آنها با اسماء سازگار است، از آداب دعا و رموز استجابت به‌شمار می‌رود: «بذلك الإسم الذی أحییت العظام و هی رمیم، أحی قلبی و اشرح صدری».(65)

از بین همه صفات، وصف نور آن‌چنان خصوصیتی دارد که می‌توان آن را متمایز از دیگر صفات به خدا نسبت داد و خداوند نورانیت ذاتی محضی دارد که نور وجودش مبدأ همه نورها واقع می‌شود. «بسم الله النور، بسم الله النور النور، بسم الله نور علی نور..».(66)

معرفت به کلمه توحید در مرحله اول شهودی است و پس از آن به‌صورت ادراک عقلی با تنویر عقل می‌توان به آن دست یافت و «و ضمن القلوب موصولها و نور الفکر معقولها».(67)

توجه به شهود و علم حضوری، خداوند نسبت به افعال انسان مانع از ارتکاب گناه می‌شود: «فبعَینِ الله ما تفعلون».(68)

علم خداوند نسبت به همه خفیات و جزئیات و عوالم وجود فراگیر است: «سبحان من لا یخفی علیه خافیة فی الأرض و لا فی السماء».(69)

برپایی آسمان‌ها و زمین با اسم مخزون الهی محقق می‌شود: «أسئلك بإسمك المخزون الطیّب الطاهر الذی قامت به السماوات و الأرض».(70)

د) مواجهات علمی تربیتی حضرت زهرا(سلام الله علیها)

1. مواجهات علمی تربیتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با اخص الخواص

فرزندان بلافصل آن حضرت(سلام الله علیها) از شاخص‌ترین فرهنگ‌سازان و تمدن‌سازان بودند و هیچ بنایی بدون دست‌های سازندگان توانا بالا نمی‌رود و هیچ تمدنی بدون نیروی انسانی و رهبران فرهیخته به بالندگی و فرهیختگی نخواهد رسید. این تمدن‌سازان، همواره از افاضات علمی و وجوه تربیتی و معنویت آن حضرت به‌شکل‌های گوناگونی بهره می‌برده‌اند. جایگاه حسنین(علیهما السلام) در این زمینه از شرح و تبیین بی‌نیاز است. حضرت زینب(سلام الله علیها) که در دامن زهرا(سلام الله علیها) رشد یافت، معروف‌ترین لقبش عقیله بود و «عقیله» مفهومی است که بر میزان عقل و دانش این بانو دلالت دارد تا آن‌جاکه این بانو در میان بنی‌هاشم و اهل‌مدینه و کوفه نوعی مرجعیت علمی داشت و مسلم است که وجود شریف حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بیشترین تأثیر علمی و عملی را بر روی دختران و پسران خود داشته است.(71)

یکی از وجوه تمدنی نقش حضرت در این‌گونه از تربیت‌ها این بود که جایگاه زن و مقام علمی او در تمدن اسلامی تثبیت می‌شد. نقش فرزندان حضرت در پیشرفت و گسترش علوم اسلامی منحصربه‌فرد است و نقش‌آفرین اصلی این نقش‌ها کسی جز حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نبوده است؛ بدیهی است از این ذات پاک و تربیت علمی و عملی تربیت چنین فرزندانی انتظار می‌رود.

2. مواجهات علمی تربیتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با خواص

تعلیم، تربیت و اهمیت بخشیدن به خواص و نخبه‌پروری از مواردی است که در یک تمدن نشان‌دهنده اعتلا، شکوه و عظمت است. برخی از هواداران و صحابی بیت مقدس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) روابط ویژه‌ای با این بیت داشتند، هم‌چنین در سطح خاصی از علم و تقوا بودند که ایشان را از عوام ممتاز کرد. پس از امامان معصوم، کسانی که در بستر تاریخ تحول آفریده و در بنا و بقای تمدن اسلامی نقش‌آفرین بوده‌اند، تربیت‌یافتگان آن حضرت هستند. تاریخ برخی از این فرازها را ثبت کرده و برخی را از قلم انداخته است.

محاورات و تشکیل جلسات علمی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با خواص، از مهم‌ترین اقداماتی است که در راستای پرورش و زمینه‌سازی رشد و اعتلای این تمدن‌سازان صورت پذیرفته است. از مهم‌ترین مواردی که می‌توان در این‌باره رصد کرد، اثرگذاری حضرت فاطمه بر وجود فضه خادمه و سلمان فارسی بوده است. با آن‌که تاریخ در این‌باره ابهامات فراوان دارد و از بیان وسعت تأثیرگذاری آن حضرت عاجز است، اما مواردی از نقش تمدن‌ساز آن حضرت را می‌توان بیان کرد. علامه مجلسی در این‌باره می‌فرماید:

از منابع تاریخی چنین برمی‌آید که حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای این رسالت علمی و حتی اجتماعی خود با شخصیت‌هایی از یاران رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) هم‌چون سلمان، مقداد، ابوذر، بلال، عمار و جابربن عبدالله انصاری در ارتباط بود و آنان در جلساتی به حضور آن حضرت(سلام الله علیها) می‌رسیدند و ایشان سخنان آموزنده و رازهای غیبی و دعاهای مخصوص به آنان می‌آموخت.(72)

مورخان، برخی یاران اهل‌بیت(علیهم السلام) را از رازداران و اصحاب سرّ ایشان می‌خوانند. تعبیر اصحاب سر، افزون‌بر آن‌که نشان‌دهنده این حقیقت است که ایشان برخی اسرار علمی را که هر کسی تحمل درک آن را ندارد در اختیار داشتند، از نظر سیاسی نیز صاحب سرّ محسوب می‌شدند»؛ ازاین‌رو، در برخی دوره‌های تاریخی از آن نظر که حکومت ایشان را هدف قرار نداده و آزار و اذیت ننموده و به شهادت نرسانند و هم‌چنین بنابر مصالح دیگر همواره اصل بنای اهل‌بیت(علیهم السلام) برافشا و ترویج شخصیت ایشان نبود، مگر در موارد خاصی که به جهاتی به مردم معرفی می‌نمودند که نمونه‌هایی از آن در تاریخ باقی مانده است.

اطلاع از اسرار غیبی ماورای طبیعی توانایی انجام کارهای خارق‌العاده، آگاهی از غیب، ایجاد ارتباط بین عالم غیب و شیعیان و اطلاق واژه‌هایی مانند وکیل در کلمات مورخان صدر اول اسلام نشان می‌دهد که حتی نوعی نظام و تشکیلات سری سیاسی هم در دربار اهل‌بیت(علیهم السلام) وجود داشته که وکلا و رابطین خاصی هم در آن بوده‌اند. برخی اصحاب سرّ علوم اهل‌بیت(علیهم السلام) که خاص‌تر بودند، ملقب به لقب «باب» شده‌اند. باب کسی است که از زبده‌ترین و نزدیک‌ترین اصحاب سرّ و خواص اهل‌بیت(علیهم السلام) به‌شمار می‌رود. از امتیازات ایشان این بود که از علوم خاص‌الخاص اهل‌بیت(علیهم السلام) مانند منایا، بلایا و فصل‌الخطاب استفاده می‌کرد. باید گفت تحصیل این علوم خاص از طریق عادی ممکن نیست، البته ایشان با مسائل فقهی، کلامی و حدیثی که از طرق عادی هم قابل تحصیل‌اند، توسط اهل‌بیت(علیهم السلام) آشنایی داشتند و از خدمت اهل‌بیت(علیهم السلام) به تلمذها و تشرف‌های خاص بهره‌مند بودند.(73)

حاجب‌ها به گروهی دیگر از خواص، خدّام و پیش‌خدمتان معصومین(علیهم السلام) اطلاق می‌شد و گاهی بعضی افراد افزون‌بر آن‌که «باب» محسوب می‌شدند، حاجب هم بودند. سلمان فارسی یکی از این افراد است، مسلمات تاریخ گزارش شده است که ایشان نه‌تنها از اصحاب سرّ، بلکه حتی باب خانه علی و فاطمه(علیهما السلام) بوده و از ملازمان آن آستان کبریایی به‌شمار می‌رفته است.(74) تا آن‌جاکه شاید بتوان حضرت سلمان را باب خاص حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دانست. در روایات می‌خوانیم: «السلمان منّا اهل‌البیت(علیهم السلام)»؛ (سلمان از ما اهل‌بیت(علیهم السلام) است).(75)

بررسی تاریخی نشان می‌دهد که سلمان فارسی علاوه‌بر نقل احادیثی از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در مواردی نیز واسطه نقل تعلیمات ایشان به دیگران بودند؛ چنان‌که درحدیث نظیر این تعبیرات وارد شده است: «قال سلمان الفارسی: انّ فاطمة‌الزهرا(سلام الله علیها) علّمتنی کلاماً کانت تعلّمته من رسول‌الله(صلی الله علیه واله وسلم)..».(76)

مؤلف جلیل‌القدر این کتاب ده جلدی در این‌باره می‌نویسد: «إنّ سلمان کان تلمیذاً عند فاطمة أو أنّه من تلامیذ الزهرا(سلام الله علیها)، لانّه یقول علّمتنی فاطمة وکانت یلتقی بعض علومه منها عند ما یکون قد تشرّف بزیارتها بصحبته النبی... کما هو واضح فی الروایات..»(77) از دیدگاه ایشان سلمان فارسی شاگرد یا یکی از شاگردان خاص آن حضرت بوده است که می‌فرماید: فاطمه(سلام الله علیها) فلان امر را به من آموخت و وی برخی علومش را هنگام تشرف برای زیارت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و یا خانه علی و فاطمه(علیهما السلام) از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دریافت می‌کرده است. چرا نتوان سلمان را یکی از ابواب علم حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نامید؛ درحالی‌که وی از علوم خاصه بهره داشت و امام علی(علیه السلام) درباره او می‌فرمودند: «خداوند متعال علم اول و آخر و ظاهر و باطن و سرّ و نهان را به او عنایت کرده است»(78) حتی در روایت آمده است که ابوذر هم تحمل علوم سلمان را نداشت.

برخی شخصیت‌شناس‌ها «قنبر» که خادم و حاجب خانه علی و فاطمه(علیهما السلام) بوده است را از کسانی می‌شمردند که باب علم و فضل ایشان هم به‌شمار می‌رفته است.(79)

یادکرد فضه خادمه در شأن‌نزول آیات سوره انسان و اخلاص او که خداوند آن را در این عمل در زمره اخلاص اهل‌بیت می‌داند، ادعای باب‌بودن ایشان به علوم و مقامات فاطمی را تأیید می‌کند و این موضوع با تدبر در شبکه‌های معنایی آیات دریافت می‌شود. در هرحال، حضرت فضه نوبیه از آغاز، از ملازمان درگاه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) گردید و قابلیت‌هایی داشت که توانست در مدت کوتاهی با بهره‌وری از علوم و تعلیمات و هم‌جواری آن حضرت در کمالات علمی و عملی به مقامات خاصی دست یابد، به‌گونه‌ای که حدود بیست سال فقط با زبان قرآن سخن می‌گفته است.(80)

3. مواجهات علمی تربیتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با خواص

گروه سوم از خواص برخی از مسلمانان و مؤمنان و کسانی بودند که با حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و خانه او گاهی مراودات و روابطی داشته‌اند و گاه ‌وبی‌گاه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم بهره‌هایی از علوم ایشان می‌برده‌اند. برخی نیز از صحابی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه به‌شمار می‌آمدند و رفت‌وآمدهای بیشتری به خانه اهل‌بیت داشتند، ولی برخی هرچند از نظر سطح یا روش علمی ویژگی‌هایی داشتند، کمتر توفیق رفت‌وآمد ظاهری به خدمت ایشان را می‌یافتند، البته باید گفت، همگی از شیعیان علی و فاطمه به‌شمار می‌آمدند.

شیعه در کتاب‌های تاریخ و رجال و حدیث، در موارد مختلفی به‌کار رفته است، ولی منظور ما از لفظ شیعه، گروهی است که به جانشینی بلافصل علی(علیه السلام) اعتراف از وی پیروی کرده است. از میان شخصیت‌های صحابی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) که از هواخواهان بیت علی و فاطمه(علیهما السلام) بوده و مفتخر به تشیع شدند و در پیدایش و نشر علوم اسلامی گام‌هایی برداشتند، می‌توان از «ابوایوب انصاری» نام برد.(81) ابوایوب نه‌تنها مرد شمشیر بود، بلکه در علم شعر و قلم نیز سرآمد بود.(82) سخنرانی‌ها، اشعار و نامه‌های او درباره دفاع از ولایت تاریخی است.(83) از او گنجینه‌های گران‌بهایی از احادیث نبوی باقی مانده است که برخی را هم به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) منسوب کرده‌اند.(84)

ابان‌بن سعید یکی دیگر از این شخصیت‌های شیعه و معاصر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) است. وی هوش و درایت خاصی داشت و در شمار 17 نفری بود که در مکه توان خواندن و نوشتن داشتند.(85)

ابوذرغفاری از دیگر مصاحبان علی(علیه السلام) به‌شمار می‌رود که در خانه او رفت‌وآمد می‌کرد. او چهارمین یا پنجمین نفری بود که مسلمان شد. ابوذر در نشر احادیث و علوم نبوی بسیار کوشید که برخی معارف را از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) شنیده بود.(86)

ابورافع از کاتبان و مردان قلم به‌شمار می‌آید. او در زمانی که نوشتن حدیث ممنوع بود، به این موضوع می‌پرداخت و زینب دختر ابورافع از کسانی بود که از حضرت فاطمه تلمذهایی داشت.(87)

ابی‌بن کعب پیش از اسلام از احبار و دانشمندان یهود بود. وقتی نخستین مبلغ اسلام، مصعب‌بن عمیر به شهر یثرب رفت و مردم را به اسلام فراخواند، ایمان آورد. او از نویسندگان نامدار کلام وحی به‌شمار می‌آمد.(88) او در معرفت و علم به قرآن هم پیشتاز بود. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) روزی دست بر سینه او نهاد و فرمود: «این علم بر تو گوارا باد».(89)

امّ‌سلمه را می‌توان از گروه سوم به‌شمار آورد. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) امّ‌سلمه را از بین زنان خود برگزید و وی را مأمور فرمود تا به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) که کودک خردسالی بود رسیدگی کند و او را تعلیم دهد. امّ‌سلمه بارها شاهد علم پیشینی آن حضرت(سلام الله علیها) در دوران کودکی بود، حتی بارها در مسائل مختلف از آن کودک مسائلی را آموخته بود. تا آن‌جاکه نزد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) آمده و گفت: «وکانت والله أدأبُ منّی وأعرفُ بالأشیاء کلّها»؛ (به خدا سوگند او از من به آداب داناتر و به همه اشیاء و امورات آشناتر است)(90) در تاریخ گزارش‌هایی از تشکیل جلسات علمی و تفسیری حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به‌چشم می‌خورد، ولی متأسفانه این گزارش‌ها بسیار اندک، گذرا و دارای ابهام است و ابعاد آن روشن نیست.

4. مواجهات علمی تربیتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با عوام

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با مقام و مرتبت علمی والا که حتی مرجع علمی اهل‌بیت به‌شمار می‌آمدند، از عوام غافل نمی‌شدند و با ایشان مراودات علمی داشتند. نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در تبیین و ترویج اهمیت کتابت، حفظ و نشر روایات مانند آثار علمی نفیس بی‌بدیل است، روایت زیر را می‌توان شاهد صدقی بر این مدعی دانست: یکی از افرادی که خدمت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رسیده بود، هنگام رفتن، ارمغانی علمی - معنوی از ایشان طلب کرد. آن حضرت به یکی از یاران خود فرمود: روایتی را که مکتوب شده بود بیاورید. فضه رفت و آن را نیافت و بازگشت. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ناراحت شد و فرمود: «... فانّها تعدل حسناً و حسیناً»؛ (آن مطلب مانند حسن و حسین(علیهما السلام) برایم ارزش داشت)».(91)

در بین جامعه علمی هم ضرب‌المثلی است که ثمرات و تولیدات علمی عالمان هم‌چون فرزند برای ایشان عزیز و گرامی است. این نوع ارزش‌گذاری برای مطالب علمی، می‌تواند در ایجاد انگیزش برای پیدایش و حفظ و گسترش علوم نقش بی‌بدیل داشته باشد. مناظره، نوعی جهاد علمی است و مواجهه جبهه حق و باطل در مناظرات علمی امری بسیار حساس است و فضل مجاهدینی که در این عرصه حضور دارند، از فضیلت مجاهدان میدان جنگ کمتر نیست. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در این عرصه، نه‌تنها خود حضور داشتند، بلکه به ترویج و ارزش‌گذاری درباره آن نیز همت می‌گماشتند. علامه امینی حدیثی را از امام حسن عسکری(علیه السلام) در این‌باره نقل می‌کنند که دارای مفاد بدیعی است:

دو زن که یکی مؤمن و دیگری معاند بوده است، در یک مطلب علمی - دینی باهم اختلاف داشتند، پس برای حل اختلاف، خدمت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رسیدند. چون حق با زن مؤمن بود، حضرت با بیان ادله و براهینی وی را تأیید کردند و بدین‌سان، زن مؤمن بر زن معاند در مناظره پیروز و از این پیروزی شادمان شد. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمودند: «إنّ فرح الملائکة باستظهارك علیها أشدّ من فرحک…»؛ (شادمانی فرشتگان خدا در این امر بیشتر از توست و غم و اندوه شیطان و پیروانش نیز بیشتر از غم و اندوه زن معاند در این امر می‌باشد) آن‌گاه امام حسن(علیه السلام) فرمودند: «بدین‌جهت خدا به فرشتگانش فرمود: در عوض خدمت فاطمه(سلام الله علیها) به این زن مؤمن، بهشت و نعمت‌های آن را چندین هزار برابر قبل برای او مقرر دارید و همین روش و سنت را درباره هر دانشمندی که با علم و دانش خویش مؤمنی را تقویت نماید تا بر معاندی پیروز گردد، معمول دارید و ثوابش را هزار برابر مقرر فرمایید».(92)

هـ) نقش حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در زیر ساخت‌های تمدنی

در آموزه‌ها و دیدگاه‌ها و معارف فاطمی، شاخصه‌هایی وجود دارد که سبب پیشرفت و گسترش تمدن اسلامی ‌شده است.

1. قرآن به‌مثابه منبع الهام‌بخش تمدن اسلام

نگاهی به سرگذشت فرهنگ اسلامی و تاریخ ماجراهای فکری و علمی نشان می‌دهد که مسلمانان با درخشش ویژه‌ای در رشته‌های مختلف علمی به دستاوردهای عظیمی رسیده‌اند و آ ن را به جامعه جهانی تقدیم کرده‌اند که نقش شیعه در این میان بی‌بدیل بوده است. دانشمندان شیعه آموخته بودند کتاب آسمانی خود قرآن را فرا راه گسترش علوم قرار دهند. هرچند کاستی‌های ایشان در مهجوریت قرآن فراوان بوده و تا امروز ادامه دارد، ولی آن بخش درخشان حیات علمی خود را مرهون تعلیمات نبوی و امامان معصوم(علیهم السلام) و آموزش‌های مکتب فاطمی می‌دانند. بارقه‌های روشن پارادایم‌سازی، مبنا‌پردازی، روش‌سازی و بازآفرینی بنیادین مفهومی در ظل نورانیت قرآن در مکتب فاطمی جلوه‌هایی اعجازگونه دارد. وقتی به جایگاه حقیقی منبع‌بودن قرآن برای علوم در تاریخ علم می‌نگریم، به این نتیجه می‌رسیم که این جایگاه بالاتر از آن چیزی است که تاکنون تحقیقات به آن رسیده است.

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) اوصافی را برای قرآن مطرح می‌کند که دلالت اطلاقات توصیفی آن مشعر این معانی بلند است. در ادامه فقط به بیان این اوصاف از دیدگاه آن حضرت بسنده می‌نماییم:

1.‌ روایت اوصاف قرآن

«کتاب الله الناطق والقرآن الصادق ونور الساطع والضیاء اللّامع بیّنه، بصائره منکشفة سرائره، منجلیة ظواهره مغتبطة به اشیاعه، قائداً الی الرّضوان أتباعه، مودّ الی نّجاة استماعه به تنال حجج الله المنورة وعزائمه المفسرة ومحارمه المخدرة وبیّناته الجالیة وبراهینه الکافیة وفضادله مندوبة ورخصة الموهوبة وزواجره لایحة و اومره واضحة»؛(93) (قرآن‌کریم کتاب ناطق و قرآنی صادق و نوری درخشنده و فراگیر و ضیایی روشنی‌بخش است که بصیرت‌های آن واضح و اسرار آن مکشوف و ظواهر آن آشکار است و دیگران به کسانی از این کتاب تبعیت می‌نمایند غبطه می‌خورند و پیروانش را به خشنودی خدا رهنمون کرده، گوش‌دادن به آن انسان را نجات می‌بخشد و به‌واسطه قرآن می‌توان به حجت‌های نورانی خدا دست یافت و دلیل‌های آن دارای روشنی و جلالت و براهین آن قانع‌کننده و کافی است؛ و به‌وسیله آن می‌توان به فضیلت‌های مستحب و مندوب خداوند دسترسی پیدا کرد و به رخصت‌های الهی و شریعت‌های مکتوب و مسلم آن دست یافت و امور آن ظاهر و احکام آن درخشان است و علم‌های آن بلند و نواهی آن و اوامر آن واضح و روشن است).(94)

2. ارائه نظریه امامت در اداره امور فرهنگ و تمدن اسلامی

پس از معرفی ثقل اکبر، یعنی قرآن، بزرگ‌ترین گامی که وجود مبارک حضرت فاطمه در احیای تمدن اسلامی برداشت اقدامات سیاسی آن حضرت وطرح نظریه امامت از سوی ایشان بود. طرح مکرر نظری امامت از سوی ایشان که هسته اصلی حکومت و نقطه‌عطف تمدن محسوب می‌شد، از بزرگ‌ترین اقدامات آن حضرت(سلام الله علیها) در این راستاست.(95) خطبه فدکیه و خطبه‌ای که برای زنان مهاجر و انصار ایراد فرمودند، نمونه‌هایی از این اقدامات است. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با طرح نظریه امامت، به‌مثابه حاکمیت سیاسی جامعه اسلامی، به ایجاد شاکله تمدن و ساختار آن براساس هسته کانونی وجود امام می‌پردازد. تبیین مناط و پیامدهای تشکیل تمدن براساس محوریت اطاعت از امام از زیرساختی‌ترین نظریات در تمدن شیعی به‌شمار می‌رود. از آن‌جا‌که مهم‌ترین لوازم و پیامدهای هر امری بهترین معرف حقیقت است، مهم‌ترین مسئله‌ در بحث حاکمیت سیاسی، در این نظریه مطرح شده است. ایشان می‌فرمایند: «جعل الله طاعتنا نظاماً للملة و امامتنا أماناً من الفرقة».(96)

3. ارزش‌گذاری نسبت به علم در تمدن و فرهنگ اسلامی

نظریات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در همه شاخه‌های علوم گسترده است. نظریات ایشان را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد: در سیاست برمبنای طرح امامت، در علوم اجتماعی براساس طرح عدالت، در علوم اقتصادی برمبنای طرح اقتصاد پویای معنوی، در علوم روان‌شناسی براساس طرح علم‌النفس معرفتی، در اخلاق براساس طرح اخلاق متعالی، در همه زمینه‌های دیگر براساس عمیق‌ترین و صائب‌ترین نظریه‌ها شکل‌گرفته و سبب‌ساز انجام بهترین و مؤثرترین اقدامات تمدن‌ساز، ارتقا، اعتلا و درخشش تمدن اسلامی در همه زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌شود.

هر پدیده و حادثه‌ای که در بستر تاریخ توسط بشر رخ نموده، مبدأ انگیزشی در درون انسان داشته است. به تعبیر دیگر، نخست شوق و انگیزه‌ای در وجود انسان شکل می‌گیرد و به ‌اراده و همت تبدیل می‌شود و آن‌گاه عمل و جلوه آن در جهت‌گیری‌های عملی و رفتاری انسان ظاهر خواهد شد؛ زمینه‌ساز جوانه‌زدن شوق درونی نیز جز معرفت نیست؛ بنابراین، اگر امیر در ایجاد معرفت نسبت به مسئله و ایجاد انگیزش و شوق نسبت به آن نقش داشته باشد، نقش عظیمی در نتایج عملی آن نیز خواهد داشت. نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در این‌زمینه بسیار برجسته و بی‌بدیل بوده است. با آن‌که روایات و میراث باقی‌مانده در این عمر کوتاه، بسیار اندک است، ولی به نسبت این میراث مواردی از قول و سیره ایشان باقی است که نشان می‌دهد این نقش در ایجاد رغبت و همت مسلمانان و شیعیان برای پیدایش و گسترش علوم تا چه حد مؤثر بوده است.

از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، نقل شده است که روزی یکی از زنان مدینه خدمت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رسید و گفت: مادر پیری دارم که در مسائل نماز پرسش‌هایی دارد و مرا فرستاده تا شما آنها را پاسخ فرمایید. فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: بپرس. زن تعدادی از سؤالات را پرسید و پاسخ آنها را دریافت کرد، اما پس از ساعتی، با خجالت و شرمندگی دست نگه داشت و گفت: ای دختر رسول خدا! بیش از این نباید شما را زحمت دهم. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمودند: هر سؤالی داری، بپرس. بگو ببینم اگر کسی را اجیر کنند که باری سنگین را روی بام ببرد و در عوض به او صد هزار دینار دستمزد بدهند، آن‌کار برای او سخت خواهد بود؟ زن گفت: نه. فرمودند: «إکتریت أنا لکل مسألةٍ بأکثر من ملء ما بین الثری الی العرش لؤلؤاً، فأحری أن لا یثقل علیّ».(97)

و) نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در تعالی تمدن اسلامی

سرگذشت فرهنگ اسلامی و تاریخ ماجراهای فکری و تمدنی ایشان نشان می‌دهد که چگونه مسلمانان با شیفتگی و درخششی خاص به دستاوردهای عظیم در علم و تمدن‌سازی رسیده‌اند. بارقه‌های روشن تمدن‌اسلامی جهان را در ظل نورانیت قرآن متحول کردم ریشه بعضی از این بارقه‌ها را می‌توان در میراث برجای مانده فاطمی یافت. البته جست‌وجوی ردپای این تأثیرپذیری‌ها در تاریخ با دشواری‌هایی روبه‌روست و چنان‌که بیان شد، بیشتر براساس ظرفیت‌های تأثیرگذاری در سنّت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می‌توان به ‌قضاوت‌هایی دست یافت تا میزان تأثیرپذیری‌هایی که در متن ابهام‌آلود تاریخ وجود دارد، مشخص شود. یکی از بزرگ‌ترین دشواری‌ها این است که کسی بخواهد به آگاهی‌های درستی درباره کوشش‌های فرهنگی و آموزشی گذشتگان دست یابد و در کتب پرحجم کمتر مطلبی در این‌باره یافت می‌شود.

بی‌شک ردپای گام‌های عظیم تعلیمات فاطمی در دوره‌های تاریخی و تأثیر آن در تمدن‌سازی را در لابه‌لای گزارش‌های تاریخی نمی‌توان به‌راحتی یافت، ولی با تحلیل‌ها و فراتحلیل‌هایی می‌توان به نتایجی در این‌باره رسید. به ‌برخی موارد مربوط اشاره می‌شود:

1. نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در مظاهر تمدن

برخی مظاهر تمدن که از سپیده‌دم تاریخ تاکنون به‌عنوان شاخصه‌ها و مصادیق بارز تمدن محسوب می‌شدند، عبارت‌اند از:

یکم. کتابت و خط

کتابت وخط یکی از اولین مظاهر تمدن در جهان و اسلام به‌شمار می‌رود. در تعالیم اسلام، کتابت و خط جایگاه بسیار رفیعی دارد. نمونه‌ای از این ارزش‌گذاری را می‌توان در این اقدام پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) دانست که پس از جنگ می‌فرمود: «هر اسیری که بتواند به ده نفر مسلمان سوادخواندن و نوشتن بیاموزد، آزاد شود» در سیره فاطمی نیز این توجهات یافت می‌شود و شواهدی تاریخی برای آن وجود دارد، تا‌ آن‌جا‌که وی را اولین کاتبه در اسلام معرفی کرده‌اند. کتاب و اعلموا أنّی فاطمة(سلام الله علیها) در این‌باره می‌نویسد: «إنّ فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) اوّل کاتبة فی الإسلام... وکذلك اهل‌بیت جمیعاً والائمة المعصومین کلهم کانوا یجیدون الکتابة ویتقنون فنها..»؛(98) یکی دیگر از مواردی که نشان‌دهنده اهتمام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به خط و کتابت است، شواهدی تاریخی است که نشان می‌دهد حسنین(علیهما السلام) خط خوش می‌آموختند و با یکدیگر مسابقه می‌دادند و آن حضرت بین آنها داوری می‌کرد.(99) از دیگر شواهد تاریخی این است که ایشان برخی احادیث را مکتوب می‌کردند یا دستور به کتابت آن می‌دادند و آن را حفظ می‌فرمودند گاهی نیز آنها را هدیه می‌کردند.(100) تأثیرگذاری مکتب اسلام، از جمله سیره و تعلیمات فاطمی در رشد خط و کتابت در تمدن اسلامی به‌گونه‌ای بود که صنعت کاغذ در آغاز قرن اول هجری از ماوراء‌النهر به سرزمین‌های اسلامی آمد؛ به‌گونه‌ای که در قرن دوم هم بغداد و هم مصر کارخانه عظیم کاغذسازی داشت و طولی نکشید در دیگر سرزمین‌های اسلامی نظیر سیسیل و اندلس هم صنعت کاغذ به راه افتاد.(101) در تمدن اسلامی در زمان مأمون که اروپای غربی هنوز نه نوشتن را می‌شناخت و نه کاغذ را، ابن‌ندیم در یکی از آثار خود از انواع کاغذ سخن می‌گفت و به این نکته اشاره داشت که هرجا صنعت کاغذ رواج داشت، کار تألیف هم آسان می‌شد.(102) تحقیقات نشان می‌دهد تألیف کتب از همان قرن اول هجری و زمان رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) وجود داشته است. بی‌شک اگر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و خاندان وحی به کتابت و خط اهمیت نمی‌دادند و اگر اولین کاتبه اسلام، بانوی اسلام نبود، این میزان پیشرفت در این مظهر تمدنی ممکن نمی‌شد.

دوم. سخن، شعر و ادب

همواره سخن‌پروری و ادبیات از جلوه‌های فرهنگ و تمدن بشری به‌شمار می‌آید. ادبیات، نشانه‌ای از اعتلای دانش و کاردانی زبانی هر قوم و ملتی است. سخن‌وری، فصاحت و بلاغت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در گفت‌وگوها و احادیث و خطبه‌های ایشان، چنان بر تارک تاریخ سخن و ادب می‌درخشد که بی‌نیاز از توصیف است. نقش ایشان در ترویج این سبک سخن‌وری، سخن‌دانی، تربیت فرزندان و شاگردانی این‌چنین، از مسلمات تاریخی است. چنان‌که یکی از پژوهش‌گران مکتب فاطمی در این‌باره می‌نویسد: «إنّ اصحاب الکساء کانوا قمة فی الخطابة..».(103)

مسلم است جامعه‌ای که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در مدینه بنیاد نهاد، از جهت تکنولوژی در بدو امر از عقب‌مانده‌ترین جوامع آن روزگار بود، که در اندک‌مدتی تحت‌تأثیر عمیق لفظ و اندیشه قرآن، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، علی و حضرت فاطمه(علیهما السلام) به‌عنوان سردمداران این مکتب به‌جایی رسید که در تاریخ جهان سریع‌ترین سیر را در پیشرفت تمدنی داشت و مرکز علم و تمدن جهان شد. یکی از قدیمی‌ترین اسناد تاریخی، خطبه‌های حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در کتاب بلاغات‌النساء، اثر ابن‌طیفور آمده است. او در بخشی از این کتاب، مجموعه‌ای از گفتارها و شهرهای زنان عصر جاهلی و صدر اسلام را گرد آورده است و پس از آن به بیان خطبه‌های آتشین حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پرداخته است. مقایسه این سخنرانی‌ها و گفتارها، اوج سخن و ادب را در کلام فاطمی نشان می‌دهد. هنر سجع‌گویی در یک سخنرانی عمومی از ویژگی‌های این خطابه است. افزون‌بر سجع از تشبیه، استعاره، کنایه، موازنه، ترصیع و تضاد و دیگر گونه‌های ادبی نیز استفاده شده است. اشعاری از آن حضرت نیز وجود دارد در توصیف همسرش امیرالمؤمنین(علیه السلام)(104) هنگام بازی‌دادن کودکان خود،(105) زمانی که گرسنه‌ای را به توصیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) اطعام کردند(106) و در مصیبت حضرت رسول(صلی الله علیه واله وسلم) را می‌توان نمونه این اشعار دانست.(107)

شعر همواره آینه‌ای زلال برای نشان‌دادن شاخصه‌های تمدنی یک ملت به‌شمار می‌رود و تحلیل و فرا تحلیل اشعار ایشان نشان می‌دهد که شعر حکیمانه که در مناسبت‌های ویژه و متناسب آن موارد بیان شد، تا چه حد می‌تواند مرآتی از اوج اندیشه تمدن‌ساز آن حضرت(سلام الله علیها) باشد.

2. پایه‌گذاری و ترویج سنت‌ها و نمادهای اجتماعی

حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، نظریه‌پرداز علوم اجتماعی بودند که در تمامی نظریات تمدن‌ساز خویش اقدامات عملی برای نهادسازی‌ها و سنت‌پردازی‌های اجتماعی را در نظر داشتند و گام‌های بنیادین در این زمینه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم برداشته‌اند. در ادامه، به برخی از آنها اشاره می‌شود؛ زیرا برشمردن همه آنها از وسع این نوشتار خارج است.

یکم. ترویج سنت احترام به زن

وجود مبارک آن حضرت با توصیه‌های مکرر به جامعه اسلامی، سنت حسن معاشرت و نرم‌خویی با زنان را از ارکان جدانشدنی فرهنگ و تمدن اسلامی معرفی می‌فرمودند. و درجایی‌که از تمدن اسلامی در تقویم تاریخ توحش جاهلی و زنده به‌گورشدن دختران یاد می‌کردند، این فراز از تمدن اسلامی بسیار تابناک است که فاطمه(سلام الله علیها) به‌عنوان ملکه اسلام بهترین افراد امت را کسانی معرفی می‌کند که زنان خویش را بیشتر گرامی می‌دارند و بدین‌صورت جایگاه عظیم منزلت و تکریم زنان در تعالیم فاطمی نشان از جایگاه عظیم تمدن‌ساز ایشان دارد. ایشان در این‌باره می‌فرمایند: «خیارکم الینکم مناکبة واکرمهم لنسائهم»؛ (بهترین شما نرم‌خوترین شما با مردم باشند و بیشترین گرامی‌داشت را نسبت به زنان خود داشته باشند).(108)

دوم. ترویج سنت احقاق حق

سنت اعتراض در مقابل ظلم واحقاق حق با حفظ حجاب وحریم روابط زن و مرد و در قالب موعظه، حکمت، استدلال، برهان و براساس سبکی منطقی و در کمال تقید و تعبد به دستورات و ظرایف و لطایف دینی، از مواردی است که در سنت فاطمی در جریان خطبه فدکیه به اوج خود می‌رسد.(109)

سوم. ترویج فرهنگ ازدواج ساده

سادگی جهیزیه حضرت زهرا، نمادی برای ترویج این فرهنگ است. وقتی ملکه اسلام در کمال سادگی چنین ساده و بی‌پیرایه تجهیزات زندگی خود را تمهید می‌فرماید، باید در فرهنگ و تمدن اسلامی این سنت مبنا قرار گیرد. وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) تنها دارایی خود، یعنی سپر جان خود را برای صداق و مهریه فاطمه می‌بخشند، این معنا باید نمادی برای این حقیقت باشد که مرد تا کجا باید برای به‌دست آوردن یک همسر خوب جان‌فشانی کند. وقتی ازدواج ایشان با ولیمه همراه است، نشان می‌دهد که این رسم نشان تجمل نیست و مراسمی تأییدشده است.

چهارم. نماد بخشش و گذشت

داستان ایثار آن حضرت به همراه خانواده در جریان نذر ایشان برای شفای حسنین و هم‌چنین ایثاری که در ماجرای بخشش لباس عروسی خود مبذول فرمودند، نمونه‌هایی از فرهنگ تمدن اسلامی است می‌تواند فرا راه فرهنگ‌سازان قرار گیرد.

پنجم. نماد تسبیح

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای اذکار از تربت حضرت حمزه سیدالشهدا خاکی را برداشت و با آن تسبیح ساخت. در این نماد، فرهنگ ذکر و عبادت، توجه به خدا و هم‌چنین فرهنگ مدیریت زمان، مدیریت ذکر و حساب‌گری نهفته است.(110)

ششم. ترویج سنت زیارت شهدا

حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای زیارت حضرت حمزه بر سر تربت و مزار ایشان می‌رفتند و این‌گونه زیارت شهدا را مهم می‌شمردند، هم‌چنین بر سنت تجدید میثاق و گرامی داشت ایشان تأکید می‌کردند.(111)

هفتم. تابوت، نماد عفاف

تابوت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نمادی برای انتقال بخش مهمی از نظریات مربوط به حجاب و عفاف است. آن حضرت در واپسین لحظات مهاجرت از این عالم، این پیام را به امت اسلامی ابلاغ فرمودند. این پیام نشان می‌دهد که فرهنگ حجاب فقط به حفظ زنان از تعرض رهزنان مربوط نمی‌شود. هم‌چنین این نماد برای همه تاریخ بشریت به‌ویژه در آخرالزمان که تعبیر زنان از حجاب دیگرگون شده است، پیام‌هایی دارد و ایشان حتی پس از مرگ هم مایل نبودند حجم بدنشان نمایان باشد،(112) چنان‌که در دوران زندگی خود نیز با ماجرای نمادین پوشاندن خویش از نابینا، بر امر مهم تفهیم اهمیت جایگاه حریم روابط زن و مرد توجه می‌کردند.

هشتم. توجه به اهل قبور

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در وصیت خود به امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «إذا أنامتُّ... فأکثر من تلاوة القرآن والدّعاء، فانّها ساعة یحتاج المیّت الی أنس الأحیاء»(113) و در جای دیگر می‌فرمایند: «أوصیك یا أبالحسن أن لا تنسانی وتزرونی بعد مماتی»؛ (وصیت می‌کنم تو را ای ابوالحسن که مرا فراموش نکنی و بعد از مرگم مرا زیارت نمایی)(114) ایشان بدین‌سان فرهنگ زیارت اهل‌قبور و توجه و رسیدگی به مردگان و تحیّت قرائت قرآن و خیرات و مبرّات را از نشانه‌های تمدن شیعی در جهان اسلام قرار دادند.

نتیجه‌گیری

نتایج تحقیق حاکی از آن است که حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها)هم در افاضات علمی و هم در مواجهات و جلسات متعارف علمی از طریق پرورش شاگردانی که در پیدایش و گسترش علوم اسلامی در سطوح مختلف تأثیر داشته، نقش‌آفرینی نموده‌اند؛ از سوی دیگر، نظریات علمی ایشان در همه شاخه‌های علوم، به‌ویژه علوم اسلامی، دارای ظرفیت عظیمی به‌منظور جریان‌سازی در مسیر تولید علم و ترویج و نشر آن است. از آن حضرت در مواجهه علمی با عوام و خواص، اقدامات و مطالبی در ارزش‌گذاری برای جایگاه علم و مسائل علمی باقی مانده که مبدأ گسترش علوم اسلامی و تمدن‌سازی قرار گرفته و تأمل علمی در نظریات ایشان هم در عصر حاضر وهم در آینده تاریخ می‌تواند به صورت جاری ومداوم تحول‌زا ونقش‌آفرین باشد. کتابت، محافظت و نشر حدیث و احاطه کامل آن حضرت در علوم و تفسیر قرآن و نیز حتی نشر احادیث تربیتی و پرورش شاگردانی از بانوان آن عصر از ناحیه آن حضرت، نشان از مرجعیت علمی و اجتماعی آن بانوی بزرگوار در مدینه آن دوران دارد و بعدها نیز این مرجعیت، در سیره اصحاب، آثار و کتب دانشمندان شیعه نمایان گر شده است.

همچنین نقش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در پیدایش و گسترش تمدن از جهات متفاوت قابل بررسی است. ایشان هم در سطح خواص انسان‌های تاریخ و تمدن‌ساز و شاگردان جامعه و فرهنگ‌ساز پروردند و هم در نظریات علمی خویش رهنمودهایی تمدن‌ساز و علمی از خود باقی گذاشته‌اند که از هزارها تألیف قلمی و اثر علمی در این زمینه تأثیرگذارتر و گران‌بهاتر است و هم درمواجهه علمی با عوام و خواص از آن حضرت اقدامات و مطالبی در ارزش‌گذاری برای جایگاه علم و مسائل علمی باقی مانده که مبدأ تمدن‌سازی قرار گرفته و در پیدایش و گسترش آن تأثیرگذار بوده است و در سطوح مختلف محور و مرجع اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است و هرچند که در طول تاریخ از همه ظرفیت علمی ایشان استفاده نشده است و واکاوی و تأمل علمی در نظریات ایشان هم در عصر حاضر وهم در آینده تاریخ می‌تواند به صورت جاری ومدا وم تحول‌زا ونقش‌آفرین باشد.

از سوی دیگر ازآن‌جا‌که پیشرفت تمدن اسلامی و جلوه‌های مدنیت با پیشرفت علوم اسلامی ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی دارد، جای پای گام‌های حضور تأثیرگذار این ساحت قدسی را در جلوه‌ها و مظاهر تمدن اسلامی نیز می‌توان شاهد بود. ظرفیت‌های تمدن‌سازی در تعلیمات فاطمی بسیار است وسیع‌ترین ظرفیت مربوط به معرفی قرآن به عنوان اصلی‌ترین منبع علم و تمدن و پس از آن طرح نظریه امامت و بعد از آن مربوط به نظریات علمی خود ایشان وارزش‌گذاری است که ایشان برای علم فرمودند. نقش حضرت فاطمه در حوزه تمدن اسلامی از طریق نقش ایشان در مظاهر تمدن نیزآشکار می‌گردد. ایشان در مظاهر تمدن مانند کتابت و خط و سخن و شعر و ادب و حتی برخی از فنون و مظاهر صنعتی و پایه‌گذاری سنت‌های مذهبی و نمادها و آداب اخلاقی و فرهنگی نیز بسیار تأثیرگذار بودند. ترویج بسیاری از سنت‌های تمدن‌ساز از این طریق صورت گرفته است؛ بنابراین با توجه به مطالبی که درباره مصحف فاطمیه و نقش حجت بودن ایشان برای سایر معصومین بیان شده است، به نظر می‌رسد که بتوان اصلی‌ترین نقش تمدن‌سازی را پس از رسول اکرم و همتای امیرمؤمنان به ایشان نسبت داد.(115)

Source:
1. قرآن کریم، ترجمه: ناصر مکارم شیرازی، نشر امام علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام)، قم، 1389ش.
2. ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید‌بن هبةالله، شرح نهج‌البلاغه، محقق: ابراهیم، محمدابوالفضل، مکتبة آیت‌الله العظمی المرعشی النجفی، قم.
3. ابن سعد واقدی کاتب، محمد‌بن سعد، الطبقات الکبری، فرهنگ و اندیشه، تهران، 1374‌ش.
4. ابن‌جریر طبری آملی، محمد، دلائل‌الامامة، دارالذخائر، قم، 1383ق.
5. ابن‌سینا، حسین‌بن عبدالله، منطق‌المشرقیین و القصیدةالمزدوجة فی‌المنطق، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، 1364ش.
6. ابن‌شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی‌طالب، دارالاضواء، بیروت، 1405ق.
7. ابن‌طیفور، احمدبن ابی‌طاهر، بلاغات‌النساء، مکتبة بصیرتی، العربی، قم، 1403ق.
8. ابن‌عساکر، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، تصحیح: عبدالقادر بدران، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1407ق.
9. ابن‌منظور، محمد‌بن مکرم، لسان‌العرب، دارصادر، چ سوم، بیروت، 1414ق.
10. ابن‌هشام، عبدالملک، سیرةالنبویة، تحقیق و تعلیق: مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری، عبدالحفیظ شبلی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1405ق.
11. اربلی، علی عیسی، کشف‌الغمة و معرفةالائمّة(علیهم السلام)، مکتبة بنی‌هاشمی، تبریز، 1381ش.
12. امینی، ابراهیم، زهرا(سلام الله علیها) بانوی نمونه اسلام، انتشارات شفق، قم.
13. امینی، عبدالحسین، فاطمةالزهراء(سلام الله علیها)، انتشارات شفق، قم، 1386ش.
14. انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، الموسوعةالکبری عن فاطمةالزهراء(سلام الله علیها)، دلیل ما، چ اول، قم، 1428ق.
15. فاطمه در آئینه کتاب، انتشارات دلیل ماه، قم، 1380‌ش.
16. اوجبی، علی، جزوات المواقیت.
17. آشتیانی، جلال‌الدین، شرح مقدمه قیصری رومی بر فصوص‌الحکم ابن‌عربی، امیرکبیر، تهران، ١٣٧٠‌ش.
18. بحرانی اصفهانی، عبدالله‌بن نورالله، عوالم‌العلوم والمعارف، التحقیق و النشر: مدرسة الامام المهدی3، چ اول، قم، 1407ق.
19. بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح‌البلدان، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1404ق.
20. الثقفی، ابراهیم‌بن محمد، الغارات، تحقیق: سیدجلال‌الدین ارموی.
21. جعفری، محمد تقی، متن سخنرانی آبادان، انتشارات نور، 1343ش.
22. حاکم حسکانی، ابوالقاسم عبیدالله، شواهد التنزیل، وزارت ارشاد اسلامی، چ اول، تهران، 1411ق.
23. حسینی مدنی شیرازی، سیدعلی‌خان، الدرجات‌الرفیعة فی طبقات‌الشیعة، مکتبة بصیرتی، قم، 1397ق.
24. حکیمی، محمود، تاریخ تمدن جهان، شرکت سهامی انتشارات، تهران، 1374ش.
25. حلی، حسن‌بن یوسف، تذکرة‌الفقهاء، مؤسسة آل‌البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث، چ اول، قم، 1414ق.
26. منتهی‌المطالب فی تحقیق‌المذهب، مقدمه: بستانی، محمود، محقق: مجمع البحوث الاسلامیة، قسم الفقه، آستانة الرضویة المقدسة، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، ١۴١٢‌ق.
27. خوئی، سیدابوالقاسم موسوی، معجم ‌رجال‌الحدیث و تفصیل طبقات‌الرواة، مرکز نشرالثقافة الاسلامیة، قم، 1372ش.
28. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، مترجمان: احمد آرام و همکاران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1376ش.
29. دولابی، محمد‌بن احمد، الذریةالطاهرةالنبویة، تحقیق: سیدمحمدجواد حسینی جلالی، مؤسسة النشرالاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، قم، 1418‌ق.
30. دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه دهخدا، دانشگاه تهران، امیر کبیر، تهران، 1357ش.
31. سبحانی، جعفر، دور الشیعة فی بناء‌الحضارةالاسلامیة، معاونیة شؤون التعلیم و البحوث الاسلامیة، قم، 1416ش.
32. سید‌بن طاووس، علی‌بن موسی، فلاح‌السائل، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ١٣٨٨‌ش.
33. مهج‌الدعوات و منهج‌العنایات، محقق: قیومی اصفهانی، جواد، مؤسسةالآفاق، تهران، ١٣٨٠ش.
34. شوشتری، قاضی سیدنورالله، إحقاق‌الحق وإزهاق‌الباطل، مقدمه: آیةالله مرعشی نجفی، کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، قم، 1409ق.
35. شهرستانی، سیدعلی، منع تدوین الحدیث، مجمع جهانی اهل‌بیت(علیهم السلام)، قم، ١٣٩٠‌ش.
36. شهید اول، محمدبن مکی عاملی، البیان، مجمع الذخائر الاسلامیة، قم.
37. شهید ثانی، زین‌الدین‌بن علی، الروضةالبهیة فی شرح اللمعةالدمشقیة، مرکز النشرالتابع لمکتب الاعلام الاسلامی، قم.
38. صدر، سیدحسن، تأسیس الشیعة لعلوم‌الاسلامی، شیعه و پایه‌گذاری علوم اسلامی، ترجمه: سیدمحمد مختاری، کتابخانه بزرگ اسلامی، 1354ش.
39. صدوق، محمدبن علی‌بن الحسین‌بن بابویه، الأمالی، مؤسسة البعثة، قم، 1417ق.
40. عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، تصحیح: حسن اعلمی، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1404ق.
41. من لایحضره‌الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، 1413ق.
42. صفار قمی، محمد‌بن حسن، بصائرالدرجات فی فضائل آل‌محمد(صلی الله علیه واله وسلم)، مکتبة آیت‌الله العظمی المرعشی النجفی، قم، ١۴٠۴‌ق.
43. طبرانی، ابوالقاسم، معجم‌الکبیر، المحقق: حمدی‌بن عبدالمجید السلفی، مکتبة ابن‌تیمیة، قاهره، 1415‌ق.
44. طبرسی، حسن‌بن فضل، احتجاج علی اهل‌اللجاج، سیدمحمدباقرخرسان، دارالنعمان، النجف‌الاشرف، 1386ش.
45. طوسی، محمدبن حسن، اختیار معرفةالرجال (رجال الکشی)، تصحیح: مصطفوی، دانشگاه تهران، تهران، 1341ش.
46. مصباح‌المتهجد، ردمک، ١٤١١‌ق.
47. علیدوست، ابوالقاسم، فقه و عقل، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ۱۳۸۳‌ش.
48. فتال نیشابوری، محمد‌بن احمد، روضةالواعظین و بصیرةالمتعظین، محقق: مجیدی، غلامحسین، دلیل ما، قم، ١٣٨١‌ش.
49. فیاضی لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق‌الإلهام فی‌شرح تجریدالأحکام، مؤسسةالامام الصادق(علیه السلام) ، قم، 1425ق.
50. القبانچی، السیدصدرالدین، تاریخ الشیع الفکری والسیاسة، مکتبة شوون المبلغین، قم، 1409ق.
51. کلینی، محمدبن‌یعقوب، کافی، تحقیق وتعلیق: علی‌اکبر غفاری، دارالکتب ‌الاسلامیة، تهران، 1363ش.
52. مامقانی، عبدالله، تنقیح‌المقال.
53. متقی هندی علاءالدین، علی‌بن حسام، کنزالأعمال فی سنن الأقوال والأفعال، مؤسسةالرسالة، بیروت.
54. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمةالأطهار(علیهم السلام)، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
55. محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه امام علی(علیه السلام)، ترجمه: مهدی مهریزی، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، قم، 1382ش.
56. مدرس ‌تبریزی، محمدعلی، ریحانة‌الادب فی ‌تراجم‌المعروفین ‌بالکنیة او اللقب، خیام، تهران، 1396ش.
57. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1347‌ش.
58. مظاهری، محسن حسام، فرهنگ سوگ شیعی، انتشارات خیمه، تهران.
59. مفید، محمدبن محمد، الارشاد فی معرفةحجج الله علی العباد، دارالمفید، چ دوم، بیروت، 1414ق.
60. الإختصاص، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم، 1413ق.
61. المهاجر، عبدالحمید، و اعلموا أنّی فاطمة(سلام الله علیها)، دارالکتاب العترة، بیروت، 1413ق.
Peinevesht:

(1). کلینی، الکافی، ج1، ص478؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج20، ص324.

(2). بقره: 269.

(3). احزاب: 33.

(4). رک: داماد (میرداماد)، جذوات المواقیت.

(5). کلینی، الکافی، ج1، ص241؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج22، ص545.

(6). مجلسی، بحارالأنوار، ج26، ص1-18.

(7). همان، ص211.

(8). فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ص211.

(9). این موارد را در ادامه مقاله مورد بحث قرار می‌دهیم.

(10). یس: 12.

(11). انعام: ‌59.

(12). طبرسی، احتجاج.

(13). طبرسی، احتجاج، ج1، ص253.

(14). آل‌عمران: 102.

(15). فاطر: 28.

(16). همان.

(17). بقره: 282.

(18). همان.

(19). بقره: 18.

(20). همان.

(21). همان.

(22). حاکم حسکانی، شواهد‌التنزیل، ج1، ص43.

(23). صفار، بصائرالدرجات، ص290-394.

(24). کلینی، الکافی، ج1، ص116.

(25). همان، ص286.

(26). آل‌عمران: 7.

(27). همان، ص270.

(28). آل‌عمران: 7.

(29). طبرسی، احتجاج، ج1، ص102.

(30). مهاجر، واعلموا أنی فاطمة، ص67و68.

(31). مفید، ارشاد، ج1، ص310.

(32). ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج14، ص347.

(33). طبرانی، معجم‌الکبری، ص4120-22.

(34). انصاری زنجانی، فاطمه(سلام الله علیها) در آئینه کتاب، ص646.

(35). دولابی، الذریةالطاهرةالنبویة، ص137-150.

(36). صدوق، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج2، ص37، ح99؛ ابن‌جریر، طبری آملی، دلائل‌الإمامة، ج1، ص11.

(37). مهاجر، واعلموا أنی فاطمه، ج5، ص26.

(38). مجلسی، بحارالأنوار، ج76، ص139.

(39). کلینی، کافی، ج1، ص 240؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 26، ص 41.

(40). ابن‌سعد واقدی کاتب، طبقات، ج5، ص140.

(41). شهرستانی، منع تدوین‌الحدیث، ص357-359.

(42). بقره: 204.

(43). ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج4، ص63-73.

(44). امام حسن عسکری(علیه السلام)، تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص340.

(45). مجلسی، بحارالأنوار، ج93، ص295.

(46). کلینی، الکافی، ج5، ص509.

(47). حلّی، تذکرة‌الفقها، ج2، ص575.

(48). کلینی، الکافی، ج6، ص27.

(49). شهید اول، البیان، ص63.

(50). حلّی، منتهی‌المطالب، ج1، ص443.

(51). شهید ثانی، الروضةالبهیة، ج7، ص367.

(52). صدوق، من لایحضره‌الفقیه، ج3، ص568.

(53). طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص134.

(54). علیدوست، فقه و عقل، ص101-116.

(55). بقره: 129؛ آل‌عمران: 164؛ حدید: 9؛ جمعه: 2 و... .

(56). طبرسی، احتجاج، خطبه فدکیه.

(57). لاهیجی، شوارق‌الإلهام، ص42.

(58). مطهری، مجموعه آثار، ج3.

(59). طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص253.

(60). طوسی، مصباح‌المتهجد، دعاء إطفاء‌الحریق، ج1، ص224.

(61). بحرانی، عوالم‌العلوم، ج1، ص322.

(62). مجلسی، بحارالأنوار، ج29، ص220.

(63). قیصری، رساله توحید و نبوت و ولایت، شرح مقدمه.

(64). طبری، دلائل‌الإمامة، ص16.

(65). همان.

(66). طبری، دلائل‌الإمامة، ص112.

(67). بحرانی، عوالم‌العلوم، ج1، ص312؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج29، ص22.

(68). مجلسی، بحارالأنوار، ج29، ص220.

(69). سید‌بن طاووس، فلاح‌السائل، ص202.

(70). همان.

(71). واقدی، طبقات کبری، ج1، ص465.

(72). مجلسی، بحارالأنوار، ج43، ص66.

(73). خوئی، معجم رجال‌الحدیث، ج9، ص216.

(74). ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج3، ص306.

(75). ابن‌هشام، سیرةالنبویة، ج3، ص235.

(76). مهاجر، واعلموا انّی فاطمه، ج5، ص470.

(77). همان.

(78). مفید، اختصاص، ص221.

(79). مامقانی، تنقیح‌المقال، ج1، ص190.

(80). مجلسی، بحارالأنوار، ج43، ص86و87.

(81). حسینی مدنی شیرازی، الدرجات‌الرفیعة فی طبقات‌الشیعة، ص314.

(82). الثقفی، الغارات، ج2، ص496.

(83). حسینی مدنی، شیرازی، الدرجات‌الرفیعة فی طبقات‌الشیعة، ص318.

(84). ابن‌عساکر، تهذیب تاریخ، ج5، ص40.

(85). بلاذری، فتوح‌البلدان، ص459.

(86). واقدی، طبقات کبری، ج4، ص223.

(87). متقی هندی، کنزالاعمال، ج5، ص239.

(88). حسینی مدنی شیرازی، الدرجات‌الرفیعة، ص324.

(89). متقی هندی، کنزالاعمال، ج2، ص303.

(90). مجلسی، بحارالأنوار، ج43، ص10؛ طبری، دلائل‌الإمامة، ص82؛ «وکانت واللهِ آدَبَ مِنّی واعرفَ بالأشیاء کُلِّها».

(91). طبری، دلائل‌الإمامة، ج1، ص11.

(92). مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص8؛ همان، ج8، ص680.

(93). طبرسی، احتجاج، ج1، ص99؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج29، ص222.

(94). مجلسی، بحارالأنوار، ج29، ص222.

(95). ر.ک: مکارم شیرازی، زهرا برترین بانوی جهان، ص204و205.

(96). ر.ک: طبرسی، احتجاج، ج1، خطبه فدکیه.

(97). محدث نوری، مستدرک‌الوسائل، ج17، ص318.

(98). المهاجر، و اعلموا انّی فاطمه، ج5، ص26.

(99). مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۳.

(100). طبری، دلائل‌الإمامة، ج1، ص11.

(101). حکیمی، تاریخ تمدن جهان، ج3و4، ص54.

(102). همان، ص58.

(103). طبری، دلائل‌الإمامة، ج1، ص11.

(104). ابن‌شهر آشوب، مناقب، ج3، ص381.

(105). مجلسی، بحارالأنوار، ج43، ص143-154.

(106). بحرانی اصفهانی، عوالم، ج11، ص588.

(107). شوشتری، احقاق‌الحق، ج9، ص160.

(108). طبری، دلائل‌الإمامة، ص76؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج7، ص225.

(109). ابن‌طیفور، خطبه فدکیه بلاغات النساء.

(110). مظاهری، فرهنگ سوگ شیعی، ص115.

(111). اربلی، کشف‌الغمة.

(112). همان، ج1، ص504.

(113). مجلسی، بحارالأنوار، ج79، ص27.

(114). انصاری، زنجانی خوئینی، الموسوعةالکبری عن فاطمةالزهراء(سلام الله علیها)، ج15، ص117.
(115). برگرفته از کتاب: نقش بانوان شیعه در گسترش علوم اسلامی، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 31.
TarikheEnteshar: « 1402/07/30 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 617