نقش اهل‌بیت(علیهم السلام) در دانش نجوم با تأکید بر شگفتی‌ها و اعجازهای علمی

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

نقش اهل‌بیت(علیهم السلام) در دانش نجوم با تأکید بر شگفتی‌ها و اعجازهای علمی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر سیدعیسی مسترحمی makarem news

Chekideh: در کنار طیف گسترده‌ای از روایات امامان اهل‌بیت(ع) درباره علوم انسانی، بخش وسیعی از روایات این بزرگواران به موضوعات و مسایل علوم طبیعی اشاره دارد. پدیده‌هایی هم‌چون آسمان، زمین، پدیده‌های آسمانی و زمینی، جسم انسان، حیوانات، نباتات و آن‌چه که موضوع علوم طبیعی قرار می‌گیرد، در این روایات مورد توجه ویژه قرار گرفته است. در این میان روایات متعددی از معصومین(ع) در تبیین پدیده‌های نجومی وارد شده است که می‌تواند پرده از برخی حقایق هستی بردارد. توجه به روایات نجومی امامان اهل‌بیت(ع) در طول تاریخ، همواره توانسته است پنجره‌هایی را بر روی اندیشمندان بگشاید تا از ورای آن، جهان خلقت را دقیق‌تر و کامل‌تر‌ بنگرند و بر دانش خویش در زمینه بیفزایند...
Keywords: آدم,آسمان,نجوم,سحر,مشارق,مغارب,کهانت,افلاک,طبرسی,علوم طبیعی,ادریس,ستاره شناسی,مشرقین,مغربین,فرازمینی,موجودات فضایی,آدم فضایی

نقش اهل‌بیت(علیهم السلام) در دانش نجوم با تأکید بر شگفتی‌ها و اعجازهای علمی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر سیدعیسی مسترحمی؛ عضو هیئت علمی جامعة‌المصطفی‌العالمیة قم (dr.mostarhami@chmail.ir).


مقدمه

در کنار طیف گسترده‌ای از روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) درباره علوم انسانی، بخش وسیعی از روایات این بزرگواران به موضوعات و مسایل علوم طبیعی اشاره دارد. پدیده‌هایی هم‌چون آسمان، زمین، پدیده‌های آسمانی و زمینی، جسم انسان، حیوانات، نباتات و آن‌چه که موضوع علوم طبیعی قرار می‌گیرد، در این روایات مورد توجه ویژه قرار گرفته است.

با مراجعه به منابع روایی می‌توان دریافت که روایات متعددی از معصومین(علیهم السلام) در تبیین پدیده‌های علمی به‌ویژه نجومی وارد شده است که می‌تواند پرده از برخی حقایق هستی بردارد. پس لازم است در کنار بهره‌گیری از حس و تجربه، اسرار آسمان را از بیان امامی بشنویم که در طول تاریخ بشر، یگانه کسی بود که فرمود: «أَیهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی(1) فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ».(2) توجه به روایات نجومی امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) در طول تاریخ، همواره توانسته است پنجره‌هایی را بر روی اندیشمندان بگشاید تا از ورای آن، جهان خلقت را دقیق‌تر و کامل‌تر‌ بنگرند و بر دانش خویش در زمینه بیفزایند.

الف) مفهوم‌شناسی

1. امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)

امام، واژه‌ای عربی است که در معانی سرپرست، پیشوا و مقتدا به‌کار می‌رود.(3) در اصطلاح به کسی گفته می‌شود که رهبری و زعامت گروهی را عهده‌دار شده است که طبعاً نوعی پیروی از او را به همراه دارد.(4) در اصطلاح شیعه، امام، کسی است که در امور دینی و دنیایی مردم به جانشینی از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) ریاستی فراگیر دارد.(5) اهل‌بیت(علیهم السلام) در اصطلاح قرآن، حدیث و علم کلام، به‌معنای خانواده پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) است. همه مفسران و دانشمندان شیعه و بسیاری از اندیشمندان اهل‌سنت(6) بر این باورند که این اصطلاح در این معنا در آیه تطهیر(7) به‌کار رفته است.

2. دانش نجوم

نجوم در لغت عرب جمع واژه نجم و به‌معنای ستارگان است.(8) این واژه بر دانش ستاره‌شناسی نیز اطلاق می‌شود که معادل آن در زبان انگلیسی Astronomy است و از دو واژه یونانی Astron به‌معنای ستاره و Nomos به‌معنای قانون مشتق شده است.(9)

دانشمندان علم نجوم هریک، تعریفی خاص از این علم ارائه داده‌اند. عمده این تعریف‌ها شامل مسائلی است که در آن علم مورد بررسی قرار می‌گیرد. ما به ذکر چند نمونه از آنها بسنده می‌کنیم.

— ابن‌سینا: «در علم هیئت، حال اجزای عالم از لحاظ اشکال و اوضاع آن‌ها نسبت به یکدیگر و اندازه‌ها و فواصل میان آنها و حال حرکات فلک‌ها بررسی می‌شود؛ اندازه کرات، قطب‌ها و دوایری که با آنها حرکات تمام می‌شود، به‌دست می‌آید».(10)

— مایردگانی: «علم نجوم (بررسی) مواضع، حرکات، ساختمان‌ها، سرگذشت‌ها و سرنوشت‌های اجرام آسمانی است».(11)

— امین سبحانی: «مطالعه تکامل طبیعی و مادی اجرام و اجسام آسمانی، در زمان و مکان معین».(12)

مسائل دانش نجوم را می‌توان در چهار شاخه دسته‌بندی کرد:

— هیأت: (Astronomy) به حرکت اجرم آسمانی می‌پردازد.

— اخترفیزیک: (Astrophysics) این شاخه از دانش نجوم، ویژگی‌های فیزیکی اجرام آسمانی هم‌چون تابندگی، جرم، چگالی، دما و ترکیب شیمیایی و نیز منشأ و تحولات آنها را برررسی می‌کند.(13)

— کیهان‌شناسی: (Cosmology) این بخش از دانش نجوم، چگونگی پیدایش و منشأ کیهان، قوانین عمومی تکامل مادی جهان و ساختار آن را بررسی می‌کند. بررسی وضع کهکشان‌ها و نواختران(14) و نیز مسئله انبساط جهان از موضوعات مهم مورد مطالعه کیهان‌شناسان است.(15)

— طالع‌بینی: (Astrology) این شاخه نیز به کمک مطالعه حرکت و مواضع اجرام آسمانی به پیشگویی می‌پردازد و به طالع‌بینی علمی و غیر‌علمی تقسیم می‌شود.(16)

3. اعجاز

اعجاز، مصدر باب افعال از ماده عجز است. لغویون برای این ماده چندمعنا آورده‌اند: ضعف و ناتوانی،(17) درنگ‌کردن و تأخیر داشتن،(18) پایان،(19) فوت و از دست‌رفتن.(20)

با دقت در معانی ذکرشده می‌توان گفت معنای اصلی ماده عجز «ضعف» است و معانی دیگر به این معنا بازمی‌گردد؛ زیرا معنای مذکور یا سبب ضعف یا نتیجه آنند. به اعتقاد برخی نویسندگان، واژه اعجاز، به‌معنای «ناتوان‌کردن»(21) یا «ناتوان‌یافتن»(22) است. در قرآن کریم واژه اعجاز و معجزه به‌معنای اصطلاحی آن به‌کار نرفته است، ولی ماده عجز در قالب اوزان دیگر صرفی به‌کار رفته که در تمام موارد معنای لغوی آن مورد توجه بوده است.(23)

واژه معجزه در روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) معنای اصطلاحی دارد که قدمت این اصطلاح از سده نخستین اسلام را نشان می‌دهد. امام صادق(علیه السلام) در تبیین چیستی معجزه می‌فرمایند: «المعجزة علامة للّه لا یعطیها الاّ انبیائه و رسله و حججه، لیعرف به صدق‌الصادق من کذب‌الکاذب»؛ (معجزه نشانه‌ای الهی است که آن را به غیر از انبیاء و رسولان و حجت‌هایش عطا نمی‌کند، تا به‌وسیله آن راستگویی راستگویان از دروغ‌گویی دروغ‌گویان بازشناخته شود).(24)

با توجه به آن‌چه دانشمندان(25) در تعریف معجزه بیان کرده‌اند، می‌توان گفت: «معجزه بدین‌معناست که مدعی منصب الهی (پیامبر- امام)، برای اثبات صدق خویش، به اذن خداوند کاری که مطابق با ادعایش و برخلاف نظام عادی جهان باشد را انجام دهد و مردم نیز از انجام همانند آن ناتوان، باشند».

4. شگفتی

شگفتی واژه‌ای فارسی است که مترادف‌های آن، ناشناخته و شگرف و معادل عربی آن، عجیب است(26) که در فارسی با واژه غریب همراه می‌شود. در اصطلاح عام به امری گفته می‌شود که حیرت‌انگیز باشد.(27) به‌نظر می‌رسد، ناشناخته‌بودن مسئله‌ای یا غیرآشکاربودن عامل آن، علت اصلی شگفتی و تعجب باشد. واژه شگفتی در ادبیات فارسی، درباره معجزات پیامبران نیز به‌کار رفته است.(28)

اصطلاح شگفتی از جمله اصطلاحاتی است که در دهه‌های اخیر در مباحث علوم قرآنی و برای تمایز آن با اصطلاح اعجاز، جعل‌شده است. شگفتی‌های نجومی احادیث به مجموعه‌ای از مسائل علمی گفته می‌شود که به‌صورت دیدگاهی غیرمشهور در مراکز علمی، توسط برخی دانشمندان مطرح شده بود، ولی معصومان در ضمن مخالفت با مشهور، دیدگاه غیرمشهور که در حقیقت، مطابق با واقع بوده را طرح پذیرفته‌اند.

ب) پیشینه مباحث نجومی

انسان با پاگذاردن برروی زمین و با اوّلین نگاه‌هایی که به اطراف خود انداخت، جست‌و‌جو برای شناخت آن‌چه در اطراف خویش می‌دید را آغاز کرد. چیستی زمین، آسمان و پدیده‌های موجود در آن دو، زمان آفرینش و ماده تشکیل‌دهنده آنها، از جمله پرسش‌هایی بود که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرد و تا امروز دانشمندان درپی پاسخ‌هایی برای آن هستند. آشوریان، کلدانیان، ایرانیان، مصریان و چینیان، از ناموران علم نجوم بودند.(29)

اگرچه بشر تاکنون بهره‌های فراوانی از تجربه خویش برای درک حقایق عالم طبیعت برده است، ولی نباید سهم آموزه‌ها و آموزش‌های پیامبران الهی را در این زمینه نادیده گرفت؛ چنان‌که روایات اهل‌بیت(علیهم السلام)، حضرت آدم(علیه السلام) را اوّلین کسی معرفی می‌کند که خداوند علم نجوم را به او آموخت.(30) از حضرت دانیال(علیه السلام)(31) و حضرت ادریس(علیه السلام)(32) و پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم)(33) نیز مطالبی نقل‌شده است که اطلاع آنان از دانش نجوم را حکایت می‌کند.

پس از ظهور اسلام، افراد هم‌چون فزاری(34) از شاگردان امام صادق(علیه السلام) هم‌چنین دانشمندانی از نوبختیان(35) و برمکیان،(36) خواجه نصیرالدین طوسی،(37) ابوریحان
 بیرونی،(38) ابن‌سینا،(39) بوزجانی(40) و بسیاری دیگر از دانشمندان مسلمان، با الهام‌گرفتن از آموزه‌های قرآن، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و امامان(علیهم السلام)، به درجات بالای این فن دست یافتند و به پیشرفت این علم کمک فراوانی کردند.(41)

در مغرب‌زمین نیز پس از رنسانس و ظهور دانشمندانی چون گالیله(42) (1642م)، کپرنیک(43) (۱۵۴۳م) کپلر(44) (1630م)، نیوتن(45) (1727م) و اینشتین(46) (1955م)، این علم حرکت تازه‌ای را شروع کرد و به‌دنبال آن، اختراع نورسنج‌ها و تلسکوپ‌های نوری و رادیویی و دیگر ابزار نجومی، به پیشرفت این دانش یاری رساند. در این دوره، مباحث از سمت هیئت و طالع‌بینی به‌سوی اخترفیزیک، کیهان‌شناسی و کیهان‌زایی تغییر مسیر داد.(47)

ج) پیامبران گذشته و نجوم

در روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) از اطلاع‌داشتن پیامبران گذشته از دانش نجوم سخن به‌میان آمده است.‌ بنابر روایات، خداوند متعال پس از هبوط آدم(علیه السلام)، دانش‌هایی از جمله نجوم را به او آموخت.(48) حضرت ادریس(علیه السلام) از دانش نجوم آگاه بوده و درباره ایشان گفته شده: «هو أول من استخرج علوم الحکمة و النجوم»؛(49) (او اولین کسی بود که دانش‌های حکمت و نجوم را استخراج کرد). ایشان بعضی از روزهای سال را به‌عنوان عید قرارداد و قربانی‌هایی برای زمان دخول خورشید در بروج معین و نیز رؤیت هلال تعیین کرد.(50) مرحوم طبرسی، علم نجوم را معجزه حضرت ادریس می‌داند و ذیل آیه 56 سوره مریم می‌نویسد: «وقیل إن اللّه تعالی علّمه النجوم والحساب وعلم الهیأة وکان ذلک معجزة له».(51) از نسخه‌های خطی کتاب دانیال(علیه السلام) که در دارالکتب الظاهریة دمشق موجود است نیز، مطالب جالبی در نجوم گزارش شده است.(52)

د) تأکید و تشویق امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) به فراگیری دانش نجوم

گذشته از روایات فراوانی که از امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) در تشویق به علم‌آموزی صادر شده است، روایات خاصی به تهییج انسان‌ها به‌فراگیری دانش نجوم پرداخته‌اند. در برخی ‌روایات به شرافت این علم تصریح‌شده است. ازجمله در روایتی که امام کاظم(علیه السلام) در پاسخ هارون‌الرشید، فرمودند: «وَ بَعْدَ عِلْمِ الْقُرْآنِ مَا یکونُ أَشْرَفَ مِنْ عِلْمِ النُّجُومِ و هُوَ عِلْمُ الْأَنْبِیاءِ و الْأَوْصِیاءِ و وَرَثَة الْأَنْبِیاءِ... و نَحْنُ نَعْرِفُ هَذَا الْعِلْمَ و مَا نَذْکرُه»؛ (بعد از علم قرآن، هیچ علمی شریف‌تر از دانش نجوم نیست و آن علم پیامبران و جانشینان و وارثان آنان است. ما نیز آن را می‌دانیم، ولی ذکر نمی‌کنیم).(53)

رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) هنگامی‌که در نیمه‌های شب برای نماز شب از بستر برمی‌خاستند، به آسمان می‌نگریستند و این آیات را تلاوت می‌فرمودند:(54) «الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛(55) (کسانى که ایستاده و نشسته و آرمیده، خدا را یاد مى‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین تفکر مى‌کنند؛ (درحالى‌که مى‌گویند: اى) پروردگار ما! این(ها) را بیهوده نیافریده‌اى؛ منزّهى تو؛ پس ما را از عذابِ آتش، حفظ کن). پیامبر اسلام، حضرت آدم(علیه السلام) را آگاه از این دانش معرفی می‌کند و در تشویق به آموختن این دانش می‌فرماید: «علم نجوم را فراگیرید تا در تاریکی بیابان و دریا راهنمایتان باشد».(56) البته این فواید برای دانش نجوم، حداقل فایده است که حضرت برای این دانش بیان کرده‌اند.

روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز به‌طور گسترده، به یادگیری دانش نجوم از حاملان قرآن توصیه می‌کنند. امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند: «مَنِ اقْتَبَسَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ النُّجُومِ مِنْ حَمَلَة الْقُرْآنِ ازْدَادَ بِهِ إِیمَاناً و یقِیناً»؛(57) (حاملان قرآن، کسانی هستند که دانش نجوم را در خدمت اهداف الهی می‌دانند و از آن در راه خدمت به بشر و زمینه‌سازی برای رسیدن بندگان به سعادت بهره‌گیری می‌کنند). امام کاظم(علیه السلام) نیز با اشاره به ستایش نجوم توسط خداوند متعال، و پس از تبیین آیه 89 و 90 سوره صافات، از آگاهی حضرت ابراهیم(علیه السلام) از این دانش سخن می‌گویند.

هـ) گفت‌و‌گوهای امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) با دیگران، درباره دانش نجوم

دو نفر از فرزندان ابوسهل به نام‌های هارون و محمد (از خاندان نوبخت که خاندانی منجم‌پرور بود) در نامه‌ای به امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: پدران و نیاکان ما همه منجم بوده‌اند؛ آیا براى ما صحیح است به این فن توجه و در این زمینه مطالعاتی داشته باشیم؟ امام صادق(علیه السلام) در پاسخ ایشان نوشتند: «آرى صحیح است تا وقتى از توحید خارج نگردید».(58)

شبیه به این پرسش را مرحوم کلینى از عبدالرحمن‌بن سیابه روایت کرده که او گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: فدایت گردم! مردم مى‌گویند مطالعه و تحقیق در علم نجوم صحیح نیست، ولى من به آن علاقه‌مندم. اگر برای دین من زیان دارد، مرا بدان نیازى نیست و از آن صرف‌نظر مى‌کنم؟ امام(علیه السلام) در پاسخ من فرمودند: «به دین تو ضرر نمى‌زند». سپس افزود: «شما در چیزى به کاوش پرداخته‌اید که کثیرش را درک نمی‌کنید و قلیلش هم سودآور نخواهد بود».(59)

امام(علیه السلام) درعین‌حال که از جواز پرداختن به این دانش سخن می‌گوید، به پیچیدگی و ظرافت این دانش و کم‌اطلاعی بشر در آن دوران از این دانش خبر می‌دهد. برخی براین باورند که این روایت و روایات مشابه، پرسش از صحت و جواز تنجیم است نه دانش نجوم. در پاسخ باید گفت: ازآن‌جاکه تنجیم بدون آشنایی با نجوم امکان‌پذیر نیست و در حقیقت متنجم پس از آشنایی با دانش نجوم، به تنجیم اقدام می‌کند، حتی اگر روایت در تأیید تنجیم باشد، می‌توان آن را مؤیدی بر صحت و جواز توجه دانش نجوم دانست.

و) مهم‌ترین مسائل نجومی در کلام اهل‌بیت(علیهم السلام)

در ادامه برخی مسائل نجومی که در روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) در روایات به آنها توجه ویژه داشته‌اند را طرح و بررسی می‌کنیم.

1. آغاز آفرینش از نگاه امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)

پیشینه کاوش‌های انسان برای یافتن نقطه آغازین آفرینش و سیر تحولات، آن‌سان طولانی است که به سختی می‌توان آغازی را برای آن تعیین کرد. به اعتقاد ارسطو که نظریه غالب در عصر نزول قرآن کریم نیز بوده است، تمام اجرام آسمانی در منطقه فوق‌القمری(60) از عنصر فسادناپذیری به نام اتر(61) ساخته شده‌اند. اتر دارای میل طبیعی برای چرخیدن به دور مرکز جهان در مسیر دایره‌هایی کامل بود. این اندیشه بنیادین در اخترشناسی بطلیموسی تعدیل و بسط یافت.(62)

این اندیشور یونانی، آسمان را ازلی می‌داند و به‌گمان خود بر این عقیده براهینی اقامه می‌کند و سپس می‌نویسد: «بنابراین این‌که آسمان در کل آن، نه ایجاد شده است و نه ممکن است فاسد شود، آن‌گونه که بعضی می‌گویند، بلکه واحد(63) و ابدی است و دهرِ(64) آن را آغاز و انجامی نیست، بلکه خود حاوی و شامل لایتناهی(65) زمان است، چیزی است که به یقین از آن‌چه گفتیم برمی‌آید».(66)

ارسطو به ابدی‌بودن(67) آسمان نیز معتقد است و هرگونه امکان تغییر و فساد(68) در آن را انکار می‌کند(69) و می‌نویسد: «وانگهی باید بگوییم که آسمان چون نه ایجاد شده و نه از بین می‌رود، ابدی است».(70) او در نوشته‌هایش، ستارگان را غیر‌مکوّن و فسادناپذیر(71) معرفی می‌کند و آنها را همانند آسمان ابدی می‌داند.(72)

این در حالی است که روایات معصومین(علیهم السلام)، با دنباله‌روی از قرآن کریم، به صراحت با بسیاری از این آموزه‌های باطل مخالفت کرده و پرده را از حقیقت هستی و آفرینش کنار می‌زنند و رخدادهای آفرینش را به زیبایی بیان می‌کنند؛ تا حدّی که بسیاری از اندیشمندان، آن را اعجازی علمی امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) قلمداد کرده‌اند.

یکم. رد دیدگاه ازلی‌بودن جهان توسط امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)

امروزه اگرچه دیدگاه‌های متعدد درباره چگونگی جهان هستی وجود دارد، ولی دیگر نمی‌توان از بین دانشمندان کسی را یافت که به ازلی‌بودن جهان معتقد باشد. روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) در بیش از هزار و دویست سال قبل، زمانی که دیدگاه‌های افلاطون و ارسطو مبنی بر ازلی‌بودن جهان، بر اذهان دانشمندان حاکم بود، این مسئله را با دقیق‌ترین عبارات و مستدل‌ترین براهین رد کرده‌اند. امام باقر(علیه السلام) در گفت‌و‌گویی با یکی از اصحاب خویش می‌فرمایند: «اى ابراهیم! خداوند تبارک و تعالى عالم و قدیم است و اشیاء را از هیچ آفریده و کسانى که معتقدند خداوند اشیاء را از چیزى آفریده، به او کفر ورزیده‌اند؛ زیرا آن چیزى که اشیاء را از آن آفریده، باید قدیم و با حق تعالى از ازل بوده باشد؛ درحالى‌که این‌طور نیست، بلکه حق‌تعالى اشیاء را از هیچ آفریده، یکى از مخلوقات حق‌تعالی زمین است که آن را طیب و پاک آفرید و سپس آن را شکافت و از درونش آب زلال و صاف و شیرین را بیرون آورد».(73)

استدالال بر ازلی‌نبودن جهان هستی، در جای‌جای خطبه‌ها و کلمات امام علی(علیه السلام) به‌چشم می‌خورد.(74)

دوم. عناصر اولیه و اولین مخلوق مادی از منظر روایات

بیشتر فلاسفه و حتی برخی دانشمندان علوم تجربی، بر این عقیده‌اند که آفرینش از مجردات آغاز شده است.(75) این مسئله در روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز مورد تأیید قرار گرفته است،(76) اما درباره نخستین آفریده مادی اختلاف‌نظر دارند. آنان همواره درپی آن بوده‌اند که بدانند خورشید، ماه، زمین و ستارگان و به‌طور کلی آسمان و اجرام آن از چه ساخته شده‌اند. طبیعی‌ترین راهی که به ذهن آنها می‌رسید، تجزیه موجودات مادی به‌اجزای سازنده‌اش بود؛ زیرا در این‌صورت، امکان اطلاع از اجزا و عناصر اولیه تشکیل‌دهنده آن فراهم می‌شد. از جمله عناصری که دانشمندان گذشته برای آفرینش جهان ذکر کرده‌اند، عبارت‌اند از:

آب: تالس، ‌به‌دلیل فراوانی آب بر روی کره زمین، آب را عنصر سازنده جهان می‌دانست.

آپیرون:(77) انکسیمندروس شاگرد تالس بود. او وقتی تنوع خاص موجودات جهان را دید، دریافت که هیچ ماده‌ای نیست که این خواص متناقض را با هم داشته باشد و به این باور رسید که عنصر اصلی جهان چیز مرموزی است که انسان با آن آشنایی ندارد و آن را آپیرون نامید.

هوا: هوا همه‌چیز را دربرگرفته است، این مسئله باعث شد انکسیمنس، هوا را به‌عنوان عنصر سازنده جهان معرفی کند.

آتش: تغییرات دائمی که در عالم در حال انجام است، هراکلیتوس(78) را بر آن داشت تا آتش را عنصر اصلی جهان پندارد.(79)

ذرات مخفی: دموکریت، مکتب اتمی را پایه‌گذاری کرد و گفت: «خلأ جهان، آکنده از ذرات مخفی است که به‌چشم نمی‌آید و این ذرات ازلی هستند و جوهر آن تغییرناپذیر است و آسمان‌ها و زمین از آنها پدید آمده‌اند».(80)

عناصر چهارگانه: انباذقلس(81) از شاگردان مکتب فیثاغورث بوده او برای توجیه موادّ گوناگون، قائل به‌نظریه چند عنصری شد. او به این نتیجه رسید که عناصر، باید چهار عنصر باشند: خاک، آب، هوا، آتش که به‌ترتیب نشان‌دهنده جامدبودن، مایع‌بودن، بخاربودن و قابلیت تغییر داشتن است. این نظریه به‌زودی مورد توجه فلاسفه یونانی قرار گرفت و بعدها توسط ارسطو بسط داده شد.

عناصر پنج‌گانه: ارسطو عناصر چهار‌گانه انباذقلس را عناصر تشکیل‌دهنده موجودات زمینی می‌دانست، ولی ‌به‌دلیل ثابت و جاویدان پنداشتن ستارگان،(82) برای اجرام آسمانی و هر آن‌چه در خارج از زمین است، عنصر پنجمی معرفی کرد و آن را اثیر(83) نامید.

آن‌چه شگفتی انسان را برمی‌انگیزد، کثرت روایاتی است که درباره عناصر اولیه آفرینش جهان هستی از امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) نقل‌شده است. بسیاری ازاین‌روایات، ناظر به آیات قرآن کریم و تفسیر و تفصیل آنهاست، که ظرائف و دقائق این آیات را بیشتر آشکار می‌کند.

یک. آب

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ ابرش کلبی که از مخالفان حضرت بود و پرسش‌های گوناگونی درباره آفرینش جهان هستی مطرح می‌کرد، اولین مخلوق را هوا و آب معرفی و مراحل آفرینش را تشریح می‌کنند. پاسخ امام(علیه السلام) آن‌سان برای ابرش عجیب و جالب است که با وجود مخالفت پیشین او با امام(علیه السلام)، به‌عظمت و شایستگی ایشان برای امامت اقرار می‌کند.(84)

شبیه این پرسش‌ها را پیشتر مردی شامی در مسجد جامع کوفه از امام علی(علیه السلام) پرسیده بود و حضرت با اشاره به این‌که ماده اولیه آفرینش آسمان و زمین، آب بوده است، به پرسش‌های او پاسخ دادند. امام(علیه السلام) در این روایت از آسمان‌های هفت‌گانه و برخی ویژگی‌های هرکدام سخن گفتند؛ ویژگی‌هایی که دانش کنونی بشر هنوز نتوانسته درباره آن اظهارنظر کند. «قَالَ (الشامی) فَمِمَّ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ؟ قَالَ: مِنْ بُخَارِ الْمَاءِ، قَالَ: فَمِمَّ خَلَقَ الْأَرْضَ؟ قَالَ: مِنْ زَبَدِ الْمَاءِ».(85) امام علی(علیه السلام) ماده اولیه آفرینش آسمان‌ها را آب و ماده آفرینش زمین را زبد آن معرفی می‌کنند. شبیه به این پرسش را مردی شامی از امام باقر(علیه السلام) نیز پرسیده: اولین مخلوق الهی چیست؟ امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمودند: «وَخَلَقَ الشَّیءَ الَّذِی جَمِیعُ الْأَشْیاءِ مِنْهُ وهُوَ الْمَاءُ الَّذِی خَلَقَ الْأَشْیاءَ مِنْهُ فَجَعَلَ نَسَبَ کلِّ شَیءٍ إِلَى الْمَاءِ و لَمْ یجْعَلْ لِلْمَاءِ نَسَباً یضَافُ إِلَیهِ».(86)

حضرت در این روایت، با تصریح به این نکته که این آب دارای نسب و پیشینه‌ای نبوده است، بر اولین مخلوق‌بودن آن تأکید می‌کند. حضرت در روایت دیگری با تعبیر «کانَ کلُّ شَیءٍ مَاءً».(87) به مرحله‌ای از آفرینش اشاره می‌کنند که تنها مخلوق الهی آب بوده است. نکته قابل‌توجه این‌که در پایان این گفت‌و‌گو، مرد شامی در برابر امام(علیه السلام) اظهار خضوع می‌کند و اعتراف می‌کند که علم امام(علیه السلام) هم‌چون علم پیامبران(علیهم السلام) است.

ماء، واژه‌ای اصالتاً عبری است.(88) حروف اصلی واژه ماء در اصل «موه» بوده است که لام‌الفعل آن به همزه تبدیل‌شده است.(89) این واژه به هرچیز مایعی قابل‌اطلاق است. البته اگر به‌صورت مطلق ذکر شود، انصراف به آب خالص دارد.(90)

همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، این‌دسته از روایات امامان اهل‌بیت(علیه السلام) در حقیقت تفسیری بر آیات آفاقی قرآن است. برای نمونه در آیه هفتم سوره هود آمده است: «وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ»؛(91) (و او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز (و دروه) آفرید و تخت (جهانداری و تدبیر هستی) او بر آب بود).

گروهی(92) از صاحب‌نظران مراد از ماء را در این روایات، همین آب معمولی می‌دانند، ولی گروه دیگری از اندیشمندان، معنای وسیع‌تری را برای کلمه ماء در نظر گرفته‌اند. آنان با دانشمندانی همگام شده‌اند که مادّه نخستین آفرینش جهان مادّی را که روایات از آن به ماء تعبیر کرده است، موادّ مذاب دارای حرارت فوق‌العاده می‌دانند، نه آب معمولی.(93) آنان با استناد به این‌که گاهی به هر شیء مایع هم‌چون فلزات مایع، ماء اطلاق می‌شود، چنین می‌پندارند که در آغاز آفرینش، جهان هستی به‌صورت موادّ مذابی بوده که از گازهای فوق‌العاده فشرده تشکیل می‌شده‌اند.(94)

درباره چیستی ماء می‌توان گفت که به‌طور طبیعی، مراد از آن، آب معمولی که مرکب از دو گاز هیدروژن و اکسیژن است، نیست؛ زیرا شواهد علمی حاکی از آن است که این مادّه حیاتی پس از آغاز آفرینش، پدید آمده است. از به‌کار رفتن تعبیر ماء برای بیان آن مادّه خاص، می‌توان فهمید که شباهت زیادی بین آن مادّه و آب وجود دارد. ویژگی سیال‌بودن و قابلیت‌تجزیه، از مهم‌ترین ویژگی‌های آب است که به‌احتمال قوی در آن مادّه نخستین نیز وجود داشته است. آن مادّه تجزیه‌شده و اجزای تشکیل‌دهنده جهان هستی را تشکیل‌داده است. شاید بتوان براساس آیه هفت سوره هود چنین گفت که قرآن کریم در بیان مراحل آفرینش از مرحله ماء شروع می‌کند و روایتی هم که از امام رضا(علیه السلام) نقل‌شده است، بیانگر همین تفسیر است.(95)

دو. دخان

یکی از موادی که در روایات، آن را آغازین آفریده‌های هستی می‌دانند، دخان است.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز در خطبه اشباح به آفرینش آسمان‌ها از دخان اشاره کرده و می‌فرماید: «نَادَاهَا بَعْدَ إِذْ هِی دُخَانٌ فَالْتَحَمَتْ عُرَی أَشْرَاجِهَا و فَتَقَ بَعْدَ الِارْتِتَاقِ صَوَامِتَ أَبْوَابِهَا»؛ (و (به آسمان‌ها) درحالی‌که به‌صورت دود بودند فرمان داد. (فرمانی تکوینی برای پیمودن مراحل خلقت و تکامل) در این هنگام میان بخش‌های مختلف آن ارتباط برقرار شد (و به‌صورت توده عظیمی درآمدند) سپس آسمان‌ها را از هم جدا ساخت و درهای بسته آنها را گشود).(96)

در برخی روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)، از این مرحله گاهی به بخار تعبیر شده است. از جمله روایتی که در آن شخصی از حضرت علی(علیه السلام) درباره مادّه اوّلیه آفرینش آسمان می‌پرسد و ایشان پاسخ می‌دهند که: «مِنْ بُخَارِ الْمَاءِ».(97) و گاهی از این مادّه به دُخان تعبیر شده است.(98)

از بعضی روایات چنین برمی‌آید که در اثر برخورد امواج آبی که در آغاز آفریده شده بود، کف‌هایی ایجاد شده و از کف‌ها بخارهایی بلند شد که به‌صورت دود بوده است.(99) البته این دو منافاتی باهم ندارند؛ زیرا وقتی بخار زیادی در یک‌جا جمع شود و به‌سمت بالا برود، به دود شباهت پیدا می‌کند.

دخان از مادّه دخن به‌معنای بلندشدن و ساطع‌شدن(100) مشتق‌شده است. مراد از دخان، چیزی است که از آتش‌گیره تولید می‌شود(101) و همراه شعله بالا می‌رود(102) که به آن در فارسی دود گفته می‌شود. درباره چیستی دخان در آیات و روایات دیدگاه‌های مختلفی ارائه‌شده است. برخی مفسران با توجه به این‌که ماء را دوره پیش از دخان دانسته‌اند، معتقدند آن آب، بخار شده و دخان را تشکیل‌داده است.(103) گروهی نیز دخان را در این آیه به مادّه‌ای که شباهت زیادی به دود دارد، تفسیر کرده‌اند.(104)

اگرچه کتب لغت، دخان را همان دود دانسته‌اند،(105) ولی باید گفت: این دود نیز نمی‌بایست دود ساده معمولی باشد، بلکه ماده‌ای بوده است که بیشترین شباهت را در میان موادّ طبیعی به دود دارد و خداوند آن را به دود تشبیه کرده و دخان نامیده است. شاهد این ادعا روایتی از امام باقر(علیه السلام) است که می‌فرماید: این دود از جنس دودی که از آتش برخاسته باشد نیست. «فخرج من ذالک الموج والزبد دخان ساطع من وسطه من غیرنار، فخلق اللّه منه السماء».(106)

از ظاهر روایات چنین برمی‌آید که آسمان‌ها و زمین مرحله‌ای را که قرآن از آن به دخان یاد می‌کند، پشت سر گذارده‌اند و این مسئله با نظریه مشهور انفجار بزرگ،(107) تا حدود زیادی هماهنگی دارد، ولی از آن‌جاکه نظریه‌های گوناگونی درباره پیدایش جهان ارائه شده است و هنوز هیچ‌کدام به‌طور قطعی به‌اثبات نرسیده است، نمی‌توان هیچ‌یک از این فرضیه‌ها را به روایات نسبت داد. البته اگر در آینده مدل انفجار بزرگ(108) (که هر روز شاهد تازه‌ای بر درستی آن کشف می‌شود) به‌صورت قطعی اثبات شود، می‌توان آن را شاهدی بر اعجاز علمی روایات در این زمینه دانست، ولی آن‌چه اکنون می‌توان گفت این است که این فرضیه با ظاهر این دسته از روایات هماهنگی شگفت‌انگیزی دارد.

2. نیروهای ‌بنیادین حافظ نظم هستی از نگاه امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)

منجمان و کیهان‌شناسان، قرن‌ها می‌‌پنداشتند که آسمان از لایه‌های مختلفی که آن را فلک می‌نامیدند، تشکیل‌شده است. زمین در وسط این افلاک قرار داشت و آنها دورتادور زمین را فراگرفته بودند و هریک ازاین افلاک، همانند پوسته‌های پیاز لایه‌های زیرین را در برگرفته بود و بر آنها تکیه داشت. هریک از سیاره‌ها منظومه شمسی و خورشید و ماه، در یکی از این افلاک قرار داشتند و به آن چسبیده و حرکتشان به تبع حرکت آن فلک بود. مجموع ستارگان نیز فلکی جداگانه داشتند که به آن فلک ثوابت گفته می‌شد.(109)

امّا از قرن 16 میلادی، درپی پیشرفت‌های علم نجوم و آشکارشدن اوضاع اجرام آسمانی، وجود افلاکی با این ویژگی‌ها، نفی شد و دانستند که اجرام کیهانی به‌طور آزاد در فضای پهناور جهان شتابان در حرکتند. اکتشافات اگرچه افق تازه‌ای را در ستاره‌شناسی گشود، ولی پرسش‌های فراوانی را به‌همراه داشت که ذهن دانشمندان را به‌خود مشغول ساخت؛ از جمله این‌که کدام عامل طبیعی مانع از سقوط اجرام آسمانی می‌شود؟ و چرا از مسیر خود منحرف نمی‌شوند یا با یکدیگر برخورد نمی‌کنند و جذب یکدیگر نمی‌شوند؟

روایاتی از امام رضا(علیه السلام) در تفسیر آیه هفتم سوره ذاریات نقل‌شده است که می‌تواند پاسخی برای این پرسش‌ها باشد. خداوند متعال در این سوره این‌گونه قسم یاد می‌کند و اهمیت آن را یادآور می‌شود: «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ»؛(110) (سوگند به آسمانی که دارای راه‌ها(ی پرچین زیبا) است!).

استحکام(111) و زیبایی(112) در آفرینش، به‌عنوان معانی مادّه حُبُک نقل‌شده است. به موهای مجعد(113) و چین و شکن‌های راه‌هایی که در ماسه‌زار ایجاد می‌شود(114) نیز حبک گفته می‌شود. با توجه به منابع لغوی می‌توان دریافت، استحکام و به هم پیوستگی اجزاء، از معانی اصلی مادّه حبک است و شاید با توجه به آن بتوان این آیه را اشاره به استحکام آسمان‌ها و پیوند محکم کرات با یکدیگر دانست؛ همان‌گونه که سیارات منظومه شمسی با خورشید پیوند محکمی دارند. هریک از مفسران، با توجه به‌معانی لغوی این واژه یا با استناد به برخی روایات و یافته‌های علمی، این واژه را به‌صورت خاصی تفسیر و برای آن مصادیق متفاوتی ذکر کرده‌اند.

حسن بصری، حبک را ستارگان فروزان آسمان می‌داند،(115) ولی ابن‌عباس، قتاده و مجاهد، حبک را به‌معنای محکمی و زیبایی آسمان تفسیر کرده‌اند.(116) راغب واژه حبک را در این آیه اشاره به راه‌هایی می‌داند که درآسمان وجود دارد.(117) این راه‌ها ممکن است بر اثر شکل‌های گوناگون توده‌های ستارگان و افلاک موجود بر صفحه آسمان، یا بر اثر نقش‌ها و موج‌های ابرها پدید آمده باشد.(118) به‌عقیده برخی نویسندگان، این احتمال نیز وجود دارد که مراد از این راه‌ها، آثاری باشد که سیارات و ستارگان با حرکت در بین گازهای آسمانی، از خود به‌جای می‌گذارند.(119) برخی نیز مراد از سماء را در این آیه، آسمان معنوی می‌دانند و حبک را به راه‌هایی تفسیر می‌کنند که انسان‌ها برای درک معارف می‌پیمایند.(120)

حسین‌بن خالد می‌گوید: از امام رضا(علیه السلام) از تفسیر آیه: ﴿وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ»(121) سؤال کردم. امام(علیه السلام) فرمودند: یعنی آسمان و زمین به‌هم گره خورده‌اند (و برای توضیح بیشتر) انگشتان دو دست خود را درهم فرو بردند. به امام(علیه السلام) عرض کردم: چگونه آسمان می‌تواند این‌گونه با زمین ارتباط داشته و به‌هم پیوسته باشد، درحالی‌که خداوند می‌فرماید: «آسمان‌ها بی‌ستون است». امام(علیه السلام) فرمودند: سبحان اللّه! آیا خداوند نمی‌فرماید: بدون ستونی که قابل‌مشاهده شما باشد؟ عرض کردم: آری، امام(علیه السلام) فرمودند: پس در آن‌جا ستون‌هایی هست، ولی شما آن را نمی‌بینید.(122) این سخن امام(علیه السلام) و نیز برخی روایات مشابه(123) در حقیقت، تفسیری برای آیات دوم سوره رعد و دهم سوره لقمان است که از آفرینش و برافراشته‌شدن آسمان‌ها با ستون‌های نامرئی سخن می‌گوید. این بیان، بیانگر عظمت علمی امام(علیه السلام) است و تفاوت غیر‌قابل بیان این بزرگواران با دیگر مفسران قرآن را نشان می‌دهد. تفسیر امام(علیه السلام) از آیه نشان‌دهنده وجود نیروهایی برای حفظ نظام و اجرام آسمانی است. این نیروها می‌توانند نیروهایی هم‌چون گرانش و گریز از مرکز یا نیروهایی باشند که هنوز کشف نشده است.

شاید بتوان این روایت امام علی(علیه السلام) را که می‌فرمایند ستارگان، توسط عمودی از نور به همدیگر پیوسته و ارتباط دارند(124) را نیز در راستای همین مسئله تبیین کرد. حضرت در این روایات عاملی که باعث حفظ پیوستگی و نظم اجرام آسمانی شده است را، عمودی از نور می‌خواند.

3. حیات هوشمند فرازمینی از نگاه امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)

از دیرباز این پرسش برای بشر مطرح بوده است که آیا ما ساکنان زمین تنها موجودات هوشمند جهان مادی هستیم. پیشینه این پرسش را می‌توان در آثار فیلسوفانی چون آناکسیماندر،(125) (540ق.م) و دموکریتوس(126) (430تا460ق.م) دید.(127) افزون براین، در برخی متون مذهبی ادیان کهن شرقی نیز به این مسئله اشاراتی مبهم شده است.(128) نکته قابل‌تأمل این‌که، در هیچ‌یک از این متون به‌صراحت از وجود حیات هوشمند فرازمینی سخن به‌میان نیامده است.

باوجود تمام این دیدگاه‌ها، کلیسا در قرون وسطی وجود سیاره دیگری همانند زمین که بتواند موجودی زنده‌ای در خود جای دهد را نمی‌پذیرفت. از علل اصلی جبهه‌گیری کلیساییان در برابر قائلان به‌وجود موجودات زنده در آسمان، اعتقاد آنان به‌نظریه منظومه بطلیموسی بود.‌ بنابراین نظریه، آسمان‌ها از مجموعه‌ای از افلاک ساخته شده بودند که ‌به‌دلیل ویژگی‌هایی که برای آن تصور می‌شد، امکان وجود حیات در آنها غیر‌ممکن بود.

یکم. شواهد روایی بر وجود حیات فرازمینی

پس از اسلام و نزول آیاتی از قرآن(129) که به‌وجود موجوداتی خارج از زمین اشاره می‌کرد، دانشمندان و مفسران مسلمان نیز به این موضوع پرداختند. پرسش‌های مردم از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) در این زمینه،(130) شاهد این مدعاست. روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) درباره این موضوع در چند گروه قابل دسته‌بندی است.

دوم. وجود جهان‌های دیگر

روایات متعددی در جوامع روایی شیعه دیده می‌شود که از وجود جهان‌های متعدد سخن به‌میان آورده‌اند. برای از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «خداوند دوازده هزار عالم دارد که هر عالمی از آن، بزرگ‌تر از هفت آسمان و هفت زمین است. مخلوفات آن عوالم نمی‌دانند که خداوند غیر از آنها عوالمی دارد و من حجت بر همه آنها هستم».(131)

در این روایت، دو نکته به‌چشم می‌خورد که می‌تواند وجود حیات هوشمند در خارج از زمین را تأیید کند: اوّل این‌که، آگاه‌نبودن آن عوالم از وجود عوالم دیگر، بر فرض وجود عقل و تفکر در آن مخلوقات معنا پیدا می‌کند. دوم این‌که، عبارت «إِنّی الحُجَّة عَلَیهِم» که از حجت‌بودن امام(علیه السلام) برای آنان سخن می‌گوید، مستلزم وجود درک و شعور در آنان است.

در روایتی دیگر، جابر‌بن یزید از امام صادق(علیه السلام) درباره آیه شریفه: «أَفَعَیینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ»؛(132) (آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم (که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم)؟! ولى آنها (با این همه دلایل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند). می‌پرسد و امام(علیه السلام) می‌فرمایند: «یا جابِرُ!... لَعَلَّكَ تَری أَنَّ اللّهَ أَنَّما خَلَقَ هذا العالَمَ الواحِدَ أَو تَری أَنَّ اللّهَ لَم یخلُق بَشَراً غَیرَکُم؟ بَلی، وَاللّهِ لَقَد خَلَقَ اللّهُ تَبارَكَ و تَعالی، أَلفَ أَلفَ عالَمٍ و أَلفَ أَلفَ آدَمٍ و أَنتَ فی آخَرِ تِلكَ العَوالِمِ و اولئِكَ الآدَمیینَ»؛ (ای جابر!... آیا گمان می‌کنی خدا همین یک عالم را آفرید و بشری غیر از شما خلق نکرد؟ آری، به خدا سوگند، خداوند هزاران هزار عالم و هزاران هزار آدم خلق کرد و تو در آخر آن عوالم و آن آدمیان هستی).(133) روایات دیگری با همین دلالت، در کتب حدیثی آمده است.(134)

هم‌چنین روایات دیگری از وجود شهرهایی در آسمان حکایت دارند(135) که زبان ساکنان آن متفاوت است(136) و از آفرینش آدم بی‌خبرند.(137) این دسته از روایات، به‌طور آشکار، بر وجود جهان‌هایی دلالت دارند که موجوداتی مثل ما در آنها زندگی می‌کنند‌ بنابراین، به‌طور ضمنی، از عاقل‌بودن آن موجودات خبر می‌دهند.

4. هفت زمین

واژه ارض در قرآن همواره به‌صورت مفرد به‌کار رفته است، ولی در روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)(138) بر هفت‌گانه‌بودن زمین تصریح شده است. برخی اندیشمندان(139) با توجه به این روایات، در تفسیر آیه «وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ»(140) معتقد به هفت‌گانه‌بودن زمین‌ها شده‌اند؛ زیرا خداوند متعال، این مثلیت را پس از طرح مسئله هفت عدد بودن آسمان‌ها بیان کرده است. البته درباره حقیقی‌بودن یا عدد کثرت‌بودن هفت در «هفت آسمان» اختلاف‌نظر وجود دارد، درباره هفت زمین نیز چنین است و برخی(141) بر این باورند که روایات، بر وجود زمین‌های متعددی غیر از کره زمین مسکونی ما دلالت دارد. امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به پرسش ابوبصیر درباره هفت آسمان می‌فرماید: «سبع سماوات لیس منها سماء إلاّ و فیها خلقٌ». ابوبصیر در ادامه، از تفسیر آیه دوازدهم سوره طلاق می‌پرسد و حضرت می‌فرمایند: «سبع، منهن خمس فیهن خلق من الرب و اثنتان هواء لیس فیها شیء»؛ (در زمین‌های پنج آسمان، مخلوقات پروردگار وجود دارند و در دو آسمان دیگر، کرات آن از هواست و چیزی در آن وجود ندارد).(142)

5. وجود شهرهایی در آسمان

امام علی(علیه السلام) در تشبیهی شگرف، ستارگان و سیارات آسمان را به شهرهای زمینی تشبیه کرده و می‌فرمایند: «إنّ هذه النجوم التی فی السماء، مدائن مثل المدائن التی فی الأرض»؛ (این ستاره‌ها و سیارات آسمان، شهرهایی مانند شهرهای زمین هستند).(143)

6. وجود منظومه‌های ستاره‌ای متعدد

امام باقر(علیه السلام) با اشاره به این‌که ما در این منظومه خورشیدی تنها نیستیم، به‌وجود منظومه‌های خورشیدی متعددی تصریح می‌کنند و می‌فرمایند: «إنّ من وراء شمسکم هذا أربعین عین شمس ما بین شمس إلی شمس أربعون عاماً فیها خلق کثیر ما یعلمون أن اللّه خلق آدم أو لم یخلقه»؛ (همانا پشت این خورشید، چهل خورشید وجود دارد که مابین هریک از آن خورشیدها چهل سال راه باشد. در آن عوالم آفریدگاران بسیار هستند که از آفرینش انسان بی‌خبرند).(144)

در برخی روایات نیز از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و نیز امام صادق(علیه السلام) نقل‌شده است که از وجود زمین‌هایی به رنگ سفید، یاد می‌کند که طول روز در آنها بسیار بیشتر از طول روز در زمین ماست و در آن موجودات زیادی زندگی می‌کنند. از پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) نقل‌شده است که فرمودند: «...إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى وَرَاءَ الْمَغْرِبِ أَرْضاً بَیضَاءَ... مَسِیرَة الشَّمْسِ (فیها) أربعینَ یوْماً؛ فِیهَا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ لَم یعصُوا اللّهَ طَرفَة عَینٍ...»؛ (برای خداوند متعال در آن طرف مغرب (کنایه از دورترین نقاط آسمان شب، که پس از غروب قابل‌رؤیت است)، زمینی است درخشان، که گردش خورشید در آن چهل روز (طبق روز و سال زمین شما) است. در آن (زمین یا سیاره) موجودایی زندگی می‌کنند که هرگز لحظه‌ای از فرمان خدا سرپیچی نکرده‌اند...).(145) در برخی روایات نیز با تعبیر «مَشُحونة خَلقاً»(146) یا «مملوة خلقاً»(147) به فراوانی مخلوقات الهی در آن تصریح دارد.

در تفسیر این روایات باید دانست که اعدادی که در این‌گونه روایات آمده، اصطلاحاً عدد کثرت است و بر زیادبودن تعداد این اجرام و فاصله آنان با همدیگر دلالت دارد و نباید آنها را اعدادی حقیقی که در ریاضیات به‌طور دقیق مورد استفاده قرار می‌گیرد دانست. نکته دیگر این‌که اگرچه مفهوم مشرق و مغرب و به‌طور کلی جهات، اموری نسبی هستند، ولی از فحوای کلام پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) می‌توان فهمید که حضرت به‌وجود منظومه‌هایی که در آن موجودات هوشنمدی زندگی می‌کنند، تصریح دارند و این همان چیزی است که بشر امروزه به‌دنبال کشف و ارتباط با آنان است.

7. مشارق و مغارب از نگاه امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)

از جمله مباحث مهم علومی هم‌چون نجوم، جغرافیا و... مسئله جهات است. در قرآن کریم از جهت‌های مشرق و مغرب به‌صورت مفرد،(148) تثنیه(149) و نیز جمع(150) یاد شده است.

افق هر نقطه، مدار آن محل را در نقطه و نصف‌النهار آن محل در دو نقطه قطع می‌کند؛ به‌گونه‌ای‌که خط واصل میان دو نقطه اوّل بر خط واصل میان دو نقطه دوم عمود است. از دو نقطه اوّل آن‌که در سمت طلوع خورشید است مشرق یا خاور و آن نقطه که مقابل آن واقع شده است، مغرب یا باختر می‌گویند.(151) در حقیقت، این جریان معلول چرخش (حرکت وضعی) زمین است که هر شبانه‌روز یکبار به‌دور خود می‌چرخد و باعث می‌شود در هر لحظه نیمی از زمین به‌سوی خورشید و روشن و نیم دیگر آن پشت به خورشید و تاریک باشد. از سوی دیگر، به‌دلیل میل محور زمین و حرکت انتقالی آن به دور خورشید، درجه سمت طلوع و غروب خورشید در هر روز متفاوت با روز دیگر است. این مسئله باعث می‌شود که مشرق و مغرب یک محل خاص در طول سال، نقطه ثابتی از مشرق و مغرب نباشد، بلکه در هر روز تغییر خواهد شد. افزون بر این‌که زاویه طلوع و غروب نیز متفاوت است.

گذشته از آن‌چه گفتیم، از نظر زمانی نیز طلوع و غروب خورشید در هر روز متفاوت با روز قبل است که بلندی و کوتاهی شب و روز در طول سال، نشانگر آن است. پس از نظر زمانی نیز ما مشرق‌ها و مغرب‌های گوناگونی داریم. توجه به تعابیر گوناگون قرآن درباره مشرق و مغرب، این پرسش مطرح می‌شود که چرا قرآن تعبیر مشرق و مغرب را به‌صورت‌ها و صیغه‌های مختلف به‌کار برده است؛ گاهی مفرد، گاهی تثنیه و گاهی هم جمع؟ آیا این تعابیر متناقض نیست؟ به‌نظر قرآن چند مشرق و مغرب وجود دارد؟(152)

این پرسش و شبهه، سابقه طولانی دارد و حتی ما آن را در بین پرسش‌های تفسیری مردم از امامان(علیهم السلام) می‌بینیم. برای مثال، می‌‌توان به پرسش ابن‌کواء از حضرت علی(علیه السلام) در این زمینه اشاره کرد.(153)

برخی از روایات حاکی از آن است که مراد از مشرقین در آیه، مشرق خورشید در تابستان و زمستان و مراد از مغربین، مغرب آن در این دو فصل است. روایتی از حضرت علی(علیه السلام) که فرموده‌اند: «مَشْرِقَ الشِّتَاءِ عَلَی حِدَه و مَشْرِقَ الصَّیفِ عَلَی حِدَه»؛ (مشرق زمستان و تابستان هرکدام بر حدّ خود است).(154) می‌تواند تفسیری برای این آیه باشد. این مطلب از نظر علمی نیز پذیرفته‌شده است که میل محور زمین و حرکت انتقالی آن باعث می‌شود محل طلوع و غروب خورشید در تابستان و زمستان متفاوت باشد. از سویی ‌به‌دلیل حرکت انتقالی زمین و میل محور آن، نقاط طلوع و غروب خورشید در هر روز با روز دیگر متفاوت است و جمع‌بودن مشارق و مغارب می‌تواند به این نکته اشاره داشته باشد. روایتی که از حضرت علی(علیه السلام) در پاسخ ابن‌کواء نقل شده، این دیدگاه را تأیید می‌کند. ایشان می‌فرماید: «زمین 360 مشرق و مغرب دارد».(155)

8. هفت آسمان

وجود هفت آسمان در هفت آیه از آیات قرآن کریم مورد تصریح قرار گرفته است. در پنج آیه با عبارت «سَبْعَ سَمَاوَاتٍ»(156) و در دو آیه به‌صورت «السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ»،(157) از آسمان‌‌های هفت‌‌گانه سخن گفته شده است. روایات فراوانی نیز از امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)، مسئله هفت آسمان را مورد توجه قرار داده‌اند. برخی ‌روایات به‌اجمال و برخی دیگر به‌تفصیل به‌بیان چیستی و ویژگی‌های این آسمان‌ها پرداخته‌اند. برای نمونه، ابن‌کواء از امام علی(علیه السلام) درباره آفرینش آسمان‌ها و نام‌های آسمان‌های هفت‌گانه می‌پرسد و امام(علیه السلام) آنها را نام می‌برد و به برخی ویژگی‌های آنها نیز اشاره می‌کند.(158) مضمون این روایت، به شیوه‌های گوناگون و با اندک تفاوتی نقل شده است.(159)

9. برخی ویژگی‌های اجرام آسمانی از نگاه امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)

امام باقر(علیه السلام) فرمودند خورشید، قبل از ماه آفریده شده(160) و داراى لایه‌هایى و طبقاتى است.(161) در روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) آمده است که خورشید هم‌چون زمین(162) و دیگر اجرام آسمانی دارای حرکت است؛ اگرچه سرعت‌های هر ستاره‌ای، مخصوص به خود است. برخی ستاره‌ها پرشتاب و تندرو، عده‌ای دیگر آهسته‌ترند و دسته دیگر نه آن‌چنان با سرعت و نه آهسته، مدام در حرکت‌اند.(163)

گفت‌و‌گوی امام صادق(علیه السلام) با منجم یمنى درباره نورشناسى و تفاوت میان درجه‌هاى نور مشترى، ماه و عطارد،(164) به‌تفاوت قدر مطلق(165) ستارگان و سیارات در نور اشاره دارد. نمونه‌هایی از این نکات شگفت‌انگیز را می‌توان در کتاب توحید مفضل مطالعه کرد. مفضل‌بن عمر جعفی کوفی که از اصحاب امام صادق(علیه السلام) بوده و برای این‌که بتواند پاسخ مطالب کفرآمیز ابن‌ابی‌الاوجاع که از زندیقان بود را بدهد، خدمت امام صادق(علیه السلام) می‌رسد و از ایشان یاری می‌خواهد. سخنان امام(علیه السلام) با او، به‌شکل کتابی درمی‌آید که در چهار مجلس شکل‌گرفته است. مجلس اول یا بخش اول این کتاب، شامل مباحث و نکاتی درباره شگفتی‌های آفرینش انسان است. مجلس دوم نیز به شگفتی‌های آفرینش حیوان اختصاص دارد. در مجلس سوم از شگفتی‌های آفرینش آسمان، زمین، ستارگان و بسیاری از قواعدی که در زمان‌های بعد و براساس علوم تجربی کشف و روشن‌شده است سخن‌گفته شده(166) و مجلس چهارم نیز با اشاره به ناملایمات و سختی‌هایی که بر انسان وارد می‌شود، به شرح حکمت این دشواری‌ها اختصاص دارد.

در مجلس سوم از این کتاب، به فلسفه آبی‌بودن رنگ آسمان، انتقال صدا توسط هوا، آرامش زمین در عین حرکت اشاراتی شده است که می‌تواند منشأ تحقیقات کیهان‌شناسی و فیزیکی قرار گیرد. نهج‌البلاغه نیز آکنده از مباحث نجومی است که در خطبه‌ها و سخنان حضرت علی(علیه السلام) بیان‌شده است. آفرینش آسمان و زمین و برخی ویژگی‌های این دو مخلوق الهی، در اولین خطبه و نیز خطبه‌های 91، 160، 185، 171 و 211 با زیباترین عبارات بازگو شده است.

10. تنجیم از نگاه امامان اهل‌بیت(علیهم السلام)

متنجم با استناد به مدلولات و منسوبات اجرام آسمانی، پیشگویی‌هایی درباره پدیده‌های جوّی و اوضاع اقتصادی، سیاسی جوامع و نیز ویژگی‌های جسمانی، اخلاقی، مناصب و مشاغل، اشخاص ارائه می‌دهد یا زمان‌هایی را برای انجام کاری مناسب یا غیر‌مناسب معرفی می‌کند.(167) در روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) و نیز برخی صحابه و در بیشتر کتب متقدمین، از تنجیم با عنوان نجوم و یا احکام نجومی نیز نام برده شده است. در بین روایاتی که از امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) نقل‌شده است با احادیثی روبه‌رو می‌شویم که از ظاهر آنها نهی از فراگیری و به‌کاربردن علم نجوم (تنجیم) دریافت می‌شود. در مقابل، روایاتی نیز وجود دارد که صحت احکام نجومی را می‌توان از آن برداشت کرد.

دانشمندان مسلمان نیز با توجه به این روایات، دیدگاه‌های گوناگونی د‌ارند. برخی بزرگان، احکام نجوم را تکذیب و در رد آن کتاب‌هایی نیز تألیف کرده‌اند. که می‌توان به کتاب الدرر و الغرر تألیف شریف مرتضی، منهاج‌النجاة از محقق فیض و فلک‌السعادة از علی‌قلی میرزا اشاره کرد.

در مقابل دانشمندانی هم‌چون، علامه حلّی،(168) سید‌بن طاووس، سیدابوالحسن اصفهانی(169) و علامه حسن‌زاده آملی(170) به تأیید بخش‌هایی از تنجیم پرداخته‌اند و در این‌باره آثاری پدید آورده‌اند. شیخ اعظم انصاری این مسئله را در چندبخش مورد ارزیابی قرار داده و معتقد است، گزارش و خبر از اوضاع فلکی و کواکب، اگر براساس اصول صحیح و قواعد علمی یا مبتنی بر تجربه قطعی منجم باشد، قابل‌پذیرش است، ولی اگر این آثار را اثر مستقیم و مستقل اجرام آسمانی بداند، چنین حکم و گزارشی حرام است.(171) مرحوم صدوق(172) و صاحب جواهر نیز تحلیل مشابهی از‌این روایات ارائه می‌دهد. صاحب جواهر معتقد است: «احوال و اوضاعی را برای نجوم واختران به‌نگارش آورده‌اند که غالباً اتفاق می‌افتد و آنها را باید احتیاطاً عمل کرد. از‌این‌رو می‌بینیم گروهی از شیعه این دانش را فراگرفته که در میان آنان علما و محدثان بزرگ وجود داشته‌اند».(173)

عبدالرحمن‌بن سیابه می‌گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: فدایت گردم! مردم می‌گویند نظر و کاوش در علم نجوم صحیح نیست، ولی من آن را خوش دارم. اگر به دین من زیان وارد می‌کند، مرا بدان نیازی نیست و از آن صرف‌نظر می‌کنم. امام(علیه السلام) فرمود: «به دین تو ضرر نمی‌زند. سپس افزود: شما در چیزی به کاوش پرداخته‌اید که کثیرش را درک نمی‌کنید و قلیلش هم سودآور نخواهد بود».(174)

پاسخ امام رضا(علیه السلام) به سؤال ریان‌بن صلت درباره دانش نجوم نیز، همین مسئله را بازگو می‌کند. ایشان فرمودند: «اصل علم نجوم و تنجیم صحیح است، ولی از آن‌جاکه منجمان نتوانسته‌اند به‌تمام ظرایف و دقایق آن دست بیابند، راست و دروغ را درهم آمیختند».(175) با همین مضمون گفتمانی شگفت‌انگیز بین امام علی(علیه السلام) و دهقان منجم درباره احکام نجوم(176) و نیز روایاتی از امام صادق(علیه السلام) در گفت‌و‌گو با هشام خفاف(177) و نیز یکی از منجمان یمن(178) صادر شده است.

امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) برای بیان لزوم تفکیک بین موارد درست و نادرست احکام نجومی، به‌بیان برخی احکام پرداخته‌اند. امام صادق(علیه السلام) فرموند: «هرکه در زمان قمر در عقرب سفر یا ازدواج کند، خیر نبیند». امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «هرکه در محاق ماه ازدواج کند، دل نهد به افتادن بچه و سقط‌جنین».(179) این‌ها نمونه‌هایی از احکام نجومی است که حاکی از تأثیر اجرام آسمانی به اذن الهی بر امور زمینی است. البته این روایات در صورت صحت سند، درصدد بیان علت تامه نیستند. بدین‌معنا که این پدیده‌های نجومی، می‌تواند زمینه‌ساز این نتایج باشد.

جالب این‌که امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) مردم را از توجه افراطی به احکام نجومی نهی و دیگران را به رعایت اعتدال و دقت در این مسائل سفارش کرده‌اند. امام صادق(علیه السلام) به عبدالملک‌بن اعین که به نجوم احکامی و تأثیر اوضاع کواکب اعتقاد راسخ داشت و در همه تصمیم‌گیری‌هایش به نجوم نظر داشت و به‌نوعی وسواس مبتلا شده بود، دستور دادند تا کتاب‌های تنجیمش را آتش بزند. فرمان امام(علیه السلام) به قلبش نیرو بخشید و تمام آنها را آتش زد و از این وسواس رهایی یافت.(180)

باید گفت رد و قبول انتساب این دسته از روایات به امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) و به دقت بسیار نیاز دارد و لازم است آنها را از نظر رجالی، درایی و فقه‌الحدیثی بررسی کرد که خود مجالی دیگر می‌طلبد.

نتیجه‌گیری

با توجه به آن‌چه گذشت می‌توان ادعا کرد که تمدن شکوفای اسلامی در بخش‌های وسیعی، مرهون و مدیون احادیث علمی امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) به‌ویژه در حوزه نجوم است. تشویق ائمه(علیهم السلام) به فراگیری این دانش از یک‌سو و تعیین و جهت‌دهی به مبانی و اهدافی هم‌چون بهره‌گیری بهتر از طبیعت در حیات انسانی و درک عظمت و صفات الهی از سوی دیگر و نیز آسیب‌زدایی از این دانش و زدودن برخی خرافات از آن، تحولی شگرف در این دانش و اندیشه‌های مرتبط با آن ایجاد کرد.

امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) در تفسیر آیات نجومی قرآن نیز پیشرو بودند و با دانش وسیع خویش تبیین دقیقی از آیات ارائه دادند که اعجاز و شگفتی این آیات را نمایان می‌نمود. دسته‌ای از دانشمندان مسلمان با انگیزه فراهم‌نمودن شرایط برای اجرایی‌شدن احکام دینی و دستوراتی فقهی که امامان شیعه(علیهم السلام) آن را تبیین کرده بودند، به تأسیس رصدخانه و اختراع ابزارهای نجومی، زیج‌ها و جدول‌ها اقدام کردند که نمونه‌هایی از این افراد را می‌توان در بین اصحاب این امامان(علیهم السلام) دید.

گزاف نیست اگر بگوییم روایات امامان اهل‌بیت(علیهم السلام) در پرتو آیات قرآن کریم در برخی موضوعات به‌نظریه‌پردازی علمی اقدام کرده‌اند؛ بدین‌معنا که این روایات، نکات و مسائلی را یادآور شده‌اند که می‌توانست منشأ بسیاری از تحقیقات و مطالعات در حوزه نجوم باشد. در دوره تمدن شکوفای اسلامی، دانشمندان نکته‌سنج مسلمان از‌این روایات الهام گرفتند و تمدنی را ‌بنا کردند که منشأ آثار و خدمات فراوانی به بشریت گردید. امروزه نیز این روایات می‌تواند با تعمق بیشتری مورد مطالعه قرار گیرد و ظرافت‌ها و دقایقی از آن استنباط و استخراج شود که مبنای مطالعات در برخی حوزه‌های دانش نجوم قرارگیرد.(181)

Source:
1. ابن‌أبی‌جمهور، محمد‌بن زین‌الدین، عوالی‌اللئالی العزیزیة فی الأحادیث‌الدینیة، چ، اول، قم، 1405‌ق.
2. ابن‌ابی‌حاتم، عبدالرحمن‌بن محمد، تفسیر القرآن‌العظیم، مکتبة نزار مصطفی الباز، چ سوم، 1419‌ق.
3. ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، به‌کوشش: عبداللّه القاضی، دارالکتب العلمیة، چ اول، بیروت، 1407‌‌ق.
4. ابن‌اثیر، علی‌بن محمد، أسدالغابه، مکتبة الاسلامیة، 1342‌ش.
5. ابن‌بابویه صدوق، محمد‌بن علی‌، التوحید، مؤسسه اعلمی، بیروت.
6. الخصال، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، چ دوم، قم.
7. علل‌الشرایع، کتابفروشى داورى، قم.
8. من لایحضره‌الفقیه، دارالتعارف، 1411‌ق.
9. ابن‌سینا، حسین‌بن علی، الشفاء، کتابخانه آیت‌اللّه مرعشی نجفی، 1405‌ق.
10. ابن‌شهرآشوب مازندرانى، محمد‌بن على، مناقب آل‌أبی‌طالب(علیهم السلام)، نشر علامه، قم، 1379‌ق.
11. ابن‌طاووس، علی‌بن موسی، فرج‌المهموم، دارالذخائر، 1387‌ش.
12. ابن‌عاشور، محمد‌بن طاهر، التحریر و التنویر، مؤسسة التاریخ، بیروت، 1421‌ق.
13. ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس‌اللغة، دارالکتب اسلامیة، چ سوم، بیروت، 1420‌ق.
14. ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن عمر، تفسیر القرآن‌العظیم، داراحیاء التراث العربی، 1415‌ق.
15. ابن‌منظور، محمد‌بن مکرم، لسان‌العرب، دارصادر، چ سوم، بیروت، 1414‌ق.
16. ابن‌میثم، میثم‌بن علی، شرح نهج‌البلاغه، دفتر نشر الکتاب، تهران.
17. اتو، استروو، مبانی نجوم، ترجمه: حسین زمردیان و بهروز حاجبی، انتشارات دانشگاه تهران، چ اول، 1364‌ش.
18. اخوان‌الصفا، رسائل إخوان‌الصفا و خلال‌الوفاء، الدار الاسلامیة، 1412‌ق.
19. ارسطو، در آسمان، ترجمه: اسماعیل سعادت، هرمس، چ اول، 1379‌ش.
20. امین، سیدمحسن، أعیان‌الشیعة، دارالتعارف.
21. انصاری، مرتضی‌بن محمد امین، المکاسب، مؤسسة النعمان، 1369‌ش.
22. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، نشر سخن، چ هفتم، 1390‌ش.
23. آسیموف، آیزاک، جهان از چه ساخته شده است، ترجمه: محمود بهزاد، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365‌ش.
24. آلوسی، شهاب‌الدین سیدمحمود، روح‌المعانی فی تفسیرالقرآن، داراحیاء التراث العربی، چ چهارم، 1405‌ق.
25. بالبی، آمدئو، آوای مهبانگ تابش زمینه کیهانی و کیهان‌شناسی جدید، ترجمه: سمانه نوروزی، نشر مازیار، 1391‌ش.
6. بحرانی، سیدهاشم‌بن سلیمان، البرهان فی تفسیرالقرآن، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1419‌ق.
27. برقی، احمد‌بن خالد، المحاسن، دارالکتب اسلامیة، چ دوم، 1366‌ش.
28. بوتلار، یوهانس، سفر بی‌نهایت، ترجمه: جهانگیر بهارمست، انتشارات عطار، چ اول، تهران.
29. بوکای، موریس، مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه: ذبیح‌اللّه دبیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ سوم، 1365‌ش.
30. بیضاوی، عبداللّه‌بن عمر، انوارالتنزیل و أسرارالتأویل، مؤسسة شعبان، بیروت، 1421‌ق.
31. جعفری، عباس، فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، گیتاشناسی، چ چهارم، 1379‌ش.
32. جوهری، اسماعیل‌بن حماد، الصحاح تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، دارالعلم، چ سوم، بیروت، 1404‌ق.
33. چالمرز، آلن اف، چیستی علم، ترجمه: سعید زیباکلام، سمت، 1381‌ش.
34. حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، المکتبة العصریة، لبنان، ۱۴۲۰‌ق.
35. الحرّ العاملی، محمد‌بن الحسن، وسائل الشیعة‌الی تحصیل مسائل‌الشریعة، دارالاحیاء التراث العربی، چ چهارم، 1391‌ق.
36. حسن‌زاده آملی، حسن، دروس معرفة الوقت و القلبة، مؤسسه نشر، ۱۳۶۴ش.
37. حلّی، حسن‌بن یوسف، کشف المراد، جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، 1422ق.
38. نهایة‌الاحکام، مؤسسه اسماعیلیان، 1368ش.
39. حمصى رازى، سدید‌الدین، المنقذ من التقلید، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1412ق.
40. حمیرى، عبداللّه‌بن جعفر، قرب‌الاسناد، مؤسسة آل‌البیت(علیهم السلام)، چ اول، 1413ق.
41. الحویزی، عبدالعلی‌بن جمعة العروسی، تفسیر نورالثقلین، اسماعیلیان، 1415ق.
42. خوری شرتونی، سعید، أقرب‌الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، اسوه، چ اول، 1374ش.
43. خونساری، محمدباقر، روضات‌الجنات فی أحوال العلماء و السادات، دارالاسلامیة، 1411ق.
44. خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، مؤسسة إحیاء آثار الامام خوئی.
45. دباغ، مصطفی، وجوه من‌الإعجاز القرآن، مکتبة المنار، چ دوم، 1405ق.
46. دخیل، علی‌بن محمد علی، الوجیز فی تفسیر الکتاب‌العزیز، دارالتعارف للمطبوعات، چ دوم، بیروت، 1422ق.
47. دگانی، مایر، نجوم به زبان ساده، ترجمه: محمدرضا خواجه‌پور، گیتاشناسی، چ دهم، 1382ش.
48. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه، چ دوم، تهران، 1377ش.
49. دیلمى، حسن‌بن محمد، أعلام‌الدین فی صفات‌المؤمنین، چ اول، قم، 1408ق.
50. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ‌القرآن، ذوی‌القربی، چ پنجم، 1426ق.
51. ریچارد، موریس، سرنوشت جهان، ترجمه: ابوالفضل حقیری، انتشارات آسیا، چ سوم، تهران.
52. زمانی قمشه‌ای، علی، هیئت و نجوم اسلامی، سماء، چ اول، 1381‌ش.
53. زمخشری، محمود‌بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض‌التنزیل، دارالکتب العربی، 1407‌ق.
54. سمرقندی، نصر‌بن احمد، بحرالعلوم، دارالفکر، بیروت.
55. سیدز، مایکل، ا.، اساس ستاره‌شناسی، ترجمه: محمدتقی عدالتی، دانشگاه امام رضا(علیه السلام)، چ دوم، 1384‌ش.
56. سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، کتابخانه آیت‌اللّه مرعشی نجفی، چ اول، 1404‌ق.
57. مسند علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام)، دارالجلیل، بیروت، 1408‌ق.
58. شامی، یحیی، تاریخ‌التنجیم عندالعرب، عزّ‌الدین، چ اول، 1414‌ق.
59. شریف رضی، نهج‌البلاغه، ترجمه: فیض الاسلام، فیض الاسلام، 1368‌ش.
60. شهرستانی، محمد‌بن عبدالکریم، ملل و نحل، دارالفکر، 1378‌ش.
61. صادقی تهرانی، محمد، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، مؤلف، چ اول، 1419‌ق.
52. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، فرهنگ معارف اسلامی، چ دوم، 1408‌ق.
53. الصفار، محمد‌بن الحسن، بصائرالدرجات الکبری فی فضائل آل‌محمد(صلی الله علیه واله وسلم)، اعلمی، 1362‌ش.
54. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، چ پنجم، قم، 1417‌ق.
55. طبرسی، احمد‌بن علی، الاحتجاج، مؤسسه اعلمی، 1403‌ق.
56. طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ناصر خسرو، چ سوم، تهران، 1372‌ش.
57. طبری، ابوجعفر محمد‌بن جریر، جامع‌البیان فی تفسیرالقرآن، دارالمعرفة، بیروت، 1406‌ق.
58. طبرى آملى صغیر، محمد‌بن جریر‌بن رستم، دلائل‌الإمامة (الحدیثه)، بعثت، قم، 1413ق.
59. طریحی، فخرالدین، مجمع‌البحرین، کتابفروشی مرتضوی، چ سوم، تهران، 1375‌ش.
60. طوسی، محمد‌بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، دارالاحیاء التراث العربی، 1409‌ق.
61. طوسی، محمد‌بن محمد، تلخیص‌المحصل، دار الاضواء، چ دوم، بیروت، 1405‌ق.
62. عدالتی، تقی و فرخی، حسن، أصول و مبانی جغرافیای ریاضی، انتشارات آستان قدس رضوی(علیه السلام)، چ سوم، 1385‌ش.
63. عمید، حسن، فرهنگ عمید، انتشارات امیرکبیر، چ هشتم، تهران، ۱۳۷۱‌ش.
64. فخرالدین رازی، محمد‌بن عمر، مفاتیح‌الغیب، داراحیاء التراث العرب، چ سوم، 1420‌ق.
65. فراء، یحیی‌بن زیاد، معانی‌القرآن، دارالمصریة للتألیف و الترجمه، مصر.
66. فراهیدی، خلیل‌بن احمد، کتاب‌العین، هجرت، چ دوم، 1410‌ق.
67. فیض کاشانی، ملامحسن، الأصفی فی تفسیرالقرآن، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ اول، 1418‌ق.
68. الوافی، اصفهان، چ اول، 1406‌ق.
69. تفسیر الصافی، دارالکتب اسلامیة، 1419‌ق.
70. الفیومی، احمد‌بن محمد، مصباح المنیر، دارالهجرة، 1405‌ق.
71. قرطبی، یوسف‌بن عبداللّه، الإستیعاب فی معرفة‌الأصحاب، به‌کوشش: علی‌محمد معوض و دیگران، دارالکتب العلمیة، چ اول، بیروت، 1415‌‌ق.
72. قفطی، علی‌بن یوسف، أخبارالعلماء بأخبار الحکماء، مکتبة المتنبی.
73. قمی، ابوالحسن علی‌بن ‌ابراهیم، تفسیر قمی، دارالکتاب للطباعة و النشر، 1387‌ق.
74. کاکس، برایان و اندرو، کوئن، شگفتی‌های کیهان، ترجمه: محمد اسماعیل، نشر مازیار، تهران، 1391‌ش.
75. کلینی، محمد‌بن یعقوب، الکافی، دفتر نشر فرهنگ اهل‌البیت(علیهم السلام)، 1361‌ش.
76. کولز، پیتر، کیهان‌شناسی، بصیرت، چ اول، 1390‌ش.
77. گراهیل، مک، واژه‌نامه نجوم و اختر فیزیک، ترجمه: محمدتقی عدالتی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1378‌ش.
78. متقی، علاء‌الدین، کنزالعمال فی سنن‌الأقوال و الأفعال، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1421‌ق.
79. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، دارالکتب الاسلامیة، چ دوم، 1362‌ش.
80. مراة‌العقول فی شرح أخبار آل‌الرسول(علیهم السلام)، دارالکتب الاسلامیة، 1369‌ش.
81. محدث قمی، شیخ عباس، سفینة‌البحار، دارالاسوة، چ دوم، 1416‌ق.
82. مدرسه ستاره‌شناسی مریلند، درس‌هایی از ستاره‌شناسی، ترجمه: امیر حاجی خداوردی‌خان، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، 1360ش.
83. مراغی، احمد‌بن مصطفی، تفسیرالمراغی، داراحیاء التراث‌العربی، چ اول، بیروت.
84. مشهدی، محمد‌بن محمدرضا، تفسیر کنزالدقائق، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366‌ش.
85. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن‌الکریم، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، چ اول،1402‌ق.
86. معین، محمد، فرهنگ فارسی، امیرکبیر، چ هجدهم، 1380‌ش.
87. مفضل‌بن عمر، توحید المفضل، چ سوم، قم.
88. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب اسلامیة، چ بیست و هشتم، 1371‌ش.
89. ملاحویش، عبدالقادر، بیان‌المعانی، مطبعة الترقی، چ اول،کویت، 1382‌ق.
90. موسوی اصفهانی، سیدابوالحسن، وسیلة‌النجاة، نشر مهر استوار، 1393‌ق.
91. موسوی‌فر، سیدصادق، تمام نهج‌البلاغه، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1426‌ق.
92. نبئی، ابوالفضل، هدایت طلاب به دانش اسطرلاب، انتشارات آستان قدس رضوی، چ اول، 1371‌ش.
93. نجفی سبزواری، محمد‌بن حبیب‌اللّه، ارشاد الأذهان إلی تفسیرالقرآن، دارالتعارف للمطبوعات، چ اول، 1419‌ق.
94. نجفى، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، دارإحیاء التراث العربی، چ هفتم.
95. واحدی، علی‌بن احمد، أسباب نزول‌القرآن، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1411‌ق.
96. یعقوب‌پور، سبحانی، قریب، زمین در فضا، نشر آفتاب، چ اول، 1363‌ش.
97. یعقوبی، احمد‌بن یعقوب، تاریخ‌الیعقوبی، دارصادر، چ ششم، بیروت، 1415‌‌ق.
Peinevesht:

(1). یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص193؛ قرطبی، الاستیعاب فی معرفة‌الاصحاب، ج3، ص206؛ ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة‌الصحابه، ج4، ص95.

(2). شریف رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 231: «ای مردم! از من بپرسید پیش از آن‌که مرا نیابید که من راه‌های آسمان را بهتر از راه‌های زمین می‌دانم».

(3). ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج1، ص213و214؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج1، ص28.

(4). حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج2، ص235.

(5). طوسی، تلخیص‌المحصل، ص425.

(6). طبری، جامع‌البیان عن تأویل آیات‌القرآن، ج12، ص6؛ ابن‌ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج9، ص3132، ابن‌کثیر الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم‌، ج3، ص494؛ الواحدی النیشابوری، اسباب‌النزول، ص295؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیرالمأثور، ج6، ص603و604؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص147.

(7). احزاب: 33.

(8). راغب، مفردات ألفاظ‌القرآن، ص791؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج14، ص59.

(9). اتو، مبانی نجوم، ص5؛ مدرسه ستاره‌شناسی مریلند، درس‌هایی از ستاره‌شناسی، ص5.

(10). ابن‌سینا، الشفاء، ج1، ص86.

(11). دگانی، نجوم به زبان ساده، ص3.

(12). یعقوب‌پور، زمین در فضا، ص7.

(13). گراهیل، واژه‌نامه نجوم و اختر فیزیک، ص14.

(14). Nova.

(15). جعفری، فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، ص293.

(16). عدالتی، اصول و مبانی جغرافیای ریاضی، ص15.

(17). ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج9، ص58؛ جوهری، الصحاح، ج3، ص883؛ فراهیدی، العین، ج1، ص215.

(18). راغب، مفردات الفاظ‌القرآن، ج2، ص553؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج4، ص232.

(19). جوهری، الصحاح، ج3، ص883؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج4، ص233؛ راغب، مفردات الفاظ‌القرآن، ج2، ص553.

(20). طریحی، مجمع‌البحرین، ج4، ص124؛ خوری شرتونی، اقرب‌الموارد، ص747.

(21). راغب، مفردات الفاظ‌القرآن، ص547؛ خوری شرتونی، اقرب‌الموارد، ج747؛ طریحی، مجمع‌البحرین، ج4، ص25.

(22). جوهری، الصحاح، ج3، ص883؛ فیومی، المصباح‌المنیر، ج2، ص393.

(23). قمر: 20؛ حاقه: 7؛ هود: 72؛ صافات: 135؛ فاطر: 44؛ مائده: 31؛ سبأ: 38.

(24). مجلسی، بحارالانوار، ج11، ص71.

(25). خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص35.

(26). دهخدا، لغتنامه، ج9، ص14425؛ معین، فرهنگ فارسی، ج2، ص2086؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج5، ص4555.

(27). عمید، فرهنگ عمید، ج2، ص1569.

(28). معین، فرهنگ فارسی، ج2، ص2086.

(29). سیدز، اساس ستاره‌شناسی، ص72؛ عدالتی، اصول و مبانی جغرافیای ریاضی، ص17؛ زمانی قمشه‌ای، هیأت و نجوم اسلامی، ج1، ص23.

(30). ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص143؛ قمی، سفینة‌البحار، ج8، ص199.

(31). شامی، تاریخ‌التنجیم عندالعرب، ص80.

(32). قفطی، اخبارالعلماء باخبار‌الحکماء، ص3؛ طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج6، ص430؛ شامی، تاریخ‌التنجیم عندالعرب، ص74.

(33). صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص452؛ برقی، المحاسن، ج2، ص313؛ مجلسی، بحارالانوار، ج88، ص155؛ طباطبایی، المیزان، ج12، ص224.

(34). ابوعبداللّه محمد‌بن ابراهیم فزاری (م ۷۹۶یا۸۰۶ میلادی) پسر ابراهیم فزاری منجم، دانشمند و ستاره‌شناس مسلمان ایرانی بود. در ۷۷۲ میلادی منصور خلیفه عباسی او را مأمور کرد تا رساله نجومی سدهانت را از سانسکریت به عربی ترجمه کند. احتمالاً به‌وسیله این ترجمه بود که ارقام هندی (دستگاه اعداد هندی) از هند به دنیای اسلام انتقال یافت.

(35). خاندان نوبختی یکی از خاندان‌های مشهور ایرانی هستند که از نیمه سده دوم تا اوایل سده پنجم هجری می‌زیسته‌اند. برخی منجم، ادیب، متکلم و دبیر بوده‌اند. اغلب آنها به استثنای یکی دو نفر شیعه بوده‌اند. نیای این خاندان نوبخت منجم منصور، خلیفه عباسی بوده است. ابوسهل، فرزند نوبخت نیز از منجّمان مشهور مسلمان است.

(36). بَرمَکیان یا فرزندان برمک (برگرفته از واژه سنسکریت پاراماکا प्रमुख، که در عربی برمک شده) از خاندان‌های ایرانی بودند که در دستگاه خلیفه‌گری عباسیان به قدرت فراوان رسیدند. تبار ایشان به گردانندگان بودایی معبد نوبهار در بلخ می‌رسید. برمکیان سرانجام به‌دست خود عباسیان نابود شدند. ترجمه بخش بسیار مهمی از آثار ایرانی و حتی یونانی به زبان عربی یعنی در آغاز، نهضت ترجمه مرهون کوشش‌های برمکیان بود. برمک جدّ این خاندان در کشمیر، طب و نجوم و ریاضیات را فرا گرفته همراه با فرزندش خالد در دربار اموی نفوذ و شهرت بسیاری به‌دست آوردند.

(37). ابوجعفر محمد‌بن محمد‌بن حسن طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین (۵۷۹ش) فیلسوف، متکلم، فقیه، ریاضی‌دان و منجم ایرانی شیعه است. کنیه‌اش ابوجعفر و به القابی چون نصرالدین، محقق طوسی، استادالبشر و خواجه شهرت دارد. او در مراغه رصدخانه‌ای ساخت و کتابخانه‌ای به‌وجود آورد که حدود چهل‌هزار جلد کتاب در آن بوده است. وی یکی از توسعه‌دهندگان علم مثلثات است که در قرن ۱۶ میلادی کتاب‌های مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.

(38). ابوریحان محمد‌بن احمد بیرونی (۴۲۷ش) دانشمند بزرگ و ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، تقویم‌شناس، انسان‌شناس و تاریخ‌نگار ایرانی سده چهارم و پنجم هجری است. بیرونی بزرگ‌ترین دانشمند مسلمان است که او را پدر علم انسان‌شناسی و هندشناسی می‌دانند. استیعاب‌الوجوه الممکنة فی صنعة‌الاسطرلاب و التفهیم فی صناعة‌التنجیم از تألیفات نجومی این دانشمند است.

(39). ابوعلی حسین‌بن عبداللّه‌بن سینا، مشهور به ابن‌سینا و پورسینا (۳۷۰-۴۲۸ق) منجم و پزشک مسلمان ایرانی و از مشهورترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان جهان اسلام است. او در تألیفات متنوعی در علوم از جمله نجوم دارد که ابطال احکام‌النجوم و الأجرام‌العلویة و اسباب البرق و الرعد از آنهاست.

(40). ابوالوفا محمد بوزجانی (۳۸۸ق) ریاضی‌دان و منجم بزرگ ایرانی در دوران طلایی اسلام است، او زاده روستای بوژگان تربت جام است و در سال ۳۴۸ به عراق که در آن زمان پایتخت خلافت شرقی بود، سفر کرد و تا پایان عمرش در آن‌جا زندگی کرد. در عراق به صورت آخرین نماینده برجسته مکتب ریاضی - نجومی درآمد و به تألیف کتاب‌های مهم خود پرداخت و با همکارانش در رصدخانه بغداد به رصد مشغول شد. او نخستین کسی است که در عصر اسلامی اسطرلاب را ساخته، شرح داده و بدان عمل کرده‌است. علاوه بر این کتاب‌های متعددی در دانش نجوم تألیف نمود.

(41). امین، اعیان‌الشیعة، ج2، ص93؛ خوانساری، روضات‌الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج1، ص44؛ ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص140.

(42). گالیلئو گالیله (به ایتالیایی: Galileo Galilei) (۱۵ فوریه ۱۵۶۴-۸ ژانویه ۱۶۴۲) دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیایی در سده‌های ۱۶ و ۱۷ میلادی بود. گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفه علم تبحر داشت و یکی از پایه‌‌گذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نوین بود. بخشی از شهرت وی ‌به‌دلیل تأیید نظریه کوپرنیک مبنی بر مرکزیت نداشتن زمین در جهان است که منجر به محاکمه وی در دادگاه تفتیش عقاید شد. گالیله با تلسکوپی که خود ساخته بود، به رصد آسمان‌ها پرداخت و توانست جزئیات سطح ماه را مشاهده کند.

(43). نیکلاس کوپرنیک (به لهستانی: 'Mikołaj Kopernik') (به آلمانی: Nikolaus Kopernikus) (۱۹ فوریه ۱۴۷۳-۲۴ مه ۱۵۴۳) ستاره‌شناس، ریاضی‌دان و اقتصاددان لهستانی بود که نظریه خورشید مرکزی منظومه شمسی را بسط داد و به‌صورت علمی درآورد. نظریه انقلابی کوپرنیک، یکی از درخشان‌ترین کشفیات عصر رنسانس است که نه فقط آغازگر ستاره‌شناسی نوین بود، بلکه دیدگاه بشر را درباره جهان هستی دگرگون کرد.

(44). یوهانس کپلر (به آلمانی: Johannes Kepler) (زاده ۲۷ دسامبر ۱۵۷۱ درگذشت ۱۵ نوامبر ۱۶۳۰، وایل‌دراشتات، آلمان) دانشمند، ریاضی‌دان و ستاره‌شناس سرشناس آلمانی. کپلر را پدر علم ستاره‌شناسی جدید می‌دانند. وی با تحقیق دربار‌ه ستارگان و سیارات، توانست قوانین معروف کپلر را ارائه دهد که امروزه به‌عنوان قوانین سه‌گانه کپلر در ستاره‌شناسی به‌کار می‌رود.

(45). سِر آیزاک (یا اسحاق) نیوتن (به انگلیسی: Sir Isaac Newton) (۴ ژانویه ۱۶۴۳ – ۳۱ مارس ۱۷۲۷) فیزیک‌دان، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، فیلسوف و شهروند انگلستان بوده‌است. وی در سال ۱۶۸۷ میلادی شاهکار خود اصول ریاضی فلسفه طبیعی را به‌نگارش درآورد. در این کتاب او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت.

(46). آلبرت اینشتین (به آلمانی: Albert Einstein) (زاده ۱۴ مارس ۱۸۷۹- درگذشته ۱۸ آوریل ۱۹۵۵) فیزیک‌دان نظری زاده آلمان بود. او بیشتر به‌خاطر نظریه نسبیت و به‌ویژه برای هم‌ارزی جرم و انرژی (۲E=mc) شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت. اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به‌فیزیک نظری و به‌خصوص به‌خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد. او ‌به‌دلیل تأثیرات چشمگیرش، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیزیک‌دانانی شناخته می‌شود که به این جهان پا گذاشته‌اند. در فرهنگ عامه، نام اینشتین مترادف هوش زیاد و نابغه شده‌است.

(47). مدرسه ستاره‌شناسی مریلند، درس‌هایی از ستاره‌شناسی، ص20؛ دگانی، نجوم به زبان ساده، ص2.

(48). ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص143؛ محدث قمی، سفینة‌البحار، ج8، ص199.

(49). شامی، تاریخ‌التنجیم عندالعرب، ص74؛ مجلسی، بحارالانوار، ج85، ص245.

(50). قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ص3.

(51). طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص430.

(52). شامی، تاریخ‌التنجیم عندالعرب، ص80.

(53). ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص108؛ مجلسى، بحارالانوار، ج48، ص146.

(54). الحویزی، نورالثقلین، ج3، ص233.

(55). آل‌عمران: 191.

(56). مجلسی، بحارالانوار، ج58، ص275.

(57). ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص112؛ فیض کاشانی، الوافی، ج26، ص520.

(58). ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص100؛ مجلسی، بحارالانوار، ج55، ص250.

(59). کلینى، الکافی، ج8، ص195؛ الحر العاملی، وسائل‌الشیعة، ج12، ص102.

(60). بنابر نظریه افلاک بطلمیوسی، اوّلین فلک از افلاک نه‌گانه فلک قمر است که ماه به آن متصل و به تبع آن حرکت می‌کند. افلاک دیگر بالاتر از این فلک قرار دارند و در اصطلاح مافوق القمر گفته می‌شوند.

(61).Aether.

(62). چالمرز، چیستی علم، ص86.

(63).Unity.

(64).Eternelle duree(total duration).

(65).Infinite.

(66). ارسطو، در آسمان، ص71

(67).Eternal.

(68).Passing away.

(69). همان، ص50.

(70). همان، ص43.

(71). Indestructible.

(72). همان، ص131.

(73). ابن‌بابویه صدوق، علل‌الشرایع، ج2، ص607.

(74). شریف رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 1، خطبه 107 و....

(75). شهرستانی، ملل و نحل، ج2، ص375؛ اخوان‌الصفا، رسائل اخوان‌الصفا و خلال‌الوفاء، ج3، ص196.

(76). ابن‌بابویه صدوق، التوحید، ص320؛ ابن‌اثیر، الکامل، ج1، ص23؛ مجلسی، بحارالانوار، ج54، ص74و309.

(77).Apeiron.

(78). هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیط به یونانی: (Ἡράκλειτος ὁ Ἐφέσιος۴۸۰-۵۴۰ق.م) از فیلسوفان دوره پیش از سقراط است. یونانیان باستان به او لقب فیلسوف گریان داده بودند. هراکلیتوس معتقد بود چون اجرام مادی بی‌وقفه در تغییر هستند، از آتش ساخته شده‌اند و آتش مادّه اصلی سازنده جهان است. او می‌گفت: این جهان نه آفریده هیچ‌یک از خدایان است و نه آفریده هیچ انسان، بلکه آتش جاویدانی است.

(79). آسیموف، جهان از چه ساخته شده است، ص15.

(80). دِموکریت، دِموکریتوس یا ذیمقراطیس؛ از آخرین فیلسوفان یونانی پیش از سقراط بود. وی مهم‌ترین شارح و بسط‌‌دهنده افکار لئوکیپوس درباره اتم‌گرایی بود. سال تولد او را حد فاصل ۴۳۰ تا ۴۶۰ پیش از میلاد حدس زده‌اند. (هالینگ دیل رجینالد، تاریخ فلسفه غرب، ص۱۰۱؛ راسل، تاریخ فلسفه غرب، ص۶۵).

(81). انباذقلس یا امپدوکلس (به یونانی: Ἐμπεδοκλῆς) فیلسوف پیشاسقراطی مکتب چندگانه‌گرایی بود. او در آکراگاس واقع در سیسیل دیده به جهان گشود. حدود سال ۴۵۰ق.م به شهرت رسید. او عناصر اربعه را سرچشمه زندگی مادّی می‌خواند، عناصر اربعه جاویدانند، ولی ممکن است به‌نسبت‌های مختلفی با هم آمیخته شوند و موادّ مرکبی را که ما در طبیعت می‌بینیم، به وجود آورند.

(82). همان، ص15.

(83). Aether.

(84). مجلسی، بحارالانوار، ج5، ص72.

(85). همان، ج10، ص76.

(86). کلینی، الکافی، ج8، ص94.

(87). همان، ص95.

(88). مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج11، ص219.

(89). راغب، مفردات الفاظ‌القرآن، ص784.

(90). مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج11، ص219.

(91). هود: 7.

(92). فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج17، ص319؛ طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص218؛ دخیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب‌العزیز، ص289.

(93). صادقی تهرانی، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص222؛ همان، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، ج14، ص196.

(94). مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج9، ص26.

(95). صدوق، التوحید، ص320؛ مجلسی، بحارالانوار، ج54، ص74و309.

(96). شریف رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 90، ص93.

(97). ابن‌بابویه صدوق، علل‌الشرایع، ج2، ص593؛ مجلسی، بحارالانوار، ج54، ص73؛ همان، ج55، ص88.

(98). کلینی، الکافی، ج8، ص95.

(99). ابن‌میثم، شرح نهج‌البلاغه، ج1، ص138.

(100). فراهیدی، العین، ج4، ص232؛ صاحب‌بن عباد، کافى‌الکفاة، ج4، ص304.

(101). ابن‌فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج2، ص336.

(102). راغب، مفردات الفاظ‌القرآن، ص310.

(103). فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج2، ص1111.

(104). ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ج25، ص20؛ مراغی، تفسیرالمراغی، ج24، ص112.

(105). جوهری، الصحاح، ج6 ص2111؛ فیومی، المصباح‌المنیر، ص191.

(106). مجلسی، مرآة‌العقول فی شرح أخبار آل‌الرسول، ج25، ص227.

(107). Big bang.

(108). کاکس، شگفتی‌های کیهان، ص70؛ بالبی، آوای مهبانگ تابش زمینه کیهانی و کیهان‌شناسی جدید، ص95؛ کولز، کیهان‌شناسی، ص80.

(109). حلّی، کشف‌المراد، ص238.

(110). ذاریات: 7.

(111). ابن‌فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج1، ص332.

(112). جوهری، الصحاح، ج4، ص1578.

(113). فراء، معانی‌القرآن، ج3، ص82.

(114). فراهیدی، کتاب‌العین، ج3، ص66؛ جوهری، الصحاح، ج4، ص1578.

(115). آلوسی، روح‌المعانی فی تفسیر القرآن، ج27، ص4.

(116). طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص230.

(117). راغب، مفردات الفاظ‌القرآن، ص217.

(118). طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص380؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض‌التنزیل، ج4، ص396.

(119). دباغ، وجوه من الاعجاز القرآن، 140.

(120). بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج5، ص179.

(121). ذاریات: 7.

(122). بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص156؛ قمی، تفسیر قمی، ج2، ص328؛ مجلسی، بحارالانوار، ج60، ص79، عن الحسین‌بن خالد، عن أبی‌الحسن الرضا(علیه السلام)، قلت له: أخبرنی عن قول اللّه عزوجل: ﴿وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ﴾، فقال: «هی محبوکة إلی الأرض» و شبک بین أصابعه، قلت: کیف تکون محبوکة إلی الأرض، واللّه یقول: ﴿رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾، فقال: «سبحان اللّه، ألیس اللّه یقول: ﴿بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾؟ قلت: بلی، فقال: «ثم عمد ولکن لا ترونها».

(123). بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص157؛ الحویزی، نورالثقلین، ج5، ص121؛ مشهدی، تفسیر کنزالدقائق، ج12، ص409.

(124). بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص591؛ قمی، تفسیر القمی، ج2، ص219.

(125). Anaximander.

(126). Dimokeritous.

(127). ریچارد، سرنوشت جهان، ص11.

(128). بوتلار، سفر بی‌نهایت، ص232.

(129). شوری: 29؛ نحل: 49؛ آل‌عمران: 83؛ رعد: 15.

(130). حجم زیادی از‌این‌روایات در مجلدات 54 تا 63 بحارالانوار جمع‌آوری شده است که در ادامه برخی از آنها نقل می‌شود.

(131). مجلسی، بحارالانوار، ج54، ص320؛ الحویزی، نورالثقلین، ج1، ص16-17؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القران، ج1، ص109.

(132). ق: 15.

(133). ابن‌بابویه صدوق، الخصال، ج2، ص652؛ الحویزی، نورالثقلین، ج1، ص16.

(134). ابن‌بابویه صدوق، الخصال، ج2، ص358؛ مجلسی، بحارالانوار، ج54، ص319و335.

(135). بحرانی، البرهان فی تفسیر القران، ج4، ص591؛ مجلسی، بحارالانوار، ج55، ص91؛ قمی، تفسیر قمی، ج2، ص219.

(136). صفار، بصائرالدرجات، ص338؛ مجلسی، بحارالانوار، ج54، ص327؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القران، ج1، ص110.

(137). مجلسی، بحارالانوار، ج54، ص335؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القران، ج1، ص108.

(138). کلینی، الکافی، ج1، ص165؛ حمیرى، قرب‌الاسناد، ج1، ص5؛ برقی، محاسن، ج1، ص90 شریف رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 130.

(139). طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص56؛ نجفی سبزواری، إرشاد الأذهان إلی تفسیر القرآن، ص564؛ فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیرالقرآن، ج2، ص1319؛ بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج5، ص223؛ سمرقندی، بحرالعلوم، ج3، ص465؛ مولی حویش، بیان‌المعانی، ج5، ص112؛ صادقی تهرانی، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص559.

(140). طلاق: 12.

(141). مراغی، تفسیر المراغی، ج28، ص151؛ بوکای، مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص189.

(142). مجلسی، بحارالانوار، ص58، ص97.

(143). الحویزی، نورالثقلین، ج4، ص400.

(144). مجلسی، بحارالانوار، ج27، ص45.

(145). الصفار، بصائرالدرجات فی فضائل آل‌محمد(صلی الله علیه واله وسلم)، ج1، ص493؛ کلینی، الکافی، ج8، ص231؛ مجلسی، بحارالانوار، ج30، ص199.

(146). دیلمی، أعلام‌الدین فی صفات المؤمنین، ص280؛ ابن‌ابی‌جمهور، عوالی‌اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج4، ص100.

(147). قمی، تفسیر القمی، ج2، ص219؛ کلینی، الکافی، ج8، ص231؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص108.

(148). شعراء: 28 تعبیر «مشرق و مغرب» در مزمل: 9؛ بقره: 115، 142و177.

(149). الرحمن: 17 تعبیر «مشرقین» در زخرف: 38.

(150). معارج: 40 تعبیر «مشارق و مغارب» در اعراف: 137 و تعبیر «مشارق» در صافات: 5.

(151). جعفری، فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، ص136.

(152). http://alcorana.blogspot.com/2010/08/blog-post_17.html; http://geranom.wordpress.com.

(153). الحویزی، نورالثقلین، ج5، ص420.

(154). طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص201؛ طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص259؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج5، ص108.

(155). الحویزی، نورالثقلین، ج5، ص420.

(156). بقره: 29؛ فصلت: 12؛ ملک: 3؛ نوح: 15؛ طلاق: 12.

(157). اسراء: 44؛ مؤمنون: 86.

(158). موسوی‌فر، تمام نهج‌البلاغه، ج3، ص168.

(159). ابن‌بابویه صدوق، الخصال، ج2، ص470؛ متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج6، ص170؛ سیوطی، مسند علی‌بن ابی‌طالب، ص259.

(160). کلینی، الکافی، ج8، ص145.

(161). کلینی، الکافی، ج8، ص241؛ ابن‌بابویه صدوق، علل‌الشرایع، ج2، ص576.

(162). شریف رضی، نهج‌البلاغه، خطبه 1 و 91؛ مجلسی، بحارالانوار، ج57، ص111؛ طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص473.

(163). ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص15.

(164). طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص352؛ ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص92.

(165). معیاری برای روشنایی اجرام آسمانی است که از آن برای سنجش و مقایسه درخشندگی اجرام با یکدیگر استفاده می‌شود.

(166). مفضل‌بن عمر، توحید مفضل، ص126.

(167). نبئی، هدایت طلاب به دانش اسطرلاب، ص245.

(168). حلّی، نهایة‌الاحکام، ص1014.

(169). موسوی اصفهانی، وسیلة‌النجاة، ج2، ص4.

(170). حسن‌زاده آملی، دروس معرفة‌الوقت و القلبة، ص27.

(171). انصاری، المکاسب، ج1، ص28.

(172). ابن‌بابویه صدوق، الخصال، ج1، ص143 «هو الذی یقول بقدم الفلک ولا یقول بمفلکه وخالقه».

(173). نجفى، جواهرالکلام فی شرح شرائع‌الاسلام، ج22، ص108.

(174). کلینی، الکافی، ج8، ص195؛ الحرّ العاملی، وسایل‌الشیعة، ج12، ص102.

(175). مجلسی، مرآة‌العقول فی شرح أخبار آل‌الرسول، ج26، ص474.

(176). طبری، دلائل‌الإمامة، ص58؛ ابن‌طاووس، فرج‌المهموم، ص58؛ مشهدی، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، ج‌11، ص140.

(177). کلینی، الکافی، ج‌، ص107؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌أبی طالب(علیه السلام)، ج‌4، ص264.

(178). ابن‌بابویه صدوق، الخصال، ج‌2، ص489؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج‌5، ص313.

(179). کلینی، الکافی، ج5، ص499؛ ابن‌بابویه صدوق، علل‌الشرائع؛ ج2، ص514؛ همان، من لایحضره الفقیه، ج3، ص403.

(180). حر عاملی، وسائل‌الشیعة، ج2، ص181.

(181). برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش علوم طبیعی، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 175.
TarikheEnteshar: « 1402/07/27 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 64