نقش شخصیتهای علمی شیعی در دانش پزشکی
حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدحسن وحیدی؛ دانشآموخته سطح چهار جامعةالمصطفیالعالمیة (smhv1353@gmail.com).
مقدمه
بیشک، انسان از نخستین لحظات زندگی برای رفع درد و مرض دست به طبابت زد و با پیشرفت زندگی، طبابت نیز در کنار دیگر علوم توسعه یافت. طب بهعنوان میراث علمی گذشتگان و به تحفهای گرانبها برای آیندگان بهیادگار میماند. گذشتهای که از اوج فرهنگ اقوام و ملل کهنسال جهان همچون یونان، چین، هند، ایران و تمدنهای کهنی چون تمدن اسلامی نشأت گرفته است. باید پذیرفت که تاریخ طب اسلامی با تاریخ عمومی اسلام عجین است. اسلامی که پیامآور انسانیت انسان بوده و اندوختن دان ش را بر پیروانش فرض میداند و علمالابدان را در کنار علمالادیان(1) برازندهترین علوم بشری تلقی میکند؛ زیرا علمالادیان را دانشی برای یافتن سعادت دنیا و آخرت بشر میداند و علمالابدان نیز علمی برای تندرستی و سلامت آدمی است و یافتن سعادت دنیوی و اخروی در گرو تن سالم و عقل سلیم است.
در تاریخ طب اسلامی، اندیشمندان بزرگ شیعی همچون ابوالحسن علیبن سهل ربان طبری، معروف به ابنربن طبری، رازی، ابنسینا، ابنهیثم و... بر پیکره تمدن اسلامی چونان ستارهای میدرخشند که عملکرد خارقالعاده آنان، نقطه عطفی در تاریخ طب اسلامی و بلکه طبابت مدرن است. کشفیات آنها موفقیتهای شگرفی را در میدان طبابت رقم زد که با نام مسلمانان یا با نام دیگران در صحنه طبابت جهانی ماندگار شده و هماکنون در دنیای پزشکی میدرخشند.
پیشینه
درباره نقش شیعیان طبیب بر جامعه پزشکی، اندیشوران گوناگونی قلم زدهاند و در قالب مقالات و در لابهلای کتابها مطالب بسیاری را نگاشتهاند، اما آثار چندانی باعنوان نقش شیعیان در پیشبرد دانش پزشکی و پیدایش شخصیتهای علمی شیعی و فعالیتهای آنان، موجود نیست. در این زمینه میتوان به مقاله دکتر حسن حسینزاده شانهچی(2) و همکاران با نام «نقش شیعیان در گسترش پزشکی»، مقالهای باعنوان «بررسی متون شیعی در تاریخ پزشکی»، در برگیرنده مختصری از آثار بعضی از دانشمند شیعی در این زمینه به قلم حسن منتصب مجابی و دکتر حرّی از دانشگاه رازی و کتاب الذریعة که دائرةالمعارف علماء و دانشمندان است، اشاره کرد. گفتنی است در کتب تراجم همچون کتاب تاریخالحکماء، تاریخالاطباء و دائرةالمعارف بزرگ جهان اسلام سخن از طبیبان شیعی بهمیان آمده است، اما کتابی باعنوان پزشکان شیعی و فعالیت آنان در این عرصه و تربیت دانشمندان مشهور شیعی در دنیا، در دست نیست.
الف) تاریخچه طبابت
درباره اینکه چه کسی یا چه گروهی نخستین کسانی هستند که طبابت را وارد صحنه زندگی بشر کردند، اختلافات زیادی وجود دارد. بهنظر برخی تاریخنگاران، پیامبران اولین بنیانگذاران علم طب بودهاند. ابنعباس در حدیثی نقل میکند که حضرت داوود(علیه السلام) نیز با گیاهان تکلم میکرد و از آنها میپرسید: نام تو چیست؟(3) و با دانستن خواص گیاهان از آنها برای درمان استفاده میکرد.
در متن تاریخ نیز تمدنهای بابل، یمن، مصر، فارس، هند، چین، یونان و... را بنیانگذاران علم پزشکی میدانند، اما دقیقتر این است که طبابت مدون امروزی را مرهون تلاش تدریجی بشر در صحنه کاهش درد و رنج ناشی از بیماری بدانیم و از شخص خاص یا تمدن مشخصی بهعنوان بینانگذار آن سخن بهمیان نیاوریم.
چینیان درمان بیماری را با جادوگری میآمیختند؛ هندویان اعتدال بین چهار عنصر بدن را مهم و عدم اعتدال در اخلاط چهارگانه را عامل اصلی بیماری میدانستند.(4) مصریان برای طبیب ارزش الهی قایل بودند. آشوریها نیز برای درمان بیماری از سحر، جادو و اورادی که روحانیونشان بهزبان میآوردند استفاده میکردند. پارسها قدری توسعهیافتهتر از دیگران عمل میکردند، آنان حرارت، رطوبت، برودت و خشکی را چهار قوه مهم مزاج آدمی میداشتند که اعتدال بین آنها سلامتی بدن را تضمین میکرد.(5)
گروهی، طبیبان بابل را مقدم بر یونانیان طبیب میدانند. یونانیها با دو مکتب طبی خود، مکتب کاهنان و خوابگذاران و مکتب بقراطی که طب را از سحر و جادو جدا کرده و طبابتی مبتنی بر نشانههای بیماری و ارتباط درد با جسم را پیریزی میکرد، به مداوای امراض پرداختند، اما در دوره ساسانیان، برجستهترین دوره طب، با تأسیس دانشگاه جندیشاپور که نقطه عطفی در تاریخ پزشکی بشر بهشمار میآید توسعه یافت که اوج پیشرفت این دانشگاه در زمان انوشیروان دیده میشود.
با ظهور اسلام و گسترش آن در جهان و رونق علم و علماندوزی، میدان برای فعالیت اطباء بهویژه طبیبان اسلامی نیز مناسب گردید. و آنان با کوشش فراوان به مراتب والای علمی رسیدند و هنوز هم در جهان پرآوازهاند.
ب) رشد علم پزشکی در اسلام
باید گفت طبابت در اسلام به چهار مرحله تقسیم میشود: مرحله اول، از ابتدای ظهور اسلام تا پایان عصر اموی، یعنی سال 133ق است. حکومت اسلامی نوپا بود و به علم پزشکی توجه چندانی نداشت. در دوران حیات رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)، افراد غیرمسلمانی همچون شمردلبن قباب، کعبی نجرانی و ضماد ثعلبه ازدی که بعدها مسلمان شد، ابنابیرمثه تمیمی جراح مشهور شبهجزیره عرب، به طبابت میپرداختند.(6)
با زوالبنیامیه و روی کارآمدن عباسیان مرحله دوم از سال 133 تا 287ق آغاز گردید. عصر ترجمه، با تأسیس بیتالحکمة بهعنوان مرکزی علمی، تحقیقی در این دوره آغاز شد. همزمان با دوره هارونالرشید، افراد فراوانی به ترجمه آثار تمدن یونانی، رومی و هندی روی آوردند که سرآمد آنان، ابوزید حنینبن اسحاق عبادی(7) و فرزندش اسحاقبن حنین بود. به موازات عصر ترجمه، تألیف کتب پزشکی نیز آغاز شد. آغاز عصر تألیف با ابوالحسن علیبن سهل ربان طبری معروف به ابنربن طبری در ایران، گره خورد که کتاب فرودسالحکمة او، آغاز حرکت نوین در طب اسلامی بهشمار میآید.(8)
پس از این مرحله، دوره طلایی پزشکان مسلمان فرارسید که از سال 287 تا 700ق طول کشید. بیش از این دوره، طبیبان مسلمانان زیر یوغ طبیبان مسیحی (از زمان منصور دوانیقی با حضور پسر بختیشوع در دربار عباسیان) گرفتار شده بودند. هیچ طبیب حاذق مسلمانی بدون اجازه آنها نمیتوانست به طبابت مشغول شود و حق تدریس در مراکز علمی را نداشت، در این دوره ضمن رهایی طبیبان مسلمان از این محدویتها، مسلمانان بیشترین تعداد پزشکان و بالاترین نوآوریها را داشتند و تمام دانشمندان، این دوره را عصر طلایی رشد مسلمانان نامیدهاند. دکتر جیای پارک مینویسد:
درحالیکه اروپاییان در دوران سیاه بهسر میبردند، مسلمانان در نقاط گوناگون جهان بهپیش میرفتند. آنان در بغداد، دمشق، قاهره و دیگر شهرها مدارس پزشکی و بیمارستان برپا میکردند و مشعل فروزانی از دانش پزشکی را برافروختند. بیش از60 بیمارستان در بغداد و 33 بیمارستان در قاهره ساخته شد. درحالیکه در اروپا، اولین بیمارستان در سال 1793م در شهر یورک انگلستان بنا گردید.(9)
آخرین مرحله، دوره افول دانش پزشکی مسلمانان است. عوامل زیادی مانند: جنگها، اختلافات مذهبی، فرار دانشمندان به نقاط دیگر، آتشزدن کتابخانهها و... به سستی و انحطاط مسلمانان دامن زد، تا اینکه در قرن شانزدهم میلادی، نهضت احیای علم پزشکی در اروپا آغاز گردید.(10)
ج) شیعیان و گسترش طبابت
پس از دوران پرتلاطم رشد علوم پزشکی در جامعه اسلامی، زمان به نفع مسلمانان، و بهویژه شیعیان رقم خورد. طبیبان شیعی رفتهرفته وارد عرصه تلاش و مجاهدت علمی شدند و گوی میدان را از رقبای مسیحی خود ربودند و تا قرنهای شانزده و هفده میلادی، سکاندار عرصه تولیدات، ابداعات و تحقیقات علمی پزشکی شدند.
نهضت علمی شیعی با وجود عوامل مؤثری چون تعالیم بلند اسلامی، امر به تحصیل در رشتههای مختلف، دستور به عدم استیلای کفار بر مسلمانان، استفاده از علوم دیگران در هر نقطه از جهان و بهکارگیری آن به نفع مسلمین و کلاس درس ائمه اطهار(علیهم السلام)، طبیبان را بر آن داشت تا با تلاش خود بر عظمت دین مبین اسلام و مذهب حقه جعفری بیافزایند. حاصل جد و جهد طبیبان، نوآوریها، تصحیح متون و نظریات، تکمیل مطالب قدمای طب، ثبت و ضبط وقایع و نتایج بهدست آمده از فعالیتهای مهم و ارزشمند در چندین قرن سروری و بزرگی در این زمینه است. آثاری که از قرن یازده میلادی رفتهرفته وارد عرصه علمی غربیان شد و با ترجمه کتب عربی اسلامی پزشکی، اندیشه طبی اسلامی وارد بازار علم غرب گردید که البته در مسیر طبابت طبیبان نیز بسیار اثرگذار بود.
در این قسمت، فعالیتهای پزشکان شیعی را در دو بخش کشفیات و ابداعات، تألیفات و تصنیفات تقسیمبندی میکنیم.
د) نوآوری و ابداع
مسلمانان با بهرهگیری از طب جالینوسی و نهادینهکردن طبابت یونانی و هندی دست به ابتکارات مهمی زدند. تلاش شیعه در زمینه طب جالینوسی به چندمحور تقسیمبندی میشود:
طب پراکنده و مشوش یونانی را مرتب کردند؛
طب را از صورت نظری بیرون آورده و طب عملی و تجربی را ایجاد کردند؛
علمالامراض را توسعه دادند و بسیاری از بیماریها را که تا آن زمان از آنها اطلاعاتی در دست نبود در علم طب وارد کردند.
اثر داروها را در طب براساس وظایفالاعضاء بررسی کردند، به نتایج قابلتوجهی دست یافتند.(11)
پزشکان مسلمان، اولین افرادی بودند که بیمارستان بهمعنی امروزی را تأسیس کردند. بعدها بهواسطه جنگهای صلیبی، در اروپا احداث چنین مکانهایی رایج شد. هنر مکانیابی برای تأسیس بیمارستان در محل مناسب از مواردی است که محمدبن زکریای رازی آن را به جهانیان آموخت. او برای تأسیس بیمارستان بغداد تکههای گوشت را در چند نقطه از شهر قرار داد، جایی که گوشت در آن دیرتر فاسد شد را محل مناسبی برای تأسیس بیمارستان دانست و بیمارستان را در آن نقطه ساخت.(12) الکندی که ابنشهرآشوب با ذکر ماجرایی تاریخی، او را معترف به عظمت علمی امامان اهلبیت(علیهم السلام) معرفی میکند(13) و برخی، احتمال شیعهبودن او را تقویت کردهاند(14) و اختلافات او با متوکل عباسی را شاهد این مسئله میدانند، در برخی کتابهایش درباره کاربرد ریاضیات در طب، بهویژه در زمینه داروشناسی،(15) بحث میکند. وی روشی ریاضی برای تفسیر کمی قدرت داروها ارائه داد. او همچنین سیستمی را طراحی کرد که پزشکان بتوانند پیشاپیش، روزهای بحرانی ناخوشی را تخمین بزنند.(16) محمدبن زکریای رازی(17) نیز اولین کسی است که بیماری سرخک و آبله را از هم تفکیک کرد. او ویژگیهای سرخک و آبله را بهگونهای تشریح کرد که به آسانی از هم تشخیص داده میشد.(18)
تجویز جیوه بهعنوان ملین و نوعی قرص بهعنوان صابون عربی یا قرص رازی برای درد چشم و مرهم سفید آب سرب یا سفید آب رازی، از ابتکارات اوست. وی برای اولینبار از روده بهعنوان نخ بخیه در عمل جراحی استفاده کرد.(19)
کتاب تاریخ پزشکی بریتانیا، رازی را کاشف حساسیت میداند؛ چرا که او حساسیت و عطسه ناشی از عطر گلسرخ در فصل بهار را تشخیص داد و مطالبی را برایناساس به استاد شیعی خود، ابوزید احمدبن سهل بلخی (243ق)(20) بازگو نموده و بهرشته تحریر در آورد.(21)
رازی از علم تشریح نیز بهره داشت. مغز را بهعنوان مرکز احساس و ادراکات میشمرد و میدانست که نخاع شوکی، دنباله مغز است و از سوراخی در انتهای جمجمه خارج میشود. وی برای اولینبار در تاریخ پزشکی درباره اعصاب سر و گردن مطالبی را نوشت. او نخستین کسی است که سل مفصلی را توصیف کرد.(22) رازی اولین پزشک در دنیای طب است که بهطور متعارف، از الکل برای ضدعفونی استفاده کرد. وی پیشنهاد داد عضو شکسته را با پارچه فرو برده در محلول آهک و سفیده تخممرغ، ببندند.(23) علیبن عباس مجوسی اهوازی(24) در نیمه اول قرن چهارم هجری تولد یافت. وی اولین کسی است که سرطان را بهعنوان جایی از بدن که رشد غیر متعارف دارد، تشریح کرد و نظر خود را در کتاب الملکی نگاشت. او میگوید که این قسمت با دارو مداوا نمیشود و باید آن را با چاقو جراحی کرد.(25) ابن سینا،(26) مؤلف مشهورترین کتب پزشکی، تأثیرگذارترین فیلسوف جهان پیش از دوران مدرن، روشهای مناسبی برای مطالعات فیزیولوژیکی ارائه داد. او ماهیت مسریبودن بیماریهای عفونی را شناسایی کرد. و به تبیین روش قرنطینه جهت جلوگیری از شیوع بیماریهای عفونی را پرداخت. وی اولین کسی است که از باکتری و ارگانیسمهای ویروسی نام برد و ماهیت مسریبودن باکتری سل و قابلیت انتشار آن و چگونگی اپیدمی بیماریها، توسط آب و خاک را بیان کرد. ابنسینا نخستین کسی است که از مشکلات پوستی، بیماریهای منتقله جنسی، انحرافات جنسی و ناخوشیهای عصبی نام برده است. کاربرد یخ برای درمان تب، جداسازی طب از داروشناسی که امر مهمی در توسعه دانش داروسازی است، از روشهای ابداعی وی اوست. وی در علم تشریح، استخوانشناسی، چشم، گوارش، سرطان پوست و جذام (او بین جذام و داءالفیل که نوعی مرض پوستی است فرق گذاشت) تبحر داشت. همچنین وی تفاوتهای بین سل ریوی و سل خشک و همچنین آسم و تنگی نفس عادی را بهدست آورد.(27)
نظریه او درباره استفاده از میل جراحی جهت فیستول اشکی و درمان سرطان در مراحل اولیه آن ارزشمند است. ابنسینا در قانون، ورم حجاب حاجز را از بیماری ذاتالجنب جدا کرد و از سرایت ذاتالریه بهوسیله تماس هوا و انتشار آن از راه آب سخن گفت. همچنین وی بیماری انگلستیوم را از لحاظ علمی مشخص کرده و منشأ کرمی آن را روشن ساخت. او اولین کسی است که التهاب پوست بدن را بهطور صحیح توصیف و آن را از بیماریهای مشابهش جدا میکند.
بوعلی، نخستین کسی است که بین فلج صورت ناشی از عامل داخلی در مغز و فلج ناشی از سبب خارجی فرق گذاشت. وی سکته مغزی را در نتیجه زیادی خون دانست که نظریه او در این زمینه برخلاف عقیده یونانیان بود.(28) ابنهیثم،(29) پیشگام جراحی چشم است. وی اولین کسی است که در کتاب اپتیک خود، بررسی دقیقی از فرآیند دیدن و درک بینایی را بهنگارش در آورده است. او توانست به مدد تجربه و ذکاوت خویش و بهکارگیری از دانش یونانیان، بسیاری از بیماریهای چشم را توضیح دهد و درمان آنها را بیان کند. وی در زمینه جراحی چشم به پیشرفتهای بسیاری دست یافت. وی در عمل جراحی کاتاراکت (آب مروارید) روشی ابداع کرد که تا سالها مورد استفاده همه پزشکان بود. با اینحال بعضی معتقدند که با وجود دانش فراوان ابنهیثم، او کار طبابت حرفهای انجام نداد و در زمینههای دیگر همچون ریاضیات، مهندسی، نجوم، هیئت کوشش بیشتری داشت.(30) ابننفیس،(31) نخستین کسی بود که گردش خون ریوی و گردش خون کرونر را توصیف کرد. ازاینرو، او را پدر فرضیه گردش خون میدانند. وی پیش از ویلیام هاروی، گردش خون قلبی و ریوی را کشف کرد تا اینکه در سده نوزدهم میلادی بود که دانش جدید با کشف مهم ابننفیس آشنا شد.(32) ابننفیس این اطلاعات را از راه تشریح بدن انسان بهدست آورد. کشف او سه سده پیش از آنکه میگل سروتو، پزشک ایتالیایى، آن را شرح دهد، بهطور آشکارا و روشن توضیح داده شد. بنابراین، لازم است در انتساب این کشف به سروتو تردید کرد. حتى درباره این موضوع که سروتو از راه ترجمههاى لاتین آثار پزشکى اسلامى، با آراء ابننفیس آشنا شده یا اینکه خود این موضوع را کشف کرده، بحثهاى بسیارى در تاریخ پزشکى جهان پیش آمده است.
او نخستین کسی است که از متابولیسم سخن گفته و یافتههای نوینی از فیزیولوژی و روانپزشکی، نبض، استخوان، عضلات، رودهها، اعضای حسی، کانالهای صفراوی، مری و معده را ارائه کرده است.(33) ابنالبدوی، فرضیه اخلاط را رد کرد. وی عقیده داشت که بدن و سلامتی آن متکی بر خون است. او همچنین عقیده وجود اسپرم در زن را رد میکند.(34) منصوربن الیاس، نمودارهای جامعی از ساختارهای بدن، سیستمهای عصبی و گردش خون را طراحی کرد.(35)
کشف سیستم ایمنی بدن، ابداع دانش میکروبیولوژی، استفاده از آزمونهای حیوانی، ترکیب طب با دیگر دانشها (شامل کشاورزی، گیاهشناسی، شیمی و داروشناسی) و نیز اختراع سرنگ برای ساکشن و درمان کاتاراکت توسط ابوالقاسم عماربن علی الموصولی درقرن نهم میلادی، اولین داروخانه در بغداد و کشف دستکم 2000 ماده طبی و شیمیایی از دستاوردهای پزشکان شیعی بهشمار میآید.(36) بهاءالدوله رازی شیعی که در دوره صفوی میزیست، برای اولینبار سیاه سرفه را شناخت و واکسن خوراکی آبله کودکان را از راه دهان تجویز کرد.(37)
هـ) داروشناسی
در زمینه گیاهشناسى و داروشناسى نیز وضع کمابیش بههمینگونه است. مهمترین اثر یونانى که در این زمینه بهدست گیاهشناسان اسلامى رسید، کتاب الحشائش، نوشته دیوسکوریدس، اهل آسیاى صغیر در سده اول میلادى بود. این کتاب به قلم حنینبن اسحاق و چندتن دیگر به عربى ترجمه شد. در سراسر این کتاب، تقریباً خواص دارویى پانصد گیاه مطرح است؛ درحالىکه تنها در بخش مربوط به گیاهان دارویى کتاب الحاوى زکریای رازى، خواص دارویى هفتصد گیاه بیان میشود. این تعداد در دیگر اثر مهم گیاهشناسى اسلامى، کتاب الجامع لمفرداتالادویة و الاغذیة، نوشته ابنبیطار به 1400 فقره رسیده است؛ یعنى نزدیک به سه برابر بیش از آنچه در کتاب دیوسکوریدس بهچشم خورد.(38)
و) جراحی
در صحنه جراحی از جمله جراحیهای انجامشده، میتوان از جراحی کاسه سر، لوزهها، زبان کوچک، پولیپ بینی، سوراخکردن صماخ، برداشتن کامل زبان در صورت خوشخیمی، جراحی باز شکم، خروج عفونت از صفاق بهوسیله بریدن عضلات تحتانی شکم و جراحی بواسیر بهوسیله سوزاندن عروق نام برد. در این میان، اثر ابوالقاسم خلفبن عباس زهراوی با نام التصریف لمن عجز عنالتألیف زبانزد تمام محافل جراحی دنیاست.(39) افزون بر این، نظرات جرجانی درباره جراحی غدد سرطان در مراحل اولیه، بسیار مهم است.(40) مسلمانان برای ضدعفونیکردن محل جراحی از سرکه، آب عسل یا شراب(41) استفاده میکردند و دستکش جراحی نیز از نوآوریهای آنان است. برای بخیه نیز از روده حیوانات و مو استفاده میشد.(42)
موضوع کتاب هفتم ذخیره خوارزمشاهی، جراحی و ارتوپدی است. حتی بیهوشی با عنوان تنویم یا تبنّج بهمعنی بهخوابفروبردن در کتاب الفاظالادویة عینالملک قرن هفتم بیانشده است. آنها بیحسی را با بنگ یا داروهای استنشاقی و بیحسی موضعی را با برخی گیاهان یا سردکردن محل انجام میدادند.
جراحی چشم، خروج آب سیاه با سوزن توخالی و تعیین عدسی برای اصلاح بینایی، از دستاوردهای دوره طلایی طبیبان شیعی بهشمار میآید. آنها گلوگوم یا آب سیاه را تشریح کردند. رسالات چشم پزشکی درباره بیماریها و جراحیهای آن توسط مسلمانان در قرن چهارم به مراتب صحیحتر و جامعتر از کتبی است که در حدود قرن 12 هجری در اروپا نوشته شد. دراینباره، رساله علیبن عیسی بغدادی با نام تذکرةالکحالین و المنتخب فی العلاجالعین ابوالقاسم عماربن علی الموصولی مورد استفاده دانشگاههای طبی اروپا قرار گرفتند؛ بهگونهای که تا قرن هیجدهم میلادی در فرانسه تجدید چاپ میشدند.(43)
ز) آثار
جای تأسف است که بسیاری از آثار شیعی در حملات مغول و جنگافروزیهای دیگر از دست رفت. سوزاندن کتابخانه نفیس شیخ طوسی در 449ق در بغداد با بیش از دههزار جلد کتاب که برخی به خط ائمه معصومین(علیهم السلام) و صحابه و تابعین بود، کتابخانه قصر خلفای فاطمی مصر با یک میلیون و ششصد کتاب از دانشمندان مسلمان توسط ایوبیان، کتابخانه عضدالدوله دیلمی و کتابخانه ابوالفضلبن عبدالعمید وزیر آلبویه و کتابخانه صاحببن عباد (متوفای384ق) که فهرست کتب این کتابخانه در ده جلد نگاشته شده بود؛ توسط سلطان محمد غزنوی، کتابخانه ابونصر شاپوربن اردشیر وزیر صمصامالدوله دیلمی که در 383ق از این جمله است.
بیتردید اولین سدشکنان مسلمان در برابر طب یونانی که مسیحیان و یهودیان آن را استعمار کرده بودند را باید شیعیان دانست. آنها با بهرهگیری از مکتب اهلبیت(علیهم السلام)، و تعالیم اسلامی با اصول پزشکی و بهداشت آشنا شدند.(44) جابربن حیان شاگرد امام صادق(علیه السلام)، دارای تألیفاتی در طب است. کتاب الطب ابوعبداللّه سیاری در عصر امام عسکری(علیه السلام) و کتاب الطب ابوجعفر محمدبن احمدبن محمدبن رجاء، از جمله آثاری است که در دوران حضرات معصومین(علیهم السلام) نگارششده است. گرچه بعدها کتابهایی با عنوان طبالنبوی(صلی الله علیه واله وسلم)، طبالصادق(علیه السلام)، طبالرضا(علیه السلام) نوشته شد، اما بهطور قطع کتبی که در زمان اهلبیت(علیهم السلام) بهنگارش درآمد و به هر نحوی بهدست آیندگان نرسید، به مراتب دارای محتوای عمیق علمی - طبی بوده است.
پس از دوران ابتدایی اسلام و دوران اهلبیت(علیهم السلام) و گذر از عصر ترجمه، رشد و بالندگی مسلمانان بهویژه شیعیان در زمینه طب، کتابهای متعددی عرضه گردید که به تعدادی از آنها اشاره میشود. تألیف این آثار نشاندهنده عمق مجاهدت و تلاش شیعیان طبیب، در عرصه فنآوری پزشکی بود و برای آیندگان نقطه شروع موفقیتهای تازهتر بهشمار میرفت.
ح) مردودات جالینوس
مهمترین دستاوردهاى طب اسلامى هنگامى بهوجود آمد که چند تن از پزشکان اسلامى توجه خود را به ناهماهنگى آرای جالینوس با آنچه خود بر اثر تجربه بهدست آورده بودند، معطوف کردند. نخستین ایرادهاى دانشمندان اسلامى بر جالینوس را ابونصر فارابى مطرح کرد. او در رساله خود باعنوان «الرد على الجالینوس فیما نقض على ارسطاطالیس لأعضاءالانسان»،(45) بهطور کلى ترتیب ساختارى اعضاى بدن انسان را بین آراء جالینوس و ارسطو مقایسه کرد و با توجه به آرای خود، حق را به ارسطو داد. احتمالًا این نگرش فارابى منشأ انتقادات ابنسینا به جالینوس بود.
رازى نیز آرای جالینوس در پزشکى را نقد کرد. مهمترین نقد رازى بر آرای جالینوس درباره دیدن، شنیدن و رسیدن پرتوهاى نورى از جسم بهچشم است. رازى فرآیند دیدن را برعکس اعتقاد جالینوس بسته به پرتوهایى مىداند که بهچشم مىرسند، نه آنکه جالینوس معتقد است که دیدن، بهسبب پرتوهایی صورت میگیرد که از چشم ساطع مىشود. ابنسینا نیز در مورد فرآیند دیدن، کلام جالینوس را نادرست میداند.(46)
کتاب فردوسالحکمة، اثر علیبن ربن طبری، یکی دیگر از کتب پزشکی است که توسط یک عالم شیعی نگاشتهشده است. وی در ابتدای قرن سوم میزیست و استاد زکریای رازی در طب بود. او در این کتاب، از جنینشناسی، روانشناسی، تغذیه، دردشناسی عمومی و خصوصی، داروها و سمها بحث میکند.(47)
کتاب الحاوی، توسط محمدبن زکریای رازی که در نیمه دوم قرن سوم (251-313ق) تألیف شد، دائرةالمعارفی از هفتصد نوع گیاه دارویی است. این کتاب را الجامعالحاضر لصناعةالطب و الجامعالکبیر و الجامع نیز مینامند. متأسفانه نسخه کاملی از آن در دست نیست. فقره مشاهدات بالینی رازی بسیار مشهور است که براون آن را به انگلیسی ترجمه کرد. دکتر سیریل الگود مینویسد: «این کتاب در پیشرفت علم پزشکی در جهان نقش بسزایی داشت؛ تا جاییکه میتوان گفت نقش این کتاب والاتر از قانون ابنسینا است. این کتاب پانصدسال حاکم بر طبابت اروپا بود».(48)
کتاب طب منصوری، الطبالروحانی، دستور الطب و بیماریهای کودکان از آثار دیگر رازی است.
کتاب الجدری والحصبه، توسط رازی در تشخیص افتراقی دو بیماری سرخک و آبله به نگارش درآمد. وی آبله را به دو نوع حقیقی و مرغان تقسیم کرد که مبتنی بر معاینات دقیق خود اوست که مطالعات معاصر، درستی گفتار رازی را تأیید میکند. دکتر آلگود او را پدر طب کودکان میخواند.(49) رازی در کتاب من لایحضرهالطبیب به توصیههای اخلاقی پزشکی پرداخت.(50) کتاب فی العمل بالحدید و الجبر، قوانین و دستورالعملهای شکستهبندی و جراحی است که توسط رازی نگاشته شد.
کتاب الجامع لمفرداتالادویة و الاغذیة شامل معرفی 1400 گیاه دارویی است. این کتاب اثر ضیاءالدین عبداللّهبن احمد، معروف به ابنبیطار، برجستهترین گیاهشناس اسپانیای اسلامی است.
کتاب المغنی فیالادویة المفردة تألیف ابنبیطار، که در آن فقط گیاهان دارویی و چگونگی درمان بیماریها بهوسیله آنها را مورد بررسی قرار داده است.
کتاب الملکی و الصناعة تألیف علیبن عباس اهوازی که در دوران عضدالدوله در قرن چهارم میزیسته و آثار طبی گذشتگانی چون بقراط و جالینوس و اریباسیوس را نقد و بررسی کرد.(51)
شهرت بیش از حد زکریای رازی در قرن سوم و چهارم سبب شد که جامعه از تألیفات دیگر علماء و دانشمندان عرصه طب و طبابت دور بماند. تألیفاتی که هرکدام در جای خود باارزش بودهاند. از آن جمله میتوان به کتاب الطب تألیف ابوالحسن علیبن حسینبن موسیبن بابویه قمی، پدر شیخ صدوق؛ کتاب الطب اثر عبداللّهبن جعفربن حسینبن مالکبن جامع حمیری مؤلف کتاب قربالاسناد؛ کتاب النوادر الطب تألیف شیخ صدوق محمدبن علیبن بابویه؛ کتاب الادویة اثر احمدبن محمدبن حسینبن حسنبن دؤل قمی؛ کتاب فی علمالمزاج تألیف ابونصر فارابی؛ کتاب الکناش، تألیف ابوالحسن احمدبن محمد طبرسی، شامل ده مقاله مختلف که مقاله دهم آن درباره بیماریهای چشم است؛ کتاب رسالة فی ذکرالقارورة و...، اثر ابوالحسن احمدبن محمدبن یحیی سبری ترنجی، اشاره کرد.(52)
کتاب القانون فیالطب اثر بوعلی سینا حسینبن عبداللّه (370-428ق)، ترکیبی علمی از تجارب بالینی وی، آثار و تعالیم جالینوس، بقراط، ارسطو و نوشته پزشکان ایرانی و مسلمان پیش از وی چون رازی، علیبن ربن طبری و... است. این کتاب از روز تألیف تا قرن هفدهم در اروپا و تاکنون در مشرقزمین تدریس میشود. در ایران صد و پنجاه سال بود که در دانشگاه تدریس نمیشد، اما در سالهای اخیر با تأسیس دانشکده طب سنتی و مکمل دانشگاه تهران، برای پزشکان دوره دکترای تخصصی تدریس میشود.
کتاب التیام بوعلی سینا، روشهای تجربی درمطالعات فیزیولوژیک را ارائه داد.
کتاب هدایةالمتعلمین فیالطب بهوسیله ابوحکیم جوینی بخاری، شاگرد ابوالقاسم مقانعی و شاگرد زکریای رازی، بهرشته تحریر درآمد.
کتاب الانبیة عن حقایق الادویة تألیف ابومنصور موفقبن علی هروی در قرن چهارم یا پنجم که نام 585 دارو در آن آورده شده است.(53)
کتاب ذخیره خوارزمشاهی؛ سیداسماعیل جرجانی،(54) در ده بخش با موضوعاتی همچون: تعریف طب، شناخت امزجه، احوال تن، حفظالصحة، شناخت امراض، تب و اقسام آن، علاج بیماریها، پوست و زیبایی، زهرها و پادزهرها و دارو گیاهشناسی و غیره تنظیم شده است.(55)
کتاب خفی علایی، طبالملوکی، الاغراضالطبّیّة و یادگار از دیگر کتابهای به نگارش درآمده اسماعیل جرجانی است. وی از سادات اصفهان بود. آثار او راهگشای طبیبان آن عصر و نیز مشخصکننده روش پزشکان گذشته است. وی بیشتر از دید مشاهدات آزمایشگاهی به تشخیص بیماریها میپردازد. ازاینرو، او را بهعنوان پدر علوم آزمایشگاهی میدانند. و سالروز تولد او 30 فروردین را در ایران روز علوم آزمایشگاهی نام نهادهاند.
کتاب اپتیک، ابنهیثم، به بررسی دقیق فرآیند دیدن و درک بینایی میپردازد.(56)
کتاب تشریحالبدن اثر منصوربن الیاس، حاوی نمودار جامعی از ساختارهای بدن، سیستمهای عصبی و گردش خون است.
ط) طبیبان شیعی در دولت صفویه
عمادالدین محمود صفوی، از شخصیتهای پرفروغ در زمان شاه طهماسب و اسماعیل دوم صفوی است که پزشکان بسیاری را تربیت کرد. از کتب او میتوان رساله افیون، رساله عطری لعل، رساله آتشک، رساله فاظهر، رساله چوب چینی در درمان سیفلیس، رساله در باب سموم، صحیفةالشفاء، رساله یاقوتی، شرح قانون و... را نام برد. رساله وی درباره خوردن چوب چینی که در حدود سال 1550 میلادی نوشته شده است، مورد توجه دانشجویان پزشکی و طبیبان قرار گرفت. گفتنی است که وی درباره سرایت سیفلیس یا آتشک، سرایت از طریق مباشرت جنسی را مورد تأکید قرار میدهد.(57)
کتاب خلاصةالتجارب اثر بهاءالدوله رازی شیعی است. وی در ری بهدنیا آمد. در دوره صفوی زیست، طب هندی را فراگرفت، در هرات درس خواند و پس از رازی درباره زکام مطلب نوشت.(58) او در سال 1501 میلادی قبل از بایلو و ویلس؛ از دانشمندان غربی، سیاهسرفه را بهدنیا شناساند. وی پیشنهاد واکسن آبله از راه دهان را ارائه کرد.(59)
دکتر آلگود مینویسد: «تا آنجاکه من اطلاع دارم، بهاءالدوله نخستین کسی است که به درمان خودبهخودی سالک، دوازده ماه پس از زخمشدن، پرداخته است. همچنین وی به تبهای بثوری ناشی از سرخک و آبله اشاره میکند که تا آن زمان کسی به آن توجه نداشت. همچنین درباره بیماریهای چشمی، به بیماری تب یونجه اشاره میکند و تا سال 1819 میلادی در اروپا شناخته نشده بود».(60) همچنین وی در مورد سیفلیس مطالبی را بیان میکند.(61)
کتاب تحفةالمؤمنین را پزشک دیگر شیعی بنام میرمحمد مؤمن بهنگارش در آورد. او در عصر شاهسلیمان صفوی میزیست. کتاب وی درباره داروهایی با سه منبع گیاهی، حیوانی و معدنی و داروهای ترکیبی و غیره است. او فصل آخر را به داروهای مصنوعی که بهوسیله کیمیاگری در آزمایشگاه تولید میشد اختصاص داد.(62)
ی) مهاجرت طبیبان
با رویکارآمدن دولت صفوی(63) در ایران و حکومت آنان در سه قرن 10 و 11 و 12 زمینه و بستر مناسب برای پرورش عالمان و دانشمندان مقتدر علمی بهویژه طبیبان حاذق ایجادشد. همچنین مناسبات علمی، فرهنگی و مذهبی بین دولت هند و ایران گسترش یافت. لزوم بهرهوری از علوم اسلامی بهویژه طب در شبهقاره هند، سبب شد که بسیاری از دانشمندان طبیب به هند مهاجرت کنند و زمینه گسترش طبابت فنی و علمی را در شبه قاره هند فراهم آوردند. این مهم، تا دوران تسلط انگلیس بر شبهقاره هند همچنان ادامه داشت و طبیبان ایرانی شیعی، سکاندار ارشدی برای طبابت شبه قاره هند بهشمار میآمدند. در این میان، آثار فراوانی نیز پدید آمد که بیشتر این آثار به زبان فارسی است. جالب اینکه در یکدوره زمانی، زبان فارسی، زبان علمی طب در هند و طبیبان برای فراگیری علوم پزشکی، زبان فارسی نیز میآموختند.(64) حکیم بایزید، مؤلف قوانینالعلاج و صدورالامراض و لغاتالادویه؛ حکیم بقاییخان مشهور به بقاخان چشمپزشک معروف دهلی؛ بندربن جراح و پزشک معروف شاهجهان؛ خواجه خاوند محمود که به پزشکان شیرازی منتسب بوده و اطبای بهنام دهلی محسوب میشد؛ حکیم شفایی، شاعر و طبیب که کتاب قرابادین شفایی با موضوع داروشناسی را نوشت. و صادق علیخان که به زبان عربی و فارسی نیز تسلط داشت و شرح تشریح اعضای مرکبه، طریق تعلیم طفلان با موضوع طبابت اطفال و زاد غریب یا مخازنالتعلیم به زبان فارسی از آثار وی است، از جمله هزاران طبیبی هستند که میتوان آنها را بهعنوان دستاورد مهاجرت اطبای شیعی به سرزمین کهن هند دانست که گسترش طبابت در آن سامان را به ارمغان آورد.(65)
نتیجهگیری
باید گفت تلاش برای خروج از انحصار علمی طبی غیرمسلمانان، توسط پزشکان شیعه آغاز شد. و آنان با الهام از توصیههای بهداشتی و پزشکی معصومین(علیهم السلام) این دانش را توسعه دادند. اقدامی که سبب شد مسلمانان به استعدادهای خود پی برند و خلاقیتهای خویش را در قالب دستاوردهای طبی و نگارش کتب به جهانیان عرض کنند.
طبیبان شیعی با پیشرفتهای علمی در پزشکی متوجه شدند که طب یونان آنطور که پزشکان مسیحی تبلیغ کرده بودند، قطعی نیست و نارساییهای بسیاری دارد. بهاینترتیب، پزشکان مسلمان به تصحیح و تکمیل مطالعات بزرگان طب قدیم اعم از بقراط و جالینوس دست زدند.
آنها از تجربیات دیگر کشورها همچون هند و چین هم استفاده کردند. در این مسیر دانشمندان بسیاری همچون ابوالحسن علیبن سهل ربان طبری، رازی، ابوعلی سینا، ابنهیثم و ابننفیس تربیت شدند. تلاش قابلتأمل آنان خدمات ارزشمندی به دنیای پزشکی ارائه داد؛ فنآوری طبی و نوآوریهای شگرفی که با تکنولوژی مدرن امروزی به اثبات میرسد، بهطور خارقالعادهای عرضه شد. کتب مهم و حیاتی بهنگارش درآمد و تجربیات گرانبهایشان، برای پیشبرد این علم بیهیچ چشمداشتی در اختیار جهانیان قرار گرفت. همچنین پزشکان شیعی ضمن مهاجرت به نقاط گوناگون جهان، مانند هند، امپراتوری عثمانی، مصر و دیگر بلاد بهعنوان سفرای ارزشمند علمی اسلامی، دستاوردهای مهم خویش را در اختیار جهانیان قرار دادند.
با وجود فعالیتهای مهم اندیشمندان شیعی در دورههای گذشته، تلاش آنان تاکنون ادامه دارد؛ بهنحوی که ما امروز شاهد درخشش پزشکان مسلمان شیعی و بهخصوص ایرانی در صحنه طبابت دنیا هستیم که از آنجمله میتوان پروفسور محمدنبی نعمتی، رییس بخش جراحی مغز و اعصاب دانشگاه «بن» آلمان، که تکنیک ابداعی وی کیفیت زندگی جانبازان و معلولان قطع نخاع را بهشکل قابلتوجهی ارتقاء بخشید؛ پروفسور مجید سمیعی، رئیس انجمن جراحان مغز و اعصاب جهان؛ دکتر نصرتاللّه نزاکتگو، نخستین جراح پیوند کبد از زنده به زنده (از مادر به فرزند)؛ دکتر خدادوست، بزرگترین چشمپزشک دنیا؛ دکتر بهنمام شکیبا، اولین فوق تخصص داندانپزشکی میکروسکوپی در دنیا نام برد. اینها نمونههایی از اندیشمندان شیعی پزشک هستند که در نقاط گوناگون جهان در بهترین مراکز علمی و حساسترین مؤسسات تحقیقاتی عضو مؤثر و کلیدی بهشمار میآیند یا ریاست موسسههای علمی را برعهده دارند.(66)