نقش عالمان شیعه در مکتب طب اسلامی
دکتر غلامرضا نورمحمدی؛ استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران.( drnormohammadi@yahoo.com).
مقدمه
در میان احادیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، آموزههای فراوانی مربوط به دانش پزشکی و حوزه سلامت وجود دارد.(1) روایات رهنمودها و آموزههای آشکاری را درباره شیوههای جامع الگوی زندگی سالم، پیشگیری، درمان و موضوعات سلامت بیان کردهاند. بهگونهای که وجود عرصههای مشترک بین دین اسلام و موضوعات پزشکی، انکارنشدنی است.
آیتاللّه سبحانی در مقالهای باعنوان «پزشک و پزشکی در اسلام» به ایننکته اشاره زیبایی کرده است:
در عنایت اسلام به امر پزشکی، همینبس که مجموع سخنان معصومین(علیهم السلام) در مورد پزشکی، بهصورت کتابهایی درآمده و در طول تاریخ، کتابهای متعددی بهنام طبالنبی(صلی الله علیه واله وسلم)، طبالائمه(علیهم السلام)، طبالصادق(علیه السلام)، طبالکاظم(علیه السلام) و طبالرضا(علیه السلام) نگارشیافته است. شکی نیست که بخش عظیمی از این سفارشها، از آن مقامات صادر گردیده است و این خود میرساند که عنصر حاکم بر فضای عصر رسالت و پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، استقبال از مسایل بهداشت و درمان بوده است و اگر موضع اسلام در این مورد منفی بود، هرگز چنین احادیثی از آنان نقل نمیشد و مؤلفان دست به تألیف آنها نمیزدند.(2)
با تدبر در این روایات، درمییابیم که اسلام تنها بهجنبه درمان و معالجه بیماریها بسنده نکرده، بلکه شیوههای پیشگیری و راههای دورماندن از بیماریهای گوناگون را نیز بیان کرده است. روایات وارده در این بخش، نهتنها به بیماریهای جسمی، بلکه بیماریهای روحی و روانی و راههای درمان آنها را نیز مورد توجه قرار میدهد است. همانگونه که روایات، حوزههای گوناگون اخلاق پزشکی، مسؤلیت پزشکان، آداب پرستاری، رابطه پزشک با بیمار، خانواده، نظام بهداشتی و... را نیز درنظر گرفته و بهصورت تفصیلی به این مباحث پرداختهاند. بههمینسبب، «مکتب طب اسلامی»، یک مکتب فراگیر و جامع در حوزه سلامت بهشمار میرود.
بدیهی است نگارش احادیث طبی که منبعی اصیل برای مکتب طب اسلامی است، از وسیعترین حوزههای فعالیت در میان اندیشمندان اسلامی، بهویژه علمای شیعه بوده که در قرون متمادی به آنان توجه داشتهاند. مرحوم سیدعبداللّه شبر در مقدمه خود بر کتاب طبالائمه(علیهم السلام) بهروشنی ضرورت نگارش اینگونه احادیث و رد برخی شبهات پیرامون این موضوع را بیان میکند.(3)
الف) پیشینه مکتب طب اسلامی
بانگاهی به پیشینه نگارش احادیث، وجود بخشی بهعنوان کتابالطب در صحاح ستّه و کتب حدیثی اهلسنت جلبتوجه میکند. در میان اهلسنت، از قرن سوم به بعد، نگارش احادیث طبی با عنوان الطبالنبوی (صلی الله علیه واله وسلم)بهصورت مستقل درآمد. برخی اهلسنت را از نظر تاریخی در نگارش و تدوین احادیث طبی، مقدم میدانند. باید گفت در نخستین دورههای تدوین کتابهای حدیث، اهلسنت کتابهای زیادی در حوزه طب اسلامی پدید آوردهاند. از جمله این آثار میتوان به کتابهای گوناگون طبالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) اشاره کرد.
همین موضوع سبب شد که در منابع فهرستنگاری، اهلسنت خود را نخستین گردآورندگان احادیث طبی بدانند، اما کنکاش نگارنده در کتابهای تاریخ پزشکی و کتابنامههای معتبر، نشان داد که اولین کتاب طبالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) را عبدالملکبن حبیب اندلسی ابیری، متوفای سال 238ق تألیف کرده است.(4) درحالیکه بهنظر میرسد بهدلایل فراوان مانند ناآگاهی از منابع شیعه، منسجمنبودن تدوین این احادیث از لحاظ تاریخی در میان شیعیان، برجستهنبودن این بخش از احادیث در منابع حدیثی شیعه و دلایل گوناگون دیگر، زمینه پذیرش عمومی این موضوع ایجاد شده است که نگارش اینگونه کتابها نزد اهلسنت پیشینه بیشتری دارد.
از سوی دیگر، علمای شیعه رساله ذهبیه امام رضا(علیه السلام) را اولین کتاب مستقل در زمینه طب میدانند.(5) مرحوم آقابزرگ نیز در کتاب الذریعة، طبالرضا(علیه السلام) را اولین کتابی میداند که در طب اسلامی نوشته شده است.(6) در کتابنامههای اهلسنت مانند هدیةالعارفین(7) و کشفالظنون،(8) کتابی در طب به امام رضا(علیه السلام) نسبت دادهاند که احتمالاً همان الرسالةالذهبیة امام رضا(علیه السلام) است، زیرا نام دیگر این رساله را طبالرضا(علیه السلام) دانستهاند.
در کشفالظنون اینگونه آمده است که کتاب الطب متعلق به ابوالحسن علیبن موسی الرضا(علیه السلام) (153-203ق) است که توسط حبیب نیشابوری جمعآوری شده است. کتاب طبالرضا(علیه السلام) در میان اهلسنت، اعتبار ویژهای دارد و بر آن شرحهای گوناگونی نوشته شده است. برای نمونه، محمدعلی البار در سال 1992م آخرین شرح را بر این کتاب نوشت که الامام علیالرضا(علیه السلام) و رسالته فی الطب النبوی، الرسالةالذهبیة نام گرفت. بنابراین، اگر بپذیریم که طبالرضا(علیه السلام) اولین کتاب مستقل روایی شیعه در زمینه طب است، میتوان بهراحتی دریافت که نگارش کتاب مستقل در زمینه احادیث طبی، در میان شیعیان قدمت بیشتری دارد، با کنکاش وسیع میتوان به این واقعیتهای تاریخی دست یافت:
اول: پیشینیه نگارش احادیث طبی نزد شیعیان به اصحاب امام صادق(علیه السلام) میرسد؛
دوم: کتابهای تاریخنگاری اهلسنت، اولین کتاب طبی منسوب به شیعه را با عنوان طبالصادق(علیه السلام) ابوعبداللّه جعفربن محمد الصادق(80-148ق) معرفی کردهاند.(9) پس از آن نیز برخی اصحاب ائمه اطهار(علیهم السلام) دارای کتابهایی مستقل، با نام کتاب الطب بودهاند، اما متأسفانه توجه ویژهای از سوی شیعه برای معرفی گنجینههای سرشار خود صورت نگرفته است و بسیاری از مسلمانان تمام مذاهب، در این زمینه اطلاع اندکی دارند.
ب) مفهومشناسی
طب اسلامی، مفهومی جامع و گسترده است که شامل ابعاد مختلف جسمی، روحی، روانی، اجتماعی و معنوی افراد میشود.
این مفهوم جامع و صحیح را تنها در صورتی میتوان پذیرفت و آن را تصدیق کرد که به متون اسلامی و آموزههای دینی در این زمینه تسلط کامل داشته باشیم و با تعمق و ژرفاندیشی در آنها به نکات بسیار گرانبها و ارزشمند آن پی ببریم. در غیر اینصورت، ناآگاهی میتواند به نفی آن بیانجامد.
بنابراین، در تعریفی کامل میتوان مکتب طب اسلامی را شامل دو بخش کلان دانست:
مجموع یافتهها و رهنمودهایی که از آیات مکتوب، یعنی قرآن کریم و سنت مکتوب و احادیث پبامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) بهدست میآید.
مجموع یافتهها و رهنمودهایی که از آیات مدون، یعنی آیات انفسی و آفاقی و سنت مدون و سنتهای الهی در نظام هستی بهدست میآید.
البته باید با ظرافت و دقت به مفهومشناسی سه واژه بیان شده در اصطلاح مکتب طب اسلامی توجه داشت:
1. مکتب
واژهی مکتب بهبیان دیدگاهی اشاره دارد که اجزا و عناصر آن با هم ارتباط نظاممند دارند و در مجموعهای منسجم و هماهنگ گرد آمدهاند که بیانگر دیدگاه خاص (اصلاحی یا تأسیسی) درباره موضوع خاصی مانند حوزه گسترده پزشکی است. پس مکتب دو ویژگی دارد: انسجام و نظاممندی و نگرش نظاممند؛ برخورداری از دیدگاه خاص در مقابل دیگر دیدگاهها.
2. طب
واژه طب در این نگرش، مفهومی جامع و فراگیر دارد که نظام جامع سلامت در همه ابعاد زیستی انسان را در تمامی حوزههای شناختی، پیشگیری، سلامت، آسیب، درمان و... دربرمیگیرد.
3. اسلامی
پسوند اسلامی، ناظر بر منشأ، منبع و شیوه اقتباس آموزههای ارزشی و روشی در حوزه گسترده پزشکی است. البته لازم است که بهتفاوت بین دو واژه «اسلام» و «مسلمان» نیز توجه داشت. بههمین سبب، مکتب طب اسلامی فقط به مسلمانان اختصاصی ندارد و آموزههای مطرحشده در این مکتب فراگیر است و تمام انسانها را دربرمیگیرد.
با این بیان، میتوان مکتب طب اسلامی را یک مکتب سلامتی جامع دانست که بهتمام ابعاد سلامت انسان میپردازد. مبانی فکری این مکتب، از اصول و منابع قطعی اسلام استنباط و استخراج میشود و مصادیق آن آمیزهای از روشهای متنوع برگرفته از منابع دینی و بشری است؛ بهشرطی که این روشها در چارچوب شناختهشده دین اسلام باشد. بنابراین، مکتب طب اسلامی، افزون بر اینکه الگویی فکری (مجموعه مبانی، مبادی و اهداف) است که برداشت صحیح از انسان و مفاهیم وابسته به آن را ارایه میکند، دربردارنده گزارههای فراوانی نیز در حوزههای کاربردی پزشکی است.(10)
ج) نقش راویان احادیث در شکلگیری مکتب طب اسلامی
مهمترین نقش علمای شیعه و راویان احادیث در شکلگیری مکتب طب اسلامی را میتوان تلاش و همت آنان در روند مستمر تدوین کتابهای طبی، برمبنای احادیث پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) دانست. آنانکه به احادیث نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) نگاهی عمیق داشتهاند، بهخوبی دریافتند که در احادیث این بزرگواران، آموزههای فراوانی درباره زیست و سلامت فراگیر و پایدار انسان وجود دارد. بههمین سبب، بسیاری از رجال حدیثی، پس از آگاهی کامل از احادیث پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) در حوزه پزشکی و سلامت، درصدد برآمدند تا آموزههای این بزرگواران را در اختیار عموم مردم قرار دهند. ضرورت این موضوع بهگونهای بود که محدثان و ناقلان حدیث را بر آن داشت که به تألیفاتی مستقل با عنوان کتابالطب و حفظالصحة، همت گمارند.
تاکنون کتابی جامع برای آشنایی اولیه با تاریخ نگارش احادیث طبی و کتابهای روایی طبی، تدوین نشده است، اما در بیان توجه عالمان شیعه به امر طب اسلامی، همینبس که مجموع سخنان و روایات ائمه اطهار(علیهم السلام) درباره طب، بهصورت کتابهایی درآمده و در طول تاریخ، کتابهای گوناگونی بهنام طبالائمه(علیهم السلام)، طبالصادق(علیه السلام)، طبالکاظم(علیه السلام) و طبالرضا(علیه السلام) نگارشیافته است.
در این بخش، بهمعرفی چهلتن از راویان و علمای شیعه که در نگارش و تدوین کتابهای طبی برمبنای احادیث ائمه اطهار(علیهم السلام) همت گماشتهاند و مکتب طب اسلامی را پایهگذاری کردهاند، میپردازیم.
1. علما و راویان متقدم (قرن دوم تا پنجم)
یکم. حمادبن عیسی جهنی (م ۲۰۸یا۲۰۹ق)
وی راوی و فقیه شیعی قرن دوم و از اصحاب امام صادق(علیه السلام)، امام کاظم(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) است وفات او را در زمان امام جواد(علیه السلام) دانستهاند.(11) کتاب تنبیهات علی منافعالاعضاء من الانسان و الحیوان اثر اوست.(12)
دوم. محمدبن جمهور (153-210ق)
ابوعبداللّه محمدبن حسنبن جمهور عمّی بصری، مشهور به ابنجمهور، از محدثان و ادبای شیعی است. برخی او را از اصحاب امام رضا(علیه السلام) دانستهاند. ازآثار او میتوان به کتاب الرسالةالمذهبة عن الرضا(علیه السلام) اشاره کرد.(13)
سوم. حسنبن فضال (م ۲۲۴ق)
ابومحمد حسنبن علیبن فضال کوفی،(14) از راویان موثق شیعه و از اصحاب خاص امام رضا(علیه السلام) بوده است و برخی وی را از اصحاب اجماع میدانند. البته برخی مانند نجاشی، شیخ طوسی و برقی او را از اصحاب امام رضا(علیه السلام) برشمردهاند،(15) ولی برخی مانند تفرشی او را از اصحاب امام رضا(علیه السلام) و امام جواد(علیه السلام) دانستهاند. برخی نیز وی را از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) شمردهاند.(16) شیخ طوسی به نقل از ابنندیم، او را صاحب کتابالطب میداند.(17) در منابع فهرستنگاری به کتابهایی از او اشاره شده است؛ کتابالطب،(18) کتاب الحمام(19) که آقابزرگ در الذریعة این کتاب را ما روی فیالحمام نامیده است.(20)
چهارم. کاتب بصری
ابوعبداللّه احمدبن محمدبن سیار کاتب بصری، را از اصحاب امام هادی(علیه السلام) و امام حسن عسکری(علیه السلام) دانستهاند.(21) نجاشی معتقد است وی از نویسندگان آلطاهر در زمان ابومحمد بوده که صاحب کتابالطب است.(22) شیخ طوسی نیز یکی از کتابهای وی را کتابالطب میشمرد.(23)
بسیاری از بزرگان مانند شیخ صدوق در خصال و برقی در محاسن، برخی احادیث طبی را با سند وی از ائمه اطهار(علیهم السلام) نقل میکنند.(24) صاحب تأسیسالشیعة او را نحوی، لغوی، شاعر و ادیب مصری و از علمای امامیه قرن سوم و زمان امام حسن عسکری(علیه السلام) معرفی کرده است.(25) ریحانةالادب به نقل از منهجالمقال، وی را متوفای ۳۶۸ق دانسته،(26) ولی این تاریخ درست نیست؛ زیرا وی در زمان امام عسکری(علیه السلام) میزیسته و متوفای ۲۶۰ق بوده است. در منابع فهرستنگاری کتب نیز نام کتابالطب بهچشم میخورد.(27)
پنجم. محمدبن رجاء بجلی (م۲۶۶ق)
ابوجعفر محمدبن احمدبن محمدبن رجاء بجلی، از کسانی است که نجاشی برای وی، کتابالطب و کتابالنوادر را آورده است.(28) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتاب الطب وی اشاره میشود.(29)
ششم. ابواحمد عبدالعزیزبن یحییبن احمدبن عیسی جلودی ازدی بصری
برخی او را از اصحاب امام جواد(علیه السلام) دانستهاند، ولی طریحی او را از اصحاب امام باقر(علیه السلام) معرفی میکند. آیتاللّه خویی گفته است: جدّ او - یعنی عیسی جلودی - ممکن است از اصحاب امام باقر(علیه السلام) باشد و مراد از ابیجعفر در کلام نجاشی این است که جدّ او از اصحاب امام جواد(علیه السلام) بوده است. مؤید این موضوع، گفته ابنندیم در الفهرست است که فوت عبدالعزیز را در سال ۳۳۰ق ذکر کرده است. وی استاد شیخ ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولویه متوفّاى 367ق بوده است.(30)
نجاشی برای وی، کتابهای گوناگونی یاد کرده که برخی عبارتاند از: کتابالطب، کتاب قوله فی الدعاء و العوذ و ذکر الخیر و فضل ثوابالاعمال و الطب و النجوم، کتابالطیب، کتاباللباس، کتاب ما جاء فیالحمام و کتاب ریاحین.(31)
در منابع فهرستنگاری کتب نیز به برخی کتابهای وی اشاره شده است، از جمله: الطب،(32) الاطعمة،(33) الذبایح و الاطعمة و اللباس،(34) ما جاء فی الحمام(35) الاشربه،(36) الاطعمه،(37) قول ابنعباس فی الدعاء و الذکر و العوذ، و الطب و النجوم(38) و الریاحین.(39)
هفتم. احمدبن محمدبن خالد البرقی (م ۲۷۴یا۲۸۰ق)
ابوجعفر احمدبن محمدبن خالدبن عبدالرحمنبن محمدبن علی البرقی، را از اصحاب امام جواد(علیه السلام) و امام هادی(علیه السلام) شمردهاند که افزون بر کتاب الطب دارای کتابهای المآکل، المشارب، الطیب و الزینة نیز بوده است.(40) علیبن محمد ماجیلویه، وفات او را ۲۸۰ق میداند. درحالیکه دیگر مورخان، تاریخ وفات او را ۲۷۴ق بیان کردهاند.(41) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به برخی کتابهای وی اشاره شده است؛ از جمله: الطب(42) و المحاسن.(43) این کتاب تنها یک مجموعه روایی نیست، بلکه دائرةالمعارفی از علوم مختلف است که بخش عمدهای از آن مربوط به علم طب است. آدابالنفس،(44) المآکل،(45) الماء،(46) الاجناس و الحیوان(47) و الفراسة، از دیگر آثار وی بهشمار میروند.(48)
هشتم. عبداللّهبن جعفر حمیری قمی (م۲۷۴ق)
ابوالعباس عبداللّهبن جعفربن حسن (حسین)بن مالکبن جامع حمیری قمی شیخ از کسانی است که شیخ طوسی وی را از اصحاب امام رضا(علیه السلام)، امام هادی(علیه السلام) و امام عسکری(علیه السلام) میداند. کشّی او را از اصحاب امام رضا(علیه السلام) معرفی کرده، ولی آیتاللّه خویی این موضوع را بعید میداند؛ زیرا وی پس از سال 290ق وارد کوفه شده است.(49) شیخ طوسی(50) و نجاشی(51) او را صاحب کتابالطب معرفی کردهاند. در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتاب الطب وی اشاره شده است.(52)
نهم. محمدبن مسعود عیاشی سمرقندی (م ۳۲۰ق)
ابونضر محمدبن مسعودبن محمدبن عیّاش سلمی سمرقندی، معاصر با پدر شیخ صدوق است و اندکی نیز بر او تقدم زمانی دارد. عیاشی سمرقندی صاحب تفسیر معروف عیاشی است. او مردی جامع بوده است. گرچه شهرتش به تفسیر است، اما کتب زیادی در علوم مختلف و از آن جمله در طب دارد. افزون بر آن، در فهرست کتابهایش کتاب الاشربه و کتاب الفرقان بین حلّ المأکول و حرامه نیز بهچشم میخورد.(53) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتاب الطب وی اشاره شده است.(54)
دهم. علیبن حسینبن موسیبن بابویه قمی (م ۳۲۹ق)
وی پدر شیخ صدوق است که خود و فرزندش از بزرگان علمای شیعه هستند. او پرتألیفترین افراد در میان طبقه نخست علمای شیعه، بهشمارمیرود.(55) ابنندیم در کتاب الفهرست از روى خط پسرش ابوجعفر صدوق نقل کرده است که وى دویست تألیف داشته است.(56) یکی از آثار ایشان، کتابالطب است.(57) برخی وی را از اصحاب امام عسکری(علیه السلام) میدانند. در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتابالطب وی اشاره شده است.(58)
یازدهم. شیخ صدوق (م 381ق)
ابوجعفر محمدبن علیبن الحسینبن موسىبن بابویه القمی، مشهور به شیخ صدوق است که نجاشی در معرفی کتابهای او به آثاری مانند کتاب السواک و کتاب نوادر الطب اشاره میکند.(59) در منابع فهرستنگاری کتب نیز نام همین کتابها بهچشم میخورد.(60)
دوازدهم. احمدبن محمد اشعری قمی (م بعد 280ق)
وی(61) را از اصحاب امام رضا(علیه السلام)، امام جواد(علیه السلام) و امام هادی(علیه السلام) دانستهاند.(62) بیشتر کتابهای رجالی، در شرح حال وی، کتابالطب را از تألیفهای او دانستهاند.(63) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتاب الطب وی اشاره گردیده است.(64)
سیزدهم. احمدبن محمدبن حسینبن حسنبن دؤل قمی (م ۳۵۰ق)
نجاشی وی را دارای صد کتاب دانسته که برخی کتابها عبارتاند از: کتاب الطب، کتاب الادویه، کتاب الطبائع، کتاب الزینة، کتاب الاغذیة، کتاب الاطعمة، کتاب الاشربة و کتاب التجمل.(65) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به برخی کتابهای وی از جمله: الطب،(66) الطب الصغیر،(67) الطب الکبیر،(68) الطبایع،(69) خصائص الاطعمة،(70) الاشربة،(71)
الاطعمة(72) والاغذیة.(73) اشاره شده است.
چهاردهم. جعفربن محمدبن قولویه قمی (م ۳۶۸ یا ۳۶۹ق)
نجاشی درباره وی گفته است: «از ثقات اصحاب است که در حدیث و فقه از اجلا محسوب میگردد و دارای کتاب مداوةالجسد است». شیخ طوسی نام کتاب وی را مداوةالجسد لحیاةالابد بیان کرده است. البته نام دیگر این کتاب مداراتالجسد، است.(74) کتابی باعنوان ما روی فیالحمام نیز از اوست.(75)
پانزدهم. محمدبن احمد اشعری قمی
ابوجعفر محمدبن احمدبن یحییبن عمرانبن عبداللّهبن سعدبن مالک اشعری قمی، از ثقات حدیث است و نجاشی، شیخ طوسی و علامه حلّی او را بهبزرگی یاد کردهاند. کتابالطب از تألیفهای ایشان است.(76) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتابالطب وی اشاره شده است.(77)
شانزدهم. موسیبن عامر اشعری قمی
ابوالحسن موسیبن حسنبن عامربن عمرانبن عبداللّهبن سعد اشعری قمی، مشهور به موسیبن عامر، از ثقات حدیث بوده و نجاشی با تعابیر ثقه، عین و جلیل از او یاد میکند. شمار کتابهایش را نیز ۳۰ کتاب دانسته که یکی از آنها کتابالطب است.(78) در منابع فهرستنگاری کتب نیز کتابالطب وی بهچشم میخورد.(79)
هفدهم. ماجیلویه (م ۳۷۶ق)
ابوعبداللّه محمدبن ابیالقاسم عبیداللّهبن عمران جنابی برقی، معروف به ماجیلویه، به ابنبندار نیز ملقب بوده و از قمیین بهشمار میآمده است. او ثقه، فقیه و داماد احمدبن ابیعبداللّه برقی و دارای کتابالطب بوده است.(80) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتابالطب وی اشاره میشود.(81)
هجدهم. اسماعیلبن شعیب عریشی
شیخ طوسی او را فردی ثقه دانسته است. وی کمحدیث است، ولی کتابالطب دارد.(82) نجاشی و دیگران نیز برای وی کتابالطب ذکر کردهاند.(83) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتابالطب وی اشاره شده است.(84)
نوزدهم. ابنبسطام (م 401ق)(85)
ابوعتاب عبداللّه و حسینبن بسطامبن سابور زیات واسطی، مشهور به ابنبسطام است. نجاشی میگوید: وی بههمراه برادرش حسینبن عتاب،(86) کتابی را در طب جمعآوری کردهاند که کثیرالفوائد والمنافع نام دارد.(87) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتاب طبالائمه(علیهم السلام) وی اشاره شده است.(88)
بیستم. ابومحمد زیدبن علیبن حسین حسینی
شیخ منتجبالدین در کتاب الفهرست خودش مینویسد: «وی فقیه و شاگرد شیخ طوسی بوده و کتابی با نام علمالطب عن اهلالبیت(علیهم السلام) داشته است».(89) این کتاب با عنوان طب اهلالبیت(علیهم السلام) نیز آورده شده است. در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتاب طبالائمه(علیهم السلام) وی اشاره کردهاند.(90)
2. علما و راویان متأخر (قرن ششم تا چهاردهم)
یکم. قطب راوندی(91)(م 570یا580ق)
ضیاءالدین ابوالرضا فضلاللّهبن علیبن عبیداللّه حسنی، مشهور به قطب راوندی از علماى بزرگ شیعه است. بسیاری از بزرگان او را، استاد عصر خود نامیدهاند(92) و از او تجلیل کردهاند.(93) از وی باعنوان دانشمندى توانمند در اصول و فروع اسلام و عالمى محبوب و مورد قبول عموم مردم، تمجید و ستایش شده است.(94)
قطب راوندى، در زمینه فقه و حدیث و تفسیر و طب و اخلاق و عرفان، بیش از ده کتاب دارد که یکى از آنها کتاب ترجمه العلوی للطبالرضوی(95) بوده است. برخی نیز مانند سیدعلی مدنی در کتاب الدرجاتالرفیعه برای او کتاب الطبالرضوی(علیه السلام) را نقل کردهاند، گرچه این کتاب نیز مانند شرح او بر طبالرضا(علیه السلام) ترجمةالعلوی للطبالرضوی(علیه السلام)نام دارد.(96)
دوم. نوراللّهبن محمد مرعشی شوشتری (م 925ق)
ضیاءالدین نوراللّهبن محمد شاهبن مبارزالدینبن حسینبن نجمالدین محمود مرعشی شوشتری، جدّ شهید ثالث قاضی نوراللّه تستری است. وی نیز دارای کتابالطب به زبان فارسی است.(97)
سوم. سید شریفالدین
شریفالدینبن ضیاءالدین نوراللّهبن محمد شاهبن مبارزالدینبن حسینبن نجمالدین محمود مرعشی شوشتری،(98) از علمای بزرگ و متبحر در علوم نقلی و عقلی عصر خود و از شاگردان شیخ فقیه ابراهیمبن سلیمان قطیفی است. وی پدر شهید ثالث قاضی نوراللّه شوشتری (956-1019ق) است. سیدشریف آثاری در زمینههای گوناگون دارد که از جمله میتوان به کتاب طبی با عنوان رسالة حفظالصحة فیالطب اشاره کرد.(99)
چهارم. ابنجاندار (۱۰۱۲-۱۰۷۶ق)
حسینبن شهابالدینبن حسینبن محمدبن حیدر جاندار بقاعی کرکی عاملی، مشهور به ابنجاندار، فردی فاضل، ادیب، متکلم، محدث و نیز طبیب شیعی است. بنابه گفته ابنمعصوم، وی در اواخر عمر به علم طب روی آورد.(100) وی از شیخ بهایی اجازه روایت داشته است.(101) ابنجاندار به ایران نیز مسافرت کرد و مدتی در اصفهان اقامت گزید.(102) وی که همواره در سفر بود، عاقبت در ۱۰۷۴ق به حیدرآباد هند آمد.(103) او را صاحب کتابهای کبیر فیالطب، مختصر فیالطب و رسائل فیالطب دانستهاند.(104)
بیش از چندین اثر برای ابنجاندار برشمردهاند که برخی آنها در طب است که در منابع فهرستنگاری کتب نیز به این کتابها اشاره شده است: الطب،(105) الطبالکبیر،(106) الطب الصغیر،(107) الرسائلالطبیه.(108)
پنجم. فیضاللّه عصاره تستری (م ۱۰۷۸یا۱۰۸۸ق)
وی عالمی جامعالاطراف در علوم مختلف مانند نجوم، ریاضی و طب در قرن یازدهم بوده است. کتابی با عنوان مفتاحالشفاء دارد که مجموعه احادیثی از امیرمؤمنان(علیه السلام)تا امام حسن عسکری(علیه السلام)درباره طب (در مورد ادویه و ادعیه امراض) است.(109) وی الرسالة الذهبیة امام رضا(علیه السلام) را نیز ترجمه کرده است.(110)
ششم. شمسالدین محمد حسینی احساوی (م ۱۰۸۹ق)
او کتابی با عنوان کشفالاخطار فی طب الائمةالاطهار(علیهم السلام) تنظیم کرده است. کتاب دارای سه فصل است که در یک مقدمه و 12 باب و خاتمه تنظیم شده است.(111)
هفتم. واعظ قزوینی (م ۱۰۸۹ق)
میرزا محمد شفیعبن صاحب ابوابالجنان، مشهور به واعظ قزوینی، کتابی با عنوان الفصولالتسعین فی معالجات امراض اهلالدین باحادیث آلطه و یاسین تدوین کرده است.(112)
هشتم. محمد تقی دهخوارقانی (م۱۰۹۳ق)
شیخ حر عاملی گفته است: گرچه وی متولد دِه خوارقان است، ولی در قزوین رشد یافته و در بسیاری از فنون، از جمله طب، ماهر بوده و از شاگردان خلیل قزوینی و برادرش محمدباقر قزوینی و صاحب کتاب فیالطب است.(113)
نهم. حسینبن محییالدینبن عبداللطیفبن ابیجامع عاملی
شیخ حرّ عاملی در املالآمل مینویسد: «وی فردی فاضل، عالم و فقیه بوده که احادیث را از طریق پدر و جدش و از شیخ بهائی روایت میکند». عاملی، چندین تألیف برای وی برمیشمارد که در میان تألیفات، کتاب فیالطب بهچشم میخورد.(114)
دهم. شیخ حرّ عاملی (1033-1104ق)
مهمترین کتاب وی در زمینه احادیث طبی را میتوان کتاب الفصولالمهمة فی أصولالائمة(علیهم السلام) دانست که مشتمل بر احادیث فراوانی در این زمینه است.(115) همچنین تمام الرسالة الذهبیة (طبالرضا(علیه السلام)) را نیز به روایت تلعکبری از ابوعلیبن همامبن حسنبن محمدبن جمهور عمی از پدرش که ملازم امام(علیه السلام) بوده، در این کتاب آورده است.(116) آقابزرگ کتابی باعنوان مختصر الفصولالمهمة را نیز از آثار او میداند.(117)
یازدهم. محمد شریفبن محمد صادق خاتونآبادی (م ۱۱۲۱ق)
محمدشریفبن محمدصادق خاتونآبادی، یکی از علما و اطبای معروف قرن دوازدهم هجری در اصفهان بود که در روزگار پادشاهی شاه سلیمان (1077-1105ق) و شاهسلطانحسین صفوی (1105-1135ق) میزیست.(118)
از آثار طبی برجای مانده محمدشریف خاتونآبادی، نسخههای متعددی در کتابخانههای گوناگون موجود است. احمد منزوی، آثار محمدشریف خاتونآبادی را با شرح و تفصیل بیان کرده است.(119) وی دارای شرحهای مناسب بر طبالائمة(علیهم السلام)، طبالرضا(علیه السلام) و طبالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) است. ترجمه الرسالة الذهبیة یا رسالة طبالرضا(علیه السلام)، تحفةالابرار، در شرح طبالنبی(صلی الله علیه واله وسلم) و طبالائمة(علیهم السلام)، حافظالابدان،(120) الاربعون حدیثاً،(121) شرح اربعین طیبة، شرح طبالائمة(علیهم السلام)،(122) معدنالفیض، رسالة سموم و حاشیة علی الموجز را از جمله آثار او دانستهاند.(123)
دوازدهم. ابنشیبه درازی بحرانی (۱۰۷۵-۱۱۲۴ق)
احمدبن صالحبن حاجیبن علیبن عبدالحسینبن شیبه درازی بحرانی، کتابی باعنوان طبالاحمدی دارد که در این کتاب، روایات اهلبیت(علیهم السلام) درباره طب را جمعآوری کرده است. کتاب الطبالاحمدی در کتابخانه آیتاللّه مرعشی موجود است.(124)
سیزدهم. شمسالدین محمدبن محمد بدیع رضوی مشهدی (م ۱۱۳۵ق)
وی شاگرد شیخ حر عاملی است که بر الرسالة الذهبیة شرحی دارد که آن را شرح طبالرضا(علیه السلام) نامیدهاند.(125)
چهاردم. شُبّربن فخار (1122-1178ق)(126)
شُبَّربن محمدبن ثنوان موسوی مشعشعی حویزی، معروف به شُبّربن فخار حویزی، فقیه و محدّث امامی قرن دوازدهم، سرسلسله خاندان شُبّر است. او در نجف به تحصیل فقه و حدیث پرداخت. بیش از ۳۰ اثر برای حویزی برشمردهاند که برخی در طب است که در منابع فهرستنگاری کتب نیز به فهرست کلیاتالطب،(127) الاطعمة و الاشربة به آنها اشاره شده است.(128)
پانزدهم. میرزامحمدبن خلیل رازی (م ۱۲۱۸ق)
وی کتابی باعنوان طب الامامالصادق(علیه السلام) تألیف کرده است.(129)
شانزدهم. عبداللّهبن محمدرضا شبّر حسینی حلّی (۱۱۸۸-۱۲۴۲ق)
این عالم شریف را معاصر کاشفالغطاء و میرزای قمی دانستهاند. مردی بسیار متتبع و متبحر و متعبد و دارای تألیفات زیادی در فقه، اصول، کلام، حدیث، رجال و تفسیر بوده است. دو کتاب نیز در طب با نامهای: الطب المروى با 1362 بیت(130) (سطر) و طبّالائمّه(علیهم السلام) با11000 بیت (سطر) نگاشته است.(131) در منابع فهرستنگاری کتب نیز به کتاب طبالائمه(علیهم السلام) اشاره شده است.(132)
هفدهم. عبدالمطلببن غیاثالدین محمد (م ۱۲۹۸ق)
وی را صاحب کتابی با عنوان تسهیلالدواء و الداء لتحصیلالشفاء و دفعالمرض بالدعاء دانستهاند که در هشت باب به زبان فارسی تنظیم شده است.(133)
هجدهم. ملامحمد مدرس مشهدی (م ۱۲۵۷ق)
وی شرحی بر الرسالة الذهبیة که آن را شرح طبالرضا(علیه السلام) نامیده است.(134)
نوزدهم. حسینبن نصراللّهبن صادق موسوی حسینی (م ۱۳۳۲ق)
وی از محدثان معاصر است که کتاب الطبالرضوی(علیه السلام) را در کارنامه دارد.(135)
بیستم. دهسرخی اصفهانی (1307ش)
سیدمحمود موسوی دهسرخی، از فقهای معاصر شیعه بود. مفاتیحالصحه فی طبالنبی و الائمه و رمزالصحه با موضوع طب، از آثار اوست.
3. دیدگاههای عالمان شیعی در گسترش مکتب طب اسلامی
برخی علمای شیعه بهصراحت بر وحیانیبودن طب تأکید ورزیدهاند. در این بخش به سخنان برخی از این حکما در این زمینه میپردازیم:
یکم. شیخ مفید
وی در شرح عقاید معتقد است:
طب (حقیقتی) درست است و دانش طب پابرجاست و راه (کسب یا ایجاد) آن نیز وحی است و پزشکان طب را از پیامبران(علیهم السلام) گرفتهاند؛ زیرا دانستن حقیقت دردها راهی ندارد، جز شنیدن از پیامبران(علیهم السلام)، شناخت دارو نیز راهی ندارد جز توفیق از خدا، پس ثابت شد که راه طب دریافت از دانای نهان است که خداوند متعال است.(136)
دوم. علامه مجلسی
وی نیز در ذیل کلام شیخ مفید میگوید:
تأییدکننده این احتمال آن است که میدانیم جمعی از مخلصان شیعه، طب و معالجه آنان از روی دستور اخبار روایتشده از أئمه اطهار(علیهم السلام) بوده است و به پزشک مراجعه نداشتند و تندرستتر و عمری طولانیتر داشتند، از آنان که به پزشکان مراجعه میکردند.(137)
سوم. سیدبن طاووس
ایشان در کتاب کشفالمحجة لثمرةالمهجه مینویسد:
«کتابهایى در علم طب، خداوند براى تو مهیا فرموده است که از ائمه اطهار(علیهم السلام) و علمای متبحّر نقل شده است. پس در طب ابدان قبل از اینکه به اطبا رجوع نمایى، به کسى اعتماد کن که به باطن نواقصى که در بدنها پیدا مىشود عالم و دانا است و امور خود را به او (جل جلاله) واگذار کن و بر وى توکل نما و ملک او را به او تسلیم نما که در این حال خواهى دید که او طبیب دردها و بىنیازکننده از اطبا است».(138)
چهارم. سیدعبداللّه شبّر
او در مقدمه کتاب طبالائمة(علیهم السلام) مینویسد:
از ائمه اطهار(علیهم السلام) درباره انواع راههای درمان و معالجه، حفظ سلامتی، دفع بلاها، بیماریها و آسیبها توسط داروها، غذاها و ذکرها و دعاهای خاص روایات بسیار زیاد و اخبار فراوانی وجود دارد؛ بیش از آنکه بهشمار آید و بسیار گستردهتر از آنکه بتوان آنها را بهحساب آورد.(139)
نتیجهگیری
1. اگر بدون در نظرگرفتن احساسات مذهبی، بخواهیم نقش راویان و عالمان شیعه را تنها از جنبه تاریخ علم طب مورد کاوش قرار دهیم، درمییابیم که این دانشمندان چه کمک شایانی به رشد طب کردهاند. البته اگر بخواهیم بهصورت مستند، محصول تلاش دانشمندان شیعه را بهصورت جامع ارایه دهیم، باید به تاریخ علوم از حدود دهه سوم قرن اول هجری نظری بیفکنیم تا به این نتیجه برسیم که نقش دانشمندان شیعه در طب بیشک بیرقیب و بی نظیر بوده است. از این جهت، بخشی از گسترش علم طب وامدار دانشمندان شیعی است.
2. در منابع دینی و آموزههای اسلامی(آیات و روایات)، عرصههای مشترک فراوانی با پزشکی وجود دارد که میتوان، مکتب طب اسلامی را از آن استنباط کرد؛ زیرا دین اسلام، رهنمودها و آموزههای آشکاری را درباره چگونگی زیست جسمی و روانی انسانها ارایه کرده است. البته اصطلاح مکتب طب اسلامی را به مفهوم صحیح آن باید در ساختار و قالب یک مکتب در نظر گرفت. بهیقین میتوان به این گزاره اعتراف کرد که مکتب طب اسلامی به مفهوم صحیح آن، تأمینکننده سلامت دنیوی و اخروی است.
3. روایات طبی در منابع معتبر شیعه، نسبت به منابع اهلسنت قابلقیاس نیست؛ زیرا آنان روایات را تنها در دو دهه صدر اسلام محدود کردهاند، درحالیکه روایات شیعه در یک بازه زمانی بیش از دو قرن ارایه شده است. پس از رهگذر بررسی روایات طبی در منابع روایی شیعه میتوان بهنتایج مطلوبی دست یافت. گردآوری، تدوین و بررسی کارشناسانه روایات طبی در منابع شیعی، بهعنوان یکی از منابع اصیل مکتب طب اسلامی، میتواند پژوهشی بسیار مفید و راهگشا باشد.
4. از نیمه اول قرن دوم، توجه به روایات طبی بهصورت خاص آغازشد. در قرن سوم، دوره تألیف کتب مستقل باعنوان کتابالطب اوج گرفت. در قرون بعد نیز آثار کمنظیری تألیف شد و این حرکت ادامه یافت. در میان تألیف کتب روایی طب، تأثیرگذارترین آنها متعلق به شیعیان است.(140)