شهادت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

شهادت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت

Question آیا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) را می توان از منابع اهل سنّت اثبات کرد؟
AnswerSmall:

در منابع اهل سنت گزارش های فراوانی درباره حوادثی که بعد از وفات رسول خدا(ص) بر حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) گذشت وجود دارد. برای مثال منابعی مانند المصنف، تاریخ طبری، الامامه و السياسه، العقد الفرید، الاستیعاب، شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، مختصر اخبار البشر، مسند فاطمه و کنز العمال، از تهدید عمربن خطاب به آتش زدن خانه حضرت زهرا(س) در صورت امتناع حضرت علی(ع)از بیعت با ابوبکر حکایت دارند. برخی منابع دیگر مانند فرائدالسمطين، الامامه و السياسه، میزن الإعتدال و شرح نهج البلاغه صریحا از هجوم و ضرباتی که بر پیکر مطهر حضرت زهرا(س) در آن هجوم وارد آمد سخن می گویند. به هر حال انعکاس چنین حقایقی را درباره این واقعه دردناک، در منابع اهل سنت نمی توان انکار کرد. واقعیتی که پشیمانی خلیفه اول را از ارتکاب آن در پی داشت و این پشیمانی در بسیاری از منابع اهل سنت، مانند تاریخ طبری، مروج الذهب، كنز العمال، المعجم الکبیر، مختصر تاریخ دمشق، مجمع الزوائد و لسان المیزان و... ثبت شده است.

AnswerLarge:

حادثه جان سوز هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) و مضروب ساختن و به شهادت رساندن ایشان، درست چند روز بعد از ارتحال نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) به عنوان یکی از نقاط تاریک تاریخ صدر اسلام، تبعات تاریخی، سیاسی و اعتقادی فراوانی را در پی داشته است. حضور و نقش آفرینی چهره های برجسته و مقدس اهل سنت در این حادثه تلخ، موجب شده عدّه ای از علمای این مذهب، به کل منکر بسیاری از آن وقایع گردند یا حتی الإمکان تصویری مخدوش و غیرواقعی از جزئیات آن ارائه دهند. با این حال در این یادداشت کوتاه، می کوشیم که با یک بررسی اجمالی، جزئیات مربوط به این حادثه را در آینه آثار شناخته شده مورخین و محدثین اهل سنت بازتاب دهیم.

اخبار تهدید خلیفه دوم به آتش زدن خانه حضرت زهرا(س)

در منابع اهل سنت، موارد فراوانی به چشم می خورد که حکایت از تهدید خلیفه دوم به آتش زدن خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) می کند. برای مثال می بینیم که ابن ابى‏ شيبه‏ در کتاب «المصنف» می نویسید: «حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ أَسْلَم عَنْ أَبِيهِ أَسْلَم، أَنَّهُ حِينَ بُويِعَ لأِبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)، كَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلان عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ في أَمرِهِمْ، فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلى فَاطِمَةَ، فَقَالَ: يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَاللهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إلَيْنَا مِنْ أَبِيك، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبُّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيكِ مِنْكِ، وَأَيْمُ اللهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِيَّ إنْ اجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ يُحَرَّقَ عَلَيْهِمْ الْبَيْتُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي وَقَدْ حَلَفَ بِاللهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيُحَرِّقَنَّ عَلَيْكُمْ الْبَيْتَ وَأَيْمُ اللهِ لَيَمْضِيَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَيْهِ»؛ (زيد بن اسلم به نقل از پدرش می گويد: هنگامى كه مردم بعد از پيامبر با ابى بكر بيعت كردند، على و زبير بر فاطمه عليهاالسلام وارد شدند و با ايشان به مشاوره مى پرداختند، به کار خود [استکناف ازبيعت] ادامه می دادند. زمانی که‌ اين خبر به عمر بن خطاب رسيد او بيرون آمد و نزد فاطمه رفت و گفت: اى دختر رسول خدا، هيچ کس براي ما محبوب تر از پدر تو نيست و پس از پدرت نيز هيچ کس نزد ما محبوب تر از تو نيست، و سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند دستور دهم خانه را بر سرشان به آتش کشيده شود. راوی می گويد وقتی عمر بيرون رفت آنها [تحصن کنندگان] نزد حضرت آمدند آن حضرت فرمود: دانستيد که عمر پيش من آمد و به خدا قسم خورد که اگر نزد من بازگرديد خانه را برسرتان به آتش می کشد و قسم به خدا که او آنچه را که برايش سوگند خورده انجام می دهد).(1) اين روايت را سيوطی نیز در جامع الاحاديث خود نیز نقل کرده‌ است.(2)

طبری نیز در تاريخ خود در نقل حوادث سال 11 هجری به اين تهديد اشاره دارد که: «عَنْ زِيَادِ بْنِ كُلَيْبٍ، قَالَ: أَتَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِيٍّ وَفِيهِ طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَرِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَيْعَةِ»؛ (زياد بن کُليب می‌ گويد: عمر به منزل علی آمد و در حالی که آنجا طلحه و زبير و عده ای از مهاجرين تحصن کرده بودند عمر گفت: به خدا سوگند يا بيعت کنيد و يا خانه را آتش می زنم).(3)

ابن قُتيبه يکی ديگر از علمای اهل سنت است که در کتاب «الامامه و السياسه» خود این گونه اشاره به اين تهديدات مي نمايد: «وإن أبا بكر رضي الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه ، فبعث إليهم عمر، فجاء فناداهم وهم في دار علي ، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب وقال: والذي نفسه عمر بيده. لتخرجن أو لأحرقنها على من فيها، فقيل ل : يا أبا حفص، إن فيها فاطمة ؟ فقال : وإن...»؛ (ابوبکر جويای کسانی شد که از بيعت با او سرپيچی کرده بودند و در خانه علی کرم الله وجهه اجتماع کرده بودند، عمر را به سوی آن‌ ها فرستاد، عمر آنان را فراخواند، آنها از منزل علی خارج نشدند، عمر هيزم طلبيد و گفت: قسم به کسي که جان عمر در دست اوست يا خارج شويد و ياخانه را براهلش آتش می کشم. به عمر گفته شد: ای اباحفض در خانه فاطمه است. عمر گفت: گرچه فاطمه باشد...).(4)

این تهدید، با همین عبارات و یا با کمی اختلاف در تعابیر و کلمات، در منابع دیگری از تألیفات و تصنیفات علما و مورخین و محدثین اهل سنت تکرار شده است که از میان همه آنها می توان به این موارد اشاره کرد: بلاذری در کتاب «انساب الاشراف»(5)، ابن عبدربه در کتاب «العقد الفرید»(6)، ابن عبدالبر در کتاب «الاستیعاب»(7)، ابن ابی الحدید در کتاب «شرح نهج البلاغة»(8)، ابوالفداء در کتاب «مختصر اخبار البشر»(9)، سیوطی در کتاب «مسند فاطمه»(10)، متقی هندی در کتاب «کنز العمال»(11)، نویری در کتاب «نهایة الأرب في فنون الأدب»(12)، عمر رضا کحالة در کتاب «أعلام النساء»(13) و... .

این بیانات نشان گر جسارت برخی اشخاص در تهدید حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به هجوم به منزل ايشان و آتش زدنش است. تهدیدی که کاش در مرحله زبانی می ماند و هیچ وقت عملی نمی شد اما صفحات تاریخ و کتب حدیث گواه این حقیقت اند که این اتفاق تلخ واقعا روی داد.

اخبار هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و ضرب و شتم ایشان

ابن قتيبه درکتاب «الامامه و السياسه» ماجرای حمله به منزل آن حضرت را اين گونه نقل کرده است که: «ثم قام عمر، فمشى معه جماعة، حتى أتوا باب فاطمة، فدقوا الباب، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها: يا أبت يا رسول الله، ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب وابن أبی قحافة، فلما سمع القوم صوتها وبكاءها، انصرفوا باكين، وكادت قلوبهم تنصدع، وأكبادهم تنفطر، وبقی عمر ومعه قوم، فأخرجوا عليا، فمضوا به إلى أبي بكر»؛ (آنگاه عمر برخاست و با گروهی به درب خانه فاطمه رفت درب را کوبيد، وقتی فاطمه صدای شان را شنيد با صدای بلند فرياد زد ای پدر جان اي رسول خدا ببين ابن خطاب و ابن ابی قحافه بعد از تو چه بر سر ما مي آورند؟ وقتی مردم صدای گريه فاطمه را شنيدند با گريه برگشتند، نزديک بود قلب و جگرشان پاره شود، اما عمر و گروهی باقی ماندند و سرانجام علی را به زور از خانه بيرون کشيدند و او را نزد ابوبکر آوردند).(14)

همچنین ابراهيم بن سيار نظّام، عالم و محدث معتزلى که به دليل زيبايى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتابهاى متعددى، واقعه حمله به خانه فاطمه(عليها السلام)را نقل مى کند. او مى گويد: «إِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ يَوْمَ الْبَيْعَةِ حَتّى ألْقَتِ الْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها»؛ (عمر در روز اخذ بيعت براى ابوبکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد).(15) ذهبی نیز در کتاب «میزان الإعتدال» طی عبارت مشابه می نویسید: «عمر ضربه ای با پا بر حضرت زهرا(س) وارد کرد به گونه ای که موجب سقط جنینش گردید.»(16) «شهرستانی» نیز در کتاب «ملل و نحل» از قول «نظام» معتزلی بيان مي‌ کند که: «إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها. و كان يصيح: احرقوا دارها بمن فيها، و ما كان في الدار غير عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين»؛ (در روز بيعت، عمر به شکم فاطمه زد و در اثر اين ضربه جنين از شکم فاطمه افتاد و عمر فرياد مي زد: خانه را بر اهل آن بسوزانيد، و در خانه به غير از علی و فاطمه و حسن و حسين کسی نبود).(17)

علاوه بر این ها، ابن ابي الحديد در «شرح نهج‌ البلاغه» خود داستانی را بدین گونه نقل می کند که: عده ای از مشرکان ازجمله هبار بن اسود، ناقه زينب، ربيبه(دخترخوانده) پيامبر اکرم(صلي‌الله عليه وآله) را تعقيب می‌ کردند، وقتي هبار به خيمه زينب رسيد نيزه‌ ای به طرف هودج او پرتاب کرد زينب حامله بود از اين حمله ترسيد، وقتی به مدينه آمد بچه‌ اش سقط شد. پيامبر(ص) دستور دادند که هر جا هبار را ديديد او را به قتل برسانيد. ابن ابی الحدید می گوید که بعد از نقل این داستان، استادش اين گونه می گوید که: «إذا كان رسول الله صلى الله عليه وآله أباح دم هبار بن الاسود لانه روع زينب فألقت ذا بطنها ، فظهر الحال إنه لو كان حيا لاباح دم من روع فاطمة حتى ألقت ذا بطنها. فقلت أروى عنك ما يقوله قوم إن فاطمة روعت فالقت المحسن، فقال لا تروه عنى ولا ترو عنى بطلانه»؛ (زمانی که رسول‌ الله خون هبار بن اسود را مباح می شمرد به خاطر اينکه او با ترساندن موجب سقط شدن جنين زينب شد، اگر رسول خدا زنده بود حتماً به مهدور الدم بودن كسی كه فاطمه را ترسانده بود تا اینکه بچه اش را سقط کرد، حكم می‌ فرمود). ابن ابی الحديد می گويد به استاد خود اَبی جعفر گفتم: آيا می توانم اين خبر که عده ای فاطمه را ترساندند تا اينکه فرزندش محسن سقط شد را از شما نقل کنم؟ گفت: از من نقل نکن و بطلان اين خبر را نيز از من نقل نکن.(18)

از دانشمندان و نویسندگان معاصر اهل سنت عبدالفتاح عبدالمقصود نیز در کتاب «الإمام علی»(19) به جزئیات وقایع هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می کند.

به هر حال موضوع هجوم به منزل آن حضرت به قدری غیرقابل کتمان است که حتی ابن تيميه به عنوان پدر معنوی وهابیت و یکی از سرسخت ترین دشمنان شیعه، نيز نمي‌تواند منکر اصل ورود به خانه حضرت زهراي مرضيه شود و فقط در صدد تراشیدن توجیهی بسيار خنده‌ دار برای آن برمی آید: او در نقد حديثي که اشاره به اظهار ندامت ابوبکر از کار خود در پايان عمر خود دارد(این احادیث را در ادامه مورد اشاره قرار می دهیم)، می گويد: «وَغَايَةُ مَا يُقَالُ: إِنَّهُ كَبَسَ الْبَيْتَ لِيَنْظُرَ هَلْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي يُقَسِّمُهُ، وَأَنْ يُعْطِيَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ»؛ (نهايت چيزي که مي توان گفت اين است که آنها (مهاجمین) وارد خانه ايشان شدند چون مي خواستند ببينند كه آيا در خانه فاطمه اموالی از بيت المال هست كه ذخيره كرده باشند تا آنها را مصادره كنند و ميان مردم توزيع كنند!).(20)

این روایات و گزارش ها بیان می کند که چگونه حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) با آن جزئیات تکان دهنده، مورد ضرب و بی حرمتی واقع شدند و در نهایت مظلومانه به شهادت رسیدند. ظلم بزرگی که به اعتراف منابع اهل سنت، هنگام مرگ خلیفه اول، موجب پشیمانی اش از حمله به خانه حضرت زهرا(س) شد.

انعکاس پشیمانی ابوبکر از هجوم و گشودن خانه حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنت

منابع اهل سنت، در دوره های گوناگون، به نحو وسیعی، پشیمانی خلیفه اول را از حمله به منزل حضرت زهرا(سلام الله علیها) ثبت کرده ند. طبري در تاريخ الامم و الملوك خود در بيان حوادث سال 13 هجری اين گونه آورده است: «قال ابوبكر رضي الله عنه: أَجَلْ إِنِّي لا آسَى علي شَي‌ءٍ مِنَ الدُّنْيَا إِلا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَوَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، وَثَلاثٍ تَرَكْتُهُنَّ وَوَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلاثٍ وَدِدتُ أَنِّي سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رسول‌الله(ص)، أَمَّا اللاتِي وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّي لَم اكشف بَيْتَ فَاطِمَةَ علي شَيْءٍ، وَإِنْ كَانُوا غلقوه عَلَى الْحَرْبِ...»؛ (ابوبکر روزهای آخر عمرش می گفت: من بر هيچ چيز از اين دنيا حسرت نمی خورم مگر بر سه کار که دوست داشتم ای کاش آن ها را انجام نداده بودم و سه کار که ترک کردم ای کاش انجام می دادم و سه سئول که ‌ای کاش از رسول الله(ص) می پرسيدم اما سه کاری که ‌ای کاش ترک می ‌کردم، ای کاش درب خانه فاطمه را باز نمی کردم اگرچه عليه من پيمان جنگ بسته بودند...).(21)

مسعودی نیز در کتاب «مروج الذهب» نقل می کند كه: «كلام له: و لما احْتُضِرَ قال: ما آسَى على شي‏ء إلا على ثلاث فعلتها وددت أنی تركتها، و ثلاث تركتها وددت أني فعلتها، و ثلاث وددت أني سألت رسول الله(ص) عنها، فأما الثلاث التی فعلتها و وددت أني تركتها، فوددت أنی لم أكن فتشت بيت فاطمة، و ذكر فی ذلك كلاماً كثيراً...»؛ ( یکی از صحبت های ابوبکر هنگام احتضار این بود که گفت بر هیچ چیز غمگین نیستم مگر به خاطر سه کاری که انجام شان داده ام در حالی که دوست می داشتم که انجام شان نداده بودم و نیز به خاطر سه کاری که ترک شان کرده ام در حالی که دوست می داشتم انجام شان داده بودم و نیز به خاطر سه موضوعی که دوست می داشتم آنها را از رسول خدا(ص) بپرسم. اما آن سه کاری که دوست می داشتم انجام شان نداده بودم یکی این بود که کاش درب خانه فاطمه(س) را باز نمی کردم و دراین باره سخنان زیادی گفت...».(22)

متقی هندی نیز در «كنز العمال» می آورد که: «عن عبدالرحمن بن عوف اَنّ ابابكر الصديق قال له في مرض موته: اني لا آسي علي شيء الا علي ثلاث فعلتهن وددت اني لم افعلهن وثلاث لم افعلهن وددت اني فعلتهن وثلاث وددت انّي ساَلتُ رسول الله عنهن فاما اللاتي فعلتها وددت انّي لم افعلها فوددت اني لم اکن اكشف بيت فاطمه وترکته و ان كانوا غلقوه علي الحرب ...»؛ (ابوبکر روزهاي آخر عمرش به عبدالرحمن بن عوف گفت: من بر هيچ چيز از اين دنيا حسرت نمي خورم مگر بر سه کار که انجام دادم و اي کاش آن‌ها را انجام نداده بودم و سه کار که انجام ندادم و اي کاش انجام مي دادم و سه سؤال که ‌اي کاش از رسول الله مي پرسيدم اما سه کاري که انجام دادم واي کاش انجام نداده بودم، اي کاش بازکننده درب خانه فاطمه نمي بودم و ترک مي کردم اين کار را اگرچه عليه من پيمان جنگ بسته بودند).(23)

این اظهار پشیمانی در بسیاری دیگر از منابع اهل سنت نیز مانند «المعجم الکبیر»(24)، «العقد الفرید»(25)، «مختصر تاریخ دمشق»(26)، «شرح نهج البلاغة»(27)، «تاریخ الاسلام»(28)، «مجمع الزوائد»(29)، «لسان المیزان»(30) و ... نیز ثبت شده است.

خاتمه: شیعیان حضرت زهرا(سلام الله) علیها را اولین مدافع حریم امامت و ولایت می دانند و معتقدند این باور راستین، امری است که حتی منابع مخالفین عقیدتی آنها نیز به آن گواهی می دهد. برای همین زبان شان زبان استدلال و گفت و گوست و با کسی سر جنگ و ستیزه و تکفیر ندارند. اما با حساسیت های علمی و روشی ای که دارند، هیچ گونه تحریف و انکار را نیز برنمی تابند.

Peinevesht:

(1). المصنف فی الاحادیث والآثار، ابن ابی شیبه الکوفی، ابو بکر عبد الله بن محمد، تحقیق: یوسف الحوت، کمال، مکتبه الرشد، الریاض، 1409 هـ ق، الطبعه الاولى، ج 9، ص 323.

(2). جامع‏ الاحادیث، سیوطى، جلال الدین، دار الفکر، بیروت، 1414 هـ ق، ج 26، ص 395.

(3). تاریخ الامم و الملوک تاریخ طبری، الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تحقیق: ابراهیم، محمد ابو الفضل، دارالتراث، بیروت، 1387 هـ ق، الطبعه الثانیه، ج 3، ص 202.

(4). الامامه و السیاسه(تاریخ الخلفاء)، ابن قتیبه الدینوری، ابو محمد عبد الله بن مسلم، تحقیق: شیری، علی، دارالاضواء، بیروت، 1410 هـ ق، الطبعه الاولى، ج 1، ص 30.

(5). جمل من انساب الاشراف، البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، تحقیق: زکار، سهیل، الرزکلی، ریاض، دارالفکر، بیروت، 1417 هـ ق، ج 1، ص 586.

(6). العقد الفرید، ابن عبد ربه الاندلسی، شهاب الدین احمد بن محمد، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1404 هـ ق، الطبعة الاولی، ج 5، ص 13.

(7). الاستیعاب في معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر النمری القرطبی، یوسف بن عبدالله، تحقیق: البجاوی، علی محمد، دارالجیل، بیروت، 1412 هـ ق، الطبعة الأولی، ج 3، ص 975.

(8). شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله‏، محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم، 1404 هـ ق، چاپ اول، ج 2، ص 45.

(9). المختصر فی تاریخ البشر، ابوالفداء، اسماعیل بن علی، دارالمعرفة، بیروت، بی تا، ج 1، 156.

(10). مسند فاطمه سلام الله علیها، سیوطی، جلال الدین بن عبدالرحمن، مؤسسة الکتاب الثقافیة، بیروت، بی تا، ص 36.

(11). کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین؛ المحقق: حیانی، بکری، موسسه الرساله، بیروت، 1401 هـ ق، ج 5، ص 651.

(12). نهاية الأرب في فنون الأدب، نویری، احمد بن عبدالوهاب، دار الکتب و الوثائق القومیة، مرکز تحقیق التراث، قاهره، 1975 م، ج 19، ص 40.

(13). أعلام النساء، کحالة، عمر، رضا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1404 هـ ق، ج 4، ص 112.

(14). الامامه و السیاسه، همان.

(15).ر.ک: الوافى‏ بالوفیات، صفدى، صلاح الدین، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفى، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1420 هـ ق، چاپ اول، ج 6، ص 15.

(16). میزان الاعتدال فی نقد الرجال، الذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، تحقیق: البجاوی، علی محمد، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بیروت، 1382 هـ ق، الطبعة الاولی، ج 1، ص 139.

(17). الملل و النحل‌، شهرستانی، محمد بن عبد الكريم، تحقیق: بدران، محمد، نشر الشريف الرضي‌، قم، 1364 هـ ش، چاپ سوم، ج 1، ص 71.

(18). شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، همان، ج 14، ص 193.

(19). المجموعة الکاملة الإمام علي ابن أبي طالب علیه السلام، عبدالمقصود، عبدالفتاح، دارالصفوه، بیروت، 1431 هـ ق، ج 1، ص 229.

(20). منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، ابن تیمیه، تقی الدین احمد بن عبدالحلیم، المحقق: محمد رشاد سالم، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، 1406 هـ ق، الطبعة الأولى، ج 8، ص 291.

(21). تاريخ الأمم و الملوک تاریخ طبری، همان، ج 3، ص 430.

(22). مروج الذهب، المسعودی، علی بن الحسین، دارالاندلس، بیروت، 1385 هـ ق، ج 2، ص 301.

(23). کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین؛ المحقق: بكري حياني - صفوة السقا، موسسه الرساله، بیروت، 1401 هـ ق، الطبعة الخامسة، ج 5، ص 631، ح 14113.

(24). المعجم الکبیر، الطبرانی، سلیمان ابن احمد، تحقیق: السلفی، حمدی بن عبدالمجید، مکتبة ابن تیمیه، قاهره، 1415 هـ ق، الطبعة الثانیة، ج 1، ص 62، ح 43.

(25). العقد الفرید، همان، ج 5، ص 21.

(26). مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، ابن منظور الانصاری، محمد بن مکرم، تحقیق: مراد، ریاض عبدالحمید، مطیع، محمد، دارالفکر، دمشق، 1402 هـ ق، الطبعة الأولی، ج 13، ص 122.

(27). شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، همان، ج 20، ص 24.

(28). تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، الذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، تحقیق: عمر عبد السلام التدمري، دار الكتاب العربي، بيروت، 1413 هـ ق-1993 م، الطبعة الثانية، ج 3، ص 117.

(29). مجمع الزوائد و منبع الفوائد، الهیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر بن سلیمان، تحقیق: القدسی، حسام الدین، مکتبة القدسی، القاهرة، 1414 هـ ق-1994 م، ج 5، ص 203.

(30). لسان المیزان، ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی بن محمد، تحقیق: دائرة المعرف النظامية، الهند، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بيروت، 1390 هـ ق-1971 م، الطبعة الثانية، ج 4، ص 189.

TarikheEnteshar: « 1401/09/17 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 17234