منافات روایات «سهوالنبی» با عصمت و علم غیب پیامبر اسلام(ص)!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

منافات روایات «سهوالنبی» با عصمت و علم غیب پیامبر اسلام(ص)!

Question آیا روایات «سهو النبی» با علم غیب پیامبر منافات ندارند؟! در برخي از این روایات نقل شده است كه پیامبر اسلام(ص) نماز چهار ركعتي را دو ركعت خواند و سلام داد، يا اينكه نماز چهار ركعتي را پنج ركعت خوانده است!
AnswerSmall:

روایات سهوالنبی با «ادله عقلی» مبنی بر عصمت ایشان از هر گونه خطا سازگاری ندارد، چرا که بدون عصمت کامل و همه جانبه: «جلب اعتماد» مردم و اتمام حجت بر آنها ممکن نیست؛ «نقض غرض» پیش می آید و الگوگیری، اطاعت و در نتیجه هدایت مردم محقق نخواهد شد؛ اجتماع ضدين لازم مى آيد؛ اغراى به جهل و تشويق به خطا از طرف خدا پیش می آید که از ذات باری تعالی قبیح است.
این روایات طبق «معیار های علم حدیث» نیز مورد پذیرش قرار نمی گیرد، چرا که: این روایات خبر واحد هستند و در مسائل اعتقادی حجت نیستند؛ در متن این روایات تناقض وجود دارد و نمی توان آنها را پذیرفت؛ در مقابل این روایات عمومات و رواياتي وجود دارد كه وقوع هر گونه سهو و نسياني را از پيامبر نفی می كند.

AnswerLarge:

روایات سهوالنبی!
در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) روایاتی نقل شده است که دلالت بر امکان فراموشی برای ایشان دارد، به عنوان مثال از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ.‏ ثُمَ‏ ذَكَرَ حَدِيثَ‏ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ: ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْن»(1)؛ (پیامبر(صلى اللَّه عليه و آله) در يك نماز سهو فرمودند تا سلام دادند در نماز چهار ركعتى بعد از دو ركعت. پس امام صادق(علیه السلام) بيان فرمودند حكايت ذو الشمالين را و فرمودند: پس حضرت برخاستند و دو ركعت ديگر بجا آوردند تا چهار ركعت شد).
آيا این روایات با علم غیب و عصمت ایشان از هر گونه خطا منافات ندارد؟

مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه درباره سهوالنبی؟
قبل از پاسخ به سوال فوق لازم است مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه در این باره روشن شود.
«سهو» به معنای فراموشی و غفلت از یک مطلب و منتقل شدن قلب از این مطلب به مطلب دیگر است. سهو در نماز؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است.(2)
«نسیان» آن است که انسان، محفوظ ذهن خود را به واسطه ضعف قلب یا غفلت و یا از روى قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود.(3)
از نظر شیعه پیامبر از هر گونه سهو و نسیان معصوم می باشد. البته نسيان‏ در صورتى بر پيامبر جايز نيست كه بخواهد چيزى را از سوى خدا يا در مورد شريعت، يا در امورى كه مردم را از او متنفر مى سازد، بيان كند، اما در مورد چيزى كه از اين دايره خارج باشد، مانعى ندارد، مثل اين‏كه پيامبر غذا يا نوشيدنى خود را فراموش كند، امّا نه فراموشى مستمر و پى در پى، چنين چيزى بر پيامبر محال نيست.(4) در حقیقت چنین اموری بی توجهی به دنیا می باشد نه فراموشی؛ لذا این بی توجهی ها منافات با عصمت پیامبران ندارد، گرچه همین هم از پیامبران بصورت قطعی گزارش نشده است.
در مورد سهو نیز علمای شیعه بر عصمت پیامبر در این زمینه اجماع دارند، جز شیخ صدوق و استادش ابن ولید(قدّس‌ سرّهما) که اِسهاء از جانب خداوند (به این معنی که خدواند آنها را دچار سهو و فراموشی کند) را ممکن دانسته‌ اند، نه سهوی که از ناحیه‌ شیطان است؛ لیکن مخالفت این دو نفر، زیانی به اِجماع نمی‌ رساند (و باطل بودن سهو النبی به حال خویش باقی است). حتی سهو در غیر واجبات و محرمات ـ مانند مباحات و مکروهات ـ نیز ظاهراً بیشتر اصحاب ما امامیّه، اِجماع بر عدم صدور آن‌ ها دارند؛ چنان که آیات و روایاتی چند نیز بر آن‌ ها دلالت دارند.(5)

اعتبار روایات سهو النبی؟
حال در پاسخ به سؤال مطرح شده می گوییم که روایات سهو النبی چند اشکال عمده دارند که پذیرش مضمون آنها را دچار مشکل می کند؛ از جمله:

با ادله عقلی مبنی بر عصمت رسول خدا از هر گونه خطا سازگاری ندارد:
ادله عقلی فراوانی وجود دارد که نشان می دهد پیامبران از هر گونه سهو و نسیان و خطا و اشتباهی معصوم هستند. برای نمونه به برخی از این ادله اشاره می کنیم:
الف) جلب اعتماد مردم و اتمام حجت بر آنها
از آنجا که مسأله ى جلب اعتماد مردم كه عامل مهم در پيشرفت مقاصد پيامبران است ايجاب مى كند كه آنها در قسمت عمل به وظايف مذهبى اعم از فردى و اجتماعى مصون از خطا و نسیان و اشتباه باشند. اگر بگوییم كه سهو النبی جایز است لازم می آید كه تمام سخنان و اعمال پیامبر(صلی الله علیه و آله) از حجیت بیفتد؛ زیرا روی هر یك از آیات قرآن و یا هر یك از روایات پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و یا هر یك از اعمالی كه از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است، انگشت بگذاریم و بخواهیم از آنها استفاده كنیم، می ‌توان گفت كه ممكن است پیامبر آن سخن را سهوا فرموده باشد و یا یك كلمه را سهوا اضافه كرده باشند و یا یك عملی را سهوا انجام داده باشند. و به این ترتیب تمام قرآن و روایات از حجیت می ‌افتند. بنابراين سهو و نسیان و سرزدن اشتباه از پيامبر در اين گونه‏ موضوعات ساده‏، دليل روشنى بر امكان اشتباه او در آن موضوعات پيچيده و حساس تلقى مى‏ شود و با اين وضع، اطمينان كاملى به درستى گفته هاى و تعليمات او پيدا نخواهد شد.(6)
ب) قبيح بودن اغراى به جهل و تشويق به خطا از طرف خدا
مسلما خداوند در مقام هدايت بندگان خود هرگز كوچك ترين كارى كه سبب تشويق آنها به خطا يا دعوت آنها به راه‏ هاى انحرافى باشد نخواهد كرد، چرا كه صدور چنين عملى از هركس باشد قبيح و زشت است تا چه رسد به ذات پاك خداوند بزرگ. اگر خداوند اسناد نبوت را، اعم از معجزات و دلايل علمى، در اختيار كسى بگذارد كه ممکن است خطا كند یا دچار فراموشی شود، بندگان خود را به گمراهى افكنده است. اين درست به آن مى‏ ماند كه شخص بزرگى سند نمايندگى خود را به دست كسى دهد كه با فراموش کاری و اشتباه، خرابکاری می کند، آيا اين كار زشت و قبيحى نيست؟ چگونه احتمال بدهيم كه چنين كارى از خداوند سر مى‏ زند و معجزات و مدارك نبوت را در اختيار دروغ گوى منحرف و يا خطاكارى مى‏ گذارد؟!(7)
ج) اجتماع ضدین
اگر از پيامبر(صلى الله عليه و آله) ولو از روی فراموشی گناه یا خطایى سرزند اجتماع ضدين، يعنى دو دستور متضاد، لازم مى آيد، از يكسو بايد در همه چيز از پيامبر پيروى كرد، از سوى ديگر بايد در مورد آن گناه یا اشتباه با او به مخالفت برخاست، و مى دانيم دو دستور متضاد هرگز از خداوند حكيم صادر نمى‏ شود.(8)
د) جلوگیری از نقض غرض
اگر قرار باشد پیامبران وسیله ای برای هدایت مردم باشند و همه اعمال و رفتار و گفتار آنها الگویی برای دیگران باشد لازم است در تمام شئون معصوم باشند و حتی خطا و اشتباه نیز از آنها سرنزند، وگرنه این امکان وجود نخواهد داشت تا از آنها همیشه تبعیت شود و نقض غرض در اهداف رسالت آنها پیش می آید.
در نتیجه خداوند براى پيشرفت مقاصد بعثت، پيامبران را با «مصونيت و پيراستگى كامل» مجهز ساخته، تا از اين جهت اعتماد صد در صد مردم را به آموزگاران وحى جلب نمايد و در نتيجه هدف و مقصد بعثت كه تربيت و گرايش مردم به خدا است جامه ى عمل بپوشد.

روایات سهوالنبی خبر واحد می باشند و در مسائل اعتقادی حجت نیستند:
در مسائل اعتقادي مثل جواز سهو براي پيامبر، هرگز نمي ‌توان به اخباری که خبر واحد و ظنی می باشند اعتماد كرد؛ بلکه لازم است اصول اعتقادی را با موازين قطعى‏ عقلى شناخت، تا بتوان از آنها در ديگر مسائل بهره گرفت، در غیر این صورت با اشکال دور مواجه می شویم؛ زیرا اعتبار روایات و سخنان پیامبر متوقف بر اعتقاد به نبوت و عصمت ایشان است و نمی توان عصمت ایشان را متوقف بر روایات ظنی کنیم.(9) ضمن اینکه اگر قرار باشد با روایات ظنی به سهوالنبی معتقد شویم خود این روایاتی که درباره سهوالنبی بیان شده اند اگر از پیامبر نقل شده باشند مصداق سهو و اشتباه پیامبر خواهند شد و از حجیت خواهند افتاد و اگر از غیر پیامبر نقل شده باشند بطریق اولی حجیت نخواهند داشت؛ زیرا وقتی روایات پیامبر بخاطر احتمال سهو و نسیان ایشان حجیت ندارد روایات سایرین که در مرتبه پایین تری از ایشان قرار دارند بطریق اولی حجیت نخواهد داشت.

آشفتگی در متن این روایات آنها را از حجیت می اندازد.
یکی از شرایط حجیت خبر واحد وجود قرائنی مبنی بر صحت آن می باشد(10)؛ این در حالی است که در مورد روایات سهو النبی نه تنها قرائنی مبنی بر صحت آن وجود ندارد بلکه با توجه به اینکه از نظر متن اختلاف بسياري بين این روایات وجود دارد، این آشفتگی در متن اعتبار آنها را زیر سؤال می برد. داستان سهو نبي و يا سجده سهو بعد از نماز و يا اينكه حضرت خشمگين شد، به صورت ‌هاي بسيار مختلف در روايات آمده است؛ مثلاً در روايتي آمده: رسول خدا(صلّي الله عليه و آله) در نماز چهار ركعتي پس از به جا آوردن دو ركعت، سلام داد، شخصی به نام «ذوشمالین» یا «ذوالیدین» به پیامبر عرض کرد: آیا نماز کوتاه شده یا تو فراموش کردی؟ پیامبر فرمود: هیچکدام از اینها نبود. پیامبر نیز برای روشن شدن ماجرا از دیگران سؤال کرد که آیا او درست می گوید؟ گفتند: آری، پیامبر برخاست، دو رکعت نماز را بجا آورد.(11)
در نقل ديگر همين جريان بدين صورت مطرح شده كه حضرت غضبناك شد و برخي از مردم از مسجد بيرون آمدند، عده ‌اي از هيبت حضرت سخن نگفتند، بعد از گفت و گوهايي حضرت نماز را دوباره اقامه كرد.(12) نقل ‌هاي ديگري نيز براي اين جريان آمده است(13) که در مجموع معلوم مي‌ شود كه نحوه نقل اين جريان، خود دليل بر مشكوك بودن اصل مسأله است و داستان به گونه ‌اي نقل شده كه نه تنها با سایر نقل هایی که در این باره آمده است اختلاف دارد، بلکه با شأن پيامبر نیز سازگار نیست.(14)

روایات سهو النبی با روایات معتبر شیعه در تعارض است.
در مقابل روایات سهو النبی عمومات و رواياتي وجود دارد كه وقوع هر گونه سهو و نسياني، خصوصا سهو در نماز را از پيامبر نفي مي‌ كند. در برخي روايات صريحاً وقوع سهو در نماز پيامبر(صلّي الله عليه و آله) انكار گرديده است؛ مثلاً زراره از امام صادق(عليه السّلام) سؤال مي‌ كند: آيا پيامبر در عمر خود سجده سهو به جا آورد؟ امام در پاسخ مي‌ فرمايد: نه، پيامبر سجده سهو انجام نداد، بلكه هيچ انسان آگاه و عالمي، سجده سهو به جا نمي‌ آورد(15)؛ يعني سجده سهو براي كساني است كه از ياد خدا غافل شد‌ه‌ اند، دچار فراموشي و زياده و نقصان در اجزاي نماز مي‌ گردند؛ امّا كساني كه دائماً خود را در محضر خدا مي‌ بينند و حتّي در غير نماز نيز لحظه‌ اي از توجّه به او غفلت نمي‌ كنند چگونه ممكن است در نماز دچار سهو گرديده، نياز به سجده سهو پيدا نمايند؟!(16)
در تعارض بین روایات دال بر سهو النبی و روایات نافی آن، ما روایات نفی کننده سهو را ترجیح می دهیم؛ زیرا در باب تعارض، روایت مخالف قرآن و یا روایتی که موافق عامه است باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد عمل قرار گیرد. و صحیحه زراره، هم موافق قرآن است که انبیا را معصوم از سهو و نسیان می‌‌ داند هم مخالف عامه است (زیرا آنان سهو و نسیان را بر نبی تجویز کرده‌ اند)، پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود.(17)
شيخ طوسي در این باره مي‌ گويد: «آنچه كه من بر اساس آن فتوا مي ‌دهم، مضمون رواياتي است كه صدور سهو در نماز پيامبر را نفي مي‌ كند؛ امّا اخباري كه دلالت بر سهو پيامبر در نماز دارد، مورد پذيرش ما نيستند، چون موافق با نظريه اهل سنّت مي ‌باشند و لذا معلوم مي ‌شود كه از روي تقيه صادر شده است».(18) در حقیقت شیخ طوسی معتقد است اگر روایتی در منابع شیعه درباره سهوالنبی بیان شده است با توجه به کم بودن چنین روایاتی و با توجه به اینکه علمای شیعه چنین اعتقادی ندارند، مطمئنا در شرایطی بیان شده است که راوی در بین اهل سنت حضور داشته و از روی تقیه مطالب دو پهلو بیان کرده است که از آن برداشت سهوالنبی می شود. بنابراین صدور چنین روایاتی مورد پذیرش عالمان شیعی نیست تا با علم غیب پیامبر منافات پیدا کند.

Peinevesht:

(1). ‏ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 هـ ق، چاپ دوم، ج‏ 17، ص 101، باب 16، ح 4.

(2). لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم، دار صادر، بيروت، 1414 هـ ق، چاپ سوم، ج 14، ص 406.

(3). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى، حسين بن محمد، دارالعلم، بيروت، 1412 هـ ق، چاپ اول، ص 803.

(4). پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه، تهران‏، 1386 هـ ش‏، چاپ نهم‏، ج ‏7، ص 124-127.

(5). ر.ک: درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، محمّدی هوشیار، علی، انتشارات تولی، قم، 1396 هـ ش، چاپ اول، ص 282-297؛ حیوة القلوب‌، مجلسی، محمدباقر، انتشارات سرور، قم، 1384 هـ ش، چاپ اول، ج 1، ص 65؛ تهذیب، طوسی، محمد بن الحسن، دارالكتب الاسلامية، قم، 1365 هـ ش‏، چاپ چهارم، ج 2، ص 181؛ الذکری، عاملی، محمد بن محمد، مؤسّسه آل البيت لاحياء التراث، قم، 1408 هـ ق، چاپ اول، ص 215 و... .

(6). رهبران بزرگ، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1373 هـ ش، چاپ اول‏، ص 215.

(7). پيام قرآن، همان، ج 7، ص 184.

(8). همان، ج 7، ص 187.

(9). دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1427 هـ ق، چاپ اول، ج ‏1، ص 509.

(10). همان، ج‏ 1، ص 175.

(11). «عَن أبی سَلمه، عَن أبی هُرَیره عَن رَسولَ الله(ص) یَوماً فَسَلَّم فِی رَکعَتَین ثُمَّ انصَرَفَ، فَادرَکَه ذوالشِمالَین فَقالَ: یا رَسولَ الله! انقَصَت الصَلاه أم نَسَیتَ؟ فَقالَ: لَم تَنقص الصَّلاه وَ لَم انسَ. قالَ: بَلی وَ الّذی بَعَثَکَ بِالحَق. قالَ رَسولَ الله(ص) اصدق ذُوالیَدَین؟ قالوا: نَعَم فَصَلی بِالناسِ رَکعَتَین»؛ سنن النسائی، نسائی، ابوعبدالرحمن احمدبن شعیب بن عی بن بحر، دارالفکر، بیروت، 1348 هـ ق، چاپ اول، ج 3، ص 20.

(12). «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِيرِينَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَال: صَلَّى بِنَا رَسُولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم إحْدَى صَلاتَيْ الْعَشِيِّ - قَالَ ابْنُ سِيرِينَ : وَسَمَّاهَا أَبُو هُرَيْرَةَ وَلَكِنْ نَسِيتُ أَنَا - قَالَ: فَصَلَّى بِنَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلَّمَ فَقَامَ إلَى خَشَبَةٍ مَعْرُوضَةٍ فِي الْمَسْجِدِ فَاتَّكَأَ عَلَيْهَا كَأَنَّهُ غَضْبَانُ وَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى الْيُسْرَى وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ وَخَرَجَتِ السَّرَعَانُ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَقَالُوا قَصُرَتِ الصَّلاةُ - وَفِي الْقَوْمِ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ - فَهَابَا أَنْ يُكَلِّمَاهُ وَفِي الْقَوْمِ رَجُلٌ فِي يَدَيْهِ طُولٌ يُقَالُ لَهُ ذُو الْيَدَيْنِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَسِيتَ أَمْ قَصُرَتِ الصَّلاةُ ؟ قَالَ: لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تُقْصَرْ. فَقَالَ: أَكَمَا يَقُولُ ذُو الْيَدَيْنِ؟ فَقَالُوا نَعَمْ. فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى مَا تَرَك ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ كَبَّرَ وَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ...»؛ (ابن سیرین از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدم خشمناک، به چوبی که در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون می رفتند و می گفتند: آیا نماز کوتاه شده است؟ ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد: آیا جریان چنان است که ذوالیدین می گوید؟ گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجده ای مانند سجده نماز یا قدری طولانی تر ادا کرد). ر.ک: صحیح البخاری، بخاری، محمدبن اسماعیل، دارالفکر، بیروت، 1401 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 123.

(13). ر.ک: همان، ج 1، ص 123؛ ج 7، ص 85؛ ج 8، ص 133؛ ج 8، ص 133.

(14). پژوهشي در عصمت معصومان، يوسفيان، حسن، نشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، قم، 1377 هـ ش، چاپ اول، ص 246 و 247.

(15). «هَل سَجَدَ رَسُولُ الله سَجدَتَيِ السَّهو قط؟ وَ لَا وَ لَايَسجدهُما فَقِيه»؛ وسائل الشيعه، شيخ حر عاملی، محمد بن حسن، احياء التراث العربي، بيروت، 1391 هـ ق، چاپ چهارم، ج 5، ص 311، ح 16.

(16). پژوهشي در عصمت معصومان، همان، ص 249.

(17). درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، همان؛ الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، سبحانی, جعفر، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، 1426 هـ ق، چاپ اول، ج ‌3، ص 205.

(18). تهذيب الاحكام، طوسي، محمد بن الحسن، نشر دار التعاريف للمطبوعات، بيروت، 1412 هـ ق، چاپ اول، ج 2، ص 351.

TarikheEnteshar: « 1397/09/11 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 5065