فدا کردن مسلمانان برای حفظ جان پیامبر اسلام(ص)؟!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

فدا کردن مسلمانان برای حفظ جان پیامبر اسلام(ص)؟!

Question بر اساس آیه 120سوره توبه، مسلمانان باید جان خود را برای حفظ جان پیامبر اسلام(ص) فدا کنند؛ چرا باید افراد یک جامعه فدای یک نفر شوند؟!
AnswerSmall:

اولا: هر جامعه ای باید نسبت به حفظ جان رهبر و مسئول خود حساس باشد و این یک امر معقول و معمول است و امری در جهت حفظ منافع همه است نه یک فرد تا خود خواهی باشد؛ حفاظت از رهبران هر جامعه که با مدیریت آنها بیشترین نفع را برای آن جامعه جلب و بیشترین ضرر را از آن دفع می کنند امری پذیرفته شده در عرف و عقلای جوامع است.
ثانیا: بیان آیه توبیخی است؛ با توجه به آیات گذشته این آیه در صدد توبیخ کسانی است که با عدم شرکت در جهاد از دستور پیامبر سرپیچی کردند؛ این آیه در حقیقت از تعلل احتمالی مسلمانان در دفاع از جان رسول الله(ص) گلایه می کند.
ثالثا: اهمیت نجات جان پیامبر با توجه به شؤون مختلف معنوی و اجتماعی ایشان به عنوان نجات دهنده آحاد آن جامعه و حفظ آیین و امت و ضمانت بقای شعله هدایت، قابل توجه است؛ با توجه به این شؤون حیاتی حفظ جان پیامبر حفظ دین و آیین و امت است.

AnswerLarge:

در آیه 120 سوره توبه و در خطابی مربوط به اهل مدینه و بادیه نشینان اطراف این شهر می خوانیم: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِه‏»؛ (سزاوار نيست كه اهل مدينه و باديه نشينانى كه اطراف آنها هستند از رسول خدا تخلّف جويند و براى حفظ جان خويش از جان او چشم بپوشند). بعداز مواجهه با این آیه ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا چنین درخواست آمرانه ای از مسلمانان برای فدا کردن جان شان برای پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) درخواستی خودخواهانه به نفع آن حضرت نیست و آیا انتظار داشتن از آحاد جامعه مسلمانان آن روز برای ادای چنان تکلیفی در قبال حضرت رسول(ص) با مقام و شأن آن حضرت به عنوان فرستاده نجات بخش الهی برای بشریت منافات ندارد؟!

پاسخ به این سؤال را می توان ذیل سه مبحث ارائه داد.

جایگاه رهبران در نظام های اجتماعی

مطالعه تاریخ ملل و امت های مختلف نشان می دهد انسان ها همیشه در قبال دفاع از فرماندهان و رهبران جامعه خود حساس بوده و از همه ظرفیت های موجود برای محافظت از مسئولان جامعه خود بهره برده اند. چنین امری میان همه جوامع معمول و مورد تأیید عقلا بوده، زیرا فایده زنده و سالم ماندن فرمانده و رهبر هر جامعه ای به عنوان آگاه ترین و تیزبین ترین و شجاع ترین فرد آن جامعه، فایده ای است جمعی که منفعتش به همه آحاد آن جامعه می رسد. زیرا تدبیرها و تصمیمات چنین فردی موجب جلب بیشترین منافع برای آن جامعه و وارد شدن کمترین آسیب ها بر پیکره اش می گردد. در چنین وضعیتی بدیهی است صرف هر گونه هزینه مالی یا جانی ای برای دوری چنین شخصی از گزندهای احتمالی، خودخواهی به نفع آن شخص به شمار نمی آید. جامعه اسلامی صدر اسلام نیز از این قاعده مستثنا نیست.

شأن نزول آیه کریمه

توجه به شأن نزول این آیه کریمه نیز ما را برای فهم معنای صحیحش یاری می کند. در آیه 118 سوره توبه(1) سخن از شمول رحمت الهی نسبت به کسانی به میان می آید که از جهاد و شرکت در غزوه تبوک تخلف کرده بودند. در آن آیه شریفه این مطلب بیان می شود که لطف الهی به آسانی شامل آنها نشد بلکه هنگامی شامل حال شان شد که در محاصره شدید اجتماعی قرار گرفتند و همه مردم مدینه – حتی اعضای خانواده شان – با آنها قطع رابطه کردند و وضعیت شان به گونه ای گشت آنچنان که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد و سینه آنها چنان از اندوه آکنده شد که گویی جایی در وجود خویش برای خود نمی یافتند تا آنجا که خود آنها نیز از یکدیگر قطع رابطه کردند و همه راه ها به روی شان بسته شد. چنین وضعیتی این یقین را برای آنها پدید آورد که پناهگاهی از خشم خدا جز از طریق بازگشت به سوی او نیست و بعد از حاصل شدن این یقین بود که بار دیگر رحمت خدا به سوی آنان آمد و توبه و بازگشت حقیقی و خالصانه را برای آنان آسان ساخت تا توبه کنند.(2)

با توجه به آیه 118 و بحث هایی که راجع به سرزنش خودداری کنندگان از شرکت در غزوه تبوک گفته شد می توان گفت این آیه، یعنی آیه 120 نیز در صدد توبیخ مسلمانان و گلایه کردن از آنها به خاطر تعلل در حفظ جان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است و به همین خاطر بدین گونه قانونی کلی را بیان می کند که: مردم مدينه و باديه نشينانى كه در اطراف اين شهر كه مركز و كانون اسلام است زندگى مى كنند حق ندارند از رسول خدا(ص) تخلف جويند و حفظ جان خود را بر حفظ جان او مقدم ندارند.(3)

شؤون و مسئولیت های پر اهمیت پیامبر و لزوم حفاظت از ایشان

پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در زمان حیات پربرکت شان واجد شؤون مختلفی بودند که که برجسته ترین و مهم ترین شان عبارت اند از: دريافت و ابلاغ وحی، تبیین و تفسیر وحی و ولایت و زمامداری کلان اجتماع و امور امت اسلامی.(4) با توجه به این مسئولیت ها و شؤون حیاتی می گوییم حفظ جان پیامبر حفظ دین و آیین و امت است. پیامبر شخصی مهم برای بشریت است و حفظ او حفظ بشریت است و به خاطر این جایگاه رفیع است که مسلمانان وظيفه دارند بالاترین مراتب ایثار و فداکاری را در حق او به جا آورند و در صورت لزوم و اقتضای شرایط، جان خود را نیز در راه او فدا کنند.(5) اين فريضه اى است كه خدا بر ايشان واجب فرموده به خاطر حقى كه رسول خدا(ص) بر آنها دارد از نظر اينكه آنها را هدايت فرموده و از ظلمت كفر به نور ايمان راهنمايى شده اند.(6) تنها گذاردن پیامبر نه فقط جان مقدسش را به خطر مى افكند بلكه آیين خدا و علاوه بر آن موجوديت و حيات خود مؤمنان را نيز در خطر جدى قرار خواهد داد.

در واقع قرآن با استفاده از يك بيان عاطفى، همه افراد با ايمان را به ملازمت پيامبر(صلی الله علیه وآله) و حمايت و دفاع از او در برابر مشكلات تشويق مى كند، مى گويد: جان شما از جان او عزيزتر، و حيات شما از حيات او با ارزش تر نيست؛ آيا ايمان تان اجازه مى دهد او كه پرارزش ترين وجود انسانى است و براى نجات و رهبرى شما مبعوث شده به خطر بيافتد، و شما عافیت طلبان براى حفظ جان خويش از فداكارى در راه او مضايقه كنيد؟!

مسلم است تاكيد و تكيه روى مدينه و اطرافش به خاطر آن است كه در آن روز كانون اسلام مدينه بود و الا اين حكم نه اختصاصى به مدينه و اطراف آن دارد و نه مخصوص پيامبر(صلی الله علیه وآله) است. اين وظيفه همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار است كه رهبران خويش را همچون جان خويش، بلكه بيشتر گرامى دارند و در حفظ آنان بكوشند و آنها را در برابر حوادث سخت تنها نگذارند چرا كه خطر براى آنها خطر براى امت است.(7)

اجر مجاهدت های مجاهدان

نه تنها به خاطر ترجیح جان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر جان خود که خداوند اجر هیچ کدام از مجاهدت ها و فداکاری های مجاهدان را ضایع نمی کند و آن ها را بی جواب نمی گذارد. آیه 120 و 121 سوره توبه را یک بار دیگر مرور می کنیم: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ * وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»؛ (سزاوار نيست كه اهل مدينه، و باديه نشينانى كه اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلّف جويند؛ و براى حفظ جان خويش، از جان او چشم بپوشند! اين بخاطر آن است كه هيچ تشنگى و خستگى، و گرسنگى در راه خدا به آنها نمى رسد و هيچ گامى كه موجب خشم كافران مى‏شود برنمى دارند، و ضربه اى از دشمن نمى خورند، مگر اينكه به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مى شود؛ زيرا خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند* و هيچ مال كوچك يا بزرگى را [در اين راه] انفاق نمى كنند، و هيچ سرزمينى را [بسوى ميدان جهاد و يا در بازگشت] نمى پيمايند، مگر اينكه براى آنها نوشته مى شود؛ تا خداوند آن را به عنوان بهترين اعمال شان، پاداش دهد).

مجاهدان راه خدا هر ضربه اى از دشمن از جراحت، و قتل، و اسارت و مانند آن ببينند در نامه اعمال شان براى پاداش الهى ثبت خواهد شد و متناسب هر يك اجرى خواهند داشت.(8) در واقع خداوند برای ایشان براى ايشان در برابر مصيبتى كه در جهاد ببينند از قبيل گرسنگى و عطش و تعب و در برابر هر سرزمينى كه بپيمايند و بدان وسيله كفار را به شدت خشم دچار سازند، و يا هر بلایى كه بسر آنان بياورند، يك عمل صالح در نامه عمل شان مى‏ نويسد چون در اين صورت نيكوكارند و خدا اجر محسنين را ضايع نمى سازد اين معناى‏ «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ» است. آن گاه مى فرمايد: هزينه اى كه در اين راه خرج مى كنند، چه كم و چه زياد، و همچنين هر وادى كه طى مى نمايند، براى آنان نوشته مى شود و نزد خدا محفوظ مى ماند، تا به بهترين پاداش جزا داده شوند.(9)

Peinevesht:

(1). «وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيم‏»؛ ([همچنين] آن سه نفر كه [از شركت در جنگ تبوک] تخلّف جستند [و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند] تا آن حد كه زمين با همه وسعتش بر آنها تنگ شد [حتى] در وجود خويش جايى براى خود نمى يافتند [در آن هنگام] دانستند پناهگاهى از خدا جز به سوى او نيست سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود [و به آنان توفيق داد] تا توبه كنند خداوند بسيار توبه پذير و مهربان است‏).

(2). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1374 هـ ش، چاپ اول، ج 8، ص 172.

(3). همان، ص 185.

(4). این شؤون و مسئولیت ها در آیات بسیاری از قرآن از جمله آیه 20 سوره آل عمران، آیات 92 و 99 سوره مائده، آیات 35 و 82 سوره نحل، آیه 44 سوره نحل، آیات 49 و 55 سوره مائده و آیه 7 سوره حشر و آیه 65 سوره نساء و... مورد اشاره قرار گرفته اند.

(5). تفسير راهنما: روشى نو در ارائه مفاهيم موضوعات قرآن‏، هاشمى رفسنجانى، اكبر، بوستان کتاب، قم، 1386 هـ ش، چاپ اول، ج 7، ص 325.

(6). التبيان في تفسير القرآن‏، طوسى، محمد بن حسن‏، مصحح: عاملى، احمد حبيب‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1389 هـ ق، چاپ اول، ج 5، ص 319؛ تفسير مجمع البيان‏، طبرسى، فضل بن حسن‏، مترجم: نورى همدانى، حسين‏، محقق: مفتح، محمد، ترجمه و تصحيح: رسولى، هاشم‏، فراهانى‏، تهران‏، 1400 هـ ق، چاپ اول، ج 11، ص 235.

(7). تفسیر نمونه، همان، ج ‏8، ص 185 و 186.

(8). همان، ص 187.

(9). تفسير الميزان‏، طباطبايى، محمدحسين‏، مترجم: موسوى، محمد باقر، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم‏، 1374 هـ ش‏، چاپ پنجم، ج ‏9، ص 549.

TarikheEnteshar: « 1401/08/21 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 3913