ماجرای مقتول بنی اسرائیل نمونه ای از «معاد»

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

ماجرای مقتول بنی اسرائیل نمونه ای از «معاد»

Question ماجرای مقتول بنی اسرائیل چیست و چگونه بر امکان «معاد» و احیاء مردگان دلالت دارد؟
AnswerSmall:

داستان مقتول بنى اسرائيل، نمونه اي عينى از احياى مردگان در اين جهان است؛ در اين ماجرا يك نفر سرشناس از بني اسرائيل به طرز مرموزى كشته مي شود و براى پيدا كردن قاتل اختلاف بالا مي گيرد. ادامه اين دعوا ممكن بود منجر به فتنه عظيمى شود، لذا مردم دست به دامن موسى(ع) شدند. او هم با استمداد از الطاف الهى دستور داد گاوى را سر ببرند كه سربريدن آن گاو با بهانه جويي آنها به عقب افتاد، سرانجام گاوى را با اوصاف خاصّى سر بريدند و قسمتى از بدن آن را بر مقتول زدند، که به فرمان خدا چند لحظه زنده شد و قاتل خود را معرفى كرد.

AnswerLarge:

داستان مقتول بنى اسرائيل كه در قرآن مجيد به عنوان نمونه عينى از احياى مردگان در اين جهان آمده است دلیل روشنی بر امکان معاد می باشد. این داستان سرگذشتى است كه مربوط به جمعى از بنى اسرائيل است، در اين ماجرا يك نفر سرشناس از ميان آنها به طرز مرموزى كشته شد و براى پيدا كردن قاتل اختلاف در ميان بنى اسرائيل بالا گرفت و هر قبيله اى اين قتل را به قبيله ديگر نسبت مى داد، ادامه اين كشمكش ممكن بود منجر به فتنه عظيمى شود، لذا دست به دامن موسى(عليه السلام) شدند. او هم با استمداد از الطاف الهى از طريق اعجازآميزى كه مورد قبول همه واقع گشت مسأله را حل نمود، به اين طريق كه دستور داد گاوى را سر ببرند، البته سربريدن آن گاو به سادگى صورت نگرفت و بهانه جويان بنى اسرائيل درباره اوصاف آن گاو كراراً به موسى(عليه السلام) مراجعه كردند و با سؤالات بيجا و بى معنا كار را به عقب انداختند. سرانجام گاوى را با اوصاف خاصّى سر بريدند و قسمتى از بدن آن را بر مقتول زدند، که به فرمان خدا چند لحظه زنده شد و قاتل خويش را معرفى كرد.

قرآن در آخرين بخش اين ماجرا در آیات 72 و 73 سوره بقره مى گويد: (به خاطر بياوريد هنگامى را كه يك نفر را كشتيد، سپس درباره او به نزاع پرداختيد و خداوند آنچه را كتمان مى كرديد آشكار مى سازد - سپس دستور داديم قسمتى از آن را بر بدن مقتول بزنيد، خداوند اين گونه مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما نشان مى دهد، شايد درك كنيد)؛ «وَ اِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأَتَمْ فيها وَ اللهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنا إضْرِبُوه بِبَعْضِها كَذَلِكَ يُحْيِى اللهُ الْمَوْتى وَ يُرِيْكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ». عجيب اينكه در اينجا قطعه اى از بدن «مرده» را به بدن «مرده ديگرى» مى زنند تا زنده شود و حقيقت امر را بازگو كند! چه ارتباطى در ميان اين دو وجود دارد؟ و اين اثر از كجا بر مى خيزد؟ مسلّماً اين يك سرّ الهى است كه جز ذات پاك او كسى از آن آگاه نيست، همين اندازه سهولت و آسانى كار روشن مى سازد كه مسأله احياى مردگان در جهان ديگر در پيشگاه قدرت خدا به همين سادگى است، ضرورتى ندارد كه هميشه «موجود زنده» از موجود زنده ديگر متولد شود؛ بلكه ممكن است به فرمان خدا جرقه حيات و زندگى از تلاقى دو عضو برخيزد! جمله «كَذلِكَ يُحْيِى اللهُ المَوْتى»؛ (اين گونه خداوند مردگان را زنده مى كند) به وضوح بيانگر اين حقيقت است كه در آنجا مقتول زنده شد و يك نمونه عينى را براى حيات انسان ها پس از مرگ ارائه داد.

باز در اينجا به نويسندگانى همچون نويسنده «المنار» برخورد مى كنيم كه اصرار دارند جمله اى را با اين وضوح برخلاف ظاهر آن، بدون هيچ قرينه عقلى و لفظى و بدون هيچ ضرورتى حمل كنند. او مى گويد: «ظاهراً چنين بوده كه اگر مقتولى نزديك شهرى يافت مى شد و قاتل او شناخته نمى شد، هر كس دست خود را با مراسم مذهبى خاصى در آنجا مى شست از خون آن مقتول تبرئه مى شد و هركس نمى شست قاتل شناخته مى شد و معناى احياى موتى در اينجا حفظ خون هايى است كه بر اثر اين نزاع و كشمكش در معرض ريخته شدن بود؛ يعنى خداوند به وسيله اين گونه احكام جلو خونريزى بيشتر را مى گيرد!!».(1)
اين گونه تفسيرها كه نوعى بازى با الفاظ است اصالت «كلام الله» را مخدوش مى كند و اجازه مى دهد كه به هر آيه اى براى هر مقصدى استدلال كنيم و الفاظ را بر معانى كنايى و مجازى حمل نماييم بى آنكه قرينه قانع كننده براى آن وجود داشته باشد. به علاوه هيچ نياز و ضرورتى براى اين كار وجود ندارد؛ زيرا پيروان مذاهب به هر حال ناچارند معجزات و خوارق عادات را بپذيرند و در اين صورت چه نيازى به اين توجيهات است. ضمناً انتخاب گاو براى ذبح كردن شايد به اين مناسبت است كه بنى اسرائيل گاو را براى قربانى انتخاب مى كردند. در اينكه انگيزه اين قتل چه بوده؟ در روايات چنين آمده كه: «جوانى براى تملك اموال عموى خود، [تصميم مي گيرد] او را به قتل برساند (يا براى اينكه دختر او را به همسرى خود درآورد) و به اين ترتيب انگيزه قتل، علاقه به مال يا زن بود و انگيزه بسيارى از قتل ها در جهان همين است. در اين ماجراى عجيب مخصوصاً جزئيات آن، نكات آموزنده فراوانى وجود دارد كه مي توان به كتابهاي تفسيري مراجعه نمود.(2)،(3)،(4)

Peinevesht:

(1). تفسير القرآن الحكيم (تفسير المنار)، رشيد بن علي رضا، محمد، الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1990 میلادی، ج 1، ص 291.

(2). در آيه 55 و 56 سوره بقره نيز اشاره اى به نمونه ديگرى از صحنه هاى حيات بعد از مرگ شده كه وقتى نمايندگان بنى اسرائيل همراه موسى(عليه السلام) به كوه طور رفتند و تقاضاى ديدن خدا را با چشم ظاهر داشتند، صاعقه اى مرگبار به كوه زد و كوه متلاشى شد، موسى(عليه السلام) مدهوش گشت و نمايندگان بنى اسرائيل مردند. سپس خداوند آنها را زنده كرد، شايد شكر نعمت او را بجا آورند: «ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ». ولى از آنجا كه در آيه سخنى از اين معنا كه هدف از ارائه نمونه فوق، معاد بوده وجود ندارد اين آيه را در عداد آيات مورد بحث نياورديم. به خصوص اينكه بعضى از مفسّران احتمال داده اند كه بنى اسرائيل از مشاهده آن صاعقه عظيم بيهوش شدند؛ ولى نمردند و بعضى نيز موت را به معناى جهل و بعثت را به معناى علم تفسير كرده اند: آلوسى در روح المعانى اين دو تفسير را از بعضى از مفسّران نقل كرده است: روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، آلوسى، سيد محمود، تحقيق: عطيه، على عبدالبارى، دارالكتب العلميه، بيروت، 1415 قمری، چاپ اول، ج ‏1، ص 263، سوره بقرة، آيات 39 الى 59 هرچند اين گونه تفسيرها مخالف ظاهر آيه است و قابل قبول نيست.
TarikheEnteshar: « 1396/01/07 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 3442