8 - ادامه مسئله 2 تحریرالوسیله (ولایت پدر بر باکره) - 28/6/79

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

8 - ادامه مسئله 2 تحریرالوسیله (ولایت پدر بر باکره) - 28/6/79

 دسته دوم: آیاتى که در مورد طلاق آمده که زنان بعد از عده طلاق حق دارند ازدواج کنند: «و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ...»(1) هنگامى که زنان را طلاق دادید و عدّه تمام شد مانعشان نشوید از هر کارى که مى خواهند براى خودشان انجام دهند (بقرینه مقام منظور ازدواج است) پس از این تعبیر استفاده مى شود که نباید آنها را منع کرد.

استدلال به این آیه، منوط بر دو مقدمه است:

1- زنانى که از طرق غیرعادى مدخول بها باشند نیز عده دارند.

2- منظور از باکره غیر مزوّجه نباشد، بلکه منظور این باشد که حالت قبلى در او محفوظ باشد.

مثل این آیه، آیات دیگرى هم داریم با همین مقدمات و مشکلات.

دلیل سوّم احادیث، که متزافر هستند و همه دلالت بر استقلال باکره رشیده دارند: (احادیث ابواب عقد النکاح وسائل).

* عن سعدان بن مسلم قال ابوعبدالله(ع) لا بأس بتزویج البکر اذا رضیت بغیر اذن ابیها.(2)

این حدیث از نظر سندى ضعیف است چون سعدان بن مسلم مجهول الحال است و توثیق ندارد. البته این ضعف سند قابل جبران است چون:

1- این احادیث متزافر هستند و در بین آنها حدیث صحیحه هم وجود دارد.

2- اگر قول اوّل را مشهور بدانیم (به جهت ادّعاى شهرت در قول اوّل) ضعف سند با شهرت جبران مى شود.

* عن زرارة عن ابى جعفر(ع): اذا کانت المرأة مالکة امرها تبیع و تشترى و تعتق و تشهد و تعطى من مالها (باکره رشیده که استقلال مالى دارد) ماشاءت فانّ امرها جایز تزوّج ان شاءت بغیر اذن ولیّها و اِن لم تکن کذلک فلایجوز تزویجها الاّ بأمر ولیها.(3)

در سند این روایت هم موسى بن بکر وجود دارد که مجهول الحال است ولى یک روایت مدحى درباره اش وارد شده است که راوى آن خودش مى باشد، البته این روایت هم جبرانش مثل حدیث قبلى است.

* محمد بن على بن الحسین باسناده عن الفضیل بن یسار و محمد بن مسلم و زراره و برید بن معاویه کلّهم، عن ابى جعفر(ع) قال: المرأة الّتى قد ملکت نفسها غیر السفیهه و لا المولّى علیها تزویجها بغیر ولىّ جایز.(4)

این صحیحه، صحیحة الفضلا است و سند بسیار قوى دارد چون چهار نفر از بزرگان روایت آن را روایت کرده اند. البته در دلالت این روایت سه اشکال وجود دارد:

اِن قلت: المرئة مفرد محلى به ال است و دلالتى بر عموم ندارد.

قلنا: مفرد محلى بال مطلق است مثل احلّ اللّه البیع که در مقام بیان است و با ضمیمه مقدّمات حکمت نتیجه اش همان نتیجه عام است.

ان قلت: حدیث مى گوید مالک امرها باشد و این اول کلام است که باکره مالک امرها باشد بلکه فقط ثیبه را مى گیرد و اگر هم شک کنیم قدر مسلم را مى گیریم که همان ثیبه است.

قلنا: مراد از مالکة لامرها، در امور مالى است نه در ازدواج، اگر در ازدواج باشد که توضیح واضحات مى شود.

ان قلت: شاید مراد از قد ملکت نفسها جائى باشد که ولىّ او مرده باشد و او مالک نفس خود شده است.

قلنا: خود روایت مى فرماید: باذن ولى جایز یعنى ولى دارد.

عن عبدالرحمن بن ابى عبداللّه عن ابى عبداللّه(ع) قال: تزوّج المرأة من شاءت اذا کانت مالکة لامرها فإن شاءت جعلت ولیّاً(5). (مراد وکیل گرفتن است).

1. 232 - بقره.

2. ح 4، باب 9.

3. ح 6، باب 9.

4. ح 1، باب 3.

5. ح 8، باب 3.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1279/01/01 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 5312