1- نفى استقلال برادر است به این معنى که ولایت مشترکه را نه نفى مى کند و نه اثبات.

2- این روایت در مورد کبیره صحبت مى کند چراکه مشورت و اینکه سکوت نشانه رضایت است در مورد کبیره است، پس ممکن است که برادر بر صغیره ولایت داشته باشد.

* عن داود بن سرحان عن ابى عبداللّه(ع)، فى رجل یرید أن یزوّج اخته، قال: یؤامرها فان سکتت فهو اقرارها و ان ابت لم یزوّجها فان قالت: زوّجنى فلاناً، زوّجها ممّن ترضى، الحدیث.(2)

راوى صدر حدیث محمد بن على بن الحسین است که مراد مرحوم صدوق است، حال آیا سند صدوق تا داوود صحیح است؟ جامع الرواة سند صدوق را تا داوود در باب نکاح صحیح ذکر نکرده است، لذا سند حدیث خالى از اشکال و دغدغه نیست.

نتیجه اینکه ایندو حدیث گرچه توجّه مستدلین به نفى ولایت اخ را به خود جلب کرده است ولى دلات بر عدم ولایت اخ بر صغیر ندارد، پس دلیل ما در اینجا عمومات عدم ولایت است.

لازم به ذکر است که بیش از آنچه که روایت بر نفى ولایت اخ داریم روایت مثبته ولایت اخ در بین اخبار موجود است، اینها را چه کنیم؟

* عن محمد بن قیس عن ابى جعفر(ع) قال: قضى امیرالمؤمنین(ع) فى امرأة انکحها اخوها رجلاً ثم انکحتها امّها بعد ذلک رجلاً و خالها أو اخ لها صغیر فدخل بها (شوهر دوم عروسى کرد) فحبلت فاحتکما فیها، فقام الاوّل الشهود فالحقها بالاوّل و جعل لها الصداقین جمیعاً و منع زوجها الّذى حقّت له أن یدخل بها حتّى تضع حملها ثم الحق الولد بابیه(3).(دوّمى وطى به شبهه است)

مرحوم صاحب جواهر در ج 29، ص 231 این روایت را بدون عبارت «اخ لها صغیر» نقل کرده است. این حدیث مى گوید: چون برادر جلوتر از مادر بوده، ولایت برادر صحیح است.

1. ح 4، باب 4 از ابواب عقد نکاح.

2. ح 1، باب 7 از ابواب عقد نکاح.

3. وسایل، ح 2، باب 7، ج 14.