45 - ادامه مسئله 27 - 25/10/78

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

45 - ادامه مسئله 27 - 25/10/78

*... و بهذا الاسناد قال: قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): لیس لنساء أهل الذمّة حرمة، لابأس بالنظر الى وجوههنّ و شعورهنّ و نحورهنّ و بدنهنّ، ما لم یتعمّد ذلک (منظور از «بدنهنّ» لخت مادر زاد نیست بلکه آن مقدارى است که عرفاً بیرون مى گذارند).(1)

اسناد این چهار حدیث داراى اشکال است ولى متعدّد و معمولٌ بهاست بنابراین اگر غیر از این چهار حدیث، حدیث دیگرى هم نبود کافى بود.

حدیث پنجمى هم داریم که از «عبّاد بن صهیب» است و اختلاف نُسخ دارد و من العجایب مرحوم صاحب جواهر به این حدیث بر ضد فتواى مشهور استدلال کرده است.

صاحب جواهر(2) روایت را از کتب صدوق اینطور نقل مى کند:

عن عبّاد بن صهیب عن الصادق(علیه السلام): لابأس بالنظر الى نساء أهل تهامة (بخش جنوبى جزیرة العرب و گاهى به خود مکّه هم مى گویند) و الاعراب و اهل البوادى من أهل الذمّة و العلوج (جمع «عِلْج» به معنى «الکفّار العجم» و گاهى هم به مطلق کفّار «علوج» مى گفتند) لانهنّ لاینتهین اذا نهین.(3)

از نظر سند: کسى که اشکالى داشته باشد در سند نیست جز «عبّاد» که از اصحاب امام صادق(علیه السلام)است و در این که از اهل سنّت بوده بحثى نیست و بعضى گفته اند که بَتَرى است (زیدى ها دو بخش هستند، زیدى هاى شیعه و زیدهاى سنّى، که «عبّاد» یا زیدى سنى است و یا سنّى است) و امّا از نظر وثاقت آقاى خوئى در معجم رجال الحدیث از نجاشى و على بن ابراهیم نقل مى کند که او را توثیق کرده اند پس جاى تردید نیست، تنها نکته اى که در نظر بعضى سبب ابهام شده روایتى است که در کتب رجالیّه نقل شده و مرحوم آقاى خوئى هم دارد و آن حدیث این است که «عبّاد» در حالت طواف چشمش به امام صادق(علیه السلام)افتاد و از پشت سر لباس حضرت را گرفته، و به امام مى گوید: لباس به این تمییزى چیست که شما پوشیده اید - کنایه از این که جدّ شما حضرت على(علیه السلام) چنین لباسى نمى پوشید شما چرا پوشیده اید؟ - امام(علیه السلام) جواب قاطع و دندان شکنى به او مى دهند و مى فرمایند اولا، این لباس قیمتى نیست و ثانیاً، ما در عصر و زمانى زندگى مى کنیم که اگر مثل على(علیه السلام) لباس کرباسى بپوشم مى گویند او هم مثل عبّاد ریاکار است. حال مى گویند «عبّاد» که چنین حرفى به امام صادق(علیه السلام) زده است، پس نمى تواند ثقه باشد.

قلنا: این شخص «عباد بن صهیب» نیست بلکه «عبّاد بن کثیر» است که زاهدنما بود. نتیجه این که لااقل حدیث مشکوک است و به خاطر این حدیث مشکوک نمى توان جلوى توثیق دو بزرگوار را گرفت. عبّاد مجموعاً بیست و هفت حدیث در کتب فقهى دارد پس ما حدیث عباد را صحیح دانستیم و از نظر سند مشکلى ندارد.

از نظر دلالت: از دو جهت دلالت دارد:

1- در این نسخه «اهل الذمّه» و «علوج» را هم دارد که آنها هم کفّار هستند (یا کفّار عجم یا مطلق الکفّار).

2- تعلیل در این روایت تعلیل خوبى است (لانهنّ اذا نهین لاینتهین) پس هم تعلیل و هم متن حدیث خوب است.

و امّا نسخه دیگرى که در کتاب وسایل آمده است که مى فرماید:

* محمّد بن یعقوب، عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد بن عسى، عن ابن محبوب، عن عَبّاد بن صُهیب قال: سمعت أباعبداللّه(علیه السلام)یقول: لابأس بالنظر إلى رؤوس أهل تهامة و الأعراب و أهل السواد و العلوج لانّهم إذا نهوا لاینتهون (پیداست که در اینجا تذکیر ضمائر از ناحیه راوى است)... .(4)

مرحوم صدوق هم در کتاب علل(5) «عَلوج» ندارد و به جاى آن اهل الذمّه دارد پس این حدیث سه نسخه دارد.

 

 

1. مستدرک ج 14، ح 2، باب 87 از ابواب مقدّمات نکاح.

2. ج 29، ص 69.

3. جواهر، ج 29، ص 69.

4. ح 1، باب 113 از ابواب مقدّمات نکاح.

5. علل الشرایع، ج 2، ص 565.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1279/01/01 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 5413