38 - ادامه مسئله 23 - 24/8/78

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

38 - ادامه مسئله 23 - 24/8/78

3- روایات:

روایات زیادى که چه بسا به حد تواتر مى رسد. این روایات در هفت طایفه است:

طایفه اوّل: احادیثى است که در تفسیر آیه شریفه «الاّ ما ظهر منها» وارد شده است البتّه آیه مربوط به حجاب است نه بحث نظر.

*... عن الفضیل (ابن یسار) قال: سألت أباعبداللّه(علیه السلام) عن الذراعین من المرأة هما من الزینة الّتى قال اللّه و لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ؟ قال: نعم و ما دون الخمار من الزینة (آنچه زیر روسرى است یعنى سر و موها و گردن و کمى از سینه، که اینها هم از زینت است) و ما دون السّوارین (با صراحت وجوب حجاب را براى زنان غیر از وجه و کفّین بیان مى کند).(1)

روایت دیگرى(2) شبیه این روایت از «عبداللّه بن جعفر» در قرب الاسناد است.

طایفه دوّم: احادیثى است که در تفسیر «ثیاب» در آیه «القواعد من النساء» آمده است و احادیث زیادى است:

*... محمد بن مسلم، عن أبى عبدالله(علیه السلام) فى قول اللّه عزّ و جلّ «و القواعد من النساء اللاتى لایرجون نکاحاً» ما الذى یصلح لهنّ ان یضعن من ثیابهنّ؟ (کدام لباس را مى توانند نپوشند) قال: الجلباب(3) (یعنى خمار را داشته باشند).

این روایت به ضمیمه روایات دیگر این باب(4) همه در مورد قواعد بحث مى کند، بعضى مى گوید ثیاب به معنى جلباب است و بعضى مى گوید جلباب و خمار، یعنى هر دو را بردارند که جاى بحثش در اینجا نیست ولى تمام این روایات دلالت دارد که اگر از جمله قواعد نبود و زن حُر بود باید حجاب داشته باشد، پس هر شش حدیث على اختلاف مضامینها دلیل بر بحث ما مى تواند باشد.

طایفه سوّم: احادیثى است که در حکم «نساء الاعراب» و «اهل البوادى» وارد شده است:

*... عن عبّاد بن صهیب (ثابت که سند معتبر است) قال: سمعت ابا عبداللّه(علیه السلام) یقول: لابأس بالنظر إلى رئوس أهل طحامة و الاعراب (عربهاى بادیه نشین) و اهل السواد (اهل عراق) و العلوج (ایلات و عشایر) لأنّهم اذا نهوا لاینتهون... .(5)

چرا ضمیر مذکّر برگشته است؟ در کافى(6) هم همین است ولى در حاشیه وسایل از دو کتاب (من لایحضر و علل الشرایع) نقل شده است «لانهنّ اذا نهین لاینتهین»، امر در مذکّر و مؤنّث آسان است و مشکلى ندارد. شاهد در این است که نگاه به سرهاى این زنان اشکالى ندارد و استثنا است.

ان قلت: این روایت در مورد نظر است در حالى که شما در مورد حجاب بحث مى کنید.

قلنا: ما از «اذا نهوا...» مى خواهیم استفاده کنیم که نهى در مقابل کار حرام است پس معلوم مى شود که کشف حجاب حرام است پس حجاب بر آنها واجب است و اگر نهى مى شوند و گوش نمى کنند مى توان به آنها نگاه کرد و اشکالى ندارد.

آیا مى شود این حکم را به زنان بد حجاب هم سرایت داد؟

بعید نیست که اگر نظر ریبه و تلذّذ نباشد مشمول عموم علّت باشد.

نتیجه: طایفه سوّم هم بخوبى دلالت دارد.

طایفه چهارم: روایاتى است که در مورد «اِماء» وارد شده است که وظیفه کنیزان من حیث التستّر وظیفه شان چیست؟

*... عن محمّد بن اسماعیل بن بزیع، (از اصحاب امام رضا(علیه السلام) و روایت او صحیحه است) قال: سألت اباالحسن الرضا(علیه السلام)عن امّهات الاولاد (کنیزى که از صاحبش بچّه دار شده) لها أن تکشف رأسها بین یدى الرّجال قال: تُقَنِّع.(7)

چرا از «امولد» سؤال مى کند؟ از اینجا معلوم مى شود که حجاب مسلّم است ولذا از مستثنیات سؤال مى کند و هر کجا سئوال از استثنا شود معلوم مى شود که اصل مسئله مسلّم بوده است.

در ناحیه کنیزان حجاب مقدارى آزادتر است ولى در ام ولد فرق مى کند، چون در مسیر حرّیت است یعنى خرید و فروش نمى شود و از سهم ارث ولدش آزاد مى شود، این شخص وجوب حجاب دارد پس به طریق اولى زنان آزاد باید حجاب داشته باشند و به همین جهت این روایت صریح است.

طایفه پنجم: روایات کثیره اى(8) که از استثناءات بحث مى کند آیا زن آزاد مى تواند در مقابل «خَصّى» (خواجه) سرش را برهنه کند؟ روایات در زمینه خصّى مختلف است، بعضى روایات خصّى را مردى مى دانند که قواى مردانگى را از او گرفته اند ولى چون مرد است نباید در مقابل او مکشوف الرأس ظاهر شوند، تعدادى از این روایات هم مى گوید خصّى مستثنا است و شاید داخل در مستثناى «غیر اولى الاربة من الرجال» است که فتوى به جواز مى دهند.

در این باب(9) تعدادى از روایات اجازه مى دهد و تعدادى هم منع مى کند، بعضى بین دو طایفه جمع کرده و حمل بر کراهت کرده اند، ولى بحث ما در این نیست بلکه بحث در حجاب است به این بیان که چون حجاب واجب بوده لذا از خصّى سئوال مى کند و اگر بنا بود حجاب واجب نباشد معنى نداشت که از خصى و از مستثنیات سئوال کند و روایات مجوّزه و مانعه این باب هر دو براى ما دلالت مى کند، چون على اىّ حال سئوال و جواب از مستثنى است.

*... عن على بن على اخى دعبل عن الرضا عن ابائه عن الحسین(علیهم السلام) قال: اُدخِلَ على اُختى سکینة بنت علىّ خادم (به قرینه ذیل روایت، خادم، خصّى بوده است) فغطَّتْ رأسها منه فقیل لها: انّه خادم (خصّى است) فقالت: هو رجل مُنع من شهوته.(10)

ما در اینجا نمى خواهیم به فعل حضرت سکینه استناد کنیم تا بگوئید جزء معصومین نیست ما مى خواهیم چون راوى «عن الحسین» دارد، یعنى امام حسین(علیه السلام) به این کار راضى بوده است و این روایت نشان مى دهد که پرهیز کردن خوب است، حال یا مستحبّ است یا واجب، شاید استدلال حضرت سکینه(علیها السلام)دلیل بر وجوب باشد چون از مردان واجب است که بپوشانند.

*... عن محمد بن اسماعیل بزیع قال سألت اباالحسن الرضا(علیه السلام)عن قِناع الحرائر من الخصیّات (معلوم مى شود که غیر خصیّات از مسلّمات بوده است)، فقال: کانوا یدخلون على بنات ابى الحسن(علیه السلام)(مراد موسى بن جعفر است) و لایتقَنَّعْنَ، قلت: فکانوا احراراً (خصّى ها احرار بودند)؟ قال: لا، قلت: فالاحرار یُتَقَنَّعُ منهم؟ قال: لا.(11)

خصّى چه حر باشد و چه عبد، به خاطر اینکه خصّى است زنان لازم نیست قناعى داشته باشند. این روایت از روایات مجوّزه و روایت قبلى از روایات ناهیه است.

جمع بین این روایات چگونه است؟

کارى به جمع بین روایات نداریم و فقط براى بحث حجاب به آن استدلال مى کنیم که بر بحث ما دلالت دارد.

 

 

1. ح 1، باب 109 از ابواب مقدّمات نکاح.

2. ح 5، باب 109 از ابواب مقدّمات نکاح.

3. ح 1، باب 110 از ابواب مقدّمات نکاح.

4. ح 2 و 3 و 4 و 5 و 6، باب 110 از ابواب مقدّمات نکاح.

5. ح 1، باب 113 از ابواب مقدّمات نکاح.

6. ج 5، ص 524.

7. ح 1، باب 114 از ابواب مقدّمات نکاح.

8. باب 125 از ابواب مقدّمات نکاح.

9. باب 125 از ابواب مقدّمات نکاح.

10. ح 7، باب 125 از ابواب مقدّمات نکاح.

11. ح 3، باب 125 از ابواب مقدّمات نکاح.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1279/01/01 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 5201