75 - ادامه م 3 و م 4 (کیفیّة اجراء الصیغة) - 9/12/78

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

75 - ادامه م 3 و م 4 (کیفیّة اجراء الصیغة) - 9/12/78

جمع بندى:

انشاء نکاح قدر مسلّم بالفظ «زوّجت» یا «تزوّجت» که متعدّى به دو مفعول بلاواسطه باشد بلااشکال است مخصوصاً اگر زوج بر زوجه مقدّم شود بالفظ نکاح (انکحت و نکحت) هم مسلماً جایز است، در مورد حرف جر هم «من و باء» در احادیث زیاد بود و حرف «لام و الى» هم در احادیث وجود دارد پس اگر کسى بخواهد احتیاط کند مى تواند یک بار با مادّه «زوّجت» با دو مفعول بدون واسطه بار دیگر با مادّه «انکحت» با دو مفعول بدون واسطه، مرتبه دیگر با واسطه «من» با واسطه «باء» با واسطه لام، با واسطه «الى» و اگر بخواهد تقدیم زوج و زوجه را هم رعایت کند مجموعاً دوازده صیغه مى شود، بعضى به صورت فضولى هم مى خوانند «زوّجت المرأة المعلومة المسماة بفلان للمرء المعلوم المسماة بفلان على المهر المعلوم و الشرایط المعلومة» تا اگر وکالت مشکلى داشته باشد عقد صحیح باشد و بعداً آنها هم رضایت مى دهند، البته یک صیغه هم کافى است ولى به جهت اهمیّت نکاح احتیاط پسندیده است.

مسألة4: عقد النکاح قد یقع بین الزوج و الزوجة و بمباشرتهما، فبعد التقاول و التواطؤ و تعیین المهر، تقول الزوجة مخاطبة للزوج: «أنکحتک نفسى، أو أنکحت نفسى منک - أو لک - على المهر المعلوم»، فیقول الزوج بغیر فصل معتدّ به: «قبلت النکاح لنفسى على المهر المعلوم»، أو «... هکذا»، أو تقول: «زوّجتک نفسى - أو زوّجت نفسى منک، أو لک - على المهر المعلوم» فیقول: «قبلت التزویج لنفسى على المهر المعلوم»، أو «.. هکذا». و قد یقع بین وکیلیهما، فبعد التقاول و تعیین الموکّلین و المهر، یقول وکیل الزوجة مخاطباً لوکیل الزوج: «أنکحت موکّلک فلاناً موکّلتى فلانة - او من موکّلک فلان - على المهر المعلوم»، فیقول وکیل الزوج: «قبلت النکاح لموکّلى على المهر المعلوم»، أو «هکذا» أو یقول وکیلها: «زوّجت موکّلتى موکّلک - أو من موکّلک أو لموکّلک فلان - على المهر المعلوم» فیقول وکیله: «قبلت التزویج لموکّلى على المهر المعلوم»، أو «... هکذا». و قد یقع بین ولیّیهما کالأب و الجدّ، فبعد التقاول و تعیین المولّى علیهما و المهر یقول ولىّ الزوجة: «أنکحت ابنى أو ابنة ابنى فلانة - مثلا - ابنک أو ابن ابنک فلاناً، أو من ابنک أو ابن ابنک، أو لابنک أو لابن ابنک على المهر المعلوم»، أو یقول: «زوّجت بنتى ابنک - مثلا - أو من ابنک أو لابنک»،
فیقول ولى الزوج: «قبلت النکاح أو التزویج لابنى أو لابن ابنى على المهر المعلوم». و قد یکون بالاختلاف; بأن یقع بین الزوجة و وکیل الزوج و بالعکس، أو بینها و بین ولىّ الزوج و بالعکس، أو بین وکیل الزوجة و ولىّ الزوج و بالعکس، و یعرف کیفیّة ایقاع العقد فى هذه الصور مما فصلناه فى الصور المتقدمة. و الاولى تقدیم الزوج على الزوجة فى جمیع الموارد کما مرّ.

عنوان مسئله:

عصاره کلام در مسئله این است که انشاء حدّاقل شش حالت دارد:

1- مباشرت زوج و زوجه در انشاء عقد که همان اقسامى را که در مسئله سابق گفته شد، دارد: زوّجت نفسى لک...

2- بین الوکیلین باشد که متعارف در بین ما همین است و همان تقسیمات مسئله سابق (مسئله 3) مى آید.

3- بین الولیین باشد نمونه اش عقد حضرت آدم(علیه السلام) است چون خداوند ولىّ همه است.

4- یکى بالمباشرة و دیگرى بالوکالة باشد که در داستان «سهل ساعدى» آمده بود و سهل مباشر بود و یا در داستان آن زن که فرزند خود را انکار مى کرد، حضرت از ناحیه زن وکیل شد.

5- یک طرف مباشرت و طرف دیگر ولایت است.

6- مخلوطى از ولایت و وکالت باشد، مثلا طرف زوجه وکالت است و طرف زوج ولایت است و یا بالعکس.

هل یجب التصریح بعنوان الوکالة أو الولایة؟

آیا لازم است گفته شود عن قبل موکّلتى أو ولدى أو من قبل من أنا ولى علیه؟ خیر لازم نیست و آنچه که لازم است وکالت در متن واقع است نه در مقام انشاء لفظى، پس واقع ولایت و وکالت شرط صحّت است نه تلفّظ به ولایت و وکالت، به عبارت دیگر هر کس که وکیل شد هر چه به قصد موکّلش بخواند جانشین اوست و لازم نیست که تصریح به لفظ کنند، و شاهد آن روایات گذشته است مثلا در روایت «سهل ساعدى» پیامبر فرمود: «زوّجتکها» و نفرمود «زوّجتک موکّلتى» و یا على(علیه السلام)بعد از وکیل شدن فرمود: «زوّجتکها» و به وکالت تصریح نفرمود و مقاوله هاى ابتدایى در فهم وکالت، کفایت مى کند و معلوم مى شود که عقد وکالتاً است، پس تصریح به الفاظ وکالت لازم نیست ولى احتیاطاً به آن تلفظ مى شود.

ادلّه:

دلیل مسائلى که گفته شد (مباشرت، وکالت و ولایت) چیست؟

مباشرت نیاز به دلیل ندارد و امّا ادله صحّت وکالت و ولایت عبارتند از:

1ـ عمومات:

عموم ادلّه وکالت و ولایت، حاکم است و ما هیچ دلیل دیگرى در اینجا نداشته باشیم این عمومات کافى است.

2- سیره عملى مسلمین:

غالباً عقود به مباشرت نبوده است.

3- روایات:

روایاتى که قبلا بیان شد (داستان حضرت على،(1) داستان پیامبر و سهل ساعدى،(2) داستان حضرت آدم،(3) داستان حضرت جواد(علیه السلام)(4) و موارد عدیده اى که وکالتاً یا ولایتاً ادا شده است).

 

 

1. وسائل، ج 18، ح 2، باب 21 از ابواب کیفیّات حکم.

2. وسائل، ج 14، ح 3، باب 1 از ابواب عقد نکاح.

3. وسائل، ج 14، باب 3 از ابواب ما یحرم بالنسب.

4. وسائل، ج 14، ح 2، باب 1 از ابواب مقدّمات نکاح.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1279/01/01 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 4673