74 - ادامه مسئله 3 - 8/12/78

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

74 - ادامه مسئله 3 - 8/12/78

- لغت:

در منابع لغت هم در این مسئله محدود صحبت کرده اند.

المنجد مى گوید:

زوّجه امرأة أو بأمرأة أو لأمرأة، عَقَد له علیها،(1) در واقع هم متعدّى به دو مفعول را ذکر کرده و هم متعدّى به حرف جرّ «باء» و «لام» را، بعد مى گوید:

و انکر بعضهم تعدّیه بالباء.

در کتاب مختار الصحّاح که خلاصه صحاح اللغة است مى گوید:

قال یونس لیس من کلام العرب زوّجه بامرأة بالباء ولا تزوّج بامرأة بل نجد منها (یعنى نه در طرف زوج و نه در طرف زوجه با حرف «باء» متعدّى نمى شود)... و قال الفرّاء تزوّج بامرأة لغة.(2)

در قاموس اللغة که از معتبرترین منابع لغت است علاوه بر بلاواسطه فقط تعدّى به باء را گفته است، بنابراین آنچه که از کتب اهل لغت برمى آید این است که تعدّى به مفعولین بدون واسطه در میان همه مسلّم است و تعدّى به «باء» یا «لام» در میان لغویّین مشکوک است.

 

3- روایات:

در احادیث ما تعدّى به «باء» و «لام» و «الى» و «من» یافت شده است. در قرآن «زوّجناهم بحور عین» داشتیم ولى مفسّران منکر آن هستند و «زوّجنا» را به معنى «قَرَنْنا» مى گیرند، امّا دلیلى بر این تفسیر نداریم و «زوّجنا» به معنى تزویج است، شاید چون در کتب لغت تعدّى به باء را نیافته بودند چنین توجیه کرده اند ولى این تفسیر درست نیست.

در روایات متعدّدى تعدّى با هر چهار حرف جر وجود دارد البتّه ممکن است که اغلب این روایات از نظر سند ضعیف باشند امّا ضعف سند در اینجا ضررى ندارد چون بر فرض هم روایت مجعول باشد، جاعل روایت عرب بوده و قصد ما بیان استعمال لغت است نه شنیدن حکم خدا از زبان معصوم(علیه السلام)، پس هر جا استشهاد به روایات براى بیان استعمالات عرب است، اسناد روایات مورد توجّه واقع نمى شود چون استعمالات عربى را هر عرب مى تواند به کار برد و مى خواهیم بگوییم متعدّى به حرف جر درعرب استعمال شده است.

در تفسیر عیّاشى در ذیل آیه «عبداً مملوکاً لا یقدر على شىء» چنین دارد:

عن ابى بصیر (مقطوعه) فى الرجل ینکح امته لرجل (مفعول دوّم با لام است) أله أن یفرّق بینهما اذا شاء؟(3)

و امّا تعدّى به حرف «الى» در دو مورد وجود دارد:

*... عن درست بن عبدالحمید، عن ابى ابراهیم(علیه السلام) (حضرت موسى بن جعفر) قال: قال رسول الله(صلى الله علیه وآله)تزوّجوا الى آل فلان فانّهم عفّوا فعفّت نسائهم ولا تزوّجوا الى آل فلان فانّهم بغوا فبغت نسائهم...(4)

شاهد در تعدّى تزوّجوا با «الى» است.

*... عن محمّد بن مسلم عن ابى عبدالله(علیه السلام) فى حدیث: لا تجالسوا شارب الخمر و لا تزوّجوه ولا تتزوّجوا الیه... .(5)

تعدّى به «من» که در هیچ لغتى ندیدیم در روایات زیاد است:

* و عن محمّد بن مسلم قال: سألت ابا عبدالله(علیه السلام) عن الرجل، ینکح امته من رجل؟ قال: ان کان مملوکاً فلیفرق بینهما اذا شاء... .(6)

* دعائم الاسلام عن رسول الله(صلى الله علیه وآله) انّه نهى عن نکاح الشغار و هو ان ینکح الرجل ابنته من رجل على ان ینکحه الاخر ابنته و لیس بینهما صداق... .(7)

در حدیث دیگرى دارد که جوانى خدمت حضرت على(علیه السلام)آمد و عرض کرد من مادرى دارم که فرزندىِ مرا انکار مى کند و
علّت آن این است که برادرهاى مادرم مى خواهند مرا از ارث آینده مادرم محروم کنند و مى گویند که خواهرِ ما پسرى ندارد. خلیفه دوّم از من مدرک خواست و چون مدرکى نداشتم مرا را محکوم کرد. على(علیه السلام)خطاب به برادرهاى مادر آن جوان فرمود شما مى گویید این خواهر شما هرگز شوهر نکرده است، اولیاء او چه کسانى هستند؟ و از آنها پرسیدند آیا در مورد خواهرتان به من وکالت مى دهید، عرض کردند بله، فرمود شاهد و گواه باشید که من خواهر شما را به ازدواج این جوان درآوردم و مهر آن را چهارصد درهم قرار دادم و خودم آن را مى پردازم و به آن جوان فرمود که دست زنت را بگیر و برو امشب عروسى کنید و فردا پیش من حاضر شو در حالى که بر تو اثر غسل ظاهر است، وقتى مطلب به اینجا رسید زن گفت: ترید أن تزوّجنى من ولدى.(8)

و در جاى دیگر روایت دارد: انّى قد زوّجت هذه الجاریة من هذا الغلام، پس هم در مقام انشاء و هم در مقام حکایت «مِن» وجود دارد و معلوم مى شود که با «من» متعدّى مى شود.

موارد دیگرى هم داریم که با «من» متعدّى شده که از آن جمله:

«قد زوّجت فاطمة من على»(9)

«أوحى الى آدم أن یزوّج بناته من بنیه»(10)

«قال فانى قد زوّجتک من عون ابن جعفر»(11)

«زوّجت عبدى من أمتى فاشهدوا ملائکتى».(12)

موارد متعدّد دیگرى داریم که با باء متعددى شده است:

«قال(صلى الله علیه وآله) یا على أبشر أبشر، فانّى قد زوّجتک بابنتى فاطمة(علیها السلام)».(13)

«فأوحى الله الیه: انّى قد زوّجت علیاً بفاطمة(علیهما السلام)».(14)

«قد زوّجت نفسى کما امرنى بعلى(علیه السلام)».(15)

 

 

1. المنجد، ماده زوج (زواج).

2. مختار الصحاح، ماده زوج.

3. تفسیر عیاشى، ج 2، ص 265.

4. ح 7، باب 31 از ابواب نکاح محرّم.

5. وسائل، ج 17، ح 8، باب 11 از ابواب اشربه محرّمه.

6. مستدرک الوسائل، ج 15، ح 2، باب 32 از ابواب نکاح عبید و اماء.

7. مستدرک الوسائل، ج 14، ح 2، باب 16 از ابواب عقد نکاح.

8. وسائل، ج 18، ح 2، باب 21 از ابواب کیفیّت حکم.

9. صحیفة الرضا، ص 172 و 293.

10. وسائل، ج 14، ح 4، باب 3 از ابواب ما یحرم بالنسب.

11. ذخائر العقبى، ص 171.

12. مستدرک، ج 14، ح 11، باب 33 از ابواب مقدّمات نکاح.

13. مدینة المعاجز، ج 2، ص 329.

14. مستدرک، ج 15، ح 3، باب 4 از ابواب مهور.

15. الفضائل، شاذان بن جبرئیل القمى، ص 101.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1279/01/01 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 4590