56 - ادامه مسئله 35 عروه - 10/11/78

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

56 - ادامه مسئله 35 عروه - 10/11/78

جامع المقاصد مى فرماید:

و لو کانت عجوزاً فقد قیل انّها کالشّابة لانّ الشهوات لاتنضبط و هى محل الوطىء و قد قال(علیه السلام) لکلّ ساقطة لاقطة (هر چیزى که کسى دور بیاندازد به درد کسى مى خورد) و الاقرب (چرا اقرب، مسئله اجمالش از مسلّمات است) وفاقاً للتذکرة أنّ المراد: اذا بلغت فى السن الى حیث تنتفى الفتنة غالباً بالنظر الیها یجوز نظرها(1)

البتّه این ضرب المثل (لکل ساقطة لاقطة) اگر در کلام معصوم(علیه السلام) هم باشد در مورد عجوز نیست، چه کسى این حرف را زده است؟ آیا این اجتهاد در مقابل نص نیست؟ قرآن استثنا کرده چه کسى مى تواند در مقابل صراحت قرآن اجتهاد کند.

مرحوم محقق به عدم مقتضى للحرمة و به آیه شریفه استدلال کرده است ولى چنین برخوردى با چیزى که منصوص در قرآن است برخورد خوبى نیست و در مقابل نص، اجتهاد درست نیست.

مرحوم علاّمه هم شبیه همین بحث را دارد و جامع المقاصد آن را از تذکره گرفته است(2) و عبارتها تقریباً شبیه هم هستند.

خلاصه اقوال:

از نظر اقوال کمتر متعرّض شده اند ولى کسانى که مسئله را متعرّض شده اند همه فتوى داده اند که قواعد یک حالت استثنائى دارند و شاید به همین دلیل آقاى خوئى در مستند مى فرماید:

در این مسئله اختلافى نیست و با این که کمتر کسى متعرّض این مسئله شده ولى چنین مى فرمایند و معنى آن این است که آنهایى که متعرّض شده اند مخالفت نکرده اند.

ادلّه:

1- آیات:

الف - آیه «و القواعد من النساء اللاتى لایرجون نکاحاً».(3)

اساس در این مسئله این آیه است که چند جهت قابل بحث است:

1- «القواعد من النساء» چه کسانى هستند؟

سه احتمال داده شده است:

الف) قعود عن الحیض.

ب) قعود عن الولادة.

ج) قعود عن النکاح.

این سه احتمال متقارب اند هر چند متلازم نیستند. «قید لایرجون نکاحاً» بنابر تفسیر اوّل و دوّم قید احترازى و بنابر احتمال سوّم قید توضیحى است ولى در واقع تفسیر قواعد است، على کل حال هر کدام از احتمالات که باشد با آمدن جمله «اللاتى لا یرجون نکاحاً» نتیجه یک چیز مى شود.

2- «لایرجون نکاحاً» چیست؟ آیا به خاطر سنّشان است یا به خاطر قیافه شان؟

ظاهر این است که به حسب سن است و امّا «لایرجون» آیا به حسب غالب است یا مطلقاً؟

ظاهر این است که به حسب غالب، علاقه اى به نکاح چنین مرأة ندارند. و سنّ معینى هم ندارد بلکه یختلف باختلاف الاشخاص. ممکن است خودش را خوب نگه داشته و در عین سن زیاد با طراوت مانده باشد که در این صورت نمى توان او را از قواعد دانست.

آیا اگر کسى به جهت مال، موقعیّت خانوادگى، کمال یا علم، راغب به نکاح با زنى باشد آیا آیه ناظر به این موارد مى باشد یا ناظر به معیارهایى است که علاقه به جنس مخالف را ایجاد مى کند (علاقه هاى نکاح)؟

ظاهر این است که مراد کسى است که جاذبه جنسى را از دست داده است و هکذا ممکن است مکانها فرق کند، در بعضى از مکانها ممکن است که به پنجاه سال که برسد در او رغبت نکنند ولى در مکان دیگر در او رغبت کنند و همچنین زمانها هم فرق مى کند، ولى ملاک و معیار اصلى بالا رفتن سن و از دست دادن جاذبه نکاح و جاذبه جنسى است، و در این صورت است که «لاجناح علیهنّ ان یضعن ثیابهنّ».

3- «ثیاب» در اینجا به چه معنى است؟

چند احتمال داده شده است:

احتمال اوّل: منظور از ثیاب تمام لباسها غیر از عورت است.

جواب: این احتمال خیلى بعید است و در هیچ مذهب و مکتبى چنین نیست. و قطعاً آیه منصرف از اوست.

احتمال دوّم: مرحوم آقاى خوئى در مستند مى فرماید این که ثیاب جمع است به خاطر جماعت نساء است (مثلاً وقتى گفته شود آقایان با بچّه هایشان در فلان مجلس شرکت کنند، ممکن است هر کدام یک بچّه بیشتر نداشته باشند ولى چون آقایان جمع هستند به همین جهت بچه ها را هم جمع مى بندیم) در ما نحن فیه هم چون زنان جمع هستند لذا ثیاب به کاربرده شده است.

جواب: این احتمال خلاف ظاهر است، چون ثیاب عرفاً ظهور در مجموع لباسها دارد ولى چون این امر خلاف عرف است نمى توانیم بگوییم زن مى تواند تمام لباسهایش را در بیاورد.

احتمال سوّم: ثیاب به معنى جلباب است که در مورد آن هم بحث است که آیا چادر است یا مقنعه بلند یا ملحفه.

احتمال چهارم: ثیاب به معنى مقنعه است که آن را هم مى تواند بردارد.

احتمال پنجم: ثیاب به معنى خمار است که آن خمار را هم مى تواند بردارد.

احتمال ششم: ثیاب به معنى خمار، چادر و مقنعه باشد.

مرحوم طبرسى در مجمع البیان این احتمالات را گفته و هیچ یک را انتخاب نکرده است.

احتمال هفتم: از عبارت عروه و بعضى دیگر استفاده مى شود که خمار را به طور کلّى نمى تواند بردارد و یضعن یعنى عقب مى کشد و قسمتى از موها پیدا مى شود.

ولکن الانصاف: با قطع نظر از روایات، ظاهر آیه این است که تمام لباسهائى که متعارف است (جلباب، خمار، مقنعه) مى توانند بردارند.

اللّهمّ الا أن یقال: معمول نیست هیچ پیرزنى سربرهنه باشد، پس از آیه شریفه یک معناى عامّى در حدود متعارف استفاده مى شود ولى در عرف بیشتر به ذیل (أن یستعففن خیرٌ لهنّ) عمل مى کنند.

3- «غیر متبرّجات بزینة» به چه معنى است؟

در تفسیر این جمله زمخشرى در کشاف دو احتمال مى دهد (طبرسى هم دنباله بحث ایشان را دارد):

الف) «غیر مظهرات زینة» یعنى زینتشان را اظهار نکنند بنابراین اگر جلباب، مقنعه و چادر را بر مى دارد گردنبند و گوشواره و دستبند نباید داشته باشد.

ب) «غیر قاصدات بالوضع التبرّج» یعنى قصد اظهار زینت نداشته باشند و فرق این تفسیر با تفسیر قبل این است که در اوّلى مى گوید زینتهاى مخفى نداشته باشد ولى دوّمى مى گوید که زینت هم اگر باشد نیّتش خودنمائى نباشد.

قلنا: آنچه ما از آیه مى فهمیم احتمال اوّل است، پس تفسیر آیه منهاى روایات روشن شد و امّا تفسیر آیه با توجه به روایات - که عمده روایات هم در باب 110 آمده است - در جلسه آینده بحث خواهد شد.

 

 

1. ج 12، ص 34.

2. تذکرة، ج 2، ص 574، چاپ قدیم.

3. آیه 60، سوره نور.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1279/01/01 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 5103