بحث اصولى:
جمع بین احادیث ناهیه و مجوّزه:
جمع بین روایات جمع دلالى (جمع بین ظاهر و اظهر) است که در تمام ابواب فقه داریم به این بیان که روایات مجوّزه صریح در جواز (اظهر) ولى روایات ناهیه ظهور در حرمت دارد (ظاهر) و ما ظاهر را بر اظهر حمل کرده و قائل به کراهت مى شویم (عکس این مطلب هم در واجبات است وقتى یک حدیث بگوید که «اغتسل للجمعة» (ظاهر) و روایت دیگرى مى گوید «لا یجب غسل الجمعة» (اظهر) در اینجا روایت اوّل را حمل بر استحباب مى کنیم از باب جمع بین نص و ظاهر (اظهر و ظاهر).
علاوه بر این بسیارى از روایات ناهیه مشکل سندى و دلالى دارد.
اضف الى ذلک: سیره دلیل قطعى است و آیات قرآن مؤیّد و مرجّح است (شاهد جمع) پس جواز را ترجیح مى دهیم و روایات ناهیه را حمل بر کراهت مى کنیم در جائى که احتمال فتنه باشد.
نتیجه: جواز سماع و اسماع صوت مرأة ممّا لاینبغى الاشکال فیه.
استثنا: استثنایى مرحوم امام و قبل از ایشان صاحب عروه در مسئله 39 در مقدّمات نکاح فرموده اند، که اگر کلام و سخن مهیّج (با ادا و تغییر صوت) باشد حرام است به دو دلیل:
1- آیه «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض»(1) که خطاب به نساء النبى(صلى الله علیه وآله) است در اینجا تعبیر خضوع در قول است که معنى آن تواضع و ادب نیست بلکه به معنى ترقیق و تحسین و تلیین صوت است.
ان قلت: مخاطب نساء نبى است و ربطى به دیگران ندارد و براى دیگران این حکم ثابت نیست و آیه عمومیّت ندارد.
قلنا: ادلّه اشتراک در تکلیف جواب شما را مى دهد، اصل اوّلى این است که احکام همه افراد مثل هم است و اگر جائى خصایص النبى(صلى الله علیه وآله) ثابت شد آن استثنا است پس اگر حکمى در مورد زنان پیامبر هست در مورد دیگران هم هست.
2- مظنّه ریبه و وقوع در معصیت است پس این هم منهاى آیه شریفه مى تواند دلیل بر حرمت کلام و سخن مهیّج باشد.
در مورد تلاوت قرآن هم اگر چه قرآن است ولى ممکن است که خضوع بالقول صادق باشد و مظنّه ریبه و وقوع فى المعصیة باشد.
سؤال: قرائت قرآن زن به صورت ترتیل چه حکمى دارد؟
جواب: گاهى قرائت زن بدون صوت است که مشکلى ندارد و مثل تکلّم است ولى گاهى با صوت است که بعید نیست داخل در خضوع بالقول باشد و امّا در صورت ترتیل بعید نیست که بگوئیم اشکال ندارد چون اگر شک هم بکنیم اصل اباحه و جواز است الاّ ما خرج بالدلیل.
قرائت جمعى هم اگر مثل فردى باشد بعید نیست که بگوئیم اشکال دارد یعنى اگر مصداق خضوع بالقول باشد جمع و فرد در آن فرقى نمى کند منتهى فردى مشکل تر است.
«الى هنا تمّ الکلام فى مقدّمات النکاح»
در عروه دو مسئله مهمّ 35 و 50 داریم که در تحریر نیست:
مسألة 35: یستثنى من عدم جواز النظر من الاجنبى و الاجنبیّة مواضع... و منها القواعد من النساء اللاّتى لایرجون نکاحاً بالنسبة الى ما هو المعتاد له من کشف بعض الشعر و ذراع و نحو ذلک، لا مثل الثدى و البطن و نحوهما ممّا یعتاد سترهنّ له.
این استثنا در قرآن وارد شده است:
«و القواعد من النساء اللاتى لایرجون نکاحاً فلیس علیهنّ جناحٌ اَن یضعن ثیابهنَّ غیر متبرّجات بزینة...»(2) و من العجب غالب فقها مثل مناقب مسالک، کشف اللثام، مستند نراقى، لمعه، مهذّب و تحریر متعرض این مسئله نشده اند با اینکه در قرآن آمده است، اگرچه مسئله واضح بوده، ولى شاخ و برگش محلّ بحث است، مثلا «لایرجون نکاحاً» چه کسانى هستند و منظور از «غیر متبرّجات بزینة» چیست؟
اقوال:
از کسانى که متعرّض این مسئله شده اند صاحب جواهر و مستمسک و آقاى خوئى در مستند و مرحوم راوندى در کتاب فقه القرآن است که به تناسب تفسیر آیات الاحکام این مسئله را ذکر کرده است ایشان مى فرمایند:
و قوله تعالى و القواعد من النساء یعنى المسنّات اللاّتى یقعدن عن الحیض و عن التزویج و انّما ذکر القواعد لانّ (قواعد جمع قاعد است جمع قاعده چون از اوصاف مخصوص مؤنث است مثل حائض) الشابّة یلزمها من الستر اکثر ممّا یلزم العجوز و العجوز لایجوز لها أن تُبدى عورة لغیر المحرم کالساق و الشعر و الذراع (ظاهرش این است که هیچ کدام را نمایان نکند پس فقط باید وجه و کفّان را نمایان کند و این بدین جهت است که در غیر عجوز وجه و کفّین را هم جایز نمى دانند).(3)
1. آیه 32، سوره احزاب.
2. آیه 60، سوره نور.
3. فقه القرآن راوندى، ج 2، ص 131.
Peinevesht: