53 - مسئله 29 (سماع صوت الاجنبیة) - 5/11/78

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

53 - مسئله 29 (سماع صوت الاجنبیة) - 5/11/78

مسألة 29: الاقوى جواز سماع (استماع) صوت الاجنبیّة ما لم یکن تلذّذ و ریبة و کذا یجوز لها إسماع صوتها للأجانب اذا لم یکن خوف فتنة و ان کان الأحوط الترک فى غیر مقام الضرورة خصوصاً فى الشّابة و ذهب جماعة الى حرمة السماع و الإسماع و هو ضعیف، نعم یحرم علیها المکالمة مع الرجال بکیفیّة مهیّجة بترقیق قول و تلیین الکلام (نرم سخن گفتن) و تحسین الصوت فیطمع الّذى فى قلبه مرض.

عنوان مسئله:

این مسئله آخرین مسئله از مسائل مقدّمات نکاح و در مورد سماع صوت اجنبیّه است که مرحوم امام(ره) جواز سماع صوت اجنبیه را اقوى مى داند مادامى که تلذذ و ریبه نباشد.

اقوال:

این مسئله در قدیم معرکة الاراء بوده است بعضى قائل به حرمت و بعضى قائل به جواز و بعضى فقط پنج کلمه صحبت کردن را اجازه مى دادند و بیش از آنرا جایز نمى دانستند، ولى در عصر ما به جهاتى که مى دانیم مسئله جزء مسلّمات شده و جایز است. مرحوم محقق در شرایع تصریح مى کند:

الثانیة: الاعمى لایجوز له سماع صوت المرأة الاجنبیّة.(1)

بعضى ادّعاى شهرت کرده اند، مرحوم صاحب حدائق مى فرماید:

الخامس: المشهور بین الأصحاب تحریم سماع صوت المرأة الاجنبیّة مبصراً کان السامع أو الأعمى و إطلاق کلامهم شامل بما أوجب السماع التلذذ و الفتنة أم لا، و لایخلو من اشکال،(2) (حکم به حرمت به طور مطلق).

مرحوم صاحب ریاض هم از علاّمه در قواعد و محقق در شرایع و علاّمه در تحریر و ارشاد حرمت را نقل کرده و در آخر کلامش چنین مى فرماید:

فالجواز أقوى وفاقاً لمقطوع التذکرة و ظاهر جماعة کشیخنا فى المسالک و نُسِبَ اِلى جدىّ العلامة المجلسى طاب ثراه. لکنّ الأحوط ترک ما زاد على خَمسَ کلمات لنهى النبى.(3)

خلاصه اقوال: مسئله ذات قولین است از طرفى حکم به حرمت شده ولى مخالفین قوى نیز در مسئله وجود دارد که حکم به جواز مى کنند و ما هم مى گوئیم حق با قائلین به جواز بوده و این مسئله مسلّم است.

ادلّه:

سه دلیل داریم:

1- آیات:

آیاتى از قرآن دلالت بر جواز مى کند.

الف) تکلّم موسى با بنات شعیب:

«قال ما خطبکما (کارتان چیست) قالتا لانَسقى حتّى یُصدر الرعاء و أبونا شیخ کبیر،(4) فجائته احدیهما تمشى على استحیاء قالت إنّ أبى یدعوک لیجزیک اجر ما سقیتَ لنا».(5)

البتّه نه موسى(علیه السلام) پیغمبر بود و نه دختران شعیب معصوم بودند که فعلشان سند باشد ولى چون شعیب(علیه السلام) پیامبر بود اگر حرام بود نباید چنین دستورى به دخترانش مى داد به علاوه به عقیده شیعه پیامبران قبل از رسالت هم معصوم بوده اند مضافاً که اگر کار بدى بود خداوند نقل نمى فرمود آنهم با لحن موافق.

ب) تکلّم یوسف با زن عزیز مصر و سایر زنان مصر:

«قال ربّ السجن احبّ الىّ مما یدعوننى الیه».(6)

انصاف این است که استدلال به این آیه مشکل است چون آنها ما زنان فاسقه اى بودند و فعل آنها حجّت نیست.

ج) سخن گفتن زنان پیامبر با مردم:

صاحب جواهر و بعض دیگر به این آیه استدلال کرده اند:

«یا نساء النبى لستنّ کأحد من النساء اِن اتقیتنَّ فلا تَخْضَعْنَ بالقول».(7)

در این آیه سخن گفتنى را حرام دانسته که مقیّد به قید خضوع باشد و چون در مقام احتراز است حتماً مفهوم دارد. مراد به خضوع، همان ترقیق صوت است پس سخنانى که خالى از تهییج باشد اشکالى ندارد.

2- سیره مستمرّه مسلمین:

این سیره قابل انکار نیست و در زمان پیامبر و ائمّه(علیهم السلام) زنان نه تنها مسائل شرعى بلکه سؤالات غیر واجب را از آن بزرگواران مى پرسیدند و احوالپرسى هم مى کردند و این سیره چنان است که صاحب جواهر چنین مى فرماید:

لکن ذلک کلّه مشکل بالسیرة المستمرّة فى الأعصار و الامصار من العلماء و المتدیّنین و غیرهم على خلاف ذلک و بالمتواتر أو المعلوم ممّا ورد من کلام الزهرا و بناتهاعلیها و علیهن السلام و من مخاطبة النساء للنبى(صلى الله علیه وآله) و الائمه(علیهم السلام)على وجه لایمکن احصاؤه و لاتنزیله على الاضطرار لِدین أو دنیاً.(8)

البتّه بعضى از موارد مثل خطبه حضرت زهرا(علیها السلام) و زینب(علیها السلام) در مقام ضرورت، مصداق بارز امر به معروف و نهى از منکر بوده است ولى در مورد زنانى که خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)مى رسیدند ضرورت نبوده است و علما هم چنین بودند، بنابراین مى توانیم سیره را هم دلیل دیگرى براى جواز این مطلب بدانیم.

3- روایات:

روایات چند طایفه هستند:

طایفه اوّل: روایات سلام

این روایات دلالت مى کنند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و على(علیه السلام) به زنان سلام مى کردند.

*... عن ربعى بن عبدالله (توثیق شده است و رجال سند خوب است) عن أبى عبداللّه(علیه السلام) قال: کان رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) یُسلّم على النساء و یردّدنَ علیه و کان أمیرالمؤمنین(علیه السلام) یسلّم على النساء و کان یکره أن یسلِّمَ على الشابّة منهنّ و یقول أتخوّف أن یُعجِبَنى صوتها فیدخلُ علىّ أکثر ممّا طَلَبتُ من الاجر (گناهش از ثوابش بیشتر باشد)(9)

محدثین بزرگ از جمله مرحوم صدوق فرموده اند که منظور این است که على(علیه السلام) به دیگران درس بدهد چون مقام او بالاتر از این حرفهاست و او مقام عصمت داشت و در این حدیث مى خواهد به دیگران یاد بدهد که اگر جوان هستى و زن نیز جوان است به او سلام نکن شاید که خوف فتنه باشد.

* محمد بن على بن الحسین (صدوق) باسناده عن عمار الساباطى عن أبى عبدالله(علیه السلام): انّه سأله عن النساء کیف یُسلّمن اذا دَخَلنَ على القوم (از جواز سلام کردن سئوال نمى کند بلکه از کیفیّت سلام کردن مى پرسد پس کانّ جواز سلام کردن براى راوى مسلّم بوده است) قال: المرأة تقول: علیکم السلام و الرجل یقول: السلام علیکم (باید گفت به عفّت نزدیکتر است).(10)

پس معلوم مى شود که اینها اسماع صوتشان اشکالى ندارد.

رجال سند خوب است «ربعى بن عبدالله» هم توثیق شده است و هر دو روایت سندش خوب است.

 

 

1. شرایع، ج 2، ص 496.

2. ج 23، ص 66

3. ریاض المسائل، ج 10، ص 75.

4. شرایع، ج 2، ص 496.

5. آیه 23 و 25، سوره قصص.

6. آیه 33، سوره یوسف.

7. آیه 32، سوره احزاب.

8. جواهر، ج 29، ص 98.

9. ح 3 باب 131 از ابواب مقدّمات نکاح.

10. ح 4، باب 131 از ابواب مقدّمات نکاح.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1279/01/01 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 5414