کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 050 - 99/08/17

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

کتاب امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 050 - 99/08/17

بحث به مسأله ی یازدهم از مسائل تحریر رسیده است که مربوط به شرطیت تأثیر در امر به معروف و نهی از منکر می باشد. (مسألة 11): لو علم أنّ فلاناً همّ بارتكاب حرام و احتمل تأثير نهيه عنه وجب.

موضوع: توقف امر و نهی بر انجام حرامی دیگر/ شرطیت تأثیر در امر و نهی/ امر به معروف و نهی از منکر

موضوع عام: امر به معروف و نهی از منکر

موضوع خاص: شرطیت تأثیر در امر و نهی

موضوع اخص: توقف امر و نهی بر انجام حرامی دیگر

بحث به مسأله ی یازدهم از مسائل تحریر رسیده است که مربوط به شرطیت تأثیر در امر به معروف و نهی از منکر می باشد.

(مسألة 11): لو علم أنّ فلاناً همّ بارتكاب حرام و احتمل تأثير نهيه عنه وجب.[1]

در این مسأله بحث در قصد انجام حرام است یعنی می دانیم که کسی تصمیم دارد شراب بنوشد و ما احتمال می دهیم که اگر از الآن او را نهی کنیم در او اثر می کند. امام قدس سره قائل است که نهی از منکر در اینجا واجب است.

نقول: در عرف عقلاء چیزی به نام طب پیشگیری و طب درمانی وجود دارد و حتی منحصر به طب هم نیست. عقلاء پیشگیری و درمان، هر دو را لازم می دانند و فقط به فکر درمان نیستند.

این مسأله در تمامی موارد جاری است. از جمله در ما نحن فیه نیز همین گونه است. در این مورد نص خاصی وجود ندارد و علماء هم متعرض آن نشده اند و فقط امام قدس سره و شارحان تحریر آن را متذکر شده اند.

ما نیز قائل به وجوب امر و نهی هستیم.

عجیب این است که بعضی از معاصرین قائل به عدم وجوب هستند و می گویند: اکنون جرمی واقع نشده بنا بر این نهی از منکر واجب نیست و آینده هم نیامده است و ما نسبت به آن تکلیفی نداریم.

این در حالی است که علماء خود در مقاصد شخصیه در بسیاری از موارد دفع خطر و ضرر می کنند همان گونه که عقلاء نیز چنین می کنند. مثلا وسائل اطفاء حریق را برای خانه آماده می کنند در حالی که هنوز آتشی در کار نیست. هکذا تهیه ی وسائل تهویه در حالی که هوا خوب است و یا ایجاد وسائل گرمایش و سرمایش در حالی که هنوز گرما و سرمایی در کار نیست. اگر آنها از قبل چنین نکنند و وقتی به ضرر افتادند قدرت دفع ضرر نداشته باشند عقلاء آنها را مذمت می کنند که چرا از قبل به فکر تدارک این روزها نبودند.

(مسألة 12): لو توقّف تأثير الأمر أو النهي على ارتكاب محرّم أو ترك واجب، لا يجوز ذلك، و سقط الوجوب، إلّا إذا كان المورد من الأهميّة بمكان لا يرضى المولى بتخلّفه كيف ما كان- كقتل النفس المحترمة- و لم يكن الموقوف عليه بهذه المثابة، فلو توقّف دفع ذلك على الدخول في الدار المغصوبة و نحو ذلك وجب.[2]

این مسأله در این مورد است که اگر کسی بخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند لازمه اش این است که مرتکب حرامی شود. مثلا برای نهی از منکر باید وارد زمین غصبی شود و یا برای نهی از منکر لازم شود شیشه ی شراب را بشکند.

برای امام قدس سره در این مسأله سه صورت می توان تصور کرد:

صورت اول در جایی است که آن منکری که انجام می دهیم در مقام نهیی که انجام می دهیم مهم نباشد. مثلا برای نهی از ریختن خون مردم لازم است که وارد خانه ی غصبی شویم در اینجا باید به خانه ی غصبی رفت تا از حرام مهمتر جلو گیری کرد.

صورت دوم این است که هر دو مساوی هستند یعنی حرامی که باید مرتکب شویم با حرامی که از آن نهی می کنیم متساوی است. مثلا می خواهیم کسی را از غصب کردن نهی کنیم و این مستلزم آن است که خودمان وارد محل غصبی شویم. در اینجا باید قائل به عدم وجوب امر و نهی شد. در اینجا قائل به تخییر نمی شویم بلکه می گوییم: ما نباید مرتکب حرامی شویم بلکه از امر و نهی دست می کشیم و فرد، عمل حرام خود را انجام می دهد.

صورت سوم این است که حرامی که باید از آن نهی کنیم اهمیت ندارد ولی به حد دماء و نفوس نمی رسد در اینجا نیز ظاهر کلام امام قدس سره این است که امر و نهی واجب نیست.

ما در صورت سوم می گوییم: قاعده ی اهم و مهم در اینجا جاری می شود مثلا دکه ای شراب فروشی است که تخریب آن خیلی ضرر ندارد ولی در عوض جلوی شراب فروشی را می گیریم.

ما در فقه مثال هایی شبیه به این موارد داریم مثلا در باب مشورت می گویند اگر کسی از شما مشورتی خواست که اگر پاسخ صحیح به فرد بدهیم مستلزم غیبت است در اینجا چون مشورت اهم است غیبت جایز است.

یا مثلا می گویند: گاه کفار اسرای مسلمین را که در خط مقدم قرار می دهند و خودشان در پشت آنها قرار می گیرند (و به اصطلاح تَتَرُّس می کنند) تا ما به سبب عدم قتل آن مسلمانان، به کفار تعرض نکنیم. در اینجا اگر پیروزی بر جنگ، موقوف به از بین بردن مسلمانان باشند می توان آن مسلمانان را به قتل رساند.

یا مثلا می گویند کسی مظلوم واقع شده ولی جهر به سوء می کند و از ظالم غیبت می کند و آبروی ظالم را می برد تا به حق خود که اهم است برسد در اینجا هرچند از بین بردن آبروی آن ظالم جایز نیست ولی این مورد استثناء شده است همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ﴾[3]

یا مثلا در روایت است که امام معصوم در ماه رمضان به سبب حکم خلیفه که روز عید اعلام کرده بود افطار کردند زیرا در غیر این صورت خلیفه ی عباسی ممکن بود خون امام علیه السلام را بریزد. بنا بر این موارد متعددی از تقیه هم تحت همین قانون قرار می گیرد.

مسألة 13 - لو كان الفاعل بحيث لو نهاه عن المنكر أصر عليه (کسی که منکر را انجام می دهد انسان لجوجی است که اگر او را نهی کنیم لجاجت به خرج می دهد و بر انجام منکر اصرار می ورزد مثلا اگر بگوییم شراب ننوش بیشتر می نوشد) ولو أمره به تركه (ولی اگر او را امر کنیم اصرار نمی ورزد) يجب الأمر مع عدم محذور آخر، وكذا في المعروف (اگر امر به معروف کنیم او آن را بدتر ترک می کند و اگر یک روز نماز نخواند با این کار ده روز نماز نمی خواند ولی اگر او را نهی کنیم این مشکل پیش نمی آید که باید او را نهی کرد).[4]

در جلسه ی آینده این مسأله را بیشتر توضیح می دهیم.


Peinevesht:
                        
    
TarikheEnteshar: « 1399/08/15 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 7868