در سالروز پر خیر و برکت میلاد امام حسین علیه السلام و روز پاسدار اهميت واکاوی تاريخ زندگى آن حضرت كه به صورت يكى از شورانگيزترين حماسه هاى تاريخ بشريت درآمده، نه تنها از اين نظر مهم و راهبردی است كه همه ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليونها انسان را در اطراف خود بر مى انگيزد، بلكه اهميت آن بيشتر از اين جهت است كه: هيچگونه «محركى» جز عواطف پاك دينى و انسانى و مردمى ندارد و از اين جهت در نوع خود بى نظير است.[1]
لذا یک بار دیگر این معارف والا و پرشکوه به بازار دانشوری و فضیلت آورده شود و چشم های جویایی حقیقت به سوی آن راه یابد و دلهای عاشق ارزشهای والای خدایی از جویبار این حماسه سیراب شوند و زاد معاش و معاد خود را از آن برگیرند [2]به نحوی که باید در رثای آن مولود پرخیر و برکت گفت:
شاهکار آفرینش، قامت دلجوی توست، کی دهم بر عالمی یک تار مویت یا حسین
رازها در سینه دارم از صفا و لطف تو آتشی در دل نهفته، عشق رویت یا حسین
شعر «ناصر» هم نوا با ناله مرغ سحر می کشد دلهای مشتاقان به سویت یا حسین[3]
ولادت امام حسين عليه السلام
روز سوم ماه شعبان بنا بر نقل شيخ طوسى در «مصباح»، روز ولادت با سعادت حسين بن على عليهما السلام است.[4] از این رو مطابق نقل مشهور ولادت امام حسين عليه السلام در سال سوم هجرى روز سوم شعبان بوده است.[5] ،[6] بدین ترتیب به دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله نام آن حضرت را حسين عليه السلام ناميدند، كه به گفته برخى از مورخان: «مردم آن محيط پيش از آن با نام حسن علیه السلام و حسين علیه السلام آشنا نبودند تا فرزندان خود را به اين دو اسم نامگذارى كنند و اين دو نام از جانب خداوند بر پيامبر صلى الله عليه و آله وحى شد،[7] تا آن حضرت بر فرزندان على عليه السلام و فاطمه عليها السلام اين نامها را بنهد».[8]،[9]
جلال الدين سيوطى (از علماى معروف اهل سنت در قرن دهم) نقل كرده است كه: «حسن و حسين دو نام از نام هاى اهل بهشت است و مردم عرب پيش از اين، اين دو نام را بر فرزندان خويش نمى نهادند».[10]
هم چنین از «قاسم بن علاء همدانى» وكيل امام حسن عسكرى عليه السلام نامهاى رسيد كه در آن آمده بود: مولاى ما امام حسين عليه السلام در روز پنجشنبه، سوم شعبان متولد شد؛ لذا آن روز را روزه بگير و اين دعا را بخوان:«اللهم انى اسئلك بحق المولود فى هذا اليوم، الموعود بشهادته قبل....خدايا از تو مىخواهم به حق فرزندى كه در اين روز متولد شده، و قبل از ولادت وعده به شهادتش...»[11]
جلوه هایی از شخصیت امام حسین علیه السلام
امام حسين عليه السلام در ميان جامعه اسلامى و مسلمانان در همان زمان، به سبب آنچه كه از اصالت خانوادگى، عظمت روحى و محبوبيتش نزد رسول خدا، برخوردار بود، مورد محبت و احترام خاص همه اقشار مسلمين قرار داشت،[12] چرا كه فرزند فاطمه زهرا عليها السلام بود و از اين رو فرزند رسول خدا نيز ناميده مى شد. اين دو بزرگوار (حسن و حسين) به سبب محبت ويژه رسول خدا و كلمات ارزشمندى كه حضرت درباره آنان فرموده بود، مورد توجه ويژه همه مسلمين قرار داشتند.[13]
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله درباره امام حسن و امام حسين عليهما السلام اين جمله معروف را فرمود:«الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة؛ حسن و حسين سرور جوانان بهشتند».[14]
در حديث ديگرى آمده است كه: گروهى با رسول خدا صلى الله عليه و آله به مهمانى مى رفتند، آن حضرت پيشاپيش آن جمع حركت مى كرد. در اثناى راه، حسين عليه السلام را ديد. رسول خدا صلى الله عليه و آله خواست او را در آغوش بگيرد، ولى حسين عليه السلام به اين سو و آن سو مى دويد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله از مشاهده اين حالت تبسم كرد، تا آنكه او را در آغوش گرفته، يك دست خود را به پشت سر او و دست ديگر را به زير چانه او نهاد و لبهاى مباركش را بر لبهاى حسين قرار داد، بوسه زد و فرمود:«حسين مني و أنا من حسين أحب الله من أحب حسينا؛ حسين از من است و من از حسينم. هر كس حسين را دوست دارد، خداوند وى را دوست مى دارد».[15]،[16]
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم گاه در پاسخ اين سؤال كه كدام يك از افراد خانواده، نزد شما محبوبتر است؟ مىفرمود: «حسن و حسين» و همواره آن دو را مىبوييد و به (سينه) خويش مىچسبانيد.[17]
شخصیت ممتاز امام حسين عليه السلام در زمان خلفاى سه گانه
امام حسين عليه السلام به سبب شخصيت ممتاز و نسب برجسته اش، در زمان خلفاى سه گانه مورد احترام دستگاه خلافت بود، تا آنجا كه انتقادات سخت آن حضرت را با بردبارى تحمل مى كردند و سعى در حفظ حرمت وى داشتند.[18]
به عنوان نمونه در زمان عثمان ، در چند ماجرا حضور امام حسين عليه السلام ثبت شده است كه هر كدام به گونه اى نشان احترام و عظمت آن حضرت ميان عموم مسلمانان و مراعات حريم آن حضرت از سوى دستگاه حاكميت بود.[19]
هم چنین در ماجراى بدرقه ابوذر آن هنگام كه عثمان وى را به سرزمين ربذه تبعيد كرد و همگان را از بدرقه و همراهى ابوذر ممنوع ساخت امام حسين عليه السلام همراه پدر و برادرش در مراسم بدرقه حاضر شدند و سخنانى با اين مضمون براى تقويت ابوذر و تسلاى خاطر وى بيان كرد؛ فرمود: عموجان! خداوند تواناست كه اين اوضاع را دگرگون سازد و هر روز در كار تازه اى است. اين گروه دنياى خويش را از تو دريغ داشتند و تو دين خود را از (دستبرد) آنان بازداشتى! پس چقدر تو از دنياى آنان بى نيازى؛ ولى آنان به دين تو سخت نيازمندند، صبر پيشه كن! چرا كه خير در صبر و شكيبايى است و شكيبايى نشانه شخصيت است».[20]،[21]
بنابراین امام حسين عليه السلام به وظيفه خويش بدون توجه به تهديدات مخالفان عمل مى كرد و در عين حال مورد تعرض دستگاه خلافت قرار نمىگرفت.[22]
امام حسين عليه السلام در زمان خلافت امير مؤمنان على عليه السلام
امام حسين عليه السلام در زمان خلافت پدر بزرگوارش، همراه آن حضرت در جنگ هايش عليه ناكثين و قاسطين و مارقين شركت مؤثر داشت[23]؛ در جنگ جمل فرماندهى جناح چپ سپاه اميرمؤمنان عليه السلام به عهده وى بود[24]، و در جنگ صفين، چه از راه سخنرانى هاى پرشور و تشويق ياران على عليه السلام براى شركت در جنگ و چه در مسير پيكار با قاسطين حضور فعال داشت.[25] در ماجراى حكميت نيز يكى از شاهدان اين ماجرا از طرف على عليه السلام بود.[26]
امام حسين عليه السلام در دوران امام حسن عليه السلام
امام حسين عليه السلام پس از شهادت پدرش اميرمؤمنان عليه السلام در كنار برادرش امام حسن عليه السلام كه امام و پيشواى زمان خود بود، قرار گرفت و به هنگام حركت نيروهاى امام مجتبى عليه السلام به سمت شام، همراه آن حضرت بود و هنگامى كه امام حسن عليه السلام با پيشنهاد صلح از سوى معاويه مواجه شد، در اين باره، با امام حسين عليه السلام و عبدالله بن جعفر به گفتگو پرداخت[27] و پس از انعقاد پيمان صلح، همراه برادرش به مدينه بازگشت و در همانجا اقامت گزيد.[28]،[29]
گزاره های معرفتی؛ آثار و برکات معرفت گرایی
بی تردید در تببین این مسأله باید به دعاى عرفه توجه نمود که آن حضرت چه فرازهای عجيبى دارد[30]. انسان وقتى جانبازى روز عاشورا را مىبيند تعجب مى كند، اما دعاى عرفه امام حسين عليه السلام را كه مى خواند در مى يابد. جانبازى بر اثر اين معرفت است، چون اعمال برخاسته از اعتقاد و معرفت است.[31] مىفهمد كه آن حضرت در دعاى عرفه عرض مى كند: خدايا، اين انسانى كه اگر به خوبى هايش نيك بنگريم و آن را بشكافيم، در واقع عيب و نقص است، چگونه عيب هايش عيب نباشد!» و اين انسانى كه اگر حقايق و علومش را بشكافيم آميخته با جهل است، چگونه جهلش جهل نباشد. نيروهاى ما را وقتى بشكافند همه اش ضعف است.[32]
حضرت امام حسين عليه السلام در همين دعاى عرفه عرض مى كند: اى خداى من، مردم مى آيند سراغ اين آثار كه از آنها تو را بشناسند، مگر تو از من دور شده اى كه بخواهم با آثار تو را پيدا كنم: «عميت عين لا تراك ولا تزال عليها رقيبا و خسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبك نصيبا؛ كور باد چشمى كه جمال پاك تو را نبيند و زيانكار باد آن بنده اى كه سهمى از عشق و محبت در دل او نيست». مگر تو كى از من دور شدهاى كه بخواهم تو را از ميان آثار پيدا كنم.[33]
لذا باید اذعان کرد در صورتى كه خدا و جهان و خودمان را بشناسيم تكبر و غرور از بين مىرود و بنده مى شويم. از این رو بايد عظمت خدا را از عالم هستى بشناسيم.[34]
لازم به ذکر است در روایتی مى خوانيم كه امام حسين بن على عليه السلام به يارانش فرمود: «ايها الناس ان الله جل ذكره ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ماسواه؛ اى مردم! خداوند متعال بندگان را نيافريد مگر براى اينكه او را بشناسند، هنگامى كه او را شناختند او را عبادت مى كنند، و هنگامى كه عبادتش كردند از بندگى غير او بى نياز مىشوند»[35].
حال در مجموع باید گفت كه معرفت و شناخت انسان هرچند در حد ذات خود زياد باشد، و علوم و دانش هاى بشر روز به روز گسترده تر شود، دنيا پر از مدرسه و دانشگاه و كتابخانه و مراكز تحقيقات گردد، باز حجم اين معلومات نسبت به مجهولات قطره اى در برابر درياست.[36]
جايى كه انسان خير و شر خود را نمى داند، و از سود و زيان خود آگاه نيست، جايى كه جوهر روح خويش را كه از همه چيز به او نزديكتر است هنوز نشناخته، جايى كه از حوادث فردا و لحظه مگر خود بىخبر است، چگونه مى توان انتظار داشت كه از حوادثى كه در كهكشان هاى دور دست و اين عالم گسترده بى انتها مى گذرد آگاه باشد.[37]
بدون شك اينها به خاطر آن نيست كه انسان از معرفت و شناخت عاجز است، بلكه به خاطر وسعت عالم هستى است، و شايد بسيارى از كسانى كه منكر شناخت شده اند اين محدوديت علم بشر و آلودگى بعضى از علومش را با خطاها با اصل مسأله شناخت اشتباه كرده اند.[38]
به هر حال قرآن مجيد همانگونه كه راه معرفت را به روى همگان باز مى شمرد و با تأكيد هرچه بيشتر انسانها را به آن دعوت مىكند، علم بشر را محدود مى خواند، محدوديتى كه او را وادار به اعتراف به عظمت اين جهان و خداى آن و نياز به پيغمبران و صاحبان وحى مى كند.[39]
هم چنین در زيارت وارث نيز در مورد امام حسين عليه السلام مىخوانيم:«اشهد انك كنت نورا فى الاصلاب الشامخة، و الارحام المطهرة، لم تنجسك الجاهلية بانجاسها، و لم تلبسك من مدلهمات ثيابها؛ شهادت مىدهم كه تو اى امام حسين در صلبهاى شامخ و رحمهاى پاك و پاكيزه قرار داشتى، و جاهليت (با تمام آلودگي هايش) تو را آلوده نساخت، و تاريكى و ظلمات جاهليت لباسى بر قامت تو نپوشانيد».[40]
خدا گرایی؛ شاخصۀ معرفتی در عزتمندی
گفتنی است امام حسين عليه السلام در این باب فرمود:من حاول أمرا بمعصية الله كان أفوت لما يرجوا و اسرع لما يحذر[41]؛ آن كس كه انجام كارى را از طريق عصيان پروردگار بطلبد، آنچه را كه اميد دارد، زودتر از دست مى دهد؛ و از آنچه مى ترسد زودتر در آن واقع مى شود!.[42]
بعضى چنين مى پندارند كه اگر از وسايل نامشروع براى رسيدن به اهدافشان بهره بگيرند، زودتر به مراد مى رسند، در حالى كه حديث فوق مى گويد، مراد خود را زودتر از دست مى دهند و در چاله هايى كه از آن وحشت دارند زودتر مى افتند، فى المثل از تحصيل ثروت نامشروع آرامش مى طلبد در حالى كه قبل از هر چيز در شعاع آن آرامش را از دست مى دهد، و گرفتار پريشانى ها و اضطراب هايى كه از آن وحشت داشت، مى شود.[43]
ناتواتی انسان از شکر نعمتهای الهی
در وهلۀ نخست باید گفت «شكر» همان تصور نعمت و اظهار آن است.[44]بر خی برای تعریف شکر آن را به سه قسمت «شكر قلب» يعنى انديشه درباره نعمت، و «شكر زبان» يعنى ثنا گفتن بر منعم، و «شكر ساير اعضا» يعنى قدردانى و پاسخگوئى در برابر نعمت، پرداخته است.[45]
لیکن همين قدر باید دانست که سر تا پاى ما انسانها غرق نعمت اوست و از اداى حق شكرش عاجزيد لیکن اگر عذر تقصير به پيشگاهش بريد، نهايت شكر او را انجام دادهايد.[46]
لذا در فرازى از دعاى امام حسين عليه السلام در روز عرفه آمده:«اگر تصميم بگيرم و تلاش كنم در تمام عصرها و روزگاران، به فرض اينكه در تمام اين اعصار و روزگارها زنده باشم و زندگى كنم و خواسته باشم يكى از نعمتهايت را شكرگذارى نمايم، توان آن را نخواهم داشت».[47]
اجتناب از رذایل اخلاقی مایۀ عزتمندی انسان
بدیهی است از هركسى خطا ممكن است سر زند، ولى افراد با ايمان و منافق در اينجا يك فرق دارند، افراد با ايمان مى كوشند كمتر خلاف كنند تا نيازى به عذر خواستن نداشته باشند؛ زيرا مى دانند عذرخواهى بالاخره رو را سفيد نمى كند، ولى منافقان پروايى از بدى و تخلف ندارند و پى در پى پوزش مى طلبند، و اين خود يكى از نشانه هاى نفاق است كه ظاهرش به حكم عذر خواهى دليل ندامت است، و باطنش به حكم تكرار دليل عدم پشيمانى.[48]
لذا امام حسین علیه السلام در یک روایت مهم فرمود؛ كار بدى مكن كه ناگريز از عذرخواهى باشد، زيرا انسان با ايمان، نه بدى مىكند و نه عذر مى خواهد؛ ولى منافق همه روز بد مى كند و پوزش مىطلبد.[49]
دنیا گرایی؛ شاخصۀ مهم تفکیک«دينداران از مدعيان دين»
دين و مذهب آن هم مذهبى همچون اسلام- حافظ حقوق مردم جامعه و حامى منافع واقعى و عادلانه آنهاست، ولى گاهى دين مزاحم منافع شخصى و خصوصى افراد است؛ اينجاست كه «دينداران از مدعيان دين»، شناخته مىشوند، بسيارى از مردم كه به هر چيز از دريچه سود شخصى خود مى نگرد تا آنجا با دين همراهند كه حافظ حقوق شخصى آنها باشد، اما بر سر دو راهىها كه دين از منافع خصوصى آنها جدا مى شود، بكلى آن را رها مى كنند و مصداق «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» مى شوند؛ اما دينداران واقعى آنها هستند كه در هر حال به آن وفا دارند و دين وايمان خطوط اصلى زندگى آنها را ترسيم مى كند نه منافع شخصى.[50]
لذا امام حسین علیه السلام فرمود؛ بسيارى از مردم بنده دنيا هستند و دين تنها بر زبان آنهاست، مادامى كه زندگى آنان در پرتو دين و روبراه است از آن حمايت مى كنند؛ ولى آن روز كه با حوادث سختى آزموده شوند، دينداران اندكند.[51]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت امروزه جریان های وهابی و تکفیری وارثان اسلام بدلی هستند که حاکمان بنی امیه و اتباع آنان ساختند و پرداختند! [52] به عنوان مثال میبینیم که دولت عربستان سعودی، هم صدا با دشمن صهیونیستی علیه ایران، حزب ا...لبنان و دولت قانونی در عراق و سوریه.. توطئه می کند.[53] از این رو صحنه رویارویی بین ارزش های اصیل اسلامی که حسین بن علی علیه السلام منادی آن بود و ارزش های جاهلی که لباس اسلام را به تن کرده و بنی امیه منادی آن بودند، همچنان جریان دارد.[54]
حال با این تفاسیر و نامگذاری تولد آن امام به روز پاسدار باید گفت خدمات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول تاريخ بعد از انقلاب اسلامي بر کسي مخفي نيست، حضور سپاه در برابر دشمنان، عرصه سازندگي، حفاظت از شخصيت ها، خنثي کردن توطئه ها و جنگ نرم دشمن بر همگان روشن و همين مساله سبب علاقه مندي مردم به سپاه است.[55]
لذا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خاری در چشم دشمنان و معاندان نظام مقدس اسلامی است[56] دشمنان به شدت از سپاه هراس دارند، آنها بخوبی می دانند فرهنگی بر سپاه و پاسداران حاکم است که در مقابل دشمن از هیچ چیز فروگذار نخواهند کرد لذا از این مساله وحشت دارند،[57] که اين نتيجه يک هزار و 400 سال برنامه شهادت شهيدان راه خداست که به صورت فرهنگ از زمان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم ساخته شده و در زمان امام حسين علیه السلام به اوج خود رهنمون شده و اکنون به دست ما رسيده است. [58]
لذا باید گفت ما وارث چنين فرهنگي هستيم[59] و تا فرهنگ ما حسينی است٬ دشمن نمی تواند کاری انجام دهد،[60]
اما آنچه بر پاسداران لازم است این است که آموزش های دینی را مرتب ببیند و غزوات اسلام و پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و آله، جنگ های علی علیه السلام و فداکاری های شهیدان کربلا برای آنان تشریح شود.[61]
هم چنین باید متذکر شد عدم آمادگی برای فداکاری، سربلندی و آزادی، سبب شده که برخی دولت های به ظاهر اسلامی، تن به ذلت، تسلیم و تحقیر در برابر دولت های سلطه گر مثل آمریکا بدهند، که این مسأله هم با رجوع به مکتب انسان ساز امام حسین علیه السلام قابل حل است.
به امید آن روز که بیدار شویم و شاگردان خوبی در مکتب سالار شهیدان، حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام باشیم.[62]