در وهلۀ نخست باید گفت خداوند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را هنگامى فرستاد كه مدتها از بعثت پيامبر پيشين گذشته بود، و (لذا) امتها در خواب عميقى فرو رفته، وفتنه ها مردم را هدف گرفته بود؛ در زمانى كه اعمال خلاف در ميان مردم منتشر بود، و آتش جنگها زبانه مى كشيد؛ دنيايى بى نور و پر از مكر و غرور بود».[1] بنابراين پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با بعثت خود پرده جهالت را، كه سراسر عالم را فرا گرفته بود، پاره كرد.[2]
اینگونه است که خداوند متعال در قرآن به ابعاد مختلف بعثت انبياء و نزول آئين هاى آسمانى اشاره نمود، و براى تشويق مردم به پيروى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اوصافى براى او ذكر مى كند؛ از جمله اينكه: آنها را به نيكى ها دعوت مى كند؛ از زشتى ها باز مى دارد؛ آنچه پاكيزه است براى آنها حلال مى شمرد، و آنچه خبيث و پليد است براى آنها تحريم مى كند تا آنجا كه مى گويد: «پيامبر بارهاى سنگين را از دوش آنها فرو مى گذارد، و غل و زنجيرهايى كه بر آنها بوده بر مى گيرد» ويضع عنهم إصرهم و الاغلال التى كانت عليهم ... اولئك هم المفلحون.[3]،[4]
مسلما اينها امورى است سرنوشت ساز و با مسأله تكامل انسان و سود و زيان او رابطه فوقالعاده نزديك دارد؛ حتى احتمال آن كافى است كه آدمى را به تحقيق وادارد.[5]
تهذیب نفوس؛ تزکیه قلوب؛ تکمیل ارزشهای اخلاقی
بی شک رسالت انبيا تربيت انسانها بوده است و در اين راه مرارتها و رنج هاى فراوانى برده اند.[6] كاروان سالار اين قافله پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز هدف بعثت خود را تكميل مكارم اخلاق دانسته است[7]،[8]. لذا «تهذيب نفوس» و «تزكيه[9] قلوب» و «تكميل مكارم اخلاق» به عنوان يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر بزرگ اسلام (صلى الله عليه وآله) در كتاب آسمانى ما قرآن و روايات اسلامى شمرده شده است، و پيشوايان اسلام و بزرگان دين قسمت عمده عمر پربركت خود را وقف اين كار كردند.[10] تمام اهداف بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله در همين امر يعنى تكامل اخلاقى انسانها خلاصه مى شود.[11]
از این رو پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد بعثت خويش مى فرمايد: «انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من تنها براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شده ام.»[12]،[13]و در تعبير ديگرى:«انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق»آمده است.[14]و در تعبير ديگرى:«بعثت بمكارم الاخلاق ومحاسنها»آمده است.[15]
تعبير به «انما» كه به اصطلاح براى حصر است نشان مى دهد كه تمام اهداف بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله در همين امر يعنى تكامل اخلاقى انسانها خلاصه مى شود.[16]
طبق اين حديث پر معنا، هدف از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تكميل فضايل اخلاقى در جامعه اسلامى است. براستى اگر اخلاق اسلامى تا اين درجه از اهميت است، بايد براى پياده كردن آن در وجود خويش و جامعه تلاشى مضاعف انجام داد.[17]
هم چنین پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روايت ديگرى فرمود: «اول ما يوضع فى ميزان العبد يوم القيامة حسن خلقه؛ نخستين چيزى كه روز قيامت در ترازوى سنجش اعمال مى گذارند، اخلاق خوب انسانهاست».[18]طبق اين حديث خلق و خوى خوش آن قدر مهم است كه در روز قيامت حتى قبل از نماز و روزه و جهاد و خمس و زكات مورد سنجش قرار مى گيرد.[19]
هم چنین تزكيه نفس در آيات متعددى از قرآن مطرح شده، تا آنجا كه در برخى از آيات به عنوان هدف بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله معرفى شده است. به همين جهت در آيه دوم سوره جمعه مى خوانيم:« «هو الذى بعث فى الأميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة وإن كانوا من قبل لفى ضلال مبين»؛ او (پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله) كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت، كه آياتش را بر آنها مى خواند، و آنها را تزكيه مىكند، و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد، و مسلما پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند».[20]
«تزكيه» معنى وسيعى دارد كه هم پاكسازى روح از آلودگى شرك، و هم پاكسازى نفس از اخلاق رذيله، و هم پاكسازى عمل از محرمات و هرگونه ريا، و هم پاكسازى مال و جان به وسيله دادن زكات در راه خدا را شامل مىشود.[21] اینگونه است که يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تزكيه نفوس و تربيت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است؛ حتى مى توان گفت تلاوت آيات الهى و تعليم كتاب و حكمت مقدمه اى است براى مسأله تزكيه نفوس و تربيت انسانها؛ همان چيزى كه هدف اصلى علم اخلاق را تشكيل مىدهد.[22]
شايد به همين دليل «تزكيه» در آیات قرآن کریم بر «تعليم» پيشى گرفته است، چرا كه هدف اصلى و نهائى «تزكيه» است هرچند در عمل «تعليم» مقدم بر آن مى باشد.[23]
تعلیم و تربیت ؛ شاخصۀ بنیادین در بعثت نبوی
بدیهی است هدف بعثت انبياء تعليم و تربيت است[24]،به اين ترتيب تكامل وجود انسان در جنبه هاى" علمى" و" عملى" به عنوان هدف نهايى بعثت پيامبر، معرفى شده است.[25] زیرا نيمى از شخصيت ما را" عقل و خرد" تشكيل مى دهد و نيمى را" غرائز و اميال"، به همين دليل ما به همان اندازه كه نياز به" تعليم" داريم، نياز به" تربيت" هم داريم، هم خرد ما بايد تكامل يابد و هم غرائز درونى ما به سوى هدف صحيحى رهبرى شوند.[26]لذا پيامبران هم معلمند، هم مربى، هم آموزش دهنده اند و هم پرورش دهنده.[27]
در تبیین ضرورت این مسأله در بعثت پیامبر اعظم باید گفت؛ اين نكته مخصوصا قابل توجه است كه علوم بشر محدود است، و آميخته با هزاران نقطه ابهام و خطاهاى فراوان، و از اين گذشته نسبت به آنچه را هم مى داند گاهى نمى تواند دقيقا اميدوار باشد چرا كه خطاهاى خود و ديگران را ديده است.[28] اينجا است كه بايد پيامبران، با علوم راستين و خالى از هر گونه خطا كه از مبدء وحى گرفته اند به ميان مردم بيايند، خطاهايشان را بر طرف سازند، آنجا را كه نمى دانند به آنها بياموزند و آن را كه مىدانند به آنها اطمينان خاطر دهند.[29]
در سوی دیگر تعليم با قلم (سوادآموزى) از صفات خدا شمرده شده: «الذى علم بالقلم»[30] و از روز خلقت آدم تعليم اسما (آگاهى بخشى نسبت به اسرار جهان هستى) همراه او بلكه سند افتخار و برترى او بر فرشتگان بوده است: «وعلم ءادم الأسماء كلها»[31] و از اهداف بعثت پيامبر اسلام آموزش مردم شمرده شده: «ويعلمهم الكتاب والحكمة»[32] و رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز از اهداف بعثت خود را آموختن مردم مى داند: «وبالتعليم أرسلت».[33]
علم آموزى به اندازهاى در اسلام اهميت دارد كه طبق حديث معروف كه به عنوان شعارى اسلامى درآمده فريضه اى بر مرد و زن مسلمان به حساب مى آيد: «طلب العلم فريضة على كل مسلم ومسلمة»[34]،[35]
لذا خداوند در موضوع بعثت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله به برنامه تعليم و تربيت او اشاره كرده، و می فرماید: «اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى بخشد، و خداوند صاحب فضل عظيم است» (ذلك فضل الله يوتيه من يشاء و الله ذو الفضل العظيم).[36]
بنابراین در قرآن کریم مسأله بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و هدف از اين رسالت بزرگ كه در ارتباط با عزيز و حكيم و قدوس بودن خداوند است اینگونه ذکر شده است: «او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند» (هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته).[37]
گفتنی است " يتلوا" از ماده" تلاوت" در لغت به معنى پى در پى آوردن چيزى است و هنگامى كه عباراتى را پشت سر هم و روى نظام صحيحى بخوانند، عرب از آن تعبير به تلاوت مى كند، بنا براين تلاوت منظم و پى در پى مقدمه اى است براى بيدارى و ايجاد آمادگى، براى تعليم و تربيت.[38]
از این رو این تعبیر دليلى بر نبوت خاصه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم است؛ لذا می خوانیم: «خدا آن كسى است كه چنين پيامبرى را با اين ويژگى ها كه جز به نيروى «الله» ممكن، نيست مبعوث كرد»[39]، هو الذى بعث ... و نيز مى گويد. «پيامبر آن كسى است كه از ميان «اميين» برخاست»، گروهى كه همه بىسواد بودند و با اين كه نگار من به مكتب نرفته بود و خط ننوشته بود، مساله آموز صدها و هزاران مدرس شد، و چنان علم و حكمتى به پيروان خود آموخت كه پس از مدت كوتاهى از ميان آنها عالمان بزرگ برخاستند و تمدنى عظيم و درخشان بنيان نهادند.[40]
بنابراین هم هدف آفرينش جهان، پيشرفت علم و دانش بوده است هم هدف بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گسترش علم و حكمت، و پرورش نفوس مى باشد.[41]
كه اين هدف بزرگ و متعالى يعنى تعليم و تربيت و آموزش حكمت، در دعاى ابراهيم خليل عليه السلام براى اين امت آمده است؛ آنجا كه از خداوند تقاضا مى كند و مى گويد: «پروردگارا در ميان آنها (امت اسلام) پيامبرى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنها بخواند و آنان را كتاب و حكمت بياموزد، زيرا تو توانا و حكيمى (و بر اين كار قادرى)» ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب الحكمة و يزكيهم انك انت العزيز الحكيم.[42]
آرى؛ اين است تقاضاى ابراهيم از خدا درباره امت بزرگ اسلامى و پيروان محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه هدف بعثت اين پيامبر بزرگ (و ساير پيامبران) را در آن باكمال وضوح بيان كرده است.[43]
لیکن درست است كه هدف نهايى از تلاوت آيات و تعليم كتاب و حكمت همان تزكيه و پاكسازى روح و جسم و فرد و جامعه است؛ و آموختن كتاب و حكمت جنبه طريقى نسبت به تزكيه دارد و مقدمهاى براى آن محسوب مى شود؛ ولى به خاطر اهميت تزكيه، بر تعليم كتاب و حكمت مقدم شده است.[44]
حصول علم و حکمت در گرو تشکیل حکومت اسلامی
بديهى است برای وصول به تعلیم و تربیت، راهى جز استفاده از اهرم حكومت نيست،[45] زیرا چگونه ممكن است مسأله تعليم و تربيت بدون يك شبكه وسيع آموزشى كه برنامه ريزى آن از ناحيه حكومت انجام مىشود و از طريق بيت المال تغذيه مى گردد، و جهت اصلى آن انسانسازى و تهذيب اخلاق و تزكيه نفوس و پيشرفت علم و فرهنگ است و بدون اتكاى به يك حكومت نيرومند و صالح پياده شود![46]
اصولا تمام آيات و رواياتى كه هدف بعثت انبياء را به عنوان تعليم و تربيت و تزكيه نفوس و اقامه قسط در ميان مردم ذكر مى كند،[47] در واقع اهداف تشكيل حكومت هاى الهى را نيز بيان مى كند زيرا حكومتهاى الهى مقدمه و ابزارى هستند براى تأمين اهداف بعثت انبياء.[48]
نخستين كارى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بعد از هجرت به مدينه انجام داد تشكيل حكومت اسلامى بود.[49] او به خوبى مى دانست اهداف نبوت و بعثت انبياء يعنى: تعليم و تربيت، و اقامه قسط و عدل و سعادت و تعالى انسان، بدون تشكيل حكومت ممكن نيست؛ به همين دليل در نخستين فرصت ممكن به فرمان خداوند پايه هاى حكومت را بنا نهاد.[50]
لذا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم موظف شده است جهت گيرى برنامه هاى خود را براساس وصول به اين دو هدف بزرگ «تعليم» و «تربيت» تنظيم كند.[51]جالب اين كه در آيات قرآن گاه «تعليم» بر «تربيت» مقدم داشته شده و گاه «تربيت» بر «تعليم»[52] اشاره به اين كه اين هر دو در يكديگر تأثير متقابل دارند؛ يعنى، پارهاى از مراحل، آگاهى سرچشمه پرورش هاى اخلاقى است، همانگونه كه آمادگي هاى اخلاقى نيز سرچشمه حركت به سوى آگاهى و شناخت صحيح و بدون پرده و حجاب است.[53]
با این اوصاف بی شک قیام به عدل و قسط و عدالت اجتماعی و تحقق آزادی واقعی در سایه تعلیم و تربیت امکان پذیر است.[54] انسان موجودی فرهنگی است و نفوذ در انسان از طریق نفوذ در فکر و فرهنگ او ممکن است و با زور نمی شود چیزی را بر او تحمیل کرد و تنها از راه تعلیم و تربیت است که فرهنگ انسان بالا میرود، در غیر این صورت انسان وحشی و نیمه وحشی یا تربیت نیافته و جاهل نمی تواند معنای آزادی را بفهمد و اگر هم به او آزادی بدهند باعث بدبختی و بیچارگی او می شود.[55]
هم چنین باید دانست علم بىعمل مخرب و زيانبار است و بر طبق روايات اسلامى، بوى تعفن عالم بى عمل جهنميان را عذاب مى دهد.[56] از اين رو بر همگان لازم است پيش از توصيه به ديگران، نفس خويش را تأديب كنند و الگوى عملى براى ديگران باشند، چنانكه انبيا و اوليا بوده اند.[57]
اقامه قسط و عدل
به يقين يكى از اهداف بعثت و ظهور پيامبران الهى اجراى عدالت در جامعه انسانى است.[58] لذا قرآن اقامه قسط و عدل را از اهداف بعثت انبيا مى شمرد: «لقد أرسلنا رسلنا بالبينات وأنزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط»[59] ،[60] اين هدف به قدرى مهم است كه مى توان آن را هدف اصلى يا از اهداف اصلى پيامبران عليهم السلام[61] برشمرد. آرى، تمام اوليا و انبيا و كتب آسمانى در مسير اجراى عدالت گام برداشته اند.[62]
زیرا پيشوايان عادل بايد زندگى خود را بسيار ساده و با قشرهاى محروم جامعه هماهنگ كنند تا هم به ياد آنها باشند و در طريق محروميت زدايى گام بردارند و هم مايه تسلى خاطر براى قشر محروم گردند.[63]
ديگر اينكه در زمانى كه مردم گرفتار بحران هاى اجتماعى مى شوند و قشرهاى ضعيف تحت فشار قرار مىگيرند، بايد به حداقل لازم قناعت كرد و بقيه را براى نجات محرومان گذاشت.[64]
حال آیا انجام اين هدف جز از طريق تشكيل حكومت ممكن است؟! آيا زورگويان جهان و قدرتهاى اهريمنى را كه تنها منافع خود را به رسميت مى شناسند جز با قدرت حكومت، مىتوان بر سر جاى خود نشاند، و دست آنها را از گلوى مستضعفان كوتاه كرد؟[65]
و باين ترتيب نقش اساسى پيامبران از نظر اجتماعى همان اقامه اصول عدل و داد مى باشد.[66] خداوند انبیاء را با وسایل مختلف از جمله کتاب آسمانی و معجزات فرستاد تا مردم را آن چنان تعلیم دهند که خودجوش، قیام به قسط و عدالت کنند و این همان چیزی است که جوامع بشری امروز از آن سخن می گویند، اما هرچه بیشتر دست وپا می زنند به جایی نمی رسند، زیرا راه را گم کرده اند و راه اقامه قسط راه انبیا است نه راه تمدن مادی و توسل به قوه نظامی.[67]
هدایت انسانها از ظلمات به سوی نور
در آیات قران کریم هدف بعثت «خارج ساختن مردم از ظلمت ها به سوى نور» برشمرده شده است ؛[68] لذا خدا در قرآن مى فرمايد: « كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلى النور[69]؛اين كتابى است كه بر تو نازل كرديم، تا مردم را از تاريكى هاى (شرك و ظلم و جهل) به سوى روشنايى (ايمان عدل و آگاهى) به فرمان پروردگارشان درآورى ».[70]
در حقيقت تمام اهداف بعثت پيغمبر در همين يك جمله خلاصه شده، خارج كردن از ظلمتها به نور، و قابل توجه اينكه" ظلمات" به صيغه جمع و" نور" به صيغه مفرد ذكر شده، زيرا شرك و كفر و فساد، عامل پراكندگى و چندگانگى است، در حالى كه ايمان و توحيد و تقوا عامل وحدت و يگانگى مىباشد.[71]
و اما" ضلال مبين" (گمراهى آشكار) كه در ذيل آيه ذکر شده است ، اشاره سربسته و پرمعنايى است به عصر جاهليت كه گمراهى بر سراسر جامعه آنها حكمفرما بود، چه گمراهى از اين بدتر و آشكارتر كه: بتهايى را كه از سنگ و چوب با دست خود مى تراشيدند پرستش مى كردند و در مشكلات خود به اين موجودات بى شعور پناه مى بردند.[72]
دختران خود را با دست خويش زنده به گور مى كردند، سهل است به اين عمل فخر و مباهات نيز مى كردند كه نگذارديم ناموسمان دست بيگانگان بيفتد!.[73]
مراسم نماز و نيايش آنها كف زدن و سوت كشيدن در كنار خانه كعبه بود، و حتى زنان بصورت برهنه مادرزاد بر گرد خانه خدا طواف مى كردند و آن را عبادت مى شمردند! انواع خرافات و موهومات بر افكار آنها حاكم بود، و جنگ و خونريزى و غارتگرى مايه مباهاتشان زن در ميان آنها متاع بى ارزشى بود كه حتى روى آن قمار مى زدند! و از ساده ترين حقوق انسانى محروم بود، كينه ها و عداوتها را پدران به ارث به فرزندانشان منتقل مى كردند، و به همين دليل خونريزى و كشت و كشتار يك امر عادى محسوب مى شد.[74]
لیکن پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و آنها را از اين ضلال مبين به بركت كتاب و حكمت نجات داد، و تعليم و تربيت نمود، و به راستى نفوذ در چنين جامعه گمراهى خود يكى از دلائل عظمت اسلام و معجزه آشكار پيامبر بزرگ ما است.[75]
به اين ترتيب يكى از اهداف بعثت، نجات انسانها از تاريكى هاى فكرى و عقيدتى و اخلاقى و عملى و حركت به سوى نور و روشنايى حيات و زندگى است.[76]
سخن آخر
در خاتمه باید اذعان نمود هدف بعثت انبياء تنها پايان دادن به خصومت ها و اقامه قسط و عدالت اجتماعى نيست، بلكه همه اينها مقدمه اى براى پيمودن راه، و كمالات معنوى، و قرب الى الله است.[77]
لذا كوتاهترين و در عين حال جامعترين تعبيرى است كه درباره دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و دعوت همه انبياء آمده است كه هدف بعثت را، زندگى و حيات در تمام ابعادش مى شمرد: حيات مادى، حيات معنوى، حيات فرهنگى، حيات اقتصادى، حيات سياسى و حيات اخلاقى و اجتماعى.[78]
اگرچه در آيات قرآن حيات، گاه به معناى حيات گياهى[79] و گاه حيات حيوانى[80] آمده ولى در اينجا به معناى حيات انسانى است.[81]مسلما اينها امورى است سرنوشت ساز و با مسأله تكامل انسان و سود و زيان او رابطه فوق العاده نزديك دارد؛ حتى احتمال آن كافى است كه آدمى را به تحقيق وا دارد.[82]
هم چنین نباید فراموش نمود حركت ها و موضعگيرى پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ارتقای آينده و پيشرفت و نفوذ سريع اسلام در سايه آن حضرت، حاکی از این مسأله است كه رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم به عنوان منبع بزرگ عقلانیت و درايت مورد توجه است، لیکن ديوانه خفاشانى نیز وجود دارند كه با نور اين آفتاب به ستيز برخاستند.[83]و البته در قيامت اين حقايق باز هم روشنتر و آشكارتر خواهد بود.[84]