مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
اگر دارايى ات براى تو نباشد تو براى آن هستى
امام حسين عليه السلام فرمود: «اموال تو اگر براى تو نيست، تو براى آن هستى، پس برای آن باقی نمان، چرا که آن برای تو باقی نمی ماند، و آن را مصرف کن قبل از آنکه تو را نابود سازد؛ مَالُكَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُنْتَ لَهُ، فَلَا تَبْقَ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ لَا يَبْقَى عَلَيْكَ، وَ كُلْهُ قَبْلَ أَنْ يَأْكُلَكَ».[1]
اين حديث نورانی می گويد، اگر کسی دلبسته ثروت خويش باشد و آن را مصرف نکند، مالک واقعی نيست؛ بلکه خدمت گزار مال است. شايسته است يک مالک مالش را برای امور مباح زندگی خويش و در راه خدا برای امور خلق خدا مصرف کند و عمرش را برای نگهداری آن صرف نکند. چرا که مال برای انسان نخواهد ماند. در حالی که دلبستگی، حرص و تکاپوی زياد برای نگهداری آن انسان را به هلاکت می اندازد.
مال امانت الهی در دست انسان است
بر اساس تعاليم اسلامى، تمام اموال و ثروت ها از آنِ خداوند است كه به امانت به انسان سپرده شده تا با بهره گيرى از آن، راه سعادت و تكامل را بپيمايد و طريق رستگارى را به سلامت طىّ كند.[2]
خداوند در قرآن کريم می فرمايد: «وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ؛[3] و از آنچه شما را در آن خليفه خود قرار داده، انفاق كنيد». علامه طباطبايى در تفسير اين آيه مى نويسد: «تعبير به «مستخلفين» ممكن است به معنى جانشينى انسان از سوى خداوند باشد؛ در واقع خداوند مالك اصلى و حقيقى اموال و انسان، نماينده اوست و يا اينكه مقصود جانشينى انسان از اقوام پيشين است».[4]
آيات بعدى را مى توان تأييدى بر اين معنی دانست، زيرا مى فرمايد: «وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛[5] چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمان ها و زمين همه از آن خداست». يعنى نه تنها اموال و ثروت هاى روى زمين، بلكه آنچه در تمام آسمان و زمين وجود دارد به ذات پاك او بر مى گردد و كسى جز او مالك حقيقى آنها نيست.
در برخى از آيات تعبير جالبى به كار رفته و مال به صورت اضافه تشريفى به خداوند نسبت داده شده است: «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ؛[6] مقدارى از مال خداوند را كه به شما داده است به آنها بدهيد». تعبير به «مال اللَّه» نيز قرينه ديگرى بر معناى مورد نظر است.[7]
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «الْمَالُ مَالُ اللَّهِ جَعَلَهُ وَدَائِعَ عِنْدَ خَلْقِه؛[8] مال از آنِ خداوند است كه آن را نزد خلقش به امانت سپرده است».
در پرتو اين نگرش، مالكيّت انسان مالكيّت استخلافى و جانشينى است؛ يعنى آدمى مجاز است مال را به اذن مالك حقيقى آن (خداوند) در موارد خود صرف كند: «وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ».[9] در اين نگاه «مال» وسيله اى براى دوام و قوام زندگى سالم مادّى جهت نيل به مقاصد متعالى انسانى است.
امام باقر عليه السلام در مورد درهم و دينار مى فرمايد: «جَعَلَهَا اللَّهُ مَصَحَّةً لِخَلْقِهِ وَ بِهَا يَسْتَقِيمُ شُئُونُهُمْ وَ مَطَالِبُهُم؛[10] خداوند درهم و دينار را براى سامان يابى كار خلق قرار داده و به وسيله آن امور آنان استوارى مى يابد و نيازهايشان برطرف مى گردد».[11]
مال وسيله يا هدف؟
اسلام دينى جامع نگر است و در اين نگرش نه اصل مال تحقير شده و نه توليد يا مصرف آن، بلكه همه اينها مورد تأكيد و توصيه قرار گرفته است. آنچه مورد مذمت يا مدح قرار گرفته، در واقع به نگرش انسان به امكانات مادّى و نحوه تعامل آدمى با آن بر مى گردد.
در اين بينش اگر انسان امكانات مادّى را وسيله اى براى فعاليت، كار، توليد، توسعه و اشتغال در نظر بگيرد و با آن به عمران و آبادانى بپردازد و در راه خدا انفاق كند، پول و ثروت تابع آن هدف متعالى انسانى قرار گرفته و ارزشمند خواهد بود. ولى اگر اين اهداف را فراموش كند و به ثروت چنان اصالت بدهد كه در مسابقه جنون آميز تكاثر گرفتار شود و با هدف قراردادن و جمع و ذخيره كردن آن به خود برتربينى و تحقير ديگران بينديشد و ثروت را به خاطر ثروت بخواهد و در حلال و حرامش نينديشد و يا وظائف دينى خود را تحت الشعاع آن قرار دهد، قطعاً اسلام آن را نمى پسندد و با چنين ثروتى به شدّت مخالف است و آن را براى شخصيت والاى انسان، بسيار خطرناك مى داند.
آيه شريفه: «إِنَ الْإِنْسانَ لَيَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى؛[12] به يقين انسان طغيان مى كند * از اينكه خود را بى نياز ببيند»، بيانگر همين نكته است كه چگونه نگرش انسان به سرمايه مى تواند شخصيت وى را تغيير دهد و به فساد بكشاند. از تعبير به «رَآهُ اسْتَغْنى؛ خود را توانگر ديدن» به جاىِ «غنى و توانگر بودن» فهميده مى شود آنچه براى انسان خطرناك است نوع تلقى و نگرش وى نسبت به مال و دارايى است، نه اصل وجود مال و نه تحصيل و مصرف آن.
در حديثى از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِح؛[13] ثروت پاك و شايسته، بهترين ياور براى انسان صالح است». به گفته شاعر:
مال را گر بهر دين باشى حمَوُل نِعمَ مالٌ صالحٌ خواندش رسول
آب در كشتى هلاك كشتى است ور بود در زير كشتى پشتى است
تشبيه ثروت و انسان به دريا و كشتى از آن جهت است كه آب دريا اگر در داخل كشتى نفوذ كند، آن را غرق مى كند؛ ولى اگر در زير آن قرار داشته باشد، نه تنها ضررى به آن نمى رساند كه تنها وسيله نجات براى رسيدن به ساحل است. مال نيز اگر وسيله اى در اختيار انسان باشد باعث نجات است؛ ولى اگر انسان را در خود محو و مستغرق نمايد، باعث هلاكت و سقوطش خواهد بود.
به بيان ديگر: امكانات مالى از نظر اسلام زمانى پسنديده و مورد ترغيب است كه افزون بر رفع نيازمندى هاى شخصى، در راه تقويت جامعه اسلامى و خدمت به عموم، تحصيل و مصرف شود؛ بنابراين كسى كه در تمام عمر خويش تلاش مى كند تا بنيه اقتصادى و ثروت عمومى جامعه اسلامى را رشد داده و آن را براى عزت و قدرت و شوكت اسلام افزايش بخشد، يكى از بزرگ ترين عبادت ها را انجام داده است و به يقين اين عمل به معناى مال اندوزى نيست، بلكه به تعبير روايات «اصلاح المال» يا «اصلاح المعيشة» محسوب مى شود. [14]
دلايل نكوهش دنيا و مظاهر مادّى؟
مى توان علت اصلى نكوهش ها را در سه چيز خلاصه كرد:
1. دلبستگى
در قرآن مى خوانيم: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً؛[15] هنگامى كه آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز [از نعمتها] را به روى آنها گشوديم، تا زمانى كه به آن خوشحال شدند [و دل بستند] ناگهان آنها را گرفتيم [و سخت مجازات كرديم]». تعبير به «فَرِحُوا بِما أُوتُوا» يا «فَرِحَ بِهَا»[16] كه در سوره شورى است، تنها به معنى خوشحالى ساده نيست، بلكه منظور دلبستگى و سرمست غرور شدن به سبب مال دنياست.
2. فراموش کردن خدا
اگر حبّ مال و دارايى به مرز علاقه شديد و سرسپردگى برسد به گونه اى كه خداوند از يادها برود، چنين مال و دارايى مذموم است و بايد از آن برحذر بود. در قرآن مى خوانيم: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛[17] اى كسانى كه ايمان آوردهايد اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند».
گفتنى است كه هشدارهاى قرآن درباره علاقه به زن و فرزند و زندگى به معناى بريدن پيوندهاى دوستى و محبت در خانواده و يا ناديده گرفتن عواطف انسانى نيست، بلكه منظور آن است كه نبايد عشق به زن و فرزند، مال و مقام، به خدا فراموشى بينجامد و انسان را در مسيرى خارج از دايره بندگى و اطاعت خداوند بكشاند.
قرآن با اشاره به اين نكته مى فرمايد: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَايَهْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛[18] بگو، اگر پدران، و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما، و اموالى كه به دست آوردهايد، و تجارتى كه از كساد شدنش مى ترسيد و خانه هايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راه او محبوب تر است، در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند و خداوند گروه فاسقان را هدايت نمى كند».
3. ترجيح دنيا بر آخرت
از آيات قرآن استفاده مى شود يكى از جهات مذموم بودن دنيا از نگاه دين، به اين نكته بر مى گردد كه انسان در دوراهىِ دنيا و آخرت، دنيا را برگزيند و آخرت را فراموش كند.
قرآن در آيات متعددى به اين نكته اشاره كرده است. از جمله در سوره نحل در ارتباط با كسانى كه پس از ايمان آوردن، از آن دست كشيدند و راه كفر و ارتداد را پيش گرفتند مى خوانيم: «ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ؛[19] اين [كفرگزينى پس از ايمان] به جهت آن است كه زندگانى پست مادى را بر آخرت ترجيح دادند».
در سوره توبه مى خوانيم: خداوند در سرزنش آن دسته از مسلمانان كه براى رفتن به جنگ تبوك، از خود سستى نشان دادند، فرمود: «أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِى الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ؛[20] آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شدهايد؟! با اينكه متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت جز اندكى نيست».
همچنين در سوره اعلى در نكوهش كسانى كه اسير مطامع دنيا و زرق و برق آن شدهاند و آخرت را به فراموشى سپردهاند، مى خوانيم: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا* وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى؛[21] بلكه شما حيات دنيا را مقدم مى داريد * در حالى كه آخرت بهتر و پايدارتر است».
كوتاه سخن آنكه، آنچه در نگاه دين نكوهش شده در واقع اصل دارايى و امكانات مادى نيست، بلكه دلبستگى ها و فراموشى خدا و تقدم آخرت بر دنياست.
اين مقال را با سخنى جامع و معروف از امام حسين عليه السلام به پايان مى بريم كه درباره رفتار اسيران دنياى مادّى فرمود: «النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ، يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ، فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ؛[22] مردم بندگان دنيا هستند و دين همانند چيزى است كه تنها بر زبانشان قرار گرفته باشد، تا زمانى كه زندگيشان (به وسيله آن) پر رونق است آن را نگه مى دارند، ولى هنگامى كه با مشكلات آزموده شوند تعداد دين داران اندك مى شوند».[23]