مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
نعمت پروردگارت را بازگو
مردى معناى آيه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ؛[1] و امّا نعمت پروردگارت را بازگو» را از حضرت سيّدالشهدا عليه السلام پرسيد. آن حضرت فرمود: خدا به پيامبر صلّی الله عليه و آله امر کرده تا نعمت هايى را كه در امر دين به او عطا كرده، بازگو كند و به زبان آورد؛ «سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ "وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ" قَالَ(ع) أَمَرَهُ أَنْ يُحَدِّثَ بِمَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْهِ فِي دِينِهِ».[2]
اين حديث اشاره به دو نکته مهم دارد:
نکته اوّل: اينکه يكى از مراحل شكر نعمت هاى الهى بازگو كردن آن است؛ قرآن مى فرمايد: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ؛ نعمت پروردگارت را بازگو كن».
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم كه فرمود: تفسير آيه فوق چنين است: «فَحَدِّثْ بِمَا أَعْطَاكَ اللَّهُ وَ فَضَّلَكَ وَ رَزَقَكَ وَ أَحْسَنَ إِلَيْكَ وَ هَدَاك؛[3] پس آنچه را خدا به تو بخشيده و برترى داده و روزى هايى را كه به تو عطا فرموده و آنچه را به تو نيكى كرده و هدايت نموده، همه را باز گو كن».[4]
بازگو كردن نعمت، گاه با زبان است و تعبيراتى كه حاكى از نهايت شكر و سپاس باشد؛ نه غرور و برترى جويى. گاهی نيز با عمل است به اين ترتيب كه از آن انفاق و بخشش در راه خدا كند؛ بخششى كه نشان دهد خداوند نعمت فراوانى به او عطا كرده است.
اين سنت افراد سخاوتمند و كريم است كه وقتى نعمتى به آنها روى آورد بازگو مى كنند و شكر خدا را بجا مى آورند و عملشان نيز تاييد و تاكيدى است بر اين حقيقت. به عكس بخيلان دون همت كه دائما ناله مى كنند، و اگر دنيا را نيز به آنها بدهى اصرار در پرده پوشى بر نعمت ها دارند؛ چهره آنها فقيرانه، و سخنانشان آميخته با آه و زارى و عملشان نيز بيانگر فقر است!
اين در حالى است كه از رسول اكرم صلّی الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «اِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اِذا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً يُحِبُّ انَّ يَرَى أَثَرَ النِّعْمَةِ عَلَيْهِ؛[5] خداوند هنگامى كه نعمتى به بنده اى مى بخشد، دوست دارد آثار نعمت را بر او ببيند».
در حديث ديگرى از پيغمبر گرامی به عنوان يك دستور كلى مى خوانيم: «مَنْ أُعْطِيَ خَيْرًا فَلَمْ يُرَ عَلَيْهِ، سُمِّيَ بَغِيضَ اللَّهِ، مُعَادِيًا لِنِعَمِ اللَّهِ؛[6] هر كس خيرى به او رسد و آثارش بر او ديده نشود، دشمن خدا شمرده مى شود، و مخالف نعمت هاى او».[7]
دستورى كه در آيه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» آمده، در صورتى كه به عنوان شكر و سپاس الهى، و نه به عنوان افتخار برترى جويى انجام گيرد، علاوه بر اينكه انسان را در مقام عبوديت پروردگار تكامل مى بخشد و اثرات مثبت اجتماعى دارد، در روح و جان خود انسان نيز اثر آرام بخشى مى گذارد.
يادآورى نعمت هاى خدا سبب مى شود كه انسان كمبودها را كمتر احساس كند، از بيماری ها شكوه نكند چرا كه بر سلامت اعضاء ديگر خود شكرگزار است، به خاطر از دست دادن چيزى جزع و فزع ننمايد، چرا كه بقيه امكانات خود را بازگو مى كند.
اينگونه افراد در سختی ها و طوفان هاى زندگى گرفتار ياس و نوميدى و اضطراب و ناراحتى نمى شوند روحى آرام و قلبى مطمئن دارند و توان آنها در مبارزه با مشكلات زياد است.[8]
نکته دوّم: اينکه خداوند درباره «دين» نعمت هايی ويژه به فرستاده گرامی خويش بخشیده است.
آرى رسول خدا صلّی الله عليه و آله هرگز از نبوت و رسالت آگاه نبود، و خدا اين نور را در قلب او افكند كه به وسيله آن انسانها را هدايت كند، چنانكه در قرآن خطاب به پيامبر خويش مى فرمايد:
«ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا؛[9] تو نه كتاب را مى دانستى و نه ايمان را (از محتواى قرآن و اسلام قبل از نزول وحى آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هر كس از بندگانمان را بخواهيم هدايت مى كنيم».
روشن است كه پيامبر صلّی الله عليه و آله قبل از رسيدن به مقام نبوت و رسالت فاقد اين فيض الهى بود؛ خداوند دست او را گرفت و هدايت فرمود و به اين مقام نشاند. چنانكه در آيه 3 سوره يوسف مى خوانيم: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ؛ ما بهترين داستان ها را براى تو از طريق وحى اين قرآن بازگو كرديم، هر چند پيش از آن از غافلان بودى».
مسلما اگر هدايت الهى و امداد هاى غيبى دست پيامبر صلّی الله عليه و آله را نمى گرفت، او هرگز به سر منزل مقصود راه نمى يافت.[10] بنابراين حضرت باری تعالی خطاب به پيامبر صلّی الله عليه و آله مى فرمايد: «و اما نعمت هاى پروردگارت را بازگو كن؛ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ».
بعضى از مفسران نیز گفته اند، منظور از «نعمت» در اينجا تنها نعمت هاى معنوى از جمله نبوت يا قرآن مجيد است كه پيامبر صلّی الله عليه و آله موظف بود آنها را ابلاغ كند و اين است منظور از بازگو كردن نعمت.
اين احتمال نيز وجود دارد كه تمام نعمت هاى معنوى و مادى را شامل شود.[11]