دنياپرست نمی تواند ديندار باشد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

دنياپرست نمی تواند ديندار باشد

به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری makarem news

Chekideh: امام حسين عليه السّلام در مسير کربلا و در ضمن خطبه ای فرمودند: «همانا مردم دنياپرستند و دين بر سر زبان آنها است. تا وقتی که زندگی شان رو به راه است، دين را به زبان می چرخانند. چون به گرفتاری آزموده شوند، دينداران كم شوند؛ إِنَ‏ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا، وَالدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‏، يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ، فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ، قَلَّ الدَّيَّانُونَ». وقتی دنيا برای کسی اصل بوده باشد، اگر از «دين» بهره دنيوی ببرد، حامی آن خواهد بود؛ امّا اگر چيزی از دين عايدش نشود و برعکس دين را مزاحم مطامع دنيوی خود بداند، دين را کنار خواهد گذاشت.
Keywords: قرآن,پيامبر,امام صادق,غفلت,تكبّر,دوزخ,حرص,غرور,گناه,امتحان,آخرت,حبّ دنيا,مشکلات,تجمّل,فريب,بلا,امام حسين,کربلا,شخصى,زرق و برق دنيا,كودكان,امام على,غضب الهى,طغیان,دین,دنیا,آزمایش,دنیاپرست,عصیان,گرفتاری,دیندار,دنیا پرست,دین دار,مَتاعُ الْغُرُورِ,دینداران,مواعظ الحسين,مکارم شيرازی,إِنَ‏ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا,الدَّيَّانُونَ,مَعَايِشُ,مطامع دنيوی,لقلقه زبان,حوادث سخت,مدعيان دين,نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ,نَكْفُرُ بِبَعْضٍ,دنيا پرستى‏,دنياى مادى,بازيچه كودكانه,الْحَياةُ الدُّنْيا,فخرفروشى,افزون‏ طلبى,سرمايه فريب,مَتاعُ الْحَياةِ,سرمايه زوال ‏پذير,زِينَةَ الْحَياةِ,حيات دنيا,زُيِّنَ,زُيِّنَ لِلنَّاسِ,الدُّنْيَا دَنِيَّةٌ,اكْبَرُ الْكَبَائِرِ,حُبُّ الدُّنْيَا,رَأْسُ الْفِتَنِ,مُفْسِدَةُ الدِّينِ‏,حبّ رياست,شكم‏ پرستى,محبت افراطی,پرخوابى,تن ‏پرورى,بُغْضِ الدُّنْيَا,برترى ‏جويى,رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ,دنياى ممدوح,دنیای مذموم,حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِي,الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ,گرفتارى مستمرّ,احساس فقر,آرزوى دراز

مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی

به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری


دنياپرست نمی تواند ديندار باشد

امام حسين عليه السّلام در مسير کربلا و در ضمن خطبه ای فرمودند: «همانا مردم دنياپرستند و دين بر سر زبان آنها است. تا وقتی که زندگی شان رو به راه است، دين را به زبان می چرخانند. چون به گرفتاری آزموده شوند، دينداران كم شوند؛ إِنَ‏ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا، وَالدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‏، يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ، فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ، قَلَّ الدَّيَّانُونَ».ّ[1]

وقتی دنيا برای کسی اصل بوده باشد، اگر از «دين» بهره دنيوی ببرد، حامی آن خواهد بود؛ امّا اگر چيزی از دين عايدش نشود و برعکس دين را مزاحم مطامع دنيوی خود بداند، دين را کنار خواهد گذاشت. لذا بسيارى از مردم که دل بسته دنيا هستند و دين تنها لقلقه زبان آنهاست، مادامى كه زندگى آنان در پرتو دين روبراه است، درباره آن سخن می گويند؛ ولى آن روز كه با حوادث سختى آزموده می شوند، دينداران واقعی اندک می شوند.

دين - آن هم دینی همچون اسلام - حافظ حقوق مردم جامعه و حامى منافع واقعى و عادلانه آنهاست. ولى گاهى دين مزاحم منافع شخصى و خصوصى افراد است؛ اينجاست كه «دين داران» از «مدعيان دين»، شناخته مى ‏شوند. بسيارى از مردم كه به هر چيز از دريچه سود شخصى خود مى ‏نگرد، تا آنجا با دين همراهند كه حافظ حقوق شخصى آنها باشد؛ امّا بر سر دو راهى‏ ها كه دين از منافع خصوصى آنها جدا مى ‏شود، آن را رها مى ‏كنند و مصداق «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ‏؛ به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مى‏كنيم‏» مى ‏شوند. امّا دينداران واقعى آنها هستند كه در هر حال به آن وفا دارند و دين و ايمان خطوط اصلى زندگى آنها را ترسيم مى ‏كند، نه منافع شخصى.[2]

دنيا پرستى‏

حبّ دنيا سرچشمه اصلى همه گناهان است و از عوامل مهمى است كه گروه كثيرى از انسان‏ ها را به دوزخ مى‏ كشاند؛ چنانكه در آيه 18 سوره اسراء مى‏ خوانيم: «مَنْ‏ كانَ‏ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ‏ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً؛ آن كس كه فقط زندگى زود گذر [دنياى مادى] را بطلبد، آن مقدار كه بخواهيم به هركس اراده كنيم از آن مى ‏دهيم، سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد كه در آتش مى‏ سوزد در حالى كه نكوهيده و رانده [درگاه خدا] است»![3]

يعنى چنان نيست كه دنيا پرستان به تمام مقصود و منظور خود برسند، بلكه ممكن است با هزار گونه‏ تلاش و تن دادن به انواع گناهان و جرائم سنگين به قسمتى از منظور خود نائل گردند. ولى كانون قهر و غضب الهى دوزخ در انتظار آنهاست، هم جسم آنها را مى ‏سوزاند و هم به حكم اينكه «مذموم» و «مدحور» و رانده شده درگاه خدايند، روح آنها را.[4]

دنياپرستى‏ در آيات قرآن

قرآن مجيد به خاطر آثار زشت دنيا پرستی، با تعبيرات گوناگون قدر و قيمت مواهب دنيا را در نظرها مى ‏شكند تا عاشقان بى ‏قرار دنيا به خود آيند و حريصانه به دنبال آن نشتابند و همه ارزشها را به خاطر وصول به آن زير پا نگذارند!

در ادامه تعبيرات دقيق و حساب شده قرآن را در اين زمينه بررسى مى‏ كنيم.

1. قرآن در موارد متعدّدى زندگى دنيا را نوعى بازيچه كودكانه و لهو و سرگرمى شمرده و مى ‏فرمايد:

«وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ‏ وَ لَهْوٌ؛[5] زندگى دنيا چيزى جز بازى و سرگرمى نيست».

در جاى ديگر مى ‏فرمايد: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ‏ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ؛[6] بدانيد زندگى دنيا فقط بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون‏ طلبى در اموال و فرزندان است».

در حقيقت دنياپرستان را به كودكانى تشبيه مى ‏كند كه از همه چيز غافل و بى ‏خبرند و تنها به سرگرمى و بازى مشغولند و حتّى خطراتى را كه در يك قدمى آنها وجود دارد نمى‏ بينند!

2. در آيات ديگرى زندگى دنيا سرمايه‏ «فريب و غرور» شمرده شده است، مى‏ فرمايد:

«وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ؛[7] زندگى دنيا چيزى جز سرمايه فريب نيست».

در جاى ديگر مى ‏فرمايد: «فَلَاتَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لَايَغُرَّنَّكُمْ‏ بِاللَّهِ‏ الْغَرُورُ؛[8] پس مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد و مبادا [شيطان] فريبكار شما را به [كرم] خدا مغرور سازد و فريب دهد».

اين تعبيرات نشان مى ‏دهد كه زرق و برق دنياى فريبنده يكى از موانع مهم بر سر راه تكامل معنوى انسان است كه تا اين مانع را پشت سر ننهد راه به جايى نمى ‏برد.

زندگى دنيا همچون سرابى است كه تشنه ‏كامان را در بيابان سوزان تعلّقات مادّى به‏ سوى خود فرا مى ‏خواند، امّا هنگامى كه نزد آن مى ‏آيند چيزى كه عطش را فرونشاند پيدا نيست، بلكه دويدن در اين بيابان سوزان آنها را تشنه ‏تر مى ‏كند، باز سراب را در فاصله ديگرى جلو خود مى ‏بينند و به گمان اينكه آنجا آب است به سوى آن مى ‏شتابند و باز هم تشنه ‏تر و تشنه ‏تر مى‏ شوند تا هلاك گردند.

بسيارند كسانى كه سالها به سوى دنيا دويده ‏اند، هنگامى كه به آن رسيده ‏اند صريحاً اعلام مى ‏كنند نه تنها گمشده خود را (يعنى آرامش و آسايش) پيدا نكرده ‏اند، بلكه‏ «شهد» آن را با «شرنگ» و «گل» آن را با «خار» همراه ديده ‏اند، غالباً به جاى آرامش، نگرانى ‏ها و اضطراب ‏هاى آنها براى حفظ آنچه دارند چندين برابر شده است!

3. گروه ديگرى از آيات از اين حقيقت پرده برمى ‏دارد كه مجذوب شدن به زرق و برق دنيا انسان را از آخرت غافل مى‏ كند؛ يعنى شغل شاغل و همّ واحد آنها مى‏ شود و تمام توجّه آنان را به سوى خود جلب مى ‏كند.

مى ‏فرمايد: «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ؛[9] آنها تنها ظاهرى از زندگى دنيا را مى‏ دانند و از آخرت غافلند».

آنها حتّى زندگى دنيا را نشناخته ‏اند و به جاى اينكه آن را مزرعه آخرت و گذرگاهى براى نيل به مقامات معنوى و ميدانى براى ورزيدگى و تمرين جهت به دست آوردن فضايل اخلاقى بشناسند، آن را به عنوان هدف نهايى و مطلوب حقيقى و معبود واقعى خود شناخته ‏اند و طبيعى است كه چنين افرادى از آخرت غافل ‏شوند.

در آيه 38 سوره توبه مى ‏فرمايد: «أَ رَضِيتُمْ‏ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ‏ الْآخِرَةِ؛ آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده‏ايد»؟! سپس مى ‏افزايد: «فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ؛ با اينكه متاع زندگى دنيا در برابر آخرت چيز اندكى بيش نيست».

 آرى افراد كم ظرفيّت و هوس باز، چنان دنياى كوچك و ناپايدار در نظرشان بزرگ جلوه مى‏ كند كه حيات جاويدان و ابدى را كه مملوّ از مواهب الهى است به فراموشى مى ‏سپارند.

4. در بخش ديگرى از آيات، دنيا به عنوان‏ «عَرَض» (بر وزن غَرَض) به معنى موجود بى ثبات و زوال پذير تعبير شده است؛ از جمله مى ‏فرمايد: «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ؛[10] شما سرمايه زوال ‏پذير دنيا را طلب مى ‏كنيد در حالى كه نزد خداوند غنيمت ‏هاى فراوانى براى شما [در سراى آخرت] است».

در جاى ديگر خطاب به اصحاب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد: «شما متاع ناپايدار دنيا را مى ‏خواهيد ولى خداوند سراى ديگر را براى شما مى ‏خواهد؛ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ».[11]

در آيات ديگرى نيز همين گونه تعبير ديده مى‏ شود كه نشان مى ‏دهد گروهى از مسلمانان يا غير مسلمين به خاطر حرص در جمع آورى متاع زوال ‏پذير و ناپايدار دنيا از پرداختن به مواهب پايدار الهى در سراى ديگر و ارزش هاى والاى انسانى و مقام قرب به خدا باز مى ‏مانند. آرى نعمت حقيقى زوال ناپذير نزد اوست و باقى همه‏ «عرض» و «عارضى» و زوال پذير است.

اين تعبير هشدارى است به همه دنياپرستان كه مراقب باشند سرمايه‏ هاى عظيم انسانى خود را فداى امور زوال ‏پذير نكنند.

5. در بخش ديگرى از آيات، از مواهب مادّى دنيا تعبير به‏ «زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»‏[12] شده است.

تعبيراتى مشابه آن در آيات ديگر نيز آمده است، مانند: «مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ؛[13] كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند، [نتيجه] اعمالشان را در همين دنيا به طور كامل به آنها مى‏ دهيم و چيزى از آنها كم و كاست نخواهد شد [ولى در آخرت بهره‏ اى نخواهند داشت]».

در جاى ديگر خطاب به زنان پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُ‏ قُلْ‏ لِأَزْواجِكَ‏ إِنْ‏ كُنْتُنَ‏ تُرِدْنَ‏ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ‏ أُمَتِّعْكُنَ‏ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلاً؛[14] اى پيامبر! به‏ همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى‏ خواهيد بياييد با هديه‏ اى شما را بهره‏ مند سازم و به طرز نيكويى رها سازم! [تا بتوانيد به مقصد خود برسيد]».

اين تعبيرات به خوبى نشان مى ‏دهد كه اين زرق و برق ‏ها تنها زيور و زينتى است براى حيات دنياى مادّى. بديهى است هرگز در مورد امور حياتى و سرنوشت‏ ساز تعبير به زينت نمى ‏شود آن هم زينت‏ «حيات دنيا» كه به معنى زندگى پست است.

شايان توجّه اينكه: حتّى زينت بودن آن هم در آيات ديگر زير سؤال رفته است و تعبير به‏ «زُيِّنَ» شده كه نشان مى ‏دهد يك زينت مصنوعى و خيالى و پندارى است، نه يك زينت واقعى و حقيقى.

مثلًا در سوره بقره آيه 212 مى ‏خوانيم: «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا؛ زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است»!

و در سوره آل عمران آيه 14 مى ‏فرمايد: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة؛ محبّت امور مادّى از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره در نظر مردم زينت داده شده است»!

اين تعبيرات و تعبيرات مشابه آن نشان مى ‏دهد كه حتّى زينت بودن اين امور جنبه پندارى و خيالى دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خيال و پندار خويشند.

به هر حال از مجموعه آيات بالا به دست مى ‏آيد كه حبّ دنيا هرگاه به صورت افراطى در آيد انسان را به بيگانگى از خدا مى‏ كشاند.[15]

دنياپرستى‏ در احاديث اسلامى‏

نكوهش از دنياپرستى در روايات اسلامى مخصوصاً در سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و خطبه‏ هاى نهج البلاغه به صورت بسيار وسيعى ديده مى ‏شود، از جمله:

1. در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله در پاسخ اين سؤال كه چرا «دنيا»، «دنيا» ناميده شده؟ فرمود: «لِأَنَّ الدُّنْيَا دَنِيَّةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَةِ؛[16] به خاطر اين است كه دنيا پست است و پيش از آخرت آفريده شده». توجّه داشته باشيد كه دنيا از مادّه «دَنى» به معنى پايين و پست است.

2. در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «اكْبَرُ الْكَبَائِرِ حُبُّ الدُّنْيَا؛[17] بزرگترين گناهان، دنياپرستى است»!

3. همين معنى از اميرمؤمنان على عليه السلام نيز آمده است كه فرمود: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ أَصْلُ الْمِحَنِ؛[18] دنياپرستى سرآغاز فتنه ‏ها و ريشه همه محنت ها و رنج ‏هاست»!

4. در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام مى ‏خوانيم: «إِنَّ الدُّنْيَا لَمُفْسِدَةُ الدِّينِ‏ مُسْلِبَةُ الْيَقِينِ؛[19] دنياپرستى دين انسان را بر باد مى‏دهد و ايمان و يقين او را مى ‏گيرد».

5. در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: «إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللَّهُ بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ؛[20] نخستين چيزى كه با آن عصيان و نافرمانى خدا شد شش چيز بود: دنياپرستى، حبّ رياست، علاقه به غذا [شكم‏ پرستى]، محبّت [افراطى] زنان، پرخوابى و علاقه به راحتى و تن ‏پرورى».

غالب اين امور ششگانه يا تمام آنها در داستان عصيان و سركشى شيطان و ترك اولاى آدم و گناه قابيل ديده مى‏ شود لذا به عنوان اولين‏ ها ذكر شده است.

6. در حديث ديگرى مى‏ خوانيم كه از امام علىّ بن الحسين عليه السلام پرسيدند: «أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ كدام عمل در نزد خداوند متعال افضل است»؟ فرمود: «مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ (ص) أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا وَ إِنَّ لِذَلِكَ لَشُعَباً كَثِيرَةً وَ لِلْمَعَاصِي شُعَباً؛ هيچ عملى بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پيامبر او صلى الله عليه و آله برتر از دشمنى با دنيا (ترك دنياپرستى) نيست و اين شاخه ‏هاى فراوانى دارد و همانگونه كه گناهان ديگر شاخه‏ هاى بسيار دارد».

سپس امام عليه السلام به سركشى و عصيان شيطان كه از «تكبّر» سرچشمه گرفت و «حرص» كه سبب گناه و ترك اولاى آدم و حوّا شد، و «حسد» كه سرچشمه عصيان قابيل گشت تا آنجا كه دست خود را به خون برادرش آلوده ساخت اشاره فرموده، مى ‏افزايد: «فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِكَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْكَلَامِ وَ حُبُّ الْعُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ، فَصِرْنَ سَبْعَ خِصَالٍ، فَاجْتَمَعْنَ كُلُّهُنَّ فِي "حُبِّ الدُّنْيَا"، فَقَالَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ، حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ؛ از اينجا شاخه ‏هاى علاقه به زن، و محبّت دنيا و محبّت به رياست و علاقه به راحتى و تن ‏پرورى و محبّت سخن گفتن (پرگويى) و محبّت برترى ‏جويى و مال و ثروت پيدا شد، و اين هفت صفت همه در «حبّ دنيا» خلاصه مى‏ شود و اينجاست كه پيامبران و علما بعد از آگاهى بر اين موضوع گفتند: محبّت دنيا سرچشمه همه گناهان است»!

سپس براى اينكه تفاوت ميان دنياى ممدوح و مذموم را روشن سازد امام در پايان مى‏ فرمايد: «وَ الدُّنْيَا دُنْيَاءَانِ: دُنْيَا بَلَاغٌ وَ دُنْيَا مَلْعُونَةٌ؛[21] و دنيا دو گونه است: دنيايى كه به حدّ كفاف است [و انسان را به آخرت و معنويّت] مى ‏رساند و دنياى نفرين شده [كه انسان را از خدا دور مى ‏كند]»!

7. در حديث ديگرى از امام علىّ بن ابيطالب عليه السلام مى ‏خوانيم، فرمود: «فَارْفُضِ الدُّنْيَا فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِي وَ يُصِمُّ وَ يُبْكِمُ وَ يُذِلُّ الرِّقَابَ؛[22] دنياپرستى را ترك كن، چرا كه حبّ دنيا چشم را كور و گوش را كر و زبان را لال مى ‏كند و گردن ها را به ذلّت مى ‏كشاند»!

طبيعى است كه وقتى عشق به چيزى در وجود انسان چيره مى‏ شود، او را از روشن‏ ترين واقعيّت ‏ها غافل مى ‏كند، چشم دارد امّا گويى نابيناست، گوش دارد امّا گويى ناشنواست، زبان دارد ولى جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمى‏ كند و براى رسيدن به اين محبوب خود يعنى دنيا تن به هر ذلّتى مى ‏دهد.

8. باز در حديثى كه در مورد آثار منفى دنياپرستى از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده و در واقع فلسفه اين حكم الهى در آن تبيين گرديده، مى‏ خوانيم: «حُبُ‏ الدُّنْيَا يُفْسِدُ الْعَقْلَ‏ وَ يُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سَمَاعِ الْحِكْمَةِ وَ يُوجِبُ أَلِيمَ الْعِقَابِ؛[23] دنياپرستى خرد را فاسد مى‏ كند و گوش قلب را از شنيدن سخنان حكمت آميز ناشنوا مى‏ سازد و سبب عذاب دردناك [در دنيا و آخرت] مى ‏شود».

9. در حديث ديگرى در بيان آثار زيان بار دنياپرستى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين آمده است: «إِنَّ الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ لِلْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ؛[24] دنياپرستى هم فكر انسان را به خود مشغول مى ‏دارد و هم بدنها را [نه آرامش فكر مى‏گذارد و نه آسودگى جسم]»!

10. اين سخن را با حديث پرمعنى ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پايان مى ‏دهيم، فرمود: «إِنَّهُ مَا سَكَنَ حُبُّ الدُّنْيَا قَلْبَ عَبْدٍ إِلَّا الْتَاطَ فِيهَا بِثَلَاثٍ: شُغُلٍ لَايَنْفَدُ عَنَاؤُهُ وَ فَقْرٍ لَايُدْرَكُ غِنَاهُ وَ أَمَلٍ لَا يُنَالُ مُنْتَهَاهُ؛[25] دنياپرستى در هيچ دلى ساكن نمى ‏شود مگر اينكه او را به سه چيز آلوده مى ‏كند، گرفتارى مستمرّى را كه هرگز خستگى آن پايان نمى ‏گيرد و احساس فقر و بينوايى كه هرگز به غنا نمى ‏رسد و آرزوى درازى كه هيچگاه پايان نمى‏ گيرد»! [26]

Source:
1. اخلاق در قرآن
2. پيام قرآن
3. يكصد و پنجاه درس زندگى
Peinevesht:

[1] . تحف العقول‏، ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، انتشارات جامعه مدرسين‏، قم‏، 1404هـ ق / 1363هـ ش، چاپ دوم‏، ص245.

[2] . ر.ک: يكصد و پنجاه درس زندگى، آيت الله ناصر مكارم شيرازى‏، انتشارات مدرسه اميرالمؤمنين‏، قم، بی تا، چاپ اول‏، ص67.

[3] . شبيه همين معنا در سوره نازعات آيه 38 آمده است كه هركس دنيا را بر آخرت مقدم دارد جايگاهش دوزخ است.

[4] . پيام قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دارالكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1386هـ ش، چاپ نهم،‏ ج‏6، ص287-288.

[5] . سوره انعام، آيه32.

[6] . سوره حديد، آيه20.

[7] . سوره آل عمران، آيه185.

[8] . سوره لقمان، آيه33.

[9] . سوره روم، آيه7.

[10] . سوره نساء، آيه94.

[11] . سوره انفال، آيه67.

[12] . سوره كهف، آيه28و46.

[13] . سوره هود، آيه15.

[14] . سوره احزاب، آيه28.

[15] . اخلاق در قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1377هـ ش‏‏، چاپ اول،‏ ج‏2، ص105-110.

[16] . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربی، بيروت، 1403هـ ق، چاپ دوم، ج54، ص356.

[17] . کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال، متقی هندی، علاء الدين علی بن حسام الدين، تحقیق: بكری حيانی - صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، 1401هـ ق/1981م، چاپ پنجم، ج3، ص184، ح6074.

[18] . غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سيد مهدى‏، دارالكتاب الإسلامي‏، قم، 1410هـ ق‏، چاپ دوم‏، ص348.

[19] . همان، ص229.

[20] . المحاسن، ‏برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين، دار الكتب الإسلامية، قم‏، 1371هـ ق‏، چاپ دوم‏، ج‏1، ص295، ح459.

[21] . الکافی، كلينى، محمد بن يعقوب، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407هـ ق، چاپ چهارم، ج‏2، ص128، «بَابُ ذَمِّ الدُّنْيَا وَ الزُّهْدِ فِيهَا»، ح11.

[22] . همان، ص136، همان باب، ح23.

[23]. غرر الحكم و درر الكلم، همان، ص349.

[24] . بحار الأنوار، همان، ج74، ص81.

[25] . همان، ج74، ص188.

[26] . اخلاق در قرآن، همان، ص110-112.

TarikheEnteshar: « 1402/08/10 »
Tags
قرآن پيامبر امام صادق غفلت تكبّر دوزخ حرص غرور گناه امتحان آخرت حبّ دنيا مشکلات تجمّل فريب بلا امام حسين کربلا شخصى زرق و برق دنيا كودكان امام على غضب الهى طغیان دین دنیا آزمایش دنیاپرست عصیان گرفتاری دیندار دنیا پرست دین دار مَتاعُ الْغُرُورِ دینداران مواعظ الحسين مکارم شيرازی إِنَ‏ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا الدَّيَّانُونَ مَعَايِشُ مطامع دنيوی لقلقه زبان حوادث سخت مدعيان دين نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ دنيا پرستى‏ دنياى مادى بازيچه كودكانه الْحَياةُ الدُّنْيا فخرفروشى افزون‏ طلبى سرمايه فريب مَتاعُ الْحَياةِ سرمايه زوال ‏پذير زِينَةَ الْحَياةِ حيات دنيا زُيِّنَ زُيِّنَ لِلنَّاسِ الدُّنْيَا دَنِيَّةٌ اكْبَرُ الْكَبَائِرِ حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ الْفِتَنِ مُفْسِدَةُ الدِّينِ‏ حبّ رياست شكم‏ پرستى محبت افراطی پرخوابى تن ‏پرورى بُغْضِ الدُّنْيَا برترى ‏جويى رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ دنياى ممدوح دنیای مذموم حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِي الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ گرفتارى مستمرّ احساس فقر آرزوى دراز
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 917