مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
سرعت، مسابقه و تعجيل در خيرات
امام حسين عليه السّلام در ضمن خطبه اى فرمود: «اى مردم! مسابقه دهيد در کسب مکارم اخلاق، و بشتابيد در بهره گرفتن از فرصت های عمل صالح، و كار نيكى را كه در انجام آن شتاب نكرده ايد، به حساب نياوريد ... پس هر كه در انجام خيرى براى برادر دينى خود شتاب ورزد، آن را در فرداى قيامت كه بر او وارد مى شود مى يابد؛ أَيُّهَا النَّاسُ نَافِسُوا فِي الْمَكَارِمِ وَ سَارِعُوا فِي الْمَغَانِمِ وَ لَا تَحْتَسِبُوا بِمَعْرُوفٍ لَمْ تَعْجَلُوا ... فَمَنْ تَعَجَّلَ لِأَخِيهِ خَيْراً وَجَدَهُ إِذَا قَدِمَ عَلَيْهِ غَداً».[1]
تعجيل در خيرات، در آيينه آيات و روايات
قرآن مجيد در آيات متعددى، مؤمنان را به مسارعت در خيرات و پيشى گرفتن از يكديگر دعوت مى كند، از جمله در آيه 114 سوره آل عمران در توصيف جمعى از مؤمنان راستين مى فرمايد: «وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ؛ و آنها كسانى هستند كه در انجام كارهاى نيك سرعت كرده و بر يكديگر پيشى مى گيرند و آنها از صالحانند».
و در سوره انبيا آيه 90 در توصيف جمعى از پيامبران بزرگ، مانند «زكريّا» و «يحيى» مى فرمايد: «إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْرات؛ آنها در كارهاى خير به سرعت اقدام مى كردند و بر ديگران پيشى مى گرفتند».
و در آيه 61 سوره مؤمنون، در شرح صفات برجسته مؤمنان آمده است: «أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ؛ آنها در كارهاى نيك به سرعت اقدام مى كنند و از ديگران پيشى مى گيرند».
در آيه 133 سوره آل عمران، اين مسئله به عنوان يك دستور عام خطاب به همه مؤمنان آمده است: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِين؛ شتاب كنيد و پيشى بگيريد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان، در رسيدن به بهشتى كه وسعت آن به اندازه آسمانها و زمين است كه براى پرهيزكاران آماده شده است».
در آيه 148 سوره بقره، همين معنى تحت عنوان مسابقه در خيرات مطرح شده است: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ؛ در نيكي ها بر يكديگر سبقت جوييد».
بديهى است «مسارعه» و «مسابقه» در خيرات، هر دو اشاره به يك حقيقت دارد و در واقع لازم و ملزوم يكديگرند؛ زيرا، سبقت جستن بدون سرعت در عمل، امكان پذير نيست و هر كسى سريعتر راه را سوى مقصود بپيمايد، بى شك زودتر به مقصود مى رسد.[2]
در روايت اسلامى نيز اشارات بسيار پرمعنى و جالبى نسبت به اين موضوع ديده مى شود كه گلچينى از آنها را مى آوريم:
1. رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِنَ الْخَيْرِ مَا يُعَجَّلُ؛[3] خداوند كار نيكى را دوست دارد كه با سرعت انجام شود».
2. در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است: «بَادِرُوا بِعَمَلِ الْخَيْرِ قَبْلَ أَنْ تُشْغَلُوا عَنْهُ بِغَيْرِهِ؛[4] در انجام كارهاى نيك سرعت كنيد، پيش از آن كه چيزى شما را به خود مشغول سازد و از آن باز دارد».
3. در احاديث متعددى از امام صادق عليه السلام اين مضمون ديده مى شود: «مَنْ هَمَّ بِخَيْرٍ فَلْيُعَجِّلْهُ وَ لَا يُؤَخِّرْهُ؛[5] كسى كه تصميم به كار نيكى مى گيرد، بايد در آن شتاب كند و تأخير نيندازد».
4. در حديث ديگرى همين معنى به صورت مشروح ترى از همان امام بزرگوار نقل شده است: «إِذَا هَمَّ أَحَدُكُمْ بِخَيْرٍ أَوْ صِلَةٍ فَإِنَ عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ شَيْطَانَيْنِ فَلْيُبَادِرْ لَا يَكُفَّاهُ عَنْ ذَلِكَ؛[6] هنگامى كه كسى از شما تصميم بر انجام كار خير يا رساندن نفعی بر ديگری گرفت، بايد مواظب باشد كه در طرف راست و چپ او دو شيطان هستند؛ بنابراين بايد به سرعت اقدام كند، مبادا آن دو شيطان - با وسوسه هاى خود - او را از اين كار باز دارند».
5. اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «لَيْسَ مِنْ عَادَةِ الْكِرَامِ، تَأْخِيرُ الْإِنْعَامِ؛[7] تأخير در بخشش از عادت كريمان نيست».
6. امام باقر عليه السلام مى فرمايند: «مَن هَمَّ بِشَىْءٍ مِنَ الخَيرِ فَلْيُعَجِّلْهُ فَانَّ كُلَّ شَىْءٍ فيهِ تَأخيرٌ فَانَّ لِلشَّيطانِ فيهِ نَظْرَةً؛[8] كسى كه تصميم بر كار نيكى مى گيرد، بايد شتاب كند؛ زيرا هر چيزى كه در آن تأخير باشد، شيطان در آن نظر دارد [و با وسوسه هاى خود، تصميم انسان را تضعيف مى كند]».
كوتاه سخن اينكه در برابر كارهاى خير، هميشه موانع و وسوسه هاى شياطين جن و انس وجود دارد؛ به همين دليل هنگامى كه مقدمات آن فراهم گردد، بايد شتاب كرد، مبادا افراد تنگ نظر، كوتاه فكر و شيطان صفت، سنگ هايى در راه آن بيندازند.
اين سخن را با حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام پايان مى دهيم: «لَا تُؤَخِّرْ إِنَالَةَ الْمُحْتَاجِ إِلَى غَدٍ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا يَعْرِضُ لَكَ وَ لَهُ فِي غَد؛[9] كمك به نيازمندان را به فردا ميفكن؛ زيرا نمى دانى فردا براى تو و براى او چه پيش مى آيد اى بسا! توان تو از ميان برود، يا نياز او».[10]