ارزش اخلاص در کار خير

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

ارزش اخلاص در کار خير

به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری makarem news

Chekideh: امام حسين عليه السّلام در ضمن خطبه ‌اى فرمود: «و هر كه در خير رسانى به برادر دينى خود خشنودى خدا را قصد نموده باشد، خداوند در روز نيازمندی او به سبب آن نيکی نيازش را برآورده خواهد کرد و بيش از آنچه انجام داده بار غم دنيا را از او بر می گرداند؛ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالصَّنِيعَةِ إِلَى أَخِيهِ كَافَأَهُ بِهَا فِي وَقْتِ حَاجَتِهِ وَ صَرَفَ عَنْهُ مِنْ بَلَاءِ الدُّنْيَا مَا هُوَ أَكْثَرُ مِنْهُ». سيّد الشهدا عليه السّلام می فرمايد هرکس در رساندن خير به برادر دينی خود «اخلاص» را رعايت کند، ثمره آن «کفايت الهی» در وقت حاجت و «برگرداندن غم دنيا» است، آن هم بسيار بيشتر از عمل خيری که انجام شده است.
Keywords: عمل صالح,عبادت,توكّل,اخلاص,انفاق,انگيزه,امام حسين,شرک,احسان,معروف,کمک,حاجت,خالص,هواى نفس,توحید,دین,نیاز,عمل خیر,خلوص نيّت,خشنودى خدا,رضایت الهی,کار خیر,برادر دینی,مواعظ الحسين,مکارم شيرازی,نيکی,زدودن غم,نيازمندی,غم دنيا,الصَّنِيعَة,بَلَاءِ الدُّنْيَا,سيّد الشهدا,کفايت الهی,مُخلَص,مُخلِص,الْإِخْلَاصُ‏,أَعْلَى الْإِيمَان,أَشْرَفُ نِهَايَةٍ,غَايَةُ الْيَقِينِ,عِبَادَةُ الْمُقَرَّبِينَ‏

مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی

به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری


ارزش اخلاص در کار خير

امام حسين عليه السّلام در ضمن خطبه ‌اى فرمود: «و هر كه در خير رسانى به برادر دينى خود خشنودى خدا را قصد نموده باشد، خداوند در روز نيازمندی او به سبب آن نيکی نيازش را برآورده خواهد کرد و بيش از آنچه انجام داده بار غم دنيا را از او بر می گرداند؛ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالصَّنِيعَةِ إِلَى أَخِيهِ كَافَأَهُ بِهَا فِي وَقْتِ حَاجَتِهِ وَ صَرَفَ عَنْهُ مِنْ بَلَاءِ الدُّنْيَا مَا هُوَ أَكْثَرُ مِنْهُ».[1]

سيّد الشهدا عليه السّلام می فرمايد هرکس در رساندن خير به برادر دينی خود «اخلاص» را رعايت کند، ثمره آن «کفايت الهی» در وقت حاجت و «برگرداندن غم دنيا» است، آن هم بسيار بيشتر از عمل خيری که انجام شده است.  

اخلاص‏ در آيينه آيات و روايات

منظور از «اخلاص» همان خلوص نيّت است، و منظور از خلوص نيّت اين است كه انگيزه تصميم گيرى تنها خدا باشد و بس. ممكن است كسانى داراى اراده ‏هاى محكم براى انجام مقاصدى باشند، ولى انگيزه آنها رسيدن به اهداف مادّى باشد؛ امّا سالكان راه خدا كسانى هستند كه اراده نيرومند آنان آميخته با خلوص نيّت، و برخاسته از انگيزه‏ هاى الهى است.

در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى، به كمتر چيزى به اندازه اخلاص نيّت اهمّيّت داده شده است. در جاى جاى قرآن مجيد و كلمات معصومين عليهم السلام سخن از اخلاص نيّت به ميان آمده، و عامل اصلى پيروزى در دنيا و آخرت شمرده شده است؛ و اصولًا از نظر اسلام هر عملى بدون اخلاص نيّت بى ‏ارزش است.[2]

اخلاص‏ در آيات قرآن

در آيات متعدّدى از قرآن، سخن از مُخلِصين (خالصان) يا مُخلَصين (خالص شدگان!) به ميان آمده، و آنها را با تعبيرات گوناگون و پرمعنى توصيف و تمجيد مى ‏كند، از جمله:

1. در آيه 5 سوره بيّنه مى‏ خوانيم: «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ؛ به آنها دستورى داده نشده بود جز اين كه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را خالص كنند و از شرك به توحيد باز گردند نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند؛ و اين است آيين مستقيم و پايدار».

با توجّه به اين كه دين مفهوم گسترده‏ اى دارد كه عقايد و اعمال و درون و برون را همگى شامل مى‏ شود، و با توجّه به اين كه ضمير در «ما أُمِرُوا» به همه پيروان مذاهب آسمانى بر مى ‏گردد، و با توجّه به اين كه: اخلاص و نماز و زكات در آيه به عنوان تنها دستورهاى الهى به همه آنها است، اهمّيّت اين موضوع كاملًا روشن مى ‏شود، اين تعبير نشان مى‏ دهد كه همه دستورهاى الهى از حقيقت توحيد و اخلاص سرچشمه مى‏ گيرد.

2. در سوره غافر، آيه 14 همه مسلمانها را مخاطب ساخته و مى ‏فرمايد: «فَادْعُوا اللَّهَ‏ مُخْلِصِينَ‏ لَهُ‏ الدِّينَ‏ وَ لَوْ كَرِهَ‏ الْكافِرُونَ؛ خداوند [يگانه] را بخوانيد و دين خود را براى او خالص كنيد، هرچند كافران ناخشنود باشند».

3. در سوره زمر، آيه 11 شخص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را مخاطب ساخته و بطور قاطع به او دستور مى ‏دهد: «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ؛ بگو من مأمورم خدا را پرستش كنم، در حالى كه دينم را براى او خالص كرده باشم!».

از اين آيات و آيات متعدّد ديگر كه همين معنى را مى ‏رساند به خوبى استفاده مى ‏شود كه اخلاص اساس دين و شالوده محكم و ركن ركين آن است.

درباره مُخلَصان (خالص شدگان) كه تفاوت آن را با مُخلِصين (خالصان) شرح خواهيم داد، تعبيراتى از اين مهم تر ديده مى ‏شود:

1. در آيه 39 و 40 سوره حجر مى ‏خوانيم كه شيطان بعد از رانده شدن از درگاه خدا، از سر لجاجت و خيره سرى عرض مى ‏كند: «وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ‏ أَجْمَعِينَ‏ * إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ؛ من همه آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را».

اين تعبير نشان مى ‏دهد كه موقعيّت بندگان مخلَص آن چنان تثبيت شده است كه حتّى شيطان افسونگر و لجوج طمع خود را از آنها بريده است.

2. در آيه 39 و 40 سوره صافّات، وعده پاداش فوق ‏العاده‏ اى كه جز خدا از آن آگاه نيست به آنان داده شده، مى ‏فرمايد: «وَ ما تُجْزَوْنَ‏ إِلاَّ ما كُنْتُمْ‏ تَعْمَلُونَ‏ * إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ؛ شما جز به آنچه انجام مى ‏داديد جزا داده نمى ‏شويد، مگر بندگان مخلص خدا».

3. در آيه 127 و 128 همين سوره (صافّات) مقام مخلَصين را چنان والا شمرده كه از حضور در دادگاه الهى در قيامت معافند و يكسره به بهشت جاويدان پروردگار روانه مى ‏شوند![3]

4. در آيه 159 و 160 همين سوره تنها بيان و توصيف مخلَصين را شايسته ذات پروردگار شمرده است، كه نشان عمق واقعى معرفت آنان است؛ مى ‏فرمايد: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * الَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ؛ منزّه است خداوند از آنچه آنها توصيف مى‏ كنند، مگر [توصيف] بندگان مخلص خدا».

5. در آيه 24 سوره يوسف، هنگامى كه سخن از حمايت الهى در برابر وسوسه ‏هاى خطرناك همسر عزيز مصر به ميان مى ‏آورد، مى‏ فرمايد: «كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ؛ اينچنين كرديم، تا بدى و زشتى را از او دور سازيم؛ چرا كه او از بندگان مخلَص ما بود».

در اين كه ميان «مُخلِص» و «مخُلَص» ( «خالصان» و «خالص شدگان») چه تفاوتى وجود دارد؟ سخن هايى گفته شده است؛ ولى شايد بهترين تفسير در اين زمينه اين باشد كه «مُخلِصان» كسانى هستند كه خود در راه خالص سازى خويشتن از هرگونه آلودگى به شرك و انگيزه‏هاى غير الهى، و رذائل اخلاقى گام مى ‏نهند، و تا آنجا كه در توان دارند پيش مى‏ روند؛ امّا «مُخلَصان» كسانى هستند كه امدادهاى الهى و عنايات ربّانى، آخرين ناخالصی هاى وجودشان از ميان مى‏ برد، و به لطف پروردگار از هر نظر خالص مى ‏شوند.

توضيح اينكه: ناخالصی ها در وجود انسان در واقع دو گونه است:

گونه ‏اى از آن طورى است كه انسان از آن آگاه مى ‏شود، و توان بر طرف ساختن آن را دارد، و در اين‏ راه مى ‏كوشد و تلاش مى‏كند و موفّق‏ به اخلاص‏ نيّت و عقيده ‏و عمل مى ‏شود.

امّا گونه‏ اى ديگر از آن به قدرى مخفى و مرموز است كه انسان توانايى بر تشخيص، و در صورت تشخيص، توانايى بر پاكسازى آن ندارد؛ همان گونه كه در روايت معروف نبوى وارده شده: «إِنَ‏ الشِّرْكَ‏ أَخْفَى‏ مِنْ‏ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى صَفَاةٍ سَوْدَاءَ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ؛[4] شرك (و نفوذ آن در اعمال) مخفى تر است از حركت مورچه بر سنگ سياه در شب تاريك».

در اين گونه موارد هرگاه لطف الهى شامل حال سالكان راه نشود، از اين گذرگاه صَعْبُ الْعُبُور گذر نخواهند كرد، و در ناخالصی ها مى ‏مانند؛ امّا گويى خداوند جايزه كسانى را كه در اخلاص خويش تا آخرين مرحله توان و قدرت مى ‏كوشند، اين قرار داده كه باقى مانده راه را تنها با عنايت او بپويند، و اين مُخلِصان را مُخلَص كند.

هنگامى كه انسان به اين مرحله برسد ديگر در برابر وساوس شياطين و هواى نفس بيمه خواهد شد، و طمع شيطان از او بريده مى ‏شود، و شيطان در برابر اين افراد رسماً اظهار عجز مى‏ كند.

اينجاست كه از خوان نعمت الهى بى ‏حساب بهره مى‏ گيرند، و توصيف آنها درباره صفات جلال و جمال پروردگار، رنگ توحيد خالص به خود مى‏ گيرد، و طبيعى است كه در قيامت نيز بدون حساب وارد بهشت مى‏ شوند چرا كه حساب خود را در اين جهان صاف كرده ‏اند.

اين همان است كه اميرمؤمنان على عليه السلام طبق بعضى از خطب نهج ‏البلاغه بدان اشاره كرده، و در توصيف بندگان شايسته پروردگار مى ‏فرمايد: «قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ؛[5] يكى از صفات برجسته آنان اين است كه خويش را براى خدا خالص كرده، و خداوند خلوص او را پذيرفته و به مرحله نهايى رسانيده است.

به همين دليل درباره پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله در حديثى چنين آمده است: «فَعِنْدَ ذَلِكَ اسْتَخْلَصَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنُبُوَّتِهِ وَ رِسَالَتِهِ مِنَ الشَّجَرَةِ الْمُشَرَّفَةِ الطَّيِّبَةِ ... مُحَمَّداً(ص) وَ اخْتَصَّهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَاهُ بِالرِّسَالَةِ؛[6] در اين هنگام خداوند بزرگ محمد صلى الله عليه و آله را براى نبوّت و رسالتش از شجره پر ارزش پاك برگزيد و خالص گردانيد».

و در حديث ديگرى كه از بعضى معصومان عليهم السلام روايت شده مى‏ خوانيم: «وَجَدْتُ‏ ابْنَ‏ آدَمَ‏ بَيْنَ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيْنَ‏ الشَّيْطَانِ‏ فَإِنْ‏ أَحَبَّهُ‏ اللَّهُ‏ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ خَلَّصَهُ وَ اسْتَخْلَصَهُ‏ وَ إِلَّا خَلَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَدُوِّهِ؛[7] فرزندم آدم را در ميان خدا و شيطان مى ‏بينم، اگر خداوند متعال او را (به سبب تلاش و كوشش در راه اخلاص) دوست دارد، خالص و مخلصش مى ‏سازد، وگرنه او را در برابر شيطان، رها مى ‏سازد».

كوتاه سخن اين كه: مسأله خلوص و اخلاص در نيّت و اعتقاد و اخلاق و عمل، از مهمترين گامها و اساسى ‏ترين پايه‏ هاى تهذيب نفس و سير و سلوك الى اللَّه است.[8]

اخلاص در روايات اسلامى‏

اين معنى در روايات اسلامى نيز فوق‏العاده مورد بحث قرار گرفته است:

1. در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى ‏خوانيم: «ثَلَاثٌ لَايُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ: إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ‏؛[9] سه چيز است كه قلب هيچ مسلمانى نبايد درباره آن خيانت كند: خالص كردن عمل براى خدا، و خيرخواهى براى پيشوايان اسلام و ملازمت جماعت مسلمين و جدا نشدن از آن».

2. در حديث ديگرى از آن حضرت مى‏ خوانيم كه اخلاص از اسرار الهى است: «الْإِخْلَاصُ‏ سِرٌّ مِنْ‏ أَسْرَارِي‏ اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِي‏؛[10] اخلاص از اسرار من است و آن را در قلب هر كس از بندگانم را كه دوست بدارم به وديعه مى ‏گذارم».

3. امير مؤمنان على عليه السلام مى ‏فرمايد: «الْإِخْلَاصُ أَشْرَفُ نِهَايَةٍ؛[11] اخلاص با ارزشترين مقامى است كه انسان به آن مى ‏رسد».

4. و در تعبير بلند ديگر مى‏ فرمايد: «الْإِخْلَاصُ أَعْلَى الْإِيمَان؛[12] اخلاص برترين مقام ايمان است».

5. و در تعبير پرمعناى ديگرى از همان امام مى ‏خوانيم: «فِي‏ إِخْلَاصِ‏ الْأَعْمَالِ‏ تَنَافُسُ‏ أُولِي النُّهَى وَ الْأَلْبَابِ‏؛[13] رقابت عاقلان و انديشمندان با يكديگر در اخلاص عمل است».

6. اين مسأله تا آنجا اهمّيّت دارد كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله تفاوت مقامات مؤمنان را در تفاوت درجات اخلاص مى‏ شمرد و مى ‏فرمايد: «بالإخْلاصِ تَتَفاضَلُ مَراتِبُ‏ الْمُؤْمِنِينَ؛ با اخلاص عمل است که مراتب مؤمنان بر همديگر برتری می يابد».[14]

7. اميرمؤمنان على عليه السلام نيز آخرين مرحله يقين را اخلاص معرّفى مى‏ كند و مى ‏فرمايد: «غَايَةُ الْيَقِينِ الْإِخْلَاصُ».[15]

8. اخلاص به قدرى اهمّيّت دارد كه مقدار مختصرى از عمل كه با آن باشد سبب‏ نجات انسان مى‏ گردد، چنانكه در حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است: «أَخْلِصْ دينَکَ، يَكْفِيكَ الْقَلِيلُ مِنَ الْعَمَلِ؛ اگر دينت را برای خدا خالص گردانی، عمل کم برايت کافی است».[16]

9. اخلاص تا آن حد اهمّيّت دارد كه على عليه السلام آن را عبادت مقرّبان درگاه خدا مى ‏شمرد، و مى‏ گويد: «الْإِخْلَاصُ‏ عِبَادَةُ الْمُقَرَّبِينَ‏».[17]

10. اين بحث دامنه‏ دار را با حديث جالب ديگرى از على عليه السلام به پايان مى ‏بريم كه فرمود: «طُوبَى‏ لِمَنْ‏ أَخْلَصَ‏ لِلَّهِ‏ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاءَ، وَ لَمْ يَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَيْنَاهُ، وَ لَمْ يَنْسَ ذِكْرَ اللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ، وَ لَمْ يَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِيَ غَيْرُهُ؛[18] خوشا به حال كسى كه عبادت و دعايش را براى خدا خالص كند، و قلب خود را به آنچه مى‏ بيند مشغول ندارد، و ياد خدا را با آنچه مى ‏شنود به فراموشى نسپرد، و قلبش به خاطر نعمت هايى كه به ديگران داده شده است غمگين نشود».[19]

منظور از کفايت الهی؟

واژه «كافى» از ماده كفايه به گفته مقاييس اللّغه و لسان العرب به معناى اقدام به كار و از عهده آن بر آمدن است.[20] ولى راغب در مفردات مى ‏گويد: «كفايه به معناى برطرف كردن نيازمندى و رسيدن به مقصود است، و كفيه - بر وزن كنيه - به معناى غذاى كافى است و كفَىّ - بر وزن خَفىّ - به معناى باران است كه مشكل بى ‏آبى را حل مى ‏كند».[21]

هنگامى كه اين واژه در مورد خداوند به كار مى ‏رود به معناى كسى است‏ كه‏ امور بندگان‏ را اداره‏ مى‏ كند، و مشكلات آنها را حلّ مى ‏نمايد، و هركس بر او توكّل كند، به مقصودش مى ‏رساند، بى ‏آنكه آنان را به ديگرى واگذار كند.[22]

Source:
1. اخلاق در قرآن‏، 
2. پيام قرآن
Peinevesht:

[1] . نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، حلوانى، حسين بن محمد، محقق / مصحح: مدرسة الإمام المهدی(عج)، ناشر: مدرسة الإمام المهدی(عج)، قم، 1408هـ ق‏، چاپ اول‏، ص81-82؛ كشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلى، على بن عيسى‏، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: بنى هاشمى، تبريز، 1381هـ ق، چاپ اول،‏ ج‏2، ص29-30؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربی، بيروت، 1403هـ ق، چاپ دوم، ج‏75، ص121-122.    

[2] . اخلاق در قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1377هـ ش‏‏، چاپ اول،‏ ج‏1، ص269-270.

[3] . «فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ * إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين‏؛ اما آنها (بت پرستان) او (الیاس) را تكذيب كردند، ولى مسلما همگى در دادگاه عدل الهى احضار مى‏ شوند *  مگر بندگان مخلص خدا».

[4] .   بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربی، بيروت، 1403هـ ق، چاپ دوم، ج‏69، ص93.

[5] .  نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، تحقيق و تصحيح: صبحی صالح، انتشارات هجرت، قم، 1414هـ ق، چاپ اوّل، ص119، خطبه 87.

[6] . بحار الأنوار، همان، ج‏14، ص520.

[7] . بحار الأنوار، همان، ج‏5، ص55.

[8] . اخلاق در قرآن، همان، ص270-273.

[9] . الکافی، كلينى، محمد بن يعقوب، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407هـ ق، چاپ چهارم، ج‏1، ص403، ح1.

[10] . منية المريد، شهيد ثانى، زين الدين بن على، محقق / مصحح: مختارى، رضا، مكتب الإعلام الإسلامي‏، قم، ‏1409هـ ق،‏ چاپ اول،‏ ص133.

[11] . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: درايتى، مصطفى‏، ناشر: دفتر تبليغات‏، قم‏، 1366هـ ش‏، چاپ اول‏، ص197، رقم 3894.

[12] . غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سيد مهدى‏، دارالكتاب الإسلامي‏، قم، 1410هـ ق‏، چاپ دوم‏، ص49.

[13] . همان، ص478.

[14] . ميزان الحكمة، محمدى رى شهرى، محمد، مترجم: شيخى، حميد رضا، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر، قم، 1389هـ ش، چاپ یازدهم، ج‏3، ص368، ح4963.

[15] . غرر الحكم و درر الكلم، همان، ص468.

[16] . کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، متقی هندی، علاء الدين علی بن حسام الدين، تحقیق: بكری حيانی - صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، 1401هـ ق/1981م، چاپ پنجم، ج3، ص23، ح5257.

[17] . غرر الحكم و درر الكلم، همان، ص42.

[18] . الکافی، همان، ج2، ص16، ح3.

[19] . اخلاق در قرآن، همان، ص273-275.

[20] . لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم‏، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع / دار صادر، بيروت‏، 1414هـ ق، چاپ سوم‏‏، ج‏15، ص225؛ معجم المقاييس اللغة، ابن فارس، أحمد، محقق / مصحح: هارون، عبد السلام محمد، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404هـ ق‏، چاپ اول،‏ ‏ج‏5، ص188.

[21] . مفردات ألفاظ القرآن‏، راغب أصفهانى، حسين بن محمد، ناشر: دار القلم - الدار الشامية، بيروت - دمشق‏، 1412هـ ق‏، نوبت چاپ اول‏، ص 719؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ‏حسيني زبيدي، محمد مرتضى‏، محقق / مصحح: على، هلالى و سيرى، على،‏ دارالفكر، بيروت‏، 1414هـ ق، ‏چاپ اول‏، ج‏20، ص128-129.

[22] . پيام قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دارالكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1386هـ ش، چاپ نهم،‏ ج‏4، ص383-384.

TarikheEnteshar: « 1402/07/20 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 1394