قلوب شيعيان ما از غِشّ و دغل پاک است

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

قلوب شيعيان ما از غِشّ و دغل پاک است

به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری makarem news

Chekideh: مردی به حسين بن على عليهما السّلام عرض کرد: اى پسر پيامبر! من از شيعيان شمايم. آن جناب فرمودند: از خدا بترس و چيزى را ادعا نكن كه خدا بگويد دروغ گفتى و با اين ادعا گناه كنى، همانا شيعه ما كسى است كه دلهايشان از هرگونه غِشّ (ناخالصی، فريب و نيرنگ) و دَغَل (ناسالمی، تقلّب و نادرستی) پاك باشد، ولى بگو من از وابستگان و دوست داران شمايم؛ قَالَ رَجُلٌ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ قَالَ اتَّقِ‏ اللَّهَ‏ وَ لَا تَدَّعِيَنَ‏ شَيْئاً يَقُولُ‏ اللَّهُ‏ لَكَ‏ كَذَبْتَ‏ وَ فَجَرْتَ فِي دَعْوَاكَ إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ دَغَلٍ وَ لَكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُم.
Keywords: مسلمان,امام رضا,امام باقر,ورع,تقوا,نُصح,معامله,شيعيان,خشوع,رسول خدا,عمل,خالص,خدعه,غش,تقلب,رستگارى,متقلب,طاعت,تقلّب,پیامبر,امام حسین,فریب,شیعه,نیرنگ,معصیت,پارسایی,فروتنی,امانت داری,محبت اهل بیت,راستگويى,اهل ‏بيت,خرید و فروش,مواعظ الحسين,مکارم شيرازی,دغلکاری,دغل,غِشّ,ادعاى تشيع,نيكى به پدر و مادر,دوست اهل بیت,نيرنگ باز,ناخالصی,غشّ در معامله,مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا,لَا غِشَّ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ,لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ,مَنْ غَشَّ المُسلِمينَ فَلَيْسَ مِنهُم,لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ‏,تَحْرِيمِ الْغِشِّ بِمَا يَخْفَى,لَيْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ غَشَّ مُسْلِماً

مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی

به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری


قلوب شيعيان ما از غِشّ و دغل پاک است

«مردی به حسين بن على عليهما السّلام عرض کرد: اى پسر پيامبر! من از شيعيان شمايم. آن جناب فرمودند: از خدا بترس و چيزى را ادعا نكن كه خدا بگويد دروغ گفتى و با اين ادعا گناه كنى، همانا شيعه ما كسى است كه دلهايشان از هرگونه غِشّ (ناخالصی، فريب و نيرنگ) و دَغَل (ناسالمی، تقلّب و نادرستی) پاك باشد، ولى بگو من از وابستگان و دوست داران شمايم؛ قَالَ رَجُلٌ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ قَالَ اتَّقِ‏ اللَّهَ‏ وَ لَا تَدَّعِيَنَ‏ شَيْئاً يَقُولُ‏ اللَّهُ‏ لَكَ‏ كَذَبْتَ‏ وَ فَجَرْتَ فِي دَعْوَاكَ إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ دَغَلٍ وَ لَكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُم».[1]

بسيار هستند کسانی كه گمان مى ‏برند تنها ادعاى تشيع و علاقه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله براى نجات و سعادت آنها كافى است؛ گويا با اين ادعا جزء خويشاوندان امامان خواهند شد، آنها هم خويشاوندى خاصى با خدا دارند و با توصيه و پارتى كارها دست مى‏ شود. در حالى كه تنها پيوندى كه بر روابط مخلوق و خالق حكومت مى ‏كند رابطه اطاعت و انجام وظيفه است؛ هركس مطيع فرمان او باشد از همه نزديك تر و هركس عصيان كند از همه دورتر است، هركس كه باشد.

امام باقر عليه السلام به جابر جعفى فرمود: «يَا جَابِرُ! بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَامَ، وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ‏ اللَّهِ‏ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ. يَا جَابِرُ! مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا، وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ يَنْفَعْهُ حُبُّنَا‏؛[2] ای جابر! سلام مرا به شيعيانم برسان و به آنها بگو ميان ما و خداوند خويشاوندى نيست، و جز با طاعت نمى ‏توان به خداوند نزديك شد. اى جابر! هر كس از خداوند اطاعت كند و ما را دوست بدارد، او دوست و ولىّ ماست و هر كس معصيت خدا را بكند محبت ما سودى به حالش ندارد».[3]

روايات متعدّدی وارد شده كه به سرزنش كسانى مى‏ پردازد كه از محبّت اهل بيت عليهم السلام دم مى ‏زنند و گمانشان اين است كه محبّت به تنهايی براى رستگارى كافى است؛ نظير روايت ديگری از امام باقر عليه السلام، كه در آن خطاب به جابر فرمود:

«يَا جَابِرُ! أَ يَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ‏ أَنْ‏ يَقُولَ‏ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؟! فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ، وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ ... فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ، أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ. يَا جَابِرُ! وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ‏ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ، مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ، وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ؛[4]

اى جابر! آيا براى كسى كه نام شيعه بر خود نهاد همين قدر بس است كه از محبّت ما اهل بيت دم زند؟! به خدا قسم شيعه ما نيست مگر كسى كه تقواى الهى پيشه كند و اطاعت خدا نمايد. و چنين كسانى شناخته نمى ‏شوند مگر با فروتنى، خشوع، امانتدارى، فراوانى ذكر خدا، روزه گرفتن، نماز خواندن، نيكى به پدر و مادر، سركشى از همسايگان فقير و نيازمند و بدهكاران و يتيمان، راستگويى، تلاوت قرآن، زبان را جز به نيكى درباره مردم نگشودن و در قبيله خود معروف به امانت بودن ... پس تقواى الهى پيشه كنيد و به فرامين او عمل نماييد. و بدانيد كه بين خدا و هيچ كس قرابت و خويشاوندى نيست. محبوب ‏ترين و گرامى ‏ترين بندگان نزد خداى عزّوجلّ باتقواترين و مطيع ‏ترين آنان است. اى‏ جابر! به خدا قسم به خداى تبارك و تعالى نمى‏توان نزديك شد مگر با اطاعت و فرمانبردارى. [ما اهل بيت] برائت هيچ كس را از آتش، در اختيار نداريم. هيچ كس حجّتى بر خدا ندارد. هركس كه مطيع خداست، دوست و ولىّ ماست و هركس كه در برابر خدا عاصى و گنهكار است، دشمن ما محسوب مى ‏شود. ولايت و سرپرستى ما دست يافتنى نيست مگر از طريق عمل و پارسايى».[5]

ما از نيرنگ بازان متقلب بيزاريم

يکی از اموری که مدعيان مسلمانی و پيروی از اهل بيت عليهم السلام را از زمره اسلام و شيعه بودن خارج می کند، «غِشّ» و نيرنگ با مسلمان ديگر است.

«غِشّ» در لغت، ضد «نُصح» است؛[6] نُصح بروزن صُلح و به معنای خالص بودن است. بنابراين «غِشّ» به معناى ناخالصى است.‏

امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى ‏فرمايد: «لَيْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ غَشَّ مُسْلِماً أَوْ ضَرَّهُ‏ أَوْ مَاكَرَهُ‏؛[7] آن كس كه تقلّب كند يا به مسلمانى زيان رساند يا به او نيرنگ زند از ما نيست».

آنها كه خوشبختى خود را در بدبختى ديگران و سود خود را در زيان ديگران مى ‏بينند، نه يك انسان واقعى محسوب مى ‏شوند و نه يك مسلمان حقيقى.

امتياز انسان از ساير جانداران در شخصيت اجتماعى اوست و آن‏ كس كه سود خود را در ضرر ديگران مى ‏بيند، فاقد شخصيت اجتماعى است.

زيان رساندن به افراد ديگر گاهى صريح و آشكار است و گاهى پنهانى و از طريق تقلّب و يا خدعه و نيرنگ. به هر صورت باشد در اسلام ممنوع است.[8]

غشّ و تقلّب در معاملات‏

يکی از محلّ های بارز جريان «غِشّ»، معاملات تجاری و خريد و فروش است.

«غِشّ» در اصطلاح روايات و فقها به معناى آميختن جنس مورد معامله با امورى است كه بر مشترى پنهان است؛ مانند آميختن آب با شير، يا آميختن جنس نامرغوب با جنس مرغوب و عرضه آن به قيمت مرغوب (مثل مخلوط كردن روغن‏ نامرغوب با روغن مرغوب)، گذاشتن بعضى از اشياء (مانند ابريشم) در مكان سرد و مرطوب كه سبب سنگين‏ تر شدن آن مى‏ شود نيز از مصاديق غشّ است.[9]

غِشّ به اجماع فقها حرام است و بر حرمت آن روايات مستفيض[10] يا متواترى[11] وجود دارد.[12] به ‏قدرى به اين موضوع اهميت داده شده كه مطابق برخى از روايات كسى كه در معامله با مسلمانان مرتكب غش و تقلّب شود، مسلمان نيست.[13]

در اين موضوع روايات فراوان ديگرى نيز آمده است؛ از جمله: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «لَا غِشَّ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ، مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا؛[14] ميان مسلمانان غِشّى نيست و هر كس با ما (مسلمانان) غِشّ نمايد، از ما نيست».

همچنين از بعضى روايات اسلامى استفاده مى‏ شود كه پيامبر شخصاً بر اين كار نظارت داشت و اگر به موارد مشكوكى برخورد مى ‏نمود تحقيق مى ‏كرد و به كسى كه مرتكب غشّ شده اخطار مى ‏فرمود! از جمله روزى از كنار مردى كه طعامى مى ‏فروخت عبور كرد احساس نمود كه زير و روى آن با هم متفاوت است، دست خود را داخل آن كرد و ديد چنين است، فرمود: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ‏».[15]

همين مضمون يا قريب به آن در روايات متعددى در منابع[16] اهل ‏بيت عليهم السلام نقل شده است.[17]

Source:
1. دائرة المعارف فقه مقارن
2. يكصد و پنجاه درس زندگى
Peinevesht:

[1] . مجموعة ورّام‏، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عيسى‏، مكتبه فقيه‏، قم، 1410هـ ق، چاپ اول‏‏، ج‏2، ص106

[2] . الأمالی، طوسی، محمد بن الحسن، دار الثقافة، قم، 1414هـ ق‏، چاپ اول، ‏ص296، «المجلس الحادي عشر»، ح29.

[3] . يكصد و پنجاه درس زندگى، آيت الله ناصر مكارم شيرازى‏، انتشارات مدرسه اميرالمؤمنين‏، قم، بی تا، چاپ اول‏، ص123

[4] . الکافی، كلينى، محمد بن يعقوب‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر - آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏1407هـ ق، چاپ چهارم، ج‏2، ص74-75، «بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَى»‏، ح3.

[5] . دائرة المعارف فقه مقارن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى‏، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، 1427هـ ق، چاپ اول‏، ج‏1، ص56-57.

[6] . «الغِشُّ: نقيض النُّصْح و هو مأْخوذ من الغَشَش المَشْرَب الكدِ». (لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم‏، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع / دار صادر، بيروت‏، 1414هـ ق، چاپ سوم‏‏، ج‏6، ص323).

[7] . عيون أخبار الرضا عليه السلام، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، نشر جهان، تهران، 1378هـ ق، چاپ اول، ج‏2، ص29، «باب31»، ح26.

[8] . يكصد و پنجاه درس زندگى، همان، ص59.

[9] . «إنّ ظاهر الأخبار هو كون الغش بما يخفى، كمزج اللبن بالماء، و خلط الجيّد بالردي‌ء في مثل الدهن، و منه وضع الحرير في مكان بارد ليكتسب ثقلًا، و نحو ذلك». (المكاسب المحرمة، انصاری دزفولی، شيخ مرتضى، محقق / مصحح: گروه پژوهش، ناشر: كنگره جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى‌، قم، 1415هـ ق، چاپ اوّل، ج1، ص278).

[10] . مستفيض به خبری گفته می ‌شود که راویانش زیاد بوده ولی به حد تواتر نرسد.

[11] . خبر متواتر در اصطلاح اهل حدیث، روایتی است که سلسله راویان آن تا به معصوم در هر طبقه به تعدادی باشد که امکان توافق عمدی آنها بر نسبت دادن دروغ به معصوم به طور عادی محال باشد و خبر آنها موجب علم و یقین به مضمون حدیث گردد.

[12] . «و منه الغش للمبيع مثلا بما يخفى كشوب اللبن بالماء بلا خلاف أجده فيه، بل الإجماع بقسميه عليه، كما ان النصوص مستفيضة، أو متواترة فيه». (جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، نجفی، شيخ محمد حسن، محقق / مصحح: عباس قوچانى - على آخوندى‌، دار إحياء التراث العربى، بيروت، 1981م، چاپ هفتم، ج22، ص111).

[13] . «مَنْ غَشَّ المُسلِمينَ فَلَيْسَ مِنهُم». (کنزالعمّال فی سنن الأقوال والأفعال، متقی هندی، علاء الدين علی بن حسام الدين، تحقیق: بكری حيانی - صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1401هـ ق / 1981م، چاپ پنجم، ج4، ص60، ح9512).

[14] . «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، مَرَّ بِطَعَامٍ بِسُوقِ الْمَدِينَةِ فَأَعْجَبَهُ حُسْنُهُ، فَأَدْخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَهُ فِي جَوْفِهِ، فَأَخْرَجَ شَيْئًا لَيْسَ كَالظَّاهِرِ، فَأَفَّفَ لِصَاحِبِ الطَّعَامِ، ثُمَّ قَالَ: "لَا غِشَّ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ، مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا"». (سنن الدارمي، دارمي، أبو محمد عبد الله بن عبد الرحمن، تحقيق: حسين سليم أسد الداراني، ناشر: دار المغني للنشر والتوزيع، المملكة العربية السعودية، چاپ اول، 1412هـ  ق / 2000م، ج3، ص1655، «بابٌ فی النّهیِ عن الغِشّ»، ح2583).

[15] . «مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِرَجُلٍ يَبِيعُ طَعَامًا، فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِيهِ فَإِذَا هُوَ مَغْشُوشٌ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: "لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ"». (سنن ابن ماجه، ابن ماجة، أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني،  تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء الكتب العربية، بی جا، بی تا، ج2، ص749، «بابُ النهیِ عنِ الغِشّ»، ح2224).

[16] . وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏، 1409هـ ق‏، چاپ اول، ‏ج‏17، ص279، «بَابُ تَحْرِيمِ الْغِشِّ بِمَا يَخْفَى كَشَوْبِ اللَّبَنِ بِالْمَاء».  

[17] . دائرة المعارف فقه مقارن، همان، ج‏2، ص371-372.

TarikheEnteshar: « 1402/10/13 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 790